ساخت عمومی شهرها

رابرت دیکنسون_جغرافیا دان انگلیسی_ پس از بررسی نظریه های مربوط به ساخت شهرها، شهر را در یک مقیاس کلی می نگرد و در محدوده آن مناطقی را بدین شرح تعیین می کند:
چهارشنبه، 26 فروردين 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ساخت عمومی شهرها
ساخت عمومی شهرها
 




 
رابرت دیکنسون_جغرافیا دان انگلیسی_ پس از بررسی نظریه های مربوط به ساخت شهرها، شهر را در یک مقیاس کلی می نگرد و در محدوده آن مناطقی را بدین شرح تعیین می کند:
منطقه مرکزی: در این منطقه مرکز شهر وبخش قدیمی آن قرار گرفته است و در آن حد اکثر تراکم از لحاظ جا و فضا مشاهده می شود،زیرا مراکز اصلی شبکه های وسایل ارتباطی است. انواع مختلفی از فعالیتهای مربوط به بخش خدمات ، هنگام انتخاب محل در منطقه مرکزی بشدت با هم رقابت می کنند. با اشغال عمودی و افقی و جانبی، ساختمانهای منطقه مرکزی گسترش می یابد وباعث تراکم ترافیک می گردد. در این منطقه،خرده فروشی،عمده فروشی،بخش اداری و بخش تجاری،همچنین بازار ها،هتل ها و بخش مسکونی برای طبقه ممتاز و ثروتمند و طبقه فقیر و کم درآمد،مانند قطب های جاذب عمل می کند.ساختمانهای عظیم آن، نیازهای جامعه بزرگ شهری را بر طرف می سازد.همه زمینهای منطقه مرکزی تحت پوشش ساختمانهای شهری قرار می گیرند.در منطقه مرکزی،حداثر توسعه عمودی شهر با ایجاد آسمان خراشهای تو در تو و بی شمار،منطقه ای جدا از دیگر مناطق شهری بوجود می آورد و به اغلب شهرها چهره کاملا مشخصی می بخشد.
منطقه میانی:بیشتر نقاط آن در نیمه دوم قرن نوزدهم و عوایل قرن بیستم ساخته شده است و برخلاف منطقه مرکزی ، در تراکم ساختمان ها محدودیت دیده می شود.طرح های شهری در منطقه به صورت نسبتا کاملی اجرا شده است که طرز خیابان بندی و عرض خیابان ها نمونه ای از این طرحها است.بلوک های ساختمانی کاملا توسعه یافته است و فضاهای باز و شخصی به ندرت به چشم می خورد. این منطقه معمولا یک منطقه مسکونی است و تراکم واحدهای مسکونی در آن بسیار زیاد است،با وجود این تعداد بیشماری از کارخانه های کوچک در این منطقه تاسیس می شوند .از طرفی مرحله اولیه استقرار و توسعه صنایع شهری در سطوح مسطح منطقه میانی صورت می گیرد.منطقه میانی شهرها به دلایل مختلف،منطقه در حال تحول و منطقه رو به پژمردگی نامیده می شود.در واحدهای مسکونی آن مهاجران و اقشار کم درآمد جامعه سکونت می کنند.این منطقه برای طراحان شهری هنگام نوسازی،مسائل و مشکلات فراوانی ایجاد می کند.
منطقه بیرونی:این منطقه اصولا به عنوان یک منطقه مسکونی به شمار می آید که در شهرهای اروپائی از نیمه دوم قرن نوزدهم با توسعه واگن های اسبی،ترامواها،اتوبوس ها،واگن های برقی و در نهایت با توسعه اتوموبیل ها به صورت منطقه مسکونی در آمده است.سرعت اشغال این منطقه بعد از جنگ جهانی اول افزایش می یابد،به طوریکه امروزه همه نقاط آن تحت پوشش تاسیسات و سازمان های شهری و یا واحدهای مسکونی قرار گرفته است.این منطقه، منطقه ای باز و دارای فضاهای وسیع و پارکهای عمومی است، از این رو تراکم کمتری را نشان می دهد.بیشتر ساکنان قدیمی ،این منطقه را ترک کرده اند وسکونتگاههای بزرگ آنها به قطعات کوچکتری تقسیم شده و طرح های جدید صنعتی در طول بزرگ راهها اجرا شده است . درین منطقه فضاهای باز،منطقه واحداهای مسکونی را از دیگر مناطق شهری جدا می سازد.در منطقه بیرونی،ویژگی های شهری در محل تقاطع وسائل ارتباطی،در اطراف یک هسته قدیمی،یک بازار محلی،یک روستا یا یک هسته کهن صنعتی گسترش می یابد و به تدریج فراگیر می شود.در این منطقه،با توجه به اعتبار اجتماعی مردم آپارتمانها و ساختمانهای چند طبقه ایجاد می شود که بهترین مکان برای سکونت یا انتقال وتاسیس شرکتها،سازمانهای تجاری و باشگاهها به شمار می رود.
حاشیه شهر یا مرزهای دهشهر:در این منطقه،منطقه بیرونی حومه های شهری قرار دارد که در آن سوی مرزهای اداری شهر واقع شده است و یک حوزه وسیع روستائی به شمار می آید.در منطقه بیرونی،مزارع و جنگلها برچشم اندازهای منطقه مسلط است.با توسعه شهر،مناطق مسکونی به سوی منطقه بیرونی گسترش می یابد و صنایع جدید ودیگر فعالیت های شهری در اطراف شهرکها و یا روستاهای موجود متمرکز می شود.

قانونی برای شهرهای زیبا

در ماده 30قانون طرح جامع در قانون برنامه چهارم توسعه آمده: دولت موظف است به منظور هویت‌بخشی به سیمای شهر و روستا استحکام بخشی ساخت و سازها، دستیابی به توسعه پایدار و بهبود محیط زندگی در شهرها و روستاها، اقداماتی را در بخش‌های عمران شهری و روستایی و مسکن به عمل آورد.
براساس یکی از مفاد این قانون هویت‌بخشی به سیمای شهرها در برنامه چهارم توسعه راهکارهایی به این شرح دارد:
هویت بخشی به سیما و کالبد شهرها، حفظ و گسترش فرهنگ معماری و شهرسازی و ساماندهی ارایه خدمات شهری از طریق:
-1 تهیه و تدوین قانون جامع شهرسازی و معماری کشور تا پایان سال اول برنامه چهارم‌
-2 مناسب‌سازی فضاهای شهری و روستایی برای جانبازان و معلولین جسمی- حرکتی و اعمال این ضوابط در اماکن و ساختمان‌های عمومی و دولتی تا پایان برنامه چهارم.
-3 بهبود وضعیت عبور و مرور شهری به همراه افزایش سهم حمل و نقل عمومی تا میزان هفتاد و پنج درصد(75%) نسبت به کل سفرهای درون شهری.
-4 ارتقای شاخص‌های جمعیت تحت پوشش شبکه آب شهری و فاضلاب شهری به ترتیب تا سقف صددرصد (100%) و چهل درصد 40%
-5 احیای بافت‌های فرسوده و نامناسب شهری و ممانعت از گسترش محدوده شهرها براساس طرح جامع شهری و ساماندهی بافت‌های حاشیه‌ای در شهرهای کشور با رویکرد توانمندسازی ساکنین این بافت‌ها
طبیعی است که تحقق اهداف چنین قوانینی میسر نخواهد شد مگر با برنامه‌ریزی، آسیب‌شناسی کارشناسانه، هماهنگی بین نهادهای مسوول مرتبط و البته فرهنگ‌سازی در این‌باره!

نظریه مکان های مرکزی وسلسل مراتب شهری

به طور کلی، مکان های مرکزی یعنی مراکزی که فعالیت های تولیدی به منظور تولید و عرضه کالا و خدمات در آن جا متمرکز است. حال این مراکز یا میتواند مراکز فرعی و اصلی موجود در داخل یک شهر باشد ویا این که خود شهر به عنوان یک مرکز تولیدی در یک نظام توزیع شهری در نظر گرفته شود (زیرا همان طور که می دانیم نقش اصلی یک شهر تولید و ارائه کالا و خدمات به مناطق اطراف خود است
درجه مرکزیت هر شهر به وسیله مرتبه آن تعیین میشود، بدین ترتیب که شهرهایی که در طبقه بالایی قرار دارند، دارای جمعیتی بیشتر و منطقه نفوذی بزرگ تری هستند (منظور از منطقه نفوذی،جمعیتی است که علاوه بر جمعیت خود شهر ،از کالا ها خدمات شهر مورد استفاده می کند)و در ضمن تعداد و نوع فعالیت های تولیدی آن ، بسیار متنوع و گوناگون است.از طرف دیگر شهرهایی که در طبقه پایین تری قرار دارند، مراکز ارائه کالا هاو خدماتی هستند که نیازهای ضروری و اولیه انسانی را (مانند گوشت، نان، لبنیات، پوشاک و مواد سوختنی) که احتیاج به خرید مداوم و روزانه دارد برآورده می کند. بنابراین درهر جامعه ای یک سلسله مراتب شهری وجود دارد، زیرا وسعت بازار برای کالاها و خدمات گوناگون مختلف است که این به نوبه خود ناشی از وجود یکصد بالا و پایینی است که برای اندازه بازار هر کالا و خدمتی وجود دارد. حد پایین، به حداقل میزانی که یک کالا قابل عرضه باشد گفته می شود، که این در نقطه سر به سر قرار گفته (نقطه سر به سر جایی است که درآمد متوسط برابر هزینه متوسط باشد که البته در هزینه متوسط سود نرمال هم نهفته است.
حد بالای وسعت بازار یک کالا، بیشتر دارای مفهوم فضایی است. تعیین کننده اصلی و تنها عامل تعیین کننده این حد بالای وسعت بازار،هزینه حمل و نقل است (حد نهایی در جایی که تقاضا برای آن کالا صفر است، تعریف می شود(
این حد بالا و پایین وسعت بازار برای هر کالا، تواما تعداد و اندازه مکان های مرکزی که هر کالا را عرضه می کند، تعیین می کند. از آن جایی که کالاها و خدمات با توجه به وسعت بازار خود در طبقه های مختلفی قرار می گیرند، یک شبکه مکان های مرکزی (یا نظام سلسله مراتب شهری)به وجود می آید که مراکز کوچک و محدوده های اطراق شان، درون محدوده بازار شهرهای بزرگ قرار دارند.
در هر سلسله مراتب شهری، اندازه شهر به سطح مرتبه ای بستگی دارد که آن شهر در آن قرار گرفته، به خاطر این که فعالیت هایی که در هر شهر انجام می گیرد به موقعیت مکانی آن نسبت به سایر شهرهای هم مرتبه و بزرگ تر از آن بستگی دارد. بنابراین، حد مطوب اندازه شهر، تمام مفهوم مطلق خود را در یک نظام سلسله مراتب شهری، که در آن اندازه های مختلف شهر وجود دارد، از دست می دهد. با توجه به این نکات متوجه می شویم که، مساله توزیع جمعیت در حد مطلوب، دریک سلسله مراتب شهری مهم تر از تعیین حد مطلوب اندازه شهر است. سلسله مراتب شهری از چند نظر مختلف بهترین شکل سازماندهی فضاست. توزیع کالاها و خدمات به تمام جامعه، انتقال تکنولوژی های جدید و ابداعات به سراسر جامعه و وجود روشهای مختلف زندگی در محیطهای گوناگون است. وجود این نوع سلسله مراتب شهری باعث می شود که تقریباً هر اندازه شهری با حد مطلوب سازگار باشد.
اولین تئوری مکان های مرکزی به وسیله کریستالر که یک جغرافی دان بود در سال 1933، در مورد نواحی جنوب آلمان، عنوان شد. او متوجه شد که رابطه مشخصی بین اندازه شهر و تعداد شهرهایی که درآن طبقه از اندازه شهر قرار دارند، وجود دارد و بالاخره، برای ژی بردن به اندازه شهر، باید در مورد تمام کالاها و یا خدماتی که در آن شهر تولید و عرضه می شود، اطلاعاتی داشت. هر شهر که در هر طبقه اندازه ای خاصی قرار دارد، تمام کالاها و خدماتی را که شهرهای کوچک تر عرضه می کنند به علاوه کالاها و خدمات بیشتری که به بازار بزرگتری احتیاج دارند، تولید و عرضه می کند.
در حدود دو سال بعد، در سخت ترین سالهای جنگ جهانی دومف »آگوست لوش«، بعضی از فرضهای مدل کریستالر را تغییر داد و یک نظام شهری را بنیان نهاد که با حقیقا سازگاری بیشتری داشت. برعکس مدل کریستالر در مدل لوش، شهرهای هم اندازه، می توانند کالاها و خدمات مختلفی را تولید و عرضه کنند.
نظام سلسله مراتب شهری را که منتج از نظریه مکانهای مرکزی است، می توان در ساده ترین حالت خود با استفاده از ابزارهای ریاضی نشان داد و معمولاً رابطه مستقیم بین تعداد و تنوع فعالیت ها و جمعیت شهر وجود دارند. بنابراین، می توان گفت شهرهایی که در طبقات بالاتر قرار دارد، جمعیت بیشتری هم دارد. در این صورت شهری که در طبقه اول قرار گرفته، کوچکترین اندازه شهر در نظام سلسله مراتب شهری است و شهری که در طبقه آخر قرار گرفته، دارای بزرگترین اندازه شهر در آن نظام شهری است.
از خصوصیات دیگر سلسله مراتب شهری بر اساس نظریه مکانهای مرکزی این است که فاصله بین شهرهای موجود در هر طبقه با طبقه ای که آن شهرها در آن واقع شده است، رابطه عکس دارد. بدین ترتیب که فاصله بین شهرهایی که در طبقه قرار دارند، کمتر از فاصله بین دو شهری است که در طبقه بالاترند.
نباید فراموش شود که یکی از فرضه های مهم این نظریه بیان می کند که منابع تولید و جمعیت به طور یکنواخت در منطقه توزیع شده باشد، اما نامنظم بودن توزیع فضایی منابع تولید و به تبع ان مناطق تولیدی و صنعتی و همچنین وجود خاصیت صرفه جویی های ناشی از تجمع ، باعث برهم زدن یکنواختی سیستم سلسله مراتب شهری بر اساس نظریه مکانهای مرکزی می شود.
نکته دیگر این که نظریه مکانهای مرکزی، وضعیت موجود یک سیستم سلسله مراتب شهری را در حالت ایستا (استاتیک) توضیح می دهد و نمی تواند با رشد دینامیکی شهر سازگاری داشته باشد.
«اسمایلز» اولین بررسی سلسله مراتبی مکانهای مرکزی را در سطح ملی انجام داده است، سلسله مراتبی که او برای کشورهای انگلیس و ولز ارایه داد، بر اساس برخی فعالیتهای منتخب که وی آن ها را ویژگی یک شهر کامل از نظر خدمات و خرده فروشی تشخیص داده بود قرار داشت. این فعالیتها عبارت بودند از: 1. بانک 2. شعبات فروشگاههای زنجیره ای مهم 3- دبیرستان 4- بیمارستان5- سینما6- روزنامه های هفتگی.
هر شهری کامل می بایست همه کارکردهای بالا را به استثنای بیمارستان و دبیرستان که در مورد این دو، اسمایلز انعطاف بیشتری به خرج داده بود داشته باشد.

نظریه مکان مرکزی

یکی از علمی ترین ساخت سکونتگاه ها که در بیشتر موارد،برنامه های توسعه اجتماعی _ اقتصادی کشورها ونواحی را تحت تاثیر قرار داده است ، نظریه مکان مرکزی والتر کریستالر (1893-1969) است که آن را در سال 1933 در کتاب خود به نام مکان های مرکزی در بخش جنوبی آلمان منتشر ساخت.این نظریه تا دهه1950 مورد توجه قرار نگرفت تا اینکه در سال 1966 به زبان انگلیسی ترجمه ومنتشر شد و از آن زمان به بعد،اساس مطالع شهری _ ناحیه ای قرار گرفت وشهرت جهانی یافت.
والتر کریستالر،در طرح نظریه مکان مرکزی،بیشتر از نظریات علمی فن تونن (کاربری زمین های کشاورزی)، آلفرد وبر(مکان گزینی صنعتی،1909) وانگلندر(کرایه حمل ونقل،1924) بهره گرفته است.وی در سال 1940،به همراهی اگوست لوش، سازمان فضایی اقتصادی را تهیه کرد.هدف اصلی نظریه مکان مرکزی ، شرح وتبیین سازمان فضایی سکونتگاه ها وحوزه نفوذ آنهاست.

فرضیات واصول نظریه کریستالر

والتر کریستالر،اساس نظریه خود را در مجموعه ای از فرضیات قرار داده است که خلاصه ای از آن در زیر می آید :
وجود دشت یکنواخت که در آن به طور یکسان ،حمل ونقل به همه جهات به آسانی امکان پذیر است.در این دشت تنها یک وسیله نقلیه کار می کند.

جمعیت به طور یکنواخت در سراسر دشت پراکنده شده اند.

در مکانهای مرکزی واقع در دشت برای حوذه های نفوذ،کالا وخدمات تهیه می شود وکارکردهای اداری ایجاد می گردد که مغازه های ظروف فلزی(کالا)،خشک شویی(خدمات) و دفتر برنامه ریزی(اداری) نمونه هایی از آن است.
مصرف کنندگان، به نزدیک ترین مکان مرکزی که کالا و خدمات مورد نیاز آنان را ارائه می دهد مراجعه می کنند.در اینجا،مصرف کنندگان،حداقل مسافت را برای دریافت کالا و خدمات می پیمایند.
تهیه کنندگان کالا وخدمات،مردان اقتصادی هستند و همواره تلاش می کنند که در دشت به حد اکثر سود دست یابند و چون مردم با توجه به صرفه اقتصادی به نزدیکترین مرکز مراجعه می کنند،تهیه کنندگان کالا و خدمات از یکدیگر فاصله می گیرند تا مصرف کنندگان بیشتری را جلب کنند.
در این دشت در برخی از مکان های مرکزی ،کارکردهای بیشتری عرضه می شود.این قبیل مکان های مرکزیةدر سطوح بالاتر نظام سلسله مراتب مرکزی قرار می گیرند، در حالیکه مکان هایی که تنها دارای چند کارکرد است در سطوح پایین تر نظام سلسله مراتبی فعالیت می کنند.
در سطوح بالاتر نظام سلسله مراتب مرکزی،همه کارکردها از جمله ، کارکردهای سطوح پایین تر نظام عرضه می شود.
همه مصرف کنندگان از نظر درامد وتقاضا برای کالا و خدمات،در موقعیت مساوی قرار گرفته اند.
با توجه به موارد مذکور،در نظریه کریستالر، دو عامل مهم به نظر می رسد:الف)آستانه کالا و خدمات،ب)محدوده بازار فروش کالا وخدمات.در اینجا نتیجه می گیریم که مراکز مختلف نظام سکونتگاهی ، تنها از طریق نوع وتعداد کالاها،محدوده بازار فروش کالا وخدمات و میزان اشتغال وجمعیت شناخته وتبیین می شود.
در نظریه کریستالر،عامل هزینه حمل و نقل وآمد وشد برای خرید کالا وخدمات ، از موارد تعیین کننده محسوب می شود،یعنی مصرف کنندگان کالا و خدمات برای گریز از پرداخت هزینه زیاد آمد وشد، به نزدیکترین مکان مرکزی مراجعه می کنند و در صورتیکه مصرف کننده ای به مکان مرکزی(بازار) دورتری مراجعه کند و هزینه مسافرت بیشتری را بپردازد، باید کالا وخدمات کمتری را بخرد.این "تاثیر عارضی" فاصله از طریق پرداخت هزینه حمل ونقل به واقعیت می رسد.نتیجه این عملکرد،کاهش تقاضا با توجه به عامل فاصله از مکان مرکزی است.روشن است که علاوه بر هزینه اضافی حمل ونقل، مدت زمان مصرف شده نیز از عوامل اصلی در عدم مراجعه به مکان مرکزی دورتر خواهد بود.
منبع:
http://forum.parsigold.com
وبلاگ دانشجویان جغرافیای شهری یزد

/الف




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.