شناخت دومين ثقل جهان هستى
نويسنده:اسماعيل نساجى زواره
سنفرغ لكم آيه الثقلان
تا اين اواخر كه موجودات زنده ذره بينى كشف نشده بود , كسى باور نمى كرد كه در يك قطره آب يا يك قطره خون, هزاران هزار موجود زنده باشد كه انسان قدرت ديد آنها را نداشته باشد و نيز دانشمندان مى گويند: چشم ما رنگ هاى محدودى را مى بيند و گوش ما امواج صوتى محدودى را مى شنود, رنگ ها و صداهايى كه با گوش و چشم ما قابل درك نيست , بسيار بيش از آن است كه قابل درك است.
وقتى وضع جهان چنين باشد, جاى تعجب است كه انواع موجودات زنده اى در اين عالم وجود داشته باشد كه ما نتوانيم با حواس خود آنها را درك كنيم. و وقتى مخبر صادقى مانند پيامبر اسلام(صلی الله علیه واله) از آن خبر دهد, چرا نپذيريم؟(4) اما برخى از روشنفكران از پذيرفتن اين موجود ابا كرده اند و اشكال تراشى مى كنند, از قبيل اين كه: چگونه چنين موجودى كه قابل رويت نيست مى تواند وجود داشته باشد يا اينكه چه نوع موجودى است كه قابل لمس كردن نيست؟ در پاسخ بايد گفت اين مساله از نظر علمى قابل تإييد و تصديق است و اعتقاد به آن, به عنوان يك حقيقت قرآنى و وجود آن يك واقعيت مسلم است كه وجود خارجى و مادى دارد و حتى سوره اى به اين نام بر پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله) نازل شده است و هيچ دليل عقلى بر نفى آن وجود ندارد و انكار وجود آن, انكار آيات قرآن است و موجب كفر و ارتداد انسان شود. از طرف ديگر در طول تاريخ بسيار كسانى بوده و هستند كه جن را ديده اند و با آنها سخن گفته اند(5).
1 - و جن را پيش تر از آتش زهراگين آفريديم(8).
2 - جن را از شعله اى از آتش خلق كرد(9).
علامه طباطبائى(ره) در تفسير آيه اول مى نويسد:
ظاهر مقابله اى كه ميان جمله (و لقد خلقنا الانسان من صلصال من حماء مسنون) و ادامه آيه: (و الجان خلقناه من قبل من نار السموم) برقرار شده, اين است كه همان گونه كه جمله اولى درصدد بيان اصل خلقت بشر است, جمله دومى هم در مقام بيان همين معناست. پس نتيجه اين مى شود كه خلقت جن در آغاز از آتش زهراگين بوده است. حال آيا نسلهاى بعدى جن هم مانند فرد اولشان از نار سموم بوده, برخلاف آدمى كه فرد اولش از صلصال و افراد بعدش از نطفه او و يا جن هم مانند بشر است. از كلام خداى سبحان نمى توان استفاده كرد; زيرا كلام خدا از بيان اين مطلب خالى است(10). پس بر حسب آيات, جن نيز مانند انسان موجودى است مادى با اين تفاوت كه انسان از خاك و جن از آتش است و طبعا همان طور كه انسان داراى روح است , جن نيز روح دارد و چنين موجوداتى بين روح و بدنشان تأثيرات متقابلى وجود دارد. گاهى انسان غمگين است اين امرى است روحى; اما موجب لاغر شدن جسم او مى گردد; بدن نيز در روح اثر مى گذارد چنانكه برخى غذاها مثل زعفران نشاط آور است يا پس از خوردن غذا و سنگين شدن, خون به مغز كمتر مى رسد و انسان كمتر نشاط انديشيدن و فكر كردن دارد. پس اگر گاهى روح بخواهد فعاليت هاى ويژه خود را انجام دهد, لازم است كه جسم در شرايط خاص باشد. مرتاض ها از عكس همين قضيه استفاده كرده اند و براى تقويت روحشان مثلا كم غذا مى خورند و يا كم حركت مى كنند و حتى كم نفس مى كشند كه صرف نظر از حرمت و حليت آن بدين وسيله با موجودات غير مادى تماس مى گيرند و اطلاعاتى كسب مى كنند و از جمله با جن تماس مى گيرند. پس بين روح و جسم تأثير متقابل وجود دارد. همين قانون در مورد جن كه او نيز مادى است, صادق است و چنين رابطه اى بين روح و بدنش وجود دارد(11).
علامه مجلسى(ره) درباره حقيقت جن مى گويد:
((اختلافى بين مسلمين نيست كه جنيان از اجسام لطيفى هستند كه در برخى از جاها ديده مى شوند و داراى حركات سريعى مى باشند و در مجراى خون بنى آدم مى توانند حركت كنند(12))).
ملاصدراى شيرازى مى نويسد:
جن را وجودى در اين جهان حس و وجودى در جهان غيب است اما وجودشان در اين جهان همان گونه كه بيان شده, هيچ جسمى كه آن را نوعى از لطافت و اعتدال باشد نيست; جز آن كه آن را روحى در خور آن و نفسى كه از مبدأ فعال بر آن اضافه شده است مى باشد و ممكن است كه علت ظهور صورت پنهانى (جنى) در برخى اوقات آن باشد كه آنان بدن هاى لطيفى دارند كه در لطافت و نرمى متوسط بوده و پذيراى جدايى و گردآمدن است و چون گردآمده و فشرده شده, قوام آن بيشتر شده و مشاهده مى گردد و چون جدا گشت, قوامش نازك و جسمش لطيف گشته و از ديدگان پنهان مى گردد و مانند هوا كه چون فشردگى يافته و به صورت ابر درآمد , مشاهده مى گردد. و چون به لطافت خود بازگشت ديده نمى شود; زيرا برخى از اوقات ابر از توده هاى زياد هوا بدون آن كه از بخار دريا و جز آن يارى و مدد بگيرد, به وجود مى آيد چنانكه در محل خود بررسى شده است(13).
بنابراين در جن جنبه آتش و هوا غالب است و ساختمان بدنش طورى است كه در نهايت لطافت بوده و كاملا قوى مى باشند. آنها مى توانند مثلا بدنشان را چنان كوچك كنند كه از سوراخى رد شوند - چنانكه در حكايت حضرت يحيى(ع) آمده- يا خودشان را آن قدر بزرگ كنند كه مكان وسيعى را اشغال نمايند. مساحتى را كه بشر بايد ظرف يك ماه طى كند در لحظه اى مى پيمايند و چيزهاى سنگينى را كه انسان قادر به حمل آن نيست مى توانند حمل كنند و خلاصه ايشان مانند انسان داراى نفس مجرد هستند(14).
/خ
موجودات نامرئى
تا اين اواخر كه موجودات زنده ذره بينى كشف نشده بود , كسى باور نمى كرد كه در يك قطره آب يا يك قطره خون, هزاران هزار موجود زنده باشد كه انسان قدرت ديد آنها را نداشته باشد و نيز دانشمندان مى گويند: چشم ما رنگ هاى محدودى را مى بيند و گوش ما امواج صوتى محدودى را مى شنود, رنگ ها و صداهايى كه با گوش و چشم ما قابل درك نيست , بسيار بيش از آن است كه قابل درك است.
وقتى وضع جهان چنين باشد, جاى تعجب است كه انواع موجودات زنده اى در اين عالم وجود داشته باشد كه ما نتوانيم با حواس خود آنها را درك كنيم. و وقتى مخبر صادقى مانند پيامبر اسلام(صلی الله علیه واله) از آن خبر دهد, چرا نپذيريم؟(4) اما برخى از روشنفكران از پذيرفتن اين موجود ابا كرده اند و اشكال تراشى مى كنند, از قبيل اين كه: چگونه چنين موجودى كه قابل رويت نيست مى تواند وجود داشته باشد يا اينكه چه نوع موجودى است كه قابل لمس كردن نيست؟ در پاسخ بايد گفت اين مساله از نظر علمى قابل تإييد و تصديق است و اعتقاد به آن, به عنوان يك حقيقت قرآنى و وجود آن يك واقعيت مسلم است كه وجود خارجى و مادى دارد و حتى سوره اى به اين نام بر پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله) نازل شده است و هيچ دليل عقلى بر نفى آن وجود ندارد و انكار وجود آن, انكار آيات قرآن است و موجب كفر و ارتداد انسان شود. از طرف ديگر در طول تاريخ بسيار كسانى بوده و هستند كه جن را ديده اند و با آنها سخن گفته اند(5).
ايمان آوردن جنيان به قرآن
ماهيت و حقيقت جن
1 - و جن را پيش تر از آتش زهراگين آفريديم(8).
2 - جن را از شعله اى از آتش خلق كرد(9).
علامه طباطبائى(ره) در تفسير آيه اول مى نويسد:
ظاهر مقابله اى كه ميان جمله (و لقد خلقنا الانسان من صلصال من حماء مسنون) و ادامه آيه: (و الجان خلقناه من قبل من نار السموم) برقرار شده, اين است كه همان گونه كه جمله اولى درصدد بيان اصل خلقت بشر است, جمله دومى هم در مقام بيان همين معناست. پس نتيجه اين مى شود كه خلقت جن در آغاز از آتش زهراگين بوده است. حال آيا نسلهاى بعدى جن هم مانند فرد اولشان از نار سموم بوده, برخلاف آدمى كه فرد اولش از صلصال و افراد بعدش از نطفه او و يا جن هم مانند بشر است. از كلام خداى سبحان نمى توان استفاده كرد; زيرا كلام خدا از بيان اين مطلب خالى است(10). پس بر حسب آيات, جن نيز مانند انسان موجودى است مادى با اين تفاوت كه انسان از خاك و جن از آتش است و طبعا همان طور كه انسان داراى روح است , جن نيز روح دارد و چنين موجوداتى بين روح و بدنشان تأثيرات متقابلى وجود دارد. گاهى انسان غمگين است اين امرى است روحى; اما موجب لاغر شدن جسم او مى گردد; بدن نيز در روح اثر مى گذارد چنانكه برخى غذاها مثل زعفران نشاط آور است يا پس از خوردن غذا و سنگين شدن, خون به مغز كمتر مى رسد و انسان كمتر نشاط انديشيدن و فكر كردن دارد. پس اگر گاهى روح بخواهد فعاليت هاى ويژه خود را انجام دهد, لازم است كه جسم در شرايط خاص باشد. مرتاض ها از عكس همين قضيه استفاده كرده اند و براى تقويت روحشان مثلا كم غذا مى خورند و يا كم حركت مى كنند و حتى كم نفس مى كشند كه صرف نظر از حرمت و حليت آن بدين وسيله با موجودات غير مادى تماس مى گيرند و اطلاعاتى كسب مى كنند و از جمله با جن تماس مى گيرند. پس بين روح و جسم تأثير متقابل وجود دارد. همين قانون در مورد جن كه او نيز مادى است, صادق است و چنين رابطه اى بين روح و بدنش وجود دارد(11).
علامه مجلسى(ره) درباره حقيقت جن مى گويد:
((اختلافى بين مسلمين نيست كه جنيان از اجسام لطيفى هستند كه در برخى از جاها ديده مى شوند و داراى حركات سريعى مى باشند و در مجراى خون بنى آدم مى توانند حركت كنند(12))).
ملاصدراى شيرازى مى نويسد:
جن را وجودى در اين جهان حس و وجودى در جهان غيب است اما وجودشان در اين جهان همان گونه كه بيان شده, هيچ جسمى كه آن را نوعى از لطافت و اعتدال باشد نيست; جز آن كه آن را روحى در خور آن و نفسى كه از مبدأ فعال بر آن اضافه شده است مى باشد و ممكن است كه علت ظهور صورت پنهانى (جنى) در برخى اوقات آن باشد كه آنان بدن هاى لطيفى دارند كه در لطافت و نرمى متوسط بوده و پذيراى جدايى و گردآمدن است و چون گردآمده و فشرده شده, قوام آن بيشتر شده و مشاهده مى گردد و چون جدا گشت, قوامش نازك و جسمش لطيف گشته و از ديدگان پنهان مى گردد و مانند هوا كه چون فشردگى يافته و به صورت ابر درآمد , مشاهده مى گردد. و چون به لطافت خود بازگشت ديده نمى شود; زيرا برخى از اوقات ابر از توده هاى زياد هوا بدون آن كه از بخار دريا و جز آن يارى و مدد بگيرد, به وجود مى آيد چنانكه در محل خود بررسى شده است(13).
بنابراين در جن جنبه آتش و هوا غالب است و ساختمان بدنش طورى است كه در نهايت لطافت بوده و كاملا قوى مى باشند. آنها مى توانند مثلا بدنشان را چنان كوچك كنند كه از سوراخى رد شوند - چنانكه در حكايت حضرت يحيى(ع) آمده- يا خودشان را آن قدر بزرگ كنند كه مكان وسيعى را اشغال نمايند. مساحتى را كه بشر بايد ظرف يك ماه طى كند در لحظه اى مى پيمايند و چيزهاى سنگينى را كه انسان قادر به حمل آن نيست مى توانند حمل كنند و خلاصه ايشان مانند انسان داراى نفس مجرد هستند(14).
پى نوشت:
1ـ جن و شيطان, عليرضا رجالى, ص18.
2ـ قاموس قرآن: قرشى, ج 1 و 2, ص 310.
3ـ مإخذ قبل, مقدمه.
4ـ تفسير نمونه: ج25, ص 155 - 156.
5ـ جن و شيطان: ص16.
6ـ مإخذ قبل: ص101.
7ـ تفسير الميزان: ج20, ترجمه موسوى همدانى, ص202 - 203.
8ـ سوره حجر: 27.
9ـ سوره الرحمن: 15.
10ـ تفسير الميزان: ج12, ص225.
11ـ معارف قرآن: مصباح يزدى, ص310.
12ـ بحارالانوار: ج14, ص635.
13ـ مفاتيح الغيب ملاصدرا: ترجمه خواجوى, ص455.
14ـ جن و شيطان: ص21 - 22.
/خ