آثار انتظار ظهور خاتم الاوصیاء(علیه السلام)
نويسنده:حضرت آیت اله العظمی ناصرمکارم شيرازي
بعضي از ناآگاهان چنين پنداشتهاند که انتظار ظهور مهدي (ع) بر اساس آيات فوق (که درمقاله قبل آمده است) ممکن است سبب رکود و عقب ماندگي يا فرار از زير بار مسؤوليتها و تسليم در برابر ظلم و ستم گردد، چرا که اعتقاد به اين ظهور بزرگ مفهومش قطع اميد است از اصلاح جهان قبل از او حتي کمک کردن به گسترش ظلم و فساد است تا زمينه ظهور آن حضرت فراهم گردد.
اين سخني است که سالهاست بر سرزبان مخالفان و منکران قيام مهدي (ع) است و ابن خلدون به آن اشاره کرده است، درحالي که مطلب کاملا برعکس است و انتظار اين ظهور بزرگ آثار بسيار سازندهاي دارد که در ذيل به طور فشرده ميآوريم تا معلوم شود آنها که چنين قضاوت کردهاند قضات عجولانه و حساب نشدهاي است در برابر مسالهاي که هم در قرآن مجيد به آن شاره شده و هم در احاديث متواتره که در کتب معروف اهل سنت و منابع مشهور شيعه آمده با صراحت مطرح شده است.
آيا ايمان به چنين ظهوري انسان را چنان در افکار رؤيايي فرو ميبرد که از وضع موجود خود غافل ميگردد و تسليم هرگونه شرايط ميکند؟
و يا اين که به راستي اين عقيده يک نوع دعوت به قيام و سازندگي فرد و اجتماع است؟
آيا ايجاد تحرک ميکند يا رکود؟
آيا مسئوليت آفرين است يا مايه فرار از زير بار مسئوليتها؟
وبالاخره آيامخدر است يا بيدار کننده؟
ولي قبل از توضيح و بررسي اين سؤالات توجه به يک نکته کاملاً ضروري است و آن اين که سازندهترين دستورات و عاليترين مفاهيم هرگاه بدست افراد نا وارد يا نالايق يا سوء استفاده چي بيفتد ممکن است چنان مسخ شود که درست نتيجهاي بر خلاف هدفي اصلي بدهد و در مسيري بر ضد آن حرکت کند و اين نمونههاي بسيار دارد و مسئله «انتظار» بطوري که خواهيم ديد در رديف همين مسائل است.
بهر حال براي رهايي از هر گونه اشتباه در محاسبه در اين گونه مباحث بايد به اصطلاح آب را از سرجشمه گرفت تا آلودگيهاي احتمالي نهرها و کانالهاي ميان راه در آن اثر نگذارد.
يعني ما در بحث انتظار مستقيما به سراغ اصلي اسلامي رفته و لحن گوناگون رواياتي راکه روي مسئله انتظار تاکيد ميکند مورد بررسي قرار ميدهيم تا از هدف اصلي آگاه شويم.
اکنون با دقت با اين چند روايت توجه کنيد:
1- کسي از امام صادق (ع) پرسيد: چه ميگوئيد درباره کسي که داراي ولايت پيشوايان است و انتظار ظهور حکومت حق را ميکشد و در اين حال از دنيا ميرود؟
امام (ع) درپاسخ فرمود: هو بمنزله من کان مع القائم في فسطاطه - ثم سکت هنيئه - ثم قال هو کمن کان مع رسول الله:«او همانند کسي است که با رهبر اين انقلاب در خيمه او(ستاد ارتش او) بوده باشد - سپس کمي سکوت کرد - و فرمود مانند کسي است که با پيامبر اسلام (ص) در »مبارزاتش« همراه بوده است». (1).
عين اين مضمون در روايات زيادي با تعبيرات مختلفي نقل شده است.
2- در بعضي «بمنزله الضارب بسيفه في سبيل الله»:«همانند شمشير زني در راه خدا».
3- و در بعضي ديگر «کمن قارع مع رسول الله بسيفه»: «همانند کسي است که در خدمت پيامبر با شمشير بر مغز دشمن بکوبد».
4- در بعضي ديگر «بمنزله من کان قاعدا تحت لواء القائم»: «همانند کسي است که زير پرچم قائم بوده باشد».
5- و در بعضي ديگر«بمنزله المجاهد بين يدي رسول الله (ص): »همانند کسي است که پيش روي پيامبر جهاد کند«.
6- و بعضي ديگر «بمنزله من استشهد مع رسول الله: »همانند کسي است که با پيامبر شهيد شود«.
اين تشبيهات هفتگانه که در موردانتظار ظهور مهدي (ع) در اين شش روايت وارد شده روشنگر اين واقعيت است که يک نوع رابطه و تشابه ميان مسئله «انتظار از يک سو، و »جهاد«، و مبارزه با دشمن در آخرين شکل خود از سوي ديگر وجود دارد.
7- در راويت متعددي نيز انتظار چنين حکومتي را داشتن، به عنوان بالاترين عبادت معرفي شده است.
اين مضمون در بعضي از احاديث از پيامبر و در بعضي از امير مؤمنان علي (ع) نقل شده است، در حديث ميخوانيم که پيامبر فرمود: افضل اعمال امتي انتظار الفرح من الله عزوجل«: »بالاترين اعمال امت من انتظار فرج از ناحيه خدا کشيدن است«. (2).
و در حديث ديگري از پيامبر ميخوانيم «افضل العباده انتظار الفرج»: (3).
اين تعبيرات همگي حاکي از اين است که انتظار چنان انقلابي داشتن هميشه توام با يک جهاد وسيع و دامنه دار است اين را در نظر داشته باشيد تابه سراغ مفهوم انتظار رفته سپس از مجموع آنها نتيجهگيري کنيم.
في المثل بيماري که انتظار بهبودي ميکشد، يا پدري که در انتظار بازگشت فرزندش از سفر است، از بيماري و فراق فرزند نارحتند و براي وضع بهتري ميکوشند.
همچنين تاجري که از بازار آشفته ناراحت است و در انتظار فرو نشستن بحران اقتصادي ميباشد اين دو حالت را دارد «بيگانگي با وضع موجود» و «تلاش براي وضع بهتر».
بنابراين مسئله انتظار حکومت حق و عدالت مهدي و قيام مصلح جهاني در واقع از دو عنصر است عنصر نفي و عنصر اثبات عنصر نفي همان بيگانگي است با وضع موجود و عنصر اثبات خواهان وضع بهترين بودن است.
و اگر اين دو جنبه در روح انسان به صورت ريشه دار حلول کند سرچشمه دو رشته اعمال دامنه دار خواهد شد
اين دو رشته اعمال عبارتند از ترک هر گونه همگاري و هماهنگي با عوامل ظلم و فساد و حتي مبازره با آنها از يک سو، و خود سازي و خودياري و جلب آمادگيها جسمي و روحي و مادي و معنوي براي شکل گرفتن آن حکومت واحد جهاني و مردمي از سوي ديگر.
و خوب که دقت کنيم ميبينم هر دو قسمت آن سازندهو عامل تحرک و آگاهي و بيداري است.
با توجه به مفهوم اصلي «انتظار» معني روايات متعددي ه در بالا درباره پاداش و نتيجه کار منتظران نقل کرديم به خوبي درک ميشود. اکنون ميفهميم چرا منتظران واقعي گاهي همانند کاسني شمرده شدهاند که در خيمه حضرت مهدي (ع) يا زير پرچم او هستند يا کسي که در راه خدا شمشيري ميزند، يا به خون خود آغشته شده، يا شهيد گشته است.
آيا اينها اشاره به مراحل مختلف و درجات مجاهده در راه حق و عدالت نيست که متناسب با مقدار آمادگي و درجه انتظار افراد است؟
يعني همانطور که ميزان فداکاري مجاهدان راه خدا و نقش آنهابا هم متفاوت است، انتظار و خود سازي و آمادگي نيز درجات کاملا متفاوتي دارد که هر کدام از اينها با يکي از آنها از نظر مقدمات و نتيجهگيري شباهت دارد هر دو جهادند و هر دو آمادگي ميخواهند و خود سازي کسي که در خيمه رهبر چنان حکومتي قرار گرفته يعني در مرکز ستاد فرماندهي يک حکومت جهاني است نميتواند يک فرد غافل و بيخبر و بي تفاوت بوده باشد آنجا جاي هر کس نيست جاي افرادي است که به حق شايستگي چنان موقعيت و اهميتي را دارند.
همچنين کسي که سلاح در دست دارد ودر برابر رهبر اين نقلاب با مخالفان حکومت صلح و عدالتش ميجنگد آمادگي فراوان روحي و فکري ورزمي بايد داشته باشد.
براي آگاهي بيشتر از اثرات واقعي انتظار ظهور مهدي (ع) به توضيح زيرتوجه کنيد.
من اگر آلوده و ناپاکم چگونه ميتوانم منتظر انقلابي باشم که شعله اولش دامان آلودگان را ميگيرد؟
ارتشي که در انتظار جهاد بزرگي است آمادگي رزمي نفرات خود را بالا ميبرد و روح انقلاب در آنها ميدمد و هرگونه نقطه ضعفي را اصلاح ميکند.
زيرا چگونگي انتظار همواره متناسب با هدفي است که در انتظار آن هستيم.
انتظار آمدن يک مسافر عادي از سفر.
انتظار بازگشت يک دوست بسيار عزيز.
انتظار فرارسيدن چيدن ميوه از درخت و درو کردن محصول.
هر يک از اين انتظارها آميخته با يک نوع آمادگي است، در يکي بايد خانه را آماده کرد و وسايل پذيرايي فراهم ساخت، در ديگري ابزار لازم و داس و کمباين و....
اکنون فکر کنيد آنها که انتظار قيام يک مصلح بزرگ جهاني را ميکشند در واقع انتظار انقلاب و دگرگوني و تحولي را دارند که وسيعترين و اساسيترين انقلابهاي انساني در طول تاريخ بسر است.
انقلابي که بر خلاف انقلابهاي پيشين جنبه منطقهاي نداشته بلکه هم عمومي و همگاني است و هم تمام شئون و جوانب زندگي انسانهارا شامل ميشود، انقلابي است سياسي، فرهنگي، اقتصادي و اخلاقي.
نکته مهم اين است که منتظر واقعي براي چنان برنامه مهمي هرگز نميتواند نقش تماشاجي را داشته باشد بايد از هم اکنون حتما در صف انقلابيون قرار گيرد.
من اگر فاسد و نادرستم چگونه ميتوانم در انتظار نظامي که افراد فاسد و نادرست در آن هيچگونه نقشي ندارند بلکه مطرود و منفور خواهند بود روز شماري کنم.
آيا اين انتظار براي تصفيه روح و فکر و شستشوي جسم و جان از لوث آلودگيها کافي نيست؟
ارتشي که در انتظار جهاد آزادگي بخش به سر ميبرد حتمابه حالت آماده باش کامل در ميآيد سلاحي را که براي چنين ميدان نبردي شايسته است بدست ميآورد، سنگرهاي لازم را ميسازد آمادگي رزمي افراد خود را بالا ميبرد.
روحيه افراد خود را تقويت ميکند و شعله عشق و شوق براي چنين مبارزهاي را در دل فرد فرد سربازانش زنده نگه ميدارد ارتشي که داراي چنين آمادگي نيست هرگز در انتظار به سر نميبرد و اگر بگويد دروغ ميگويد.
انتظار يک مصلح جهاني به معناي آماده باش کامل فکري و اخلاقي، مادي و معنوي براي اصلاح همه جهان است فکر کنيد چنين آماده باشي چقدر سازنده است.
براي تحقق بخشيدن به چنين انقلابي مرداني بسيار بزرگ و مصمم و بسيار نيرومند و شکستناپذير، فوق العاده پاک و بلندنظر کاملا آماده و داراي بينش عميق لازم است.
و خود سازي براي چنين هدفي مستلزم به کاربستن عميقترين برنامههاي اخلافي و فکري و اجتماعي است، اين است معناي انتظار واقعي آيا هيچکس ميتواند بگويد چنين انتظاري سازنده نيست؟
دريک ميدان وسيع مبارزه دسته جمعي هيچ فردي نميتواند از حال ديگران غافل بماند بلکه موظف است هر نقطه ضعفي را در هر کجا ببيند اصلاح کند و هر موضع آسيب پذيري را ترميم نمايد و هر قسمت ضعيف را تقويت کند زيرا بدون شرکت فعالانه و هماهنگ تمام مبارزين، پياده کردن چنان برنامهاي امکانپذير نيست.
بنابراين منتظران واقعي علاوه بر اينکه به اصلاح خويش ميکوشند وظيفه خود ميدانندکه ديگران را نيز اصلاح کنند.اين است اثر سازنده ديگريبراي انتظار قيام يک مصلح جهاني واين است فلسفه آن همه فضيلتها که براي منتظران راستين شمرده شده است.
توضيح اين که هنگامي که فساد فراگير ميشود و اکثريت يا جمع کثيري رابه آلودگي ميکشاند گاهي افراد پاک در يک بن بست سخت رواني قرار ميگيرند، بن بستي که از يأس اصلاحات سرچشمه ميگيرد.
گاهي آنها فکر ميکنند که کار از کار گذشته و ديگر اميدي به اصلاح نيست و تلاش و کوشش براي پاک نگاهداشتن خويش بيهوده است اين نوميدي و ياس ممکن است آنها را تدريجا به سوي فساد و همرنگي با محيط بکشاند و نتوانند خود را به صورت يک اقليت صالح در برابر اکثريت ناسالم حفظ کنند و همرنگ جماعت نشدن را موجب رسوايي بدانند.
تنها چيزي که ميتواند در آنها اميد بدمد و به مقاومت و خويشتن داري دعوت کند و نگذارد در محيط فاسد حل شوند اميد به اصلاح نهايي است تنها در اين صورت است که آنها دست از تلاش و کوشش براي حفظ پاکي و اصلاح ديگران بر نخواهند داشت.
و اگر ميبينيم در دستورات اسلامي يأس از آمرزش يکي از برزگترين گناهان شمرده شده است و ممکن است افراد ناوارد تعجب کنند که چرا يأس از رحمت خدا اينقدر مهم تلقي شده است حتي مهمتر از بسياري از گناهان، فلسفهاش در حقيقت همين است که گناهگار مأيوس از رحمت هيچ دليلي ندارد که به فکر جبران بيفتد و يا لااقل دست از ادامه گناه بردارد و منطق او اين است اکنون که آب از سر من گذشته است چه يک قامت چه صد قامت، من که رسواي جهانم غم دنيا هيچ است. بالاتر از سياهي رنگ ديگر نيست، آخرش جهنم است من که هم اکنون آنرا براي خود خريدهام از چه ميترسم و مانند اين منطقها...
اما هنگامي که روزنه اميد براي او گشوده شود، اميد به عفو پروردگار، اميد به تغيير وضع موجود نقطه عطفي در زندگي او خواهدشد و او را به توقف کردن در مسير گناه و بازگشت به سوي پاکي و اصلاح دعوت ميکند.
به همين دليل اميد را ميتوان همواره به عنوان يک عامل موثر تربيتي در مورد افراد فاسد شناخت همچنين افراد صالحي که در محيطهاي فاسد گرفتارند بدون اميد نميتوانند خويشتن را حفظ کنند.
نتيجه اين که انتظار ظهور مصلحي که هر قدر دنيا فاسدتر ميشود اميد ظهورش بيشتر ميگردد اثر فزاينده رواني در معتقدان دارد و آنهارا در برابر امواج نيرومند فساد بيمه ميکند آنهانه تنها با گسترش دامنه فساد محيط مأيوس نميشوند بلکه به مقتضاي «وعده وصل چون شود نزديک - آتش عشق تيزتر گردد» وصول به هدف را در برابر خويش ميبينند و کوششان براي مبارزه با فساد و يا حفظ خويشتن با شوق و عشق زيادتري تعقيب ميگردد.
از مجموع بحثهاي گذشته چنين نتيجه ميگيريم که اثر تخديري انتظار تنها در صورتي است که مفهوم آن مسخ يا تحريف شود همانگونه که جمعي از مخالفان تحريفش کردهاند و جحمعي از موافقان مسخش - اما اگر به مفهوم واقعي در جامعه و فرد پياده شود يک عامل مهم تربيت و خود سازي و تحرک و اميد خواهد بود.
از جمله مدارک روشني که اين موضوع را تاييد ميکند اين است که در ذيل آيه وعدالله الذين آمنوا منکم وعملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض...(
«خداوند به آنها که ايمان دارند و عمل صالح انجام ميدهند وعده داده است که حکومت روي زمين را در اختيارشان بگذارد» از پيشوايان بزرگ اسلام نقل شده است که منظوراز اين آيه «هو القائم و اصحابه»: مهدي و ياران او هستند«. (4).
و در حديث ديگري ميخوانيم (نزلت في المهدي):اين آيه درباره مهدي (ع) نازل شده است«.
در اين آيه مهدي (ع) و يارانش به عنوان (الذين آمنوا منکم و عملوا الصالحات) «آنها که ايمان و عمل صالحي دارند» معرفي شدهاند بنابراين تحقق اين انقلاب جهاني بدون ايمان مستحکم که هر گونه ضعف وزبوني و ناتواني را دور سازد و بدون اعمال صالحي که راه را براي اصلاح جهان بگشايد اماکنپذير نيست و آنها که در انتظار چنين برنامهاي هستند هم بايد سطح آگاهي و ايمان خود را بالا ببرند و هم در اصلاح اعمال خويش بکوشند.
تنها چنين کساني هستند که ميتوانند نويد شرکت در حکومت او بخود دهند، نه آنها که باظلم و ستم همکاري دارند و نه آنها که از ايمان و عمل صالح بيگانهاند. نه افراد ترسو وزبوني که بر اثر ضعف ايمان از همه چيز حتي از سايه خود ميترسند.
ونه افراد سست و بي حال و بيکارهاي که دست روي دست گذارده و در برابر مفاسد محيط و جامعه شان سکوت اختيار کرده و کمترين تلاش و کوششي در راه مبارزه با فساد ندارند.
اين است اثر سازنده قيام مهدي (ع) در جامعه اسلامي.
خداوندا! ديدگان ما را به جمالش روشن کن، و ما را از ياران وفادار و سربازان فداکارش قرار ده!
/خ
اين سخني است که سالهاست بر سرزبان مخالفان و منکران قيام مهدي (ع) است و ابن خلدون به آن اشاره کرده است، درحالي که مطلب کاملا برعکس است و انتظار اين ظهور بزرگ آثار بسيار سازندهاي دارد که در ذيل به طور فشرده ميآوريم تا معلوم شود آنها که چنين قضاوت کردهاند قضات عجولانه و حساب نشدهاي است در برابر مسالهاي که هم در قرآن مجيد به آن شاره شده و هم در احاديث متواتره که در کتب معروف اهل سنت و منابع مشهور شيعه آمده با صراحت مطرح شده است.
حقيقت انتظار و آثار سازنده آن
آيا ايمان به چنين ظهوري انسان را چنان در افکار رؤيايي فرو ميبرد که از وضع موجود خود غافل ميگردد و تسليم هرگونه شرايط ميکند؟
و يا اين که به راستي اين عقيده يک نوع دعوت به قيام و سازندگي فرد و اجتماع است؟
آيا ايجاد تحرک ميکند يا رکود؟
آيا مسئوليت آفرين است يا مايه فرار از زير بار مسئوليتها؟
وبالاخره آيامخدر است يا بيدار کننده؟
ولي قبل از توضيح و بررسي اين سؤالات توجه به يک نکته کاملاً ضروري است و آن اين که سازندهترين دستورات و عاليترين مفاهيم هرگاه بدست افراد نا وارد يا نالايق يا سوء استفاده چي بيفتد ممکن است چنان مسخ شود که درست نتيجهاي بر خلاف هدفي اصلي بدهد و در مسيري بر ضد آن حرکت کند و اين نمونههاي بسيار دارد و مسئله «انتظار» بطوري که خواهيم ديد در رديف همين مسائل است.
بهر حال براي رهايي از هر گونه اشتباه در محاسبه در اين گونه مباحث بايد به اصطلاح آب را از سرجشمه گرفت تا آلودگيهاي احتمالي نهرها و کانالهاي ميان راه در آن اثر نگذارد.
يعني ما در بحث انتظار مستقيما به سراغ اصلي اسلامي رفته و لحن گوناگون رواياتي راکه روي مسئله انتظار تاکيد ميکند مورد بررسي قرار ميدهيم تا از هدف اصلي آگاه شويم.
اکنون با دقت با اين چند روايت توجه کنيد:
1- کسي از امام صادق (ع) پرسيد: چه ميگوئيد درباره کسي که داراي ولايت پيشوايان است و انتظار ظهور حکومت حق را ميکشد و در اين حال از دنيا ميرود؟
امام (ع) درپاسخ فرمود: هو بمنزله من کان مع القائم في فسطاطه - ثم سکت هنيئه - ثم قال هو کمن کان مع رسول الله:«او همانند کسي است که با رهبر اين انقلاب در خيمه او(ستاد ارتش او) بوده باشد - سپس کمي سکوت کرد - و فرمود مانند کسي است که با پيامبر اسلام (ص) در »مبارزاتش« همراه بوده است». (1).
عين اين مضمون در روايات زيادي با تعبيرات مختلفي نقل شده است.
2- در بعضي «بمنزله الضارب بسيفه في سبيل الله»:«همانند شمشير زني در راه خدا».
3- و در بعضي ديگر «کمن قارع مع رسول الله بسيفه»: «همانند کسي است که در خدمت پيامبر با شمشير بر مغز دشمن بکوبد».
4- در بعضي ديگر «بمنزله من کان قاعدا تحت لواء القائم»: «همانند کسي است که زير پرچم قائم بوده باشد».
5- و در بعضي ديگر«بمنزله المجاهد بين يدي رسول الله (ص): »همانند کسي است که پيش روي پيامبر جهاد کند«.
6- و بعضي ديگر «بمنزله من استشهد مع رسول الله: »همانند کسي است که با پيامبر شهيد شود«.
اين تشبيهات هفتگانه که در موردانتظار ظهور مهدي (ع) در اين شش روايت وارد شده روشنگر اين واقعيت است که يک نوع رابطه و تشابه ميان مسئله «انتظار از يک سو، و »جهاد«، و مبارزه با دشمن در آخرين شکل خود از سوي ديگر وجود دارد.
7- در راويت متعددي نيز انتظار چنين حکومتي را داشتن، به عنوان بالاترين عبادت معرفي شده است.
اين مضمون در بعضي از احاديث از پيامبر و در بعضي از امير مؤمنان علي (ع) نقل شده است، در حديث ميخوانيم که پيامبر فرمود: افضل اعمال امتي انتظار الفرح من الله عزوجل«: »بالاترين اعمال امت من انتظار فرج از ناحيه خدا کشيدن است«. (2).
و در حديث ديگري از پيامبر ميخوانيم «افضل العباده انتظار الفرج»: (3).
اين تعبيرات همگي حاکي از اين است که انتظار چنان انقلابي داشتن هميشه توام با يک جهاد وسيع و دامنه دار است اين را در نظر داشته باشيد تابه سراغ مفهوم انتظار رفته سپس از مجموع آنها نتيجهگيري کنيم.
مفهوم انتظار
في المثل بيماري که انتظار بهبودي ميکشد، يا پدري که در انتظار بازگشت فرزندش از سفر است، از بيماري و فراق فرزند نارحتند و براي وضع بهتري ميکوشند.
همچنين تاجري که از بازار آشفته ناراحت است و در انتظار فرو نشستن بحران اقتصادي ميباشد اين دو حالت را دارد «بيگانگي با وضع موجود» و «تلاش براي وضع بهتر».
بنابراين مسئله انتظار حکومت حق و عدالت مهدي و قيام مصلح جهاني در واقع از دو عنصر است عنصر نفي و عنصر اثبات عنصر نفي همان بيگانگي است با وضع موجود و عنصر اثبات خواهان وضع بهترين بودن است.
و اگر اين دو جنبه در روح انسان به صورت ريشه دار حلول کند سرچشمه دو رشته اعمال دامنه دار خواهد شد
اين دو رشته اعمال عبارتند از ترک هر گونه همگاري و هماهنگي با عوامل ظلم و فساد و حتي مبازره با آنها از يک سو، و خود سازي و خودياري و جلب آمادگيها جسمي و روحي و مادي و معنوي براي شکل گرفتن آن حکومت واحد جهاني و مردمي از سوي ديگر.
و خوب که دقت کنيم ميبينم هر دو قسمت آن سازندهو عامل تحرک و آگاهي و بيداري است.
با توجه به مفهوم اصلي «انتظار» معني روايات متعددي ه در بالا درباره پاداش و نتيجه کار منتظران نقل کرديم به خوبي درک ميشود. اکنون ميفهميم چرا منتظران واقعي گاهي همانند کاسني شمرده شدهاند که در خيمه حضرت مهدي (ع) يا زير پرچم او هستند يا کسي که در راه خدا شمشيري ميزند، يا به خون خود آغشته شده، يا شهيد گشته است.
آيا اينها اشاره به مراحل مختلف و درجات مجاهده در راه حق و عدالت نيست که متناسب با مقدار آمادگي و درجه انتظار افراد است؟
يعني همانطور که ميزان فداکاري مجاهدان راه خدا و نقش آنهابا هم متفاوت است، انتظار و خود سازي و آمادگي نيز درجات کاملا متفاوتي دارد که هر کدام از اينها با يکي از آنها از نظر مقدمات و نتيجهگيري شباهت دارد هر دو جهادند و هر دو آمادگي ميخواهند و خود سازي کسي که در خيمه رهبر چنان حکومتي قرار گرفته يعني در مرکز ستاد فرماندهي يک حکومت جهاني است نميتواند يک فرد غافل و بيخبر و بي تفاوت بوده باشد آنجا جاي هر کس نيست جاي افرادي است که به حق شايستگي چنان موقعيت و اهميتي را دارند.
همچنين کسي که سلاح در دست دارد ودر برابر رهبر اين نقلاب با مخالفان حکومت صلح و عدالتش ميجنگد آمادگي فراوان روحي و فکري ورزمي بايد داشته باشد.
براي آگاهي بيشتر از اثرات واقعي انتظار ظهور مهدي (ع) به توضيح زيرتوجه کنيد.
انتظار يعني آماده باش کامل
من اگر آلوده و ناپاکم چگونه ميتوانم منتظر انقلابي باشم که شعله اولش دامان آلودگان را ميگيرد؟
ارتشي که در انتظار جهاد بزرگي است آمادگي رزمي نفرات خود را بالا ميبرد و روح انقلاب در آنها ميدمد و هرگونه نقطه ضعفي را اصلاح ميکند.
زيرا چگونگي انتظار همواره متناسب با هدفي است که در انتظار آن هستيم.
انتظار آمدن يک مسافر عادي از سفر.
انتظار بازگشت يک دوست بسيار عزيز.
انتظار فرارسيدن چيدن ميوه از درخت و درو کردن محصول.
هر يک از اين انتظارها آميخته با يک نوع آمادگي است، در يکي بايد خانه را آماده کرد و وسايل پذيرايي فراهم ساخت، در ديگري ابزار لازم و داس و کمباين و....
اکنون فکر کنيد آنها که انتظار قيام يک مصلح بزرگ جهاني را ميکشند در واقع انتظار انقلاب و دگرگوني و تحولي را دارند که وسيعترين و اساسيترين انقلابهاي انساني در طول تاريخ بسر است.
انقلابي که بر خلاف انقلابهاي پيشين جنبه منطقهاي نداشته بلکه هم عمومي و همگاني است و هم تمام شئون و جوانب زندگي انسانهارا شامل ميشود، انقلابي است سياسي، فرهنگي، اقتصادي و اخلاقي.
خود سازي فردي
نکته مهم اين است که منتظر واقعي براي چنان برنامه مهمي هرگز نميتواند نقش تماشاجي را داشته باشد بايد از هم اکنون حتما در صف انقلابيون قرار گيرد.
من اگر فاسد و نادرستم چگونه ميتوانم در انتظار نظامي که افراد فاسد و نادرست در آن هيچگونه نقشي ندارند بلکه مطرود و منفور خواهند بود روز شماري کنم.
آيا اين انتظار براي تصفيه روح و فکر و شستشوي جسم و جان از لوث آلودگيها کافي نيست؟
ارتشي که در انتظار جهاد آزادگي بخش به سر ميبرد حتمابه حالت آماده باش کامل در ميآيد سلاحي را که براي چنين ميدان نبردي شايسته است بدست ميآورد، سنگرهاي لازم را ميسازد آمادگي رزمي افراد خود را بالا ميبرد.
روحيه افراد خود را تقويت ميکند و شعله عشق و شوق براي چنين مبارزهاي را در دل فرد فرد سربازانش زنده نگه ميدارد ارتشي که داراي چنين آمادگي نيست هرگز در انتظار به سر نميبرد و اگر بگويد دروغ ميگويد.
انتظار يک مصلح جهاني به معناي آماده باش کامل فکري و اخلاقي، مادي و معنوي براي اصلاح همه جهان است فکر کنيد چنين آماده باشي چقدر سازنده است.
براي تحقق بخشيدن به چنين انقلابي مرداني بسيار بزرگ و مصمم و بسيار نيرومند و شکستناپذير، فوق العاده پاک و بلندنظر کاملا آماده و داراي بينش عميق لازم است.
و خود سازي براي چنين هدفي مستلزم به کاربستن عميقترين برنامههاي اخلافي و فکري و اجتماعي است، اين است معناي انتظار واقعي آيا هيچکس ميتواند بگويد چنين انتظاري سازنده نيست؟
خودياريهاي اجتماعي
دريک ميدان وسيع مبارزه دسته جمعي هيچ فردي نميتواند از حال ديگران غافل بماند بلکه موظف است هر نقطه ضعفي را در هر کجا ببيند اصلاح کند و هر موضع آسيب پذيري را ترميم نمايد و هر قسمت ضعيف را تقويت کند زيرا بدون شرکت فعالانه و هماهنگ تمام مبارزين، پياده کردن چنان برنامهاي امکانپذير نيست.
بنابراين منتظران واقعي علاوه بر اينکه به اصلاح خويش ميکوشند وظيفه خود ميدانندکه ديگران را نيز اصلاح کنند.اين است اثر سازنده ديگريبراي انتظار قيام يک مصلح جهاني واين است فلسفه آن همه فضيلتها که براي منتظران راستين شمرده شده است.
منتظران راستين در فساد محيط حل نميشوند
توضيح اين که هنگامي که فساد فراگير ميشود و اکثريت يا جمع کثيري رابه آلودگي ميکشاند گاهي افراد پاک در يک بن بست سخت رواني قرار ميگيرند، بن بستي که از يأس اصلاحات سرچشمه ميگيرد.
گاهي آنها فکر ميکنند که کار از کار گذشته و ديگر اميدي به اصلاح نيست و تلاش و کوشش براي پاک نگاهداشتن خويش بيهوده است اين نوميدي و ياس ممکن است آنها را تدريجا به سوي فساد و همرنگي با محيط بکشاند و نتوانند خود را به صورت يک اقليت صالح در برابر اکثريت ناسالم حفظ کنند و همرنگ جماعت نشدن را موجب رسوايي بدانند.
تنها چيزي که ميتواند در آنها اميد بدمد و به مقاومت و خويشتن داري دعوت کند و نگذارد در محيط فاسد حل شوند اميد به اصلاح نهايي است تنها در اين صورت است که آنها دست از تلاش و کوشش براي حفظ پاکي و اصلاح ديگران بر نخواهند داشت.
و اگر ميبينيم در دستورات اسلامي يأس از آمرزش يکي از برزگترين گناهان شمرده شده است و ممکن است افراد ناوارد تعجب کنند که چرا يأس از رحمت خدا اينقدر مهم تلقي شده است حتي مهمتر از بسياري از گناهان، فلسفهاش در حقيقت همين است که گناهگار مأيوس از رحمت هيچ دليلي ندارد که به فکر جبران بيفتد و يا لااقل دست از ادامه گناه بردارد و منطق او اين است اکنون که آب از سر من گذشته است چه يک قامت چه صد قامت، من که رسواي جهانم غم دنيا هيچ است. بالاتر از سياهي رنگ ديگر نيست، آخرش جهنم است من که هم اکنون آنرا براي خود خريدهام از چه ميترسم و مانند اين منطقها...
اما هنگامي که روزنه اميد براي او گشوده شود، اميد به عفو پروردگار، اميد به تغيير وضع موجود نقطه عطفي در زندگي او خواهدشد و او را به توقف کردن در مسير گناه و بازگشت به سوي پاکي و اصلاح دعوت ميکند.
به همين دليل اميد را ميتوان همواره به عنوان يک عامل موثر تربيتي در مورد افراد فاسد شناخت همچنين افراد صالحي که در محيطهاي فاسد گرفتارند بدون اميد نميتوانند خويشتن را حفظ کنند.
نتيجه اين که انتظار ظهور مصلحي که هر قدر دنيا فاسدتر ميشود اميد ظهورش بيشتر ميگردد اثر فزاينده رواني در معتقدان دارد و آنهارا در برابر امواج نيرومند فساد بيمه ميکند آنهانه تنها با گسترش دامنه فساد محيط مأيوس نميشوند بلکه به مقتضاي «وعده وصل چون شود نزديک - آتش عشق تيزتر گردد» وصول به هدف را در برابر خويش ميبينند و کوششان براي مبارزه با فساد و يا حفظ خويشتن با شوق و عشق زيادتري تعقيب ميگردد.
از مجموع بحثهاي گذشته چنين نتيجه ميگيريم که اثر تخديري انتظار تنها در صورتي است که مفهوم آن مسخ يا تحريف شود همانگونه که جمعي از مخالفان تحريفش کردهاند و جحمعي از موافقان مسخش - اما اگر به مفهوم واقعي در جامعه و فرد پياده شود يک عامل مهم تربيت و خود سازي و تحرک و اميد خواهد بود.
از جمله مدارک روشني که اين موضوع را تاييد ميکند اين است که در ذيل آيه وعدالله الذين آمنوا منکم وعملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض...(
«خداوند به آنها که ايمان دارند و عمل صالح انجام ميدهند وعده داده است که حکومت روي زمين را در اختيارشان بگذارد» از پيشوايان بزرگ اسلام نقل شده است که منظوراز اين آيه «هو القائم و اصحابه»: مهدي و ياران او هستند«. (4).
و در حديث ديگري ميخوانيم (نزلت في المهدي):اين آيه درباره مهدي (ع) نازل شده است«.
در اين آيه مهدي (ع) و يارانش به عنوان (الذين آمنوا منکم و عملوا الصالحات) «آنها که ايمان و عمل صالحي دارند» معرفي شدهاند بنابراين تحقق اين انقلاب جهاني بدون ايمان مستحکم که هر گونه ضعف وزبوني و ناتواني را دور سازد و بدون اعمال صالحي که راه را براي اصلاح جهان بگشايد اماکنپذير نيست و آنها که در انتظار چنين برنامهاي هستند هم بايد سطح آگاهي و ايمان خود را بالا ببرند و هم در اصلاح اعمال خويش بکوشند.
تنها چنين کساني هستند که ميتوانند نويد شرکت در حکومت او بخود دهند، نه آنها که باظلم و ستم همکاري دارند و نه آنها که از ايمان و عمل صالح بيگانهاند. نه افراد ترسو وزبوني که بر اثر ضعف ايمان از همه چيز حتي از سايه خود ميترسند.
ونه افراد سست و بي حال و بيکارهاي که دست روي دست گذارده و در برابر مفاسد محيط و جامعه شان سکوت اختيار کرده و کمترين تلاش و کوششي در راه مبارزه با فساد ندارند.
اين است اثر سازنده قيام مهدي (ع) در جامعه اسلامي.
خداوندا! ديدگان ما را به جمالش روشن کن، و ما را از ياران وفادار و سربازان فداکارش قرار ده!
پی نوشتها:
(1). محاسن برقي طبق نقل بحارالانوار، چاپ قديم، ج 13، ص 136.
(2). کافي بنا به نقل بحار، ج 13، ص 137.
(3). کافي بنا به نقل بحار، ج 13، ص 136.
(4). بحارالانوار قديم، ج 13، ص 14.
/خ