ياران قائم آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)

شيعيان و منتظران قدوم حضرت صاحب الامر، عليه السلام، در راز و نيازهاي صبح وشام خود همواره از خداوند مي خواهند که آنان را از جمله ياوران آن امام قرار دهد و به آنان اين توفيق را عطا کند که دررکاب آن حضرت شمشير زنند: اللهم اني اجدد له في صبيحة يومي هذا و ماعشت من ايام حياتي عهدا و عقدا و بيعة له في عنقي لااحول عنها و لاازول ابدا. اللهم اجعلني من انصاره و اعوانه و الذابين عنه و
چهارشنبه، 2 ارديبهشت 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ياران قائم آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)
ياران قائم آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)
ياران قائم آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)

نويسندهابراهيم شفيعي سروستاني:



شيعيان و منتظران قدوم حضرت صاحب الامر، عليه السلام، در راز و نيازهاي صبح وشام خود همواره از خداوند مي خواهند که آنان را از جمله ياوران آن امام قرار دهد و به آنان اين توفيق را عطا کند که دررکاب آن حضرت شمشير زنند:
اللهم اني اجدد له في صبيحة يومي هذا و ماعشت من ايام حياتي عهدا و عقدا و بيعة له في عنقي لااحول عنها و لاازول ابدا. اللهم اجعلني من انصاره و اعوانه و الذابين عنه و المسارعين اليه في قضاء حوائجه و الممتثلين لاوامره و نواهيه و المحامين عنه و السابقين الي ارادته و المستشهدين بين يديه. (1).
بار خدايا! من در بامداد اين روزو تمام دوران زندگانيم، عهد و پيمان و بيعتي را که از آن حضرت برگردن دارم با او تجديد مي کنم؛ که هرگز از آن عهد و پيمان برنگردم و بر آن پايدار بمانم. بار خدايا مرا از ياران و هواداران و مدافعان آن حضرت و شتابندگان در پي انجام خواسته هاي او و اطاعت کنندگان از اوامر و نواهي او و حمايت کنندگان از وجود او و پيشي گيرندگان به سوي خواسته هاي او و شهيد شدگان در حضور او قرار ده.
اما در وراي اين آرزو و درخواست، پرسشهايي چند نيز مطرح است مانند اين که: ياران قائم کيانند و چه کساني به فيض همراهي آن امام عدالت گستر دست مي يابند؟ تعداد آنها چند نفر است و چگونه برگزيده مي شوند؟ از چه ويژگيهاي برجسته اي برخوردارند؟ و پرسشهاي ديگر از اين دست.
ابتدا با اين پرسش شروع ميکنيم که: ياران قائم از چه ويژگيها و خصايل روحي و جسمي برخوردارند؟

خصال و ويژگيهاي ياران قائم

امامام معصوم، عليهم السلاام، در روايات متعددي به توصيف خصال و ويژگيهاي ياران قائم، عليه السلام، پرداخته و چنان در اين زمينه با دقت و ظرافت سخن گفته اند که مخاطباان به راحتي مي توانند به تصويري روشن ازياران آن حضرت دست يابند.
روايت زير، که از امام صادق، عليه السلام، نقل شده، درستي اين ادعا را به اثبات مي رساند.
کاني انظر الي القائم، عليه السلام، و اصحابه في نجف الکوفة کان علي رؤ سهم الطير، قدفنيت ازوادهم و خلقت ثيابهم، قد اثر السجود بجباههم، ليوث بالنهار، رهبان باليل، کان قلوبهم زبر الحديد، يعطي الرجل منهم قوة اربعين رجلا، لاتقتل احدا منهم الا کافر او منافق و قد و صفهم الله تعالي بالتوسم في کتابه العزيز بقوله: «ان في ذلک لآيات للمتوسمين». (2) گويا که قائم، عليه السلام، و ياران او را مي بينم که در نجف (کوفه) اجتماع کرده و پرندگاني برسر آنها پرواز مي کنند. توشه هاي آنها کاستي گرفته، جامه هاي آنها کهنه شده و نشان سجده بر پيشاني آنها نقش بسته است. آنها شيران روز و زاهدان شب اند. دلهايشان مانند پاره هاي آهن (محکم و استوار) است و هر کدام از آنها توان چهل مرد را دارا هستند. هيچ يک از آنها کشته نمي شود مگر به دست کافر يا منافق. خداوند تعالي در کتاب عزيز خود از آنها با عنوان اهل بصيرت و تيزبيني ياد کرده است. آن جا که مي فرمايد: «در اين (عذاب) براي اهل بصيرت نشانه هايي نهفته است».
درروايات خصايل و ويژگيهاي متعددي براي ياران آن حضرت برشمرده شده است که برخي از آنها مربوط به ويژگيها و صفات ظاهري و جسماني و برخي ديگر مربوط به ويژگيها و خصايل اخلاقي و روحي ايشان است.

خصال روحي

شايد بتوان گفت در ميان همه ويژگيهايي که براي ياران امام منتظر برشمرده شده يک ويژگي از همه بارزتر و با اهميت تر است و آن اين که آنها مصداق کامل «اولياء الله» (دوستان خدا) هستند که در قرآن کريم بدانها اشاره شده است. آن جا که مي فرمايد:
الا ان اولياء الله لا خوف عليهم و لا هم يحزنون. (3).
آگاه باشيد که بر دوستان خدا بيمي نيست و غمگين نمي شوند.
امام صادق، عليه السلام، در روايتي خصال شيعيان قائم آل محمد، عليهم السلام، را چنين بيان مي کنند:
طوبي لشيعة قائمنا المنتظرين لظهوره فيي غيبته و المطيعين له في ظهوره، اولئک اولياء الله الذين لاخوف عليهم و لا هم يحزنون. (4).
خوشا به حال شيعيان قائم، که در زمان غيبتش منتظر ظهور او هستند و در هنگام ظهورش فرمانبردار او، آنان اولياء خدا هستند، همانها که نه ترس آنها را فرا مي گيرد و نه اندوهگين مي شوند.
اينکه انساني از هيچ چيز ترسي به دل راه ندهد و از هيچ چيز اندوهگين نشود، تنها زماني امکان پذير است که جز خدا بيند و جز به خدا نينديشد و اين اوج کمال آدمي و بالاترين مرتبه اي است که يک انسان مي تواند بدان دست يابد.
امام علي، عليه السلام، نيز در وصف ياران مهدي، عليه السلام، مي فرمايد:
....فيجمع الله تعالي له قوما قزع کقزع السحاب، يولف الله بين قلوبهم لايستوحشون الي احد، و لايفرحون باحد يدخل فيهم، علي عدة اصحاب بدر، لم يسبقهم الاولون و لايدرکهم الاخرون... (5).
خداوند تعالي مردمي رابراي (ياري) او گرد مي آورد، همچنانکه پاره هاي ابر گرد آمده و به هم مي پيوندند. خداوند دلهاي آنان را به هم نزديک مي کند. آنها از هيچ کس ترسان نمي شوند. و از اين که کسي بدانها بپيوندد شادمان نمي گردند. تعداد آنها همان تعداد اصحاب بدر است. هيچ کس از پيشينيان از آنها سبقت نمي گيرد و هيچ کس از آيندگان به آنها نميرسد.
از روايتهاي مفصلي که درباره تعداد ياران امام عصر، عليه السلام، و کشور و سرزمين آنها نقل شده، چنين بر مي آيد که آنها عصاره فضاائل همه ملتها و برترينهاي همه اقوام روي زمين هستند. (6).
موضوع ياد شده از روايات زير که از امام محمد باقر، عليه السلام، نقل شده نيز استفاده مي شود:
يبايع القائم بين الرکن و المقام ثلاثمائة و نيف عدة اهل بدر، فيهم النجباء من اهل مصر، و الابدال من اهل الشام، و الاخيار من اهل العراق... (7).
سيصد و اندي، به عدد اهل بدر، بين رکن و مقام با قائم بيعت مي کنند. در ميان آنها برگزيدگاني (نجباء) از اهل مصر، مردان صالح و پرهيزکاري (ابدال) از اهل شام و نيک مرداني (اخيار) از اهل عراق وجود دارند.
ياران قائم همچنانکه در بالاترين درجه تقوي و پرهيزکاري قرار دارند، از نظر کمال علمي نيز دربالاترين درجه قرار گرفته و از جام حکمت الهي و معرفت ديني، چنانکه بايد، سيراب گشته اند.
امير بيان، علي، عليه السلام، در سخنان زيبايي مراتب فضل و کمال علمي ياران موعود آخرالزمان را چنين توصيف ميکنند:
...ثم ليشحذن فيها قوم شحذالقين النصل، تجلي بالتنزيل ابصارهم، و يرمي يالتفسير في مسامعهم، و يغبقون کاس الحکمة بعد الصبوح. (8).
... پس گروهي در آن فتنه ها صيقلي مي شوند. مانند صيقل دادن آهنگر شمشير را، ديده هاي آنها به نور قرآن جلا داده و تفسير در گوشهايشان جا گرفته شود. در شب، جام حکمت را به آنها بنوشانند، بعد از اين که در بامداد هم نوشيده باشند.
خلاصه کلام اين که ياران قائم، در چنان مرتبه اي از زهد و تقوي و علم و معرفت قرار دارند که همه کائنات در برابر آنها سر تسليم فرود مي آورند، و زمين و آسمان به وجود آنها افتخار ميکند.
چنان که در روايت نقل شده از امام محمد باقر، عليه السلام، به اين نکته تصريح شده است:
کاني باصحاب القائم و قد احاطوابما بين الخالقين، ليس من شي الا و هو مطيع لهم، حتي سباع الارض، و سباع الطير تطلب رضاهم (في) کل شي، حتي تفتحر الارض علي الارض، و تقول: مربي اليوم رجل من اصحاب القائم. (9).
گويي که ياران قائم را مي بينم که شرق و غرب (جهان را) در نورديده اند. همه چيز در برابر آنها سر تسليم فرو مي آورد. حتي درندگان زمين و آسمان به دنبال خشنود ساختن آنها هستند. قطعه اي از زمين به قطعه اي ديگر مباهان کرده و مي گويد: امروز مردي از ياران قائم از من گذر کرد.

ويژگيهاي جسماني

ياران مهدي، عليه السلام، از نظر صفات جسمي و نيروي بدني نيز سرامد روزگار هستند و کسي را ياراي مقابله با آنها نيست. در اينجا به تعدادي از رواياتي که به اوصاف ظاهري ياران آن حضرت پرداخته اند، اشاره مي کنيم:
امام صادق، عليه السلام، دروصف توان جسمي و قدرت بدني ياران قائم، عليه السلام، مي فرمايد:
ما کان يقول لوط، عليه السلام: «لو ان لي بکم قوة او آوي الي رکن شديد» (10) الا تمنيا بقوة القائم، عليه السلام، و لا ذکر الا شدة اصحابه فان الرجل منهم يعطي قوة اربعين رجلا، و ان قلبه لاشد من زبر الحديد، و لو مروا بجبال الحديد لقطعوها، لايکفون سيوفهم حتي يرضي الله عزو جل. (11).
لوط، عليه السلام، که مي فرمود: «کاش در برابر شما قدرتي مي داشتم، يا مي توانستم به تکيه گاهي استوار پناه ببرم» در آرزوي نيرو و توان قائم، عليه السلام، و به ياد قدرت و استواري ياران او بود. زيرا به هر کدام از آن ها قدرت چهل مرد داده شده و قلب آنها محکمتر از پاره هاي آهن است. اگر به کوههايي از آهن برخورد کنند آن ها را از جا بر مي کنند و شمشيرهاي آنان از حرکت باز نمي ايستد مگر زماني که خداوند عز و جل، خشنود شود.

تعداد ياران قائم

قول مشهور در مورد تعداد ياران امام عصر، عليه السلام، اين است که آنها 313 نفر هستند؛ و در روايتهاي متعددي به اين موضوع اشاره شده است. از جمله روايت زير که «مفضل بن عمر» از امام صادق، عليه السلام، نقل کرده است:
کاني انظر الي القائم علي منبر الکوفة و حوله اصحابه ثلاث مائة و ثلاثة عشر رجلا عدة اهل بدر، و هم اصحاب الالوية، و هم حکام الله في ارضه علي خلقه.
مثل اين است که قائم (عليه السلام) را بر منبر (مسجد) کوفه مي بينيم در حالي که 313 مرد به عدد اهل بدر گرد او را گرفته اند. آنها مردان جنگاور و حاکمان خدا در زمين او و بر خلق اويند. (12).
اما با توجه به روايات ديگر به اين نتيجه مي رسيم که ياران آن حضرت منحصر به تعداد ياد شده نبوده و اين تعداد، کساني هستند که از آغاز حرکت حضرت مهدي، عليه السلام، او را همراهي مي کنند، اما به تدريج بر اين تعداد افزوده مي شود. البته، ناگفته نماند که اين 313 نفر به دليل خصايل برجسته اي که دارند: نقش فرماندهي و رهبري را در لشکر آن حضرت بر عهده دارند.
در روايتي که در اين زمينه از امام صادق، عليه السلام، نقل شده، چنين آمده است:
اذا اذن عز و جل للقائم في الخروج، صعد المنبر، و دعا الناس الي نفسه و ناشدهم بالله و دعاهم الي حقه، و ان يسيرفيهم بسيرة رسول الله، صلي الله عليه و آله، و يعمل فيهم بعمله، فيبعث الله جل جلاله، جبرئيل، عليه السلام، حتي ياتيه فينزل علي الحطيم ثم يقول له: الي اي شي تدعو؟ فيخبره القائم، عليه السلام، فيقول جبرئيل، عليه السلام، انا اول من يبعايک ابسط يدک، فيمسح علي يده و قد وافاه ثلاثمائة و بضعة عشر رجلا فيبايعونه و يقيم بمکة حتي يتم اصحابه عشرة آلاف انفس ثم يسير منها الي المدينة. (13).
هنگامي که خداوند عز و جل به قائم اجازه قيام مي دهد آن حضرت بر بالاي منبر رفته، مردم را به سوي خود فرا مي خواند آن گاه آن ها را به خدا سوگند داده و از آنها مي خواهد که حقش را پاس دارند، تا او هم سيره رسول خدا صلي الله عليه و آله، را در ميان آنها جاري کند و با آنان همانگونه رفتار نمايد که آن حضرت رفتار مي کرد. پس آن گاه خداوند، جل جلاله، جبرئيل، عليه السلام، را به سوي او مي فرستد، جبرئيل برحطيم فرود آمده و خطاب به قائم مي گويد: مردم را به چيز ميخواني؟ و قائم هم پاسخ او را مي گويد سپس جبرئيل، عليه السلام، مي گويد: من نخستين کسي هستم که با تو بيعت مي کنم: دستان خود را بگشا! سپس جبرئيل دست خود را بر دست او مي کشد. سيصد و اندي مرد به پيشگاه آن حضرت آمده و با او بيعت مي کنند. بعد از آن قائم، عليه السلام، در مکه اقامت مي کند تا زماني که تعداد يارانش به ده هزار نفر ميرسد و آن گاه با آنان به سوي مدينه حرکت مي کند.
در روايات ديگري که در همين زمينه وارد شده است، چنين مي خوانيم:
سال رجل من اهل الکوفة ابا عبدالله، عليه السلام، کم يخرج مع القائم، عليه السلام، فانهم ليقولون انه يخرج مثل عدة اهل بدر ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا قال: ما يخرج الا في اولي قوة، و ما يکون اولوالقوة اقل من عشرة آلاف. (14).
مردي از اهل کوفه از اباعبدالله (امام صادق) عليه السلاام، پرسيد: چند نفر به همراه قائم، عليه السلام، قيام مي کنند؟برخي ميگويند همان تعدادي که در بدر حضور داشتند؛ يعني 313 نفر، به همراه او بر مي خيزند. آن حضرت فرمود: او قيام نمي کند مگر با همراهي صاحبان قدرت (اولي قوة) و صاحبان قدرت کمتر از ده هزار نفر نيستند.
مرحوم مجلسي در ذيل اين روايت مي فرمايد:
معناي روايت اين است که ياران قائم منحصر در 313 نفر نمي باشند، بلکه اين تعداد کساني هستند که در ابتداي قيام آن حضرت به گرداو جمع مي شوند. (15).
در روايتي که ابوبصير ازامام صادق، عليه السلام، نقل کرده است، آن حضرت خروج قائم، عليه السلام، از مکه را منوط به تکميل تعداد ياران ايشان دانسته و مي فرمايد:
لايخرج القائم من مکة حتي تکمل الحلقة. قلت: و کم الحلقة؟قال: عشرة آلاف؛ جبرئيل عن يمينه و ميکائيل عن يساره.... (16).
قائم از مکه خارج نمي شود مگر زماني که تعداد کساني که به گرد او جمع آمده اند؛ تکميل شود. پرسيدم: اين تعداد چند نفر است؟آن حضرت فرمود: ده هزار نفر، جبرئيل در سمت راست او و ميکائيل در سمت چپ او حرکت مي کند و...

چگونگي اجتماع ياران قائم

امام عصر، عليه السلام، در روز و ساعتي مشخص درمکه ظهور کرده و ياران و چون پروانه هايي عاشق از سراسر جهان به گرد او جمع مي شوند.
امام باقر، عليه السلام، لحظه ظهور مهدي، عليه السلام، و اجتماع ياران آن حضرت را چنين به تصوير مي کشند:
ثم يظهر المهدي بمکة عند العشاء، و معه راية رسول الله، صلي الله عليه و آله، و قميصه و سيفه و علامات و نور و بيان، فاذا صلي العشاء نادي باعلاء صوته يقول: اذکرکم الله ايها الناس و مقامکم بين يدي ربکم، فقد اتخذ الحجة و بعث الانبياء، و انزل الکتاب، و امرکم ان لاتشرکوا به شيئا و ان تحافظوا علي طاعته و طاعة رسوله و ان تحيوا ما احياالقرآن و تميتوا ما امات، و تکونوا اعوانا علي الهدي، و وزرا علي التقوي، فان الدنيا قد دنا فناوها و زوالها و اذنت بالوداع، فاني ادعوکم الي الله و الي رسوله و العمل بکتابه و اماتة الباطل و احياء سنته. فيظهر في ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا عدة اهل بدر، علي غير ميعاد، قزعا کقزع الخريف، رهبان بالليل و اسد بالنهار، فيفتح الله للمهدي ارض الحجاز، و يستخرج من کان في السجن من بني هاشم و تنزل الرايات السود الکوفة، فتبعث بالبيعة الي المهدي، فيبعث المهدي جنوده في الافاق و يميت الجور و اهله و تستقيم له البلدان... (17).
مهدي هنگام نماز عشا در مکه ظهور ميکند در حالي که پرچم رسول خدا، که درود خدا بر او و خاندانش باد، و پيراهن و شمشير او را با خود دارد و داراي نشانه ها و نور و بيان است. وقتي نماز عشا را به جا آورد با صداي رسا و بلند خود مي فرمايد: اي مردم! خدا را به ياد شما مي آورم. شما اينک در پيشگاه خدا ايستاده ايد. او حجت خود را برگزيد و پيامبران را برانگيخت و کتاب (آسماني) فرو فرستاد و شما را امر کرد که چيزي را شريک او قرار ندهيد و از او و فرستاده اش اطاعت و فرمانبرداري کنيد و زنده نگه داريد آن چه را که قرآن زنده کرده است و بميرانيد آن چه را که او ميرانده است. هواداران راستي و هدايت و پشتيبان تقوي و پرهيزگاري باشيد، زيرا نابودي و زوال دنيا نزديک شده و اعلام وداع نموده است. و من شما را به خدا و رسولش و عمل به کتاب خدا و ترک باطل و احياي سنت او دعوت مي کنم. سپس او، بدون قرار قبلي، به همراه سيصد و سيزده مرد، به شمار ياران بدر، که همچون ابر پاييزي پراکنده اند و زاهدان شب و شيران روزند، ظهور مي کند و خداوند سرزمين حجاز را براي مهدي مي گشايد و او هرکس از بني هاشم را که در زندان به سر مي برد، آزاد مي سازد. آن گاه درفشهاي سياه در کوفه فرود مي آيد وگروهي را به جهت بيعت به سوي مهدي روانه مي سازند و آن حضرت لشکريان خود را به سراسر جهان گسيل داشته و ستم و ستم پيشگان را از ميان بر مي دارد و همه سرزمينها به دست او به راستي و درستکاري در مي آيند.
حال اين پرسش مطرح است که ياران قائم چگونه همگي در يک زمان و در کمترين فرصت در مکه حاضر مي شوند و خود را براي همراهي با آن حضرت آماده مي سازند؟
امام علي، عليه السلام، در اين زمينه تعبير جالبي دارند که به ما در درک چگونگي اجتماع ياران قائم، عليه السلام، ياري مي کند. ايشان مي فرمايد:
فاذا کان ذلک ضرب يعسوب الدين بذنبه، فيجتمعون اليه کما يجتمع قزع الخريف. (18).
چون وقت آن برسد آقاي بزرگوار و پيشواي دين مستقر و پا برجا گردد. پس ‍ نزد آن بزرگوار گرد آيند، چنان که پاره هاي ابر در فصل پاييز گرد آمده و به هم مي پيوندند.
تشبيه جمع شدن ياران آن حضرت به جمع شدن ابرهاي پاييزي نشان از سرعت اجتماع و به هم پيوستن آن ها دارد؛ چنان که در روايتي که در همين زمينه از امام باقر، عليه السلام،نقل شده آمده است:
اصحاب القائم ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا، اولاد العجم بعضهم يحمل في السحاب نهارا، يعرف باسمه و اسم ابيه ونسبه و حليته، و بعضهم نائم علي فراشه، فيوا فيه (فيري) في مکة علي غير ميعاد. (19).
ياران قائم سيصد و سيزده مرد از فرزندان عجم (غير عرب) هستند. گروهي از آنان به هنگام روز به وسيله ابر حرکت مي کنند و با نام خود و نام پدر و خصوصيات نسبشان شناخته مي شوند. گروهي ديگر از آنها در حالي که در بستر خود آرميده اند، بدون قرار قبلي در مکه بر آن حضرت وارد مي شوند.
از امام صادق، عليه السلام، نيز روايتي به همين مضمون نقل شده است:
بينا شباب الشيعة علي ظهور سطوحهم نيام اذا توافوا الي صاحبهم في ليلة واحدة علي غير ميعاد، فيصبحون بمکة. (20).
جوانان شيعه در حاليکه بر پشت بامهاي خود آرميده اند، در يک شب، بدون هيچ قرار قبلي به نزد صاحب خود برده شده و بامدادان در مکه حاضر مي شوند.
از اين روايات و ديگر روايات مشابه (21) که همگي دلالت بر اجتماع ناگهاني و از پيش تعيين نشده ياران قائم، دريک شب مشخص در مسجد الحرام، دارند، روشن مي شود که تنها به مدد قدرت بي مانند خداوند متعال است که آن تعداد افرادي که براي ياري امام مهدي، عليه السلام، برگزيده شده اند در مدت زمان کوتاهي و يا به تعبير برخي از روايات «در کمتر از يک چشم بر هم زدن» (22) به گرد آن حضرت جمع مي شوند.

سلاح ياران قائم

گفتيم که ياران قائم، عليه السلام، از نظر توان جسماني و قدرت بدني در مرتبه بالايي قرار دارند تا آن جا که کوهي را از جا بر ميکنند. اما اين پرسش ‍ همواره مطرح بوده که امام عصر، عليه السلام، و يارانش از چه سلاحي در مبارزه با مستکبران و گردنکشان عصر استفاده مي کنند؟
براي يافتن پاسخ پرسش ياد شده به سراغ روايات مي رويم تا ببينيم از آنها چه چيزي به دست مي آيد.
امام باقر، عليه السلام، در ضمن روايتي که در آن به بيان شباهتهاي امام مهدي با انبياي الهي مي پردازند، شباهت آن امام را با جد بزرگوارش ‍ پيامبراکرم، صلي الله عليه وآله، چنين بر مي شمارند:
....و اما شبهه من جده المصطفي، صلي الله عليه و آله، فخروجه بالسيف و قتله اعداء الله و اعداء رسوله، صلي الله عليه و آله، و الجبارين و الطواغيت، و انه ينصر بالسيف و الرعب و... (23).
... اما شباهت او به جد برگزيده اش، که درود بر او و خاندانش باد، اين است که او با شمشير قيام مي کند و دشمنان رسول خدا، صلي الله عليه و آله، و همه ستمگران و گردنکشان را به قتل مي رساند. و او با شمشير و ترسي (که در دل دشمنان مي افکند) به پيروزي مي رسد....
چنان که ملاحظه مي شود در اين روايت به دو شباهت عمده حضرت مهدي، عليه السلام، با جد بزرگوارشان اشاره شده که يکي از آنها قيام با شمشير و ديگري حمايت و پشتيباني خدا از او به وسيله ايجادترس و وحشت در دل دشمنان است.
در اين جا براي روشن ساختن بيشتر موضوع، در مورد شباهتهاي ياد شده باختصار توضيح مي دهيم:

نبرد و پيروزي با شمشير

در روايات بسياري بر اين نکته تصريح شده که امام مهدي، عليه السلام، با شمشير قيام مي کند، تا آن جا که آن حضرت را «قائم بالسيف» و يا «صاحب السيف» ناميده اند؛ که براي نمونه مي توان به روايت زير که از امام صادق، عليه السلام، نقل شده اشاره کرد.
آن حضرت در پاسخ فردي که در مورد «قائم» از ايشان پرسيده بود فرمود:
کلنا قائم بامر الله، واحد بعد واحد، حتي يحبي ء صاحب السيف، فاذا جاء صاحب السيف جاء بامر غير الذي کان. (24).
همه ما، يکي پس از ديگري، بر پا دارنده (قائم) امر خداييم، تا اين که صاحب شمشير ظهور کند. پس آن گاه که صاحب شمشير ظهور کند، شيوه اي غير از آن چه پيش از آن بوده است، در پيش مي گيرد.
اما اين پرسش مطرح است که آيا اين تعبيرها تنها اشاره به مسلحانه و قهرآميز بودن قيام و انقلاب مهدي دارد، يا اينکه نه، ذکر شمشير در اينگونه روايات موضوعيت داشته و آن امام واقعا با شمشير به نبرد با گردنکشان مي پردازد؟
اگرچه شايد نتوان پاسخي صريح و قطعي به اين پرسش داد ولي توجه به روايات زيادي که در اين زمينه وارد شده احتمال دوم را تقويت کرده و نشان مي دهد که در قيام مهدوي شمشير جايگاه خاصي دارد.
در اين جا به برخي از رواياتي که در آنها از شمشير، به عنوان سلاح آن حضرت و ياران ايشان، ياد شده، اشاره مي کنيم:
1. امام باقر، عليه السلام، در روايتي خطاب به «جابر جعفي» مي فرمايد:
يا جابر ان لبني العباس راية و لغير هم رايات، فاياک ثم اياک - ثلاثا - حتي تري رجلا من ولد الحسين، عليه السلام، يبايع له بين الرکن و المقام، معه سلاح رسول الله، صلي الله عليه و آله، و مغفر رسول الله و سيف رسول الله. (25).
اي جابر! براي بني عباس پرچمي است و براي ديگران پرچمهايي، پس بر حذر باش و بر حذر باش، تا زماني که مردي از فرزندان حسين، عليه السلام، را ملاحظه کني که بين رکن و مقام با او بيعت مي شود. سلاح رسول الله، صلي الله عليه و آله، کلاهخود رسول خدا، صلي الله عليه و آله، زره رسول خدا و شمشير رسول خدا با اوست.
2. درروايت ديگري، امام باقر، عليه السلام، حضرت قائم، عليه السلام، را چنين توصيف مي کند:
يجرد السيف علي عاتقه ثمانية اشهر هرجا حتي يرضي الله. (26).
هشت ماه تمام شمشير بر دوش نهاده (دشمنان خدا را) مي کشد تا خدا خشنود گردد.
3. امام صادق، عليه السلام، نيز در مورد سلاح جنگي ياران قائم مي فرمايد:
اذا قام القائم، عليه السلام، نزلت سيوف القتال، علي کل سيف اسم الرجل و اسم ابيه. (27).
هنگامي که قائم به پا خيزد، شمشيرهاي نبرد فرود مي آيد، در حالي که روي هر شمشير نام مردي (از ياران آن حضرت) و نام پدر او نوشته شده است.
4. «ابان بن تغلب» نقل مي کند که روزي با جعفر بن محمد، عليهماالسلام، در مسجد مکه نشسته بودم، آن حضرت در حالي که دست مرا گرفته بود فرمود:
يا ابان، سياتي الله بثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا في مسجدکم هذا، يعلم اهل مکة انه لم يخلق آباؤ هم و لا اجدادهم بعد، عليهم السيوف مکتوب علي کل سيف اسم الرجل و اسم ابيه و حليته و نسبه... (28).
اي ابان! خداوند 313 مرد در همين مسجد شما گرد مي آورد، مردم مکه مي دانند که (آن گروه) از پدران و نياکان آنها متولد نشده اند. با هر يک از آنها شمشيري است که بر آن نام شخص و نام پدر و نسب و خاندانش نوشته شده است.
روايات بالا بخش کوچکي از روايات فراواني است که در آنها تصريح شده که قائم، عليه السلام، و ياران او با شمشير، نبرد رهايي بخش خود را آغاز مي کنند.
اما اين که چرا آن امام از ميان همه سلاحها شمشير را برگزيده است شايد به اين خاطر باشد که خداوند نمي خواهد عهدي از ستمگران بر گردن آن حضرت باشد، حتي به اندازه استفاده از سلاحهايي که ستمگران روزگار به وجود آورنده آن ها بوده اند.

ايجاد وحشت در دل دشمنان

چنانچه گفته شد، يکي از ويژگيهايي که در روايات براي قيام مهدي بر شمرده شده، رسيدن به فتح و پيروزي به وسيله ايجاد وحشت و هراس در دل دشمنان است. يعني همان ويژگي که در صدر اسلام و در حرکت رهايي بخش پيامبر اسلام، صلي الله عليه و آله، وجود داشت.
در آيات متعددي از قرآن کريم به اين موضوع اشاره شده که خداوند با ايجاد ترس و وحشت در دل کافران و مشرکان به ياري رسول اکرم و سپاه او برخاسته و آنها را بردشمنانشان غالب ساخته است. که براي نمونه مي توان به آيات زير اشاره کرد:
1. اذ يوحي ربک الي الملائکة اني معکم فثبتوا الذين آمنوا سالقي في قلوب الذين کفروا الرعب... (29).
(و به ياد آر) آن گاه که پروردگارت به فرشتگان وحي کرد: من با خواهم افکند...
اين آيه در جريان جنگ بدر نازل شده که پيامبر، صلي الله عليه و آله، تنها با 313 نفر همراه و بدون تجهيزات کافي در برابر لشکر انبوه و مجهز قريش ‍ قرار گرفت و چنان عرصه بر مسلمانان تنگ شده بود که سر بر آسمان برداشته و از خداوند طلب ياري کردند و خداوند نيز علاوه بر اينکه هزار فرشته را براي ياري مسلمانان فرستاد، چنان ترسي در دل دشمنان آنها انداخت که همگي پا به فرار گذاشتند. (30).
2. هو الذي اخرج الذين کفروا من اهل الکتااب من ديارهم لاول الحشر ما ظننتم ان يخرجوا و ظنوا انهم مانعتهم حصونهم من الله فاتيهم الله من حيث لم يحتسبوا و قذف في قلوبهم الرعب يخربون بيوتهم بايديهم و ايدي المومنين فاعتبروا يا اولي الابصار. (31).
اوست آن خدايي که نخستين بار کساني از اهل کتاب را که کافر بودند، از خانه هايشان بيرون راند و شما نمي پنداشتيد که بيرون روند. آنها نيز مي پنداشتند حصارهايشان را توان آن هست که در برابر خدا نگهدارشان باشد. خدا از سويي که گمانش را نمي کردند بر آنها تاخت آورد و در دلشان وحشت افکند، چنان که خانه هاي خود را به دست خود و به دست مومنان خراب مي کردند. پس اي اهل بصيرت عبرت بگيريد.
آيه ياد شده که در جريان نبرد مسلمانان با يهود «بني نظير» نازل شده است. بخوبي نشان مي دهد زماني که نه مسلمانان گمان مي بردند که بني نظير با آن همه شوکت و قدرت خانه و کاشانه خود را رها کنند و از سرزمين خود خارج شوند و نه بني نظير احتمال مي دادند که مسلمانان بتوانند بر آنها با آن همه تجهيزات و برج و بارو غلبه کنند، خداوند چنان ترس و وحشتي در دل يهود «بني نظير» انداخت که خود در جستجوي راهي براي فرار به تخريب خانه هاي خود پرداختند. (32) و اين بهترين گواه بر تاثير بيم و هراس ‍ ايجاد شده از سوي خداوند، در تسليم و شکست دشمنان خداست، و چه زيبا در پايان اين آيه مي فرمايد: «اي خردمندان عبرت بگيريد».
آيات ديگري از اين دست در قرآن کريم وجود دارد که ما به جهت رعايت اختصار از ذکر آنها خودداري مي کنيم. (33).
اما برخي از رواياتي که در آن ها تصريح شده حضرت مهدي، عليه السلام، و ياران او با ترس و بيمي که خداوند در دل دشمنان مي افکند، به پيروزي مي رسند، به قرار زير است:
1. امام محمد باقر، عليه السلام، درروايتي مي فرمايد:
القائم منصور بالرعب مويد بالنصرة تطوي له الارض و تظهر له الکنوز و يبلغ سلطانه المشرق و المغرب و يظهر الله، عز و جل، به دينه و لو کره المشرکون. (34).
همانا قائم با ترس و بيم ياري شده و با نصرت (الهي) تاييد گشته است، زمين براي او در هم پيچيده مي شود و گنجهايش را آشکار مي کند. نفوذ و اقتدار او شرق و غرب (جهان) را در بر مي گيرد و خداوند به وسيله او دين خودش را، بر خلاف ميل مشرکان، غلبه مي بخشد.
2. در روايت ديگري که از آن امام نقل شده، چنين آمده است:
ينشر راية رسول الله السوداء، فيسير الرعب قدامها شهرا و عن يمينها شهرا و عن يسارها شهرا... (35).
پرچم سياه رسول خدا را به اهتزار در مي آورد. به فاصله يک ماه از پيش رو، سمت راست و سمت چپ آن پرچم، ترس همه را فرا مي گيرد....
3. امام، عليه السلام، در بيان لشکريان امام مهدي، عليه السلام، مي فرمايد:
يويدة بثلاثة اجناد: بالملائکة و المومنين و الرعب. (36).
خداوند او را با سه لشکر ياري مي کند: فرشتگان، مومنان و هراس.
با توجه به آيات قرآن کريم که به صراحت از ياري پيامبر اکرم، صلي الله عليه و آله، به وسيله ايجاد رعب و هراس در دل دشمنان سخن گفته است و همچنين عنايت به رواياتي که رعب و هراس را از لشکرياان امام مهدي، عليه السلام، و اسباب پيروزي ايشان بر شمرده اند؛ مي توان چنين نتيجه گرفت که به هنگام ظهور، خداوند چنان ترس و وحشتي در دل دشمنان آن امام مي افکند که آنان را از تصميم گيري درست و بموقع در مقابله با قيام مهدوي باز مي دارد، تا آن جا که به هر عملي که دست مي زنند به ضررشان تمام مي شود.
البته در عصر حاضر هم نمونه هاي چنين رويدادي قابل اشاره است، که پيروزي انقلاب اسلامي و تسليم ارتش تا دندان مسلح رژيم طاغوت در برابر مردم بي سلاح و فتوحات گسترده رزمندگان اسلام در مقابل ارتش ‍ نيرومند بعثي از بارزترين آنهاست.

پی نوشتها:

(1). همان، ج 102، ص 111.
(2). المجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 386، ح 202.
(3). سوره يونس (10)، آيه 62.
(4). الصدوق )ابن بابويه(، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين، کمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 357، ح 54.
(5). الحاکم النيسابوري، ابوعبدالله محمد بن عبدالله، المستدرک علي الصحيحين في الحديث، ج 4، ص 554، به نقل از: معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 3، ص ‍ 100.
(6). ر.ک: معجم احاديث الامام المهدي، عليه السلام، ج 3، ص 108 - 104 و ج 4، ص 32 - 22.
(7). المجلسي، محمد باقر، همان، ج 52 ص 334، ح 64.
(8). فيض الاسلام، سيد علينقي، ترجمه و شرح نهج البلاغه، خطبه 150، ص 459 - 458.
(9). المجلسي، محمد باقر، همان، ج 52، ص 327، ح 43.
(10). سوره هود (11)، آيه 80.
(11). المجلسي، محمد باقر، همان، ص 327 ح 44.
(12). همان، ص 326، ح 42.
(13). همان، ص 338 - 337.
(14). همان، ص 323، ح 3.
(15). همان، ص 323، ح 3.
(16). همان، ص 368 - 367، ح 152.
(17). المروزي، ابو عبدالله نعيم بن حماد، الفتن (نسخه خطي)، ص 95، به نقل از: معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 3، ص 295، ح 832.
(18). فيض الاسلام، سيد علينقي، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ص 1202، ح 1.
(19). همان، ص 369، ح 157.
(20). همان، ص 370، ح 159.
(21). ر.ک: همان، ص 239، 286، 316، 323، 342، 368.
(22). ر.ک: ابن طاووس، رضي الدين علي بن موسي، الملاحم و الفتن في ظهور الغائب المنتظر، ص 121؛ سليمان، کامل، روزگار رهايي )يوم الخلاص(، ترجمه علي اکبر مهدي پور، ج 1، ص 407.
(23). المجلسي، محمد باقر، همان، ج 51، ص 217، ح 6.
(24). همان، ج 23، ص 189، ح 4.
(25). الحر العاملي، محمد بن الحسن، اثبات الهداة، ج 3، ص 588، ح 808، به نقل از: معجم الاحاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 3، ص 243، ح 772.
(26). النعماني، محمد ابراهيم، الغيبة، ص 165، به نقل از: سليمان، کامل، همان، ص 478.
(27). المجلسي، محمد باقر، همان، ص 356، ح 121.
(28). همان، ص 286، ح 19.
(29). سوره انفال (8)، آيه 12.
(30). ر.ک: الطبرسي، ابوعلي الفضل بن الحسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 3 - 4، ص 526 - 525.
(31). سوره حشر )59(، آيه 2.
(32). ر.ک: الطبرسي، ابوعلي الفضل بن الحسن، همان، ج 9 - 10، ص 258 - 257.
(33). ر.ک: سوره آل عمران )3(، آيه 151؛ سوره احزاب )33(، آيه 23.
(34). المجلسي، محمد باقر، همان، ج 52، ص 191، ح 24.
(35). همان، ص 391: ح.
(36). همان، ص 356، ح 119.

منبع: شناخت زندگي بخش (گفتارهايي در شناخت آخرين حجت حق)




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.