احياي انديشه انتظار

انقلاب رهايي بخش حضرت امام خميني، قدس سره، نه تنها باعث دگرگوني در صحنه حيات اجتماعي - سياسي مردم مسلمان ايران شد، بلکه منشاء تحولي بزرگ در فرهنگ واژه ها و مفاهيم اسلامي گرديد. به برکت اين انقلاب بسياري از واژگان معنايي نو يافتند و بسياري از مفاهيم فراموش شده، حيات دوباره پيدا کردند.
چهارشنبه، 2 ارديبهشت 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
احياي انديشه انتظار
احياي انديشه انتظار
احياي انديشه انتظار

نويسنده:ابراهيم شفيعي سروستاني



احياي انديشه انتظار

انقلاب رهايي بخش حضرت امام خميني، قدس سره، نه تنها باعث دگرگوني در صحنه حيات اجتماعي - سياسي مردم مسلمان ايران شد، بلکه منشاء تحولي بزرگ در فرهنگ واژه ها و مفاهيم اسلامي گرديد.
به برکت اين انقلاب بسياري از واژگان معنايي نو يافتند و بسياري از مفاهيم فراموش شده، حيات دوباره پيدا کردند.
امام راحل امت به مدد پشتوانه غني فکري و مباني نظري خود، که مبتني بر منابع و متون اصيل اسلامي و به دور از هر گونه شائبه التقاط و خودباختگي بود، در طول حيات پربرکت خود دست به تدوين قاموسي عظيم از مفاهيم اسلامي زد که در سراسر تاريخ حيات فکري - فرهنگي مردم مسلمان ايران بي سابقه بود، زيرا در اين قاموس، واژه ها نه در صفحات محدود کتاب بلکه در صفحه اي به گستردگي زندگي اجتماعي - فرهنگي مردم معنا مي شد.
در قاموس مفاهيمي که بنيانگذار فقيد جمهوري اسلامي ايران تدوين آن را آغاز کرد واژه هايي چون جهاد، شهادت، امر به معروف و نهي از منکر و... که سالها به فراموشي سپرده شده بودند حيات دوباره يافتند، همچنان که واژه «انتظار» که سالها با سکون و سکوت، تحمل ظلم و دم فروبستن و در يک کلمه ماندن و در جا زدن به اميد برآمدن دستي از غيب، مترادف شمرده مي شد، مفهومي ديگر يافت و اين بار «انتظار» نه به عنوان عاملي براي خاموش ساختن روح سرکش اجتماع بلکه به عنوان ابزاري براي دگرگون کردن وضع موجود و حرکت به سوي آينده موعود به کار گرفته شد.
براي آشنايي هر چه بيشتر با مفهوم «انتظار» در فرهنگ واژگان امام راحل، قدس سره، و درک نقش عظيمي که آن فرزانه دوران در احياي انديشه انتظار داشتند، در اين مقاله بخشي از بيانات ايشان را که در اين زمينه ايراد شده است، مورد بررسي قرار مي دهيم. باشد که اين مختصر اداي ديني باشد به ساحت مقدس بزرگ احياگر انديشه اسلامي در قرن حاضر.

انتظار، زمينه ساز، قدرت اسلام

حضرت امام با توجه به شناخت عميقي که از وضعيت اجتماعي - سياسي مسلمانان در عصر حاضر داشتند احياي هويت اسلامي و بازگشت به خويشتن را تنها راه تجديد عظمت و قدرت اسلام و مسلمانان در جهان دانسته و اين موضوع را سرلوحه دعوت خويش قرار دادند:
من به صراحت اعلام مي کنم که جمهوري اسلامي با تمام وجود، براي احياي هويت اسلامي مسلمانان در سراسر جهان سرمايه گذاري مي کند و دليلي هم ندارد که مسلمانان جهان را به پيروي از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوي جاه طلبي و فزون طلبي صاحبان قدرت، پول و فريب را نگيرد. (1).
از آن جا که انتظار موعود يا به عبارتي انتظار تحقق وعده الهي در حاکميت جهاني دين اسلام مي تواند در احياي هويت اسلامي مسلمانان و مقابله با روحيه خودباختگي و احساس حقارت در مقابل فرهنگ و تمدن مغرب زمين بسيار موثر باشد، حضرت امام با ژرف انديشي تمام احياي فرهنگ انتظار را به عنوان يکي ازارکان مهم احياي هويت اسلامي و وسيله اي براي تحقق دوباره قدرت و شوکت گذشته مسلمانان در جهان مد نظر قرار داده و در يکي از بيانات خود که در اولين سال استقرار نظام اسلامي ايراد کردند ضمن بيان مفهوم «انتظار فرج» وظيفه منتظران قدوم حضرت صاحب الامر، عليه السلام، را چنين بر شمردند:
همه ما انتظار فرج داريم و بايد در اين انتظار، خدمت کنيم. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما بايد کوشش کنيم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پيدا کند و مقدمات ظهور ان شاء الله تهيه بشود. (2).
چنانکه ملاحظه مي شود در مفهومي که حضرت امام، قدس سره، از «انتظار» ارايه مي دهند نه تنهااز سکون و سکوت و تن دادن به وضع موجود خبري نيست، بلکه صحبت از تلاش و کوشش براي تحقق قدرت اسلام و آماده شدن زمينه ظهور است، که اين با مفهومي که سالها سعي مي شد از «انتظار» در اذهان مردم جا داده شود بسيار فاصله دارد.

انتظار، رمز پايداري

حضرت امام، قدس سره، در برهه هاي مختلف انقلاب اسلامي به منظور آماده ساختن مردم براي مقابله با مشکلات و خطراتي که انقلاب و نظام نوپاي اسلامي را تهديد مي کرد، بر مفهومي که خود از انتظار داشت تاکيد مي فرمود و مردم را به پايداري و تلاش بيشتر فرا مي خواند:
من اميدوارم که ان شاء الله برسد روزي که آن وعده مسلم خدا تحقق پيدا کند و مستضعفان مالک ارض بشوند. اين مطلب وعده خداست و تخلف ندارد، منتها آيا ما درک کنيم يا نکنيم، آن به دست خداست. ممکن است در يک برهه کمي وسايل فراهم شود و چشم ما روشن بشود به جمال ايشان. اين چيزي که ما در اين وقت، در اين عرصه وظيفه داريم، اين مهم است. همه انتظار داريم وجود مبارک ايشان را، لکن با انتظار تنها نمي شود، بلکه با وضعي که بسياري دارند، انتظار نيست. ما بايد ملاحظه وظيفه فعلي شرعي - الهي خودمان را بکنيم و باکي از هيچ امري از امور نداشته باشيم. کسي که براي رضاي خدا ان شاء الله مشغول انجام وظيفه است، توقع اين را نداشته باشد که مورد قبول همه است، هيچ امري مورد قبول همه نيست. کار انبيا هم مورد قبول همه نبوده است، لکن انبيا به وظايفشان عمل کردند و قصور در آن کاري که به آن ها محول شده بود نکردند، گرچه مردم اکثرا گوش ‍ ندادند به حرف انبيا، ماهم آن چيزي که وظيفه مان هست عمل مي کنيم و بايد بکنيم گرچه بسياري از اين عمل ناراضي باشند يا بسياري هم کارشکني بکنند. (3).
جانمايه تفکرامام راحل، قدس سره، و موضوعي که همواره، چه در نظر و چه در عمل، مد نظر ايشان بود، عمل به وظيفه واداي تکليف الهي است و همين موضوع است که ديدگاه ايشان در باب انتظار فرج را از ساير ديدگاهها متمايز مي سازد.
براي درک بيشتر برداشتي که حضرت امام، قدس سره، از موضوع انتظار داشتند لازم است که ساير برداشتها نيز در کنار اين برداشت مورد مطالعه قرار گيرند، از اين رو در اينجا ديدگاههاي متفاوتي را که در موضوع انتظار فرج ابراز شده است، از زبان امام راحل، نقل مي کنيم تا تفاوت ديدگاه حضرت امام از ساير ديدگاهها به خوبي روشن شود:

برداشتهاي متفاوت از موضوع انتظار فرج

رهبر فقيد انقلاب اسلامي در يکي از بيانات خود برداشتهاي متفاوتي را که از موضوع «انتظار فرج» شده است دسته بندي شده و به شرح زير مورد نقد و بررسي قرار مي دهند:
1. اولين ديدگاه در باب موضوع «انتظار فرج»، که حضرت امام به طرح آن مي پردزد، ديدگاه کساني است که تکليف مردم در زمان غيبت را تنها دعا براي تعجيل فرج حضرت حجت، عليه السلام، مي دانند:
بعضي ها انتظار فرج را به اين مي دانند که در مسجد، در حسينيه و در منزل بنشينند و دعا کنند و فرج امام زمان، عليه السلام، را از خدا بخواهند. اينها مردم صالحي هستند که يک همچو اعتقادي دارند بلکه بعضي از آنها را که من سابقا مي شناختم بسيار مرد صالحي بود، يک اسبي هم خريده بود، يک شمشيري هم داشت و منتظر حضرت صاحب، عليه السلام، بود. اينها به تکاليف شرعي خودشان هم عمل مي کردند و نهي از منکر هم مي کردند و امر به معروف هم مي کردند، لکن همين، ديگر غير از اين کاري ازشان نمي آمد و فکر اين مهم که يک کاري بکنند نبودند. (4).
2. ديدگاه دومي که حضرت امام بدان اشاره مي کند بسيار شبيه به ديدگاه اول است با اين تفاوت که درديدگاه دوم به طور کلي وظيفه اي که هر فرد مسلمان نسبت به جامعه خود دارد به فراموشي سپرده شده و حتي از امر به معروف و نهي از منکر هم غفلت شده است:
يک دسته ديگري بودند که انتظار فرج را مي گفتند اين است که ما کار نداشته باشيم به اين که در جهان چه مي گذرد، بر ملتها چه مي گذرد، بر ملت ما چه مي گذرد، به اين چيزها ما کار نداشته باشيم، ماتکليفهاي خودمان را عمل مي کنيم، براي جلوگيري از اين امور هم خود حضرت بيايند ان شاء الله درست مي کنند. ديگر ما تکليفي نداريم، تکليف ما همين است که دعا کنيم ايشان بيايند و کاري به کار آن چه در دنيا مي گذرد يا در مملکت خودمان مي گذرد نداشته باشيم. اينها هم يک دسته اي، مردمي بودند که صالح بودند. (5).
امام راحل، قدس سره، در ادامه بياناتشان به نقد و بررسي دو ديدگاه ياد شده پرداخته و مي فرمايد:
ما اگر دستمان مي رسيد قدرت داشتيم بايد برويم تمام ظلمها و جورها را از عالم برداريم، تکليف شرعي ماست منتها ما نمي توانيم، اين که هست اين است که حضرت عالم را پر مي کند از عدالت، نه شما دست برداريد از اين تکليف، نه اين که شما ديگر تکليف نداريد. (6).
3. سومين برداشت از مفهوم انتظار فرج، که در بيانات حضرت امام بدان اشاره شده است، برداشت کساني است که به استناد رواياتي که در آنها آمده است حضرت قائم، ارواحناله الفداء، زماني ظهور مي کند که دنيا پر از فساد و تباهي شده باشد، مي گويند ما نبايد در زمان غيبت با انحرافها و مفاسدي که در جامعه وجود دارد کاري داشته باشيم، بلکه بايد جامعه را به حال خود بگذاريم تا به خودي خود زمينه ظهور حضرت فراهم شود:
يک دسته اي مي گفتند که خوب! بايد عالم پر معصيت بشود تا حضرت بيايد. ما بايد نهي از منکر نکنيم، امر به معروف هم نکنيم تا مردم هر کاري مي خواهند بکنند، گناهان زياد بشود که فرج نزديک بشود. (7).
4. ديدگاه چهارم به شکلي افراطي تر همان برداشت گروه سوم را مطرح ساخته و معتقد است که ما نه تنها نبايد جلوي معاصي و گناهاني که درجامعه وجود دارد بگيريم بلکه بايد به آن دامن هم بزنيم تا زمينه ظهور حضرت حجت، عليه السلام، هر چه بيشتر فراهم شود:
يک دسته اي ازاين بالاتر بودند مي گفتند بايد دامن زد به گناهان، دعوت کرد مردم را به گناه تا دنيا پر از جور و ظلم شود و حضرت، عليه السلام، تشريف بياورند. اين هم يک دسته اي بودند که البته در بين اين دسته منحرفهايي هم بودند، اشخاص ساده لوح هم بودند، منحرفهايي هم بودند که براي مقاصدي به اين دامن مي زند. (8).
حضرت امام، قدس سره، دو ديدگاه اخير را به شدت مورد انتقاد قرار داده و در ادامه سخنانشان مي فرمايند:
يعني خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن نيست اين معن که ما ديگر معصيت بکنيم تا حضرت صاحب بيايد! حضرت صاحب که تشريف مي آورند براي چه مي آيند؟ براي اين که گسترش دهند عدالت را، براي اين که حکومت را تقويت کنند، براي اين که فساد را از بين ببرند. ما بر خلاف آيات شريفه قرآن دست از نهي از منکر برداريم، دست از امربه معروف برداريم و توسعه بدهيم گناهان را براي اين که حضرت بيايند. حضرت بيايند چه مي کنند؟ حضرت مي آيند مي خواهند همين کارها را بکنند. الان ديگر ما هيچ تکليفي نداريم؟ ديگر بشر تکليفي ندارد بلکه تکليفش ين است که دعوت کند مردم را به فساد!؟ به حسب راي اين جمعيت که بعضيهايشان بازيگرندو بعضيشان نادن، اين است که ما بايد بنشينيم دعا کنيم به صدام هرکسي نفرين به صدم کند خلاف امر کرده است، براي اين که حضرت دير مي آيند... ما بايد دعاگوي آمريکا باشيم و دعا گوي شوروي باشيم. و دعاگوي اذنابشان از قبيل صدام باشيم و امثال اينها تا اين که اينها عالم را پرکنند از جور و ظلم و حضرت تشريف بياورند! بعد حضرت تشريف بياورند چه کنند؟ حضرت بيايند که ظلم و جور را بردارند، همان کاري که ما مي کنيم و ما دعا مي کنيم که ظلم و جور باشد، حضرت مي خواهند همين را برش دارند. (9).
5. آخرين ديدگاهي که حضرت امام، قدس سره، در بيانات خود بدان مي پردازند ديدگاه کساني است که هر اقدامي براي تشکيل حکومت در زمان غيبت را خلاف شرع دانسته و عقيده دارند که اين عمل با نصوص ‍ روايات مغاير است:
يک دسته ديگري بودند که مي گفتند که هر حکومتي اگر در زمان غيبت محقق بشود، اين حکومت باطل است و برخلاف اسلام است. آنها مغرور بودند، آنهايي که بازيگر نبودند مغرور بودند به بعضي رواياتي که وارد شده است بر اين امر که هر علمي بلند شود قبل از ظهور حضرت، آن علم، علم باطل است. آنها خيال کرده بودند که نه، هر حکومتي باشد، در صورتي که آن روايات که هرکس علم بلند کند، علم مهدي به عنوان مهدويت بلند کند. حالا ما فرض مي کنيم که يک همچو رواياتي باشد، آيا معنايش اين است که ما تکليفمان ديگر ساقط است؟ (10).
ايشان در ادامه کلامشان نتايج چنين ديدگاهي را بررسي کرده و مي فرمايند:
اين که مي گويد حکومت لازم نيست معنايش اين است که هرج و مرج باشد. اگر يک سال حکومت در يک مملکتي نباشد، نظام در يک مملکتي نباشد، آن طور فساد پر ميکند مملکت را که آن طرفش پيدا نيست. آن که مي گويد حکومت نباشد معنايش اين است که هرج و مرج بشود، همه هم را بکشند، همه به هم ظلم کنند براي اين که حضرت بيايد، حضرت بيايد چه کند؟ براي اين که رفع کند اين را. اين يک آدم اگر سفيه نباشد، اگر مغرض ‍ نباشد، اگر دست سياستي اين کار را نکرده باشد که بازي بدهد ماها را که ما کار به آن ها نداشته باشيم، آنها بيايند هرکاري بخواهند انجام بدهند، اين بايد خيلي آدم نفهمي باشد. (11).
و در ادامه نيزاضافه مي کنند که:
اينهايي که مي گويند که هر علمي بلند بشود... خيال کردند که هر حکومتي باشد اين برخلاف انتظار فرج است، اينها نمي فهمند چي دارند مي گويند. اينها تزريق کردند بهشان که اين حرفها را بزنند، نمي دانند دارند چي چي مي گويند، حکومت نبودن يعني اينکه همه مردم به جان هم بريزند، بکشند هم را، بزنند هم را، از بين ببرند، برخلاف نص آيات الهي رفتار بکنند. ما اگر فرض مي کرديم دويست تا روايت هم در اين باب داشتند، همه را به ديوار مي زديم براي اينکه خلاف آيات قرآن است. اگر هر روايتي بيايد که نهي از منکر را بگويد نبايد کرد، اين را بايد به ديوار زد. اين گونه روايت قابل عمل نيست. و اين نفهم ها نمي دانند دارند چي مي گويند. (12).
حضرت امام، در پايان بررسي ديدگاههاي ياد شده، ديدگاه خود در باب مفهوم انتظار فرج را به صراحت مطرح کرده و مي فرمايند:
البته اين پرکردن دنيا را از عدالت، اين را ما نمي توانيم بکنيم. اگر مي توانستيم مي کرديم اما چون نمي توانيم بکنيم ايشان بايد بيايند. الان عالم پر از ظلم است. شما يک نقطه هستيد در عالم، عالم پر از ظلم است. ما بتوانيم جلوي ظلم را بگيريم، بايد بگيريم، تکليفمان است. ضرورت اسلام و قرآن تکليف ما کرده است که بايد برويم همه کار را بکنيم. اما نمي توانيم بکنيم، چون نمي توانيم بايد او بيايد تا بکند، اما بايد فراهم کنيم کار را، فراهم کردن اسباب اين است که کار را نزديک بکنيم، کار را همچو بکنيم که مهيا بشود عالم براي آمدن حضرت، عليه السلام. (13).
فرمايش امام راحل يادآور اين حديث نبوي است که:
يخرج ناس من المشرق فيوطئون للمهدي؛ يعني سلطانه.
مردمي از مشرق زمين به پا مي خيزند و زمينه را براي برپايي حکومت مهدي آماده مي سازند. (14).
آري انتظار در قاموس امام خميني، قدس سره، مفهومي جز آمادگي فردي و اجتماعي براي برپايي دولت کريمه حضرت ولي عصر، ارواحناله الفداء، ندارد و اين همان است که در فرهنگ شيعي بدان اشاره شده و در روايات معصومين، عليهم السلام، از آن سخن به ميان آمده است.
اين جاست که هر پژوهشگر منصفي بر نقش عظيم حضرت امام در احياي انديشه انتظار اذعان نموده و اقرار خواهد کرد که هيچ حکومتي در طول قرون گذشته به اندازه حرکت رهايي بخش امام راحل در زمينه سازي ظهور حضرت حجت، عليه السلام، تاثيرنداشته است. به اميد روزي که فجر انقلاب اسلامي به صبح روشن انقلاب جهاني حضرت مهدي، عليه السلام، متصل شود و چشمهاي ناقابل ما به جمال بي مثال آن پيک خجسته پي روشن گردد، ان شاء الله.

پی نوشتها:

(1). صحيفه نور (مجموعه رهنمودهاي امام خميني 1)، ج 20، ص 118.
(2). همان، ج 7، ص 255.
(3). همان، ج 19، ص 154.
(4). همان، ج 20، ص 196.
(5). همان، ج 20، ص 196.
(6). همان، ص 197.
(7). همان، ص 196.
(8). همان، ص 197 - 196.
(9). همان، ص 197.
(10). همان، ص 197.
(11). همان، ص 197.
(12). همان، ص 198.
(13). همان، ص 198.
(14). الصافي الگلپايگاني، لطف الله، منتخب الاثر في الامام الثاني عشر، عليه السلام، ص 304.

منبع: شناخت زندگي بخش (گفتارهايي در شناخت آخرين حجت حق




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما