اتحاد شوروي و اسرائيل ، روابط و جهت گيري ها
اشاره
مسئلة دفاع از حقوق فلسطينيها و فشار غرب براي اجازة مهاجرت به يهوديان روسي براي رفتن به اسراييل از موضوعات ديگري است كه به نوعي زورآزمايي ميان شوروي، غرب و اسراييل بدل شد. با آغاز جنگ 1973، نه تنها روند تنش زدايي نتوانست مانع دشمني و عداوت در خاورميانه شود، بلكه درگيري ميان دو قدرت بزرگ جهاني را در صحنه شوراي امنيت تشديد كرد. اين مقاله به روي كارآمدن گورباچف و تأثير آن بر سياست داخلي و خارجي شوروي و بويژه در ارتباط با مسئلة اسراييل و اعراب نيز پرداخته است.با حملة ارتش آلمان به خاك اتحاد شوروي در 22 ژوئن 1941، يهوديان اين كشور با فشارهاي جديدي از سوي نيروهاي آلماني مواجه شدند.
نهادهاي اجتماعي باقي ماندة يهوديان در سرزمينهاي تحت اشغال نيروهاي آلماني كاملاً از ميان رفتند، تأسيسات آموزشي مربوطه نيز نابود شد. يهوديان روسيه در اين زمان در حدود 5 ميليون نفر بودند كه بيشتر آنان به زبان عبري صحبت ميكردند. هر چند استالين تلاش وسيع و دامنهداري را براي يكپارچهسازي يهوديان در اتحاد شوروي انجام داده بود، ولي يهوديان روسيه به اشكال گوناگون توانسته بودند، ارتباط خود را با نهادهاي صهيونيستي كه خارج از اتحاد شوروي فعال بودند حفظ كنند. لذا تلاش براي مهاجرت به فلسطين در ميان آنان گسترش مييافت.استالين كوشيده بود از طريق انعقاد پيمان مودت با هيتلر در اوت 1939، مانع تعرض و حملة آن به اتحاد شوروي شود. ولي به زودي روشن شد كه اتحاد شوروي نيز نخواهد توانست، از درگيريهاي رو به گسترش در شرق اروپا خود را مصون نگهدارد.
تصرف لهستان توسط نيروهاي آلماني سبب شد تا يهوديان به اتحاد شوروي پناهنده شوند، ولي دولت استالين نيز حاضر به پذيرش آنان نبود. از بهار 1941 دستگيري يهوديان رو به گسترش نهاد. عدة زيادي از آنان به اردوگاههاي كار در نواحي شمالي روسيه تبعيد شدند. دولت استالين كه براي حل مسئلة يهوديان تلاش زيادي انجام داده بود، حاضر به پذيرش جمع جديدي از آنان نبود، زيرا مسايل گوناگوني به جامعه يهوديان روسيه منتقل ميكردند.با گسترش سلطة نيروهاي آلماني تعداد زيادي از يهوديان كشته شدند. عدهاي از آنان به نيروهاي چريكي و عدهاي نيز به ارتش سرخ ملحق شدند. نيروهاي آلماني در پي حل مسألة يهوديان و پاكسازي نژادي بودند. بهرهگيري اجباري از نيروهاي يهودي و در نهايت نابودسازي آنان در دستور كار اصلي دولت آلمان نازي بود و به طور وسيعي اجرا شد. نيروهاي ضد يهودي نيز در مناطق تحت اشغال آلمانيها به اجراي اين سياست كمك ميكردند.
آمارهاي هولناكي از كشتار يهوديان به دست عوامل آلماني ثبت شده است كه زمينههاي رواني را براي استفادههاي بعدي صهيونيستها در جهان فراهم آورد.يهوديان روسي نيز متقابلا با شورش در اردوگاههاي آلماني كه براي نگهداري آنان ايجاد شده بود، با پيوستن به نيروهاي چريكي سعي كردند ضرباتي به نيروهاي آلماني وارد آورند. تشكلهاي صهيونيست نيز به اميد پيروزي در جنگ و مهاجرت به سرزمين موعود (فلسطين)، مقاومت وسيعي عليه نيروهاي آلماني سازمان دادند. يهوديان بايد يا ماندن در اردوگاهها را انتخاب ميكردند، يا با فرار از آنها به نيروهاي جريكي ميپيوستند. تبليغات نهادهاي صهيونيستي اين مقاومتها را تقويت ميكرد. يهوديان در ارتش سرخ نيز فعاليت خود را عليه ارتش آلمان ادامه ميدادند.
حدود 500 هزار يهودي در طول جنگ در ارتش سرخ خدمت ميكردند و در نواحي تحت اشغال ارتش آلمان در قالب نيروهاي چريكي مبارزة خود را سازمان ميدادند، ولي در اين دوران نيز تبليغات و گرايشهاي ضد يهودي از ميان نرفته بود.يهوديان روسيه همانند ديگر مردم اين كشور در طول جنگ جهاني دوم صدمات شديدي متحمل شدند. تمايلات ضد يهودي در اين دوره تداوم يافت. شرايط فرهنگي و اجتماعي يهوديان در جريان سركوبهاي شديد دهة 1930 به شدت تخريب شده بود. جنگ و پيامدهاي آن اين وضع را تديد كرد. در آستانة جنگ تبليغات براي مهاجرت به سرزمين موعود از سوي سازمانهاي صهيونيست گسترش يافته بود. يهوديان روسيه قبل از بسته شدن پيمان مودت، در چارچوب سياستهاي استالين در كميتههاي ضد فاشيسم فعال شده بودند. از همين روزها تشكيل منطقهاي براي يهوديان در چارچوب نظام فدراتيو اتحاد شوروي مطرح شد. دولت اتحاد شوروي نيز به اشكال گوناگون حمايت خود را از تشكيل دولت يهودي ابراز ميكرد.
تاسيس اسراييل
تشكيل دولت يهود به آلبرت انيشتين واگذار شده است.در پايان جنگ جهاني دوم، مسئلة فلسطين در كانون توجه قدرتهاي جهاني قرار گرفت. آمريكا و بريتانيا در خصوص هدايت و كنترل آن درگير يك رقابت عميق بودند.شرايط اين منطقه بسيار بحراني و دشوار به نظر ميرسيد. در 27 ژوئية 1945 ليتونيوف رييس آمادهسازي قراردادهاي صلح و ساختار نظم پس از جنگ، طي يادداشتي تحت عنوان مسئلة فلسطين براي استالين، مولوتوف و معاونين وزارت امور خارجه روسيه ابراز داشت، بريتانيا قادر نيست مطابق قرار داد بالفور فلسطين را اداره كند. ابراز عدم توانايي از سوي مقامات اين كشور زمينهاي براي سلب قيموميت از اين سرزمين بود. وي نوشته بود با توجه به حقوق اعراب و يهوديان بايد راه حل مناسب پيدا كرد، و به رغم نفوذ انگليسي در اعراب و يهوديان هنوز مسئله لاينحل مانده است. در اين يادداشت حمايت آمريكا از يهوديان و منافع آنها مورد اشاره قرار گرفته بود، ول ياتحاد شوروي نيز در موقعيت مناسبي براي تأثير بر تحولات منطقه معرفي شده بود.
ليتونيوف حكومت مشترك آمريكا، شوروي و بريتانيا را مطرح كرده بودمقامات اتحاد شوروي در جريان تلاشهاي آمريكا و انگلستان براي پايان دادن به مسئلة فلسطين، عدم ارجاع آن به سازمان ملل و حل و فصل مسئله توسط اعضاي عرب سازمان ملل را مطرح كردند. تلاشهاي آمريكا و انگليس براي رسيدن به نتيجه قابل قبول بياثر ماند و حل مسئله به سازمان ملل ارجاع گرديد. در سالهاي 48ـ1947 بحث فلسطين به يكي از جديترين مباحث سازمان ملل متحد تبديل شد. اتحاد شوروي كه خواستار مبارزه با قيموميت انگليس بود، از ايدة تشكيل حكومت يهود حمايت كرد.آندره گروميكو رييس هيأت نمايندگي شوروي در نطق 14 مة 1947 در مجمع عمومي سازمان ملل اعلام كرد، نظام قيمومت كه در سال 1922 تشكيل شده نتوانسته به وظايف خود عمل كند. او به شرايط بحراني فلسطين اشاره داشت و به رنج يهوديان تحت حكومت نازيها اشاره كرد.
حضور صدها هزار يهودي بيخانمان و آواره در سراسر اروپا و تلاش آنها براي يافتن سرزميني براي خود، مورد توجه او قرار داشت. گروميكو ايجاد يك دولت يكپارچه يهودي ـ عرب در فلسطين را مطرح كرد، كه به دليل روابط تيرة اعراب و يهوديان امكان ايجاد آن وجود ندارد. او ايدة تقسيم فلسطين به دو دولت مستقل عرب و يهودي را پذيرفته بود.سالها بعد يك ديپلمات اسراييلي اين ديدگاه گروميكو را كاملا در تعارض با نقطه نظرهاي ضد يهودي اين كشور خواند. بهر حال اين بحثها در سازمان ملل ادامه يافت. در اكتبر 1947 نماينده، شوروي تمايل يهوديان به تشكيل دولت مستقل را غير قابل چشمپوشي دانست. در 25 نوامبر 1947 پيشنهاد تجزية فلسطين در كميتة مربوط پذيرفته شد و گروميكو نيز اين سياست را مورد تأييد قرار داد.
در 27 نوامبر نيز مجمع عمومي پيشنهاد وي را مورد تصويب قرار داد: طبق قطعنامة 181، كميتهاي در 1948 براي اجراي اين قطعنامه تشكيل شد، كه با كارشكنيها و مخالفتهاي انگليسيها مواجه شد. آمريكا نيز در پي ايجاد يك نظام جديد قيموميت در فلسطين بود. ولي اتحاد شوروي ايدة تشكيل دو دولت را مورد تاييد و حمايت قرار ميداد. گروميكو در 4 مه 1948 در نخستين جلسة كميتة مجمع عمومي در خواست كرد تقسيم فلسطين انجام شود. جلسة ويژة مجمع عمومي در 14 مه پايان يافت. همان شب، ايجاد دولت اسراييل در تلآويو اعلام شد.موشه شرتوك كه بعدها شارلت خوانده شد، به عنوان وزير امور خارجه دولت موقت اسراييل طي تلگرافي براي مولوتوف از حمايتهاي اتحادي شوروي براي تشكيل دولت اسراييل سپاسگزاري كرد. او تشكر عميق يهوديان فلسطين و جهان را به خاطر جهتگيريهاي قاطع اتحاد شوروي جهت تشكيل دولت مستقل يهودي بيان كرد.مولوتوف در پاسخ، تشكيل دولت مستقل يهودي را گامي در جهت صلح و امنيت فلسطين و خاورميانه ارزيابي كرد و از روند رو به توسعة روابط اين كشور خبر داد.
مولوتوف ابراز اميدواري كرد كه شناسايي دولت اسراييل از سوي اتحاد شوروي به زودي انجام شود و دو كشور به سرعت كنسولگريهاي خود را گشودند و گلداماير به عنوان نخستين نمايندة ويژه و تام الاختيار اسراييل وارد مسكو شد. دولت اتحاد شوروي حمايت از تشكيل دولت يهودي را در چارچوب حق تعيين سرنوشت مردم جهان ارزيابي كرد. ولي حقوق مردم فلسطين در اين فرآيند به طور فزايندهاي مورد تضييع قرار گرفت. با استقرار دولت صهيونيستي هزاران فلسطيني از خانهها و وطن خود رانده شدند. پاسخ سرد اتحاد شوروي در ديدارهاي گلداماير با مقامات روسي، با توجه به علاقه اسراييل به تقويت مهاجرت يهوديان از نقاط مختلف جهان، روشن ساخت، اسراييل نبايد براي مهاجرت يهوديان از اتحاد شوروي تلاش كند. مقامات وزارت امور خارجه روسيه به وي گفتند، مهاجرت به اسراييل بايد منحصراً از كشورهاي سرمايهداري صورت گيرد و اسراييل نميتواند انتظار مهاجرت يهوديان از اتحاد شوروي را داشته و پذيراي يهوديان سركوب شده و شكنجه شده جهان باشد.
استالين در جريان اتحاد با نيروهاي غربي براي مقابله با تجاوز هيتلر به خاك اتحاد شوروي، به كمك نظامي و اقتصادي كشورهاي غربي نياز شديد داشت. تشكيل كميته يهودي ضد فاشيسم در آوريل 1942 در اين زمينه صورت گرفت. انحلال سازمان بينالملل كمونيستي در سال 1943 براي ابراز حسن ظن اتحاد شوروي به كشورهاي سرمايهداري و متحدان آن در جنگ عليه آلمان نازي انجام شد. درپايان جنگ نيز در سال 1947 اتحاد شوروي حمايت خود را از تأسيس كشور اسراييل ادامه داد. در 29 نوامبر 1947 مجمع عمومي سازمان ملل به تقسيم فلسطين رأي داد و در نيمه شب 15 ـ 14 مه 1948 اسراييل موجوديت پيدا كرد. بدين ترتيب فلسطينيها بهاي كشتارهاي يهوديان توسط آلمانيها را آوارگي خود پرداخت كردند.اتحاد شوروي اولين كشوري بود كه در 18 مة 1948 اسراييل را به رسميت شناخت و آن را به صورت دو ژوره مورد شناسايي قرار داد. جهتگيري اتحاد شوروي در برابر تاسيس اسراييل در چارچوب روابط قدرتهاي بزرگ پس از پايان جنگ جهاني دوم بويژه شوروي و بريتانيا قابل تحليل ميباشد. اتحاد شوروي در پايان جنگ در كنار ايالات متحدة آمريكا به عنوان يكي از دو كشور قدرتمند جهان ظاهر شد و يكي از اعضاي دائمي شوراي امنيت سازمان ملل گرديد.
رهبري اتحاد شوروي به دنبال كسب موقعيت و جايگاه بهتري در جهان و مناسبات بينالمللي بود. در مديترانه و خاورميانه اتحاد شوروي خروج استراتژيك دريايي از درياي سياه به سوي آبهاي مديترانه را در نظر داشت. اتحاد شوروي كوشيد با ارائة چهرهاي حمايتگر از خود در برابر تاسيس اسراييل از اين مسئله در جهت سياستهاي خود بهره گيرد.به اين ترتيب عليرغم اختلافات رو به رشد اتحاد شوروي و ايالات متحده، دو ابر قدرت در فضاي رواني ايجاد شده توسط سازمانهاي صهيونيست در پايان جنگ و تأثير كشتار يهوديان به دست نيروهاي نازي در مورد تأسيس اسراييل به توافق دست يافتند. ولي به زودي مشخص شد كه تشكيل دولت يهودي، اتحاد شوروي را در برابر يهوديان اين كشور قرار ميدهد. استالين حاضر نبود مسئلة يهوديان جهان با يهوديان اتحاد شوروي تطابق پيدا كند و به يهوديان اين كشور اجازه مهاجرت به اسراييل بدهد. هر چند رهبري اتحاد شوروي نسبت به جهتگيريهاي آينده دولت جديد يهودي آگاهي داشت، ولي براي ابراز حسن نيت خود به آمريكاييها حاضر شد به تأسيس دولت اسراييل رأي مثبت دهد.استالين در پي تقويت يكپارچهسازي يهوديان در اتحاد شوروي با ديگر مردم اين كشور از نژادها و مليتهاي گوناگون بود.
پس از جنگ سياست محدود سازي فعاليتهاي پيروان مذاهب گوناگون از جمله يهوديان ادامه يافت. تشكيل دولت يهودي در فلسطين و اشغال اراضي اعراب، يهوديان روسيه را نيز تحت تأثير قرار داد و سبب تقويت خود آگاهي ملي آنان گرديد. اين مسئله براي رهبري اتحاد شوروي خوشايند نبود، و روابط دو كشور را تحت تأثير قرار داد.در 27 ژوئن 1948 اتحاد شوروي و اسراييل براي مبادلة نمايندگان رسمي خود به توافق رسيدند. ارتباط پستي نيز ميان دو كشور بر قرار شد و يهوديان شوروي توانستند يك مجلة روسي زبان را از اسراييل دريافت كنند. اسراييل براي كليساي ارتدوكس در سرزمينخود حدود خاصي را معين كرد. حزب كمونيست نيز قانوني اعلام شد و توانست در انتخابات پارلماني ژانويه 1949 حدود 5/3 درصد آرا را به دست آورد.
توسعة روابط اتحاد شوروي و اسراييل سبب گرديد، تمايل به مهاجرت از سوي يهوديان روسيه مطرح شود كه براي مقامات اتحاد شوروي غير قابل قبول بود. در حالي كه مقامات اسراييل در پي تقويت اين گرايش و ارائه پاسخ مثبت از سوي اتحاد شوروي بودند. در 21 سپتامبر 1948 كتابي توسط يك يهودي روس كتابي نوشته شد كه تفاوتهاي يهوديان و صهيونيستها در آن مطرح شده و به يهوديان اتحاد شوروي در مورد نزديك شدن به صهيونيستها هشدار ميداد. به دنبال آن بسياري از نهادهاي فرهنگي يهودي در روسيه تعطيل شد و كميتة يهودي ضد فاشيستي نيز منحل شد. در 7 فورية 1949 سفير اسراييل به وزارت امورخارجه فراخوانده شد تا در خصوص روابط وي با يهوديان روسيه به وي هشدار داده شود. او متهم به حمايت از مهاجرت يهوديان شوروي به اسراييل شد. اوبه زودي براي عضويت در كابينه اسراييل، اتحاد شوروي را ترك كرد و روابط دو كشور در مسير تيره شدن قرار گرفت.
بهر حال در 11 مة 1949 با رأي مثبت اتحاد شوروي اسراييل توانست عضو سازمان ملل گردد. مصر و سوريه كه عضو سازمان ملل و شوراي امنيت بودند، به اين عضويت رأي منفي دادند. روابط اتحاد شوروي با اسراييل تا زماني كه اسراييل كاملاً در اردوگاه غرب قرار گرفت، ادامه يافت. بن گوريون نخستوزير وقت تلاش ميكرد روابط با اتحاد شوروي را در سطح مناسب نگهدارد و آن را به نفع يهوديان ميدانست. رهبران اتحاد شوروي در پي دور كردن بريتانيا از فلسطين بودند. آنها تضعيف نفوذ غرب بويژه بريتانيا را در كشورهاي عربي جست و جو ميكردند. اين امر ارتباط مستقيم با كيفيت روابط اسراييل و اتحاد شوروي داشت.
رهبري اتحاد شوروي ميكوشيد در مناقشه رو به افزايش اعراب و اسراييل، از اعراب حمايت كند. توسعة سياستهاي آمريكا در خاورميانه، نزديكي بيشتر اسراييل به آمريكا و اعراب به اتحاد شوروي را تشديد كرد.در مة 1950 آمريكا، فرانسه و بريتانيا طي صدور اعلاميهاي نحوة صدور تسليحات به خاورميانه را مطرح كرده و آن را براي تقويت نظم و امنيت و در واقع حفظ اسراييل تبيين كردند. نياز اسراييل به كمكهاي اقتصادي و نظامي كشورهاي غربي به طور فزايندهاي رشد ميكرد. ارائة وام 100 ميليون دلاري در ژانوية 1949 عزم استوار غرب براي كمك به اسراييل روشن شد، در حالي كه تقاضاي دوم وام از اتحاد شوروي بيجواب ماند. يهوديان كشورهاي غربي براي كمك به اسراييل به حركت در آمدند، ولي از سوي يهوديان اتحاد شوروي چنين حركتي ديده نشد، چون اساسا دولت اتحاد شوروي اجازه چنين اقدامي نميداد. نتيجه كاملا روشن بود. وزير امور خارجه اسراييل در پارلمان اين كشور ضرورت نزديكي روزافزون به غرب را مورد تاكيد قرار داد و اين كشور را وابسته به كمك كشورهاي غربي دانست.در فضاي رو به تيره شدن روابط اسراييل و اتحاد شوروي، فشارهاي داخلي بر يهوديان شدت يافت. توطئه پزشكان در اين زمينه قابل اشاره است. اكثر پزشكان متهم شده از يهوديان بودند. از فورية 1951، روابط سياسي دو كشور قطع شد. در اكتبر همان سال قرارداد مودت اسراييل با آمريكا امضا شد.
دولت هلند به عنوان حافظ منافع اسراييل در اتحاد شوروي و بلغارستان به عنوان حافظ منافع اتحاد شوروي در اسراييل برگزيده شدند. ولي دولتهاي اروپاي شرقي روابط سياسي خود را با اسراييل قطع نكردند. با وجود قطع روابط، پس از مرگ استالين رهبران اسراييل براي اتحاد شوروي پيام تسليت فرستادند. رهبران اتحاد شوروي نيز به ماجراي مربوط به توطئة پزشكان پايان دادند. با آزاد كردن پزشكان كه اكثر آنها يهودي بودند، از آنها اعادة حيثيت شد. به تدريج روابط دو كشور بهبود يافت. در 20 ژوئية 1953 روابط دو كشور به طور رسمي آغاز شد. اسراييل پذيرفت بر ضد شوروي وارد اتحادي نشود. رهبري شوروي نيز روابط دوستانه را مورد تاييد قرار داد. پس از حمله اسراييل به مرز اردن در پاسخ به حملة فلسطينيها، اعضاي شوراي امنيت در اوت 1953 اقدام اسراييل را محكوم كردند، ولي شوروي به آن رأي مثبت نداد.در دسامبر 1953 اسراييل خواستار حق مهاجرت يهوديان شوروي شد. ويزاهاي محدودي براي تعدادي از يهوديان شوروي و خانوادههاي آنان صادر شد. هر چند به تدريج روابط اقتصادي نيز ميان دو كشور گسترش يافت. مبادلة انرژي يكي از مهمترين عرصههاي اين روابط بود. اسراييل براي دريافت نفت از اتحاد شوروي، بهاي كمتري از بازار جهاني ميپرداخت و بهاي آن نه به دلار بلكه با ارائة آب ليمو پرداخت ميكرد.با مرگ استالين سياست خارجي شوروي روندي رو به بهبود يافت. جانشينان استالين ميكوشيدند روابط خود را با كشورهاي ديگر بهبود بخشند.
آنها عملگرايي را بيشتر مورد توجه قرار داده بودند. رهبران اتحاد شوروي ميكوشيدند منازعات خود را در سطح جهان كاهش دهند. تلاش براي پايان دادن به جنگ كره، ويتنام، حركت براي پايان دادن به اشغال نظامي اتريش، عقبنشيني از ادعاهاي ارضي عليه تركيه، سازش و بهبود روابط با يوگسلاوي در اين زمينه قابل توجه است. اسراييل نيز مشتاق بهبود روابط با اتحاد شوروي بود. با توجه به وضعيت يهوديان در اتحاد شوروي، مقامات اسراييلي اين روش را براي تقويت روند مهاجرت مناسبتر مييافتند. از 1941 تا 1953 اتحاد شوروي عليه اسراييل در سازمان ملل جهتگيري نميكرد و ميكوشيد روند رو به بهبود روابط را حفظ كند. ولي از سال 1954 دگرگوني آغاز شد.
بحران سوئز
گسترش اختلاف ميان ناصر و بريتانيا در خصوص نحوة بهرهبرداري از كانال سوئز با تشديد فعاليتهاي فداييان فلسطيني عليه اسراييليها، همراه شد. اتحاد شوروي كوشيد با استفاده از فرصت ايجاد شده به عنوان يك ميانجي در منطقه فعال شود. اسراييل در كنار آمريكا و بريتانيا مخالف نقش شوروي در منطقه بود، لذا پيشنهاد شوروي براي تشكيل كنفرانس بينالمللي با شركت شوروي براي حل اختلافات اعراب و اسراييل رد شد. در ژوئيه 1956 اسراييل از وزير امور خارجة شوروي ديمتري شپيلوف دعوت كرد تا ديداري از كشور داشته باشد، ولي پاسخ مساعد دريافت نكرد.با ملي كردن كانال سوئز از سوي جمال عبدالناصر، خاورميانه در آستانة جنگ قرار گرفت. اتحاد شوروي به شدت از جهتگيريهاي ناصر در برابر بريتانيا حمايت ميكرد. هنگامي كه مصر و اسراييل آتش بس را نپذيرفتند، اتحاد شوروي تهديد كرد نيروهاي داوطلب براي حمايت از مصريها را اعزام ميكند. آمريكا نيز اسراييل را تحت فشار قرار داد تا به مخاصمه پايان دهد و سرزمينهاي اشغال شده را تخليه كند.
به اين ترتيب دو ابرقدرت در چارچوب ملاحظات خود، اين درگيري را تحت حمايت قرار داده بودند. ولي فشار آمريكا مؤثر واقع شد، نه تهديد شوروي. هر چند موضع شوروي سبب شد در ميان كشورهاي غرب جايگاه مناسبي به دست آورد.همين امر سبب تقويت فشارهاي داخلي بر مقامات اتحاد شوروي براي مهاجرت به اسراييل گرديد. در جريان سفر خروشچف به انگلستان در آوريل 1955 رهبران كنگرة جهاني يهود از او خواستند، تسهيلاتي براي يهوديان در شوروي فراهم آورد. با توجه به اينكه سفر ياد شده، نخستين ديدار رسمي سران شوروي از انگلستان بود، رهبران يهودي با استفاده از فرصت و اهيمت روابط با غرب براي اتحاد شوروي خواستهاي خود را مطرح كردند. افكار عمومي انگلستان ابزار مناسبي براي تشديد فشار بر اتحاد شوروي و ارائة تسهيلات به يهوديان تلقي ميشد. رهبران كنگره جهاني يهود توانستند به اتحاد شوروي تفهيم نمايند، مادام كه مسئلة يهوديان شوروي حل نشده باقي بماند، دستيابي به صلح ميان شرق و غرب ميسر نخواهد شد. خواستهاي رهبران كنگره جهاني يهودي همانهايي بود، كه قبلاً وزير امور خارجه اسراييل به مقامات اتحاد شوروي منعكس كرده بود. در ژوئية 1958 بن گوريون سعي كرده بود رهبري شوروي را متقاعد كند، دريافت تسليحات غربي نشانة ضديت با شوروي نيست. او از شوروي تقاضاي صدور تسليحات كرد، ولي اتحاد شوروي نپذيرفت. در 1960 تقاضاي ملاقات بن گوريون با خروشچف نيز رد شد.
از ديدگاه شورويها، اسراييل متحد غرب تلقي ميشد و دكترين آيزنهاور كه در 1958 در كنگرة آمريكا تصويب شد، چتر حمايتي كاملي براي اسراييل ايجاد ميكرد. بن گوريون در سال 1957 در پارلمان اسراييل گفته بود، يك يهودي در آمريكا ميتواند به اسراييل كمك كند. يك روسي نميتواند به دولت اسراييل كمك كند، اين كار در شوروي ممنوع است. اسراييل تحكيم روابط با غرب را مورد توجه قرار داده بود.رهبري شوروي در اعتراض به اقدامات اسراييل، سفير خود را فراخواند و موافقتنامههاي نفتي دو كشور را باطل اعلام كرد. پس از عقبنشيني اسراييل از سرزمينهاي مصر، سفير شوروي به اسراييل بازگشت. ولي روابط به صورت سرد و كاملاً رسمي ادامه يافت. تا سال 1963 روابط دو كشور از نظر اتحاد شوروي، دورة بياعتنايي بود. اتحاد شوروي حمايت خود را از اعراب دنبال ميكرد. سخنراني خروشچف در كنگرة 20 حزب كمونيست و افشاي جنايات استالين عليه مردم اتحاد شوروي و رهبران حزب كمونيست، اين انتظار را براي يهوديان در اتحاد شوروي و خارج از آن ايجاد كرد كه از اين پس امتيازات بيشتري براي يهوديان در نظر گرفته ميشود. به زودي روشن شد كه روند استالينزدايي شامل يهوديان نميشود.
فشار رهبران اسراييل براي تقويت روند مهاجرت به اين كشور در چنين محتوايي شكل گرفت. در مذاكرات رهبران و مقامات دو كشور اين بحث مطرح بود كه اتحاد شوروي تسهيلات بيشتري براي مهاجرت يوديان اين كشور ارائه كند. اين گونه مسايل در صحبتهاي رهبران اسراييل در پارلمان يا در حضور مردم در مجامع عمومي تكرار ميشد. در مجامع جهاني و كنفرانسهاي بينالمللي و در تقاضاهاي مكتوبي كه براي رهبران اتحاد شوروي ارسال ميشد، اين خواست مرتب تكرار ميشد.اين اقدامات به خوبينشان ميداد رهبران اسراييل براي تقويت روند مهاجرت يهوديان، از اتحاد شوروي مصمم هستند. روسها تحت تأثير فشار افكار عمومي در غرب نسبت به اين خواست انعطاف نشان دادند. رهبران اتحاد شوروي ميدانستند مسئلة مهاجرت يهوديان از اتحاد شوروي به اسراييل، براي افكار عمومي غرب يك محك و ميزان براي سنجش حقوق بشر در اتحاد شوروي است.
احزاب كمونيست كشورهاي اروپايي نيز خواستار اجراي اين سياست بودند. در چارچوب سياست همزيستي مسالمت آميز خروشچف و بهبود روابط با كشورهاي غربي، روند مهاجرت يهوديان از اتحاد شوروي به اسراييل بهبود يافت. الكسي كاسيگين نخستوزير اتحاد شوروي در جريان ديدار از فرانسه، در پاسخ به نيازهاي ياد شده مسئله با نگرش مثبتي مطرح ساخت.به رغم ادامة روابط ميان اتحاد شوروي و اسراييل، در اين دوران رهبري دو كشور يكديگر را مورد اتهامات گوناگون قرار ميدادند. يهوديان شوروي كه در فستيوال بينالمللي جوانان در مسكو با اسراييليها ايجاد ارتباط كردند، مورد پيگرد قرار گرفتند، يا كارشان را از دست دادند. وزير امور خارجه اسراييل در 1961 اتحاد شوروي را متهم كرد كه به خاطر تماس با اسرايليها، يهوديان را محاكمه ميكند. در 1962 نيز مقامات شوروي ديپلماتهاي اسراييلي را به جاسوسي متهم كردند، ولي به هر حال مهاجرت يهوديان به اسراييل ادامه يافت.در سالهاي 1954 تا 1963، سالانه 1500 نفر به اسراييل مهاجرت ميكردند. در حالي كه روابط سياسي دو كشور سرد و تيره بود، روند مهاجرت كاملاً متوقف نشد. اسراييل براي تأمين هدف خود در مهاجرت يهوديان از اتحاد شوروي به سه اصل توجه داشت: پرهيز از تحريك غرب عليه اتحاد شوروي، تفكيك اين مسئله از تقابل ميان دو اردوگاه سرمايهداري و سوسياليسم و پوشاندن نقش خود به عنوان مجري و هماهنگ كنندة اين تلاش. از سال 1962 با كنار نهادن اين خويشتن داري، اسراييل به عنوان پرچمدار تقويت روند مهاجرت يهوديان به اسراييل ظاهر شد.
دولت اسراييل به بسيج يهوديان جهان براي انجام فعاليتهاي منظم و تحريك احساسات يهوديان جهان نسبت به سرنوشت يهوديان اتحاد شوروي پرداخت. تحريك افكار عمومي در خصوص يهوديان شوروي با كمك وسايل ارتباط جمعي و بزرگ نمايي فعاليت عليه يهوديان، مورد توجه قرار گرفت. دولت اسراييل گروههاي فشار را در پارلمانها، احزاب سوسياليست و كمونيست به كار گرفت، تا از رهبران اتحاد شوروي بخواهند، حقوق يهوديان را محترم شمارد و به آنها اجازه مهاجرت به اسراييل را بدهد. تحت تأثير اين اقدامات بيانات متعددي در سطح مجامع بينالمللي و كنفرانسهاي جهاني عليه اتحاد شوروي و سياستهاي آن عليه يهوديان مطرح گرديد. قطعنامه سوسياليسم بينالملل، مكاتبة برتر اندراسل با خروشچف، بيانية رييس جمهوري آمريكا در اكتبر 1964 و قطعنامه پاياني شوراي پارلماني اروپا در سال 1965، از جمله اين اقدامات هستند. رهبران اتحاد شوروي نيز متقابلاً اسراييل را به نقض حقوق فلسطينيها و اعراب متهم ميساختند. در سال 1965 اتحاد شوروي كوشيد، در كميتة سوم مجمع عمومي سازمان ملل متحد، صهيونيسم و نازيسم را به هم مرتبط سازد. رهبري شوروي اين سياست را در دهة بعد نيز دنبال كرد. اقدامات پيگيري از سوي رهبري اين كشور، براي تخطئه سياستهاي ضد بشري اسراييل در برابر فلسطينيها انجام شد.
مليگرايي شوونيستي اسراييليها عليه ديگر مردم ساكن در فلسطين، از سوي منابع وابسته به مسكو مورد حمله مكرر قرار ميگرفت. دولت اتحاد شوروي در روند تقابل آشكاري با اسراييل و آمريكا قرار گرفته بود كه در چارچوب روابط ميان دو ابرقدرت و تعارض آنها در سطح جهان و نيز خاورميانه به خوبي قابل درك مينمود. اخراج ديپلماتهاي اسراييلي از مسكو، در نيمة دهة 1960 بيانگر تيرگي شديد روابط شوروي و اسراييل بود. دو كشور سياستهاي خصمانه عليه يكديگر را به طور فزايندهاي تشديد ميكردند. در نيمة دوم دهة 1960 روابط استراتژيك آمريكا و اسراييل روندي افزايشي يافت. در 1966 روابط فرهنگي اسراييل و اتحاد شوروي قطع شد و پس از جنگ شش روزه روابط سياسي دو كشور اين وضعيت ادامه يافت.تصميم مسكو براي قطع دوبارة روابط با اسراييل به خوبي نشان ميداد، دو كشور تحت تأثير شرايط حاكم بر منطقه، قادر به ادامة روابط نخواهند بود. در واقع تلاشهاي اسراييل براي تقويت روند مهاجرت از اتحاد شوروي در شرايطي كه رويارويي دو اردوگاه پاية سياست خارجي اتحاد شوروي را تشكيل داده بود، ادامة روابط را غير ممكن ميساخت.
جنگ 1967 و تأثير آن بر روابط اتحاد شوروي با اسراييل
مقامات اتحاد شوروي براي مهار كردن تمايلات صهيونيستي، تلاش بسياري انجام دادند. ايجاد محدوديتهاي مالي و برخي محدوديتهاي اقتصادي براي مهاجران در اين زمينه قابل اشاره است. حتي بازداشتها و دستگيريهايي از فعالان صهيونيست در اتحاد شوروي صورت گرفت كه نتوانست مانع گسترش علاقة مهاجرت به اسراييل شود.به اين ترتيب پيروزي سريع و سرنوشتساز اسراييل در جنگ با اعراب د سال 1967، سبب تقويت گرايشهاي يهوديان اتحاد شوروي براي مهاجرت به اسراييل شد. تبعيضات عليه آنان در اتحاد شوروي كه عليه همة اقوام و مليتهاي ديگر به نفع روسها اعمال ميشد، تقويت اين روند موثر بود. مليگرايي روسي كه از دوران تزارها وجود داشت و استالين آن را تقويت كرده بود، سبب رنجش همة مليتهاي غير روس و اعمال تبعيض عليه آنان بود. مقامات اتحاد شوروي يهوديان را در شورش عليه حزب كمونيست در لهستان و چكسلواكي در سال 1968 و نيز در لهستان و مجارستان در دهة قبل مقصر ميشناختند.
به هر حال در برابر تمايل يهوديان به مهاجرت، مقامات روس مقاومت ميكردند. در دسامبر 1970 گروهي از يهوديان كه عمدتاً از استوني بودند، در دادگاه لنينگراد به جرم برنامهريزي براي دزديدن يك هواپيماي اتحاد شوروي محاكمه شدند. مجازاتهاي سنگيني براي كلية آنان در نظر گرفته شد. اين اقدام اعتراضات جهاني را از سوي مجالس و مقامات مختلف كشورهاي جهان به دنبال داشت. نهادهاي صهيونيستي و يهودي در سازمان دادن آن نقش جدي ايفا كردند. عدهاي از يهوديان شوروي نيز با برپايي تظاهرات خواستار مهاجرت به اسراييل شد.در طول دهة 1960 سازمانهاي يهودي در اعتراض به وضعيت يهوديان در شوروي تلاش بسياري سازمان دادند. ادبيات وسيعي در اين زمينه به وجود آمد. يكي از كنفرانسهايي كه براي دفاع از حق مهاجرت يهوديان اتحاد شوروي تشكيل شد، كنفرانس پاريس در 1960 بود. حدود پنجاه نويسنده، شاعر، هنرمند و دانشمند و نمايندگان مجالس 16 كشور غربي و آفريقايي در آن شركت كردند. چهرههايي برجستهاي از مشاهير جهان براي افتتاحية آن پيام فرستادند. كنفرانسهاي ديگري در آمريكاي لاتين، فرانسه، كشورهاي اسكانديناوي، ايتاليا و انگلستان و آمريكا برگزار شد. يهوديان بويژه سازمانهاي صهيونيستي در تحريك افكار عمومي جهاني عليه سياستهاي ضد يهودي دولت شوروي، اساسا فشار يكساني براي يكپارچهسازي ملي بر همة اقوام و ملل و پيروان مذاهب وارد ميآورد و اين مسئله خاص يهوديان نبود.پيگيري مسايل يهوديان به سازمان ملل متحد نيز كشيده شد.
در كميتة مبارزه با تبعيض نژادي و حمايت از حقوق اقليتها، در كميتة اجتماعي مجمع عمومي سازمان ملل بحث شرايط يهوديان شوروي مطرح شد. در جريان بازديد خروشچف از كشورهاي اسكانديناوي درسال 1964 نيز مسئلة يهوديان اتحاد شوروي مطرح شد. موج وسيعي از اعتراض عليه اتحاد شوروي در خصوص مسئلة يهوديان به راه افتاد. اعتراض عليه اتحاد شوروي در خصوص سياستهاي آن نسبت به يهوديان و تنها يهوديان، نه پيروان ديگر مذاهب مانند مسلمانان و مسيحيان گسترش يافت. در 1964 كميتة بينالمللي حقوقدانان در ژنو نيز، بررسي تحقيقي خود را در خصوص جنايات اقتصادي در اتحاد شوروي منتشر ساخت. طي اين گزارش ماهيت ضد يهودي سياستهاي اتحاد شوروي محكوم شده بود. ولي هيچيك از نهادهاي ياد شده سخني از تضييع حقوق فلسطينيها توسط دولت اسراييل به ميان نميآورند. سازمانهاي صهيونيستي با بهرهگيري از امكانات خود، رسانههاي گروهي را در سطح جهان عليه اتحاد شوروي به كار گرفتند.براي درك خصومت ميان اتحاد شوروي و اسراييل پس از جنگ ژوئن 1917 اعراب و اسراييل، توجه به سالهاي 1963 تا 1967 ضروري به نظر ميرسد. طي اين دوران روابط دو كشور بهبود اندكي يافته بود.
لوي اشكول به جاي بن گوريون نخست وزير اسراييل شده بود، و خواستار گسترش روابط با اتحاد شوروي بود. او فردي ميانه رو و عملگرا بود. اشكول با محكوم كردن جنگ سرد، فاصله ميان كشورهاي آزاد و كمونيسم را مورد سئوال قرار داد. وزير امور خارجة او آبا ابان نيز خواستار بهبود روابط با اتحاد شوروي بود. در نيمة دهة 1960 اين روابط بار ديگر به بهترين سطح خود رسيد.روابط دو كشور مجدداً تحت تأثير روندمنازعة اعراب و اسراييل رو به افول نهاد. اتحاد شوروي همواره مايل بود، اسراييل از هياهو براي يهوديان اين كشور دست بردارد و وابستگي خود را به غرب كاهش دهد. ولي روند تحولات در خاورميانه و علايق نژادي دولت يهود در تلآويو مانع تحقق خواسته اتحاد شوروي بود. به هر حال از نيمة دهة 1960 تخريب روابط دو كشور با يكسان قلمداد كردند صهيونيسم و نژادپرستي شدت يافت. اتحاد شوروي نتوانست مسئلة يهوديان را از مسئلة روابط دو كشور جدا سازد. ماهيت دولت اسراييل اساسا اجازه چنين تفكيكي را نميداد.در مة 1965 دبير اول سفارت اسراييل به خرابكاري در ميان يهوديان گرجي متهم شد. در اوت 1966 دبير دوم سفارت اسراييل به جرم جاسوسي از اتحاد اخراج شد. بسياري از اسراييليها در مة 1966 براي شركت در نمايشگاه تجهيزات كشاورزي به مسكو رفته بودند، اخراج شدند.
براي مقامات اتحاد شوروي آشكار بود، اسراييل ميكوشد از فضاي سياسي موجود براي پيشبرد اهداف خود در مورد يهوديان اين كشور بهره گيرد. روابط با مصر سنگ بناي سياست خاورميانهاي اتحاد شوروي از نيمة دهة 1950 بود و اتحاد شوروي مايل بود در مناقشة اعراب و اسراييل نقش مؤثرتري ايفا كند. شوروي در همان حال كه مصر را تجهيز ميكرد، از درگير شدن اين كشور در جنگ با اسراييل اكراه داشت. ارائة تسليحات از سوي شوروي به كشورهاي عرب بيشتر در چارچوب رقابت دو ابر قدرت قابل تحليل است، تا تشويق اعراب به حمله به اسراييل. اهداف اتحاد شوروي در چارچوب نظام دو قطبي و ملاحظات جهاني آن در برابر آمريكا قابل درك بود.مسايل مربوط به جن گويتنام، تجديد حيات آلمان غربي، موازنة قوا در مديترانه و فعاليتهاي اسراييل در كشورهاي جهان سوم، بر روابط اتحاد شوروي و اسراييل اثر ميگذاشت. درگيري آمريكا در جنگ ويتنام براي رهبران شوروي به معناي تلاشي براي نابودي سوسياليسم، در نقطة ضعيفتر اردوگاه سوسياليسم معني ميداد.
اسراييل به معناي درخواست شوروي حاضر نبود، سياستهاي آمريكا را در ويتنام محكوم كند. فروش هواپيماهاي پيشرفته از سوي دولت جانسون به اسراييل، براي اتحاد شوروي تشديد كنندة روند جنگ سرد در خاورميانه بود.توسعة روابط اسراييل با آلمان غربي براي مقامات شوروي قابل قبول نبود. خاطرات جنگ جهاني دوم و كشتار يهديان اين امر را غير قابل توجه ميساخت. ولي كمكهاي نظامي آلمان غربي به اسراييل گسترش يافت. آمريكا مشوق اصلي توسعة اين روابط بود. از مة 1965 روابط سياسي رسمي دو كشور آغاز شد. موازنه قوا در خاورميانه با توجه به ضعف نيروي دريايي شوروي در ماجراي بحران موشكي كوبا، به اقدامات غرب در اسراييل و سوريه ارتباط داشت. اتحاد شوروي تقويت نيروي دريايي خود را در مديترانه مورد توجه قرار داد و در جست و جوي تسهيلات بندري بود.برژنف در سال 1967 خواستار انتقال ناوگان ششم آمريكا شد و آن را تهديدي براي كشورهاي منطقه خواند.عرصه ديگر منازعات اتحاد شوروي و اسراييل جهان سوم بود. شوروي در پي گسترش نفوذ خود بود و اسراييل در ضديت با منافع آن در جهت تأمين منافع غرب عمل ميكرد.
در چارچوب بازي با حاصل جمع صفر اين سياست كاملاً تعارض آميز بود. اتحاد شوروي اسراييل را اسب تراوي غرب ميدانست.از ژوئن 1967 تا دسامبر 1979 دوراني راكد و آرام در روابط اتحاد شوروي و اسراييل حاكم بود. دولتهاي عرب در پي شكست از اسراييل قادر به سازمان دادن رويارويي جديد نبودند. آمريكا و اتحاد شوروي فعاليتهاي سياسي خود را در منطقه دنبال ميكردند. ولي آمريكاييها كه حمايت و تسليحات آنان در پيروزي اسراييل نقش جدي داشت، در موقعيت برتر قرار داشتند. اسراييل در برابر قطع رابطة سياسي از سوي اتحاد شوروي، با خويشتنداري اهميت اساسي براي رهبران دولت صهيونيستي بود. به هر حال اتحاد شوروي تبليغات و اقدامات خود عليه اسراييل و صهيونيسم را شدت بخشيد. پيروزي اسراييل سبب افزايش قدرت آمريكا و به ضرر اتحاد شوروي در خاورميانه بود. از سوي ديگر اهميت استراتژيك اسراييل را براي آمريكا افزايش داد.اشغال كرانة شرقي كانال سوئز توسط اسراييل ميتوانست بر مسير اصلي تجارت شوروي از بنادر درياي سياه به سوي كشورهاي آفريقايي و اسيايي تأثير گذار باشد. اتحاد شوروي آشكارا خواستار باز شدن و تأمين امنيت اين مسير بود. اما منافع آمريكا و اسرايلي در بسته شدن و غير قابل بهره برداري بودن آن بود.
مسئلة كانال سوئز به اهرمي براي اسراييل در چانهزنيهاي خود با اتحاد شورويتبديل شد. رهبري اتحاد شوروي نيز متقابلاً تقويت مصر را مورد توجه قرار داد. مصر و سوريه ميتوانستند پايگاههاي مناسبي براي تأمين اهداف اتحاد شوروي در مقابله با اسراييل با اسراييل و سياستهاي آمريكا در منطقه باشند. اتحاد شوروي، در همان حال كه موجوديت اسراييل را مورد تاكيد قرار ميداد، تبليغات عليه صهيونيسم را نيز متوقف نساخته بود. ديپلماسي اتحاد شوروي مبتني بر تحركات سياسي در منطقه، حمايت از دولتهاي مصر و سوريه بود.هر چند دولتهاي عرب حاضر به شناسايي موجوديت اسراييل نبودند و خواستار خروج آن از اراضي اشغال شده بودند، كاسيگين و جانسون در اواخر ژوئن 1967 در كنفرانس گلاسبورو به طور مشترك ضرورت خروج كامل اسراييل از سرزمينهاي اشغالي و موجوديت آن را تاييد كردند. قطعنامة 242 شوراي امنيت ضرورت خروج كامل اسراييل از سرزمينهاي اشغال شده را خواستار شد. در ژانوية 1968 طرح صلح شوروي در خصوص آزادي در كشتيراني، غير نظامي شدن منقه، حل مشكل آوارگان، شناسايي مرزها و پايان وضعيت جنگ ارائه شد. آمريكا متقابلاً از ژانويه 1968 تحويل سلاحهاي گوناگون به اسراييل را افزايش داد. شوروي طرح صلح ديگري نيز در همان سال ارائه كرد كه اسراييل نپذيرفت. در برابر حضور ناوگان ششم آمريكا در مديترانة شرقي، شوروي هم تقويت نيروي درياي خود را مورد توجه قرار داده بود.از نظر اسراييل اتحاد شوروي قصد حمله و يا حمايت از يك كشور عرب مهاجم به اسراييل را نداشت، ولي وضعيت نظامي رو به توسعة اتحاد شوروي ميتوانست برتري استراتژيك اسراييل را نسبت به اعراب كاهش دهد.
اسراييل در برابر حمايت شوروي از اعراب، روابط خود را با آمريكا مستحكمتر ميساخت. پيشنهاد صلح ديگري از سوي اتحاد شوروي در پايان 1968 ارائه شد، كه باز هم اسرايلي آن را نپذيرفت. اسراييل در چارچوب رقابتهاي آمريكا و اتحاد شوروي ميكوشيد تقابل خود را با اعراب سامان دهد. به رغم ملاقات نمايندة وزير امور خارجه اتحاد شوروي با نمايندة اسراييل در سازمان ملل در دسامبر 1968، روابط دوكشور در سالهاي پاياني دهة 1960 همچنان سرد باقي ماند.در نوامبر 1969، حدود 18 خانوادة يهودي گرجي در نامهاي براي گلداماير نخست وزير وقت اسراييل، خواستار اقدام اين كشور و سازمان ملل براي اعتراض به اتحاد شوروي در خصوص تضييع حقوق شهروندان يهودي شدند. در حالي كه در چارچوب سياستهاي مليتها در اتحاد شوروي، اساسا از ميان بردن امكان رشد همة فرهنگهاي ملي مطرح بود و گرايشهاي ضد يهودي تاريخي در روسيه تنها سبب تقويت اين امر بود. اين سياست در خصوص همة شهروندان غير روس اتحاد شوروي به گونهاي يكسان اعمال مي شد. مسلمانان و پيروان ديگر اديان نيز امكان قابل قبولي براي آموزش و اجراي مسايل فرهنگي مورد نظر خود در اختيار نداشتند. گلداماير با طرح اين مطلب وشيد به يهوديان شوروي براي مهاجرت به اسراييل ياري رساند.
يهوديان شوروي با كسب كمك از اسراييل و كشورهاي غربي ميخواستند از تسهيلات بيشتري براي مهاجرت به اسراييل برخوردار شوند. سازمان صهيونيستي نيز در اين زمينه تلاش وسيعي سازمان ميدادند.در فورية 1971 در بروكسل براي بررسي وضعيت يهوديان روسيه كنفرانسي برگزار شد كه 75 نفر از 36 كشور در آن شركت كردند. در برگزاري اين نشست دولت اسراييل و سازمانهاي صهيونيست نقش فعال داشتند. آنها كوشيدند با تحريك افكار عمومي جهاني، دولتهاي و حكومتها را نيز در برابر سياستهاي دولت اتحاد شوروي در برابر يهوديان به حركت در آورند. در اين كنفرانس سياستهاي ضد يهودي و ضد اسراييل دولت اتحاد شوروي مورد حمله قرار گرفت. چهرههاي برجستهاي از مقامات و سياستمداران اسراييل در اين نشست شركت كرده بودند. جنگ اسراييل با مصر در پايان سال 1969، با تقويت حمايت نظامي اتحاد شوروي از ناصر همراه بود.
ناصر معتقد بود آنگونه كه آمريكا از اسراييل حمايت ميكند، مصر مورد حمايت اتحاد شوروي قرار نميگيرد. تقاضاي ناصر از سوي مسكو مورد اجابت قرار گرفت. اسراييل همواره تلاش داشت در چارچوب رقابتهاي آمريكا و شوروي در خاورميانه، از حمايت روز افزون آمريكا بهره گيرد. گلداماير نخستوزير اسراييل شورويها را امپرياليس ميخواند و اين كشور را متهم به تشويق مصر براي جنگ با اسراييل ميكرد. در آغاز دهة 1970 مبارزه ضد صهيونيستي دولت شوروي شدت يافت. در ژانوية 1970 پراوادا نامه يازده يهودي ضد صهيونيسم را منتشر كرد. در مارس 1970 چهل يهودي روسي كنفرانسي عليه جنايات اسراييل در سرزمينهاي اشغالي برگزار كردند. تعداد مهاجرت يهوديان نيز از اتحاد شوروي به اسراييل كاهش يافت. تعارض دو كشور در روابط آنها با ويتنام نيز سرايت كرد. در ژانوية 1970 هيأت 7 نفرهاي از ويتنام جنوي به اسراييل سفر كرد تا در مورد همكاريهاي نظامي به بررسي پردازد. اين همكاريها موجب نگراني شوروي بود، هر چند اسراييل با دولت سايگون رابطه برقرار نكرده بود.به تدريج از اواخر سال 1970 روابط اتحاد شوروي و اسراييل رو به بهبود نهاد. در چارچوب روابط آمريكا و شوروي، اسراييل نيز جايگاه بهتري در روابط با اين كشور به دست آورد. هر چند اسراييل نگران بود روند تنشزدايي دو ابرقدرت، سبب تحميل توافقهايي در خاورميانه گردد. با اينكه اسراييل و اتحاد شوروي روابط سياسي خود را برقرار كردند، ولي پيشرفتي در راه حل سياسي مسئلة فلسطين ايجاد نشد.
اسراييل حاضر به عقبنشيني از اراضي اشغالي نبود، ولي شوروي كه مخالف راه حل نظامي بود، سوريه را براي پذيرش راه حل سياسي تحت فشار قرار داد. از نظر شوروي مصر و سوريه قادر به شكست اسراييل نيستند، زيرا آمريكا را حامي اسراييل ميدانست و لذا بايد به راه حل سياسي تن در دهند. وجود اسراييل از نظر اتحاد شوروي كاملاً پذيرفته شده بود و نابودي آن را نميپذيرفت.اتحاد شوروي و اسراييل نياز به برگزاري مجدد روابط را به طور متقابل احساس ميكردند. اتحاد شوروي اميدوار بود بتواند از طريق از سرگيري روابط، تأثير بر روند مذاكرات و تحولات خاورميانه را افزايش دهد. اسراييل نيز بهبود در روابط با اتحاد شوروي را به نفع روند مهاجرت يهوديان از اين كشور و كنترل كشورهاي عرب منطقه ارزيابي ميكرد ط سالهاي 72ـ1971 روند مهاجرت يهوديان از اتحاد شوروي شدت يافت. 1000 يهودي در سال 1970،13000 در سال 1971 و حدود 32000 نفر در سال 1972 اجازة مهاجرت به اسراييل گرفتند، ولي چون روابط سياسي رسمي وجود نداشت، سفارت آلمان در مسكو به آنان ويزاي خروج و مهاجرت ميداد. نحوة مهاجرت نيز مورد بحث بود. اسراييليها مدعي بودند، تنها به زنان و كودكان و افراد سالخورده اجازه مهاجرت داده ميشود.
دولت اتحاد شوروي از مهاجران عوارضهايي دريافت ميكرد كه سبب بروز اعتراضهايي گرديد. يهوديان مهاجر بايد هزينة تحصيلات رايگان خود را ميپرداختند. البته در عمل بسياري از آنان از پرداخت اين عوارض معاف ميشدند. تماسهاي دو كشور از سال 1972 رو به افزايش نهاد. اسراييليها منتظر اقدام مثبت اتحاد شوروي براي آغاز روابط سياسي بودند، زيرا آنها روابط را قطع كرده بودند. با شركت يك هيأت از شوروي در «كنفرانس زن» در اسراييل، و حضور 6 اسراييلي براي شركت در «كميتة دفاع از صلح» گامهايي براي بهبود روابط برداشته شد.در ژانوية 1972 اولين هيأت رسمي شوروي پس از قطع رابطه در 1967، وارد اسراييل شد. رفت و آمدهاي سياسي و غير سياسي اين روند را تقويت كرد. شركت هيأت شوروي در هفدهمين كنگرة حزب كمونيست اسراييل در ژانوية 1972 گامي مهم در بهبود روابط دو كشور بود. روابط اتحاد شوروي و فلسطينيها از نگرانيهاي عمدة مقامات اسراييلي بود. اتحاد شوروي در همان حال كه از فلسطينيها حمايت ميكرد، براي كاهش ميزان مبارزات آنها و تعديل رفتارهاي آنها در برابر دولت اسراييل به تلاش خود ادامه ميداد. بهبود روابط با اسراييل، با كاهش روابط با مصر همراه شد.
جنگ 1973 و پيامدهاي آن
بيشترين تعداد مهاجرت از شوروي در سال 1973 انجام گرفت كه به 35 هزار تن رسيد. عليرغم انتقادات اعراب، شوروي اين روند را متوقف نكرد. هر چند در جنگ 1967 در پاسخ به اقدام اسراييل اين اقدام را انجام داده بود. دولت لبنان شديدترين حملات را به اتحاد شوروي در اين خصوص داشت. به نظر لبنانيها يهوديان مهاجر از اتحاد شوروي، از فانتومهاي ارسالي از آمريكا خطرناكتر بودند. آنها شورويها را متهم ميكردند در قبال فرستادن متخصصان يهودي به اسراييل، از آمريكا گندم دريافت ميكند. دولت اتحاد شوروي ايجاد يك دولت فلسطيني در كنار يك دولت يهودي را مورد تأييد قرار ميداد.دولت اسحاق رابين در اسراييل نسبت به اهداف اتحاد شوروي بدگمان بود و ميكوشيد با مصريها به توافق مستقيم دست يابد. در ژانوية 1974 انعقاد موافقتنامة آنها مورد اعتراض اتحاد شوروي قرار نگرفت.
مسكو ميدانست براي متوازن كردن روابط اعراب با آمريكا، به رابطه با اسراييل نياز دارد. نخستوزير وقت اسراييل به دنبال به دست آوردن فرصتهاي بهتر، براي افزايش روند مهاجرت يهوديان به اسراييل بود. برخلاف تلاش ديپلماتهاي اتحاد شوروي، اسراييل با اتكا با حمايتهاي آمريكا حاضر نشد ادامه حضور سياسي شوروي را در روند مذاكرات ميان اعراب و اسراييل بپذيرد و كوشيد مسئلة مهاجرت يهوديان را از تحولات منطقه جدا نگهدارد. توسعة روابط مصر با آمريكا نيز براي اتحاد شوروي، چشمانداز خوبي از وضعيت آتي منطقة خاورميانه را ارائه نميكرد.در 1975 در اجلاس هلسينكي كنوانسيون اروپايي حقوق بشر از سوي اتحاد شوروي پذيرفته شد. اين اقدام تعهد اتحاد شوروي نسبت به حقوق يهوديان، بويژه مهاجرت آنان را شدت بخشيد. دولت اتحاد شوروي مهاجرت را به اخذ دعوتنامه از اسراييل براي اتباع خود موكول كرد.
در پاييز 1972 سناتور هنري جكسون تهديد كرده بود، قانوني در كنگرة آمريكا تصويب خواهد شد كه امتيازات اقتصادي براي شوروي به مسئلة مهاجرت يهوديان ارتباط داده ميشود. مسكو در پي كاهش اين فشار در خصوص مهاجرت يهوديان انعطاف بيشتري نشان داد. ولي جكسون قانون پيشنهادي خود را دنبال ميكرد. در دسامبر 1974 براي كشورهايي كه مهاجرت شهروندان خود را محدود ميكردند، در زمينة همكاريهاي اقتصادي تنگناهايي در نظر گرفته شد. هدف از اجراي اين قانون تغيير رفتار اتحاد شوروي در برابر تقاضاي مهاجرت يهوديان بود.اتحاد شوروي آمريكا را به دخال در امور داخلي خود متهم ميساخت. دولت اسراييل نيز ميكوشيد رهبران شوروي را متقاعد سازد، تحت تأثير اين اقدامات مسئلة مهاجرت را محدود نسازد. به هر حال تعداد مهاجران يهوديان در سالهاي 75 ـ 1974 رو به كاهش نهاد. هر چند در سالهاي بعد شورويها براي تغيير آن اقدام كردند. رهبران اين كشور همچنان برپايي مجدد كنفرانس ژنو و حل و فصل سياسي مسئلة فلسطين فعاليت ميكردند. در پي ملاقات ياسر عرفات با برژنف در آوريل 1975، تلاشهاي ياد شده با شكست روبرو شد. اسراييليها با برگزاري كنفرانس صلح و نقش شوروي در آن مخالفت خود را ابزار كردند.از سال 1975 به بعد گامهايي براي بهبود روابط برداشته شد. اتحاد شوروي همچنان در پي راه حل سياسي منازعة اعراب و اسراييل بود. اسراييل نيز مخالف معامله با سوريه بويژه از سوي آمريكا با بود. به تدريج برداشتهاي مشترك اسراييل و شوروي، دو كشور را به يكديگر نزديك كرد. هر دو كشور نگران تباني آمريكا و سوريه در لبنان و از تأثير تحولات اتيوپي بر دسترسي استراتژيك به درياي سرخ نگران بودند. در همان حال روابط شوروي و سازمان آزاديبخش فلسطين نيز رو به گسترش نهاده بود. اسراييل اميدوار بود به وسيلة بهبود روابط با اتحاد شوروي، بتواند روابط خود را كشورهاي اروپاي شرقي بهبود بخشد و از انزواي خود بكاهد. در ديدار وزراي امور خارجة دو كشور ايگال آلون و آندره گروميكو در حاشية نشست مجمع عمومي سازمان ملل در نيويورك در سپتامبر 1975، طرفين حاضر به انعطاف در برابر يكديگر نشدند. اين ملاقات پس از دو سال سردي شديد روابط صورت ميگرفت، ولي نتيجهاي در بر نداشت.
در سالهاي 76ـ1975 روابط دو كشور در فراز و نشيب طي شد، و دخالت سوريه در مسايل لبنان با واكنش اتحاد شوروي همراه شد. اتحاد شوروي نگران كاهش نفوذ خود در سوريه بود، در حالي كه روابط اين كشور با مصر در شرايط افول قرار گرفته بود. با انتخاب كارتر به عنوان رييس جمهور آمريكا، اين كشور نشان داد آماده است با اتحاد شوروي در ژنو حضور يابد. منافع نزديك در درياي سرخ براي اسراييل و شوروي، امكان از سرگيري مذاكرات ژنو را تقويت ميكرد. هر دو كشور نگران جنبشهاي جدايي طلبانه در اريتره بودند و از يك حكومت طرفدار اعراب هراس داشتند. تلاشهاي اعراب براي تبديل درياي سرخ به يك درياي عربي بر اين ملاحظات ميافزود.تلاشهاي آمريكا و شوروي براي حل منازعة اعراب و اسراييل گسترش يافت.
اتحاد شوروي و اسراييل نيز براي بهبود روابط به اقدامات خود ادامه دادند. ديدارهاي غير رسمي شكل گرفت، ولي طي اين تماسها اختلاف نظرها و مسايل بيشتري روشن شد. در مارس 1976 حزب كمونيست اسراييل به خرابكاري متهم و پيشنهاد انحلال آن مطرح شد، تا سياست شوروي در قبال مهاجرتيهوديان تغيير كند. دانشگاه هبرو به آندره ساخاروف ناراضي مشهور شوروي دكتراي افتخاري داد. مسكو نيز متقابلاً اقدام نظامي اسراييل در فرودگاه انتبه اوگاندا، براي نجات مسافران هواپيماي ربوده شده را محكوم كرد. در سال 1977 تبليغات عليه اسراييل و صهيونيسم شدت يافت. دستگيري آناتولي (ناتان) شارانسكي، ناراضي يهودي در اتحاد شوروي، با اعتراضهاي وسيع در اسراييل روبرو شد. به طور كلي روابط دو كشور بر خلاف فضاي سياسي تبليغاتي به تدريج در حال توسعه بود.تحت تأثير سياستهاي كارتر در تشديد حمله به سياستهاي اتحاد شوروي در قبال يهوديان و مهاجرت آنان، براي اسراييل فرصتهاي مناسبتري ايجاد شده بود. كارتر در چارچوب سياست خارجي دموكراتها، مسئله حقوق بشر و سياستهاي اتحاد شوروي را در ابعاد وسيعتري مطرح ميساخت. سناتورها و نمايندگان ضد كمونيست در آمريكا مايل به آشتي با كرملين نبودند و آن را عامل كند شدن روند مهاجرت يهوديان ارزيابي ميكردند.
صلح مصر و اسراييل
به هر حال روابط با اسراييل ادامه يافت. با توسعة همكاري آمريكا و اسراييل، نقش شوروي در ژنو كاهش يافت. اقدامات آمريكا تلاشهاي مشترك گذشته دو كشور (اتحاد شوروي و آمريكا) را خنثي كرد. آمريكا بيش از پيش در روند تحولات منطقه نفوذ خود را تثبيت كرده بود. بغداد نيز در هماهنگ ساختن نيروهاي ضد اسراييل نقش برجستهاي عهدهدار شد.اتحاد شوروي تاكيد خود بر تشكيل دولت فلسطيني را ادامه داد. تجاوز نظامي شوروي به افغانستان روابط دو ابرقدرت را وارد مرحلة جديدي كرد. كنفرانس اسلامي در سال 1980 اين اقدام را به شدت محكوم كرد، و زمينة مناسب براي تشديد تبليغات عليه اتحاد شوروي در خاورميانه فراهم آورد. اسراييل بر فشارهاي خود عليه اعراب و فلسطينيها افزود. اتحاد شوروي نيز متقابلاً اقدامات اسراييل و آمريكا را عليه منافع مسلمانان دانست. شوروي همچنين اعلام آمادگي كرد تا در شوراي امنيت عليه اسراييل رأي دهد و همبستگي خود را با كشورهاي اسلامي اعلام كند. مسكو ميكوشيد ضربه وارد شده بر حيثيت خود در ميان كشورهاي اسلامي پس از اشغال نظامي افغانستان را از طريق جانبداري بيشتر از اعراب در برابر اسراييل جبران كند. برژنف به روشني روند صلح كمپ ديويد را محكوم كرد. افزايش تنش ميان دو ابرقدرت راه حل سياسي را در شرايط پيچيدهاي قرار داده بود.با شروع جنگ ايران و عراق، در پي حملة وسيع عراق به خاك جمهوري اسلامي ايران، تحولات منطقه روند تندتري يافت. اعراب به دو دستهتقسيم شدند: هواداران ايران و هواداران عراق. در چارچوب اين تحولات اهميت اسراييل براي تأثير گذاري آمريكا بر روند جريانات منطقهاي افزايش پيدا كرد.
وزير دفاع اسراييل از آمريكا خواست بلوك ضد شوروي را در خاورميانه تقويت كند. موشهدايان وزير امور خارجه اسراييل در برابر پيشروي اتحاد شوروي در خاورميانه خط قرمزي ترسيم كرد. او استفادة آمريكا از پايگاهها و بنادر اسراييل عليه اتحاد شوروي مطرح كرد. دولت كارتر نيز روابط خود را با اسراييل نزديكتر كرد. اتحاد شوروي نيز متقابلاً با سوريه روابط خود را نزديكتر كرد. تسليحات فراوان به سوريه ارسال شد. با از سرگيري روابط آمريكا و چين از 1979 نگرانيهاي اتحاد شوروي شدت پيدا كرد. هر چند روابط چنين با اسراييل بهبود يافت، ولي به عرصة نگران كنندهاي نرسيد.پس از آغاز كار ريگان اهميت مسائل خاورميانه تحت تأثير رقابت شديدتر او با اتحاد شوروي قرار گرفت. ريگان تشديد فشارهاي سياسي ـ اقتصادي بر اتحاد شوروي را مورد توجه قرار داده بود. در سپتامبر 1981 قرارداد همكاري دفاعي آمريكا و اسراييل بسته شد. در سفر مناخيم بكين نخستوزير اسراييل اين توافق حاصل شد. هر چند پيش از آن براي رسيدن به اين توافق، از سوي امريكا تلاشهاي گوناگون انجام شده بود. اسراييل افزايش فشار بر فلسطينيها در لبنان را مورد توجه قرار داد. مسكو نيز با استفاده از فرصت، نقش آمريكا را در اين زمينه مطرح كرد. شوروي اسراييل را تهديدي براي جهان عرب و مورد حمايت آمريكا خواند. رهبري اتحاد شوروي با حمله به همكاري استراتژيك آمريكا و اسراييل از آن براي تشديد احساسات ضد آمريكايي در منطقه بهره گرفت. مسكو با اشاره به بمباران بيروت توسط اسراييل، بمباران رآكتور عراق و برخورد آمريكا با ليبي در خليج سيدرا، نقش غرب، آمريكا و اسراييل را مورد حمله قرار ميداد.البته پنج دليل اساسي براي تداوم بهرهمندي اسراييل از كمكهاي آمريكا وجود داشت:
1. سيا و موساد (سازمانهاي اطلاعاتي آمريكا و اسراييل) به طور مشترك در مورد مسايل خاورميانه همكاري خود را گسترش ميدادند. اطلاعات موساد در خصوص منطقه براي آمريكا و سياست منطقهاي آن حائز اهميت بود؛اسراييل اطلاعات خود را در مورد تسليحات اتحاد شوروي در اختيار آمريكا قرار ميداد. همكاري اسراييل با آمريكا براي اين كشور فرصت بررسي در مورد تسليحات روسي كه در اختيار اسراييل بود، فراهم ميآورد؛اسراييل سلاحهاي آمريكايي را در عمل و در شرايط جنگي مورد آزمايش قرار ميداد، و اطلاعات لازم را به اين كشور ارايه ميكرد؛اسراييل ميتوانست به آمريكا تسهيلات لجستيكي مورد نياز براي اقدام سريع ارايه كرد؛اسراييل در كشورهاي جهان سوم در مواقع ضروري كه آمريكا مايل به مداخله نبود، به عنوان تحويل دهندة سلاح و كمكهاي فني اقدام ميكرد.همكاري اسراييل و آمريكا با مخالفت حز ب كمونيست اين كشور، و گروههاي وادار توسعة روابط با شوروي قرار داشت. از نظر شوروي نيز همكاري استراتژيك آمريكا و اسراييل تقويت سلطة آمريكا در خاورميانه را در پي داشت، و آن را اساساً در تعارض با منافع اعراب ارزيابي ميكرد. گروميكو وزير امور خارجه اتحاد شوروي در ملاقات با اسحاق شامير وزير امور خارجة اسراييل در جريان مجمع عمومي، در سازمان ملل تلاش كرد اين روند را تحت تأثير قرار دهد. اتحاد شوروي همچنان در پي اثر گذاري بر روندتحولات خاورميانه از طريق برگزاري كنفرانس صلح بود، هر چند به توفيق دست نيافت. ترور سادات نقطة عطفي در خاورميانه بود كه براي شوروي فرصتي فراهم كرد، تا مجدداً ايدههاي خود را در مورد ضرورت برگزاري كنفرانس صلح مطرح سازد. در آستانة حمله اسراييل به لبنان در ژوئن 1982 جهان عرب دچار چند پارچگي و شكاف شده بود. كشورهاي طرفدار اتحاد شوروي و كشورهايي كه به سوي سازش با مصر و اسراييل در حركت بودند. فقدان هماهنگي در ميان سوريه و سازمان آزاديبخش فلسطين و فقدان آمادگي اتحاد شوروي قابل توجه بود. مسكو مايل به درگير شدن در جرياني نبود كه از پايان آن اطمينان نداشت.اتحاد شوروي تلاش براي توقف جنگ را به اقدامات ديپلماتيك و فعاليت در سازمان ملل از طريق شوراي امنيت محدود ساخت و كوشيد ميان آمريكا و متحدان آن شكاف ايجاد كند. هر چند در اعلامية رسمي تاس [خبرگزاري رسمي اتحاد شوروي سابق] در 8 ژوئن اقدام اسراييل محكوم شد، ولي بيانات كلي بود. اعراب انتظار اقدام موثرتري از اتحاد شوروي داشتند. با افزايش درگيريها، برژنف با ارسال نامهاي به ريگان، نگراني خود را از شرايط وخيم منطقه اعلام كرد. ولي ريگان نامة او را با تهديد امكان وجود قدرتهاي خارجي در منطقه پاسخ داد.در اوج اين درگريها دولت عراق اعلام كرد نيروهايش را از ايران خارج ميكند و خواستار پايان جنگ شد. حركت نمايشي عراق و موقعيت دشوار آن در جنگ، با پاسخ ايران براي ادامه جنگ همراه بود. دولت ايران اعلام كرد نيروهاي داوطلب ايراني را براي جنگ با اسراييل به لبنان اعزام ميكند. اين جريان سبب تقويت نفوذ ايران و تضعيف اسراييل در لبنان گرديد. در واقع اين تحولات بيش از آنكه بر روند منازعة اعراب و اسراييل اثر گذار باشد، بر سياستهاي داخلي لبنان اثر گذاشت.اتحاد شوروي براي ورود به اين درگيري، نگران مواجهه با اقدام متقابل آمريكا بود. سلاحهاي روسي در اين درگيريها عملكرد مثبتي نداشت و در برابر سلاحهاي پيشرفته غربي كه اسراييل در اختيار داشت فاقد كارآيي لازم بود. توانايي اسراييل در وارد كردن ضربات جدي به نيروي نظامي سوريه و برتري هوايي آن، يك عامل بازدارندة مهم براي اقدام نظامي اتحاد شوروي به حساب ميآمد. بر خلاف سال 1973 كه اتحاد شوروي تهديد به اقدام نظامي را مطرح كرد، در سال 1982 كاملاً روشن بود كه شوروي در پي اجراي چنين سياستي نيست.برخي تحليلگران تعلل شوروي را به بحران جانشيني در شوروي مرتبط دانستند. گروهي ديگر مشكلات لجستيكي و شكاف تكنولوژيك ميان سلاحهاي روسي و غربي را مطرح ميكردند. عدهاي نيز مشكلات مسكو در جهان سوم بويژه در افغانستان را در اين مسئله دخيل ميدانستند. به هر حال نميتوان به ناتواني كشورهاي عرب در اقدام هماهنگ در مقابله با اسراييل توجه نكرد. بر خلاف سال 1973، اين بار كشورهاي عرب در شرايط پراكندگي و تشتت قرار داشتند.
مسكو مصرانه از اعراب ميخواست در برابر تجاوزات اسراييل هماهنگ و يكپارچه اقدام كنند. مسكو آمريكا را به همكاري استراتژيك با اسراييل، در اقدام تجاوزكارانهاش در لبنان متهم ساخت. واقعيتامر بي تفاوتي برخي دولتهاي عرب در برابر جنايات اسراييل، در سرزمينهاي اشغالي و حمله به لبنان بود. شكست ديپلماتيك شوروي در جريان جنگ و تجاوز اسراييل به لبنان در چارچوب روابط اتحاد شوروي در آغاز دهة 1980 قابل تحليل ميباشد.ريگان نيز متقابلاً براي كسب حمايت اعراب، خواستار توقف اسكان اسراييليها در كرانة غربي رود اردن شد. در كنفرانس سران عرب در اوت 1981 در فارس مراكش، اعراب مجدداً به طرح صلح شوروي نزديك شدند، هر چند موجوديت اسراييل را نپذيرفته بودند. مرگ برژنف براي اسراييليها اميد به دگرگوني روابط را ايجاد كرد كه نتيجة چنداني نداشت. شوروي همچنان توسعه روابط با سوريه را در نظر داشت. تحويل موشكهاي سام ـ 5 به سوريه، توازن نيروهاي نظامي منطقه را عليه اسراييل تغيير داد. اسراييل هنوز قادر به مقابله با آن نبود.تحويل موشكهاي روسي به سوريه از ژانويه 1983، نمادي از قدرت اتحاد شوري در تأثير گذاري بر تحولات منطقه بود. اتحاد شوروي به روشني در صدد بهبود موقعيت خود در برابر آمريكا برآمده بود. متقابلاً در داخل اسراييل، تحركاتي در براي كاهش وابستگي به آمريكا و كمكهاي نظامي آن به جود آمد. هر چند بسياري از اسراييلها سياستهاي اتحاد شوروي مخالف بودند، ولي بر اين باور بودند كه بايد از طريق بهبود روابط با اين كشور روند مهاجرت يهوديان به اسراييل را سرعت بخشيد. طي اين دوران تعداد مهاجران يهودي از شوروي كاهش يافته بود.
گورباچف و تحول در سياست خاورميانهاي اتحاد شوروي
در چارچوب «تفكر جديد» گروباچف در سياست خارجي، ضرورت كنار گذاشتن ايدئولوژي از سياست خارجي كشورها و روابط بينالملل مورد تأكيد قرار گرفت. او بازي با حاصل جمع صفر در روابط ابرقدرتهاي را كنار گذاشت و از منافع مشترك و امنيت متقابل سخن گفت. گورباچف راه حلهاي سياسي را براي حل و فصل منازعات منطقهاي مطرح كرد و از ارتباط مستقيم درگيريهاي منطقهاي با رويارويي ابرقدرتها پرده برداشت. او ضرورت اقدام مشترك آمريكا و شوروي را براي حل و فصل مسايل منطقهاي و منجمله در خاورميانه مورد تأكيد قرار داد.ولي ريچارد مورفي معاون وزير امور خارجه آمريكا نقش ميانجيگرانه شوروي را در خاورميانه رد كرد. او عدم پذيرش روابط سياسي با اسراييل از سوي شوروي را در كنار رفتار اين كشور با يهوديان، مانع اساسي در اين مسير خواند. يوگني پريماكوف رييس مؤسسة مطالعات شرق شناسي شوروي در مورد بهبود وضعيت شوروي در حل و فصل مناقشة اعراب و اسراييل، پذيرش روابط سياسي با اين كشور را به برگزاري كنفرانس بينالمللي در مورد خاورميانه مربوط كرد. به تدريج علائمي از بهبود روابط اتحاد شوروي و اسراييل آشكار ميگرديد. تمايل اسراييل براي بهبود روابط، با واكنش منفي كشورهاي عربي روبرو شد.در بهار 1986 اتحاد شوروي در اقدامي نمادين آناتولي شارانسكي ناراضي يهودي را آزاد كرد و به او اجازة مهاجرت به اسراييل داد.
او به دليل فعاليتهاي در زمينة تقويت موازين حقوق بشر زنداني شده بود.تا پايان 1987 بيش از 8 هزار يهودي اجازة مهاجرت از اسراييل را گرفتند كه نسبت به 914 نفر در سال 1986 رقم قابل توجهي بود. اين روند افزايشي در سالهاي بعد همچنان ادامه يافت و در سال 1989 به رقم بي سابق 71196 نفر رسيد. گورباچف ميخواست از طريق ايجاد تسهيلا براي مهاجرت يهوديان به اسراييل، شرايط مناسبتري براي حل و فصل مسايل خود با آمريكا به دست آورد و از نفوذ يهوديان آمريكايي در اين زمينه بهرهمند شود. مشكلات فني و تكنولوژيك اتحاد شوروي و انتظار رفع آن از طريق يكپارچه شدن در بازارهاي جهاني و همكاريهاي فزاينده با كشورهاي سرمايهداري در دستور كار گورباچف قرار داشت.بسياري از يهودياني كه براي سفر به اسراييل اجازه گرفتند، مقصد خود را عوض كردند و به عنوان پناهنده به آمريكا رفتند. آمريكا نيز با درخواست پناهندگي آنان موافقت كرد. در سال 1990 برآورد شده بود كه 750 هزار نفر از جمعيت 8/1 ميليوني يهوديان شوروي مايل به مهاجرت به آمريكا هستند. پذيرش اين عده در آمريكا خطر كاهش آن را در بر داشت. از سوي ديگر اعتبار سياسي گورباچف نيز مورد سئوال قرار ميگرفت. دولت ريگان در پايان سال 1988 سياست خود را در قبال پذيرش يهوديان شوروي به عنوان پناهنده تغيير داد. سياستهاي باز را كنار گذاشت و مفهوم پناهنده را دوباره تعريف كرد: كسي كه بايد تحت آزار و اذيت جدي قرار گرفته باشد. به اين ترتيب تقاضاي پناهندگي جمع زيادي از يهوديان شوروي رد شد. مشكلات متنوع داخلي و خارجي كه گورباچف با آن روبرو بود، سبب دگرگوني جدي در سياست خاورميانهاي اتحاد شوروي گرديد. گورباچف با فاجعة هستهاي چرنوبيل در اواخر آوريل 1986 و سقوط شديد بهاي نفت در نيمة همان سال، با توجه به اينكه 60 درصد درآمدي ارزي شوروي از محل فروش آن تأمين ميگرديد، براي بازسازي اقتصادي شوروي دچار مشكلات جدي شده بود. او در پي حل و فصل مسايل خود با ايالات متحدة آمريكا و پايان دادن به مناقشات منطقهاي براي تغيير شرايط خصومتبار خاورميانه نيز بود.در اجلاس ريكياويك (ايسلند) در ملاقت گورباچف با ريگان، او روي مسئلة مهاجرت يهوديان تاكيد كرد. ريگان در اين ديدار به صراحت به گورباچف يادآوري كرد، مسكو براي ابزار تمايل واقعي خود به بهبود روابط با آمريكا بايد تعداد يهوديان مهاجر شوروي را افزايش دهد. گورباچف متقابلاً مايل بود با بهبود روابط دو ابرقدرت، در خصوص موافقتنامههاي كنترل تسليحات به پيشرفت دست يابد. اين امر براي كاهش بار هزينههاي دفاعي و نظامي بر اقتصاد اتحاد شوروي ضرورت حياتي داشت. گورباچف اميدوار بود اين اقدام در اسراييل نيز پيامدهاي مثبت داشته باشد. شيمونپرز از حزب كارگر در برابر شركت شوروي در كنفرانس صلح خاورميانه، مسئلة مهاجرت يهوديان را مطرح كرده بود. به هر حال روند افزايش مهاجرت يهوديان از اتحاد شوروي از سال 1976 قابل ملاحظه بود.
در اواخر مارس 1987 در سفر رؤساي كنفرانس ملي يهوديان و كنفرانس رؤساي سازمانهاي مهم يهودي و ادگار برونفمن، رييس كنگره يهوديان جهان، به مسكو سفر كردند و با رهبران اتحاد شوروي ملاقات كردند. اين ديدارها به توافقي انجاميد كه تسهيلاتي براي مهاجرت يهوديان فراهم ميآورد. با افزايش روند مهاجرت يهوديان به آمريكا، دولت بوش در سپتامبر 1989 محدوديتهاي جدي براي ورود مهاجران يهودي ايجاد كرد.گورباچف در همان حال كه ميكوشيد روابط با آمريكا و اسراييل را بهبود بخشد، مايل به كاهش روابط با سازمان ازاديبخش فلسطين نبود. آغاز انتفاضه از دسامبر 1987 سبب غافلگير شدن مسكو گرديد. حدود 6 هفته طول كشيد تا مسكو رسماً نسبت به آن عكسالعمل نشان دهد. از نظر تبليغاتي گورباچف مايل به بهرهگيري از انتفاضه براي تقويت موقعيت خود در خاورميانه بود. گورباچف در پيام به عرفات اقدامات خشونت آميز اسراييل را محكوم كرد در همان حال ضرورت حفظ حقوق انساني همه شهروندان را مورد تأكيد قرار داد. اين مسئله به روشني حكايت از توجه روسيه به نيازهاي امنيتي اسراييل بود. گورباچف با تاكيد بر توازن منافع در سطح نظام بينالمللي، تأمين حقوق همة در خاورميانه، اعم از اعراب و يهوديان را به طور جدي دنبال ميكرد. او امنيت متقابل را به عنوان يكي از مؤلفههاي مهم تفكر جديد در سياست خارجي اتحاد شوروي از آغاز زمامداري خود مطرح ساخته بود.در پايان دهة 1980 اتحاد شوروي همچنان بر راهحلهاي خود براي پايان دادن به درگيريهاي اعراب و اسراييل اصرار ميورزيد. گورباچف نيز در امتداد سياستهاي اسلاف خود سه اصل اساسي را همچنان مورد تأكيد قرار ميداد:
1. عقبنشيني كامل نيروهاي اسراييلي از اراضي اشغال شده در جنگ 1967؛
ايجاد يك دولت مستقل فلسطيني در نوار غربي و كرانة غربي؛حق موجوديت امن براي همه كشورها از جمله اسراييل در خاورميانه؛گورباچف در چارچوب سياست «تفكر جديد» خود در سياست خارجي اتحاد شوروي خواستار پايان گرفتن جنگ در خاورميانه بود. او برگزاري كنفرانس صلح و بهرهگيري از شيوههاي مسالمت آميز را براي رسيدن به اين هدف مورد توجه قرار داده بود. گورباچف با توجه به نيازهاي فني و اقتصادي اتحاد شوروي، بهبود روابط با آمريكا و كشورهاي غربي را به عنوان يك اولويت اساسي مطرح كرده بود. در چنين محتوايي بهبود روابط با اسراييل، و بهرهگيري از تأثير و تأثر متقابل آن با آمريكا براي گورباچف و برنامة اصلاحات او حايز اهميت جدي بود. البته در دوران او فراز و نشيبهايي نيز در روابط با اسراييل به وجود آمد. ولي رهبري اتحاد شوروي عزم استوار خود را براي بهبود روابط با غرب بويژه آمريكا مجدّانه تداوم بخشيد.
جمعبندي
منبع: www.rasad.ir
/خ