« فرضيه» در پژوهش‏هاي ديني (مهدويت پژوهي) (2)

در تحقيقاتي كه پژوهنده عنايت به توضيح و تبيين چگونگي روابط بين متغيّرها را ندارد، اصولاً فرضيه ـ حسب تعريفش ـ مصداق ندارد؛ لذا فرضيه تنها در تحقيقاتي مطرح است كه در آنها محقّق تلاش دارد، چگونگي رابطه يا روابط بين متغيّرها را صراحت بخشد. بيشتر پژوهش‌هاي مربوط به مهدويت نيز ظرفيت و زمينه استفاده از فرضيه را دارا هستند كه به نمونه‌هايي از آنها اشاره خواهد شد.
شنبه، 12 ارديبهشت 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
« فرضيه» در پژوهش‏هاي ديني (مهدويت پژوهي) (2)
« فرضيه» در پژوهش‏هاي ديني (مهدويت پژوهي) (2)
« فرضيه» در پژوهش‏هاي ديني (مهدويت پژوهي) (2)

نويسنده: حجت الاسلام رحيم كارگر



پنج. انواع فرضيات تحقيق

در تحقيقاتي كه پژوهنده عنايت به توضيح و تبيين چگونگي روابط بين متغيّرها را ندارد، اصولاً فرضيه ـ حسب تعريفش ـ مصداق ندارد؛ لذا فرضيه تنها در تحقيقاتي مطرح است كه در آنها محقّق تلاش دارد، چگونگي رابطه يا روابط بين متغيّرها را صراحت بخشد. بيشتر پژوهش‌هاي مربوط به مهدويت نيز ظرفيت و زمينه استفاده از فرضيه را دارا هستند كه به نمونه‌هايي از آنها اشاره خواهد شد.
چگونگي روابط متغيرها ـ كه معمولاً مورد بررسي و دستكاري پژوهشگران قرار مي‏گيرد ـ از حالات زير خارج نيست:
الف. پژوهشگر به دنبال بررسي و مقايسة تفاوت و تأثير دو يا چند متغيّر بر يك يا چند متغيّر ديگر است. براي مثال، هنگامي كه مقايسه و مطالعة دو روش مختلف ترويج فرهنگ مهدويت (روش اقناعي و روش توجيهي)، مورد توجّه محقّق قرار مي‏گيرد، محقّق در پي آن است كه تفاوت تأثير اين دو روش را مورد بررسي و مقايسه قرار دهد (ميزان تفاوت).
ب. پژوهشگر در پي مطالعه ميزان رابطه و جهت همبستگي بين دو يا چند متغيّر است. براي مثال در بررسي ميزان رابطه و همبستگي بين مشكلات مالي و گرايش به مدعي‏گرايي (ادعاي رابطه و ديدار و ...) محقّق قصد دارد كه صرفاً درجه و جهت همبستگي اين دو متغيّر را كشف كند؛ نه رابطة علّت و معلولي بين آنها را (ميزان همبستگي).
ج. پژوهشگر در كار كشف و تعيين رابطة علّت ـ معلولي دو يا چند متغيّر است. براي مثال محقّق ممكن است قصد آن كند كه در يابد آيا همراهي مردم، علّت پيروزي انقلاب مهدوي است (ميزان اثر).[31]
با توجّه به مطالب ياد شده، فرض‏ها در تحقيق ممكن است به دو صورت بيان شوند:
1. آن دسته از فرضيه‌‏هايي كه به «احتمال» وجود تفاوت، رابطه يا اثر اشاره كنند.
2. آن گروه از فرضيه‌‏هايي كه به نداشتن تفاوت، رابطه يا اثر اشاره دارند.
فرضيه‌‏هاي نوع اوّل را اصطلاحاً فرض تحقيق و فرضيه‌‏هاي نوع دوم را فرض پوچ، صفر يا آماري مي‏نامند. فرضيه تحقيق از وجود رابطه يا اثر يا تفاوت بين متغير‌ها خبر مي‌دهد يا در واقع وجود اين حالات را تأييد نموده، آن را واقعي و حقيقي مي‌داند. فرضيه تحقيق به نوبه خود به دو نوع جهت‌دار و بدون جهت تقسيم مي‌شود. فرضيه صفر ـ كه به فرضيه آماري يا پوچ نيز موسوم است ـ بر خلاف فرضيه تحقيق، وجود رابطه يا اثر يا تفاوت بين متغيّرها را رد كرده، انكار مي‌كند و اظهار مي‌دارد كه اين حالات واقعي نيست و حقيقت ندارد و صرفاً ناشي از تصادف و اشتباهات آماري است. در تحقيقات تاريخي و توصيفي و پس رويدادي فرضيه صفر موضوعيت ندارد.[32]
«فرضيه تحقيق»، جايگاهي مهم در علوم اجتماعي دارد و مي‌تواند انتظار محقّق در مورد رابطة بين متغيرهاي تحقيق را نشان دهد. «فرضيه تحقيق»، به صورت مثبت بيان مي‏شود و اثر متغيّر مستقل را بر متغيّر وابسته بررسي مي‏كند يا مي‏گويد بين متغير‏ها، رابطه يا تفاوت وجود دارد.

تقسيم محتوايي فرضيه‌ها

فرضيه‏ها از نظر محتوا نيز به سه نوع فرعي تقسيم پذيرند:[33]
1. فرضيه‏هايي كه بر وجود پديده‏ها دلالت مي‏كنند؛ مثل:
ـ جامعه شيعه، از انديشه مهدويت بالندگي و حيات مي‌گيرد.
ـ شخص منتظر، به آينده اميدوار است.
ـ در جوامع تحت ستم، انقلاب اجتناب ناپذير است.
ـ در دولت اخلاقي امام مهدي، مردم به نهايت رشد فكري و اخلاقي مي‌رسند.
2. فرضيه‏هايي كه بر وجود روابط بين پديده‏ها دلالت مي‏كنند؛ مثل:
ـ بينش سياسي ـ اجتماعي شيعيان، به مهدويت باوري آنها بستگي دارد.
ـ انتظار مثبت، با اميد افراد رابطه دارد.
ـ وجود ظلم و استبداد در هر جامعه، با وقوع انقلاب در آن جامعه بستگي دارد.
ـ رشد فكري و اخلاق مردم در عصر ظهور، در پرتو دولت اخلاقي امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف امكان‌پذير است.
3. فرضيه‏هايي كه، در صدد بيان علّت وجودي و تكويني پديده‏ها و روابط بين آنها بر مي‏آيند؛ مثل:
ـ مهدويت باوري شيعيان، نقش اساسي در بينش سياسي ـ اجتماعي آنان دارد.
ـ اميد به آينده نقش مؤثري در انتظار مثبت و سازنده دارد.
ـ استبداد حاكمان و ثروتمندان، انقلاب مستضعفان را بارور مي‏سازد.
ـ شكل‌گيري دولت اخلاقي امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، براي رشد فكري و اخلاقي مردم در عصر ظهور است.
به دو نوع فرضيه نخست ـ كه بر وجود پديده‏ها و روابط بين آنها دلالت مي‏كند ـ فرضيه‏هاي توصيفي، مي‌گويند و به نوع سوّم ـ كه به بيان علّت وجودي پديده‏ها و روابط في‏مابين مي‏پردازد و جنبة عليّت يا علّت‏يابي دارد ـ فرضيه‏هاي علّي يا تعليلي و تحليلي مي‏گويند.
پژوهشگر مباحث مهدوي، بايد شناخت درستي از نوع فرضيه خود داشته باشد و مراحل بعدي تحقيق خود را براساس توصيفي بودن يا تعليلي و تحليلي بودن آن، سامان بخشد. هر مقدار كه به سمت فرضيه‏هاي تحليلي و تعليلي گام بردارد، به همان اندازه به سمت تحقيق علمي و نظريه‏پردازي نزديك شده و توان ارائه ديدگاه‏هاي نو و اثرگذار را دارا خواهد بود. آنچه كه بدان تأكيد مي‌ورزم، نوآوري، ابتكار و استفاده از كلمات و مفاهيم مناسب و اثرگذار در فرضيه است كه ذيل فرضيه‌سازي قابل بررسي است.

شش. فرضيه‏سازي

پژوهشگر پس از مطالعه ادبيات تحقيق و تعريف مسأله، اقدام به تدوين فرضيه مي‏كند. او براي طرح فرضيه، بايد با در نظر داشتن سؤالات ويژة تحقيق و نيز متغيّرهاي مورد مطالعه، تعداد فرضيه‏هاي خود را مشخّص كند. تعداد فرضيه‏ها بايد به آن اندازه باشد كه نياز تحقيق را پاسخ دهد و از نتايج آزمون فرضيه‏ها، شناخت واقعي و كاملي از پديده يا روابط بين متغيرها به دست آيد. در عين حال فرضيه‏هاي متعدد بايد به گونه‏‏اي تنظيم شوند كه مجموعاً يك واحد كلّي و يك سيستم را تشكيل دهند و هماهنگ و همسو باشند. در تحقيقات علمي بسته به ماهيت تحقيق و قلمرو و مقياس آن، تعداد فرضيه‏ها ممكن است از يك تا چندين مورد باشد. از اين رو تعداد آنها مهم نيست؛ بلكه انسجام، نظام‏يافتگي و هماهنگ بودن آنها مهم است. گفتني است كه وقتي مي‌گوييم «فرضيه‌ها» عموماً اشاره به فرضيه‌هاي رقيب نيز داريم؛ يعني، پژوهشگر با تسلط بر موضوع تحقيق، توان ارائه فرض‌هاي مختلف را داشته باشد. اين فرضيه‌ها ممكن است مخالف با ديدگاه وي (و فرضيه منتخب او) باشد؛ اما او موظف است آنها را به دقت بررسي كند و نقاط و قوّت و ضعف آن‌ها را بشناسد و دلايل و مستندات آن‌ها را مورد ارزيابي و سنجش قرار دهد.
پس از تخمين مقدار فرضيه‏هاي مورد نياز، محقّق بايد آنها را به صورت ساده، روان و كوتاه به شكلي تدوين كند كه اولاً مبيّن وجود رابطه بين متغيّرها يا چگونگي وضعيت پديده‏ها و اشياء باشد؛ ثانياً آن را به شكل جملة خبري صورت‏بندي كند؛ ثالثاً مي‏تواند در آغاز جمله، از عبارت «به نظر مي‏رسد» استفاده نمايد.
پس از آنكه پژوهنده، فرضيه يا فرضيه‏هاي تحقيق خود را تدوين و صورت‏بندي كرد، آن‌گاه با تشكيل جدولي[34] (و طرح سؤالاتي)، به ارزيابي آنها مي‏پردازد. نكتة قابل توجّه اين است كه بايد واژه‏هاي اختصاصي و تخصّصي فرضيه تعريف شود؛ هر چند تعريف واژه‏هاي عادي يا متداولي كه در فرضيه به كار مي‏رود، ضرورتي ندارد. نكته مهم ديگر اين است كه تمامي لغات استفاده شده در يك فرضيه، بايد دقيق باشد. لغات مبهم و شناور يا صفات تفصيلي (برتر)، در فرضيه‏ها جايز نيست. متاسفانه اين نقيصه در برخي از پژوهش‏‏هاي ديني ـ به خصوص در پژوهش‏هاي مربوط به انديشه مهدويت ـ ديده مي‏شود. به نمونه‏هايي از فرضيات مندرج در بعضي از پايان‌نامه‌ها توجه نماييد:
1. مصلح جهاني، يك پديدة عام و جهان شمول است و كليه انسان‏هاي دين باور ـ به ويژه دو فرقه شيعه و اهل سنّت ـ اعتقاد به چنين حقيقت متعالي دارند.
2. بين گرايش به مهدويت و سلامت روان، رابطة مثبت و معني‏دار وجود دارد.
3. غيبت امام زمان، كاملاً بدون سابقه است.
4. قرآن كريم آيندة جهاني بشريت را روشن معرّفي مي‏كند و حكومت آينده را از آن صالحين مي‏داند.
5. انتظار حقيقي، مشخصاتي ويژه دارد و در مفهوم آن تحريف معنوي رخ داده است!
6. رابطة معني‏دار و منفي (يا مثبت)، بين انتظار ظهور و افسردگي وجود دارد.
7. ترديدي نيست كه در عصر حاضر، امكان ملاقات با حضرت امام زمان (البته با شرايط تشرّف) وجود دارد.
8. جهاني شدن به عنوان ظرف و شرايط تاريخي و فراهم كننده ابعاد فن‏آوري، زمينه‏ساز تحقّق حكومت جهاني حضرت مهدي، به عنوان مظروف و محتواي تاريخي آن مي‏باشد و … .
بيشتر فرضيات ياد شده، نشانگر عدم شناخت كافي و اصولي پژوهشگران از معنا و مفهوم فرضيه و خصوصيات و ويژگي‏هاي آن است. نكات قابل نقد و بررسي در اين فرضيات عبارت است از:
الف. سادگي وغيرعلمي بودن مفاهيم و متغيرهاي استفاده شده در آنها؛ در واقع هركس به آنها مراجعه كند، مطلب جديد و علمي به دست نمي‏آورد و با يك مسأله مهم و ابتكاري روبه‏رو نيست.
ب. چارچوب نظري مشخص در اين گونه تحقيقات وجود ندارد؛ يعني، تكيه‏گاه تئوريك آنها مشخص نيست و صرفاً بيان يكسري توصيفات احتمالي دربارة سؤالات مطرح شده در طول تحقيق است.
ج. در برخي از اين فرضيات، بيشتر از آنكه كيفيت و نوع پاسخ‏ها مدنظر باشد؛ تنها به كلي‏گويي بسنده شده و نوع رابطة متغيّرها، روشن نگشته است و ... .
به نظر مي‏رسد عدم تدوين فرضيه در چنين مواردي، بايسته‏تر از بيان فرضيات ناقص، نارسا، مغشوش و تكراري است. اصل در فرضيه ارائه مطالب نو و مفيد ـ آن هم به صورت نظام‏مند و حساب شده ـ است. حتّي اگر پژوهشگر اشاره‏اي به فرضيه يا فرضيات خاصّ نداشته باشد؛ اما آن را به عنوان روح كلي تحقيق و راهنماي رسيدن به يك نتيجة روشن قرار دهد، پسنديده‏تر از طرح فرضيات ناقص، ساده، ناگويا و غيرعلمي است. فرضيه‏هاي تحقيق به طور تلويحي، نظام استخوان‏بندي و سازماندهي مفهومي فصول يك تحقيق هستند و كليت كار را جمع‏بندي مي‏كنند؛ پس بايد در تدوين و ارائه آنها كمال دقّت و شناخت را داشت.
در فرضيه‏سازي بايد به گونه‏اي نوشت كه جاي جملات را نتوان تغيير داد. عبارات يك فرضيه، بايد روابط علّت و معلولي و تسلسلي پديده‏ها را نسبت به يكديگر نشان دهد. درجه‏بندي در فرضيه‏سازي بسيار مهم است[35].
استفاده از عباراتي مانند شايد، احتمالاً، مهم‌تر، بالاتر، پايين‏تر، يقيناً، اثر دارد، تأثيرپذيري دارد و... مسأله‏اي را حل نمي‏كند و ذهن خواننده را در ابهام نگه مي‏دارد. محقّق به جاي اينكه بنويسد: اثر دارد، بايد بگويد: چگونه اثر دارد. الفاظي مانند بالاتر و پايين‏تر، شناور هستند و تأثيري ندارند.
فرضيه‏سازي از بخش‏هاي مشكل طرّاحي است و به پشتوانه‏هاي مطالعاتي دقيق نيازمند است. محقّق فرضيه را نمي‏بافد؛ بلكه بايد مبتني بر مطالعات، مشاهدات و تأملات اوليه به پردازش آن اقدام كند.

6-1. منابع فرضيه

فرضيات تحقيق، ريشه در زمينه‏هايي دارد كه كما بيش مسائل پژوهش را تبيين مي‏كند و همان‏گونه كه گزينش يك مسأله مناسب كار آساني نيست، كشف يك فرضيه سودمند نيز آسان نمي‏باشد. منبع اصلي فرضيات عبارت است از:
6-1- 1. تجربيات و دانش محقّق و اطلاعاتي كلي و پراكنده او كه در ضمن تحقيق به دست مي‏آيد.
6-1- 2. تحقيقات انجام شده قبلي.
6-1- 3. نظريه كه نوعي فرضيه وسيع و يا مجموعه‏اي از فرضيات فرعي است كه مي‏توان از طريق تعقّل قياسي، به فرضيات مناسب دست يافت.
6-1- 4. پرسش‏هاي تحقيق (پرسش‏هاي توصيفي كه چه بود و چه هست را شامل مي‏شوند و پرسش‏هاي هنجاري كه يك نياز اطلاعاتي ديگر را مطرح مي‏كنند) و پرسش‏هاي همبستگي كه از رابطة ميان متغيرها سؤال مي‏كنند و پرسش‏هاي علّي كه به منظور كشف اينكه چه چيزي موجب چيز ديگر است، مطرح مي‏شود.[36]
توضيح آنكه هنگام ساختن فرضيه، ممكن است پژوهشگر خود ابتكار ساختن فرضيه را بر عهده گيرد و بر اساس تفكّرات و انديشه‏هاي مشخص، در رابطه با پديده‏هاي مورد نظر، به ساختن فرضيه مبادرت ورزد.
در بعضي مواقع، پژوهشگر ممكن است، تحقيق خود را براساس يكي از تئوري‏ها (نظريه‏هاي) صاحب‏نظران و متفكّران پايه‏گذاري كند. در اين صورت چارچوب نظري كار تحقيقي وي، همان تئوري تئوريسين مورد نظر بوده و قصد محقّق آزمودن آن است.
نظريه يكي از مناسب‌ترين و در عين حال منطقي‌ترين منابع فرضيه است و مي‌توان آن را نوعي فرضيه وسيع و يا مجموعه‌اي از فرضيات فرعي دانست كه مي‌توان از طريق تعقل قياسي به فرضيات مناسب دست يافت. به همين دليل به چنين فرضياتي، فرضيات قياسي گفته مي‌شود و فرضياتي را كه از مطالعات و مشاهدات پيشين به دست مي‌آيد، فرضيات استقرايي مي‌گويند. در واقع اين كار تعيين چارچوب نظري تحقيق است. محقّقي كه به منظور دست‌يابي به روابط علت و معلولي بين متغير‌هاي موجود يك پديدة اجتماعي به تحقيق مي‌پردازد، لازم است علاوه بر اعمال دقت كامل در كار پرسش‌گري و عمليات ميداني و به طور كلي در انجام جمع‌آوري دقيق اطلاعات، بتواند واقعيت‌هاي موجود را با نتايج به دست آمده، با زبان علمي بيان نمايد. در حقيقت تفاوت بين مشاهده‌گري كه واقعيت‌ها را مي‌بيند و از هرگونه تحليلي دربارة آن‌ها عاجز است، با مشاهده‌گري كه هر واقعيت‌ اجتماعي را با روشن‌بيني و نكته سنجي علمي تبيين و تفسير مي‌كند، آن است كه مشاهده‌گر اول فاقد اطلاعات نظري گسترده‌اي است و هر واقعيت يا پديده را با بياني علمي تعريف كند و آن را با پديده‌اي ديگر در رابطه علّي قرار مي‌دهد.[37]
معمولاً كمك يا الهام گرفتن از تئوري‏هاي رايج (مثل نظرات علّامه طباطبايي، شهيد مطهري، علّامه جعفري و ... در حوزة پژوهش‏هاي ديني)، متداول‏تر از ساختن نظريه يا مدل نظري توسط خود محقّق است؛ اما در «مهدويت پژوهي» امكان بهره‌گيري از چار‌چوب‌هاي تئوريك كمتر فراهم است يا با ظرافت و دقّت لازم همراه نمي‌باشد. متأسفانه در ساحت نظريه‏پردازي ديني، بيشتر از ساختن نظريه، به پردازش نظرات ديگران توجّه شده و چه بسا به تكرار صرف آنها پرداخته مي‌شود!!
گاهي هم فرضيه‏سازي، از طريق فرضيه‏هاي ديگران انجام مي‏گيرد؛ يعني، پژوهنده، ممكن است فرضيه‏ يا فرضيه‏هايي را بسط دهد، محدود سازد، بعضي عوامل و فاكتورهاي جديد را جايگزين عوامل و فاكتورهايي كند كه در پژوهش‏هاي ديگران، هنگام آزمون فرضيه‏ها رد شده‏اند و عدم تأثيرشان در پديدة مورد بحث، تأييد شده و به اثبات رسيده است. پس از پايان عمليات تجزيه و تحليل محقق بايد با تكيه بر نتيجة كار، دربارة فرضيه‌هاي اولية خود اظهار نظر كند و با توجه به نتايج حاصله، تأييد يا رد آن‌ها را اعلام نمايد. در تحقيقات تاريخي توصيفي و نظري و موردي و تحليلي محتوا، محقق با استفاده از روش استدلال و تحليل عقلاني يا روش‌هاي آمار نويسي يا آزمون و ... به نتيجه‌گيري پرداخته، بر اساس نتايج حاصله، فرضيه‌ها را مورد ارزيابي و اظهار نظر قرار مي‌دهد و نسبت به تأييد يا رد آن‌ها اقدام مي‌كند.[38]

6-2. طرز ساختن فرضيه

براي ساختن فرضيه‏ها، دو روش رايج هست:[39] روش توجيهي و روش ميان‏بر.
6-2-1. روش توجيهي
منظور از روش توجيهي، بيان جنبه‏هاي مختلف ذهني و تصوّري پژوهشگر در ارتباط با پديدة مورد نظر است. به عنوان مثال، وقتي فرضية «انتظار مثبت شيعي، در شكل‏گيري انقلاب اسلامي ايران نقش دارد» مطرح باشد، پژوهشگر بايد توجيهي از اين فرضيه و نحوة مؤثر بودن «انتظار فعّال» در شكل‏گيري انقلاب به عمل آورد. براي مثال آيا مسأله «انتظار مثبت» به طور كلّي و در هر ميزان در انقلاب ايران تأثير دارد، يا معنا و شكل خاصّي از اين انتظار، مورد نظر پژوهشگر است. اگر اين چنين است، انتظار مثبت چه شاخصه‏ها و ويژگي‏هايي دارد و كدام يك نقش مهم‏تري در شكل‏‏گيري انقلاب ايفا مي‏كند. بر اين اساس پژوهشگر به اين نتيجه مي‏رسد كه در انتظار مثبت، مي‏توان به گزينه‏هاي مختلفي چون انتظار فعّال و سازنده، انتظار عاشورايي (دگرگون كننده)، انتظار اميدبخش و ... دست يافت.
در قدم بعدي پژوهشگر بايد اين نكته را روشن كند كه منظور او از «انتظار فعّال»، «انتظار عاشورايي»، «انتظار اميدبخش» و ... چيست؟ او بايد بكوشد ويژگي‏ها و مميّزات هر يك از انگاره‏هاي ياد شده را به طور مشخص بيان كند و منظور خود را به روشني از اين تقسيم‏بندي ارائه دهد. به عنوان مثال «انتظار فعّال»، اگر حالت قيام‏گونه و ايثار‌گرانه داشته باشد و از حد فعاليت عادي و آمادگي ابتدايي خارج شود، تبديل به «انتظار عاشورايي» مي‏شود.
6-2- 2. روش ميان‏بر
منظور از روش ميان‏بر، عدم استفاده از توجيه فرضيه ـ كه يك امر فكري و ذهني است ـ و رجحان و برتري دادن به روش تكنيكي و عملي (مكانيكي) است و آن عبارت است از خارج كردن سؤال‏ها و پرسش‏هاي مربوط به مسائل علمي، از حالت استفهامي. در اين روش سؤال از حالت پرسشي خارج شده و به گزاره تبديل مي‌شود. اين گزاره‌ها هستند كه حالت فرضيه به خود گرفته و به ساده‌ترين روش، مطلوب پژوهشگر را مي‌رسانند. مثال:
مسأله علمي: آيا انديشه مهدويت، جايگاه بنياديني در تفكر سياسي شيعه دارد؟
فرضيه علمي: انديشه مهدويت، جايگاه بنياديني در تفكر سياسي شيعه دارد.
پس در روش ميان‏بر، صرفاً «آيا و علامت سؤال» از جملة استفهامي حذف و مابقي ساختار جمله حفظ مي‏گردد و به اين ترتيب، فرضيه به روش ميان‏بر ساخته مي‏شود. حال با اين تعريف كه «فرضيه پاسخ حدسي و فرضي محقّق به سؤال مربوط به مسأله علمي او است»، يك بار مسأله علمي را در حالت استفهامي بخوانيم و بار ديگر، فرضيه علمي را، با حذف علايم استفهامي بخوانيم. با كمي دقت متوجّه مي‏شويم كه حالت دوم، جواب حالت قبلي است.
بايد دانست كه در ساختن فرضيه، روش توجيهي مقدّم و مرجّح بر روش ميان‏بر در نظر گرفته شده و مورد استفاده قرار مي‏گيرد. در صورت استفادة پژوهشگر از روش ميان‏بر، وي بايد نهايت دقّت و ژرف‏انديشي را در ارائه «مسألة علمي» داشته باشد؛ يعني، سؤال را به صورت جامع، نو و علمي مطرح كند و از ساده نويسي و تكرارگويي بپرهيزد. در همة اين مراحل، پژوهشگر مراحلي را طي مي‏كند كه به آنها مفهوم‏سازي، ملفوظ‏سازي و مشهودسازي (علمي‏سازي) گفته مي‏شود. همچنين پيوند بين فرضيه و نظريه و ارزش و جايگاه تئوري، از مباحث مهمي است كه در اين نوشتار، مجالي براي پرداختن به آنها نيست.

هفت. مهدويت، آموزه‌اي براي انديشيدن

قرن بيستم، دوران انباشت دانش‌ها، فنون و انديشه‌ها و به عبارتي دوران رونق نظريه‌پردازي و توليد علوم و يافتن راه حل‌هاي جديد و پاسخ‌هاي نو يا خواسته‌ها و نيازهاي بشر، بوده است؛ اما به نظر مي‌رسد قرن بيست و يكم، عصر بن بست در نظريه‌پردازي و دوران تكرار آرا است و قصور در انديشه به حدّي رسيده كه توان رشد و بالندگي خود را از دست داده و گويا بيشتر مكاتب، افكار و حكومت‌هاي بشري بروز و ظهور يافته‌اند و مجال كمي براي آنها باقي مانده است. در اين بن بست شاهد اضطراب فوق‌العادة بشر، ناراستي راه و روش‌ها، حيرت و سرگرداني هويتي، سياسي، اجتماعي و فكري، عدم تحقق عدالت و عقلانيت لازم بشري و پيوند عجيب زندگي با نفسانيات، شهوات، ماديات و اوهام هستيم. در واقع مي‌توانيم بگوييم در پايان تاريخ فكر و دانش و ساختارهاي برخاسته از دنياگرايي و مادي‌گرايي هستيم.
در اينجا است كه بايد به دنبال راه و نظريات جديدي براي زندگي باشيم. شيعه معتقد است: اين راه و روش در «ولايت‌پذيري» و سريان ولايت در همه هستي و در چهارچوب دين اسلام نهفته است؛ يعني، پاسخ همه دغدغه‌ها، اضطراب‌ها، حيرت‌ها، بن بست‌ها و كاستي‌ها را بايد در انديشه «ولايت و امامت» جست و جو كرد. جلوه كامل و تام ولايت، در «آموزه متعالي مهدويت» جلوه‌گر و نمايان است. در واقع «انديشه مهدويت» پاسخ و راه‌كار همة نيازها و خواسته‌هاي بشر و فرجام شكوهمند هستي انساني است. اين آموزه نه تنها تصوير و طرّاحي يك جامعة مطلوب و آرماني است؛ بلكه آموزه‌‌اي زندگي‌ساز و نظريه‌خيز است. هم خود نظريه جامع و كامل براي همه ابعاد و زواياي حيات معقول و طيّب بشري است و هم توانايي فوق‌العاده و فراگيري براي توليد دانش و نظريات و فرضيات مختلف دارد. در واقع هم سرآمد و پايان بخش همه نظام‌ها، حكومت‌ها، افكار و نظريات است و هم فراگيرترين، كارآمدترين و بنيادي‌ترين آنها.
در روايتي آمده است:
«اِنَّ دُولَتنا آخّر الدُّول و لَمْ يَبْقَ اهلَ بيتٍ لَهُم دُوَلةٌ اِلّا مَلَكوا قَبلَنا لِئَلّا يَقُولوا اِذا رأوا سيرَتنا اذا ملكِنا سِرنا بِمثْلِ سيرةِ هؤلاء و هو قول الله تعالي و العاقبة للمتقين»؛[40]
«دولت ما آخرين دولت‌ها است و هيچ خانداني كه صاحب دولت‌اند، باقي نمي‌ماند مگر اين‌كه پيش از حكومت ما به قدرت مي‌رسند تا وقتي شيوة ما را ديدند، نگويند: اگر ما نيز به قدرت مي‌رسيديم، مانند اينان رفتار مي‌كرديم و اين همان سخن خداي تعالي است كه مي‌فرمايد: عاقيت براي پرهيزكاران است».
و در روايتي مشابه از امام صادق عليه السلام آمده است:
«دولتُه آخرُ الدول و خيرُ الدولِ، تعقبُ جميعَ المُلوك بحيث لم يبقَ اهل بيتٍ لهم دولةٌ الّا ملكوا قبلَه...»؛[41]
«حكومت او، آخرين و بهترين حكومت‌ها است. بعد از تمام حاكمان و پادشاهان مي‌آيد. هر خانداني كه براي آنها حكومتي مقدر باشد، به حكومت مي‌رسند تا هنگامي كه حكومت ما برقرار باشد؛ تا نگويند: اگر حكومت به ما مي‌رسيد، چنين و چنان مي‌كرديم…».
اين احاديث به روشني جايگاه متعالي و فراتر «آموزة مهدويت» و برتري و فضيلت حكومت جهاني مهدوي را بيان مي‌كند و نشانگر اين است كه كامل‌ترين، كارآمدترين، جامع‌ترين و اثر گذارترين فكر و راه را مي‌توان در آن مشاهده كرد. بر اين اساس مراجعه به آن نيز خود مي‌تواند بهترين و مطلوب‌ترين راه‌ها و نظريات را ارائه دهد.
«آموزه مهدويت» ميراث گران‌بهاي ديني است كه آكنده از معارف، مفاهيم، اصول، روش‌ها، خط‌مشي‌ها، قواعد، معيارها، سازوكارها و موضوعات گوناگون و انديشه‌برانگيز است. گفتمان و پارادايم و نظريه خاصي را مي‌توان از اين آموزه استخراج كرد و مدل و الگو و قانوني براي زندگي سياسي، اجتماعي و اقتصادي از آن به دست آورد. آموزه مهدويت، مكتب، ايدئولوژي و نظام جامعي است كه هم شامل بسياري از معارف ديني است و هم قاعده و رهيافت خاص و ويژه‌اي را ارائه مي‌دهد؛ يعني، آموزه‌هاي ديني، به صورت گسترده، فراگير و عيني در آن عملياتي شده و مجال ظهور و بروز مي‌يابد. «آموزه مهدويت»، شامل مباحث و موضوعات مختلف تاريخي، كلامي، تفسيري، سياسي، اجتماعي، فلسفي و … است و پژوهش و انديشيدن درباره آنها كاري بايسته، بشكوه و اثر بخش است. در اين درياي ژرف دانش و معرفت، گوهر‌هاي درخشاني از آينده‌نگري، فرجام‌گرايي، انتظارورزي، راه شناسي، حقيقت‌گرايي، حق خواهي و … نهفته است كه با غوص عالمانه و خردورزانه در آن، مي‌توان به اين گوهر‌هاي ناب دست يافت.
امروزه پرده فراموشي و بي‌توجهي از چهرة اين آموزه والا، به كناري نهاده شده و چشم‌انداز‌هاي زيبايي از آن عيان شده است؛ اما هنوز آغاز راه است. رونمايي از اين آموزه در عرصه‌هاي مختلف، هرچند ثمربخش و قابل توجه است؛ اما كافي نيست و نياز به يك انقلاب علمي و تحقيقي احساس مي‌شود. مهم‌ترين مؤلفه اين انقلاب پژوهشي، نگاه روش‌مند و دانش‌خيز به آموزه مهدويت است.
پژوهشگران در اين رويكرد علمي و توليدي، نياز به تحقيقات و كنكاش‌هاي عميقي دارند كه بتوانند توضيح كامل و اقناع‌كننده‌اي دربارة «انديشة منجي‌گرايي» بدهند و مباني و نظام جامع فكري و ديني آن را استخراج نمايند. همچنين ابعاد و زواياي مختلف آن را باز كاويده و اسرار، حكمت‌ها و زيبايي‌هاي آن را (در زمينه تولّد، پنهان زيستي، طول عمر، انتظار، ظهور، قيام، تشكيل حكومت، عدالت‌گستري و ...) باز شناسانند. مهدويت؛ يعني، حاكميت، معنويت، عقلانيت و عدالت در جامعة بشري، جهت تحقق عبوديت و بهْ‌‌زيستي انسان. اين آموزه مي‌تواند به نظريه‌اي جامع و كامل تبديل شود و متناسب با گفتمان روز و سطح درك و فهم مردم تبيين گردد و ... در هر حال اين رويكرد پژوهشي، نياز به روش‌هاي علمي تحقيق و چهارچوب‌هاي خاص نظري دارد كه مهم‌ترين بعد آن، بهره‌مندي از «فرضيه» يا «فرضيه‌هاي تحقيق» است كه در اين پژوهش به آن پرداخته شد.

نتيجه گيري

فرضيه جايگاه ويژه و هدايت‌گرايانه‌اي در تحقيق دارد و پژوهش‌هايي كه داراي فرضيه يا فرضيات هستند، ارزش علمي بالاتري دارند و در تحليل و تبيين موضوعات مختلف، نقش مهمي ايفا مي‌كنند.
فرضيه، بيانيه‌اي احتمالي و حساب شده است كه بار علمي و مبتكرانه پژوهش را بر دوش مي‌كشد و رابطه علّي و چگونگي تأثيرپذيري پديده‌ها را بيان مي‌كنند. فرضيه حدس و گمان موقتي و پاسخ اوليه و مقدماتي به سؤال اصلي تحقيق است كه به كشف مجهول كمك مي‌كند.
آنچه در اين نوشتار مطرح شد، اهميت و جايگاه فرضيه در پژوهش‌هاي ديني (مهدويت پژوهي) است. به نظر مي‌رسد، وجود فرضيه در اين‌گونه تحقيقات، جهت نظم بخشيدن، روشمند كردن، متمركز نمودن، تعميم يا تحليل مناسب، توليد دانش و معرفت جديد و … پرفايده باشد؛ اما بيان آن در همه پژوهش‌ها ـ به خصوص در تحقيقات توصيفي ـ ضروري نيست يا با دشواري‌ها و ابهاماتي روبه‌رو است.
گفتيم كه اين ابهامات و كاستي‌ها و يا نگاه پوزيتيويستي به علوم، نبايد مانع بهره‌گيري از فرضيه بشود. فرضيه امري عجيب و پيچيده و تجربي محض نيست؛ بلكه فرضيه مي‌تواند در بيشتر پژوهش‌ها كار هدايت‌گري، كشف مجهول و سازماندهي را بر عهده بگيرد؛ به خصوص در «آموزه مهدويت» كه آكنده از موضوعات و معارف بكر و ناب در زمينه‌هاي مختلف است.
از طرف ديگر بهره‌وري از فرضيه در پژوهش، بايد علمي، ابتكاري و دقيق باشد؛ ولي متأسفانه در بيشتر پژوهش‌هاي رسمي و نيمه رسمي، به صورت نادرست، سطحي و گذرا به فرضيه پرداخته مي‌شود و يا فرضيه‌پردازي، از ويژگي‌ها و شرايط لازم براي توليد علمي برخوردار نيست. اين نوشتار روشن كرد كه يكي از ضرورت‌هاي «مهدويت پژوهي» معاصر، شناخت چيستي و چرايي فرضيه و چگونگي فرضيه‌سازي است تا در سازماندهي مفهومي و جمع‌بندي كليت كار تحقيق، به درستي عمل گردد و گامي درست و اصولي در كشف مجهولات و نظرات و قواعد جديد برداشته شود.
در اين نوشتار تأكيد بر اين بود كه پژوهش‌هاي بدون فرضية درست و نظام‌مند، از بار علمي كمتري برخوردار است و قابليت طرح در مجامع علمي و نقد و بررسي را ندارد. يا نبايد به تدوين فرضيه پرداخت و يا آن را بر اساس موازين و معيارهاي شناخته شده «روش تحقيق» طرح كرد. روش علمي پردازش فرضيه نيز بر اين اساس بود كه ابتدا «مسأله علمي» (سؤال اصلي) به دقت طرح گردد و از طريق فرضيه، به آن پاسخ داده شود. در فرضيه‌سازي نيز مي‌توان از راه‌هاي مختلف (روش توجيهي، روش ميان‌بر و …) عمل كرد؛ ولي بايد از مفاهيم و اصطلاحات دقيق و روشن و بدون ابهام و چند‌گانگي معنايي بهره گرفت.
انگاره‌هاي ديني «در آموزه مهدويت»، به صورت گسترده و فراگير مطرح شده است؛ اما براي پردازش و ارائه آن به جامعة علمي، بايد در بعضي از سطوح و ابعاد، روشمند و اصولي رفتار كرد و كاوش‌هاي علمي خود را، مبتني بر روش‌ها و چهارچوب‌هاي نظري خاص قرار داد.

پی نوشت:

[1]. محمود سريع‏القلم، روش تحقيق در علوم سياسي و روابط بين‏الملل، تهران، فرزان،1384ش، ص110.
[2]. محمدرضا حافظ‏‏نيا، مقدمه‌اي بر روش تحقيق در علوم انساني تهران، سمت، چاپ يازدهم، 1384ش، ص110.
[3]. ريمون كيوي و لوك وان كامپنهود، روش تحقيق در علوم اجتماعي، ترجمه عبد الحسين نيك گهر، تهران، توتيا، چاپ دوم،1386ش، ص156.
[4]. عليرضا شايان مهر، دائرة المعارف تطبيقي علوم اجتماعي، تهران، كيهان، 1377ش، ج1، ص397.
[5]. به نقل از: مصطفي ازكيا و عليرضا دربان آستانه، روش‌هاي كاربردي تحقيق، تهران، كيهان، 1382ش، ج1، ص171.
[6]. همان.
[7]. عزت‏الله نادري و مريم سيف نراقي، روش‏هاي تحقيق در علوم انساني، تهران، بدر، چاپ بيست‏وششم، 1384ش، ص37.
[8]. رمضان حسن‏زاده، روش‏هاي تحقيق در علوم رفتاري، تهران، ساوالان، چاپ ششم، 1387ش، ص59.
[9]. به نقل از: مصطفي ازكيا و عليرضا دربان آستانه، پيشين، ص171.
[10]. همان.
[11]. همان.
[12]. همان.
[13]. همان.
[14]. به نقل از: عزت‏الله نادري و مريم سيف نراقي، پيشين، ص 35.
[15]. پوزيتيويسم يا اثبات‌گرايي، اصطلاحي فلسفي است كه به آن مكتب تحقّقي يا اثباتي نيز گفته‌اند. اين مكتب تنها تجربه را منبع واقعي معرفت مي‌داند!! در قرن 18 توسط فيلسوف و جامعه شناس فرانسوي اگوست كنت، ساخته و به كار رفته شد. كنت بر اين باور بود كه جبري تاريخي، بشريت را به سمتي خواهد برد كه نگرش ديني و فلسفي از بين رفته و تنها شكلي از انديشه‌كه باقي مي‌ماند، متعلق به انديشه قطعي و تجربي علم است!! در واقع به نظر پوزيتيويست‌ها، تنها روش علمي، اثبات گرايي تجربي است.
پوزيتيويسم داراي شاخه‌هاي گوناگون است كه مهم‌ترين آن پوزيتيويسم منطقي است. اين رويكرد در سال 1929 به صورت رسمي از سوي حلقه وين به جهانيان اعلام شد. پوزيتيويسم مورد نقد بسياري از دانشمندان و متفكران قرار گرفت و بعد از مدتي شالوده‌هاي آن فرو ريخت. جان پاسمور، مورخ تاريخ فلسفه معاصر در سال 1972 در مقاله‌اي پوزيتيويسم منطقي را مكتبي مرده اعلام كرد. استاد مصباح يزدي در مورد اين مكتب مي‌گويد: «يك مكتب افراطي به نام پوزيتيويسم (اثباتي، تحصلي، تحققي) كه اساس آن را اكتفا به داده‌هايي بي‌واسطه حواس تشكيل مي‌داد و از يك نظر، نقطه مقابل ايده آليسم به شمار مي‌رفت. كنت حتي مفاهيم انتزاعي علوم را كه از مشاهده مستقيم به دست نمي‌آيد، متافيزيكي و غير علمي مي‌شمرد و كار به جايي رسيد كه اصولاً قضاياي متافيزيكي، الفاظي پوچ و بي معنا به حساب مي‌آمد (آموزش فلسفه، ج1، ص50). در مجموع مي‌توان پوزيتيويسم را چنين تعريف كرد: «فلسفه‌اي است كه چون معرفت واقعي را معرفتي مبتني بر تجربه حسي مي‌داند كه فقط با آزمايش و مشاهده مسير است، هرگونه مساعي نظري را براي كسب معرفت با عقل محصل، بدون مداخلة تجربه، خطا مي‌داند. (آرن نائس، كارناپ، ترجمة منوچهر بزرگ مهر، تهران، انتشارات خوارزمي،1352ش) ص21. ويژگي‌هاي پوزيتيويسم را مي‌توان اين‌گونه بيان كرد:
1. منكر وجود هر نوع دريافت اشراقي يا ادراك عقلاني كلّي است؛ 2. به اصالت ذرّه و جزئي‌نگري معتقد است؛ 3. تنها روش ادراك امور را روش تجربي ـ آزمايشگاهي مي‌داند؛ 4. هر نوع قضيه معرفت شناسانه را كه از طريق روش حسّي ـ تجربي قابل مطالعه نباشد، مهمل يا غير علمي مي‌نامد!!؛ 5. اساس رويكرد علوم جديد پوزيتيويستي است!!.
[16]. محمدجعفر ياحقي و محمدمهدي ناصح، راهنماي نگارش و ويرايش، مشهد، به نشر، چاپ پنجم، 1386ش، ص104.
[17]. مهدي ساده، روش‌هاي تحقيق با تأكيد بر جنبه‌هاي كاربردي، تهران، مؤلف، 1375ش، ص30.
[18]. حيدر علي هومن، پايه‏هاي پژوهش در علوم رفتاري، تهران، بي جا، چاپ سوّم، 1380، ص43.
[19]. كومار، كريشان، روش‏هاي پژوهش در كتابداري و اطلاع رساني، ترجمه فاطمه‏دوست، تهران، انتشارات كتابخانه ملّي ايران، 1374ش، ص25 و 34.
[20]. متغيّر به ويژگي يا صفتي يا عاملي اطلاق مي‌شود كه بين افراد جامعه مشترك بوده، مي‌تواند مفاد كمّي و ارزش‌هاي متفاوتي داشته باشد.
[21]. مصطفي ازكيا و عليرضا دربان آستانه، پيشين، ص167.
[22]. ريمون كيوي و لوك وان كامپنهود، پيشين، ص9و10.
[23]. محمدرضا حافظ‏نيا، مقدمه‏اي بر روش تحقيق در علوم انساني، تهران، سمت، چاپ يازدهم، 1384ش، ص111.
[24]. ر.ك: كومار كريشان، پيشين، ص54.
[25]. مصطفي ازكيا و عليرضا دربان آستانه، پيشين، ص172و173.
[26]. مهدي ساده، پيشين، ص37.
[27]. همان، ص26.
[28]. ر.ك: احد فرامرز قرا ملكي، اصول و فنون پژوهش در گستره دين پژوهي، قم، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه، چاپ دوم، 1385ش، ص70 و 71.
[29]. محمد رضا حافظ ‏نيا، پيشين، ص19.
[30]. ر.ك: رمضان حسن زاده، روش‌هاي تحقيق در علوم رفتاري، تهران، ساوالان، چاپ ششم، 1378ش، ص54 و 55.
[31]. عزت الله نادري و مريم سيف نراقي، پيشين، ص36 و 37.
[32]. جهان بخش ثواقب، روش تحقيق با تأكيد بر تاريخ، شيراز، نويد شيراز، 1385ش، ص83.
[33]. ر.ك: مهدي ساده، پيشين، ص40.
[34]. ر.ك: محمدرضا حافظ‏نيا، پيشين، ص117.
[35]. محمود سريع‏القلم، پيشين، ص112.
[36]. ر.ك: مصطفي ازكيا و عليرضا دربان آستانه، پيشين، ص189.
[37]. مصطفي ازكيا و عليرضا دربان آستانه، پيشين، ص187.
[38]. ر.ك: جهانبخش ثواقب، پيشين، ص109.
[39]. ر.ك: مهدي ساده، صص31-34.
[40]. شيخ طوسي، محمد بن حسن، كتاب الغيبة، ص473؛ شيخ مفيد محمد بن نعمان، الارشاد، ج2، ص385.
[41]. شيخ مفيد محمد بن نعمان، پيشين، ص344؛ صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص308.

منبع: مجله انتظار




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط