هشدار قرآن در مورد حرکت تخريبي و پنهاني يهود

قال الله تبارك و تعالى: لاتزال تطلع خائنه منهم. خداوند متعال در قرآن خطاب به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‌فرمايد که علي الدوام از خيانت‌هاي يهود اطلاع پيدا مي‌کني، خائنه به معني حرکت‌هاي تخريبي...
چهارشنبه، 8 شهريور 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
هشدار قرآن در مورد حرکت تخريبي و پنهاني يهود
هشدار قرآن در مورد حرکت تخريبي و پنهاني يهود

به کوشش: جمعي از نويسندگان

 

گزارش سخنراني مهدي تائب کارشناس حوزه و دانشگاه

قال الله تبارك و تعالى: لاتزال تطلع خائنه منهم. خداوند متعال در قرآن خطاب به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‌فرمايد که علي الدوام از خيانت‌هاي يهود اطلاع پيدا مي‌کني، خائنه به معني حرکت‌هاي تخريبي و مخفيانه است که در اينجا به پيوستگي اين حرکت‌ها از سوي يهود اشاره شده است. چند نکته در اينجا قابل تامل است. يکي اين که حرکت‌هاي يهود که آنها را امروزه به عنوان صهيونيسم در جهان معرفي مي‌کنيم، به صورت مخفيانه انجام مي‌شود.
ويژگي دوم خائنانه بودن حرکت آنها است به اين معني که فاقد صداقت است و به منظور تخريب انجام مي‌شود.
ويژگي دوم خائنانه بودن حرکت آنها است به اين معني که فاقد صداقت است و به منظور تخريب انجام مي‌شود.
نکته سوم پيوستگي اين اعمال خائنانه است به اين معني که زماني که يکي از اين اعمال را متوجه مي‌شوي و با آن مقابله مي‌کني، متوجه حرکت جديدي مي‌شوي، بنابراين خداوند متعال نسبت به يک عنوان ذاتي به پيامبرش هشدار داد براي اين که سلمان‌ها را نسبت به حرکت تخريبي و پنهاني يهود هوشيار کند.
اين حرکت‌هاي تخريبي و پنهاني يهود در طول تاريخ در جهات مختلفي از جمله براندازي اقتصادي، حرکت‌هاي خائنانه نظامي و حرکت‌هاي خائنانه سياسي انجام شده است. يکي از حرکت‌هاي خائنانه يهود که با جديت تمام در اديان پس از موسي که منافع يهود را تهديد مي‌کرد، پي گرفته شد تخريب اعتقادات مردم در مورد اديان الهي و ايجاد انحرافات در بعضي از گزينه‌هاي آنها است، به اين معني که در يک دين که يک مجموعه واحد است و بعضي از گزينه‌هاي آن با منافع يهود منافات دارد، انحراف ايجاد مي‌کنند. يعني تعريف و ترکيبي جديد از ديني که مردم به آن اعتقاد دارند ارائه مي‌دهند و مردمي که به آن دين معتقدند، در ابتدا متوجه اهداف اين مساله نمي شوند، اما بعد از مدتي ناگهان متوجه مي‌شوند که توسط اين دين زمينگير شده‌اند و در خدمت منافع يهود قرار گرفته‌اند. ما مي‌توانيم از اين کار به عنوان فرقه سازي نام ببريم.
به عنوان نمونه مي‌توان به حرکت يهود در جهان مسيحيت اشاره کرد. امروز جهان مسيحيت بر اين اعتقاد است که پيامبرشان توسط يهوديان کشته شده است و خود يهود نيز اين ادعا را قبول دارد و به جهان مسيحيت مي‌گويد پيامبري که شما قبول داريد، پيامبر نبوده بلکه يک دروغگو و کلاهبردار بوده است که ما او را دستگير کرده و کشته ايم. بنابراين مسيحيان معتقدند که پيامبرشان توسط يهود کشته شده است، اما با اين حال تعارضي ميان يهود و مسيحيت وجود ندارد. دليل آن ناشي از نفوذ و تحريف اعتقادي يهود در جامعه مسيحيت است. به اين شکل که يهودي‌ها در تاريخ معيني، شخصي را در دين حضرت مسيح نفوذ دادند و اين شخص گزينه‌هايي از کتاب انجيل را تحريف کرد و تعارض و تهاجم انجيل عليه يهود را از بين برد و بلکه براي جهان مسيحيت اين مساله را جا انداخت که يهود در بيت المقدس مظلوم واقع شده است و بايد به سرزمين خود برگردند. اين عين گفته پولس رسول است که جهان مسيحيت بسيار به او اعتقاد دارد. مسيحيان هرگز به خود اجازه نداده‌اند که راجع به پولس تحقيق کنند و ببينند اين پولسي که نامش قبلا شائول بوده و از بزرگان يهود بوده است و بعدا مسيحي شده، آيا راست گفته يا خير؟
همچنين در جهان مسيحيت فرقه‌هاي مختلفي ايجاد کردند که خطر مسيحيت عليه يهود را از بين ببرد و بعد زماني که اسلام ظهور کرد، يهود تمام توان خود را به کار گرفت تا با فرقه سازي در اسلام، همين مساله را براي اين دين نيز ايجاد کند.
بالاترين تلاش يهود براي تحريف در اسلام در طول تاريخ دو مقوله بوده که يکي از آنها نماز و ديگري بحث انتظار امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است. مسلمانان منتظر فردي هستند که مي‌آيد و جهان را پر از عدل و داد مي‌کند و همين مساله تهديدي براي مدعيان قدرت است.
يهود مدعي حاکميت جهاني است و بنابراين انتظار براي امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) تهديدي براي خواسته‌هاي آنها است و سعي مي‌کنند منتظران را به شيوه‌هاي مختلف از صحنه خارج کنند.
گاهي مدعي مي‌شوند شخصي با ويژگي‌هاي امام زمان اصلا به دنيا نيامده است و در جاي ديگر ادعا مي‌کنند که به دنيا آمده و سپس فوت کرده است. در جاي ديگري مدعي اند که اگرچه قرار بوده که خداوند امام زمان را آخرين نفر قرار دهد. اما تقديرش بر اين قرار گرفته که آخرين نفر نباشد. بنابراين ادعا کردند که علي محمد باب در ابتدا نماينده امام زمان بود؛ اما بعدا مشيت خداوند بر اين قرار گرفت که خود امام زمان باشد و بعد هم مشيت بر اين شد که او پيامبر باشد و پس از او نيز انبياي ديگري بيايند. لذا بعد از علي محمد باب، ميرزا حسينعلي نوري (بهاء الله) آمد.
به همين خاطر ما شاهد ظهور مدعيان دروغين هستيم که ادعاي نمايندگي امام زمان را دارند. آن کساني که اين نمايندگان دروغين را مطرح مي‌کنند، به دنبال آن نيستند که حتما همه جامعه به او اعتقاد پيدا کنند، بلکه همين که برخي از مردم به مدعيان دروغين معتقد شوند و پس از مدتي با فهميدن دروغ بودن ادعاي آنها از انتظار براي امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) دلسرد شوند، براي آنها مناسب است؛ زيرا در اين صورت به هر حال عده اي از منتظران از صحنه خارج مي‌شوند.
يهود با يک جمعيت 16 ميليون نفري ادعاي حاکميت بر جهاني با 7 ميليارد جمعيت را دارد و تنها راه براي رسيدن به اين هدف، شگرد معروف «تفرقه بينداز و حکومت کن» است. فرقه سازي يعني ايجاد تفرقه ميان مردم و بهترين راه ايجاد تفرقه اين است که انسان‌ها در معتقدات با يکديگر متفاوت باشند.
بر همين اساس، يهود حتي در بوديسم که ساخته دست خودشان است، دست به فرقه سازي زدند و الان شاهديم که بودايي‌ها به بيش از 300 فرقه تقسيم مي‌شوند. در حال حاضر يهود بحث فرقه سازي را در جامعه ما دنبال مي‌کند. اصولا مقابله با فرقه‌هايي که امروز ايجاد مي‌شوند، نمي تواند مقابله اعتقادي باشد؛ زيرا اين فرقه‌ها حرف عقيدتي قوي براي گفتن ندارند. کساني که به دنبال اين فرقه‌ها مي‌روند بيشتر به خاطر آزادي‌هاي جنسي و رابطه اي است که در اين فرق وجود دارد؛ در حالي که دين براي آنها محدوديت ايجاد کرده است. پيروان اين فرقه‌ها براي اين که از سرزنش نفس لوامه خود رها شوند، به چنين گرايش‌هايي روي مي‌آورند تا در سايه آنها بتوانند به تمايلات غيرشرعي خود جامه عمل بپوشانند.
افرادي که مدعي ارتباط با امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) هستند معمولا به طور مستقيم با يهود در ارتباط نيستند و وقتي با آنها صحبت مي‌کنيم متوجه مي‌شويم که يک سري انگيزه‌هاي دروني باعث اين ادعاها شده است. در چنين حالت‌هايي چگونه بايد نتيجه گيري کرد و علت اصلي چنين ادعاهايي چيست؟
همان طور که گفته شد، افرادي که در جوامع، فرقه سازي را انجام مي‌دهند. براساس نفسانيات خود حرکت مي‌کنند. اين مساله نبايد باعث شود که ما از بستر سازاني که زمينه را براي فعاليت اينگونه افراد مهيا مي‌کنند، غافل شويم.
به عنوان مثال علي محمد باب زماني آمد و خود را مطرح کرد و موفق هم شد اما او به تنهايي نمي توانست اين کار را بکند بلکه در بستر و فضاسازي که شيخ احمد احسايي انجام داد توانست فعاليت کند. دليل موفقيت‌هاي شيخ احمد احسايي هم تبليغاتي بود که دولت قاجاريه براي او انجام مي‌داد. اما اين که چرا دولت قاجار از او حمايت مي‌کرد بسيار پيچيده است و فهم اين مساله که دقيقاً چه کسي پشت اين ماجرا بوده و به آن خط مي‌داده، دشوار است.
الان در جمهوري اسلامي ايران بهائيان فعاليت مي‌کنند و اگر به محافل خصوصي آنها برويد نمي توانيد ارتباط آنها را با يهود بيابيد. اگر قرار بود که به سرعت اين ارتباطات افشا شوند که خداوند آنها را «خائنه» نمي ناميد.
با پيشرفت تاريخ، تاثير يهود بر فرقه سازي‌ها و جريان سازي‌ها به قدري حساس مي‌شود که اگر شما بخواهيد به سرمنشا اصلي يک فرقه که يهود است برسيد، عمر اين فرقه تمام مي‌شود و چند فرقه ديگر نيز به وجود مي‌آيد و شما هنوز نتوانسته ايد سرمنشا فرقه را بيابيد. ما ترديدي نداريم که بسياري از فرقه سازي‌ها با محوريت امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) توسط بهائي‌ها انجام مي‌شود.
ما همچنين نبايد از انجمن حجتيه غافل باشيم چرا که اين انجمن مي‌تواند در پيدايش مدعيان ارتباط با امام زمان موثر باشد. انجمن حجتيه در پي مبارزه با برخي افکار است، اما همين مبارزه مي‌تواند منجر به پيدايش مدعي شود.
بررسي زمينه‌هاي پيدايش انجمن حجتيه نشان مي‌دهد که اگر چه افراد خالصي در آن حضور داشتند اما در تاريخي تشکيل شد که شاهنشاه آريامهر در ايران سلطنت مي‌کرد. در آن زمان با تشکيل دو فرقه مخالف با عنوان بهائيت و انجمن حجتيه، مردم را به اين دو فرقه مشغول کرده بودند تا بتوانند سرمايه‌هاي مملکت را غارت کنند.
اصول اسلام کاملاً شفاف و براساس فطرت انساني است و هيچ انسان سالمي نيست که اگر اين اصول براي او به درستي بيان شود آنها را نپذيرد، بنابراين شکي در اين نيست که افرادي که دست به ادعاهاي دروغين و ايجاد فرقه مي‌زنند، بيمار هستند و مسلماً کساني که براي ايجاد اين فرقه‌ها تلاش مي‌کنند روي چنين افرادي سرمايه گذاري مي‌کنند.
ما نيز در مقابل چنين افرادي دو وظيفه داريم. يکي اين که براي درمان آنها بکوشيم و ديگري اين که اعمال خطاي آنها را افشا کنيم. چرا که اگر در مورد وظيفه دوم که افشاي ادعاهاي دروغين است کوتاهي کنيم يک فرد بيمار مي‌تواند تعداد بسياري از افراد دور و بر خودش را بيمار کند.
يهود از قبل از اسلام دست به شايع کردن مسائلي در ميان مردم مي‌زد که به آنها اسرائيليات مي‌گفتند. آيا نمونه‌هاي اين اسرائيليات را امروز نيز شاهديم؟
خيلي جالب است اگر ما به کلمه اسرائيليات و وجه تسميه آن دقت کنيم. يهود طول تاريخ به فرقه سازي و تحريف گري معروف و کارش اين بوده است که گزينه‌هايي را در يک دين دستکاري و آن را از حيز انتفاع خارج کند. مطالبي که اين دين‌ها جايگزين مي‌شوند توسط يهود که همان بني اسرائيل هستند، وارد مي‌شدند. بعد از آن که مردم متوجه چنين دستکاري‌هايي مي‌شدند، به سرمنشا آن که بني اسرائيل بودند پي مي‌بردند. اين مساله کم کم در طول تاريخ به عنوان اسرائيليات جا افتاد.
در دين اسلام به وفور شاهد اسرائيليات هستيم. با اين شيوه که آنقدر در مورد شخصيت به دروغ، ويژگي‌ها و کرامات بيان مي‌کنند که ديگر هيچ کس نمي تواند تصور کند که روزي به جايگاه وي برسد. يا اين که به دروغ آنقدر يک شخصيت را تهي مي‌کنند که ديگر جايگاه خود را براي اسوه بودن از دست مي‌دهد.
مثلا ما مي‌دانيم که حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) يک انسان زميني و با ويژگي‌هاي زميني بوده‌اند و خداوند در قرآن مي‌فرمايند: ولکم في رسول الله سوه حسنه. اما در برخي متون آنقدر ويژگي‌هاي فرازميني براي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده است که اصلا در مخيله هيچ انساني نمي گنجد که بتواند با اين تفاسير براساس سلوک پيغمبر حرکت کند و بدين ترتيب ايشان را از جايگاه اسوه بودن خارج مي‌کنند.
امروز درباره امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) نيز با اين اسرائيليات مواجهيم. درباره ايشان جزئيات بسياري را نقل مي‌کنند و اين در حالي است که ايشان از نظر همه غايبند و هر کسي ادعا کند ايشان را ديده است، به صراحت مي‌توان گفت که دروغ مي‌گويد.
يکي از مشکلاتي که ما با آن مواجه هستيم، بحث خواب‌هاي افراد است و برخي با استناد به خواب‌هايشان به خواب‌هايشان ادعاهايي را مطرح مي‌کنند و اين در حالي است که روان شناسان اکثر اين گونه خواب‌ها را ناشي از تفکرات و انديشه‌هاي خود فرد مي‌دانند. چگونه مي‌توان ميان خواب‌ها تفاوت قائل شد؟
در سوره يوسف مساله خواب براي ما بيان شده است. بدين شکل که زماني که عزير مصر خوابي را که ديده بود با معبرين خود مطرح کرد، آنها گفتند که اين خوابها ناشي از تشويش ذهني بوده است، در حالي که حضرت يوسف (عليه السلام) خواب وي را تعبير کرد. ما از همين جا متوجه مي‌شويم که دو نوع خواب داريم، يک دسته از آنها حاصل نگرش روح به واقعيت‌هاي عالم است و دسته دوم ناشي از نگرش روح به خودش است.
اما خواب چه از دسته اول و چه از دسته دوم باشد، خواب است و هيچ گونه حجتي ندارد.
منبع مقاله :
جمعي از نويسندگان؛(1388)، کژراهه (گزارش‌هايي از فرقه‌هاي نوپديد و عرفان‌هاي دروغين)، تهران: موسسه جام جم، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط