پیوند نه چندان موفق علم و صنعت (3)

اما در برخی کشورها ممکن است شخصی سرپرست گمرک باشد و خود را مهندس ساختمان بداند، زیرا رشتة تحصیلی اش ساختمان بوده است. این تفاوت از این‌جا سرچشمه می‌گیرد که عنوان مهندس در تاریخ غرب پیشینة
شنبه، 11 شهريور 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
پیوند نه چندان موفق علم و صنعت (3)
پیوند نه چندان موفق علم و صنعت - 3
 

مترجم: زهرا هدایت منش
منبع:راسخون
 

اما در برخی کشورها ممکن است شخصی سرپرست گمرک باشد و خود را مهندس ساختمان بداند، زیرا رشتة تحصیلی اش ساختمان بوده است. این تفاوت از این‌جا سرچشمه می‌گیرد که عنوان مهندس در تاریخ غرب پیشینة پیوسته‌ای داشته است. در آن‌جا حرفة مهندسی از قرن هفدهم به بعد رشد کیفی کرد و با به کارگیری مصالح نوین و ادوات مکانیزه شکلی جدید یافت. از قرن نوزدهم به بعد هم این حرفه کم‌کم به عنصر "تحلیل" مجهز شد، گرچه تحلیل الزاما جزء ضروری محسوب نمی‌شده است، کما اینکه تیموشنکو در ابتدای ورودش به آمریکا، در اوایل قرن بیستم، از بی‌سوادی مهندسان آمریکایی در عجب ماند. این مهندسان (غربی) دانش نانوشتة خویش را همانند هر حرفة دیگری از اسلاف خود سینه به سینه می‌آموختند، و با شاگردی در محیط کار و صحنة عمل رموز خود را بی‌آنکه خود بدانند، فرا می‌گرفتند. در این میدان باز، آنان که قابلیت‌های درونی برتری داشتند، پیش می‌رفتند (حتی امروز هم منشأ این قابلیت ها برای بشر ناشناخته است). ارزیابی دربارة مهندسان غربی، تنها براساس کاری که عملا انجام می‌دادند، صورت می‌پذیرفت، نه در چارچوب معیار‌های غالبا نادرست ساختة ذهن بشر. تامس تلفورد، درخشان‌ترین چهرة مهندسی در انگلیس و بنیان‌گذار نخستین انستیتوی راه و ساختمان در جهان، ابدا برحسب نمرات دانشگاهی‌اش ارزیابی نشد، چون اصلا در هیچ دانشگاهی پا نگذاشته بود تا نمره‌ای بگیرد. اما همین مهندس دانشگاه ندیده، با حفر کانال کالدونیا دریای شمال را به دریای ایرلند وصل کرد، ونیز در اوایل قرن نوزدهم، اولین پل معلق جهان (پل مینای) را با استفاده از کابل‌های فلزی (که تازه به بازار آمده بود) طراحی کرد. بریندلی، جسوپ، و ده‌ها مهندس نامی دیگر که شبکة وسیع کانال‌ها و راه آهن انگلستان را احداث کردند و بنادر آن را توسعه دادند، همگی با معیار کارشان ارزیابی شدند، نه تحصیلات و مدارک دانشگاهی‌شان.
به تدریج، با افزوده شدن عناصر برخاسته از علم به حرفة مهندسی، این نیاز احساس می‌شد که کسانی که می‌خواهند به عنوان نوآموز وارد حرفة مهندسی بشوند و با طی دورة استاد – شاگردی، و به شرط داشتن قابلیت‌های برتر و پیروزی در یک میدان رقابت به مراتب بالای این حرفه دست یابند. بهتر است (و نه حتما لازم است) که قبلا در دوره‌های آموزشی هم با مبانی علمی مهندسی آشنا شوند، و البته این آشنایی هرگز به معنای مهندس شدن نیست، بلکه تنها عنصری مفید در مجموعة فرآیند گفته شده است که درنهایت به ساختن مهندسان قابل‌تری منجر خواهد شد. با این همه، حتی تا‌ همین اواخر هم درصد بالایی از مهندسان عالی رتبة عضو انجمن‌های مهندسی برق و راه انگلستان فاقد تحصیلات رسمی دانشگاهی بودند.
پس، چنان که دیدیم، بدنة صنعت فعلی اروپا به همت مهندسانی شکل گرفته و بنیاد نهاده شده است که دانش مهندسی خویش را عمدتا به شیوة استاد ـ شاگردی و در بطن کار آموخته بودند، نه در دانشکده‌های فنی یا دانشگاه‌ها، حتی هنگامی که قرار شد داوطلبان حرفة مهندسی پیش از ورود به صنعت، دوره‌های آموزشی کلاسیک را طی کنند، آنان بعد از پایان این دوره‌ها به عنوان "نوآموز دانشگاه دیده" به صنعت پیوستند و رموز صنعت را باز هم از خود صنعت و صنعتگران باتجربه فرا گرفتند، منتها آن را با آموخته‌های علمی خود نیز درآمیختند و چهرة جدیدی از مهندسی ارائه کردند. به هر حال، این نکته مسلم است که آموزشکده‌های فنی در غرب هرگز مدعی نشده‌اند که گویا صنعتی را که قبلا وجود نداشته، ایجاد کرده‌اند، بلکه حداکثر گفته‌اند که خادمان صنعت هستند و سعی می‌کنند که با آموزش‌های علمی افراد بهتری را برای صنعت تعلیم بدهند..."
تفاوت‌های "تعلیم" و "آموزش"
دو کلمة کلیدی آموزش و تعلیم ظاهرا معنای مشابهی دارند، اما در واقع چنین نیست. مقصود از تعلیم (training) انتقال مجموعة آن دانش علمی و عملی است که برای انجام حرفه‌ای "لازم و کافی"است. با این تعریف معلوم می‌شود که عنصر اساسی در شکل‌‌دهی شخصیت حرفه‌ای صنعتگر و مهندس، تعلیم است که آن هم عمدتا با روش استاد ـ شاگردی و یا شیوه‌های نوین مشابه آن انجام می‌پذیرد. مشخصة اصلی تعلیم آن است که در هر صورت، در محیط کار و در قالبی نظام‌یافته انجام می‌گیرد. در حالی‌که آموزش (education) در آموزشکده انجام می‌شود، و مطالب ارائه شده در یک دورة آموزشی ـ بر خلاف تعلیم در محیط کار ـ "نه لازم است و نه کافی". هزاران مطلب در یک دورة مهندسی آموخته می‌شود که ممکن است هیچ‌یک در حرفة مهندسی به خصوصی هرگز به کار نیاید. و برعکس، در هر رشتة مهندسی به هزاران دانش عقلی و عملی و مهارت‌های خاصی نیاز هست که در آموزشکده و دانشگاه آموختنی نیست، بلکه صرفا با طی سالیان عمر در بطن و قلب خود حرفه به دست می‌ِآید. در تعلیم، چیز‌های غیر لازم وجود ندارد. شاگرد کفاش هر‌چه از استادش می‌آموزد، برایش، هم لازم است و هم کافی است. اما دانش‌جوی رشتة مهندسی راه و ساختمان بسیار چیز‌ها را می‌آموزد که در عمل اصلا لازم نیست، و بسیاری آموختنی‌های لازم را اصلا نمی‌آموزد. آموزش بدون تعلیم ناکارآمد است.

متخصص کیست؟

بدفهمی‌ها یکی دو تا‌ نیست. غیر متخصص به کسی گفته می‌شود که تحصیلات کلاسیک ندارد. اما از یک سو، در بسیاری موارد صرف گذراندن دوره تحصیلاتی به خصوصی تخصص نمی‌آورد، و از سوی دیگر، بسیاری از متخصصان واقعی تخصص خود را از محیط کار و به کمک قابلیت‌های خدادادشان کسب کرده‌اند، گرچه به ظاهر فاقد مدارک تحصیلات تخصصی‌اند.
این پندار نادرست که گویا آموزشکده‌ها و دانشگاه‌های فنی و صنعتی می‌توانند صنایع ناموجود را به وجود آورند، باعث شده است که آموزشکده‌های فنی ما نه تنها آن "وظیفة خواسته شده" را نتوانند انجام دهند (که به دلایل بسیار اصولا انجام‌پذیر هم نیست) بلکه از ایفای نقشی هم که همتاهای غربی این موسسات آموزشی دارند ـ یعنی آماده‌سازی شخص برای آغاز "نوآموزی" در صنعت موجود ـ عاجز بمانند.
 


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط