ارسال مَثَل در لغت به معني مثل آوردن و تمثيل جستن است و در بديع آن است که شاعر مَثَل معروفي را در شعر خود بياورد يا شعر يا سخن حکيمانهاي بگويد که حکم مثل پيدا کند و قبول عامه يابد و به صورت ضرب المثل درآيد. براي نمونه:
با بط ميگفت ماهي در تب و تاب *** باشد که به جوي رفته باز آيد آب
بط گفت چو من قديد گشتم تو کباب *** «دنيا پس مرگ ما چه درياچه سراب»
خيام
(فرهنگ ادبيات فارسي دري)
و:
هر چه داري شب نوروز به ميساز گرم *** غم روزي چه خوري، «روز نو و روزي نو»
مولانا در مثنوي معنوي بسياري از حکايتهاي خود را با چنين ابياتي به پايان ميبرد و آنها را بيان داوري و قضاوت خود قرار ميدهد. براي نمونه در حکايت «عاشق شدن شاه کنيزک را»، پس از آنکه حکيمي با تجربه براي مداواي کنيزک به بارگاه او ميآيد و او درمي يابد که نويد ورود اين حکيم را در خواب ديده است چنين ميگويد:
گفت معشوقم تو بودستي نه آن *** «ليک کار از کار خيزد در جهان»
«بي ادب تنها نه خود را داشت بد *** بلک آتش در همه آفاق زد»
چنانچه شاعر در يک مصراع يا يک بيت دو مثل آورد، آن را ارسال المثلين گويند، مانند:
نصيحت همه عالم چو باد در قفس است *** به گوش مردم نادان چو آب در غربال
سعدي
در زبان يوناني gnome به معني کلام نغز، موجز و حکمت آميزي است که صورت کلمات قصار و حکمت پيدا ميکند و gnomic verse شعري است که چنين گفتههائي را دربرداشته باشد و اين گفتهها در بين مردم جنبهي مَثَل پيدا کند. بهترين نمونهي ارسال المثل در ادبيات غرب، کتاب امثال (The Book of Proverbs) است. در ادبيات کهن انگليسي حماسهي بيوولف نمونههايي از ارسال المثل بدست ميدهد. از زمانهاي نزديکتر نيز کتاب نشانهها (Book of Emblems) / فرانسيس کوارلز (1633) نمونههائي از ارسال المثل را ارائه ميدهد. براي نمونه:
Head well the wants, the need of my people; My hour is come, and my end is near.
شعر زير نيز يکي از نمونههاي معروف ارسال المثل در ادبيات انگليسي است.
He that is in the battle slain
Will never rise to fight again:
But he that fights and runs away
Will live to fight another day.
(anonymous)
داد، سيما (1378)، فرهنگ اصطلاحات ادبي، تهران: مرواريد، چاپ چهارم.