التفات / خطابِ شاعرانه Apostrophe

التفات در لغت به معني از گوشه‌ي چشم نگاه کردن و واپس نگريستن است و در اصطلاح ادب صناعتي است که به موجب آن شاعر يا نويسنده در اثناي بيان مطلب، از غيبت به خطاب توجه کند يا از خطاب به غيبت متوجه
چهارشنبه، 15 شهريور 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
التفات / خطابِ شاعرانه Apostrophe
 التفات / خطابِ شاعرانه Apostrophe

نويسنده: سيما داد

 


التفات در لغت به معني از گوشه‌ي چشم نگاه کردن و واپس نگريستن است و در اصطلاح ادب صناعتي است که به موجب آن شاعر يا نويسنده در اثناي بيان مطلب، از غيبت به خطاب توجه کند يا از خطاب به غيبت متوجه شود.
نمونه‌ي التفات از غيبت به خطاب:

مه است اين يا ملک يا آدميزاد *** توئي يا آفتاب عالم افروز
سعدي

و از خطاب به غيبت:

داد ساقي ساغري دوشم ز صهباي وصول *** شستي‌اي ساقي مرا از لوح دل نقش فضول
يا:

ما را جگر به تير فراق تو خسته گشت ****‌اي صبر بر فراق بتان نيک جوشني
منجيک ترمذي

نمونه‌ي التفات از تکلّم به غيبت:

فداي جان تو، گر جان من طمع داري *** غلام حلقه به گوش، آن کند که فرمايند
سعدي

نمونه‌ي التفات از غيبت به خطاب و تکلّم:

گر دنييء و آخرت بيارند *** کاين هردو بگير و دوست بگذار
ما يوسف خود، نمي‌فروشيم *** توسيم سپيد خود نگهدار
سعدي

(زيب سخن)
رقيب در گذر و پيش از اين مکن نخوت *** که ساکنان در دوست خاکسارانند
حافظ

در ادبيّات انگليسي براي نمونه مي‌توان از شعر «خاطرات عشق» (Recollections of Love) سروده‌ي کالريج نام برد که شاعر در آن ناگهان فکر معشوقه را رها مي‌کند و خطاب به رودگِرتا چنين گويد:
But when those meek eyes first did seem
To tell me, Love within your wrought
O Greta, dear domestic stream!
ترجمه: اما وقتي آن چشمان – نخست بنظر مي‌رسيد که بمن مي‌گويند، عشق در – تو نوشته شده، آه گرتا،‌اي رودِ محبوب صميمي.
جان کيتنز نيز در قصيده‌اي تحت عنوان On a Grecian Urn، شعر خود را با مخاطب قرار دادن گلدان يوناني چنين آغاز مي‌کند:
Thou still unravished bride of quietness;
تو‌اي عروس هنوز بزک نشده سکوت؛
و در مکبث وقتي مکبث خنجر خيالي را چنين خطاب قرار مي‌دهد:
I have thee not, and yet I see thee still.
Art thou not, fatal vision, sensible to feeling as to sight?
(Act 2/i)
ترجمه:
تو در دستانم نيستي، با اين حال تو را همچنان مي‌بينم
آيا تو،‌اي خيال ميرا، همانقدر براي
حسِ لامسه‌ي من زنده نيستي که براي حس بينائي ام جان داري؟
چنانچه خطاب متوجّه‌ي الهه و يا نيروي مددکار ديگري باشد که شاعر از او در سرودن شعر خود مدد مي‌جويد آن را استمداد گويند.

منبع مقاله :
داد، سيما (1378)، فرهنگ اصطلاحات ادبي، تهران: مرواريد، چاپ چهارم.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط