![تخييل / محاکات Imagination/ Mimesis تخييل / محاکات Imagination/ Mimesis](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/estelahmohakat.jpg)
تخييل در لغت به معني به خيال انداختن و تهمت به کسي متوّجه ساختن است، عين قول کسي را نقل کردن، بازگفتن، مشابه بودن، گفتگو و شباهت است.
در بديع، تخييل از جمله مشتقات ايهام به حساب آمده است و آنست که گوينده يا نويسنده در نظم و نثر لفظي بياورد که داراي دو معني نزديک و دور باشد و ذهن شنونده از معني نزديک به معني دور که منظور و مقصود نويسنده است، منتقل شود، براي مثال در بيت زير:
به راستي که نه همبازي تو بودم من *** تو شوخ ديده مگس بين که ميکند بازي
سعدي
«بازي» در مصراع اول بازي کردن است اما در مصراع دوم به معني باز (پرندهي شکاري) است که با ياء نسبت آمده است.
همچنين در برخي از متون بلاغي قرن هشتم هجري تخييل از جملهي صناعات بديع محسوب شده است، مثلاً صاحب الطراز مانند عدهاي از شارحان ارسطو، تخييل را صناعتي بديعي و برابر با تشخيص به کار برده است.
اما تخييل به عنوان برابر نهادهي اصطلاح mimesis در کلام ارسطو (فنّ شاعري) از مقولهي صناعات بديعي در ميگذرد و به تبيين طبيعت و جوهر شعر مربوط ميشود. منظور ارسطو از واژه يوناني mimesis «نوعي ظهور و انعکاس تصويري طبيعت يا جهان خارج است» در اين انعکاس، تقليد سطحي مورد نظر نيست بلکه مقصود آنست که شاعر آنچه را از واقعيّت ميگيرد به صورتي والاتر (در تراژديها) يا پائين تر (در کمدي) نشان دهد و در اين راه از ذوق سليم و هنر شاعري خود بهره گيرد.
اين معني با مفاهيمي که در متون فلسفي و منطقي فارسي و عربي براي تخييل ذکر شده کاملاً برابري ميکند. براي مثال فارابي در احصاءالعلوم تخييل را چنين تعريف ميکند:
«اقاويل شعريه، آنهاست که از چيزهائي ترکيب يافته باشد که مايهي تخيّل شود بدان گونه که چيزي يا حالتي را از آنچه هست برتر يا فروتر نشان دهد، خواه از نظر زشتي يا بزرگواري و خواري يا چيزهاي ديگر مانند آن.»
نظير همين تعريف را ابن سينا در فنّ الشعر و خواجه نصيرالدين طوسي در اساس الاقتباس براي تخييل بيان کردهاند.
پارهاي از شارحان ارسطو نيز در برابر mimesis واژهي محاکات را بکار بردهاند، اما عدّهاي از صاحبنظران عقيده دارند که محاکات به معني تقليد کردن است و وسعت معنائي mimesis را نميتواند بيان کند. از مجموع اين آراء چنين نتيجه گرفتهاند که تخييل مناسب ترين معادل براي اصطلاح يوناني mimesis است.
شعراي ايراني نيز از ديرباز تخييل را به معناي تصوير و تخيّل به کار بردهاند چنانکه سنائي گويد:
بگذر از نفس طبيعي تا نبايد جانت را *** صورت تخيل هر بي دين به برهان داشتن
سنائي
(صور خيال در شعر فارسي)
در مباحث ادبي انگليسي، در دوران نو کلاسيک mimesis با همان تعبير ارسطوئي مورد توجه شعرا و نويسندگان بوده است. اُدباي نوکلاسيک در تعريف شعر، آن را تقليد از طبيعت تحت ضابطه (nature methodized) مينامند چنانکه الکساندر پوپ گويد:
Those RULEs of old diseovered, not devised,
Are Nature still, but Nature methodized:
Nature, like liberty, is but restrained
By the same laws which herself ordained.
ترجمه:
آن قواعدي که از قديم کشف شدهاند، و تحريف نشدهاند همان طبيعت است، اما طبيعت تحت ضابطه: طبيعت، همچون آزادي، به همان قوانيني مکلّف است که خود وضع کرده است.
در عين حال، ادباي نوکلاسيک قرن هجدهم نسبت به اين که آثار ادبي کدام يک از جنبههاي جهان خارج را تصوير کند با يکديگر اختلاف نظر داشتهاند.
با پيدايش مکتب رمانتيسم که به موجب نظريه بانيان آن، شعر اساساً بيان احساسات و تخيّلات دروني و شخصي شاعر تعبير ميشد، mimesis اهميت پيشين را در مباحث نقد ادبي از دست داد.
اما در دوران معاصر بار ديگر مسألهي mimesis مورد توجه برخي منتقدان ادبي مثل آر.اس. کرين و ديگر منتقدان مکتب شيکاگو قرار گرفته است.
داد، سيما (1378)، فرهنگ اصطلاحات ادبي، تهران: مرواريد، چاپ چهارم.