تعريض در لغت به معني به کنايه سخن گفتن، سر بسته گفتن و گوشه زدن است و در اصطلاح بيان از اقسام کنايه است که موصوف آن ذکر شده باشد.
اين گونه از کنايه بيتي است شناخته و زبانزد که، «به هنگام»، در سخن با کسي بر زبان آورند؛ و آنچه را که نميخواهند آشکارا و «پوست باز کرده» با او در ميان نهند، بدين شيوه، خرده سنج و نکته دان، در پرده، با او بگويند.»
اين کنايه «در نکوهش، ريشخند يا اندرز به کار برده ميشود.»
(زيب سخن1/ ص166)
براي نمونه اگر ابيات زير را براي کسي که دچار خودپسندي و لاف زني است بخوانند تعريض بکار بردهاند:
نه هر که چهره برافروخت دلبري داند؛ *** نه هر که آينه سازد سکندري داند.
نه هر که طَرفِ کله کژ نهاد و تند نشست *** کلاهداري و آيين سروري داند
هزار نکتهي باريکتر زمو اينجاست؛ *** نه هر که سربتراشد قلندري داند.
حافظ
و بيت زير براي کسي که لاف دينداري ميزند اما ريا ميکند، حاوي گوشه و تعريض است:
گر مسلماني از اين است که حافظ دارد، *** واي اگر از پس امروز بود فردايي!
حافظ
نوع ديگر از کنايه تلويح است و آن «کنايهاي است که ميانجيها در آن بسيار باشند و به دشواري، با درنگ و ژرفکاري در کنايه، بتوان به معناي هنري آن راه برد.»
(زيب سخن1/ص167)
نمونه:
گويي از بهر حرمت علم است *** اين همه طمطراق و خنک و سمند
علم از اين لاف و بارنامه مستغني است *** تو برو؛ بر بروت خويش بخند.
چند از اين لاف و بارنامهي تو، *** در چنين منزل کثيف و نژند؟
نارنامه گزين؛ که درگذرد *** اين همه بارنامه روزي چند
سنائي
«بارنامه» و «بارنامه کردن» کنايهاي است از نوع تلويح از نازشِ بر خويش و لاف زدن «...شايد براي آنکه» بايستهي بارنامه کردن داشتن کالاهاي بسيار است؛ بايستهي کالاهاي بسيار سوداگري است و داد و ستد بسيار؛ بايستهي داد و ستد بسيار توانگري است؛ و سرانجام، بايستهي توانگري فريفتگي بر خويش و خودپسندي و نازندگي است.»
(زيب سخن 1.ص169)
اين قسم از کنايه در ادبيات فارسي کاربرد وسيع تري نسبت به ادبيات انگليسي دارد. در انگليسي linnuendo اصولاً بر سخني پوشيده که به منظور ريشخند و نکوهش بکار ميرود، اشاره دارد.
داد، سيما (1378)، فرهنگ اصطلاحات ادبي، تهران: مرواريد، چاپ چهارم.