در لغت به معني به گوشهي چشم اشاره کردن، نگاه و نظر کردن است و در اصطلاح بديع از جمله آرايههاي دروني است که به موجب آن در خلال سخن به آيهاي شريف و حديثي معروف يا داستان و واقعه يا مَثل و شعري مشهور چنان اشاره شود که کلام با الفاظي اندک بر معاني بسيار دلالت کند.
براي نمونه:
ز روزگار به رنجم ز دوستان محروم *** چو مرتضي ز خلافت، چو فاطمه ز فدک
اديب صابر ترمذي
و نيز حافظ با اشاره به خون سياوش، راهنمائي ميکند به داستان مرگ سياوش در شاهنامه:
شاه ترکان سخن مدعيان ميشنود *** شرمي از مظلمه خون سياوشش باد
يا در جائي با آوردن نام خليل اشاره دارد بر داستان خليل عليه السّلام:
يارب اين آتش که بر جان من است *** سرد کن آنسان که کردي بر خليل
احمد شاملو، شاعر معاصر نيز در شعري راهنمائي ميکند به نمايشنامه يهاملت / شکسپير:
اي کلاديوسها!
من برادر افلياي بي دست و پايم.
در شعر کلاسيک فارسي، تلميح گاه در خدمت تشبيه بوده است مثل اين بيت از منوچهري:
ثريا چون منيژه بر سر چاه *** دو چشم من بدو چون چشم بيژن
و زماني به گونهاي استعاري به کار رفته است، نظير:
شاه ترکان که پسنديد و به چاهم افکند *** دستگير ار نشود لطف تهمتن چکنم؟
(صور خيال در شعر فارسي)
در اين بيت نيز شاعر به داستان بيژن و منيژه اشاره ميکند اما شيوهي اين تلميح با بيت منوچهري تفاوت دارد.
حافظ در شماري از غزليات خود تلميح را به گونهاي استعاري براي اشاره به قصص قرآني و داستان خلقت انسان به کار گرفته است، براي نمونه در غزلي با مطلع:
دوش ديدم که ملائک در ميخانه زدند *** گِلِ آدم بسرشتند و به پيمانه زدند
منتقدان غربي با عنايت به موضوع تلميح، چهارقسم براي آن برشمردهاند به اين شرح:
- اشاره به اشخاص و حوادث. نمونههاي اين قسم تلميح را در بهشت گمشده اثر جان ميلتون، آثار طنزآلود جان درايدن و الکساندر پوپ ميتوان پيدا کرد.
- اشاره به زندگي شخصي، يا نام خود گوينده و اين همان است که در بلاغت فارسي استشهاد ناميده ميشود. براي مثال جان دان، در شعري با استفاده از جناس به نام خود چنين اشاره ميکند:
And haaving done that, Thou hast done, I have no more.
A hymn to God the Father.
Done در اينجا هم اسم مفعول فعل do است و هم اشارهاي ضمني به نام شاعر دارد. در فارسي براي مثال ميتوان ابيات زير را نقل کرد:
اگر دشمن نسازد با تواي دوست *** تو ميبايد که با دشمن بسازي
وگرنه چند روزي صبر ميکن *** نه او ماند نه تو نه فخر رازي
فخر رازي
(فرهنگ ادبيات فارسي دري)
تلميح استعاري:
در ادبيّات معاصر انگليسي، اشعار تي. اس. اليوت از اين قسم تلميحات که گاه به خلق لحني طنزآلود ميانجامد، فراوان دارد.
براي نمونه:
The ehair she sar in, like a burnished throne, Glowed on the marble.
(The Waste Land)
ترجمه:
«صندلي که بر آن نشسته بود، همچون تختي صيقل يافته، بر مرمر سفيد ميدرخشيد».
که تلميحي استعاري و در عين حال طنزآلود است به سطور زير از نمايشنامهي آنتوني و کلئوپاترا/ شکسپير:
The barge she sat in, like a burnish’d throne, Burn’d on the water.
(Shakespeare)
ترجمه:
«زورقي که بر آن نشسته بود، همچون تختي صيقل يافته، بر آب ميسوخت».
تلميح تقليدي:
براي نمونه شعر لندن که ساموئل جانسون آن را با عنايت و نظر به طنز سوم / جوونال سروده است، با اين تفاوت که جانسون به جاي زمان و مکانِ طنز جوونال، در اثر خويش، لندنِ آن زمان را نشانده است.
داد، سيما (1378)، فرهنگ اصطلاحات ادبي، تهران: مرواريد، چاپ چهارم.