موشک های بالستیک آلمان در جنگ جهانی دوم (1)

انسان ها، برای قرن هاست که از راکت ها استفاده کرده اند. مخترعین چینی راکت ها را معرفی کردند. این راکت ها در قالب چارچوب هایی بودند و در سال 1150 به جهان معرفی شدند. اولین استفاده ی نظامی از راکت ها، در
سه‌شنبه، 28 شهريور 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
موشک های بالستیک آلمان در جنگ جهانی دوم (1)
موشک های بالستیک آلمان در جنگ جهانی دوم (1)

مترجم: حبیب الله علیخانی
منبع:راسخون
 
انسان ها، برای قرن هاست که از راکت ها استفاده کرده اند. مخترعین چینی راکت ها را معرفی کردند. این راکت ها در قالب چارچوب هایی بودند و در سال 1150 به جهان معرفی شدند. اولین استفاده ی نظامی از راکت ها، در Chin Tarters انجام شده است. این فرد از راکت ها در برابر حملات مغول ها به چین، در حدود سال 1232 AD استفاده کرده است. این راکت ها، بالستیک نبودند. در طول استفاده ی تاریخی راکت ها در جنگ ها، این وسایل برای پروژه های دور برد و به عنوان وسایل علامت دهی، استفاده می شدند اما بیشتر برای کنجکاوی و نه برای راهی برای بردن جنگ. وقتی تکنولوژی این وسایل پیشرفت کرد، رویای استفاده از راکت ها و موشک ها، یک نقش واقعی به این وسایل در جنگ داد. در ادامه مواردی مورد بررسی قرار می گیرد که نشاندهنده ی اثر موشک های بالستیک در جنگ ها می باشد.
وقتی تاریخچه ی موشک های بالستیک را در مورد جنگ جهانی دوم بررسی می کنیم، این فهمیده می شود که آلمانی ها، در تلاش بودند تا سلاحی بسازند که بتوانند اشتباه خود در جنگ جهانی اول را جبران کنند. در واقع آنها این وسایل را جایگزین خوبی برای توپخانه می دانستند. از دهه ی 1930، ارتش آلمان یک موشک اولیه توسعه داد. آلمان ها از این سلاح ابتدا در برابر انگلیس، فرانسه و هلند، استفاده کردند. این مبارزه قدیمی ترین استفاده از موشک های بالستیک تا به امروز، تلقی می شود.
مورد دوم ترسیم کننده ی انقلاب موشک های بالستیک بوده است که در طی جنگ سرد و در مورد بحران موشک کوبا رخ داده است. سیستم ها در این مورد چندین مزیت برای یک کشور در حال بهره برداری، ایجاد کردند. اگر چه در طی جنگ سرد هیچگاه این سلاح ها بوسیله ی شوروی و ایالات متحده ی آمریکا و متحدان او، استفاده نشد، وجود آنها بر روی رویدادهای جهانی، اثرگذار بود. آمریکا تلاش می کرد تا موشک های بالستیکی توسعه دهد که بر چالش های فنی، سیاسی، استراتژیکی و چالش های سازمانی موجود، فایق آید. توان مورد نزاع بین گروه های مخالف، موجب تمرکز یافتن آنها بر روی تعداد و قابلیت موشک های ICBMs و SLBMs شد.
مورد سوم، در مورد رویداد کوباست که موجب شد ایالات متحده و شوروی سابق، تحت تأثیر این مسئله قرار گیرند. این دو کشور تقریباً به طور همزمان با قراردادن موشک های بالستیک در نزدیکی مرز همدیگر، به اوج خصومت رسیدند که این مسئله با وقوع رویدادهای کوبا در طی اکتبر 1962، به پایان رسید. وسایل تحویل بمب های هسته ای پس از نزاع های موجود در کوبا و در طی منازعه ی جنگ سرد، رواج یافت اما این مسئله همچنین نیاز در مورد خطرها و ایجاد دینامیک های سیاسی جدید برای کنترل تسلیحاتی را مطرح کرد. این مسائل، حتی امروز نیز دنیا را به چالش کشیده است.
آخرین مورد، مسئله ی عراق است. این جالب است که مثال بعدی در واقع پرتاب موشک های بالستیک در برابر یک کشور و پس از جنگ جهانی دوم می باشد. این پرتاب ها، بوسیله ی قدرت های جهایی انجام نشده است بلکه بوسیله ی دو کشور در حال توسعه یعنی ایران و عراق صورت گرفته است. در طی نزاع طولانی ایران و عراق در دهه ی 1980، ایران و عراق از موشک های طراحی شده بوسیله ی شوروی برای حمله به اهداف مختلف استفاده کردند. این حملات دور برد تلاش داشت تا روحیه ی غیر نظامی و تأسیسات نظامی کلیدی را از بین ببرد. برخی از تحلیل گران سیاسی بر این باورند که این موشک های بالستیک، موجب اعمال فشار بر طرف ایرانی و انجام مذاکرات صلح شد. البته صحت این موضوع، در هاله ای از ابهام است.
عراق بعد از جنگ خود با ایران، استفاده از موشک های بالستیک را پایان نداد. در این مورد، موشک های عراقی برای مقابله با حمله ی ایالات متحده، استفاده شد. به هر حال، برخلاف سایر مواردی که حملات واقعی موشکی انجام شده است، ایالات متحده، راه های مؤثری برای آگاهی دادن و محدود کردن سیستم های دفاع موشکی، ارائه کرده است. اگر چه تخلفاتی در زمینه ای این حملات وجود داشته است، تلاش عراق برای استفاده از سلاح های خود، تخریب قابل توجهی ایجاد نکرد. این حملات فیزیولوژیکی و سیاسی، موجب شد تا ایالات متحده و هم پیمان هایش، منابعی را برای از بین بردن این خطرها، صرف کنند.
انتقال نشئت گرفته از یک کینه ی قدیمی: V-2 در جنگ
شکست آلمان ها در جنگ جهانی اول منجر شد تا شرایطی برای تغییر در تکنولوژی های کاربردی نظامی ایجاد شود. قرارداد 1919 ورسای، نیروی نظامی آلمان شکست خورده را به یک نیروی کوچک، محدود کرد. هواپیماهای جنگی و توپخانه ی دور برد به طور قابل توجهی برای این کشور محدود شد به نحوی که اگر یک دولت خصمانه در آلمان به قدرت برسد، نتوانند اقدامی مشابه جنگ جهانی اول، انجام دهند. در طی دهه ی 1920، محققین، مهندسین و علاقه مندان علم راکت، رویای رفتن فضایی داشتند. این افراد سفر به ماه را پیش بینی کردند. کتاب ها، مقالات و فیلم های ساخته شده در این دوره، بررسی ها و کاوش های فضایی آینده را مورد ستایش قرار می داد. این علاقه نه تنها در توده ی عموم مردم ایجاد شده بود، بلکه همچنین در نیروی نظامی آلمان نیز توسعه یافته بود. ترکیب زمینه ی نوظهور عصر راکتی و بخش نظامی، موجب شده تا هواپیماها و توپخانه ی دور برد، پس از جنگ جهانی دوم، با فرصت های راکتی، جایگزین شود. آلمان ها، لندن را با استفاده از بمب افکن های اولیه بمباران می کردند، البته بمب هایی با بار مؤثر پایین و پاریس را از فاصله ای بیش از 130 کیلومتر، بمباران می کردند. به هر حال، این تکنولوژی اجازه می داد تا جنگ، به صورتی متفاوت انجام شود.
حاصل امتزاج میان تکنولوژی، نیاز و دیدگاه آن زمان، موجب شد شرایطی ایجاد شود که ارتش آلمان اولین موشک بالستیک جهان را بسازد. این تلاش با پرتاب 3255 موشک V-2 به شهرهای متفقین و سایر اهداف، همراه بود. برنامه ی پرتاب موشک های آلمان، بیان کننده ی بزرگترین عملیات موشک های بالستیک منفرد در جنگ است. اگر چه تلاش آلمان ها اساساً به شکست خورد و آنها نتوانستند تصویر استراتژیک آلمان را تغییر دهند، موجب بروز بزرگترین دغدغه در بین کشورهای متفقین شدند. این دغدغه در زمانی که موقعیت آلمان ها در جنگ و در اواخر سال 1944 فروریخت، از بین رفت. پس از فرونشستن خاکستر آتش جنگ جهانی دوم، مشابه جنگ جهانی اول، ایده ها و تکنولوژی های جدید برای بهبود آینده ی موشک های بالستیک، توسعه یافته. وسایل تحویل دهی و بمب های اتمی فرصتی را برای افراد تأثیرگذار ایجاد کرد که به دنبال نوع جدید از جنگ افزارها باشند که فوری و بدون توقف باشند. این مسئله در واقع، تصور درگیری های مسلحانه ی اتمی بود.
به هر حال، ارتش آلمان موشک های انتقامی V-2 را توسعه داد که در واقع نشاندهنده ی موضوعاتی بود که آلمان ها، در زمان اعمال تکنولوژی جدید، توسعه ی سیستم های جنگی و تلاش برای درست کار کردن این سلاح ها، با آنها روبرو بودند. موشک V-2 همچنین از لحاظ کنترل، مورد بحث های سیاسی زیادی بود. این نوع از موضوعات و دغدغه ها، تا به امروز، مورد توجه می باشد. در واقع تکنولوژی موشک های بالستیکی و برخی دیگر از انواع تکنولوژی ها و سلاح های جنگی، همیشه مورد دغدغه ی کشورها می باشد. به هر حال، یک کشور که از این سلاح استفاده می کند، موجب می شود تا مشکلاتی را در آینده، متحمل شود.
یک افسر ارتش آلمان به نام Colonel Karl Becker که در واقع علاقه ی خوبی در زمینه ی مسائل بالستیک داشته، در ابتدا ایده ی راکت ها را در ارتش، مطرح کرد. Becker مهندسی بود که در زمینه ی تست و آزمون سلاح های جدید، مشغول به کار بود. او با ایده ی استفاده از راکت ها به عنوان یک جایگزین برای توپخانه ی دوربرد، موجب شگفتی همگان شد. به عنوان رئیس دفتر ارتش، این فرد شروع به بررسی و کار بر روی تکنولوژی راکت شد. ارتش آلمان در آن زمان از راکت های با سوخت جامد بسیار کوچک برای علامت دهی در جنگ، استفاده می کرد. توسعه ی این تکنولوژی به دهه ی 1920 می رسد. به هر حال، سایر محققین و مهندسین اعتقاد داشتند که سیستم های سوخت مایع، که از نفت چراغ و گازوییل استفاده می کنند، ممکن است نتایج بهتری داشته باشند. بی تردید، با وجود بودجه های به نسبت اندک، تلاش های Becker تنها موجب ایجاد پیشرفت در زمینه ی راکت های با سوخت جامد به عنوان سلاح های کوتاه برد، شد.
Becker بواسطه ی برنامه ی راکت های شگفت آور، در وزارتخانه ی دفاع رایش، تحت فشار بود. آدم های بدبین اعتقاد داشتند که این برنامه، اتلاف سرمایه های این وزارتخانه است. به هر حال، Becker با اعتقاد به جدید بودن این تکنولوژی، قادر شد تا پرسنل و بودجه ی تحقیقاتی این طرح را کسب کند. یکی از افسران ارتش به نام کاپتان Walter Dornberger که یک مهندس و افسر خلبان جنگنده بود، به Becker کمک می کرد، به طور اتفاقی، بازیگر اصلی تولید و توسعه ی موشک های V-2 شد. در سال 1930، Dornberger شروع به بررسی پیدا کردن راهی برای استفاده از راکت های سوخت جامد برای پرتاب سلاح به بردی در حدود 7 تا 8 کیلومتر شد.
پیشرفت های موشکی غیر نظامی در سیستم های سوخت مایع، به زودی تحت الشعاع تحقیقات انجام شده در زمینه ی سوخت جامد شد. گروه های راکتی آماتور آلمان، مانند جامعه ی سفر فضایی، به طور فعال آزمایشاتی را برای ترکیب راکت های گازوئیلی با اکسید کننده ی اکسیژن مایع انجام دادند که موجب افزایش برد و میزان بار مؤثر سیستم های سوخت جامد شد. Becker علاقه مند بود تا توانایی توپخانه ای برد بلند، به زودی بواسطه ی توسعه ی موشک های سوخت جامد با برد کوتاه، تأمین شود. Dornberger به زودی بر روی موشک های برد بلندتری کار کرد که سوخت آنها از نوع مایع بود. او درگیر فعالیت های VfR شد که شامل تبادل اطلاعات و اعضای VfR مجاز برای استفاده از آزمون راکت های HWA می باشد. این گستره ی آزمون در Kummersdorf در نزدیکی برلین انجام می شد. Dornberger همچنین بوسیله ی اعضای VfR به منظور کار بر روی HWA به خدمت گرفته شد. یکی از زیردستان این فرد Wernher von Braun بود که در سال 1932 وارد HWA شد.
توسعه ی راکت شدت گرفت. Dornberger به طور بیشتری بر روی توسعه ی موشک های برد بلند تر، تمرکز کرد. او یک موشک آزمایشی را تست کرد که آن را A-1 نامید. Von Braun توانست به طراحی این سلاح دست پیدا کند که در واقع تلاشی برای بررسی امکان استفاده از مواد سبک تر برای ساخت راکت مانند آلومینیوم بوده است. از این مواد برای تانک اکسید کننده استفاده شده است. در واقع برنامه ی پایدارسازی ژیروسکوپی نیز در این دوره توسعه یافت. موشک A-1 به محققین و مهندسین اجازه داد تا طراحی ساختاری مناسبی برای موشک پیدا کنند. اگر چه A-1 با موفقیت پرتاب نشد، این موشک شروعی از تلاش های HWA برای شروع برنامه های موشکی بالستیک بوده است.
عملیات پرتاب در Kummersdorf محدود بود علت این مسئله محدودیت برد و مشکلات مربوط به شکایت های محلی بود. Dornberger قادر بود تا برخی از فعالیت پرتابی را ساحل دریای بالتیک و بر روی جزیره ای بورکوم انتقال دهد اما این مسئله تنها یک راه حل موقت بود. Von Braun و یک تعداد از طراح های راکت، توانستند کار بر روی A-1 را گسترش دهند مخصوصاً با جایگزینی تانک های سوخت و اکسید کننده، بهبود پایداری و سایر تقویت ها. یک موشک آزمایشی جدید، A-2 نام گرفت که در مرحله ی برنامه ریزی بود. این موشک ترکیبی از الکل و اکسیژن مایع مصرف می کرد و دارای پیشرانه ی 300 کیلوگرمی بود. در 19 دسامبر 1934، راکت A-2 پرتاب شد و تقریبا به ارتفاع 1700 متری رسید. روز بعد، خدمه های موشک پرتاب موفقیت آمیز یکی دیگر از موشک های A-2 را تکرار کردند. برنامه ی موشک های بالستیک ارتش آلمان به همین ترتیب، پیشرفت کرد.
مشابه بیشتر توسعه های نظامی، مزیت های مربوط به تکنولوژی های سلاح، نیازمند منابع می باشد. دولت آلمان حال در دست های آدولف هیتلر بود. آنها التزام قابل توجهی به کشورهای قدرتمند داشتند در حالی که تلاش های مخفی در جهت گسترش نیروی نظامی خود انجام می دادند. علارغم این هدف ها، Dornberger باید ارتش شکاک آلمان را متقاعد می کرد تا نه تنها با او همراه شوند بلکه برنامه ی راکتی سری A او را ادامه دهند. ارتش تنها بخشی نبود که علاقه مند به گسترش راکت ها بود. نیروی هوایی آلمان یا به زبان آلمانی Luftwaffe علاقه ی شدیدی در زمینه ی توسعه ی این تکنولوژی داشت. به جای رقابت، Dornberger در جستجوی مشارکت میان این سازمان در توسعه ی راکت های سوخت جامد برای سرویس دهی، بود. Luftwaffe علاقه مند به توسعه ی سیستم های برخواست با کمک راکت بود که به منظور تجهیز بمب افکن ها به این سامانه توسعه می یافتند. Dornberger توافق مدیریت Luftwaffe را به منظور کمک به ایجاد یک مرکز تحقیقاتی در بالتیک، کسب کرد.

ادامه دارد...
منبع مقاله :
Thunder over the horizon/ Clayton K.S. Chun

استفاده از مطالب این مقاله، با ذکر منبع راسخون، بلامانع می باشد.
 


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.