اسارت بابلی و پیامدهای دینی آن
حکومت یهودا در سال 586 قبل از میلاد با حمله حکومت بابل سرنگون شد و همه سران حکومتی، نخبگان و بسیاری از مردم عادی دو سبط یهودا و بنیامین به اسارت برده شدند. با اینحال، حکومت بابل با آنان چندان بدرفتاری نمیکرد و آنان با داشتن آزادیهایی از حقوقی نسبی برخوردار بودند. همین امر باعث شد که آنان در بابل ثروتمند گردند و حتی پس از آزادی، برخی از آنان به وطن خود باز نگردند و در همان منطقه باقی بمانند. اما بسیاری از آنان از این امکانات ناراضی بودند و آرزوی بازگشت به وطن و بازسازی معبد را در سر میپروراندند. در میان این اسیران شماری از انبیای بزرگ بودند که قوم را هدایت میکردند، به آنان امید میدادند. در این دوره برخی از بنیاسرائیل از خدای خود به خدایان دیگر روی آوردند، اما برخی دیگر، که به خدای خود پایبند بودند، چون به معبد اورشلیم دسترسی نداشتند، روزهای شنبه در خانهای اجتماع کرده، به عبادت میپرداختند. همین کار کمکم به پیدایش «کنیسهها» (پرستشگاه یهودیان) در میان بنیاسرائیل انجامید. (1) و باعث شد که قوم هویت خود را از دست ندهد و در دیگر اقوام و ملل حل نشود.سرانجام، «کوروش کبیر»، پادشاه ایران، در سال 539 پیش از میلاد کشور بابل را فتح کرد و طی فرمانی بنیاسرائیل را آزاد اعلام کرد و حتی تسهیلاتی نیز برای بازگشت آنان و بازسازی معبد در اختیارشان گذاشت:
در سال اول سلطنت کورش، پادشاه پارس، خداوند آنچه توسط «ارمیای نبی» فرموده بود، به انجام رساند. خداوند کورش را بر آن داشت تا فرمانی صادر کند و آن را نوشته، به سراسر سرزمین پهناورش بفرستد. این است متن آن فرمان: «من، کورش، پادشاه پارس، اعلام میدارم که خداوند، خدای آسمانها، تمام ممالک جهان را به من بخشیده است و به من امر فرموده که برای او در شهر اورشلیم- که در یهوداست- خانهای بسازم؛ بنابراین، از تمام یهودیانی که در سرزمین من هستند، کسانی که بخواهند، میتوانند به آنجا بازگردند و خانه خداوند، خدای اسرائیل، را در اورشلیم بنا کنند. خدا همراه ایشان باشد! همسایگان این یهودیان باید به ایشان طلا و نقره، توشه راه، و چهارپایان بدهند و نیز هدایا را برای خانه خدا تقدیم کنند. (2)
بدین ترتیب، بنیاسرائیل رفتن به وطن را آغاز کردند و بسیاری از آنان در طی چند کوچ به وطن بازگشتند.
بازسازی معبد
نخستین اقدام کسانی که به وطن بازگشتند، بازسازی معبد اورشلیم بود. این کار با مشکلاتی جدی روبهرو بود که با همراهی پادشاهان ایران- یعنی «کورش»، «داریوش» و «اردشیر»- در مدتی حدود بیست سال به انجام رسید.تدوین نهایی مجموعه عهد قدیم
«عهد قدیم» مجموعهای از کتابهای کوچک و بزرگ در موضوعهای گوناگون است که سنت یهودی آنها را به افراد متعدد، که در زمانی، حدود ده قرن میزیستهاند، نسبت میدهد. با اینحال، امروزه محققان جدید «کتاب مقدس» و بسیاری از عالمان سنتی، این انتسابها را رد کرده، معتقدند غالب کتابهای این مجموعه پس از «اسارت بابلی» به شکل نهایی خود رسیده و به صورت کنونی تدوین شده است. بنابراین، مناسب است که در این مرحله از تاریخ قوم، از این کتاب سخن بگوییم.درباره این مجموعه چند موضوع مطرح است: هریک از کتابهای این مجموعه در چه زمانی و از سوی چه کسی نوشته شده است؟ از آنجا که کتابهای مشابه دیگری نیز موجود بوده، چه فرایندی طی شده است که چنین کتابهایی به عنوان کتابهای قانونی و رسمی اعلام میشود؟ سوم اینکه با توجه به زمان تدوین این مجموعه، چه اندیشههای جدیدی به تدریج، وارد اندیشههای دینی قوم گردیده است؟ اما قبل از پرداختن به این موضوعات، لازم است ابتدا این مجموعه به اختصار معرفی شود:
الف) معرفی اجمالی عهد قدیم
دو نسخه قدیمی از عهد قدیم موجود است: یک نسخه عبری و دیگری نسخه یونانی. نسخه دوم، که به روایتی در قرن سوم قبل از میلاد حدود هفتاد نفر آن را به زبان یونانی برگرداندهاند- و بدین سبب، به «نسخه سبعینیه» معروف است- دو تفاوت با «نسخه عبری» دارد؛ یکی این که چند کتاب در نسخه دوم موجود است که در نسخه اول موجود نیست؛ همچنین، برخی از کتابهای موجود در نسخه اول در نسخه دوم اضافاتی دارد. بخشهای اضافه در نسخه دوم، کتابهای «اپوکریفایی» (به معنای مخفی و پوشیده، با قانونی درجه دوم) خوانده میشود. تفاوت دیگر این دو نسخه ترتیب کتابها و تقسیمبندی آنهاست. به هرحال، یهودیان نسخه اول را معتبر میدانند و کتابهای اضافی نسخه دوم را بیاعتبار تلقی میکنند؛ همچنین ترتیب و تقسیم نسخه اول را قبول دارند. براساس تقسیم آنان، عهد قدیم- که مشتمل بر 39 کتاب است- به سه بخش «تورات»، «انبیا» و «مکتوبات» تقسیم میشود.تورات مشتمل بر پنج سِفر (کتاب) «پیدایش»، «خروج»، «لاویان»، «اعداد» و «تثنیه» است:
1. سِفر پیدایش
با خلقت جهان و انسان آغاز میشود. همچنین، رانده شدن آدم از بهشت، و فرزندان آدم تا نوح، ابراهیم، اسحاق و یعقوب، و مهاجرت او و فرزندانش به مصر در این کتاب آمده است.2. سِفر خروج
که ماجرا را با چند سده وقفه پی میگیرد و به مواردی چون: اسارت قوم، ظهور موسی و آزادی قوم، سرگردانی قوم در بیابان و آمدن دستورهای الهی میپردازد.3. سِفر لاویان
نام خود را از یکی از فرزندان یعقوب به نام «لاوی» گرفته- که کاهنان از سبط او بودند- به بیان احکام کهانت، وظایف کاهنان و برخی از احکام دیگر میپردازد.4. سِفر اعداد
که به ماجراهای سرشماری قوم، سر باز زدن از جنگ و سرگردانی قوم، تعیین جانشین برای موسی و بیان برخی از احکام پرداخته است.5. سِفر تثنیه
(تکرار) که در آن، حضرت موسی (علیهالسلام) برخی از سخنان پیشین خود را در کنار رود اردن تکرار میکند. همچنین، در پایان آن نیز ماجرای وفات موسی آمده است. کتابهای انبیا به دو بخش «انبیای متقدم» و «انبیای متأخر» تقسیم میشود. در این میان، شش کتاب در شمار کتابهای انبیای متقدم است: کتاب «یوشع» که به ماجراهای بنیاسرائیل پس از ورود به سرزمین کنعان و دوره حکومت یوشع میپردازد؛ کتاب «داوران» که ماجراهای بنیاسرائیل در دوره چهارده داور پس از یوشع را بیان میکند؛ «کتابهای اول و دوم سموئیل» که به حوادث زمان آخرین داور، یعنی سموئیل و تغییر حکومت به پادشاهی و تاریخ سلطنت شائول و داود بر بنیاسرائیل میپردازد؛ «کتابهای اول و دوم پادشاهان» که از حکومت سلیمان آغاز میشود و سپس، به بیان تجزیه کشور و سرنوشت دو کشور تا اسارت بابلی میپردازند؛ «کتابهای انبیای متأخر» پانزده کتاب است، که عبارتانداز:1. «اِشَعیا»: در این کتاب درباره گناه و پیامدهای آن هشدار داده شده و ظهور مسیح پیشگویی شده است.
2. «اِرمیا»: این کتاب به بیان چگونگی رسیدن ارمیا به نبوت، برخورد مردم با او، گناه و پیامدهای آن و پیشگویی آیندهی اورشلیم میپردازد.
3. «حزقیال »: حزقیال نبی که همراه قوم به اسارت رفته، قوم را دلداری میدهد و آزادی آنان را پیشگویی میکند و آنها را از گناه برحذر میدارد. (3)
4. «هوشع»: این کتاب به زندگی هوشع نبی میپردازد که پیش از سقوط کشور شمالی (اسرائیل) در این کشور به انذار و هدایت قوم میپرداخته است.
5. «یوئیل»: یوئیل نبی مردم را در کشور جنوبی از نزول بلا و روز داوری میترساند و از آنها میخواهد توبه کنند.
6. «عاموس»: این پیامبر در سرزمین شمالی به مردمی که در فساد غرق شده بودند، هشدار میدهد و از روز داوری میترساند.
7. «عوبدیا»: قومی به نام «ادوم»، از نسل «عیسو»، برادر یعقوب، با بنیاسرائیل میجنگیدند. عوبدیا در این کتاب نابودی این قوم را پیشگویی میکند.
8. «یونس»: ماجراهای یونس نبی در این کتاب آمده است. او مأمور است قومی را هدایت کند، ولی از آنان مأیوس شده، آنان را ترک میکند. از اینرو، خداوند او را مجازات میکند؛ سپس او توبه کرده، به سوی قوم باز میگردد.
9. «میکاه»: در این کتاب میکاه نبی قوم اسرائیل را از گناه باز میدارد و تخریب هر دو کشور را پیشگویی میکند؛ همچنین او آمدن مسیح را نیز خبر میدهد.
10. «ناحوم»: در این کتاب از قدرت و مهربانی خدا سخن رفته و سقوط کشور آشور، که در فسقوفجور فرورفته بود، پیشگویی شده است.
11. «حَبَقِّوق»: در این کتاب حبقوق مردم را به ترک گناه و توبه فرا میخواند و حمله بابلیها را پیشگویی میکند.
12. «صَفَنیا»: این کتاب مردم را از گناه بازداشته، آنان را از مجازات خدا میترساند و بازگشت عظمت اسرائیل را پیشگویی میکند.
13. «حَجَّی»: در زمانی که قوم از اسارت بازگشته، به بازسازی معبد مشغولند، حجّی مأمور میشود خانه خدا را به اتمام رساند.
14. «زکریا»: زکریا، که معاصر حجی است، مردم را به بازسازی معبد تشویق میکند و آمدن مسیح مژده میدهد.
15. «ملاکی»: هنگامی که خانه خدا بازسازی شده، کاهنان وظایف خود را انجام نمیدادند و مردم به گناه افتاده بودند، ملاکی به آنان هشدار داده، از آمدن مسیح موعود خبر میدهد.
بخش مکتوبات عهد قدیم مشتمل بر سیزده کتاب میباشد که عبارتانداز:
1. «مزامیر»: کتاب مزامیر یا زبور داود، مجموعهای است از شعر و سرود درباره نیایش، پرستش و توکل بر خدا.
2. «امثال»: این کتاب، که به حضرت سلیمان منسوب است، مشتمل بر نصیحتهای حکمتآمیز است و راه و رسم زندگی خردمندانه را میآموزد.
3. «ایوب »: این کتاب به زندگی ایوب، بلاها و آزمایشهای او و پیروزی نهایی وی میپردازد.
4. «غزل غزلها»: این کتاب مجموعهای از اشعار عاشقانهای است که آن را به سلیمان منسوب میدانند. هرچند ظاهر این اشعار عشق دنیوی را میرساند، میتوان آنها را کنایه و مجاز نیز تلقی کرد.
5. «روت»: این کتاب به داستان زندگی زنی مؤمن به نام «روت» میپردازد. وی از اجداد حضرت داود بوده که در عصر داوران میزیسته است.
6. «مراثی ارمیا»: این کتاب، که به «ارمیای نبی» منسوب است، پس از تخریب اورشلیم و اسارت قوم نوشته شده است. شکوه از بلاها و مصائب قوم و اینکه این امور بر اثر گناهان قومند، موضوع این کتاب را تشکیل میدهد.
7. «اِستَر»: این کتاب داستان زندگی دختری یهودی است که همسر «خشایارشا» میشود و یهودیان را نجات میدهد.
8. «جامعه»: این کتاب، که به سلیمان منسوب است، مشتمل بر فلسفهای بدبینانه میباشد که نویسندهی آن بین ایمان و شک، امید و یأس، لذت و رنج، و مفهوم زندگی و پوچی در نوسان است.
9. «دانیال»: دانیال نبی همراه قوم به اسارت بابلی برده میشود و در آنجا به پادشاه بابل نزدیک میشود و حتی خوابهای او را تعبیر میکند. بخشی از این کتاب به رؤیاهای خود دانیال و پیشگویی حوادث آینده پرداخته است.
10 و 11. «عزرا و نَحَمیا»: این دو کتاب، که در اصل یکی بوده، به ماجرای بازگشت از اسارت و بازسازی معبد میپردازند.
12 و 13. «اول و دوم تواریخ ایام»: این دو کتاب، تاریخ دوره پادشاهان بنیاسرائیل را با گرایش به تاریخ معبد تکرار میکنند.
در تقسیم دیگری، که مطابق با نسخه «سبعینیه» است، کتابهای عهد قدیم به سه بخش تقسیم میشود که عبارت است از:
1. «کتابهای تاریخی» که شامل تورات، یوشع، داوران، روت، اول و دوم سموئیل، اول و دوم پادشاهان، اول و دوم تواریخ ایام، عزرا، نحمیا و استر میشود.
2. «کتابهای حکمت، مناجات و شعر» که پنج کتاب ایوب، مزامیر، امثال، جامعه و غزل غزلها را در بر میگیرد.
3. «کتابهای پیشگویی» که هفده کتاب باقیمانده عهد قدیم را شامل میشود.
ب) تاریخ نگارش و نویسندگان عهد قدیم
اعتقاد سنتی درباره نویسنده و تاریخ نگارش کتابهای عهد قدیم این بوده است که افراد گوناگونی این مجموعه را در زمانی حدود ده قرن نوشتهاند؛ بدان معنا که موسی (علیهالسلام) اسفار پنجگانه تورات را نوشته و کتابهایی که به اسم پیامبران یا بزرگان است، همان افراد به نگارش درآوردهاند؛ برای مثال کتاب یوشع را خود یوشعبننون، و کتاب سموئیل را خود سموئیل نبی نوشتهاند. برخی از کتابها از قدیم به شخصی منسوب بوده است؛ مانند مزامیر داود، افرادی مانند سلیمان. برخی از کتابها، که عنوانشان بدون انتساب است، به یکی از شخصیتهای معاصر یا مرتبط با داستان کتاب منسوب شده است؛ برای مثال کتاب داوران را به سموئیل نبی، و دو کتاب پادشاهان را به ارمیای نبی نسبت دادهاند.اما این باور سنتی- به ویژه درباره کتابهای تاریخی- به شدت با انتقاد روبرو شده است. این انتقاد درباره تورات جدیتر است. دانشمند یهودی «ابن عزرا» در قرن دهم میلادی در کتابش، «تفسیر سفر تثنیه»، مطالب رمزآلودی آورده است؛ مطالبی که نشان میدهد تورات موجود نوشته موسی (علیهالسلام) نیست. دانشمند معروف غربی، «باروخ اسپینوزا»، (1632-1677 م) که در فصل هشتم کتابش، «رسالهای در الهیات و سیاست». رمزهای «ابن عزرا» را گشوده، خود شواهد متعددی از تورات آورده؛ مبنی براینکه نویسندهی تورات حضرت موسی (علیهالسلام) نیست، بلکه باید قرنها پس از وی نوشته شده باشد. او سپس، شواهدی برای این میآورد که بخش عمده کتابهای تاریخی عهد قدیم- که شامل تورات نیز میشود- کتابی تاریخی است که فردی پس از اسارت بابلی آن را نوشته است. او احتمال قوی میدهد که این فرد عزرا باشد. (3)
محققان جدید کتاب مقدس پس از تحقیقات دقیق دریافتند که تورات و برخی از کتابهای تاریخی در زمانی پس از اسارت بابلی با استفاده از چهار منبع «یهوهای» (j)، «الوهیمی» (E)، «تثنیهای» (D) و «کاهنی» (P) نوشته شده است. آنان میگویند این چهار منبع به ترتیب به زمانهای بعد از 950، 850، 700، 500 قبل از میلاد مربوط میشوند؛ بنابراین، تاریخ نگارش این بخش از عهد قدیم باید بعد از این تاریخ باشد. (4) همچنین، محققان جدید تدوین نهایی بیشتر دیگر کتابهای عهد قدیم را مربوط به پس از دوره اسارت بابلی میدانند. (5)
ج) روند قانونی شدن کتابهای عهد قدیم
مجموعه عهد قدیم در روندی تاریخی، به تدریج، از میان کتابهای موجود گزینش شد و به گونهای قانونی و رسمی اعلام گردید. گفته میشود، براساس تقسیم یهودی بخش نخست عهد قدیم، که تورات یا شریعت است، در سال چهارصد قبل از میلاد به شکل قانونی و نهایی خود رسید؛ بخش دوم، یعنی کتابهای انبیا، در سال دویست قبل از میلاد به صورت نهایی و قانونی درآمد و سرانجام، بخش مکتوبات در سال صد میلادی قانونی اعلام شد. از آن تاریخ به بعد در کتابهای قانونی عهد قدیم نزد یهودیان تغییری حاصل نشده است. (6)د) عهد قدیم، تدوین نهایی و اندیشههای جدید
پیش از این به تعالیم حضرت موسی (علیهالسلام) اشاره شد. دیگر کتابهای عهد قدیم علاوه بر تأکید برآن آموزهها بر دو آموزه جدید نیز تأکید میکند یکی مسئله معاد است؛ همانطور که بیان شد در تورات ذکر آشکاری از آن نیست. آموزه دیگری که بیشتر در کتابهای پیشگویی عهد قدیم برجسته شده، مسئله انتظار مسیحاست. در این کتابها بر ظهور فردی از نسل داود تأکید شده است؛ فردی که عزت و عظمت را به بنیاسرائیل باز میگرداند. (7)در پایان این فصل باید به دو نکته اشاره کنیم:
نخست، اینکه نقادان و محققان جدید کتاب مقدس اشکالات محتوایی مهمی بر عهد قدیم وارد کردهاند. یکی از نقدهای آنان این است که کتاب یادشده اموری را به پیامبران و مشایخ نسبت میدهند که هرگز با اخلاق سازگاری ندارد. (8)
نکته دیگر اینکه در سراسر عهد قدیم به قومیت تو جهی ویژه شده است؛ به گونهای که گاه ارزشهای دینی و انسانی تحتالشعاع قومیت قرار میگیرد. برخی از نویسندگان جدید یهودی برآنند از آنجا که این مجموعه پس از اسارت بابلی نوشته شد، مشکلات قوم و حوادث آن عصر بر چگونگی نگارش این مجموعه اثرگذار بوده است. (9)
از حکومت کاهنان تا پراکندگی بزرگ
کوروش کبیر بنیاسرائیل را پس از چند دهه اسارت، در سال 539 یا 538 قبل از میلاد، آزاد ساخت و سپس عده زیادی از آنان به تدریج، به اورشلیم بازگشتند و به بازسازی این شهر و معبد بیتالمقدس پرداختند؛ بدین ترتیب، کشور یهودا تحت حاکمیت پادشاهان ایران درآمد.حکومت کاهنان
در دو کتاب عزرا و نحمیا میخوانیم که پادشاهان ایران برخی از کاهنان یهود را مأمور رسیدگی و اداره امور آن سرزمین میکردند. به نظر میرسد نخستین و مهمترین این افراد فردی به نام عزرا بوده است.«عزرا» از علمای دین یهود بود و کتاب تورات را که خداوند به وسیله موسی به قوم اسرائیل داده بود، خوب میدانست. اردشیر پادشاه، هر چه عزرا میخواست به وی میداد؛ زیرا خداوند، خدایش با او بود. عزرا بابل را ترک گفت و همراه عدهای از یهودیان و نیز کاهنان، لاویان، نوازندگان، نگهبانان و خدمتگزاران خانه خدا به اورشلیم رفت. ایشان روز اول ماه اول از سال هفتم سلطنت اردشیر، از بابل حرکت کردند و به یاری خدا روز اول ماه پنجم همان سال، به سلامت به اورشلیم رسیدند. عزرا زندگی خود را وقف مطالعه تورات و به کار بستن دستورهای آن و تعلیم احکامش به مردم اسرائیل کرده بود. این است متن نامهای که اردشیر پادشاه به عزرا (کاهن و عالم دین یهود) داد:
از اردشیر پادشاه، به عزرای کاهن و عالم شریعت خدای آسمان!
به این وسیله فرمان میدهم که از تمام مردم اسرائیل و کاهنان و لاویانی که در سراسر قلمرو سرزمین من به سر میبرند، هر که بخواهد، میتواند همراه تو به اورشلیم بازگردد. تو از طرف من و هفت مشاورم به اورشلیم و یهودا فرستاده میشوی تا بر اساس قوانین خدایت وضع مردم آنجا را تحقیق کنی.
و توای عزرا! با حکمتی که خدا به تو داده است، حکام و قضاتی را، که شریعت خدایت را میدانند، برای رسیدگی به مسائل مردم غرب رود فرات انتخاب کن. اگر آنها با شریعت خدای تو آشنا نباشند، باید ایشان را تعلیم دهی؛ اگر کسی نخواهد از شریعت خدای تو و دستور پادشاه اطاعت کند، باید بیدرنگ مجازات شود؛ مجازات او یا مرگ است یا تبعید، یا ضبط اموال یا زندان. (10)
کتاب عزرا در ادامه، ماجرای بازگشت او و عدهای از بنیاسرائیل به اورشلیم و نیز اقدامات آنان را بیان کرده است. در کتاب نحمیا آمده است فردی که کتاب به نام اوست، از سوی اردشیر پادشاه برای بازسازی اورشلیم و معبد مأموریت مییابد. از این کتاب بر میآید که او معاصر عزرای کاهن بوده و مأموریتش موقت بوده است.
به هرحال، از این دو کتاب استفاده میشود که در دوره سلطه پادشاهان ایران، کاهنان بر بنیاسرائیلی حاکم بودهاند.
سلطه کاهنان و روحانیان سبب شد انقلابی در دین بنیاسرائیل به وجود آید. همانطور که بیان شد، دراین دوره بخش عظیمی از کتاب عهد قدیم، از جمله اسفار پنج گانه تورات، نگارش و تدوین یافته است.
در بابهای هشتم تا دهم کتاب نحمیا آمده است که عزرا به مدت هفت روز کتاب تورات را برای بنیاسرائیل قرائت کرد و پس از آن، قوم عهد و پیمان بستند که به همه احکام آن پایبند باشند و تمام اعیاد سالیانه را زنده نگه دارند. «جان، بی، ناس»، نویسنده غربی در اینباره مینویسد:
باید گفت یهودیان عصر عزرای کاتب، براساس و بنیان مذهب یهود قبل از اسارت بابلی- که نزد محققان به مذهب بنیاسرائیل معروف است- مذهبی نوین و شریعتی جدید به وجود آوردند که آن را «دین یهود» گویند. گرچه سررشته کلیه امور به دست کاهنان و احبار [پیشوایان روحانی یهود] افتاد، کتاب مقدس ایشان همان قانون موسی (تورات) بود و توجه مخصوص به امر حلال و حرام، و نجس و طاهر در دین پدید آمد. آنان زنان بیگانه خود را با اطفال بیرون کردند و از آن پس مزاوجت با عنصر غیریهود را اکیداً حرام دانستند و جزای متخلف را محرومیت از حقوق اجتماعی مقرر داشتند، و از آن هنگام، یهود مراحل وحدت قومی و نژادی خود را به وسیله مذهب ثابت گردانیدند. (11)
نویسندهای یهودی، درباره این انقلاب دینی چنین میگوید:
نحمیا... به اورشلیم بازگشت و متوجه شد متأسفانه اوضاع به حالت اول برگشته است. اکنون میفهمید که در امور معنوی غفلت شده و یک تغییر و ریفورم اساسی در پایه معتقدات، واجب و ضروری است. عزرا، بنیانگذار پایههای معنوی و معلم علوم الهی مبتکر تغییرات مورد لزوم، با خود یک نسخه از طوماری که در بابل به وسیله دانشمندان و پیشوایان دینی یهود تنظیم و تهیه شده بود، به اورشلیم آورده بود. اساس ریفورم و تغییرات او این بود که قانونی سخت و پابرجا برای اداره امور مردم تنظیم کرده، به دست مردم بدهد تا مطابق دستورهای آن عمل نمایند و طبق مقررات اخلاقی، صحت عمل مردم تأکید و تأمین شده، تقدس و پاکی جامعه اسرائیل و وطن آنها تضمین گردد.
در این قانون و یا شریعت، جامعه اسرائیل مجبور بود خود را از دیگر مذاهب و ملیتها جدا نگاه داشته، از مخلوط شدن با دیگران بپرهیزد. هم نحمیا و هم عزرا، هردو، با ازدواج و نکاح با غیریهود به شدت، مخالفت میورزیدند؛ اولی برای اینکه پاکی و تقدس مردم محفوظ بماند، و دومی برای اینکه در دینداری و تقوای ایشان خللی وارد نشده، جامعه گرفتار دودستگی و تشتت [=اختلاف] نگردد؛ و بالأخره باید بگوییم حکومت پیشوایان روحانی و شریعت، حکمفرما و برقرار گردید. (12)
قرن پنجم پیش از میلاد را باید دوره جنبوجوش مذهبی یهودیان به شمار آورد. در این دوره، آداب و رسوم و اعیاد مذهبی یهود مشخص، و از آن پس به پاداشته شد. مهمترین این اعیاد عبارت بود از: «عید پسَح» یا «نان فطیر» که در مدت یک هفته و در ماه اول سال برگزار میشد. عید دیگر به «هفتهها» موسوم بود که در فصل بهار و به هنگام رسیدن میوهها برگزار میشد و به عید دیگری به نام «پنجاهه» (پنتی کاست) خاتمه مییافت.
در آغاز سال شمسی یهودی عید دیگری به نام «کرناها» برگزار میشد که روز دهم آن، روز کفاره بود و پانزدهم روز بعد، عید «سایبانها» آغاز میشد.
در این دوره، جماعتی وظیفه کتابت و تفسیر متون مقدس را برعهده گرفتند که «کاتب» یا «ربانی» خوانده میشدند و افراد برجسته آنان «ربّی» (معلم) نام داشتند.
در میان این مفسران، مکتبهای گوناگونی به وجود آمد که یکی از اقدامات آنان این بود که احکام تورات را مطابق با زمان خود گردانند.
دراین دوره، مجمعی متشکل از 71 نفر از دانشمندان یهودی تشکیل شد که به انجمن «سنهدرین» معروف بود. این انجمن درباره امور مذهبی تصمیم میگرفت و بر امور کاهنان نظارت داشت. (13)
عهد غلبه یونانیان
در سال 332 پیش از میلاد و پس از شکست شاه ایران از اسکندر مقدونی، کشور فلسطین زیر سلطه یونانیان درآمد و عصر جدیدی برای یهودیان آغاز شد. با مرگ اسکندر مملکت پهناور او میان امرای ارتش تقسیم گردید. ابتدا این کشور به مدت 125 سال زیر سلطه «بطلمیوسیهای» مصر قرار گرفت و سپس، در سال 198 پیش از میلاد به دست «سلوکیهای» شام (بخش دیگری از حکومت یونانیان) افتاد.در دوره یونانیان، فرهنگ یونانی- که «هلنیسم» خوانده میشود- به سرزمین بنیاسرائیل راه یافت. فرهنگ یونانی که جاذبههای زیادی داشت، با استقبال بسیاری از مردم روبهرو شد؛ بهگونهای که بسیاری از مردم زبان یونانی را فرا گرفته، با آن تکلم میکردند و حتی نام یونانی بر فرزندان خود میگذاشتند.
کاهنان و روحانیان، از آنجا که در دوره قبل، حکومت را در اختیار داشتند و به ثروت زیادی رسیده بودند، بیشترین تأثیر را از فرهنگ یونانی پذیرفتند و درواقع خود، مبلّغ هلنیسم گردیدند.
در زمان «اسکندر» و بطلمیوسیها فرهنگ یونانی به اجبار بر مردم تحمیل نمیشد و حاکمان یونانی نیز با دین یهودیان ستیز و مخالفتی نداشتند، اما در زمان سلوکیها وضع تغییر یافت: یکی از پادشاهان سلوکی پذیرش فرهنگ یونانی را اجباری کرد و یهودیان را مجبور ساخت که از آیین خود دست بردارند. همین اقدام پادشاه سلوکی زمینه شورش مردم را فراهم کرد. (14)
مکابیان
دراین هنگام، که فرهنگ یونانی به شدت بر سرزمین بنیاسرائیل حکمفرما بود، حاکمی محلی یکی از کاهنان کهنسال یهودی، به نام «متّتیا»، را مجبور کرد در تشریفات قربانی «زئوس» (خدای یونانی) شرکت کند، متّتیا نیز چنین گستاخی را تحمل نکرد و آن حاکم را کشت و همراه با پسرانش سر به شورش برداشت؛ شورشی که پس از آن حرکت مردمی را در پیداشت. پس از او پسرانش یکی پس از دیگری رهبری نهضت را برعهده گرفتند و سرانجام، در سال 165 پیش از میلاد، اورشلیم فتح شد.بدین ترتیب، سلسله مکابیان (15) در فلسطین حکومت را به دست گرفتند و برای مدت چند دهه بر آن سرزمین حکومت کردند؛ و حتی برخی از پادشاهان این سلسله به کشورگشایی پرداخته، بر مناطق تحت سلطه خود افزودند.
سرانجام، در سال 63 پیش از میلاد، اختلافات فرقهای یهودیان باعث سقوط حکومت و سلطه دوباره بیگانگان گردید. (16)
فرقهگرایی در دوره پس از اسارت
در دوره پس از اسارت، به تدریج، فرقهها و گروههایی در یهود شکل گرفت. با روی کار آمدن کاهنان، پس از اسارت بابلی، این طایفه، به تدریج، به دنیاگرایی روی آوردند. پس از آن نیز، کاهنان با نفوذ فرهنگ هلنسیم، به این فرهنگ گراییدند و مبلّغ آن شدند.از این گروه فرقهای ظهور کرد به نام «صدوقیان»- منسوب به «صادوق کاهن»- که تلاش میکرد سنت دینی و فرهنگ یونانی را با هم بیامیزد. این گروه که از عهد قدیم، تنها، تورات را قبول داشتند، به معاد- که صریحاً در تورات ذکر نشده- و فرشتگان معتقد نبودند و از تفسیر و تأویل تورات خودداری میکردند.
در مقابل موج یونانیگرایی و گرایشهای کاهنان گروه دیگری پیدا شدند به نام «حسیدیم» (پارسیان) که بر سنت دینی تأکید و با یونانیگرایی مبارزه میکردند. از این گروه بعدها فرقهای ظهور کرد به نام «فریسیان» (عزلتگزینان) که اینان نیز بر سنت دینی خود تأکید ورزیده، یونانیمآبی را رد میکردند. این گروه علاوه بر تورات کتابهای دیگر عهد قدیم را قبول داشتند و در نتیجه، به معاد و فرشتگان نیز قائل بودند.
آنان معتقد بودند که متون مقدس را باید تفسیر کرد و نباید، تنها، به ظاهر آنها بسنده نمود. (17)
بین این دو گروه مدتها درگیری و کشمکش بود، تا اینکه گروه دیگری پیدا شدند به نام «اسنیها» که از هر دو گروه گریزان بوده، راه گوشهگیری و زهد را در پیش گرفتند. آنان در کوهها زندگی میکردند و زندگی اشتراکی داشتند. (18)
سلطه رومیان
درگیری و دشمنی بین دو فرقه صدوقیان و فریسیان، به شدت ادامه داشت، تا اینکه پادشاه مکابی، «یوحنا هیرکانوس»، از قدرت روزافزون فریسیان بیمناک شد و به سوی صدوقیان متمایل گشت. این امر، در نهایت، به جنگ داخلی انجامید و دو طرف نزاع، ناگزیر از سردار رومی، که حاکم شام بود، داوری خواستند. سردار رومی نیز فرصت را غنیمت شمرد و در سال 63 پیش از میلاد، کشور «یهودا» را اشغال کرد و آن را جزو قلمرو امپراتوری روم نمود. در زمان سلطه رومیان پادشاهانی دست نشانده، که بیشتر یهودی و گاه در برخی مناطق رومی بودند، بر این منطقه حکمرانی میکردند. یکی از مهمترین این پادشاهان فردی به نام «هردوس» بود که از سال چهل تا چهار پیش از میلاد حکومت میکرد و یهودیان از او بسیار ناراضی بودند.در این زمان، علاوه بر فرقههایی که ذکر شد، گروهها و احزاب دیگری نیز پدید آمدند. یکی از این گروهها «هرودیان» بودند که از سلطنت موروثی هردوس حمایت میکردند. دسته دیگر «قنائیم» یا «غیرتمندان» بودند که با حکومت رومیان مخالفت کرده، همیشه با آنان به نزاع و جنگ میپرداختند. (19)
پراکندگی بزرگ
سرانجام، ظلم وستم رومیان کاسه صبر یهودیان را لبریز کرد و همین امر باعث یکپارچگی آنان شد. یهودیان در سال 66 میلادی سر به شورش زدند، و جنگی چند ساله در گرفت؛ سرانجام، در سال 70 میلادی، اورشلیم پس از یک ماه محاصره توسط رومیان سقوط کرد. رومیان مردم را قتلعام کردند و معبد را با خاک یکسان نمودند. با ویرانی معبد، صدوقیان و دیگر فرقههای یهودی از بین رفتند و تنها فریسیان باقی ماندند. بدین ترتیب، یهودیان پراکنده شدند و از آن پس صاحب کشوری خاص نبودند. (20)پس از پراکندگی
پس از تخریب دوم معبد و پراکندگی یهود، در طی چند دهه، قیامها و شورشهای کوچک و بزرگی بهوقوع پیوست، که همگی سرکوب شدند. یهودیان در نقاط گوناگون جهان پراکنده شده و سکنا گزیدند. با این حال، آنان از فعالیتهای فرهنگی و دینی خود دست بر نداشتند.تدوین تَلمُود
همانگونه که گفته شد، پس از دوره اسارت بابلی و از زمان حکومت کاهنان، گروهی از دانشمندان یهود- که «کاتبان» نامیده میشدند و برجستگان آنان «ربّی» نام داشتند- به تفسیر متون مقدس و تطبیق مطالب آنها با زمان پرداخته، مکتبهای گوناگون تفسیری را به وجود آوردند. صدوقیان با تفسیر و تأویل متون مخالف بودند و به ظاهر عمل میکردند، اما فریسیان قائل به تفسیر متون و تطبیق آنها بازمان بودند و در نتیجه، کار تفسیر را ادامه دادند.هنگامی که در سال 69 میلادی شهر اورشلیم در محاصره رومیان بود، یکی از ربّیهای یهودی از اورشلیم گریخته، در شهر کوچکی به نام «یونه» سکنا گزید و در آنجا کار علمی خود را ادامه داد. با تخریب اورشلیم دانشپژوهان یهودی از هرسو به گرد او جمع شدند و بدین ترتیب، در آن شهر مدارسی که «بت میدارش» خوانده میشد، ایجاد گردید.
این دانشمند یهودی و دیگرانی پس از او، به گردآوری و تدوین تفاسیر تورات- که از چند قرن پیش از میلاد به وجود آمده بود- پرداختند؛ بدین ترتیب، مجموعهای را گرد آوردند که میشنا خوانده شد. کلمه «میشنا» به معنای مکرر است، ازاینرو این مجموعه را به این نام خواندند که معتقد بودند حضرت موسی در کنار تورات مکتوب، تعالیم دیگری نیز داشته است که به صورت شفاهی سینهبهسینه نقل شده و در میشنا گرد آمده است.
تدوین کتاب میشنا در سال 220 میلادی خاتمه یافت، اما دانشمندان یهود بر آن شدند تا این کتاب را تکمیل کرده، مطالب دیگری نیز به آن بیفزایند و آن را شرح دهند. از این هنگام، در دو حوزه فلسطین و بابل به جمعآوری و تدوین مطالب دیگری در توضیح میشنا پرداختند که در پایان، در هریک از این دو حوزه، مجموعههایی پدید آمد که «گمارا» (کامل کننده) خوانده شد. مجموعه میشنا و گمارا نیز «تلمود» (آموزش) نام گرفت. میشنا با گمارای فلسطینی، تلمود فلسطینی و با گمارای بابلی- که مفصلتر است- «تلمود بابلی» خوانده میشود. مجموعه بسیار عظیم تلمود در قرن پنجم میلادی تکمیل گردید. این مجموعه از نظر محتوایی مشتمل بر دو بخش است: یکی احکام و دستورهای دینی که «هلاخا» نامیده میشود، و دیگری حکایات و قصههای باستانی که «آگادا» نام دارد.
همانطور که پیشتر بیان شد، پس از تخریب دوم معبد، همه فرقههای یهودی از بین رفتند و تنها فریسیان باقی ماندند؛ بنابراین، مجموعه تلمود در میان این فرقه به وجود آمد و تا امروز نیز مورد توجه یهودیان بوده است. (21)
اوضاع یهودیان در قرون وسطا
در ابتدای قرن چهارم میلادی و با روی کار آمدن قسطنطین، اوضاع امپراتوری روم به نفع مسیحیت تغییر کرد. در این قرن، مسیحیت کانون توجه امپراتور قرار گرفت و به تدریج، به دینی رسمی و دولتی امپراتوری تبدیل شد. این امر اوضاع را برای یهودیان بسیار سخت و نامناسب گردانید. مسیحیان، که یهود را مسبب قتل عیسی میدانستند، یهودیان را تحت فشار و شکنجه و بدرفتاری قرار دادند.همچنین، در این هنگام در امپراتوری ایران ساسانیان حکومت میکردند که آیین زرتشت را دین رسمی خود قرار داده بودند و از همینرو، روحانیان نیز در حکومت نفوذ داشتند. این امر باعث شد که یهودیان ایران نیز در این دوره با فشار و شکنجه روبهرو شوند.
به گفته مورخان ادیان و نویسندگان یهودی حادثهای که باعث نجات یهودیان از این وضعیت اسفبار شد، ظهور اسلام بود:
مسلمانان در آغاز با یهود به نیکی رفتار کردند؛ در فلسطین و شام و عراق با آنها طریق مسالمت و مهربانی پیش گرفتند... یهود غازیان [جنگجویان] عرب را ناجی خود دانستند؛ زیرا که ایشان را از عذاب و آزار زرتشتیان و مسیحیان خلاصی میدادند. (22)
نویسندهای یهودی پس از بیان اینکه در سدههای ششم و هفتم میلادی، یهودیان در ممالک غربی و مسیحی سخت تحت فشار بودند و حتی مجبور بودند از دین خود دست بردارند، آیین مسیحی را بپذیرند یا کشور را ترک کنند و یا مالیاتهای بسیار سنگین بپردازند، درباره وضعیت یهودیان در ممالک اسلامی میگوید:
در قلمرو مسلمین موقعیت تازهای برای عالم یهود به وجود آمد و امور معنوی و مادی یهود بسط و توسعه یافت... بغداد، که تازه به پایتخت مسلمین تبدیل شده بود، مرکز فعالیت یهودیهای بابل بود و دائم یهودیهای نقاط مختلف را به طرف خود جلب میکرد و هر روز به جمعیت یهودی این پایتخت افزوده میشد...
جماعات و مؤسسات یهودی در بغداد به حدی زیاد بود که حتی تا قرن بیستم و اواخر جنگ بینالملل دوم... به این اندازه نبوده است. به گفته یک نفر مسافر به نام «بنیامین»،... در این شهر چهلهزار نفر یهودی سکونت داشته و دارای 28 کنیسه [پرستشگاه یهودان] و ده دانشکده برای علوم بودند.
پس از اینکه فلسطین به دست مسلمانان افتاد و هرگونه محدودیت نسبت به یهودیها برطرف شد، جامعه یهود از نو، حیات تازهای را شروع کرد؛ فشار و ظلم حکومت «بیزانطین» تخفیف کلی یافت؛ آزادی و مساوات تقریباً در دسترس همه گذاشته شد و در پرتو آن همهگونه وسایل پیشرفت و ترقی برای یهودیهای ساکن فلسطین مهیا گردید و روزبهروز افراد این ملت مراحل پیشرفت را با قدمهای سریع پیموده، و مدارج عالی را در هر رشته علم و صنعت طی کرد.
برخلاف فرمان «حدریان» (قیصر روم)، که یهودیها را از ورود به شهر اورشلیم منع کرده بود، اکنون یهودیها میتوانستند وارد شهر اورشلیم شده، در آن سکونت کنند. بدین سبب، مرتب به تعداد خانوادههای ساکن شهر افزوده شد...
«قاهره» در دوره خلفای فاطمی، در سال 969 میلادی، مرکز علم و دانش و کانون تعلیم و تربیت برای یهودیها شده، موقعیتی ممتاز یافت و با مراکز علمی بغداد در یک ردیف قرار گرفت. خلفای فاطمی آزادی مذهب را برای تمام مذاهب تضمین کردند و در تمام ایالات و استانهای تحت فرمان خویش مردم را در امور خود مستقل و آزاد میگذاشتند و همانند منطقه فلسطین با اهالی عادلانه رفتار میکردند. بر اثر این آزادی، که از طرف دولت تضمین گردیده بود، جامعه یهودی توانستند متحد شوند و عقاید و آرای علمی خود را با هم ردوبدل کنند و در علم و معرفت به پیشرفتهای زیادی نائل گردند...
در زمان حکومت بیزانطین و ایران، یهودیها از تمام تشکیلات دولتی اخراج شدند؛ ولی خلفای عرب و حکام مسلمان، آزادانه، هرگونه شغلی را در تشکیلات دولتی به یهودیها واگذار میکردند و با نهایت اطمینان، افراد خبره یهودی را در امور مالی و سیاسی دنیای اسلام دخالت میدادند و از دانش و بینش ایشان کمک گرفته، با آنها به شور و مشورت مینشستند... . مسلمین برای کنترل اوضاع و ثبات و استحکام سیاست خود همه مقررات قبلی را، که برخلاف آزادی یهود بود، ملغی کردند و آزادی بیشتر به قوم یهود داده، انجمنها و مؤسسات ایشان را تقویت کردند...
فرمانروایان عرب در مشرق امپراتوری اسلام همه گونه آزادی برای ملت یهود قائل شدند: آزادی در مذهب، آزادی در مسکن، آزادی در شغل و حرفه، و آزادی در رفت و آمد و مسافرت؛ زیرا جامعه یهود مقام و موقعیت بسیار ممتاز و برجستهای به دست آورده بود، مخصوصاً در امور تجارت و اقتصاد به موفقیتهای بسیار درخشانی نائل شده بود. (23)
این در حالی بود که در قرون وسطا یهودیان در کشورهای غربی سختترین شرایط زندگی را داشتند؛ آنان در بسیاری از مناطق مجبور بودند در بدترین نقطه شهر- در منطقهای که دیواری آن را احاطه کرده بود و به آن «گتو» میگفتند- زندگی کنند و شبها از خانه بیرون نیایند. آنان برای اینکه شناخته شوند و مورد خفت و اهانت قرار گیرند، مجبور بودند قطعه پارچهای زرد رنگ جلوی لباس خود بدوزند. (24)
گرایشهای دینی یهود در قرون وسطا
همانگونه که بیان شد، یهودیان در قرون وسطا تنها در ممالک اسلامی آرامش داشتند و این کار باعث شد که آنان در رشتههای گوناگون پیشرفت کنند. بسیاری از دانشمندان یهود، در این دوره، در ممالک اسلامی رشد کردند، آثار مهمی را پدید آوردند و حتی گاه فرقهای نیز ایجاد کردند؛ برای نمونه، فردی به نام «عنانبنداود بغدادی» که، در قرن دوم هجری و هشتم میلادی میزیست و با «ابوحنیفه» معاشرت داشت، مکتب خاصی را به وجود آورد که استقبال مردم را درپی داشت. او با تفسیرهای پیچیده فریسیان از عهد قدیم مخالف بود و کتاب تلمود را رد میکرد. ظاهراً از آنجا که این گروه به لفظ متون عهد قدیم پایبند بودند، «قرائیم» (قرائتکنندگان) خوانده میشدند. (25)شخصیت مهم دیگری که در قرون وسطا و باز در ممالک اسلامی ظهور کرد، «موسیبنمیمون» (1135-1204 م) بود. او در جوانی از اسپانیا گریخت و به مصر رفت و در آنجا آثار مهمی خلق کرد. تلاش ویژه وی این بود که عقاید یهودی را با عقل و منطق و فلسفه سازگار سازد. اثر مهم او در این زمینه، که مهمترین اثر اوست، کتاب «دلالةالحائرین» (راهنمای گمراهان) است که در آن تلاش کرده عقاید یهودی را با فلسفه ارسطو سازش دهد. (26) ابنمیمون را میتوان نمونهای از فیلسوفان یهودی قرون وسطا به شمار آورد.
در قرونوسطا گرایشی عرفانی در یهودیت به وجود آمد که «قبالا» (مقبول) خوانده میشود. این گرایش که در قرن دوازدهم میلادی به اوج خود رسید، نوعی گرایش عرفانی است که به رموز و معانی حروف و اعداد میپردازد. پیروان این گرایش، از صفات و اسماءِ الهی معانی خاصی را استفاده میکردند. مهمترین اثری که در این زمینه پدید آمد، کتاب «زوهر» است. درباره منشأ این اندیشه اختلاف است و برخی منشأ آن را یونانی، برخی ایرانی، و پارهای نیز مأخوذ از تعالیم یهودی دانستهاند. (27)
یهودیت در عصر حاضر
در اروپای عصر حاضر دو حادثه مهم اوضاع یهود را دگرگون ساخت: یکی از این دو تغییر نوع حکومت به دموکراسی بود که شعار آزادی انسانها را سرلوحه برنامههای خود قرار میداد. این رویداد باعث شد که یهودیان از وضع خفتباری که در قرون وسطا داشتند، نجات یابند. یهودیان در حال فراموشی وضع نابسامان قبلی بودند که حادثه دیگری در زمینه اندیشه رخ داد و آن نهضت روشنگری بود. یهودیان در طول قرون وسطا اندیشههای خاص دینی خود را دنبال میکردند و این آرمان را در سر میپرورانیدند که به کشور خود بازگردند. در این زمان و تحت تأثیر این دو جریان، نهضتی در یهودیت، موسوم به «اصلاحات»، شکل گرفت. پیروان این جریان، بسیاری از عقاید و آداب سنتی را رد میکردند و معتقد به اصلاح آنها بودند. آنان معتقد بودند هر یهودی در هر کشوری که زندگی میکند، همانجا وطن اوست؛ از اینرو، نیازی به داشتن کشوری مستقل نیست.در مقابل «اصلاحطلبان»، «ارتدوکسها» قرار داشتند که اندیشههای عصر روشنگری را به شدت رد کرده، بر همان اندیشههای قدیمی پای میفشردند و نیاز به هرگونه اصلاحی را انکار میکردند. دراین میان، گروهی پیدا شدند که کوشیدند راه میان این دو را بپیمایند. این گروه، که «محافظه کار» خوانده میشد، اصل نیاز به اصلاحات را تأیید میکرد، ولی، در عین حال، حفظ سنت را لازم میشمرد.
گروه دیگری که از میان دو گروه ارتدوکس و محافظه کار شکل گرفت، «صهیونیست»ها بودند. «صهیون» نام تپهای است در اورشلیم که به نماد مملکت بنیاسرائیل بدل شده است و صهیونیسم نام جنبشی است که از بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین و ایجاد کشور خاص یهودی پشتیبانی میکند. (28) نویسندهای میگوید:
صهیونیسم که طرفداران آن همه یهودیان متعصب و مرتجع بودند، بر عقاید اصلاحطلبان متجدد برتری یافتند. اعلامیهی «بالفور» دراثنای جنگ جهانی اول معلوم کرد که دولت بریتانیای کبیر تأسیس مملکت خاص یهود را در سرزمین فلسطین با نظر موافق مینگرد و وسایل نیل به این مقصود را از هر جهت فراهم میسازد. اعلامیه بالفور وضع سیاسی یهود را دگرگون ساخت. در مدت بیست سال هزارها تن یهودی از اطراف جهان به سوی فلسطین رهسپار گشتند و تحت قیمومت [آسرپرستی] دولت انگلیس پایه و اساس حیات جدیدی را برای خود در آنجا طرحریزی کردند. مصادف با همان اوقات، نهضت «نازیسم» در آلمان و حوادث جنگ دوم جهانی و کشتار و زجر و نکال [شکنجه] هولناکی که در اروپای مرکزی درباره این قوم بدبخت معمول داشتند، علاقه یهودیان را به تاسیس یک دولت مستقل یهود روزافزون ساخت و عاقبت منجر به آن گردید که سازمان ملل متحد در مجمع عمومی در سال 1947، به تجزیه خاک فلسطین رأی داد و تصویب نمود که یک قسمت آن کشور مخصوص قوم یهود باشد. گرچه تأسیس دولت جدید اسرائیل آمال قوم را صورت تحقق بخشید، ولی مقاومت شدید ملت عرب این دولت هنوز آرام نیافته و حوادث سهمناک در شرق مدیترانه به ظهور رسیده و در آتیه نیز محتملالوقوع است. (29)
برخی درباره آمار و ارقام قتل یهودیان از سوی نازیها، تردید جدی کردهاند و آنها را ساخته خود صهیونیستها به منظور زمینهسازی برای رسیدن به اهدافشان دانستهاند. (30) به هرحال، حکومت اسرائیل به این قطعنامه سازمان ملل هم پایبند نبود و همه آن منطقه را اشغال کرد، اگرچه به دیگر قطعنامههای مجامع بینالمللی نیز پایبند نیست.
پینوشتها:
1- ر. ک. بی ناس، جان، همان، ص 529.
2- عزرا، 1: 1-4.
3- ر.ک: اسپینوزا، باروخ، «مصنف واقعی اسفار پنج گانه»، ترجمه علیرضا آل بویه، فصلنامه هفت آسمان، شماره 1.
4- ر. ک. جمعی از نویسندگان، جهان مذهبی، همان، ج 2، ص 604-605؛ CJRT, pp. 35-40.
5- ر. ک. قس فهیم عزیز، المدخل الی العهد الجدید، دارالثقافه، قاهره، 1993، فصل مربوط به هر کتاب.
6- ر. ک. جمعی از نویسندگان، جهان مذهبی، همان، ج 2، ص 607.
7- ر. ک. شاله، فیلیسین، همان، ص 315-318.
8- Companion Encyclopedia of Theologt, p.95.
9- Our Religions, "Judaism", p.310.
10- عزرا، باب هفتم.
11- بی ناس، جان، ص 538.
12- ابا ابان، همان، ص 90.
13- ر. ک. بی ناس، جان، همان، ص 539-541.
14- ر. ک. کلاپرمن، ژبلبرت ولیبی، همان، ج 2، ص 53-66.
15- مأخوذ از عنوان یکی از پسران متّتیا به نام «یهودای مکابی» کلمه «مکابی» به معنای «چکش» و «کوبنده» است.
16- ر. ک. همان، ص 77-95؛ نیز: کتاب اول مکابیان (از کتابهای اپوکریفای) باب دوم به بعد؛ کتابهایی از عهد عتیق (کتابهای قانونی شانی)، ترجمه پرویز سیار، تهران، نشر نی، 1380، ص 195-276.
17- ر. ک. همان، ص 97-99؛ ابا ابان، همان، ص 104-106.
18- ر. ک. جمعی از نویسندگان، در واژههای فرهنگ یهود، ترجمه جمعی از مترجمان، تل آویو، انجمن جوامع یهودی، 1977، ص 102. بی ناس، جان، همان، ص 549-550؛ جمعی از نویسندگان، «جهان مذهبی»، ج 2، ص 648-649.
19- ر. ک. کلاپرمن، همان، ج 2، ص 157-158؛ جمع از نویسندگان «جهان مذهبی»، همان، ج 2، ص 650.
20- ابان ابا، همان، ص 120-127؛ لوی حبیب، کلاپرمن، همان، ج 2، ص 174.
21- راب. اُ. کهن، همان، ص 4-26؛ بی. ناس، جان، همان، ص 556-560.
22- بی ناس. جان، همان، ص 561.
23- ابا ابان، همان، ص 177-187.
24- ر. ک. بی ناس، جان، همان، ص 566.
25- ر. ک. همان، ص 562.
26- ر. ک. ابا ابان، همان، ص 210-214؛ بی ناس، جان، همان، ص 563.
27- جمعی از نویسندگان، «واژههای فرهنگ یهود»، ترجمه جمعی از مترجمان، تل آویو، انجمن جوامع یهودی، 1977، ص 193. Encyclopedia Judacia, V.1,PP489-495.
28- ر. ک. جمعی از نویسندگان، «جهان مذهبی»، ج 2، ص 659-660؛ نیز:
((Unterman, Alan,Jews, P.214-222
29- بی ناس، جان، همان، ص 572.
30- ر. ک. گارودی، روژه، تاریخ یک ارتداد، اسطورههای بنیانگذار سیاست اسرائیل، ترجمه مجید شریف، تهران، خدمات فرهنگی رسا، 1377. ص 169-186.
سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم؛ (1394)، ادیان زنده جهان (غیر از اسلام)، قم: انتشارات کتاب طه، چاپ اول.