به بهانه درگذشت یک سیاستمدار کهنه کار
روز ۶ شهریور، این خبر منتشر شد که دکتر «ابراهیم یزدی»، عضو شورای انقلاب و وزیر خارجه دولت موقت، در سن ۸۴ سالگی به علت کهولت سن و سرطان پروستات در بیمارستانی در ازمیر ترکیه از دنیا رفت.
آن گونه که قابل انتظار بود، رسانه های یک جریان خاص، کما فی السابق، برای درگذشت این چهره سیاسی قدیمی سنگ تمام گذاشتند و تیتر یک تمام روزنامه های آن جریان در فردای انتشار این خبر، اختصاص به مدایحی در باب مرحوم یزدی داشت.
البته ابراهیم یزدی، در کنار مرحوم بازرگان و شماری از چهره های موسوم به «ملی-مذهبی»، از سالیانی دورتر، یعنی از همان مقطع دوم خرداد، به چهره های محبوب رسانه های زنجیره ای جریان اصلاحات تبدیل شدند و این خط به طور خاص، در نشریات تحت مسوولیت «محمد قوچانی»(که با پول کارگزاران سازندگی اداره می شوند) از همه جا پررنگ تر بوده و هست. به واقع مرحوم یزدی از همان زمانی که در شهریور سال ۷۶ که توسط علی افشاری و دوستان او در دفتر سابقا انقلابی تحکیم وحدت، برای سخنرانی به دانشگاه پلی تکنیک دعوت شد، و با اذان مغرب، طیف وابسته به افشاری پشت این چهره مرموز عرصه سیاست به نماز ایستادند، شروع به محوریت یافتن در جریان اصلاحات کرد. کما این که یکی از روزنامه های اصلی زنجیره ای طیف اصلاحات موسوم به «نشاط»، عملا به تریبون «نهضت آزادی» به دبیرکلی مرحوم یزدی تبدیل شد.
اما اگر به تاریخ کم تر از یک دهه قبل تر از شهریور ۷۶ برگردیم، حضرت امام در پاسخ به نامه استفسار وزیر کشور وقت، علی اکبر محتشمی پور، درباره قانونی بودن یا نبودن فعالیت «نهضت آزادی»، در ۳۰ بهمن ۶۶ مرقوم کردند:
" در موضوع نهضت به اصطلاح آزادی، مسایل فراوانی است که بررسی آن محتاج به وقت زیاد است. آنچه باید اجمالاً گفت آن است که پرونده این نهضت و همینطور عملکرد آن در دولت موقت اول انقلاب شهادت میدهد که نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدّی وابستگی کشور ایران به آمریکا است و در اینباره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است و حمل به صحت اگر داشته باشد، آن است که شاید آمریکای جهانخوار را -که هرچه بدبختی ملت مظلوم ایران و سایر ملتهای تحت سلطهی او دارند از ستمکاری اوست- بهتر از شوروی ملحد میدانند و این از اشتباهات آنها است.
در هر صورت به حسب این پروندههای قطور و نیز ملاقاتهای مکرر اعضای نهضت چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمریکا و به حسب آنچه من مشاهده کردم از انحرافات آنها که اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند، ملتهای مظلوم به ویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا میزدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران میخورد که قرنها سربلند نمیکرد و به حسب امور بسیار دیگر، نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند و ضرر آنها به اعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بیمورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویلهای جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهکهای دیگر حتی منافقین ـ این فرزندان عزیز مهندس بازرگان ـ بیشتر و بالاتر است."
برای آنان که ولایت حضرت امام را قبول داشتند و ایشان را مرجع دینی و سیاسی توامان می دانستند و می دانند(با آن ها که زمانی خود را سینه چاک امام می دانستند و با رفتن آن مراد دلهای تپنده برای انقلاب، «چپ» کردند و امام امت برای ایشان تبدیل به «مرحوم خمینی» شد، کاری نداریم)، یک فقیه مجتهد، در یک استفساریه رسمی که به سرنوشت یک گروه سیاسی ربط وثیق دارد، بی سند و مدرک و بدون رسیدن به یقین حرفی نمی زند. به راستی چرا حضرت امام(ره) به این صراحت و روشنی، نهضت آزادی را وابسته به امریکا خواند؟
در ادامه سعی می کنیم به این پرسش، دست کم تا جایی که به دبیرکل تازه درگذشته آن مربوط می شود، پاسخی اجمالی دهیم.
شهروند آمریکا؟
بنا بر گزارش هایی که از همان دوران مطرح شدن نام مرحوم یزدی مقارن با انقلاب ایران در مطبوعات غربی منتشر شد، ایشان از سالیان دور به تابعیت ایالات متحده درآمده بود. دو گزارش زیر، از دو روزنامه اصلی آمریکا یعنی «نیویورک تایمز» و «واشینگتن پست»، به مناسبت درگذشت ابراهیم یزدی، این مساله را به خوبی نشان می دهد:
گزارش «نیویورک تایمز» درباره مرحوم یزدی
گزارش «واشینگتن پست»
در حقیقت، مرحوم یزدی، از همان زمانی که در اواخر دهه ۴۰ شمسی برای ادامه تحصیل در آمریکا ساکن بود، تابعیت آمریکا را به دست آورد و آن طور که در گزارش نیویورک تایمز دیده می شود، زمان اخذ شهروندی آمریکا توسط ایشان را ۱۹۷۱(۱۳۵۰) اعلام می کند.
اما نکته جالب تر این که، برخی منابع آمریکایی، واسطه دریافت شهروندی آمریکا توسط یزدی را، «هریسون ویلیامز»، سناتور وقت ایالت نیوجرزی، معرفی می کنند. برای مثال، «رابرت دریفوس» و «تییِری لی مارک»، در کتاب «گروگان خمینی» که در سال ۱۹۸۰ منتشر شد، به این موضوع صریحا اشاره می کنند. به این بخش از کتاب توجه کنید:
بدیهی است که کسی که تابعیت آمریکا را کسب می کند، در مقابل پرچم این کشور سوگند یاد می کند که در همه حال حافظ منافع ایالات متحده باشد. اما آن چه زندگی ابراهیم یزدی را مرموزتر می کند، رابطه او با یک مامور سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا(سیا)، به نام «ریچارد کاتَم»(Richard Cottam) است. نام این عامل سیا در بیشتر منابع انگلیسی درباره یزدی در کنار نام او آمده است. برای مثال، به متن گزارش زیر از بی بی سی دقت کنید:
در کتاب «سیاست خارجی ایالات متحده و انقلاب ایران»(۲۰۱۳)، نوشته «کریستین اِمِری»، در صفحه ۷۶ می خوانیم:
در کتاب «ایران و سیا: سقوط دولت مصدق»(۲۰۱۰) نوشته «داریوش بایندر»، در صفحه ۱۷۷ می خوانیم:
اما یکی از قدیمی ترین منابع در این مورد، مربوط به هفته نامه آمریکایی معروف «Executive Intelligence Review»(EIR)، به تاریخ ۸ می ۱۹۷۹، شماره ۱۸ است که به صراحت به روابط ابراهیم یزدی با عوامل سیا چون ریچارد کاتم اشاره می کند:
روی جلد نشریه EIR
در کتاب دیگری از «رابرت دریفوس» با نام «بازی شیطان»، در صفحه ۲۳۵ چنین آمده که ابراهیم یزدی در همان ماه های منتهی به پیروزی انقلاب به واشینگتن سفری داشته که طی آن، ریچارد کاتم از هنری پرشت، مسوول میز ایران در وزارت خارجه می خواهد که دیداری با یزدی داشته باشد. پرشت هم «گری سیک»، عضو شورای امنیت ملی کاخ سفید و اصلی ترین کارشناس ایران در برهه پیروزی انقلاب در آمریکا را در جریان می گذارد تا با یزدی دیدار کند:
این ها نمونه هایی از منابعی است که به روابط مشکوک و مرموز مرحوم ابراهیم یزدی با عوامل اطلاعاتی آمریکا در پیش از پیروزی انقلاب اشاره دارند.
در نهایت ابراهیم یزدی پس از عدم صدور ویزای درمانی از سوی آمریکا، در کشور ترکیه و بر اثر بیماری صعب العلاج (سرطان) درگذشت.
منبع مقاله : مشرق نیوز