جنبش های شیعی عراق

با شکست عثمانی و تقسیم و تجزیه ی آن، سرزمین های جدا شده، تحت قیمومیت انگلستان در آمدند و عراق یکی از مهم ترین این کشورها به شمار می آمد. بنابراین، از همان نخستین سالهای تأسیس، قیام های مردمی بر ضد استعمار شکل گرفت و از آن جا که اکثریت این منطقه را شیعیان تشکیل می دادند، روحانیت شیعه، رهبری مبارزه را در دست داشتند. حدود سال 1920، قیام شیعیان به رهبری آیت الله محمد تقی شیرازی را شاهدیم که توسط کارگزاران خارجی به شکست انجامید.
شنبه، 2 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جنبش های شیعی عراق
جنبش های شیعی عراق
جنبش های شیعی عراق





با شکست عثمانی و تقسیم و تجزیه ی آن، سرزمین های جدا شده، تحت قیمومیت انگلستان در آمدند و عراق یکی از مهم ترین این کشورها به شمار می آمد. بنابراین، از همان نخستین سالهای تأسیس، قیام های مردمی بر ضد استعمار شکل گرفت و از آن جا که اکثریت این منطقه را شیعیان تشکیل می دادند، روحانیت شیعه، رهبری مبارزه را در دست داشتند. حدود سال 1920، قیام شیعیان به رهبری آیت الله محمد تقی شیرازی را شاهدیم که توسط کارگزاران خارجی به شکست انجامید.
در سال 1920، محمد تقی شیرازی، مجتهد شیعه، رهبری قیام ناموفق را برای کسب استقلال به عهده گرفت.(1)
پس از آن، با موافقت انگلیسی ها که همواره از اهل تسنن در مقابل اکثریت شیعه عراق حمایت می کردند. ملک فیصل به حکومت رسید. گرچه وی تلاش کرد با دادن نقش های حاشیه ای به شیعیان، آنان را ساکت نگاه دارد، ولی هرگز نتوانست آتش قیام مردم عراق را خاموش سازد و سرانجام در سال 1958، حکومت هاشمی توسط سرتیپ عبدالکریم قاسم سرنگون شد. وی دارای اصلیت شیعه بود، ولی هرگز تظاهر به آن نمی کرد؛ زیرا افسران عراقی، همگی گرایش به ناصر داشتند و موج پان عربیسم ناصر، طرفداران زیادی داشت. البته قاسم می کوشید تا آن جا که ممکن است، دست شیعیان را در امور باز گذارد. وی
برای مقابله با درخواست های افسران طرفدار ناصر برای پیوستن به جمهوری متحده ی عربی، همکار خود و مرد شماره ی دو فرماندهی عراق، سرهنگ عبدالسلام عارف را زندانی کرد و اجازه داد احزاب سیاسی تشکیل شوند. در نتیجه، حزب الدعوه الاسلامیه، به عنوان تجلی سیاسی جامعه ی شیعه تأسیس شد.(2)
دیری نپایید که حکومت قاسم نیز توسط بعثی ها سرنگون شد و عبدالسلام عارف، در سال 1963 و پس از او برادرش در سال 1966 به حکومت رسیدند.
برادران عارف، جهت گیری ناصری داشتند و این برای شیعیان بدشگون بود. این طرز تفکر، از این جا ناشی می شد که شیعیان می ترسیدند در یک حکومت پان عربیست به رهبری ناصر، در اقلیت قرار گیرند. در اوایل 1964، تظاهرات معترضانه شیعه سرکوب شد؛ زیرا دولت یک شاخه ی امنیتی ویژه برای مقابله با فعالیت های آنان به وجود آورده بود.(3) در همان سال، آیت الله خمینی، روحانی برجسته ی ایرانی که به عنوان یک معلم مذهبی، طرفداران بسیاری را به خود جذب کرد، وارد عراق شد. قدرت یافتن بعث در 1968، موقعیت شیعه را بیش تر به مخاطره انداخت. نظام جدید، از چهار ویژگی رفتاری و سیاسی برخوردار بود:
1. جهت گیری ناسیونالیستی عرب غیر مذهبی؛
2. تصمیم قاطع برای پیش گیری از سقوط؛
3. گرایش به تأمین پست های کلیدی حکومتی از تکریت، زادگاه رئیس جمهور احمد حسن البکر و معاون رئیس جمهور صدام حسین، و به ویژه از خویشاوندان وی (صدام) از بخش العوجاء تکریت؛
4. سیاست های اقتصادی که در مورد جمعیت کشور، باعث سوء توزیع درآمد و بروز مشقت و سختی در میان طبقات فقیر به ویژه شیعیان شد.
هر یک از سیاست های چهارگانه ی بعثی فوق، باعث بیگانه ساختن رهبری مذهبی شیعه، بازرگانان و مردم از رژیم شد. جهت گیری غیر مذهبی و عربی رژیم، خطر دوگانگی ایجاد کرد:رژیم به عنوان یک حکومت غیر مذهبی کافر قلمداد شد، و طرح های بعث برای وحدت عربی برای موقعیت اکثریت شیعه، خطرناک تشخیص داده شد. علاوه بر این، ترس عمیق بعث از ضد انقلاب و تعهد ایدئولوژیک غیر مذهبی اش، آن را واداشت که سیاستی دوگانه در پیش گیرد؛ به این معنا که از یکسو برنامه های وسیع آموزشی طرح کرد و از طرف دیگر، دشمنان مورد نظرش را قلع و قمع نمود. از این لحاظ، شیعیان یک هدف طبیعی به شمار می آمدند، به ویژه که اساس فرقه ای رژیم بر جامعه ی سنی استوار بود. در حالی که شیعیان نیز در حزب ارتش استخدام می شدند، اما قدرت مالی به نحو مؤثری در دست الیگار شی سنی تکریتی متمرکز بود که اطراف صدام حسین گرد آمده بودند، در نتیجه، سیاست های اجتماعی اقتصادی بعث بیش تر در جهتی سوق داده می شد که اقتصاد جامعه ی شیعه را زیر دست قرار می داد. علی رغم ثروت و وفور روبه رشد عراق در اثر صدور نفت، گروه بیشماری از شیعیان جنوب و بغداد در حالت فقر و محرومیت نسبی به سر می بردند. این عوامل بحرانی، علت ظهور بنیادگرایی شیعه در دهه ی 1970 بود. (4)
اما در همسایگی عراق، کشور شیعی ایران قرار داشت که حدود 1979 به رهبری امام خمینی رحمه الله، جنبش مردمی شیعی آن به پیروزی رسید.
از آن جا که همواره میان شیعیان ایران و عراق همدلی وجود داشت و هر جنبشی که در ایران به پیروزی می رسید، به عراق نیز سرایت می نمود، مبارزات امام خمینی رحمه الله که از ده سال قبل از آن شروع شده بود، شیعیان عراق را نیز تحت تأثیر خود قرار داد. گرچه مبارزات مردمی شیعیان عراق تا قبل از آن و حتی در همان سالهای اولیه ی تأسیس عراق نیز صورت می گرفت، به گونه ای که ما شاهد تحرکات بسیاری به ویژه در سالهای 1920، 1945، 1946، 1970، 1974، 1975، 1979و 1985 می باشیم؛ ولی پیروزی انقلاب ایران، روحی تازه به کالبد جنبش های شیعی بخشید. بدین ترتیب کانون های شیعی عراق نیز فعال تر از قبل به مبارزه پرداختند.
گروه های متعددی به عنوان نماینده ی مقاومت شیعی در برابر قدرت بعثی به وجود آمدند که اثر آنها، تماس هایی با ایران داشته اند. برای مثال، حزب الفاطمی به رهبری الخراسانی، روشنفکران و افسران شیعه ی عرب و ایرانی الاصل را به منظور سرنگونی رژیم بعثی در اوایل دهه ی 1970 گرد هم آورد. اما پیشروترین گروه انقلابی، «حزب الدعوه الاسلامیه» بود که هسته محوری مقاومت شیعه به حساب می آمد. در مورد ریشه های حزب الدعوه، اختلافات وجود دارد. ظاهراً حزب در 9-1958 توسط آیت الله سید محمد باقر صدر تأسیس شد.(5) الدعوه، یک حزب بزرگ به رهبری روحانیون تحصیل کرده جوان بود که از پیشروترین مجتهد فرهمند عراق، یعنی محمد باقر صدر الهام می گرفتند. اعضای آن، غالباً طبقه ی متوسط و متوسط به پایین بودند که بیش تر در بغداد و شهرهای مقدس جنوب عراق تمرکز داشتند. تبلیغات حزب از طریق مساجد و مدارس مذهبی، تحت راهنمایی حوزه ی علمیه نجف صورت می گرفت.
اعضای فعال حزب با استحکام تمام در «حلقات» سازمان دهی می شدند که خود از هسته هایی تشکیل می شد که بر اساس اصل «سازمان دهی نخی» تشکیلات سازمانی (تنظیم الخیطی) فعالیت می کردند و شناخت هر عضو از همکاران سازمانی خودش محدود بود. از سال 1968 و ظهور بعث بود که حزب، به فعالیت خشونت آمیز متوسل شد؛ زیرا سیاست های غیرمذهبی دولت را ضد اسلامی می دانست. فروختن گوشت خوک، کنترل مدارس مذهبی توسط دولت، جلوگیری از انتشارات مذهبی، ممانعت از تعمیر مساجد و تعقیب و آزار روحانیت شیعه، از جمله نمودهای این سیاست ها بود.
این سیاست ها، بزرگ ترین انگیزه ی شیعیان عراق شد تا پشت سر حزب الدعوة متحد شوند و در یکسری رویارویی های خشونت بار علیه رژیم شرکت جویند. در 1974، مراسم عزاداری حسینی به مناسبت قتل امام حسین علیه السلام به اعتراضات سیاسی خشونت بار تبدیل شد. دولت با دستگیری و سرکوب افراد مورد نظر، به این اعتراضات پاسخ داد. در اوایل محرم 1977 که نیروهای امنیتی سعی کردند در مراسم عزاداری (مسیره یا موکب) شیعیان در نیمه راه نجف و کربلا دخالت کنند، تحریکات حزب الدعوة به اوج خود رسید. انبوه شیعیان با خشم به یک دستگاه پلیس حمله ور شدند و شعارهای ضد رژیم سر دادند. به دنبال این حادثه، دستگیری های گسترده جوانان و افراد مسن شیعه شروع شد؛ عده ای محاکمه و اعدام، و یا در زندان ناشناخته ی شماره ی یک محبوس شدند.
در سالهای آخر دهه، حزب الدعوة و جامعه شیعه، تحت تأثیر انقلاب اسلامی در ایران، رادیکال شدند. در 1978، آیت الله خمینی- رهبر مذهبی ایران- در نتیجه نزدیکی میان ایران و عراق در سال 1975، پس از سالها تبعید در نجف، از عراق اخراج شد. در مورد روابط و پیوندهای خویشاوندی و همکاری نزدیک میان آیت الله و رهبران بلندپایه شیعه ی عراق، جای شک و تردید وجود نداشت. پیروزی انقلاب اسلامی در 1979، موج جدیدی از ناآرامی های شیعه به وجود آورد. تظاهرکنندگان در مراسم محرم 1979، خواستار اصلاحات اجتماعی و استقرار یک حکومت اسلامی شدند. دولت عراق، با توجه به تشویق علنی پیکارجویی شیعه از سوی آیت الله خمینی رحمه الله، حزب الدعوة را هم چون «ستون پنجم» می دانست که هدفش، ادغام ایران و عراق بود. دولت در پاسخ، محمد باقر صدر را در ژوئن 1979 دستگیر کرد و تظاهرات وسیع ناشی از آن در محله ی شیعی الثوره بغداد را، به شدت درهم کوبید. عظمت و گستردگی سرکوب، باعث بروز شکاف در شورای فرماندهی انقلاب (عراق) شد و همین باعث گردید تا اندکی پس از روی کارآمد [ آمدن] صدام حسین در ژوئیه 1979، 22 مقام بلند پایه بعثی اعدام شوند.(6)
پس از چندی، محمد باقر صدر نیز به همراه خواهرش به اتهام خیانت به کشور، در سال 1980 به دار آویخته شد. در همین سال بود که موج جدید دستگیری ها و اعدام ها به وقوع پیوست. رژیم بیش از همه، به فعالیت حزب الدعوه حساس شده و هر گونه ارتباط و فعالیت در راه اهداف حزب به شدت سرکوب می شد.
اما به رغم فشارهایی که از سوی نیروهای بعثی بر شیعیان تحمیل می شد، گروه های شیعی هم چنان به فعالیت های زیرزمینی خود ادامه می دادند. این گروه ها و احزاب شیعی که در کنار احزاب سنی از سال 1920 میلادی تاکنون مشغول مبارزه هستند، عبارت اند از:
1. سازمان الشباب المسلم (جوانان مسلمان) به رهبری عزالدین الجزائری که در سال 1950 شروع به فعالیت کرد و در نیمه ده هشتاد فرو پاشید؛
2. حزب الجعفری که یک سال بعد از تأسیس، در 1952 منحل شد؛
3. جنبش العقائدیین؛
4. جنبش جند الامام. دو جنبش اخیر، در دهه شصت تشکیل شدند که از تشکیلات اولیه حزب دعوت الاسلام هستند؛
5. سازمان العمل الاسلامی که در نیمه دهه هفتاد تشکیل شد و از اوایل دهه هشتاد فعالیت خود را آغاز کرد. این حزب، دارای تشکیلات فراوانی است. از برجسته ترین مؤسسات آن، می توان آقای شیرازی، تقی مدرسی و هادی مدرسی را نام برد؛
6. جنبش المجاهدین العراق، در اوایل دهه ی هشتاد ایجاد شد که بازوی نظامی منسوب به مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق است؛
7. المجلس الاعلی للثورة الاسلامیة. جمهوری اسلامی ایران در ایجاد و گسترش آن تلاش فراوانی کرد تا تمام گروه های مخالف رژیم عراق در آن حضور داشته باشند. ریاست اکثر دوره های آن را آقای محمد باقر حکیم به عهده داشته است. این مجلس در حال حاضر از موقعیتی قوی برخوردار نیست؛ زیرا اغلب گروه ها از آن جدا شدند و فقط آقای حکیم و پیروانش اعضای آن هستند؛
8. حزب الدعوة الاسلامیة، از بزرگ ترین و قوی ترین احزاب سیاسی در عراق است. این حزب را شخصیت های علمی برجسته ای چون سید محمد باقر صدر، علامه سید مرتضی عسکری، سید محمد مهدی حکیم و حاج محمد صادق قاموسی در سال 1958 تأسیس کردند.
حزب از زمان تأسیس، حقیقت زندگی مردم و نقش استعمار را در زدودن هویت اسلامی تشخیص داد. این حزب با علم به این که حکومت ها در انحراف امت و جهل نادانی آنان تلاش بسیار می کنند. تمام تلاش خود را برای آگاهی مردم و ارتباط دادن آنها با اسلام ناب و مقابله با استعمار و جنبش های ضد دینی قرار داد. در این راستا، حزب الدعوة الاسلامی توانست در مقابل تشکل ضد دینی بایستد و ده ها هزار نفر از علاقه مندان را به خود جذب کند.(7)
اما به دلایلی چند، این موفقیت ها همانند مورد ایران به پیروزی نینجامید. از یکسو، حزب بعث به دلیل انسجام درونی و رهبری مقتدر صدام حسین، توانست سیاست های مؤثری در قبال شورش ها و اعتراض ها در پیش گیرد و از سوی دیگر، عدم انسجام احزاب شیعی و رهبری آن ها در پیشبرد انقلاب، عاملی دیگر در راه عدم پیروزی این انقلاب ها به شمار می رود.
شکست شیعه، نتیجه سیاست های صدام حسین بود که سرکوب گسترده و شدید، و سیاست تشویق را نسبت به رهبری شیعه و وفاداران به آن ها به هم آمیخت. بعث در تبلیغات خود، به احساسات عربی جمعیت شیعه متوسل می شد و عقیده ی خود به «روح اسلام» را، به جای جنبه های تشریفاتی آن مکرراً مورد تأکید قرار می داد... .
تأثیر سیاست های سازگارانه و سرکوبگرانه حکومت، با حمله عراق به ایران در سپتامبر 1981، مخالفت شیعه را دچار ضعف اساسی کرد. تبلیغات رژیم و وجود جنگ، کشمکش ها و تضادهای عربی- فارسی را عمیق کرد و بعضی از شیعیان با بروز کدورت ها میان روحانیت شیعه عراق و ایران، با این امر مخالفت ورزیدند که آرمان خود را از طریق انقلاب ایران بشناسانند. در ضمن، سیاست صدام حسین در مورد اعطای پاداش های مادی، برخی از شیعیان برجسته، نظیر کلیددار سید حسن، تولیت بارگاه حضرت علی علیه السلام در نجف، امام علی کاشف الغطاء از کربلا و شیخ علی الصغیر از نجف را به همکاری خود جلب کرد. ... تلاش های صدام حسین در جهت کسب اطاعت شیعیان، در ترکیب نخبگان سیاسی نمودار بود. مقایسه ی سابقه ی وزرای کابینه های 1979 و 1982، نشان می داد که حضور وزرای شیعه، تا حدی گسترش یافته بود. به علاوه، شیعیان در فرماندهی منطقه ای حزب بعث (القیاده و القیطریه)، چهار عضو داشتند که برای نمونه، می توان از: نعیم حداد سخنگوی مجمع ملی، سعدون حمادی وزیر خارجه، و رمی خاروق کارمند بلند پایه ی حزب بعث نام برد.(8)
البته نباید فراموش کرد که پست هایی که شیعیان متصدی آنام می شدند، عموماً غیر حساس و غیر کلیدی بودند. به رغم سیاست های به ظاهر حمایتی صدام حسین، وضعیت اقتصادی شیعیان تغییر نکرد و حتی به لحاظ سیاسی نیز فشارها افزایش یافت. این در حالی بود که جنبش انقلابی از هم پاشیده شده و رهبری واحدی برای پر کردن جای خالی محمد باقر صدر ندارد. چندین سازمان جدید برای مبارزه با حزب بعث سر برآورده اند... در 1979، گروه کوچکی به نام مجاهدین، از طریق اقدام مسلحانه، اعلام موجودیت کرد.
... جناح دیگری که در سال 1980 از حزب مشعب شد، «سازمان عمل اسلامی» (منظمة الاسلامی) به رهبری شیخ محمد شیرازی و هادی مدرسی بود. این گروه با ماجراجویی کوتاه مدت مخالفت و طرفدار فعالیت درازمدت است. گروه سومی موسوم به جماعة العلماء، تحت رهبری آیت الله محمد باقر حکیم به عنوان چتر سازمان گروه های مختلف مبارز شیعی عمل می کرد.(9)
با گسترش یافتن جریان جنگ ایران- عراق، سرنوشت جنبش شیعه در عراق به نتایج تلاش نظامی ایران وابسته شد. در واقع، اهداف نظامی و ایدئولوژیک ایران و اهداف انقلابی شیعیان عراق، در یک جا به هم رسید و موکول به شکست صدام حسین شد...
سرکوب وحشیانه سالهای دهه ی 1980،(10) به الدعوة و جنبش شیعی ضربات سنگینی وارد ساخت و صدها رهبر و اعضای آن در تبعید به سر می بردند. علاوه بر اعدام آیت الله محمد باقر صدر، سید حسن شیرازی در 1980 در بیروت کشته شد. در مه 1983، نود نفر عضو خانواده حکیم دستگیر شدند و هنگامی که آیت الله باقر حکیم یکی از اعضای خانواده به اولتیماتوم بعثی ها مبنی بر قطع تبلیغات رادیویی خود از ایران توجه نکرد، شش تن از آنان اعدام شدند... با وجود این، اغلب جمعیت شیعه ی عراق سکوت اختیار کردند و به هویت عربی خود اصرار ورزیدند.(11)
اما با شروع جنگ دوم خلیج فارس، قیام های تازه ای آغاز شد و شیعیان، جانی دوباره یافته و این بار به همراه گروه های کرد شمال، جبهه ای متحد شکل دادند که البته با پایان یافتن جنگ و با موافقت نیروهای امریکایی، به شکل وحشیانه ای سرکوب شد.
جنگ سوم خلیج فارس نیز، بار دیگر شیعیان معترض این کشور را وارد صحنه ی مبارزه کرد. این بار شیعیان در صددند با اتحاد گروهی خود، به یک مبارزه ی سیاسی مسالمت آمیز دست زنند.
مهم ترین گروه ها و احزاب شیعی که به نوعی درگیر این مبارزه سیاسی شده اند، عبارت اند از:
1. حزب الدعوة الاسلامی؛
2. مجلس اعلا؛
3. سازمان عمل اسلامی؛
4. حزب یا جنبش صدریون که در تاریخ 2003/7/19 تأسیس شد.
مورد چهارم، از جمله جنبش های نوینی است که پس از حمله ی آمریکا به عراق و اشغال نظامی این کشور، ظهور و بروز پیدا کرده است.
این گروه که عمدتاً از جوانان پر شور تشکیل شده بود، هسته ی اولیه تشکلی شد که اکنون با عنوان «جماعت صدر ثانی»، به طرفداری از مقتدی صدر فعالیت می کنند... پس از سقوط صدام، مقتدی صدر با برخی اقدامات گسترده، مؤسسات خیریه و دفاتر پدرش را در شهرهای مختلف عراق دوباره فعال ساخت و اشخاص مهم و تأثیرگذاری هم چون شیخ محمد یعقوبی را که مقلد صدر پدر بود، سازمان دهی کرد و اطراف خود جمع نمود. سپس با تدوین مرام نامه ای که در آن، به لزوم تشکیل حکومت بر اساس احکام اسلامی و اقامه حدود شرعی برای آینده عراق تأکید شده، وارد صحنه سیاسی و اجتماعی این کشور شد. ... قبل از حمله آمریکا به عراق و سقوط صدام، مقتدی صدر و گروهش، نزد برنامه ریزان آمریکا از لحاظ توان سیاسی و حوزه نفوذش میان شیعیان عراق ناشناخته بود... . [دیگر گروه های معارض نیز] از وجود جنبش مقتدی صدر در داخل عراق که نماینده بخش اعظم شیعیان پر شور این کشور بود، غافل و بی خبر بودند. ... از این روست که امروزه، هم آمریکایی ها و هم گروه های عراقی، با ظهور جنبش جوانان پرشور شیعه به رهبری مقتدی صدر غافلگیر شده و وی را مانع عمده برنامه ریزی های خود در عراق می دانند.(12)
این گروه، خواستار خروج و عقب نشینی سربازان آمریکایی و نیروهای ائتلاف از عراق و به طور کلی، مخالف مدیریت آمریکایی در جریان دولت سازی عراق بوده اند. البته چندی پیش با وساطت آیت الله سیستانی، به تشکیل حزبی سیاسی و شرکت در مبارزات انتخاباتی و سیاسی کشور رو آورده اند.

پي نوشتها:

1- هرایر دکمجیان، پیشین، ص 226.
2- همان.
3- البته دوران حکومت برادران عارف، به نسبت حکومت بعث، دوران آرامی برای شیعیان به شمار می آید.
4- هرایر دکمجیان، پیشین، صص 227و 228.
5- این حزب، در واقع مولود اصلی «جماعة العلماء» است که چند سال قبل از آن شکل گرفته بود. سیروس برنا بلداجی، «شیعیان عراق بررسی وضعیت جامعه شناختی»، فصلنامه ی شیعه شناسی، س2، ش7، پاییز83، ص156.
6- هرایر دکمجیان، پیشین، ص 229-232.
7- «وضعیت گروه های سیاسی عراق (گفتگو با استاد حسن حکیم)، فصلنامه علوم سیاسی، س5، ش18، تابستان 1381، صص 344و 345.
8- هرایر دکمجیان، پیشین، ص 235-237.
9- همان، صص 237 و 238.
10- در این سال، نامه ای از سوی انگلستان به صدام تسلیم می شود که بر اساس آن، اعلام شده بود آیت الله محمد باقر صدر باید اعدام گردد و هر کس با حزب الدعوة ارتباط دارد یا برای آنان تبلیغ می کند و یا متعاطف به آنهاست اعدام گردد که بر این اساس، دویست هزار نفر اعدام شدند و عده ی بسیاری از کشور گریختند.
11- هرایر دکمجیان، پیشین، ص 240.
12- «مقتدی صدر، نماد مقاومت شیعیان عراق علیه اشغالگران»، جمهوری اسلامی، س 26، ش 7209، 12خرداد ماه 1383، ص6.

منبع: کتاب جغرافیای سیاسی شیعیان منطقه خلیج فارس




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط