تشیع در دوره‏ى امام رضا(ع)

هشتمین پیشوای شیعیان، امام علی بن موسی الرضا(ع) در سال 148 ق، در مدینه به دنیا آمد(1) و در صفر سال 203 ق، در 55 سالگی به شهادت رسید.(2) نام مادر آن حضرت را نجمه، تکتم، سکن نوبیه، ام البنین ،(3) اروی و...
سه‌شنبه، 5 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تشیع در دوره‏ى امام رضا(ع)
تشیع در دوره‏ى امام رضا(ع)
تشیع در دوره‏ى امام رضا(ع)


1. زندگی نامه‏ى مختصر امام رضا(ع)

هشتمین پیشوای شیعیان، امام علی بن موسی الرضا(ع) در سال 148 ق، در مدینه به دنیا آمد(1) و در صفر سال 203 ق، در 55 سالگی به شهادت رسید.(2)
نام مادر آن حضرت را نجمه، تکتم، سکن نوبیه، ام البنین ،(3) اروی و خیزران ذکر کرده اند و گویا پس از ولادت امام رضا(ع) طاهره نامیده شده است.(4) و لقبش را «شقراء» گفته اند.(5)
لقبهای آن حضرت را صابر، رضی، وفی، صدیق و رضا دانسته اند(6) که به «رضا » شهرت بیشتری دارد.(7)

2. امام کاظم(ع) و حاکمان

مدت امامت امام رضا(ع) بیست سال بوده که حدود ده سال نخست آن با خلافت هارون، حدود پنج سال با خلافت امین و حدود پنج سال پایانی آن با خلافت مأمون هم زمان بوده است.(8)

1-2. امام رضا(ع) و هارون

با آنکه بیشتر دوره‏ى امامت امام رضا(ع) با خلافت هارون معاصر بوده است، اما تاریخ نگاران برخورد تند و نامناسبی با آن حضرت گزارش نکرده اند و امام رضا(ع) در این دوران توانست به آسانی با شیعیان ارتباط داشته، با پاسخ به پرسشها و نشر معارف دینی، آنها را رهبری نماید، چنانکه خود به این وظیفه، به ویژه در دوران حضورشان در مدینه اشاره کرده اند.(9)
البته این سخن به معنای همراهی کامل هارون با امام رضا(ع) نیست، بلکه بدان معناست که هارون به دلیل تظاهر به بی طرفی در شهادت امام کاظم(ع) یا دلایل دیگر، درصدد آزار امام رضا(ع) و شیعیانش برنیامد و گویا آن حضرت نیز از این تصمیم هارون آگاه بود که وقتی برخی شیعیان از اظهار امامت ایشان به طور آشکار ترسناک بودند، فرمود: هارون بر من دست نخواهد یافت.(10) آن حضرت در روایات متعددی با اطمینان اعلام کرده اند که از ناحیه‏ى هارون به ایشان آسیبی نخواهد رسید؛(11) به علاوه چنانکه از روایتی برمی آید، هارون یک مرتبه امام را احضار نمود که به ایشان آزاری برساند، اما موفق نشد و خودش اعتراف کرد که من قصدی داشتم، اما خداوند قصد دیگری کرد.(12)

2-2. امام رضا(ع) و امین

آرام ترین دوره‏ى امامت امام رضا(ع) و شیعیان او، هم زمان با خلافت امین بوده است . در این زمان، درگیری های طولانی و جنجالی امین و مأمون آغاز شده و به اوج خود رسیده بود. از این رو، امین فرصت تعرض به امام رضا(ع) و شیعیان را نیافت و همین باعث شده بود شیعیان به آسانی و بیش از پیش با امام رضا(ع) ارتباط برقرار کرده، از دانش و رهبری های آن حضرت کمال استفاده را بنمایند و آن حضرت نیز بتواند با آرامش بیشتر، به گسترش و تحکیم مبانی اعتقادی و دینی شیعیان در نقاط مختلف سرزمین اسلامی مبادرت ورزد و حتی چنانکه خود آن حضرت فرموده اند با آنکه خودشان در مدینه بوده اند، اما نامه ها و دستورهایشان در شهرهای دیگر نفوذ داشته است.(13)

3-2. امام رضا(ع) و مأمون

چنانکه از گزارش یعقوبی برمی آید، در سال 198 ق، بیعت عمومی با مأمون صورت گرفته است(14) و وی در ابتدا به گماردن کارگزاران و سامان دادن به امور حکومت پرداخته و مرکز خلافت خویش را مرو قرار داد، در حالی که می دانیم مقر خلفای پیش از او بغداد بود.
مأمون به سبب مشغله های فراوان ماه های نخستین خلافتش ، در ابتدا با امام رضا(ع) کاری نداشت و آن حضرت نیز در مدینه به فعالیتهای فرهنگی، علمی و رهبری شیعیان اشتغال داشتند، اما طولی نکشید که مأمون از وجود امام رضا(ع) در مدینه احساس خطر کرد و تصمیم گرفت آن حضرت را به مرکز خلافت احضار نماید، تا از این راه ایشان را از نزدیک زیر نظر داشته باشد.

الف) دعوت امام رضا(ع) به خراسان

در مورد اینکه طرح احضار امام رضا(ع) از مدینه به مرو از سوی چه کسی بود، اختلاف نظر وجود دارد و اگر چه برخی منابع عامل این کار را فضل بن سهل، وزیر مأمون دانسته اند،(15) اما بیشتر گزارشهای تاریخی، این حرکت را به شخص مأمون نسبت داده اند.(16)
به هر صورت، مأمون امام رضا(ع) را به مرو دعوت کرد و آن حضرت نخست این دعوت را به علتهای گوناگون نپذیرفت، اما مأمون چندین بار به آن حضرت نامه نوشت و بر این کار اصرار ورزید تا آنکه امام رضا(ع) دانست که مأمون از ایشان دست برنمی دارد و چاره ای جز پذیرش این دعوت ندارد.(17) از این رو، آن حضرت تصمیم گرفت به خراسان بیاید، اما چون از فرجام کارش آگاه بود، نگرانی و ناخرسندی خود را از این سفر نشان می داد و به گونه ها ی مختلف اظهار می نمود. وداعهای متعدد با مرقد شریف رسول خدا(ص) در مدینه، چگونگی این خداحافظی ها،(18) سخنان و سفارشهای ایشان به خانواده اش در آستانه‏ى این سفر(19) و حتی تصریح آن حضرت به اینکه دیگر به مدینه باز نخواهد گشت،(20) همگی نشان دهنده‏ى آن است که آن حضرت از روی اجبار و اکراه به دعوت مأمون پاسخ مثبت داده اند.

مسیر امام رضا(ع) از مدینه تا خراسان

یکی از نکاتی که باید در سفر امام رضا(ع) به خراسان بدان توجه داشت، تعیین مسیر امام در این راه است. با توجه به حضور برخی از شیعیان امام رضا(ع) در کوفه و قم ، مأمون مسیر امام رضا(ع) را از راه بصره، اهواز و فارس تعیین کرده و تأکید کرده بود که ایشان را از جبال و قم عبور ندهند.(21) شیخ صدوق نیز علت آن را حضور تعداد زیادی از شیعیان در این دو شهر و در نتیجه، ترس مأمون از ممانعت شیعیان از حرکت امام عنوان کرده است.(22) به هر صورت، بیشتر گزارشهای تاریخی نیز حرکت امام را از بصره، اهواز و فارس دانسته اند؛(23) گر چه برخی از منابع، عبور آن حضرت را حتی از راه بغداد، قم و مناطق دیگر نیز آورده اند.(24)

امام رضا(ع) در نیشابور

امام رضا(ع) در مسیر خود به طرف خراسان، در شهرها و مناطق مختلفی توقف و با مردم به ویژه شیعیان دیدار نمود که مهم ترین توقف حضرت در نیشابور صورت گرفته است. هنگامی که امام(ع) به نیشابور رسید، شمار بسیاری از مردم به استقبال شتافتند که در میان آنان، تعدادی از عالمان و محدثان نیز حضور داشتند و از آن حضرت خواستند تا حدیثی از پدران بزرگوارش بیان نماید. حضرت پس از آنکه جمعیت را به سکوت فراخواند، با ذکر حدیثی که اسناد آن را از امام کاظم(ع) تا رسول خدا(ص) متصل نمود، از قول خداوند متعال فرمود:
کلمه‏ى لا اله الا الله دژ من است، هر کس در دژ من وارد شود، از عذاب من در امان خواهد بود».
پس از آنکه مرکب امام به حرکت درآمد، حضرت سر از کجاوه بیرون آورد و فرمود:
بشروطها و أنا من شروطها؛ البته شروطی دارد و من از شروط آن هستم.(25)
دراین حدیث که به دلیل ناب بودن سلسله‏ى اسنادش، به سلسلة الذهب معروف است، امام رضا(ع) اساسی ترین پایه‏ى ایمان به‏ یگانگی خداوند متعال را، پذیرش امامت خود- که به معنای پذیرش امامت سایر امامان(ع) نیز هست- معرفی نموده است.

پي نوشت :

1- الارشاد...، ج 2، ص 247؛ البته ولادت ایشان را در سال 151 و 153 نیز نقل کرده اند ر.ک: مناقب آل ابی طالب(ع)، ج 4، ص 367.
2- همان.
3- طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص 313.
4- مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 367.
5- أربلی، أبوالحسن علی بن عیسی بن أبی الفتح، کشف الغمة، ج 3، ص 53.
6- مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 4، ص 367.
7- کشف الغمة، ج 3، ص 53.
8- تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 430 و 442.
9- بحارالأنوار، ج 49، ص 100و 144.
10- الارشاد...، ج 2، ص 255.
11- همان؛ مناقب آل ابی طالب(ع)، ج 4، ص 339-340.
12- بحارالأنوار، ج 49، ص 116.
13- همان، ص 144.
14- تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 444 به بعد.
15- ابن طقطقا، محمدبن علی، تاریخ فخری، ص 300.
16- الکافی، ج 1، ص 555؛ الارشاد...، ج 2، ص 259.
17- همان.
18- عیون أخبار الرضا(ع) ج 2، ص 217.
19- همان، ص 218.
20- مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 4، ص 340.
21- الکافی، ج 1، ص 555.
22- عیون أخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 218.
23- الکافی، ج 1، ص 555.
24- تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 448؛ ابن طاووس حسنی، عبدالکریم، فرحة الغری...، ص 131.
25- ... سمعت الله جل جلاله ‏یقول: لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی، قال: فلما مرت الراحلة نادانا: بشروطها و انا من شروطها، ر.ک: صدوق، محمد بن علی، التوحید، ص 25.

منبع: برگرفته از تاریخ تشیع(1)




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط