رسالت دانشگاه و جنبش دانشجويي
نويسنده:سيد رضا تقوي
يکي از معيارهاي رشد و زمينه هاي توسعه در جوامع مختلف، دانشگاه است زيرا اين مرکز علمي در سازندگي انسان ها و تبديل قوه به فعل، رسالت عظيمي بر عهده دارد و ابداع و ابتکار، کشف روابط پديده ها و شناخت تأثير و تأثر اجسام بر يک ديگر، جهان شکوه مندي را در برابر چشمان هوشيار بشر گشوده و زندگي را با تحول و تنوع نامحدودي رو به رو ساخته است. بنابراين هر کجا تابلويي به نام دانشگاه بالا رفت و يا بر پيشاني ساختماني کلمه ي مقدس دانشگاه نقش بست شکوفايي استعدادها را نويد مي دهد.
دانشگاه سلسله خصوصيت هايي دارد که هر کدام از آنها کتاب مفصلي هستند که نيازمند تفسير و مفسراند.
نخستين خصوصيت دانشگاه، «جواني» است نيروهايي که در مراکز دانشگاهي گرد آمده اند معمولا جواناني پر شور و سرشار از انرژي و استعداد روحي هستند. جوان، يعني نسلي که در دوران شکوفايي استعدادهاي جسمي و روحي قرار دارد. از نظر جسمي، عضلاتي پيچيده، سينه هايي ستبر، اعصابي منظم و پولادين، از لحاظ رواني طبعي عصيان گر، احساساتي پر شور و روحيه اي آماده براي تخريب و تهور. و اين که پيامبر اکرم صل الله عليه و آله مي فرمايد: «الشباب شعبه من الجنون»؛ جواني شعبه اي از ديوانگي است، به همين خصوصيت هاي روحي جوان اشاره دارد که قدرت جواني، آنها را به کارهايي مي کشاند که به ظاهر ناشدني است ولي جوان با تکيه بر استعدادهاي توان مند خود ناممکن ها را ممکن و ناشدني ها را شدني مي کند.
ويژگي ديگر محيط هاي دانشگاهي، «دانشجويي» است؛ محيطي که عطر علم و آگاهي، برهان، استدلال، تحقيق و تفحص، فضاي آن را معطر نموده و تعقل و تتبع را مبناي کار خود قرار داده است و اين خصوصيت باعث مي گردد تا خصوصيت اول را که خصوصيت جواني است تا حد زيادي کنترل کند و جوان را به دست احساسات نسپارد، بلکه مبناي هر احساس و شوري را شعور قرار دهد.
نيازهاي دستگاه هاي مختلف به تخصص دانشگاه ها، ويژگي ديگري است که در جاي خود بايد به آن پرداخت.
چنين خصوصيت هايي اين گونه مراکز را مورد توجه دوست و دشمن قرار داده است و هر گروهي براي دست يابي به اهداف خود بهترين و مناسب ترين وسيله را دانشگاه و مراکز دانشجويي مي داند.
دوستان، دانشگاه ها و دانشجويان را سرمايه هاي ارزش مندي براي جامعه به حساب مي آورند و معتقدند که بايد با اين سرمايه ها، آينده کشور را در بخش هاي گوناگون ساخت و استعدادهاي سرشار هم چنان از چشمه سار دانشگاه بجوشند تا رودبارهاي تخصص، به دشت جامعه جريان يابند و نهالستان خودکفايي و استقلال را سيراب نمايند.
دشمنان نيز براي نفوذ در فکر و فرهنگ جامعه بهترين محيط و مناسب ترين حوزه را در دانشگاه مي دانند بنابراين بيشترين سرمايه گذاري را براي نفوذ بر روي نيروهاي دانشگاهي انجام مي دهند، زيرا اداره کنندگان آينده ي کشور فارغ التحصيلان دانشگاه ها هستند و همراهي و هم دلي يک نيرو از اين مراکز در واقع به منزله در اختيار گرفتن بخشي از کشور خواهد بود.
نگاهي کوتاه به سير تاريخي دانشگاه، در کشور ما اين موضوع را اثبات مي کند که استکبار جهاني، مهره هاي مؤثر تبليغي و مزدوران خويش را بيشتر از طريق دانشگاه به درون اجتماع مورد نظر، نفوذ داده است. گروه روشن فکران غرب زده و شرق زده،- آنان که هويت فرهنگي و اعتقادي خود را در برابر انديشه هاي وارداتي، به کلي از دست داده بودند- مبلغان فرهنگ بيگانه و زمينه ساز حضور استعمار مي شدند.
براي تقريب ذهن در قالب يک کلام تشبيهي مي گوييم: در نظام هاي وابسته ي طاغوت زده، دانشگاه مانند بندري است که کشتي هاي استکبار در آن پهلو مي گيرند و کالاهاي فرهنگي خود را در بسته بندي پر زرق و برق روشن فکرانه به درون جامعه وارد مي کنند.
اين که در آغاز پيروزي انقلاب اسلامي، عوامل استکبار جهاني به وسيله ي رسانه هاي گروهي سعي مي کردند تا از روشن فکران چهره ي مردمي و قهرمان ملي بسازند و يا اين که بعد از پيروزي انقلاب بار انداز گروه هاي وابسته ي به استکبار، دانشگاه مي شود و ساختمان دانشکده ها را به مرکز توطئه و تخريب عليه انقلاب تبديل مي کنند موضوعي اتفاقي و ناآگاهانه نيست.
اين سخن به هيچ رو به معناي اين نيست که هر کس در چنين دانشگاهي تدريس و يا تحصيل مي کند عمله ي استعمار است زيرا گروهي بودند که در نظام طاغوتي تسليم مظاهر فساد نمي شدند و شجاعانه در برابر هجوم افکار بيگانگان مي ايستادند و به همراه شاگردان خود دريچه ي سعادت را به روي افراد جامعه مي گشودند، که در اين ميان نام شهيدان مطهري و مفتح و نيز ديگر استادان غير روحاني آزادمنش و متدين درخشندگي بيشتري دارد. هم چنين نقش ارزنده ي آنان که سلسله جنبان انقلاب اسلامي در سطح دانشگاه ها بودند را نبايد از نظر دور داشت.
1. جنبش دانشجويي، جنبش شعري نيست؛ هر چند شعارهاي سازنده و روشن گر از متن اين جنبش مي جوشد و اهداف حرکت عصيان گر را تفسير مي کند، ولي مبناي شعار را شعور تشکيل مي دهد. به تعبيري، وجهه ي شعوري جنبش دانشجويي از وجهه ي شعاري آن ظهور و بروز بيشتري دارد؛ به عبارت ديگر در جنبش دانشجويي آتش استدلال و شعور به جوشش مي آيد نه آتش احساس.
2. جنبش دانشجويي، جنبش اجتهاد است و نه تقليد، چون دانشجو به سلاح علم و آگاهي مجهز است و مقدمات اجتهاد سياسي را که عبارت باشد از: آگاهي به سنن و قوانين لايتغير تاريخ و اجتماع، شناخت پديده ها و فرهنگ ها و هويت هاي فرهنگي و مردمي... فراهم آورده است، لذا با استفاده از اين مقدمات، حکم و وظيفه ي انقلابي خويش را کشف و اعتراض را آغاز مي نمايد.
3. امتياز ديگر جنبش دانشجويي، برنامه داشتن است؛ بي برنامگي از شأن هيچ حرکتي به ويژه حرکت دانشجويي نيست. نداشتن برنامه، جنبش را در هاله اي از ابهام، فروخواهد برد و ابهام آفت خطرناک هر حرکتي به شمار مي آيد.
هر جنبشي بايد در دو بخش، برنامه هاي انقلابي خود را به طور شفاف بيان بدارد: تخريبي و سازندگي، در بخش تخريبي معمولا مقدمات رسيدن به هدف و پيروزي را فراهم مي سازد و به منظور سست کردن پايه هاي نظام مغضوب و ادامه ي مبارزه تدوين مي گردد و بخش ديگر براي بعد از رسيدن به پيروزي است که اداره ي جامعه را بر اساس معيارها و آرمان ها بيان مي دارد و در اين بخش جنبه هاي سازندگي، هنر ايجاد تعادل بين بخش هاي مختلف و نيازهاي طبيعي انسان، نمايش خواسته ها در صحنه ي عمل نمود بيشتري دارند.
4. ويژگي ديگر جنبش هاي دانشجويي «سعه صدر» است. روح حرکت هاي دانشجويي بر اساس گذشت و جذب و محبت است، اين جنبش بيشتر بر مشترکات تکيه مي کند و براي تقويت جبهه ي خود و تشکيل صفوف فشرده جزئيات را ناديده مي گيرد و محور حرکت را بر کليات و اصول مي گذارد. تنگ نظري و «ضيق صدر» ريشه در جهل دارد و فرض اين است که دانشجو عالم و آگاه است.
5. امتياز ديگر جنبش دانشجويي «جلو داري» است، چون خصلت پيش روي و جلو داري از خصلت هاي بارز دانشگاه و دانشجو است. جنبشي که از دانشگاه بجوشد و دانشجو بيان گر و نگهبان آن باشد خصلت جلو داري را در سرشت خود دارد.
دانشگاه و دانشجو، امتياز جلو داري را در انقلاب از آن جا مي گيرند که به نابساماني ها و علل و وقايع زيان بار اتفاقيه زودتر آگاهي پيدا کرده اند و لذا فرياد اعتراض و جبهه گيري آنها به همان مقدار جلوتر از اقشار ديگر شروع مي شود بر اين اساس جنبش هاي دانشجويي را مي توان به عنوان آژير تحول و نشانه ي انقلابي گسترده در سطح جامعه به حساب آورد.
6. مردم دوستي از ويژگي هاي ديگر جنبش دانشجويي است هر چند در برخوردهاي نخستين به نظر مي رسد که اين جنبش هيچ قرابت و پيوندي با توده ها و اقشار مردمي ندارد، ولي با مطالعه و دقت بيشتر معلوم مي شود که مبناي جنبش بر اساس مردم دوستي استوار است دردهاي مردم محروم، دانشگاه را دردمند و مظلوميت هاي مظلومان؛ دانشجو را متأثر ساخته و آنان را به فرياد کشانده است.
در اين وِيژگي خصلت ايثار را مشاهده مي کنيم، ايثار از صفات متعالي انسان هاي رشد يافته است آنان که خويش را به رنج و زحمت مي اندازند تا در پناه آن ديگران به آرامش برسند، خود فدا مي شوند تا ملتي فداي مطامع هوس بازان نگردد.
نکته قابل تذکر اين است که جنبش دانشجويي در نظام مقدس اسلامي معيارها و ويژگي هايي دارد که بحثي مستقل را مي طلبد، زيرا شيوه هاي دعوت، روش مبارزه ائتلاف ها– اولويت ها، امامت و رهبري بايد به شکلي دقيق تر مورد بحث و بررسي قرار بگيرد که در اين جا تنها کليات مقبول و معمول در سطح جهان مورد نظر است.
با توجه به مطالب ياد شده نتيجه مي گيريم که جنبش هاي دانشجويي با اين خصلت ها و خصوصيت ها زنده است و حيات و زندگي اين جنبش و گردانندگانش مربوط به ارزش هايي مي باشد که به سادگي هم بدست نيامده، بلکه سال ها مبارزه ي پي گير و بي ريا دانشگاهيان انقلابي و انقلابي هاي مخلص دانشگاهي، اين ثمره ي شيرين را در دنيا به بشر هديه کرده است که امروز جنبش هاي دانشجويي از موقعيت و احترام والايي برخوردار باشند.
از ميان مطالب تفکيک شده تنها به بخش آخر يعني نگاهي به جنبش دانشجويي در زمان بعد از انقلاب فرهنگي مي اندازيم و به بيان نقطه نظرهاي مربوط به اين موضوع در اين زمان خاص مي پردازيم.
چنان که بعضي معتقدند و براي اعتقاد خود دلايلي را ارائه مي دهند و اين جانب نيز تا حدي با آنان هم عقيده هستم اين است که مي گويند: بعد از انقلاب فرهنگي و بازگشايي دانشگاه ها، جنبش دانشجويي آهنگ رکود داشته است. دانشجويان علاقه ي چنداني نسبت به حضور فعال در صحنه هاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي از خود نشان نمي دهند و بي تفاوتي و سکوت را بر حساسيت و موضع گيري ترجيح مي دهند. مي پرسند علل اين رکود را چگونه بايد تحليل کرد و چه راه حل هايي براي احياي دوباره حرکت هاي دانشجويي و حضور فعال دانشجويان در صحنه هاي مختلف انقلاب بايد ارائه داد؟
در اين گونه جنبش دانشجويي بعد از بازگشايي دانشگاه ها آهنگ رکود داشته است گويا جاي هيچ گونه ترديدي نيست زيرا حضور دانشجويان در صحنه هاي سياسي و فرهنگي و اجتماعي نه تنها به شکل پيش رو و جلودار نبوده چنان که در برخورد با لانه جاسوسي مشاهده مي کنيم بلکه در ميدان هايي که مردم حزب الله ميدان دار صحنه ها بوده اند اقشار دانشجو به صورت بسيار کم رنگ تري حضور داشته اند. ابتکاري که بتواند به آن حرکت مردمي شوري بيشتر و اوجي شکوه مندتر ببخشد کمتر به چشم مي خورد. البته منظور از حضور دانشجويان و دانشگاهيان متعهد و متدين، هيچ گاه از صحنه هاي انقلاب غايب نبوده اند.
هر گاه کسي بگويد چه لزومي دارد که دانشجويان، به شکل تافته اي جدا بافته از مردم، خويش را مطرح کنند آنان نيز همانند توده هاي ميليوني حزب الله مرزهاي تمايز را مي شکنند و خويش را به خاطر هم رنگي و هم آهنگي بيشتر با مردم در متن توده ها حل و هضم مي کنند و چنين شيوه اي چهره ي مردمي دانشگاهيان را قوي تر و مبارزه را بي رياتر جلوه مي دهد؟
در پاسخ کساني که اين گونه مي انديشند بايد بگوييم که: اولا به خاطر جايگاه اجتماعي و فرهنگي و سياسي دانشجو و دانشگاه که مسلح به سلاح دانش و آگاهي است اين انتظار وجود دارد که در صحنه هاي مختلف، نخستين کسي که فرياد بر آورد و غافلان را به بيداري و هوشياري دعوت کند اين گروه باشد. پس انتظار جلو داري از اين قشر انتظار به حقي است.
ثانيا در بينش اسلامي مبارزه و جهاد به خاطر اين که تافته اي جدا بافته به حساب آيد و يا خود و طبقه ي خود را براي دست يابي به امتياز مطرح سازد مبارزه اي انحرافي و در طريق شيطان است بر طبق ضوابط اسلامي هر قشر بر اساس ميزان آگاهي و توان خود بايد در جهت حاکميت قانون خدا و از ميان برداشتن طاغوت و انديشه هاي طاغوتي در ميدان مبارزه به عنوان تکليف شرعي و انساني شرکت جويد.
ثالثا ابتکار را در مبارزه و جهاد به دست گرفتن و در مسير رضايت خداوند در متن توده ها، به توده ها خدمت کردن و مسئوليت سنگين تري را قبول نمودن منافات با مردمي بودن دانشجو ندارد.
از موضوع ضرورت طرح و تحليل اين بحث که بگذريم به بررسي فهرست وار علل و عواملي مي پردازيم که موجب گشته اند تا نمودهايي از رکورد را بر چهره ي دانشگاهيان مشاهده کنيم:
1. يکي از عوامل رکود جنبش دانشجويي عدم حضور فيزيکي دشمن در دانشگاه ها است. يعني دانشجويان مسلمان و انقلابي ما تا وقتي که دشمن در چهره هاي گوناگون وجود داشت صحنه داران و صحنه سازان مسائل انقلاب بودند ولي آن گاه که حضور فيزيکي دشمن به طور علني از دانشگاه حذف شد و يا در برابر طوفان انقلاب قدرت حضور را از دست داد و در زير پوشش هاي منافقانه قرار گرفت رکودي بر شتاب ها و هيجان هاي دانشجويي ظاهر گرديد او ديگر به صورت ظاهر در مقابل خود سنگري، سلاحي، سربازي... را مشاهده نمي کرد و لذا اين گام نخستين را گام فرجام دانست و به اصطلاح احساس آرامش و آسايش کرد و در فضاي آرام که موانع نخستين برداشته شده بايد اوج ها و موج ها در جهت سازندگي بيشتر باشد اما رفته رفته آرامش و رکود را به دنبال آورد و اين که آرامش و امنيت در چه شرايطي مبدل به رکود مي شود و چه عواملي و اشخاصي در تبديل سکون و آرامش به رکود و بي تفاوتي نقش دارند بحث مفصلي مي خواهد که در اين جا نمي توان آن را مطرح ساخت.
دانشگاهيان خود بهتر مي دانند که عدم حضور فيزيکي دشمن در دانشگاه دليل بر از ميان رفتن او نيست حضور متافيزيکي و فرهنگي دشمن خطرش به مراتب بيشتر است تا حضور شخصي او. پس اگر سنگرهاي سيماني و شني گروهک ها از دانشگاه ها جمع شد نبايد تصور کرد که سنگرهاي فکري– فرهنگي و اخلاقي آنان از دانشگاه و اجتماع جمع آوري گرديده است اگر دشمن تيربار و نارنجک و تفنگ را از دست انداخت اسلحه ي قلم و کتاب و کلاس را رها کرده باشد.
از طرفي ديگر حذف فيزيکي دشمن از محدوده ي دانشگاه ما را نبايد از پيوندهاي او با دشمنان انقلاب در سطح جهان غافل کند همان استکبار جهاني که او را تغذيه مي کرد و مي کند با امکاناتي بيشتر و شيوه هايي پيچيده تر رو به روي انقلاب اسلامي ايستاده و کمر به نابودي امت به پاخاسته و ارزش هاي جوشيده از متن مکتب ما بسته است. پس در چنين شرايطي مبارزه بايد پر شکوه تر و برنامه هايش دقيق تر و صفوف مبارزانش فشرده تر باشد.
2. از عوامل رکود جنبش دانشجويي را بايد «قانع شدن به شعار» دانست توضيح مطلب اين که: هر حرکت و مبارزه اي به ويژه مبارزات دانش جويي اگر موج تند عصيان گر فروکش مي کند و بعد از مدتي ديگر شعارها تأثير مثبت خود را از دست خواهند داد بلکه روحيه ي بي اعتمادي و بي تفاوتي و گريز از گويندگان بدون عمل را تقويت خواهد کرد و در اين مورد است که بايد گفت: «از قضا سر که انگبين صفرا فزود».
تنها مرگ بر آمريکا گفتن، آن هم براي قشر دانشجو قابل قبول نيست شعارهاي تعيين کننده بايد هر چه پر اوج تر بيان گردد و زمينه هاي عملي و راه هاي اجرايي و مؤثر شعارها بايد در قالب طرح هاي اصولي و مبارزاتي تدوين و عرضه گردد.
امروز استکبار جهاني اعم از شرقي و غربي آن، ابزارهاي فريبنده و روش هاي منافقانه اي را در اختيار گرفته است او براي فريب ملت ها و به يغما بردن سرمايه هاي مادي و معنوي بشريت مظلوم، در زمينه هاي گوناگون طرح دارد مبارزه با اين شيطان بزرگ بدون برنامه و طرح عملي و منطقي امکان ندارد.
پرسش اين است که دانشجويان انقلابي و متعهد ما تا به حال چه طرح هايي براي مبارزه با استکبار به ويژه آمريکاي جهان خوار، در بخش هاي سياسي، نظامي، اقتصادي و فرهنگي و اجتماعي، بر اساس معيارهاي اسلامي و انقلابي ارائه داده اند؟
آيا براي نجات انسان هاي در بند و آزادي مستضعفان و محرومان جهان چه راه حل ها، ابزارها، شيوه ها و مبارزاتي را پيشنهاد کرده اند؟ در اين که قدمهايي برداشته شده است ترديدي نداريم و هرگز اين حرکت هاي کمرنگ و قدم هاي کوتاه در شأن انقلاب اسلامي و جامعه ي دانشگاهي ما نيست.
3. ضعف برنامه هاي سياسي نيز از عوامل مؤثري مي باشد که جنبش دانشجويي را به رکود کشانده است. اهم نارسايي هايي که در مسائل سياسي دانشگاه ها مشاهده مي شود و در رکود جنبش دانشجويي نقش بسزايي دارد بدين قرارند:
الف) بعضي از برخوردها و حرکت هاي سياسي در دانشگاه ها سياسي نيستند، عقده گشايي هايي است که در حوزه مسائل سياسي طرح مي شوند. نمود خصلت هاي افرادي مي باشد که از زمينه هاي سياسي استفاده مي کنند و خصلت خويش را بروز مي دهند در چنين فضاي غير طبيعي آن چه که زير سئوال مي رود دانشجو و دانشگاه و آن چه که مظلوم واقع مي شود «سياست» است.
ب) گاه سياست هاي باندي و گروهي بر سياست هاي انقلاب حاکميت داده مي شود. سياست انقلاب بر اين است که هر فرد و يا جمعي که به رهبري اعتقاد داشته و بر اساس انديشه هاي اسلامي، خط مبارزه ي نه شرقي نه غربي را پذيرفته، و به آرمان هاي شهيدان و شکوهمندي هاي امت اسلامي ايران عشق ورزيده، هر چند به شيوه هاي اجرايي من و شما ايراد داشته باشد جذب گردد و ميدان براي همراهي و هم گامي او نيز باز گذاشته شود. که متاسفانه دست اندرکاران مسائل دانشجويي تا به حال کمتر موفق به چنين خط مشي اي شده اند. در اين گونه شرايط، کار سياسي چون رنگ و آهنگ باند و گروه خاصي را به خود گرفته تنفر و انزجار ايجاد مي کند و گروهي که نمي خواهند تحميل سياست هاي باندي را تحمل کنند و اگر خارج از محدوده ي باند هم ابزار و ميداني براي کار سياسي نباشد جز کنار کشيدن و کم کم به وادي بي تفاوتي افتادن راهي در پيش پاي خود نمي بينند.
در اين جا مي خواهيم بين «کار سياسي» و «کار گروهي» تفاوت قائل شويم: گاهي کار براي تقويت سياست هاي مقبول و دست يابي به انديشه ها و اهداف سياسي انجام مي گيرد که اين «کار سياسي» است و گاهي کار در حوزه ي سياست براي تقويت گروه و چهره ي مشخصي انجام مي شود که اين «کار گروهي» است در قسم اول انديشه و ارزش حاکميت دارد و در قسمت دوم چهره و شخص و يا سازمان و تشکيلات اصل قرار مي گيرد که اسلام اصالت را به ارزش ها و حقيقت مي دهد و بقول امير مؤمنان علي عليه السلام: «اعرف الحق تعرف اهله؛ حقيقت را بشناس، آن گاه اهل آن را خواهي شناخت.» اهل حق را به اين جهت حمايت مي کنيم که وجودشان را از حقيقت پر کرده اند و در هر کجا که حق باشد بايد آن جا بود.
بنابراين «کار سياسي» در نظام اسلامي در جهت تقويت و حاکميت انديشه هاي سياسي بر اساس معيارهاي مکتبي و مستند به دلايل شرعي است. و «کار گروهي» يعني پاي بندي به انديشه ها و استنباط هاي گروه و تلاش در جهت حاکميت و تقويت خواسته هاي گروه مورد نظر. پس توجه داريد که بين «کار گروهي» و «گروهي کار کردن» فرق گذاشته شدند.
ديد ما به تشکيلات و يا سازمان هم ابزاري است، تشکيلات و سازمان وسيله اي هستند در خدمت ارزش ها و طبعا تقدس دارند و هر اندازه تشکيلات براي پيش برد آرمان هاي حق طلبانه مؤثرتر و به حقيقت نزديک تر باشد ارزش بيشتري خواهد داشت و به هر مقدار که از حقيقت فاصله بگيرد و ابزاري براي خواسته هاي شيطاني گردد بي ارزش تر خواهد بود.
ج) از ضعف هاي ديگر کارهاي سياسي گروه ها و افرادي که در محيط هاي دانشگاهي در شرايط فعلي مبتلاي به آن هستند «عدم اجتهاد سياسي» است که اين ضعف متأسفانه پي آمدهاي زيان باري براي دانشگاه هاي ما به ارمغان آورده است؛ بيان نمونه هايي از اين گونه پي آمدها بي فايده نيست:
1. افول انديشه هاي ابتکاري؛ وقتي که ابتکار نبود، نوآوري و تحول و رشد نيز نمي تواند باشد و در نتيجه، جاذبه کم خواهد شد.
2. عدم استقلال سياسي؛ آن گاه که دانشگاه هاي ما در مبارزات سياسي اعم از شيوه هاي، اولويت ها، شناسايي ها، ابزارها... داراي ابتکار و اجتهاد نباشد طبعا اگر بخواهند کار سياسي کنند بايد دنبال رو کساني باشند که در خارج دانشگاه کار سياسي انجام مي دهند و در چنين موردي استقلال سياسي خدشه دار مي گردد. دانشجويان و دانشگاهياني که خود بايد سياست ديگران را تغذيه نمايند در کارهاي سياسي محتاج ديگران خواهند شد.
امروز ما با اين وضع اسف بار، در سطح دانشگاه رو به رو هستيم که دانشجويان در مسائل سياسي طعمه ي گروه هاي سياسي خارج از دانشگاه هستند. شايد بگوييد اگر گروه هاي خارج از دانشگاه، انقلابي و اسلامي اند، چه اشکالي دارد که تعيين کننده ي سياست دانشگاه ها در مسائل سياسي باشند؟
در پاسخ مي گوييم: اساسا بحث از «جلو داري» دانشگاهيان و تغذيه ي جامعه توسط آنان است نه چيز ديگر، سؤال ما اين است که چرا دانشگاه نبايد با روش هاي منطقي برنامه هاي سياسي آگاهانه و رشد يابنده را به جامعه عرضه بدارد و گروه هاي سياسي خارج از دانشگاه را که گاه در صحنه هاي اجرا، به رويارويي و خنثي سازي يک ديگر مي پردازند تا حد قابل قبولي به وحدت سياي بکشاند.
اعتقاد ما بر اين است که دانشگاه و دانشگاهيان مي توانند با شيوه هاي مناسب و منطقي گامهاي بلندي در جهت وحدت بردارند، نمايندگان دو طرز تفکر را بر گرد ميز واحدي بنشانند و بدون حب و بغض و جو سازي، مقدمات بحث هاي استدلالي را فراهم سازند تا سوء تفاهم و بدبيني به افراد از بين برود، روزنه هاي اميد براي شايعه سازان مسدود گردد و با تضارب افکار و قدرت استدلال درهاي حقيقت بر روي انسان هاي سرگردان گشوده شود که متأسفانه تا به حال در اين زمينه و با اين شيوه، کار چشم گيري انجام نگرفته است.
3. از عوامل ديگري که در رکورد جنبش دانشجويي بي تأثير نبوده است مشخص نبودن حوزه ي بعضي از مسئوليت هاست و اين موضوع موجب گشته تا در بعضي موارد، نهادهاي دانشگاهي مانند انجمن هاي اسلامي جهادهاي دانشگاهي مديريت ها... بر سر مسئله اي اختلاف و اصطکاک پيدا نمايند و بعضي از اوقات مسئولان فعال در اين نهادها را تا حد قابل ملاحظه اي به خود مشغول نمايد.
در پايان تذکر دو نکته ضرورت دارد:
1. مبارزه دانشجويي در نظامي که در رأس آن ولايت فقيه حضور دارد در چهار چوب ملاک هاي شرعي و انقلابي قوت و شوکت نظام را در داخل و خارج افزايش مي دهد و مکمل حرکت هاي مسئولان مقبول خواهد بود.
2. اگر سخن از بعضي ضعف ها آن هم در موارد خاص آورده شد قوت ها و خوبي ها بيش از آن است که بتوان بر شمرد، دانشگاه ها و دانشگاهيان متدين و مخلص ما آن قدر زيبايي و شکوه مندي دارند که اگر بخواهيم آنها را فهرست کنيم مثنوي هفتاد من کاغذ شود. امروز مسئولان ارجمند دانشگاهي، استادان متعهد، دانشجويان فداکار و مؤمن در زمينه هاي انقلابي و علمي- تحقيقاتي گام هاي بلندي برداشته اند و عزم راسخ دارند که ان شاء الله در ميدان انديشه و عمل، جامعه اسلامي را از وابستگي ها برهانند.
منبع: کتاب تاملات فرهنگي
/س
دانشگاه سلسله خصوصيت هايي دارد که هر کدام از آنها کتاب مفصلي هستند که نيازمند تفسير و مفسراند.
نخستين خصوصيت دانشگاه، «جواني» است نيروهايي که در مراکز دانشگاهي گرد آمده اند معمولا جواناني پر شور و سرشار از انرژي و استعداد روحي هستند. جوان، يعني نسلي که در دوران شکوفايي استعدادهاي جسمي و روحي قرار دارد. از نظر جسمي، عضلاتي پيچيده، سينه هايي ستبر، اعصابي منظم و پولادين، از لحاظ رواني طبعي عصيان گر، احساساتي پر شور و روحيه اي آماده براي تخريب و تهور. و اين که پيامبر اکرم صل الله عليه و آله مي فرمايد: «الشباب شعبه من الجنون»؛ جواني شعبه اي از ديوانگي است، به همين خصوصيت هاي روحي جوان اشاره دارد که قدرت جواني، آنها را به کارهايي مي کشاند که به ظاهر ناشدني است ولي جوان با تکيه بر استعدادهاي توان مند خود ناممکن ها را ممکن و ناشدني ها را شدني مي کند.
ويژگي ديگر محيط هاي دانشگاهي، «دانشجويي» است؛ محيطي که عطر علم و آگاهي، برهان، استدلال، تحقيق و تفحص، فضاي آن را معطر نموده و تعقل و تتبع را مبناي کار خود قرار داده است و اين خصوصيت باعث مي گردد تا خصوصيت اول را که خصوصيت جواني است تا حد زيادي کنترل کند و جوان را به دست احساسات نسپارد، بلکه مبناي هر احساس و شوري را شعور قرار دهد.
نيازهاي دستگاه هاي مختلف به تخصص دانشگاه ها، ويژگي ديگري است که در جاي خود بايد به آن پرداخت.
چنين خصوصيت هايي اين گونه مراکز را مورد توجه دوست و دشمن قرار داده است و هر گروهي براي دست يابي به اهداف خود بهترين و مناسب ترين وسيله را دانشگاه و مراکز دانشجويي مي داند.
دوستان، دانشگاه ها و دانشجويان را سرمايه هاي ارزش مندي براي جامعه به حساب مي آورند و معتقدند که بايد با اين سرمايه ها، آينده کشور را در بخش هاي گوناگون ساخت و استعدادهاي سرشار هم چنان از چشمه سار دانشگاه بجوشند تا رودبارهاي تخصص، به دشت جامعه جريان يابند و نهالستان خودکفايي و استقلال را سيراب نمايند.
دشمنان نيز براي نفوذ در فکر و فرهنگ جامعه بهترين محيط و مناسب ترين حوزه را در دانشگاه مي دانند بنابراين بيشترين سرمايه گذاري را براي نفوذ بر روي نيروهاي دانشگاهي انجام مي دهند، زيرا اداره کنندگان آينده ي کشور فارغ التحصيلان دانشگاه ها هستند و همراهي و هم دلي يک نيرو از اين مراکز در واقع به منزله در اختيار گرفتن بخشي از کشور خواهد بود.
نگاهي کوتاه به سير تاريخي دانشگاه، در کشور ما اين موضوع را اثبات مي کند که استکبار جهاني، مهره هاي مؤثر تبليغي و مزدوران خويش را بيشتر از طريق دانشگاه به درون اجتماع مورد نظر، نفوذ داده است. گروه روشن فکران غرب زده و شرق زده،- آنان که هويت فرهنگي و اعتقادي خود را در برابر انديشه هاي وارداتي، به کلي از دست داده بودند- مبلغان فرهنگ بيگانه و زمينه ساز حضور استعمار مي شدند.
براي تقريب ذهن در قالب يک کلام تشبيهي مي گوييم: در نظام هاي وابسته ي طاغوت زده، دانشگاه مانند بندري است که کشتي هاي استکبار در آن پهلو مي گيرند و کالاهاي فرهنگي خود را در بسته بندي پر زرق و برق روشن فکرانه به درون جامعه وارد مي کنند.
اين که در آغاز پيروزي انقلاب اسلامي، عوامل استکبار جهاني به وسيله ي رسانه هاي گروهي سعي مي کردند تا از روشن فکران چهره ي مردمي و قهرمان ملي بسازند و يا اين که بعد از پيروزي انقلاب بار انداز گروه هاي وابسته ي به استکبار، دانشگاه مي شود و ساختمان دانشکده ها را به مرکز توطئه و تخريب عليه انقلاب تبديل مي کنند موضوعي اتفاقي و ناآگاهانه نيست.
اين سخن به هيچ رو به معناي اين نيست که هر کس در چنين دانشگاهي تدريس و يا تحصيل مي کند عمله ي استعمار است زيرا گروهي بودند که در نظام طاغوتي تسليم مظاهر فساد نمي شدند و شجاعانه در برابر هجوم افکار بيگانگان مي ايستادند و به همراه شاگردان خود دريچه ي سعادت را به روي افراد جامعه مي گشودند، که در اين ميان نام شهيدان مطهري و مفتح و نيز ديگر استادان غير روحاني آزادمنش و متدين درخشندگي بيشتري دارد. هم چنين نقش ارزنده ي آنان که سلسله جنبان انقلاب اسلامي در سطح دانشگاه ها بودند را نبايد از نظر دور داشت.
ويژگي هاي جنبش دانشجويي
1. جنبش دانشجويي، جنبش شعري نيست؛ هر چند شعارهاي سازنده و روشن گر از متن اين جنبش مي جوشد و اهداف حرکت عصيان گر را تفسير مي کند، ولي مبناي شعار را شعور تشکيل مي دهد. به تعبيري، وجهه ي شعوري جنبش دانشجويي از وجهه ي شعاري آن ظهور و بروز بيشتري دارد؛ به عبارت ديگر در جنبش دانشجويي آتش استدلال و شعور به جوشش مي آيد نه آتش احساس.
2. جنبش دانشجويي، جنبش اجتهاد است و نه تقليد، چون دانشجو به سلاح علم و آگاهي مجهز است و مقدمات اجتهاد سياسي را که عبارت باشد از: آگاهي به سنن و قوانين لايتغير تاريخ و اجتماع، شناخت پديده ها و فرهنگ ها و هويت هاي فرهنگي و مردمي... فراهم آورده است، لذا با استفاده از اين مقدمات، حکم و وظيفه ي انقلابي خويش را کشف و اعتراض را آغاز مي نمايد.
3. امتياز ديگر جنبش دانشجويي، برنامه داشتن است؛ بي برنامگي از شأن هيچ حرکتي به ويژه حرکت دانشجويي نيست. نداشتن برنامه، جنبش را در هاله اي از ابهام، فروخواهد برد و ابهام آفت خطرناک هر حرکتي به شمار مي آيد.
هر جنبشي بايد در دو بخش، برنامه هاي انقلابي خود را به طور شفاف بيان بدارد: تخريبي و سازندگي، در بخش تخريبي معمولا مقدمات رسيدن به هدف و پيروزي را فراهم مي سازد و به منظور سست کردن پايه هاي نظام مغضوب و ادامه ي مبارزه تدوين مي گردد و بخش ديگر براي بعد از رسيدن به پيروزي است که اداره ي جامعه را بر اساس معيارها و آرمان ها بيان مي دارد و در اين بخش جنبه هاي سازندگي، هنر ايجاد تعادل بين بخش هاي مختلف و نيازهاي طبيعي انسان، نمايش خواسته ها در صحنه ي عمل نمود بيشتري دارند.
4. ويژگي ديگر جنبش هاي دانشجويي «سعه صدر» است. روح حرکت هاي دانشجويي بر اساس گذشت و جذب و محبت است، اين جنبش بيشتر بر مشترکات تکيه مي کند و براي تقويت جبهه ي خود و تشکيل صفوف فشرده جزئيات را ناديده مي گيرد و محور حرکت را بر کليات و اصول مي گذارد. تنگ نظري و «ضيق صدر» ريشه در جهل دارد و فرض اين است که دانشجو عالم و آگاه است.
5. امتياز ديگر جنبش دانشجويي «جلو داري» است، چون خصلت پيش روي و جلو داري از خصلت هاي بارز دانشگاه و دانشجو است. جنبشي که از دانشگاه بجوشد و دانشجو بيان گر و نگهبان آن باشد خصلت جلو داري را در سرشت خود دارد.
دانشگاه و دانشجو، امتياز جلو داري را در انقلاب از آن جا مي گيرند که به نابساماني ها و علل و وقايع زيان بار اتفاقيه زودتر آگاهي پيدا کرده اند و لذا فرياد اعتراض و جبهه گيري آنها به همان مقدار جلوتر از اقشار ديگر شروع مي شود بر اين اساس جنبش هاي دانشجويي را مي توان به عنوان آژير تحول و نشانه ي انقلابي گسترده در سطح جامعه به حساب آورد.
6. مردم دوستي از ويژگي هاي ديگر جنبش دانشجويي است هر چند در برخوردهاي نخستين به نظر مي رسد که اين جنبش هيچ قرابت و پيوندي با توده ها و اقشار مردمي ندارد، ولي با مطالعه و دقت بيشتر معلوم مي شود که مبناي جنبش بر اساس مردم دوستي استوار است دردهاي مردم محروم، دانشگاه را دردمند و مظلوميت هاي مظلومان؛ دانشجو را متأثر ساخته و آنان را به فرياد کشانده است.
در اين وِيژگي خصلت ايثار را مشاهده مي کنيم، ايثار از صفات متعالي انسان هاي رشد يافته است آنان که خويش را به رنج و زحمت مي اندازند تا در پناه آن ديگران به آرامش برسند، خود فدا مي شوند تا ملتي فداي مطامع هوس بازان نگردد.
نکته قابل تذکر اين است که جنبش دانشجويي در نظام مقدس اسلامي معيارها و ويژگي هايي دارد که بحثي مستقل را مي طلبد، زيرا شيوه هاي دعوت، روش مبارزه ائتلاف ها– اولويت ها، امامت و رهبري بايد به شکلي دقيق تر مورد بحث و بررسي قرار بگيرد که در اين جا تنها کليات مقبول و معمول در سطح جهان مورد نظر است.
با توجه به مطالب ياد شده نتيجه مي گيريم که جنبش هاي دانشجويي با اين خصلت ها و خصوصيت ها زنده است و حيات و زندگي اين جنبش و گردانندگانش مربوط به ارزش هايي مي باشد که به سادگي هم بدست نيامده، بلکه سال ها مبارزه ي پي گير و بي ريا دانشگاهيان انقلابي و انقلابي هاي مخلص دانشگاهي، اين ثمره ي شيرين را در دنيا به بشر هديه کرده است که امروز جنبش هاي دانشجويي از موقعيت و احترام والايي برخوردار باشند.
جنبش دانشجويي در ايران
از ميان مطالب تفکيک شده تنها به بخش آخر يعني نگاهي به جنبش دانشجويي در زمان بعد از انقلاب فرهنگي مي اندازيم و به بيان نقطه نظرهاي مربوط به اين موضوع در اين زمان خاص مي پردازيم.
چنان که بعضي معتقدند و براي اعتقاد خود دلايلي را ارائه مي دهند و اين جانب نيز تا حدي با آنان هم عقيده هستم اين است که مي گويند: بعد از انقلاب فرهنگي و بازگشايي دانشگاه ها، جنبش دانشجويي آهنگ رکود داشته است. دانشجويان علاقه ي چنداني نسبت به حضور فعال در صحنه هاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي از خود نشان نمي دهند و بي تفاوتي و سکوت را بر حساسيت و موضع گيري ترجيح مي دهند. مي پرسند علل اين رکود را چگونه بايد تحليل کرد و چه راه حل هايي براي احياي دوباره حرکت هاي دانشجويي و حضور فعال دانشجويان در صحنه هاي مختلف انقلاب بايد ارائه داد؟
در اين گونه جنبش دانشجويي بعد از بازگشايي دانشگاه ها آهنگ رکود داشته است گويا جاي هيچ گونه ترديدي نيست زيرا حضور دانشجويان در صحنه هاي سياسي و فرهنگي و اجتماعي نه تنها به شکل پيش رو و جلودار نبوده چنان که در برخورد با لانه جاسوسي مشاهده مي کنيم بلکه در ميدان هايي که مردم حزب الله ميدان دار صحنه ها بوده اند اقشار دانشجو به صورت بسيار کم رنگ تري حضور داشته اند. ابتکاري که بتواند به آن حرکت مردمي شوري بيشتر و اوجي شکوه مندتر ببخشد کمتر به چشم مي خورد. البته منظور از حضور دانشجويان و دانشگاهيان متعهد و متدين، هيچ گاه از صحنه هاي انقلاب غايب نبوده اند.
هر گاه کسي بگويد چه لزومي دارد که دانشجويان، به شکل تافته اي جدا بافته از مردم، خويش را مطرح کنند آنان نيز همانند توده هاي ميليوني حزب الله مرزهاي تمايز را مي شکنند و خويش را به خاطر هم رنگي و هم آهنگي بيشتر با مردم در متن توده ها حل و هضم مي کنند و چنين شيوه اي چهره ي مردمي دانشگاهيان را قوي تر و مبارزه را بي رياتر جلوه مي دهد؟
در پاسخ کساني که اين گونه مي انديشند بايد بگوييم که: اولا به خاطر جايگاه اجتماعي و فرهنگي و سياسي دانشجو و دانشگاه که مسلح به سلاح دانش و آگاهي است اين انتظار وجود دارد که در صحنه هاي مختلف، نخستين کسي که فرياد بر آورد و غافلان را به بيداري و هوشياري دعوت کند اين گروه باشد. پس انتظار جلو داري از اين قشر انتظار به حقي است.
ثانيا در بينش اسلامي مبارزه و جهاد به خاطر اين که تافته اي جدا بافته به حساب آيد و يا خود و طبقه ي خود را براي دست يابي به امتياز مطرح سازد مبارزه اي انحرافي و در طريق شيطان است بر طبق ضوابط اسلامي هر قشر بر اساس ميزان آگاهي و توان خود بايد در جهت حاکميت قانون خدا و از ميان برداشتن طاغوت و انديشه هاي طاغوتي در ميدان مبارزه به عنوان تکليف شرعي و انساني شرکت جويد.
ثالثا ابتکار را در مبارزه و جهاد به دست گرفتن و در مسير رضايت خداوند در متن توده ها، به توده ها خدمت کردن و مسئوليت سنگين تري را قبول نمودن منافات با مردمي بودن دانشجو ندارد.
علل رکود جنبش دانشجويي
از موضوع ضرورت طرح و تحليل اين بحث که بگذريم به بررسي فهرست وار علل و عواملي مي پردازيم که موجب گشته اند تا نمودهايي از رکورد را بر چهره ي دانشگاهيان مشاهده کنيم:
1. يکي از عوامل رکود جنبش دانشجويي عدم حضور فيزيکي دشمن در دانشگاه ها است. يعني دانشجويان مسلمان و انقلابي ما تا وقتي که دشمن در چهره هاي گوناگون وجود داشت صحنه داران و صحنه سازان مسائل انقلاب بودند ولي آن گاه که حضور فيزيکي دشمن به طور علني از دانشگاه حذف شد و يا در برابر طوفان انقلاب قدرت حضور را از دست داد و در زير پوشش هاي منافقانه قرار گرفت رکودي بر شتاب ها و هيجان هاي دانشجويي ظاهر گرديد او ديگر به صورت ظاهر در مقابل خود سنگري، سلاحي، سربازي... را مشاهده نمي کرد و لذا اين گام نخستين را گام فرجام دانست و به اصطلاح احساس آرامش و آسايش کرد و در فضاي آرام که موانع نخستين برداشته شده بايد اوج ها و موج ها در جهت سازندگي بيشتر باشد اما رفته رفته آرامش و رکود را به دنبال آورد و اين که آرامش و امنيت در چه شرايطي مبدل به رکود مي شود و چه عواملي و اشخاصي در تبديل سکون و آرامش به رکود و بي تفاوتي نقش دارند بحث مفصلي مي خواهد که در اين جا نمي توان آن را مطرح ساخت.
دانشگاهيان خود بهتر مي دانند که عدم حضور فيزيکي دشمن در دانشگاه دليل بر از ميان رفتن او نيست حضور متافيزيکي و فرهنگي دشمن خطرش به مراتب بيشتر است تا حضور شخصي او. پس اگر سنگرهاي سيماني و شني گروهک ها از دانشگاه ها جمع شد نبايد تصور کرد که سنگرهاي فکري– فرهنگي و اخلاقي آنان از دانشگاه و اجتماع جمع آوري گرديده است اگر دشمن تيربار و نارنجک و تفنگ را از دست انداخت اسلحه ي قلم و کتاب و کلاس را رها کرده باشد.
از طرفي ديگر حذف فيزيکي دشمن از محدوده ي دانشگاه ما را نبايد از پيوندهاي او با دشمنان انقلاب در سطح جهان غافل کند همان استکبار جهاني که او را تغذيه مي کرد و مي کند با امکاناتي بيشتر و شيوه هايي پيچيده تر رو به روي انقلاب اسلامي ايستاده و کمر به نابودي امت به پاخاسته و ارزش هاي جوشيده از متن مکتب ما بسته است. پس در چنين شرايطي مبارزه بايد پر شکوه تر و برنامه هايش دقيق تر و صفوف مبارزانش فشرده تر باشد.
2. از عوامل رکود جنبش دانشجويي را بايد «قانع شدن به شعار» دانست توضيح مطلب اين که: هر حرکت و مبارزه اي به ويژه مبارزات دانش جويي اگر موج تند عصيان گر فروکش مي کند و بعد از مدتي ديگر شعارها تأثير مثبت خود را از دست خواهند داد بلکه روحيه ي بي اعتمادي و بي تفاوتي و گريز از گويندگان بدون عمل را تقويت خواهد کرد و در اين مورد است که بايد گفت: «از قضا سر که انگبين صفرا فزود».
تنها مرگ بر آمريکا گفتن، آن هم براي قشر دانشجو قابل قبول نيست شعارهاي تعيين کننده بايد هر چه پر اوج تر بيان گردد و زمينه هاي عملي و راه هاي اجرايي و مؤثر شعارها بايد در قالب طرح هاي اصولي و مبارزاتي تدوين و عرضه گردد.
امروز استکبار جهاني اعم از شرقي و غربي آن، ابزارهاي فريبنده و روش هاي منافقانه اي را در اختيار گرفته است او براي فريب ملت ها و به يغما بردن سرمايه هاي مادي و معنوي بشريت مظلوم، در زمينه هاي گوناگون طرح دارد مبارزه با اين شيطان بزرگ بدون برنامه و طرح عملي و منطقي امکان ندارد.
پرسش اين است که دانشجويان انقلابي و متعهد ما تا به حال چه طرح هايي براي مبارزه با استکبار به ويژه آمريکاي جهان خوار، در بخش هاي سياسي، نظامي، اقتصادي و فرهنگي و اجتماعي، بر اساس معيارهاي اسلامي و انقلابي ارائه داده اند؟
آيا براي نجات انسان هاي در بند و آزادي مستضعفان و محرومان جهان چه راه حل ها، ابزارها، شيوه ها و مبارزاتي را پيشنهاد کرده اند؟ در اين که قدمهايي برداشته شده است ترديدي نداريم و هرگز اين حرکت هاي کمرنگ و قدم هاي کوتاه در شأن انقلاب اسلامي و جامعه ي دانشگاهي ما نيست.
3. ضعف برنامه هاي سياسي نيز از عوامل مؤثري مي باشد که جنبش دانشجويي را به رکود کشانده است. اهم نارسايي هايي که در مسائل سياسي دانشگاه ها مشاهده مي شود و در رکود جنبش دانشجويي نقش بسزايي دارد بدين قرارند:
الف) بعضي از برخوردها و حرکت هاي سياسي در دانشگاه ها سياسي نيستند، عقده گشايي هايي است که در حوزه مسائل سياسي طرح مي شوند. نمود خصلت هاي افرادي مي باشد که از زمينه هاي سياسي استفاده مي کنند و خصلت خويش را بروز مي دهند در چنين فضاي غير طبيعي آن چه که زير سئوال مي رود دانشجو و دانشگاه و آن چه که مظلوم واقع مي شود «سياست» است.
ب) گاه سياست هاي باندي و گروهي بر سياست هاي انقلاب حاکميت داده مي شود. سياست انقلاب بر اين است که هر فرد و يا جمعي که به رهبري اعتقاد داشته و بر اساس انديشه هاي اسلامي، خط مبارزه ي نه شرقي نه غربي را پذيرفته، و به آرمان هاي شهيدان و شکوهمندي هاي امت اسلامي ايران عشق ورزيده، هر چند به شيوه هاي اجرايي من و شما ايراد داشته باشد جذب گردد و ميدان براي همراهي و هم گامي او نيز باز گذاشته شود. که متاسفانه دست اندرکاران مسائل دانشجويي تا به حال کمتر موفق به چنين خط مشي اي شده اند. در اين گونه شرايط، کار سياسي چون رنگ و آهنگ باند و گروه خاصي را به خود گرفته تنفر و انزجار ايجاد مي کند و گروهي که نمي خواهند تحميل سياست هاي باندي را تحمل کنند و اگر خارج از محدوده ي باند هم ابزار و ميداني براي کار سياسي نباشد جز کنار کشيدن و کم کم به وادي بي تفاوتي افتادن راهي در پيش پاي خود نمي بينند.
در اين جا مي خواهيم بين «کار سياسي» و «کار گروهي» تفاوت قائل شويم: گاهي کار براي تقويت سياست هاي مقبول و دست يابي به انديشه ها و اهداف سياسي انجام مي گيرد که اين «کار سياسي» است و گاهي کار در حوزه ي سياست براي تقويت گروه و چهره ي مشخصي انجام مي شود که اين «کار گروهي» است در قسم اول انديشه و ارزش حاکميت دارد و در قسمت دوم چهره و شخص و يا سازمان و تشکيلات اصل قرار مي گيرد که اسلام اصالت را به ارزش ها و حقيقت مي دهد و بقول امير مؤمنان علي عليه السلام: «اعرف الحق تعرف اهله؛ حقيقت را بشناس، آن گاه اهل آن را خواهي شناخت.» اهل حق را به اين جهت حمايت مي کنيم که وجودشان را از حقيقت پر کرده اند و در هر کجا که حق باشد بايد آن جا بود.
بنابراين «کار سياسي» در نظام اسلامي در جهت تقويت و حاکميت انديشه هاي سياسي بر اساس معيارهاي مکتبي و مستند به دلايل شرعي است. و «کار گروهي» يعني پاي بندي به انديشه ها و استنباط هاي گروه و تلاش در جهت حاکميت و تقويت خواسته هاي گروه مورد نظر. پس توجه داريد که بين «کار گروهي» و «گروهي کار کردن» فرق گذاشته شدند.
ديد ما به تشکيلات و يا سازمان هم ابزاري است، تشکيلات و سازمان وسيله اي هستند در خدمت ارزش ها و طبعا تقدس دارند و هر اندازه تشکيلات براي پيش برد آرمان هاي حق طلبانه مؤثرتر و به حقيقت نزديک تر باشد ارزش بيشتري خواهد داشت و به هر مقدار که از حقيقت فاصله بگيرد و ابزاري براي خواسته هاي شيطاني گردد بي ارزش تر خواهد بود.
ج) از ضعف هاي ديگر کارهاي سياسي گروه ها و افرادي که در محيط هاي دانشگاهي در شرايط فعلي مبتلاي به آن هستند «عدم اجتهاد سياسي» است که اين ضعف متأسفانه پي آمدهاي زيان باري براي دانشگاه هاي ما به ارمغان آورده است؛ بيان نمونه هايي از اين گونه پي آمدها بي فايده نيست:
1. افول انديشه هاي ابتکاري؛ وقتي که ابتکار نبود، نوآوري و تحول و رشد نيز نمي تواند باشد و در نتيجه، جاذبه کم خواهد شد.
2. عدم استقلال سياسي؛ آن گاه که دانشگاه هاي ما در مبارزات سياسي اعم از شيوه هاي، اولويت ها، شناسايي ها، ابزارها... داراي ابتکار و اجتهاد نباشد طبعا اگر بخواهند کار سياسي کنند بايد دنبال رو کساني باشند که در خارج دانشگاه کار سياسي انجام مي دهند و در چنين موردي استقلال سياسي خدشه دار مي گردد. دانشجويان و دانشگاهياني که خود بايد سياست ديگران را تغذيه نمايند در کارهاي سياسي محتاج ديگران خواهند شد.
امروز ما با اين وضع اسف بار، در سطح دانشگاه رو به رو هستيم که دانشجويان در مسائل سياسي طعمه ي گروه هاي سياسي خارج از دانشگاه هستند. شايد بگوييد اگر گروه هاي خارج از دانشگاه، انقلابي و اسلامي اند، چه اشکالي دارد که تعيين کننده ي سياست دانشگاه ها در مسائل سياسي باشند؟
در پاسخ مي گوييم: اساسا بحث از «جلو داري» دانشگاهيان و تغذيه ي جامعه توسط آنان است نه چيز ديگر، سؤال ما اين است که چرا دانشگاه نبايد با روش هاي منطقي برنامه هاي سياسي آگاهانه و رشد يابنده را به جامعه عرضه بدارد و گروه هاي سياسي خارج از دانشگاه را که گاه در صحنه هاي اجرا، به رويارويي و خنثي سازي يک ديگر مي پردازند تا حد قابل قبولي به وحدت سياي بکشاند.
اعتقاد ما بر اين است که دانشگاه و دانشگاهيان مي توانند با شيوه هاي مناسب و منطقي گامهاي بلندي در جهت وحدت بردارند، نمايندگان دو طرز تفکر را بر گرد ميز واحدي بنشانند و بدون حب و بغض و جو سازي، مقدمات بحث هاي استدلالي را فراهم سازند تا سوء تفاهم و بدبيني به افراد از بين برود، روزنه هاي اميد براي شايعه سازان مسدود گردد و با تضارب افکار و قدرت استدلال درهاي حقيقت بر روي انسان هاي سرگردان گشوده شود که متأسفانه تا به حال در اين زمينه و با اين شيوه، کار چشم گيري انجام نگرفته است.
3. از عوامل ديگري که در رکورد جنبش دانشجويي بي تأثير نبوده است مشخص نبودن حوزه ي بعضي از مسئوليت هاست و اين موضوع موجب گشته تا در بعضي موارد، نهادهاي دانشگاهي مانند انجمن هاي اسلامي جهادهاي دانشگاهي مديريت ها... بر سر مسئله اي اختلاف و اصطکاک پيدا نمايند و بعضي از اوقات مسئولان فعال در اين نهادها را تا حد قابل ملاحظه اي به خود مشغول نمايد.
در پايان تذکر دو نکته ضرورت دارد:
1. مبارزه دانشجويي در نظامي که در رأس آن ولايت فقيه حضور دارد در چهار چوب ملاک هاي شرعي و انقلابي قوت و شوکت نظام را در داخل و خارج افزايش مي دهد و مکمل حرکت هاي مسئولان مقبول خواهد بود.
2. اگر سخن از بعضي ضعف ها آن هم در موارد خاص آورده شد قوت ها و خوبي ها بيش از آن است که بتوان بر شمرد، دانشگاه ها و دانشگاهيان متدين و مخلص ما آن قدر زيبايي و شکوه مندي دارند که اگر بخواهيم آنها را فهرست کنيم مثنوي هفتاد من کاغذ شود. امروز مسئولان ارجمند دانشگاهي، استادان متعهد، دانشجويان فداکار و مؤمن در زمينه هاي انقلابي و علمي- تحقيقاتي گام هاي بلندي برداشته اند و عزم راسخ دارند که ان شاء الله در ميدان انديشه و عمل، جامعه اسلامي را از وابستگي ها برهانند.
منبع: کتاب تاملات فرهنگي
/س