مبانی ولایت فقیه از منظر امام راحل

اندیشه سبز و سرزنده امام خمینی(رحمت الله علیه) در تاریخ، ماندگار وجاویدان است. گفتار و رفتار آن عزیز سفرکرده، سمبل و الگوبرای همه انسانها می‏باشد; زیرا آموزه‏ها و افکار بلندفرهیختگان مختص ملت، گروه و جغرافیایی خاص نمی‏باشد، بلکه شجره‏طیبه «سنت‏» آنان بر سرهمه جهانیان سایه افکنده است. منش و اندیشه‏های سیاسی، فقهی و اجتماعی امام راحل نیز، چراغ‏پرفروغ محفل همه انسانها بوده ومنحصر به زمان و مکان خاص‏نیست; زیرا تمام گفتار و رفتار او، از
چهارشنبه، 6 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مبانی ولایت فقیه از منظر امام راحل
مبانی ولایت فقیه از منظر امام راحل
مبانی ولایت فقیه از منظر امام راحل

نويسنده: علیرضا انصاری

اندیشه سبز و سرزنده امام خمینی(رحمت الله علیه) در تاریخ، ماندگار وجاویدان است. گفتار و رفتار آن عزیز سفرکرده، سمبل و الگوبرای همه انسانها می‏باشد; زیرا آموزه‏ها و افکار بلندفرهیختگان مختص ملت، گروه و جغرافیایی خاص نمی‏باشد، بلکه شجره‏طیبه «سنت‏» آنان بر سرهمه جهانیان سایه افکنده است.
منش و اندیشه‏های سیاسی، فقهی و اجتماعی امام راحل نیز، چراغ‏پرفروغ محفل همه انسانها بوده ومنحصر به زمان و مکان خاص‏نیست; زیرا تمام گفتار و رفتار او، از چشمه‏جوشان و اقیانوس‏بیکران معارف بالنده و پویای دین سرچشمه گرفته است، که خورشیددین هرگز غروب نمی‏کند. از این رو است که مقام معظم رهبری(دام‏عزه) فرمود: «امام خمینی یک حقیقت همیشه زنده است.» از سوی دیگر «سنت‏»برخی از بزرگان، از اصول پذیرفته جامعه به حساب آمده و رعایت‏آن بزرگترین نقش را در ایجاد جامعه هدف‏مند و ضابطه پذیردارد، چنان که گفتار و منش معصومان(علیهم السلام) دارای چنین‏ویژگیها می‏باشد.
بر اساس جاودانگی «سنت‏» امام راحل است که رهبر حکیم وژرف‏اندیش، حضرت آیت الله خامنه‏ای (مدظله العالی‏» سال 1378رابه نام سال آن امام همام و فرزانه، اعلام نموده و دولت ومردم ایران را به بهره‏گیری از «سنت‏» امام فراخوانده است، تامنش و گفتار او در جای جای جامعه و زندگی مردم حضور داشته‏باشد. تردیدی نیست که گفتار و رفتار امام یکی از عوامل مهم‏پیروزی انقلاب اسلامی بوده، که حفظ آن نیز با الگو قرار دادن‏«سنت‏» امام، امکان پذیر است.
یکی از میراث‏های گران سنگ امام راحل، حکومت دینی مبتنی برولایت فقیه می‏باشد، که ضرورت دارد، در خصوص «مشروعیت ولایت‏فقیه‏» بحث‏شود، زیرا ولایت فقیه یکی از ارکان نظام بوده ومشروعیت‏حکومت منوط به حاکمیت ولی فقیه می‏باشد. جای تردیدنیست که امام از طرفداران مبنای مشروعیت الهی ولایت فقیه است،چنان که منش و گفتار او دال بر این واقعیت‏بوده و این ازمحکمات گفتار او است. اما اهتمام امام به راءی مردم و برخی ازکلمات او سبب شده است، تصور شود: امام از دیدگاه مشروعیت الهی‏ولایت فقیه به مشروعیت مردمی ولایت فقیه عدول کرده است. این‏نوشتار می‏کوشد، مبنای امام را در این خصوص تبیین کند. برای‏روشن شدن دیدگاه امام دو مبنای عمده در خصوص مشروعیت ولایت‏فقیه که با عنوان «مشروعیت الهی و مردمی‏» یاد می‏شود، بایدتبیین گردد، تا نظر نهایی امام روشن شود.
تفسیر دیدگاه امام خمینی(رحمت الله علیه) در خصوص مشروعیت ولایت فقیه ضروری‏می‏نمایاند که بحث را در محورهای زیر پی‏گیریم:

الف- همگرایی دین و سیاست

یکی از مبانی عمده در خصوص مشروعیت‏حق حاکمیت رهبر، نظریه‏مشروعیت الهی است. مشروعیت الهی بعد از اثبات دخالت دین درحکومت، قابل طرح است. براساس تز جدا انگاری دین از سیاست، دین‏در سیاست، دخالت نکرده و مردم با بهره‏گیری از عقل به گزینش‏رهبری پرداخته و مشروعیت رهبری از طریق راءی مردم به وجودمی‏آید.
در عصر حاضر، امام راحل پرچ مدار پیوند دین و سیاست می‏باشد،که ضرورت تشکیل حکومت مبتنی بر ولایت فقیه را مطرح کرده; باوردارد که دین با سیاست رابطه دارد: «فمن توهم ان الدین منفک عن‏السیاسه فهو جاهل و لم یعرف الاسلام‏و السیاسه‏» امام در خصوص همگرایی دین و حکومت‏به آیات،روایات و عقل استدلال می‏کند. از سوی دیگر او تز جدایی دین ازسیاست را شعار استعمارگران تاریخ می‏داند، که بنیانگذاران آن‏در ابتدا بنی امیه و بنی عباس بوده و امروزه، استکبار پرچمدارآن می‏باشد. نگرش امام در خصوص رابطه دین و سیاست، با مبانی‏اندیشوران شیعه و سنی هم خوانی دارد; چنان که ابن‏حزم الاندلسی‏در خصوص همگرایی دین و سیاست ادعای اجماع کرده است. در روایات‏نیز به پیوند دین و سیاست اشاره شده است.
برای ایجاد جامعه ضابطه‏مند، اجرای قوانین و اخذ مالیات و...احتیاج به حکومت می‏باشد; از این رو خردمندان بر تشکیل حکومت‏اتفاق نظر دارند. بعد از اثبات همگرایی دین و سیاست، این سوال‏مطرح می‏شود: در جامعه دینی، حق حاکمیت‏سیاسی رهبری از آن کیست‏و مشروعیت آن از سوی چه کسی و یا کسانی به وجود می‏آید؟

ب- لزوم مشروعیت

یکی از مباحث قابل طرح این است: اصولا چرا حاکمیت‏سیاسی حاکم نیازمند مشروعیت است؟ در پاسخ‏باید گفت: این حق طبیعی انسانهاست که بر سرنوشت‏خود حاکم‏باشند، همان طوری که بر اموال خود حاکمیت دارند. و این اصل‏عقلایی است که احدی بر دیگری ولایت نداشته باشد. از دیدگاه اسلام‏نیز حق حاکمیت مطلق، مخصوص خداوند است; کسی بر دیگری حق‏حاکمیت ندارد; مگر به اذن خداند (ان الحکم الا لله)، (له الخلق‏و الامر)امام علی(ع) خطاب به فرزندش امام حسن(علیه السلام) فرمود:«لا تکن‏عبد غیرک و قد جعلک الله حرا».
اندیشمندان اسلامی نیز براین اصل تصریح کرده‏اند. امام راحل‏فرمود: «تردیدی نیست که بر طبق اصل اولی، حکم احدی درباره دیگری‏نافذ نیست، چه آن حکم «حکم قضائی‏» باشد و چه غیر آن... آنچه‏عقل بدان حکم می‏کند این است که حکم خداوند در حق بندگانش نافذاست چرا که او مالک و خالق آنها بوده و هرگونه تصرف و دخالتی‏درکار آنها، تصرف در ملک و سلطنت‏خود اوست...» از آنجایی که‏بشر مدنی‏بالطبع است، نیازمند جامعه قانونمند می‏باشد که بایدبر اساس حکومت اداره شود و تشکیل حکومت نیز نوعی حاکمیت وحکمرانی را می‏طلبد.
از سوی دیگر حاکمیت و اقتدار سیاسی باید مبتنی بر وجاهت‏قانونی و شرعی باشد. در این جا یکی از اساسی‏ترین سوالها مطرح‏می‏شود که: این مشروعیت و وجاهت قانونی ازکجا به وجود آمده ومنشا و ملاک آن چیست؟ صاحبان اندیشه در جواب این پرسش هر کدام‏تئوریهایی را بیان کرده‏اند که در این نوشتار تحت عنوان زیربیان می‏شود:

ج- مبانی در خصوص منشا و ملاک مشروعیت

در خصوص منشا و ملاک مشروعیت‏حکومت، مبانی مختلف وجود دارد که‏جهت رعایت اختصار به برخی از آنها اشاره می‏شود:

نظریه عدالت:

براساس این دیدگاه اگر حکومتی برای عدالت تلاش کند، مشروع ومنشا آن عدالت می‏باشد.

نظریه قهر و غلبه:

طرفداران این نظریه باور دارند که هرکسی به بهره‏گیری از زور،حکومت را به دست گرفت، حق حاکمیت‏برای او به وجود می‏آید.شماری از نخبگان اهل سنت‏بر این باور می‏باشند.

نظریه طبیعی و فطری:

عده‏ای عقیده‏مند هستند، که انسان طبیعتا فرمانبر و اطاعت‏پذیرمی‏باشد و منشا مشروعیت از طبیعت انسان سرچشمه می‏گیرد. ارسطواز باورمندان همین مبناست.

نظریه قرار داد اجتماعی:

عقیده‏مندان این نگرش، مشروعیت‏حکومت را ناشی از قراردادی‏می‏دانند که بین مردم و رهبر به وجود می‏آید. بر اساس این‏دیدگاه، رهبر در برابر مردم وظایفی دارد و مردم نیز در برابررهبر تعهد و وظایفی دارند. ژان ژاک روسو، از طرفداران این‏نظریه است.

نظریه مشروعیت الهی:

براساس این نظریه، خداوند حاکم مطلق بر تمام هستی بوده،منشا و معیار مشروعیت‏حکومت از خاستگاه او سرچشمه می‏گیرد.

نظریه اراده عمومی:

بر اساس این نظریه، منشا و معیار مشروعیت‏حکومت، خواست مردم‏می‏باشد.
نقد و بررسی همه این مبانی فرصت دیگری را می‏طلبد. از سوی دیگربرای تبیین اندیشه امام درخصوص مشروعیت ولایت فقیه، نیاز به‏بررسی همه این دیدگاه‏ها نیست. آنچه که در حوزه اندیشه و تفکرسیاسی اسلام، قابل تحلیل است، دو دیدگاه عمده می‏باشد که باعناوین «مشروعیت الهی‏» و «مشروعیت مردمی‏» حکومت، یادمی‏شود; که این نوشتار همین دو دیدگاه را مورد تحلیل قرارمی‏دهد:

یکم- دیدگاه مشروعیت الهی

یکی از مبانی عمده در خصوص مشروعیت‏حاکمیت‏سیاسی حاکم اسلامی،مبنای مشروعیت الهی است، که از آن به عنوان: «دیدگاه‏انتصابی‏»، نیز تعبیر می‏شود. نظریه‏پردازان این منظر براین‏باور هستند که شارع در زمان غیبت نسبت‏به رهبری جامعه سکوت‏ننموده و به بیان ویژگیهای رهبر هم اکتفا نکرده است، بلکه‏همانند زمان حضور معصوم(علیه السلام)، به گماردن رهبری پرداخته است. بااین تفاوت که در زمان حضور، افراد معینی را به رهبری گمارده‏است; اما در زمان غیبت فقیهان واجد شرایط را به طور عام به‏سرپرستی مردم منصوب کرده است.
براساس این مبنا، اصل مشروعیت‏حاکمیت‏حاکم، از سوی معصوم(علیه السلام)با اذن خدا به وجود آمده و مردم در اصل مشروعیت آن، نقش‏ندارند. اکثریت قریب به اتفاق صاحبان اندیشه شیعی برهمین‏باورهستند; که به بیان دیدگاه برخی از آنان اشاره می‏شود: مرحوم‏شیخ مفید (م: 413) فرمود: «اجرای حدود و احکام انتظامی اسلام، وظیفه «سلطان اسلام‏» است‏که از جانب خداوند منصوب گردیده‏اند، می‏باشد. و امامان نیز این‏امر را به فقهای شیعه تفویض کرده‏اند، تا در صورت امکان،مسئولیت اجرایی آن را بر عهده گیرند...» مرحوم محقق کرکی (م:940) می‏نویسد: «فقهای شیعه اتفاق دارند که فقیه عادل امامی‏دارای شرایط فتوا، که از آن به مجتهد در احکام شرعی تعبیرمی‏شود، نائب از امامان معصوم(علیهم السلام) است در همه اموری‏که نیابت در آن دخالت دارد...» مرحوم صاحب جواهر (م: 1264)می‏نویسد: «بل لولا عموم الولایه لبقی کثیر من الامور المتعلقه‏بشیعتهم معطله فمن الغریب وسوسه بعض الناس فی‏ذلک بل کانه ماذاق من طعم الفقه شیا و لا فهم من لحن قولهم و رموزهم امرا و لاتامل المراد من قولهم: نی جعلته علیکم حاکما، قاضیا، حجه وخلیفه و نحو ذلک مما یظهر اراده نظم زمان الغیبه لشیعتهم‏فی‏کثیر من الامور الراجعه الیهم.» فقیهانی مانند مرحوم نراقی(م: 1245)، محقق حلی (م: 676)، میرفتاح حسینی مراغه‏ای (م:1250) و محقق اردبیلی(م: 993)... از باورمندان مشروعیت الهی‏ولایت فقیه هستند. امام راحل نیز بر همین باور است. چنان که‏امام بعد از بررسی دلیل نقلی و عقلی ولایت فقیه، اظهار می‏دارد:«تتحصل مما مر ثبوت الولایه للفقها من قبل المعصومین: فی‏جمیع‏ما ثبت لهم الولایه فیه من جهه کونهم سلطانا علی الامه...» ازآن چه گذشت‏به این نتیجه می‏رسیم: از سوی معصومان(علیهم السلام) برای فقیهان ولایت ثابت است، ازآن جهت که آنان سلطان بر امت‏بوده‏اند.
مشروعیت ولایت فقیه از منظر امام راحل را می‏توان به عنوان‏نظریه سوم با عنوان: «مشروعیت الهی و مقبولیت مردمی‏» نیز،طرح کرد; ولی از آنجا که مقبولیت مردمی در اصل مشروعیت، دخالت‏ندارد، از این‏رو مبنای امام همان نگرش مشروعیت الهی است. براین اساس، از دیدگاه امام با عنوان مشروعیت الهی یاد می‏شود.
مشروعیت ولایت فقیه از دیدگاه امام بر دو ویژگی طرح شده است که‏این دو ویژگی نشان دهنده تفاوت مبنای امام با مبانی برخی ازصاحبان فکر دیگر می‏باشد. این دو ویژگی عبارتند از: 1- مشروعیت الهی 2- مقبولیت مردمی.
امام مانند صاحب جواهر، مرحوم نراقی و... از باورمندان مبنای‏مشروعیت الهی‏است. از سوی دیگر امام مقبولیت مردمی ولایت فقیه‏را طرح کرده است، که این عنصر در اندیشه برخی از فقها نادیده‏گرفته شده است. از این‏رو مبانی آنان در چگونگی تعیین ولی فقیه‏از میان فقهای واجد شرایط، دچار مشکل شده و در تزاحم ولایت‏فقها، راه حل مناسب ارائه نداده‏اند.
امام خمینی(رحمت الله علیه) به عنوان فقیه ژرف‏اندیش، به جایگاه مردم درشکل‏گیری حکومت و گزینش رهبری آن، توجه خاص نموده است تا آنجاکه فرمود: «در اینجا (ایران) آرای ملت‏حکومت می‏کند. این‏جاملت است که حکومت را در دست دارد و این ارگانها را ملت تعیین‏کرده و تخلف از حکم ملت‏برای هیچ یک از ما جایز نیست.» هموفرمود: «از حقوق اولیه هر ملت است که باید سرنوشت و تعیین‏شکل نوع حکومت‏خود را در دست داشته باشد.» امام خمینی(رحمت الله علیه)بارها به مشروعیت الهی و مقبولیت مردمی ولایت فقیه اشاره نموده‏است. چنان که در حکم نخست‏وزیری آقای مهندس بازرگان نوشت: «مادولت تعیین کردیم، به حسب آن که، هم به حسب قانون، ما حق‏داریم و به حسب آراء ملت که ما را قبول کرده است، آقای مهندس‏بازرگان را مامور کردیم که دولت تشکیل بدهد; دولت موقت.»«من ایشان (مهندس بازرگان) را حاکم قرار دادم یک نفر آدمی‏هستم که به واسطه ولایتی که از طرف شرع مقدس دارم ایشان راقرار دادم...» همچنین امام در زمانی که برای تشکیل شورای‏انقلاب صادر نمود، فرمود: «به موجب حق شرعی و بر اساس راءی‏اعتماد اکثریت قاطع مردم ایران، که نسبت‏به این جانب، ابرازشده است، در جهت تحقق اهداف اسلامی، شورایی به نام شورای انقلاب‏اسلامی مرکب از افراد با صلاحیت مسلمان و متعهد و مورد وثوق‏موقتا تعیین شده و شروع به کار خواهد کرد...» در قانون اساسی‏جمهوری اسلامی ایران به مقبولات مردمی ولایت فقیه، اشاره شده‏است.
از عبارات امام به خوبی استفاده می‏شود که امام در کنار ولایت‏شرعی فقیه، مقبولیت مردمی را در نظر دارد. بی‏تردید اگر راءی‏مردم در تعیین رهبری نقش نداشت، امام مقبولیت مردمی را مطرح‏نمی‏کرد. طرح مشروعیت الهی و مقبولیت مردمی ولایت فقیه از سوی‏امام، برخی از شبهات و پرسشها را نیز به وجود آورده است که به‏چند مورد آن اشاره می‏شود: 1- آیا بین مشروعیت الهی ولایت فقیه و مقبولیت مردمی آن، نوعی‏تنافی نیست؟ زیرا مشروعیت الهی حاکی از عدم نقش مردم در گزینش رهبری است،و حال آن که مقبولیت مردمی نشان دهنده، نقش مردم در گزینش‏رهبری است؟ 2- معنای مقبولیت مردمی چیست؟ 3- اصولا از دیدگاه امام، مردم چه نقشی در گزینش رهبری دارند؟برای جواب پرسشهای فوق در زمینه مشروعیت الهی و مقبولیت‏مردمی، لازم است‏بحث را با بیان مطالب زیر ادامه دهیم: از منظر امام به یک اعتبار، مشروعیت الهی و مقبولیت مردمی دومرحله دارد:

مرحله ثبوت:

در این مرحله شارع اصل مشروعیت را برای فقیه به عنوان حکم‏وضعی جعل می‏کند، چنان که امام راحل بر حکم وضعی بودن ولایت‏تصریح کرده است: «والولایه من الامور الوضعیه الاعتباریه‏العقلائیه‏» آیت الله معرفت نیز باور دارد که ولایت از احکام‏وضعیه است.
ولایت‏حقی است که از سوی شرع به فقهای واجد شرایط اعطا شده‏است.
البته انشاء ولایت‏برای فقیه در حد انشاء باقی‏است، تا عوامل‏فعلیت و تنجز آن به وجود آید. جعل ولایت‏برای فقیه کاشف از این‏است که حق حاکمیت‏سیاسی از آن فقهاست و دیگران حق حاکمیت‏ندارند.
گرچه مردم دیگران را گزینش کنند. امام عقیده دارد که ولایت، حق‏امامان معصوم(علیهم السلام) بود که متاسفانه از آنان غصب‏کردند.چنان که علی(علیه السلام) به آن تصریح کرده است.
امام دردمندانه چنین می‏سراید: تا به کی این ناکسان باشند بر ما حکمران *** ‏تا کی این دزدان کنند این بی‏کسان را پاسبانی
منبع:www.hawzah.net




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط