(فرهنگستان و پایگاه پژوهشی)
دیباچه
از جمله مراکز علمی - آموزشی که پیش از پیدایش و گسترش مدارس در جهان اسلام، به خصوص در حوزه عراق و نمونهای از آن در مصر به صورت محدود خودنمایی کرد، خزانهالحکمه یا بیتالحکمه و دارالحکمه یا دارالعلم بوده است. برخی از صاحبنظران مسائل آموزشی بر این گونه نهاد علمی و تعلیمی، عنوان آکادمی اطلاق کردهاند که از نوع نهادهای دخیل بوده و پیشینهی تأسیس آن به دورهی قبل از اسلام پیوند میخورد. به این ترتیب، این مراکز از آنجا که صرفاً جنبهی علمی یا آموزشی داشته، با مساجد که در حکم دانشگاههای عمومی بودند و انجام اعمال عبادی در سرلوحهی برنامههایشان قرار داشت، تفاوت آشکار داشتهاند. محدودیتهای دینی، مذهبی، نژادی و قومی نیز دست کم در بیتالحکمهی بغداد، بنابر توضیحی که بعداً خواهیم داد، کارگر نبوده است. (2)1. بیتالحکمهی مأمون در بغداد
سابقه تاریخی
در تاریخ نهادهای علمی و آموزشی، از بیتالحکمه یا خزانهالحکمه یا دارالحکمه عباسی یا مأمونی، به عنوان نخستین مرکز از این نوع در دنیای اسلام یاد میشود. سیر تکوینی این دانشسرا - به اصطلاح فارسی- به عصر خلافت منصور عباسی (158-136 ق.) و بنیاد بغداد به دست همین خلیفه باز میگردد که در استحکام اساس خلافت عباسی و نیز بنای دارالخلافهی بغداد در نزدیکی مدائن - پایتخت ایران عصر ساسانی - از رجال سیاسی، علمی ایرانی بهرههای فراوان برد. (3)تأثیرپذیری حکومت عباسی از ساسانیان و بازتاب آن در پیشبرد علم
میدانیم که خلفای نخستین عباسی به پیروی از بنیانگذاران واقعی این خلافت دیرپا - یعنی ابوجعفر منصور - در بهرهگیری از آداب و رسوم اجتماعی، سیاسی و آیین ملکداری ساسانیان توجه و تعهد خاصی داشتهاند. آداب حکمرانی ساسانیان و نیز آنچه در دربار شاهان این سلسله مرسوم بود، با وجود یکصد سال سلطه امویان نژادگرا بر ایران، هنوز در حوزه بینالنهرین، به خصوص ناحیه بغداد، بین مردم رواج کامل داشت.تأسیس کتابخانه یا گنجینههای کتاب در بخشی از ساختمان کاخ خلیفه، یکی از نمونههای تقلید خلفای عباسی از کتابخانههای سلطنتی ساسانیان در کاخهای مدائن بوده است. جمعآوری کتابهای گوناگون که تدارکش برای خلیفه چندان مشکل نبوده است، به تدریج پای دانشمندان و زباندانان را به دارالخلافه عباسی باز کرد. ابنالمقفع که به روزگار همین منصور، کتاب کلیله و دمنه و نیز خدای نما - یعنی تاریخ شاهان ایران - را از پهلوی ساسانی به عربی بازگرداند و نیز تنی چند از طبیبان جندی شاپوری که پس از درمان بیماری خلیفه به وسیله جرجیس بن بختیشوع، امر درمان خلیفه و مسائل طبّی بغداد را بر عهده گرفتند، از نخستین زباندانان و مترجمان در بغداد نوبنیاد بودهاند. (4)
چگونگی پیدایش
در عصر هارون الرشید (193- 170ق.) که خاندان برمکی اکثراً سررشتهدار کلی امور خلافت بودند، سنخیت علمی برمکیان و حمایت آنان از دانشمندان و گرد آمدن کتابها در انواع علوم از کشورهای بیگانه، زمینه را برای آغاز به کار مرکزی که بیتالحکمه نام گرفت، فراهم ساخت، که حتی عدهای تأسیس آن را به همین دوره هارونی نسبت میدهند. مأمون عباسی (218- 198 ق.) که پس از پنج سال جنگ و گریز سرانجام با قتل برادرش امین بر مسند خلافت دست یافت، از آنجا که علاوه بر استعداد فطری، به روزگار امارت بر خراسان در دامان دانشمندان آن خطه، دانش آموخته و جزء معدود خلیفگانی بود که سنخیت علمی داشت، هنگام عزیمت از خراسان به بغداد، انبوهی از کتابها و شماری از دانشمندان را با خود به دارالخلافه برد و پس از آن، بنا به گزارشی که ابنندیم داده است، از امپراتور روم خواست و کس فرستاد که کتابهای موجود در آن دیار را در انواع دانشها برای او بفرستد و او چنین کرد؛ (5) بدین ترتیب، گرد آمدن انبوهی از کتابها به زبانهای مختلف و دانشهای گوناگون و نیز حضور دانشمندان آشنا به زبانهای پهلوی، سریانی، یونانی، هندی و .... و نیاز مبرمی که علوم و معارف نوخاستهی اسلامی بر دانش بیگانگان داشت، آغاز فعالیت مرکزی را که به بیتالحکمه مشهور شد، موجب گردید.علوم اصیله و دخیله
از این زمان، با توجه به ترجمه آثاری در زمینه دانشهای فلسفی، طبی، ریاضی، نجوم و جغرافیا که تا آن زمان به صورت علمی در حوزه عربزبان قلمرو اسلامی بیسابقه مینمود، در مقابل آن دسته از دانشهای موجود اسلامی که منشأ قرآنی و اسلامی داشت و به عنوان علوم اصیله معروف بود، دانشهایی از طریق ترجمه به زبان عربی وارد حوزه فرهنگ و تمدن اسلامی شد که عنوان علوم دخیله، یعنی وارد شده از بیرون حوزه دینی و جغرافیایی جزیرةالعرب، نام گرفت.در عهد مأمون و با توجه به آزادیهای نسبی ناشی از تحولات سیاسی و نیز رویکرد این خلیفه به مکتب تشیّع و نیز گرایش به مکتب فکری معتزله، فلسفه و بحثهای کلامی بیش از دیگر دانشها شانس خودنمایی یافت و نهضت ترجمه آثار فلسفی، خاصه فلسفه یونان را برای پیدایش و درخشش فلاسفه بزرگ اسلامی هموار ساخت.
کسانی که مأمون برای گزینش و آوردن کتابهای خارجی به سرزمینهای رومی فرستاده بود، مانند سلم که به صاحب بیتالحکمه معروف شد و حجّاج بن مطر و یوحنابن ماسویه، خود از زباندانان و مترجمان بزرگ بودند. مأمون، سهل بن هارون را به ریاست کتابخانه بزرگ بغداد که همین بیتالحکمه بود، برگماشت. (6)
دانشمندان مترجمان و مدرسان
جبرائیل بن بختیشوع و پسرش از پزشکان دربار هارون و امین و مأمون تا برسد به عهد مهتدی (256-255 ق.) و دیگر پزشکان این خاندان و عصر آل بویه و بیمارستان عضدی، از مترجمان علوم طبی و فلسفی بودهاند. اسماعیل، ابوالعباس، فضل و عبدالله و سهل از فرزندان سهل بن حسن نوبختی، عمر بن فرخان طبری از دانشمندان دستگاه مأمون و وزیر او فضل بن سهل ذوالریاستین نیز مترجم آثار و علوم نجومی بودند. علی بن ربن طبری، دبیر مازیاربن قارن و از دانشمندان بزرگ علوم طبی، ریاضی، نجومی، هندسی و حتی علوم دینی بود که در زمان معتصم در سال 224 ق. پس از شکست مازیار، به خدمت این خلیفه درآمد و کتاب فردوسالحکمه، نخستین کتاب طبی را در سامرا به خلیفه تقدیم کرد؛ ابوالحسن علی بنزیاد تمیمی، مترجم معروف زیج شهریاری از پهلوی به زبان عربی؛ ابوزکریا یوحنابنماسویه از پزشکان نامآور جندیشاپور که در عهد مأمون ریاست بیتالحکمه را بر عهده داشت و تا عهد متوکل (247-232 ق). به ترجمه کتب طبی و تدریس در انواع علوم سرگرم بود؛ حنین بن اسحاق و پسرش اسحاقبنحنین (از پزشکان و مترجمان کتب طبی) که مأمون هموزن کتابهایی که حنین به عربی برمیگرداند طلا میداد؛ ثابتبنقرّط حرانی، مترجم علوم فلسفی، ریاضی و پزشکی؛ و حجّاجبنیوسفبنمطر از مفسران و مترجمان و دانشمندان اغلب جامعالاطراف بیتالحکمه از روزگار هارونالرشید تا سدههای چهارم هجری بودهاند. (7)وظایف و اهداف
بیتالحکمه مأمونی، چنان که از عنوان آن نیز بر میآید، یک نهاد آموزشی مرکب از استادان، دانشجویان و مجالس درس نبوده، بلکه ترجمه کتب و رسالات خارجی به زبان عربی، از وظایف اصلی و اهداف عمده آن بوده است. درست است که در این دائرةالمعارف بزرگ به علت تجمّع دانشمندان آشنا به زبانهای خارجی و تخصّص در بسیاری از رشتههای دانش بشری، هنگام ترجمه و برخورد با مشکلات و یافتن واژهها و مصطلحات، پرسش و پاسخ و یافتن پاسخ درست، امری طبیعی و مرسوم بوده و مترجمان جوان گاه مسائل پیچیده را از استادان با سابقه میپرسیدند، اما این بدان معنا نیست که از بیتالحکمه به عنوان یک نهاد آموزش عالی یاد کنیم و گزارش جمالالدین قفطی را مبنی بر آموزش پسران موسی بن شاکر در بیتالحکمه، جزء وظایف آموزشی این نهاد تلقی کنیم. روایت قفطی این است که چون پسران موسی بن شاکر در کودکی از پدر یتیم شدند، مأمون که آنان را بسیار دوست میداشت، به پاس خدمات پدرشان، در امر تربیت فرزندان وی توجه بسیار مبذول داشت و به اسحاقبنابراهیم مصعبی سفارش کرد که این فرزندان را به بیتالحکمه سپار. او چنین کرد و چندان نپایید که آنان در مراتب عالی دانش فارغالتحصیل شدند. این روایت اگر چه به آموزشهای خصوصی و موردی در این مرکز اشاراتی دارد، اما این امر تنها به خاطر سفارش و توجه شخص مأمون در مورد این فرزندان یتیم بوده که به صورت خصوصی نزد دانشمندان شاغل در بیتالحکمه دانش آموختهاند. (8)بنابر آنچه گفته شد، بیتالحکمه یک نهاد آموزشی نبوده، اما منظور ما از پرداختن به پیشینه، تأسیس و نحوه فعالیت آن به اختصار، نقش حساس علمی بیتالحکمه بوده است که پیشاپیش، مهمترین ابزار آموزش - یعنی کتابهای درسی - در این دائرةالمعارف بزرگ تدارک دیده شده بود. نهادهای عالی آموزش با بهرهگیری از کتابهای ترجمه شده از سوی زباندانان و دانشمندان این مرکز، آموزش در رشتههای مختلف علمی را آغاز کردند و بعدها دانشمندان بزرگی در عالم اسلام سر بر آوردند که پا را از محدوده ترجمه فراتر نهاده، با تألیف آثار بدیع پزشکی، فلسفی، ریاضی، طبیعی و جغرافیا، نه تنها دانشهای در حال رکود دنیای متمدن ایران و روم را از خطر فرسودگی رهانیدند بلکه روز به روز بر وسعت دامنه تحقیق و پژوهش افزودند.
2. دارالعلمها یا دانشسراها
تأسیس تعدادی معدود از نهادهای علمی- آموزشی با عنوان «دارالعلم» یا «دارالحکمه» از دیگر گامهای فرهنگی است که پس از تأسیس بیتالحکمه و پیدایش و گسترش کتابخانهها در جهان اسلام شکل گرفته است.وجه تسمیه:
به عقیده برخی از صاحبنظران در مسائل مربوط به تاریخ تعلیم و تربیت، وجه تسمیه دارالعلمها بیشتر به اقتباس از دارالعلم اسکندریه بوده که تا سه قرن بعد از اسلام فعالیت داشته است. اساس فکری آن دارالعلم؛ نخست، ایجاد کتابخانه و سپس، تدارک فضایی در کنار آن برای پیگیری مسائل آموزشی و پرداختن به بحثهای علمی بوده است. (9)اختصاص دارالعلم به شیعیان:
در دنیای اسلام به گونهای که خواهیم گفت، دارالعلمها پس از مساجد و مساجد جامع، در حکم دانشگاههای عمومی و محدود به آموزشهای دینی و مسائل عبادی بوده است و در مرحله بعدی، بیتالحکمه بغداد پدیدار شد؛ آن هم محدود به حوزه موصل و بغداد در عراق و یکی هم در قاهره مصر. از آنجا که از مجموع پنج تا شش دارالعلم، سه دارالعلم بغداد و موصل و قاهره از آن شیعیان بوده، این نهاد را از جمله نهادهای آموزشی خاص شیعیان پنداشتهاند. البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که پیش از دارالعلم موصل، در اواخر سدهی سوم یا اوایل سدهی چهارم، داعیان علوی در طبرستان - داعی کبیر و داعی صغیر دو نهاد آموزشی با عنوان «مدرسه» تأسیس کردند که اطلاق عنوان مدرسه به نهادهای آموزشی، تا آن تاریخ کاملاً بیسابقه بوده است.دارالعلم موصلی
قدمت تاریخی و مؤسس: قدیمیترین مرکز علمی - آموزشی که در منابع اسلامی از آن به صراحت با عنوان «دارالعلم» یاد شده، دارالعلم موصلی در شهر موصل است. بنیانگذار این دارالعلم، ابوالقاسم جعفربنمحمدبنحمدان موصلی (232-240 ق). بوده است. او که از فقیهان بزرگ شافعی بود، به گفته ابنندیم: شاعری منتقد، ادیبی فاضل، فقیهی بلند مقدار و محدثی کثیرالروایه بود. وی کتابهای زیاد و اعجابانگیزی نوشته است، از جمله: «الباهر فی اشعار المحدّثین»، «الشعر و الشعرا»، «السراقات»، «محاسن اشعار المحدّثین» و .... در ادبیات.ابوالقاسم موصلی از رجال با جاه و جلال و از خاندان بزرگی و ریاست در موصل بود که در فضل ودانش در بین معاصران، بیمانند و در فقه، مقدم بر همگان و در نحو، کلام، اصول، اخبار، روایات، نجوم و علوم اوایل، بصیر و بلندآوازه بوده است.
نحوهی عملکرد: به گفته یاقوت حموی: «این ابوالقاسم جعفر در زادگاه خود - موصل- دارالعلمی بنا کرد و کتابخانهای مرکّب از همه دانشها به آن وقف نمود تا طالبان دانش از آن بهره برگیرند.» غیر از دانشجویان شاغل در این دارالعلم که همه از شاگردان خود موصل بودند، دیگر شهروندان و افرادی که از جاهای دیگر به موصل آمده بودند، حق استفاده از این کتابخانه را داشتند. تحصیل دانش در این دارالعلم رایگان بود و موصلی از دارایی شخصی خود، وجه نقد، ابزار نوشتن و دیگر مایحتاج دانشجویان را تأمین میکرد.
موصلی هر روز در دارالعلم خود مجلس تدریس داشت؛ نخست اشعاری از سرودهای خود و بعد اشعار دیگر شاعران بزرگ را برای دانشجویان میخواند و توضیح میداد. آن گاه از آثاری که خود تألیف کرده بود، مانند کتاب «الباهر» یا دیگر کتابهایش، به شاگردان میآموخت. در پایان برای تنوع، از حکایات و نوادر خوب سخن میگفت و بخشی از مسائل فقهی و دیگر موضوعات علمی و ادبی را برای دانشجویان املاء میکرد. موصلی که روزگاری دراز زیسته، کار تعلیم به طالبان دانش را بر این منوال و برای مدتی مدید دنبال کرد تا سرانجام گروهی از مردم موصل بر مال و جاه و رتبه علمی و جایگاه بلندش نزد خلفا و وزیران، حسد بردند و به تدارک شهادتنامهای او را به نادرستی و ظلم در حق فرزندی که او را از خود نمیدانست، متهم کردند. موصلی ناگزیر به بغداد گریخت و با سرودن قصیدهای طویل در مدح خلیفه معتضد (289-279 ق.) از سرگذشت خویش و میزان دانش و درایتش سخن گفت و بزرگان علمی بغداد، از جمله ثعلب و مبرّد را به شهادت گرفت؛ اما این استمداد او از خلیفه در باز گرداندن او به موصل و حمایت از او در برابر دشمنان مؤثر نیفتاد.
سرانجام: از محل مرگ موصلی و پایان کار او اطلاعی در دست نیست. روزگار فعالیت دارالعلم نیز با جدایی او از موصل و فرارش به بغداد به سرآمد و از اینکه فرزندان او یا دیگر بزرگان علمی موصل، کار تدریس و اداره دارالعلم را پس از او دنبال کرده باشند، نشانی در دست نیست. از زمان رفتن او به بغداد، به روزگار معتضد، چنین بر میآید که این دارالعلم دو یا سه دهه بیشتر فعال نبوده است.
دروس رایج در دارالعلم: از گرایش مذهبی موصلی به شافعی و نیز اشتغال و تسلط او به علوم ادبی، لغوی، فقهی، حدیثی، کلامی، نجوم و علوم اوایل و نیز نقد اشعار، میتوان دریافت که دروس رایج در این دارالعلم نیز محدود به رشتهای خاص نبوده است و با توجه به توان مالی و استقلال فکری و پایگاه بلندی که موصلی در زمان خود داشته، این دارالعلم را آزاد از هر گونه محدودیتی، بنابر سلیقه شخصی تأسیس کرده است. (10)
دارلعلم شاپوربناردشیر
سابقه تاریخی و مؤسس:
دومین نهاد علمی - آموزشی بغداد پس از بیتالحکمه، دارالعلمی است که توسط ابونصر شاپوربن اردشیر (م. 416 ق.) ساخته شد. تنها تفاوت این دارالعلم با بیتالحکمه، جنبه آموزشی بودن آن است.این وزیرِ شیعی مذهب زاده شده و پرورش یافته در شیراز که سه بار به وزارت بهاءالدوله دیلمی (403-379 ق.) و یک بار به وزارت مشرفالدوله (379-372 ق.) از پسران عضدوالدوله دیلمی - دست یافت، برخاسته از خاندانهای بزرگ فارس، دبیری ادیب و وزیری با تدبیر و درگاهش قبلهگاه شاعران و ادیبان و دیگر دانشمندان بود.
شاپور در کوی بینالسورین، واقع در محله شیعهنشین کرخ بغداد، در جانب غربی دجله که از مناطق آباد و زیبای بغداد بود، کتابخانهای تأسیس کرد که عنوان دارالعلم بر آن نهاد و بیش از ده هزار جلد از کتابهای نفیس در رشتههای مختلف علمی را که همه به خط نیکو نوشته شده بود، به کتابخانه این دارالعلم وقف کرد. هزینه اداره این کتابخانه و دارالعلمِ وابسته به آن، از محل درآمد املاک و داراییهایی تأمین میشد که شاپور به آن وقف کرده بود.
بنای دارالعلم شاپور و آغاز به کار آن را در فاصله سالهای 381 تا 384 ق. به روزگار حکمرانی بهاءالدوله نوشتهاند. این دارالعلم، چنان که یادآور شدیم، علاوه بر مجمعی علمی و تحقیقاتی، از مراکز عالی آموزشی زمان خود بود و علاوه بر استفاده شیعیان، منبعی برای آمد و شد و استفاده دیگر مذاهب در آن گزارش نشده است. چنان که ابوالعلاء معرّی (449- 363ق.) فیلسوف و شاعر بزرگ که به بددینی و الحاد متهم بود، هنگام دومین اقامت نوزده ماههاش (400 - 399 ق.) در بغداد، در این دارالعلم منزل داشته و در مجالس درس و بحث آن، شرکت و با سرودن اشعاری، مراتب اخلاص و رضایت خود را به هنگام اقامت در این دارالعلم و دوستی با کتابدارانش - ابومنصور یا هلال بن محسّن صابی- ابراز کرده است. (11)
کتابخانه، گنجینهی تعلیم علمی و ادبی:
کتابخانه دارالعلم در هفت دههای که دایر بوده، از کنجینههای کم نظیر علمی و ادبی به شمار میرفته است و شهرت آن به حدی بوده که دانشمندان بزرگ آن زمان، نمونهای از آثار علمی خود را وقف آن کردهاند. جبرائیل بن عبیدالله بن بختیشوع (م. 396 ق.) - پزشک پرآوازه بیمارستان عضدی بغداد - یک دوره از اثر بزرگ طبی (کناش) خود را که به نام صاحب بن عباد، وزیر معروف آل بویه تألیف کرده و عنوان کافی (لقب صاحب) را بر آن نهاده بود، به این کتابخانه اهدا کرد. همچنین ولیالدین احمد بن علی بن خیران (م. 431 ق.) از نویسندگان معروف مصری و رئیس دیوان انشا در دانشگاه خلافت ظاهر و مستنصر فاطمی، دو مجلد از اشعار و رسائل خود را توسط ابومنصور شیرازی سفیرابوکالیجار دیلمی، حکمران بویهای عراق در دستگاه فاطمیان مصر برای شریف رضی، نقیب علویان بغداد فرستاد تا آن را در اختیار کتابخانه دارالعلم شاپور قرار دهد.ابوالقاسم شریف سید مرتضی، معروف به علمالهدی (م. 436 ق.) که پس از مرگ برادرش شریف رضی (م. 406 ق.) نقیب علویان شد و تمامی مناصب او، از سوی خلیفه و حکمران آل بویه عراق به وی تفویض شد، پس از مرگ شاپوربناردشیر در (416 ق.) ریاست و اداره دارالعلم را نیز بر عهده گرفت.
از استادان و دانشآموختگان این دارالعلم شیعی در خلال هفت دههای که دایر بوده، به جز چند مورد معدود، آگاهی نداریم. به گفته یاقوت حموی، ابوالقاسم بنناقیا از مدرسان نحو این دارالعلم بوده که ابوالحسن علی بن فضّال، معروف به ابنفضّال جاشعی (م. 479ق.) از جمله شاگردان درس او با سرودن اشعاری، از شیوه تدریس نحو او به بدی یاد کرده است. (12)
سرانجام:
هنوز هفت دهه از روزگار نشاط و فعالیت علمی آموزشی این مرکز عالی تعلیمی شیعیان در بغداد نگذشته بود که یورشهای پی در پی و بیامان ترکان سلجوقی بر بغداد که از سال 447 تا 451 ق. ادامه یافت و به انقراض سلسله شیعی مذهب آل بویه و سلطه سلجوقیان نگاهبان خلافت و حامی مذاهب اهل سنت منجر شد، به حیات علمی بسیاری از نهادهای علمی آموزشی شیعیان از جمله این دارالعلم پایان داد. سلجوقیان که به تحریک سنی مذهبان بغداد در سال 449 ق. خانه و کتابخانه شیخالطائفه ابوجعفر طوسی را به آتش کشیدند، کتابخانه دارالعلم شاپور را نیز ابقا نکردند. در آتشسوزی این دارالعلم نوشتهاند که 10400 جلد کتاب در انواع رشتههای علمی که یکصد مصحف قرآن به خط ابنمقله نیز در بین آنها بود، آسیب دید که بسیاری از آنها را عمیدالملک کندری - وزیر طغرل سلجوقی که در بغداد بود - از نابودی نجات داد و برای خود برگزید. (13)از این تاریخ، یعنی نیمهی سدهی پنجم هجری، دیگر از استمرار کار دارالعلم شاپور هیچ گونه اطلاعی در دست نیست.
کتابداران:
در سه دهه آغاز کار این دارالعلم، از سه کتابدار معروف در کتابخانه آن نام بردهاند: ابواحمد بصری لغوی و عبدالسلام بن حسین (م. 405 ق.) که به گفته خطیب بغدادی، ادیبی صادق و دانشمندی عارف به وجوه قرائت قرآن بوده و سالها نگهداری و اشراف دارالکتب بغداد (کتابخانه دارالعلم) را بر عهده داشته است. این عبدالسلام به قدری بخشنده بوده است که هر گاه کسی از او چیزی میخواست و چیزی برای بخشش نداشت، کتابی ارزشمند به سائل میداد. وی از استادان بسیار صمیمی ابوالعلاء معرّی بوده است.همچنین ابومنصور محمد بن علی بن اسحاق بن یوسف کاتب (م. 418 ق.) سالها کتابدار دارالعلم بود و سید مرتضی، کتابداری دیگر به نام ابوعبدالله بن احمد یا حمد را برای همکاری با او تعیین کرده بود. ابناحمد مردی زیرک و ظریف بوده و روزی از اینکه بیشتر کتابها به سبب هجوم ککها از بین رفته، ابومنصور را ناراحت کرده و برای چاره کار، او را نزد سید مرتضی فرستاده است سید مرتضی که از سابقه شوخطبعی ابناحمد با خبر بود، به عبدالسلام گفت که کتابها سالم است و از اندرز و گفتار ابن احمد در گذر. (14)
دارالعلم شریف رضی
ابوالحسن محمد بن حسین بن موسی، معروف به شریف رضی (406- 359 ق.) بزرگِ نقیبان علوی در حوزه عراق، امیرالحاج و صاحب جاه و مقام نزد شاهان آل بویه و خلیفگان بغداد و مردم، از دانشمندان و ادیبان و اشعر شاعران قریش بود. با اینکه شریف روزگارش کوتاه بود و در چهل و هفت سالگی درگذشت، اما در همین مدت کوتاه، دانش بسیار اندوخت و کتابها تألیف کرد که از آن جمله بود گردآوری سخنان، خطبهها و رسائل حضرت علی (علیه السلام) در نهجالبلاغه، المتشابه فیالقرآن و مجازات الآثار النبویه، تلخیصالبیان عن مجازاتالقرآن، کتاب اخبار قضاه بغداد، اشعار بسیار و رسائلی که بالغ بر سه مجلد شد و نیز آثار دیگر.نحوه شکلگیری و پایهگذاری:
بنا به نوشته مؤلف «عمدةالطالب فی انساب آل ابی طالب»، شریف رضی خانهای را که به تعلیم اصحاب و شاگردان خود اختصاص داده بود، دارالعلم نام نهاد و کتابهای شخصی خود را برای استفاده طالبان دانش در آن نهاد. این کتابخانه از حیث مقدار و تنوع از کتابخانههای معتبر بغداد بوده است. شریف رضی که از ثروتمندان بزرگ زمان خود بود، دارایی بسیار وقف این دارالعلم کرد که دانشجویانش به صورت رایگان و بینیاز از کمک دیگران، فارغ بال به تحصیل دانش بپردازند.منابع مالی: ابنعنبه، در کتاب عمدةالطالب نوشته است که چون شریف صاحب فرزندی شد، وزیر، طبقی از هدایا با هزار دینار نقد به رسم عطا برای شریف فرستاد. شریف همه را بازگردانید و گفت: وزیر که میداند من از کسی چیزی نمیپذیرم. وزیر که گویا ابوغالب فخرالملک (م. 407 ق.) و از ارادتمندان شریف بوده، هدایا را دوباره نزد شریف فرستاد و پیام داد که این را برای قابله (ماما) فرستاده است. باز شریف مرسوله را بازگرداند و گفت: وزیر میداندکه زنان ما را غریبه نمیزایاند. بار سوم وزیر هدیه را باز فرستاد و گفت: این را برای دانشجویان نیازمند فرستادهام. شریف ناگزیر هدیه را نزد دانشجویان نهاد و گفت: آیا کسی به این پول نیازی دارد؟
دانشجویی خردهای برگرفت که گویا موجب ناراحتی شریف شد و چون شریف علت را پرسید، گفت که برای برداشتن روغن چراغ به سراغ انباردار رفتم و چون او را نیافتم، از بقالی به نسیه گرفتم. شریف در جا دستور داد که برای همه طالبان، کلید جداگانه بسازند.
از این اتفاق چنین بر میآید که دانشمندان شیعی به خاطر وجوهی که از پیروان خویش به عنوان سهم امام و خمس و ... دریافت میکردند، استقلال مالی داشته و چندان نیازمند به کمک شاهان و خلیفگان نبودهاند و این امر تا حدودی به آزادگی و آزاداندیشی و وابسته نبودن مالی آنان کمک میکرده است. (15)
دارالعلم سید مرتضی
ابوالقاسم علی بن حسین بن موسی، معروف به علمالهدی (436- 355 ق.) از دانشمندان بزرگ شیعی و از خاندان علوی و در علوم ادب و کلام و شاعری توانا بوده و در دانش دین و مطالعه مذاهب، دستی قوی داشته است. آزاداندیشی و دوری او از تنگنظریهای فرقهای موجب شد که برخی تصور کنند به تفکرات معتزلی گرایش داشته است. از آثارش: الغرر و الدرر یا دررالقلائد و غررالفوائد معروف به امالی سید مرتضی و الشهاب فیالشیب و الشباب و الشافی فی الامامه و تنزیه الانبیاء و الانتصار و دیوان شعر، شهرت بیشتر دارد.سید مرتضی که در سال 406 ق. (هنگام مرگ برادر کوچکترش شریف رضی) بنا بر توصیه و توجه سلطنت آل بویه و خلافت عباسی و در حضور فخرالملک وزیر و اشراف و فقیهان و قضات، تمامی مناصب برادرش را، از جمله نقابت علویان، بر عهده گرفته بود، چنین به نظر میرسد که از اداره کتابخانه و دارالعلم برادر نیز غافل نبوده است.
کتابخانه: سید مرتضی نیز کتابخانهای بزرگ و کم نظیر داشته است. نوشتهاند در کار گردآوری و مطالعه کتاب، بسیار مشتاق و حریص بود؛ کتابهایش را بالغ بر هشتاد هزار مجلد نوشته و یادآور شدهاند که تنها صاحببن عباد، وزیر آل بویه در اصفهان و ری، بیش از او کتاب داشته است. ارزش کتابهای بازمانده علمالهدی را پس از اهدا و بخشش بسیار، بالغ بر 30 هزار دینار برآورد کردهاند. سید مرتضی نیز این کتابخانه را در اختیار دانشجویان و دیگر طالبان دانش از هر طبقه قرار داده و خود برای آموزش آنان در این کتابخانه که عنوان دارالعلم به خود گرفته بود، حضور مییافت.
کتاب امالی، القائات علمی او به دانشجویانش بوده است که اغلب از شیعی مذهبان بودهاند. عصری که سید مرتضی و برادرش شریف رضی در آن زیستهاند - یعنی نیمه دوم سده چهارم و نیمه اول سده پنجم- از ادوار درخشان قدرت سیاسی، اجتماعی و درخشش علمی شیعیان به خصوص در حوزه عراق بوده است. شیعیان در این دوره، مراکز علمی فعالی داشتهاند که این سه دارالعلم شیعی، یعنی دارالعلم شاپوربن اردشیر و دارالعلم این دو نقیب علوی - سید شریف و سید مرتضی - نمونه عالی آنها است و ابوجعفر شیخالطائفه محمد بن حسن طوسی (م. 460ق.) که خود در بغداد، خانه و کتابخانه معتبری در محله شیعهنشین کرخ داشت، از دانشآموختگان مکتب شریف رضی و سید مرتضی است که از حمایت مالی و معنوی آن دو نیز برخوردار بود. شیخ طوسی که پس از مرگ سید مرتضی (436 ق.) تا ورود سلجوقیان به بغداد (447 ق.) و انقراض آل بویه، حوزه علمی شیعیان را گرم و فعال نگه داشته بود، چنان که قبلاً گفتیم، با هجوم ترکان سلجوقی به تحریک سنّیان بغداد به خانه و کتابخانهاش، در سال 449 ق. به نجف گریخت و تا دوازده سالی که در قید حیات بود، زمینه را برای استمرار و استقرار آموزشهای شیعی در حوزه نجف اشرف و در جوار آستان امیر مؤمنان علی علیهالسلام فراهم ساخت.
سرانجام: پس از مرگ سید مرتضی که یک دهه پس از سقوط سلسله شیعی مذهب آل بویه و سلطه سلجوقیان سنّی در بغداد به وقوع پیوست، دیگر از فرجام کار این نهادهای آموزشی شیعی اطلاعی در دست نیست. (16)
چکیدهای درباره سه دارالعلم شیعی
آنچه در خصوص این سه دارالعلم شیعی به اختصار میتوان گفت نخست اینکه، با توجه به حضور بزرگانی چون: ابوالعلاء معرّی یا شیخ طوسی و دیگر ادیبان و بزرگان، چنین برمیآید که با وجود غلبه آموزشهای شیعی در این مراکز، محدودیتی برای استفاده پیروان دیگر مذاهب در این مراکز وجود نداشته است. دوم آنکه نظر به استقلال مالی بانیان این دارالعلمها و عدم وابستگی به دربار خلافت، نوعی آزاداندیشی و استقلال فکری در آنها به چشم میخورد و سوم آنکه، این دارالعلمها محدود به علوم فقهی نبوده و علوم ادبی، کلام و فلسفی هم در سطح عالی در آنها مطرح بوده است.دارالعلم یا دارالحکمه حاکمی در قاهره
سابقه تاریخ و مؤسس:
حدود دوازده، سیزده سالی بعد از تأسیس دارالعلم شیعی ابونصر شاپور بناردشیر در بغداد و مرکز حکمرانی آل بویه شیعی مذهب در ایران و عراق، الحاکم بامرالله، خلیفه فاطمی مصر (411 - 389 ق.) نیز دارالعلمی از همین نوع را با امکانات مالی وسیعتر در سال 395 ق. در شهر قاهره تأسیس کرد.این دارالعلم پس از تأسیس جامعالازهر - بزرگترین و نخستین مرکز عبادی، آموزشی و تبلیغی فاطمیان اسماعیلی- دومین نهاد آموزشی بود که در آغاز، پا را از دایره محدود تعصبات فرقهای فراتر نهاد و تعلیم و تعلّم در آن برای پیروان مذاهب اهل سنت نیز آزاد اعلام شد.
تأسیس:
درباره چگونگی مراسم گشایش این دارالعلم یا دارالحکمه نوشتهاند: پس از آنکه کار تزئینات و نصب پردهها و فرش اتاقها و سالنها به پایان رسید و کتابهای نفیس در انواع علوم را از کتابخانه حاکم خلیفه برای استفاده طالبان دانش به آنجا انتقال دادند و کارکنان و نگهبانان و فرّاشان و دربانان و دیگر خدمه در جای خود معین و منصوب شدند و استادان قرآنخوان، منجّمان، نحویون، لغویون، طبیبان و ادبیان برای تدریس در مجالس درس حضور یافتند و برای هر یک از اعضای بخش اداری و آموزشی، حقوق و مستمری روزانه و ماهانه مقرر گردید، دارالعلم فعالیت رسمی خود را آغاز کرد. حاکم خلیفه فاطمی برای اینکه نظر همه پیروان مذاهب اهل سنت و شیعیان را به این دارالعلم جدیدالتأسیس جلب کند، با سنی مذهبان مصر نیز با روحیهای حاکی از بلندنظری و تسامح برخورد کرد و علاوه بر تأمین کتب مورد استفاده اهل سنت، به فقیهان و محدثان این مذاهب اجازه داد تا از فضائل صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آزادانه سخن گویند و به تعلیم و تعلّم مذاهب خود بپردازند. (17)ریاست:
ریاست دارالعلم و سرپرستی امور اداری و آموزشی آن از سوی حاکم فاطمی به عبدالعزیزبننعمان تفویض شد که سالها خود و خاندانش امر تعلیم و تبلیغ در جامعالازهر را بر عهده داشتند. عبدالعزیز که علاوه بر ریاست و قضاوت، به امر تدریس دانشجویان شیعی میپرداخت، تعدادی دیگر از مدرسان سنی و شیعی مذهب را برای تدریس در این مؤسسه دعوت کرد. (18)مدرسان
عبدالغنی بن سعید حافظ (م. 409 هـ) از عالمان مذهب و حافظ حدیث، ابواسامه جنادة بن محمد لغوی که در جامع عمرو تدریس میکرد و ابوالحسن انطاکی نحوی که هر سه از دانشمندان سنی مذهب بودند، برای تدریس به سنیمذهبان دعوت شدند. وظیفه تدریس و تعلیم به شیعیان اسماعیلی، طبق معمولِ جامعالازهر، در این دارالعلم نیز بر عهده داعیالدعاة بود که از شخصیتهای سیاسی - مذهبی در دستگاه خلافت فاطمی بود و در مرتبهای پس از قاضیالقضاه قرار داشت و تدریس مذهب اهل البیت و عهد و پیمان با گرایندگان به مذهب شیعه اسماعیلی از جمله وظایف او بود.دارالعلم حاکم که از اواخر سده چهارم هجری به عنوان بزرگترین مرکز آموزش عالی مصر، وظایف تعلیمی خود را جدای از مسجد دنبال کرد، در تأمین نیازمندیهای آموزشی، چون: کتابخانه و کمک هزینه تحصیلی و بهرهگیری از استادان برجسته، موفقیتهایی بیشتر از دیگر نهادهای آموزشی اسماعیلیان در مصر داشت؛ اما با تحولات روحی و تلوّنی که در سیاست مذهبی حاکم پدیدار شد، هنوز سه سالی از فعالیت دارالعلم نگذشته بود که آن همه آزادمنشی حاکم نسبت به فرقهها و گرایشهای مختلف، به سرسختی و تعصب شدید منجر شد و این تحول غیر منتظره، یک باره کار دارالعلم را از پیشرفت بازداشت و آشفتگی و اضطراب را بر آن مستولی کرد.
به دستور حاکم، ابواسامه و انطاکی، دو تن از استادان اهل سنت را گرفتند و کشتند و سومین استاد، یعنی عبدالغنی بن سعید نیز از ترس، متواری و در گوشهای مخفی شد. این گونه دخالتهای ناشایست حاکم در سال 399 ق. از یک سو موجب اختلال در کار دارالعلم شد و از سوی دیگر، سنی مذهبان خشمگین را از هر گونه دلبستگی به این نهاد آموزشی، مأیوس و سرخورده ساخت. (19)
ضعف خلافت فاطمی و تأثیر آن بر عملکرد دارالعلم: در دوره طولانی خلافت مستنصر فاطمی (487- 427 ق.) با بروز قحطی و وبا و ناامنیهای سیاسی و اقتصادی و رواج فساد و نادرستی، بنیان جامعه مصر عصر فاطمی متزلزل شد و این نابسامانیها تا دو، سه دهه قرن ششم ادامه یافت. این رویدادها که به تضعیف قدرت شیعیان اسماعیلی منجر شده بود، پای دو تن از علمای اهل سنت را که به مذهب سه گانه مالکی، حنفی و شافعی اعتقاد داشتند، به دارالعلم کشانید و چندی نگذشت که بسیاری از طلاب سنی در حلقه درس آنان شرکت کردند. این امر، بدرالجمالی - امیرالجیوش و وزیر آمر خلیفه فاطمی - را که سررشتهدار کلیه امور خلافت فرسوده فاطمی شده بود، از غلبه اهل سنت بیمناک ساخت و از ترس اینکه مبادا علاوه بر خطر سنی مذهبان، پیروان نزار پسر مستنصر، دارالعلم را مرکز تحرکات حزبی خود قرار دهند، به بستن این مرکز آموزش فرمان داد. در سال 507 ق. پس از درگذشت افضل، پسر بدرالجمالی و به دستور آمر خلیفه، دارالعلم فعالیت خود را دوباره از سرگرفت و مدیریت آن به یکی از داعیان فاطمی که از صلاحیت علمی و اخلاقی برخوردار بود، واگذار شد. از این تاریخ، دارالعلم به محلی جدید در کنار کاخ شرقی دارالخلافه انتقال یافت و همچنان به عنوان یک مرکز آموزشی شیعی اسماعیلی با شدت و ضعف، روزگار میگذرانید تا اینکه در سال 567 ق. با مرگ عاضد، آخرین خلیفه فاطمی و انقراض این سلسله به وسیله صلاحالدین ایوبی، مذهب شیعه اسماعیلی در مصر مردود اعلام شد و تمامی نهادهای آموزشی مخصوص فاطمیان، از جمله این دارالعلم، تعطیل یا به پایگاه تعلیمی سنی مذهبان تبدیل شد.
چنان که گفته شد، این دارالعلم نیز به جز دو، سه سالی در آغاز کار و چند سالی در اوایل سده ششم که سنی مذهبان نیز در آن مجالس درس و بحث داشتند، در بقیه اوقات یک مرکز آموزشی مخصوص اسماعیلیان بود.
تدارک کتابخانه بزرگ مشتمل بر انواع دانشها و نیز ابزارآلات آموزشی و استخدام استادان دانشمند و برخورداری دانشجویان از بهترین امکانات رفاهی، همه از جمله عواملی است که میتوان به این دارالعلم نیز عنوان نهاد عالی آموزشی اطلاق کرد. از طرفی، محدودیتهای فرقهای و دخالتهای عقیدتی - سیاسی حکمرانان در کار این نهاد، از مؤثرترین عوامل ناکامی آن در خلال صد و پنجاه سال دوره حیات این مرکز بوده است. دخالت سیاست در کار دانش و دانشمندان و مراکز علمی - آموزشی، که از بزرگترین آفات در تاریخ فرهنگ و تمدن بشری است، در کار این مرکز نیز چنان مؤثر افتاد که پس از سلطه ایوبیان برمصر، دیگر نشانهای از سرگذشت آن در دست نیست. (20)
پینوشتها:
1. عضو هیئت علمی دانشگاه تهران.
2. ر.ک. به: غنیمه، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، صص 85 و 50.
3. ر. ک. به: یعقوبی، البلدان، صص 25- 7.
4. ر. ک. به: ابن ندیم، الفهرست، ص 446؛ ابنالعبری، مختصرالدول، ص 170.
5. ر. ک. به: ابن ندیم، الفهرست، صص 447-443.
6. ر. ک. به: محمدی ملایری، فرهنگ ایران پیش از اسلام، صص 145- 140، اولیری، انتقال علوم یونانی به عالم اسلام، صص 261- 240.
7. ر. ک. به: رفاعی، عصر المأمون، ج1، صص 380-379.
8. غنیمه، پیشین، صص 89-88.
9. همان، صص 91-90.
10. برای اطلاع از سرگذشت دارالعلم موصلی ر. ک. به: یاقوت حموی، معجمالادباء، ج7، صص 193- 190؛ غنیمه، پیشین، ص 92.
11. ر. ک. به: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج9، ص 111؛ یاقوت حموی، معجمالبلدان، ج1، ص 534؛ مصطفی جواد، دلیل خارطة، ص 146؛ ابن خلکان، وفیاتالاعیان، ج2، صص 356-354.
12. ر.ک. به: یاقوت حموی، معجمالادباء، ج1، ص 242؛ قفطی، تاریخ الحکما، ص 208.
13. ر. ک. به: ابناثیر، پیشین، ص 305.
14. ر. ک. به: شلبی، تاریخ آموزش در اسلام، نقد مصطفی جواد برشلبی، صص 345-344.
15. برای اطلاع از دارالعلم شریف رضی ر. ک. به: ابن عنبة علوی، عمدةالطالب فی انساب آل ابی طالب، صص 191-85؛ عواد، خزائن الکتب القدیمه فی العراق، ص 231.
16.ر. ک. به: عواد، همان، صص 235-234.
17. ر. ک. به: مقریزی، المواعظ و الاعتبار (خطط)، ج1، صص 459- 458.
18. ر. ک. به: غنیمه، پیشین، ص 95.
19. ر. ک. به: ابنخلکان، پیشین، ج1، ص 372؛ ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ج3، ص 223؛ سیوطی، بغیةالوعاة، ص 37؛ غنیمه، همان، ص 96.
20. ر. ک. به مقریزی، المواعظ و الاعتبار، ج1، صص 460-459؛ ابن خلکان، همایون، ج7، ص 206؛ داج، دانشگاه الازهر، صص 26-25.
1. ابن اثیر، الکامل فیالتاریخ، بیروت، [بینا]، 1385 ق./ 1965م.
2. ابن العبری، مختصرالدول، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1377.
3. ابن خلکان، وفیاتالاعیان، تصحیح احسان عباس، قم، [بینا]، [بیتا].
4. ابن عماد، وفیاتالاعیان، تصحیح احسان عباس، قم، [بینا]، [بیتا].
5. ابن عنبة علوی، عمدةالطالب فی انساب آل ابیطالب، قم، [بینا]، 1417 ق. /1996 م.
6. ابنندیم، الفهرست، ترجمه محمد رضا تجدد، تهران: امیرکبیر، 1366.
7. اولیری، دلیسی، انتقال علوم یونانی به عالم اسلام، ترجمه احمد آرام، تهران: جاویدان، 1355 ش.
8. جواد، مصطفی، دلیل خارطة، بغداد، [بینا]، 1378 ق./ 1958م.
9. رفاعی، احمد عصر المأمون، قاهره، [بینا]، 1346 ق. / 1927 م.
10. سیوطی، جلالالدین، بغیةالوعاة، تحقیق ابوالفضل ابراهیم بصر، [بیجا]، [بینا]، [بیتا].
11. شلبی، احمد، تاریخ آموزش در اسلام، ترجمه محمد حسین ساکت، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1361.
12. عواد، کورکیس، خزائن الکتب القدیمه فی العراق، بیروت، [بینا]، 1406 ق. / 1986م.
13. غنیمه، عبدالرحیم، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ترجمه نورالله کسایی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1372.
14. قفطی، تاریخ الحکماء تصحیح بهین دارایی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1371.
15. محمدی ملایری، محمد، فرهنگ ایران پیش از اسلام و ....، تهران: توس، 1374.
16. مقریزی، تقیالدین، المواعظ و الاعتبار (الخطط)، بغداد، [بینا]، افست، [بیتا].
17. یاقوت، شهابالدین ابوعبدالله حموی، معجمالأدبا، تصحیح مارگلیوث، مصر، (بینا)، 1923 م.
18. یاقوت، شهابالدین ابوعبدالله حموی، معجمالبدان، بیروت، [بینا]، 1388 ق. / 1968م.
19. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، البلدان، بیروت، [بینا]، 1408 ق./ 1988 م.
منبع مقاله :
چیتسازان، امیرحسین، (1388)، آموزش عالی در گسترهی تاریخ و تمدن اسلامی، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول.