شیفتگی عبدالبهاء به غرب؛ در اندیشه و عمل
«میرزا حسینعلی نوری» (متولد سال 1233 ق) ملقب به بهاءالله از جمله طرفداران «سید علی محمد باب»(متولد سال 1235ق) بود که پس از مرگ وی، خود را همان «من یظهره اللهی» خواند که «سید باب» و عده ی ظهورش را داده بود. پس ادعای پیامبری کرد و فرقه بهاییت را بنیان گذشت. پس از وی «عباس افندی» (پسر بزرگ بهاءالله) ملقب به عبدالبهاء و نیز شوقی افندی که در نزد بهاییان، به مفسران آثار بهایی شهرت دارند به ترتیب رهبری بهاییان را بر عهده گرفتند. (1)
با مرگ بهاءالله، بین فرزندانش بر سرجانشینی پدر اختلافات و مشاجرات سختی درگرفت؛(2) به گونه ای که کلیه بستگان و خویشان بهاءالله به جز هفت نفرف همگی جانب «محمد علی افندی» (غضن اکبر) را گرفتند و رهبری و زعامت عبدالبهاء (عضن اعظم) را نپذیرفتند. به نظر می رسد که این گرایش خاص خویشان و سایر فرزندان بهاءالله به محمد علی افندی ناشی از نقش و تلاش وی در چاپ و نشر آثار پدرش بوده است.
شدت این رقابت و درگیریها وبر سر تصاحب جانشینی بهاءالله تا بدانجا بود که هر یک از طرفین در نوشته های خود از به کار بردن تعابیر زشت و رکیک و نیز نسبتهایی چون سرقت اوراق و الواح و حتی از صدور احکام در حق یکدیگر دریغ نکردند. (3)
در نهایت عبدالبهاء به جانشینی پدر دست یافت و تا سال 1300 ش رهبری بهاییان را برعهده داشت. وی تلاش بسیاری برای تبلیغ و گسترش بهایت به خرج داد؛ به گونه ای که در این راستا مبلغین بسیاری به برخی از کشورها و نقاط مختلف جهان من جمله آمریکا گسیل داشت. صبحی مهتدی درباره ی یکی از این مبلغان می نویسد:
شیخ اسدالله [بابلی] که بهاییان «فاضل» لقبش داده اند... قبل از آنکه عبدالبهاء او را به آمریکا گسیل دارد، یکی دو ماه در حیفا متوقف و تحت آزمایش بود. بالاخره کلاهش را از سر برداشتند و عمامه به جایش گذاشتند و جامه کوتاهش را کندند و جبه فراخ به برش کردند و با این هیئت و صورت روانه اش ساختند. چه عبدالبهاء را تصور چنین بود که این قسم از لباس در انظار اهمیتی دارد و در ممالک غرب جلب نفوس می کنند... (4)
عبدالبهاء به محض خلاصی از محدودیتهای اعمال شده از جانب حکومت عثمانی، در سال 1328ق به دعوت بهاییان اروپا و آمریکا از فلسطین به مصر و از آنجا به اروپا و یک بار دیگر به آریکا رفت. عبدالبهاء در این سفرها در برخی از مجامع آن کشورها به ایراد سخن و ارائه خطابه هایی پرداخت.
وی در طول سفر سه ساله خود هرآنچه را که بهاییان به عنوان تعالیم دوازده گانه (5) می شناختند مدون کرد و تعالیم باب و بهاء را با آنچه که در قرن نوزدهم در غرب، بویژه تحت عنوان روشنگری، مدرنیسم و اومانیسم متداول بود، آشتی داد.
بسیاری از گفتارها و نوشتارهای وی که در نزد بهاییان به عنوان آثاری مقدس مطرح اند و به آنها به منزله ی شرح الواح بهاءالله و حقایق الهی مستقر در آیات الهی کتاب «اقدس»(6) می نگرند، چیزی جز نتیجه مطالعات، تجربیات و برداشتها و اقتباس عبدالبهاء از تعالیم و آثار مذاهب و ادیان دیگر و نیز ناشی از مطالعه و آشنایی عبدالبهاء با آثار و اندیشه های غربی نبوده و نیست. (7)
نمونه ای از این جمع آوری و التقاط موجود در آثار و اعتقادات بهایی که از ابتکارات و کوششهای عبدالبهاء به شمار می رود، توجه و تأکید بر فراگیری زبان اسپرانتو بود؛ زبانی که در اوایل قرن بیستم در غرب ابداع و مطرح شد و هوادارانی نیز یافت، ولی بزودی غیر عملی بودن آن آشکار گردید و به بوته ی فراموشی سپرده شد.
عبدالبهاء می کوشید تا همه آموخته ها و دستاوردهایش (گردآوری و التقاط تعالیم مذهبی «شرق» و اندیشه های عقلانی و مدرن «غرب») را به پدرش (بهاءالله) نسبت دهد. به گونه ای که در مواضع گوناگون اعلام داشته بود که چنین تعالیمی قبل از بهاءالله در جوامع بشری مطرح نبوده اند(8) و این همه از ابداعات دیانت بهایی است که از طریق وحی به پدرش (بهاءالله) نازل گشته است!
از جمله رفتارهای جالب توجه عبدالبهاء آنکه به تناسب اوضاع سیاسی و بر حسب منافع و مصلحت اندیشیهای خاص، حکومتها و حاکمین کشورهای مختلف را مشمول دعاهای خویش قرار می دهد و پیروزی و پایندگی و بالندگی و تأییدات الهی را برای آنان آرزو می کرد.من جمله در لوحی از حکومت عثمانی با تعبیر «دولة العلیة العثمانیه و الخلاقیة الحمدیه» یاد کرده در حق او از خداوند می خواهد:
الهی الهی اسالک بتأییداتک الغیبیه و توفیقاتک الصمدانیه و فیوضاتک الرحمانیه، ان تؤید الدوله العیة العثمانیه و الخلافة الحمدیه علی التمکن فی الارض و الاستقرار علی العرش و ان تصون اقلیمها عن الآفات و تحفظ مرکز خلافتها عن الملمات. أی رب صنها فی کهف حفظک و حمایتک واحفظهما بعین عنایتک و اشملها بلحظات رحمانیتک،لا نها تحمی البقعه المبارکه النوراء و تحفظ علی وادی سیناء و یمتد ظل حمایتها علی رؤس الاحباء، انک انت المقتدرعلی ماتشاء و انک انت القوی (ع ع). (9)
ترجمه:
خدایا خدایا تو را به تأییدات غیبی و توفیقات صمدانی و فیوضات رحمانی خواهانم که دولت علیه عثمانی و خلافت حمدیه را مؤید فرما و در زمین مستقر و مستدام دار و مصون دار سرزمینش را از آفات حفظ کن و مرکز خلافتش را از صدمات. ای خدا! او را در کف حفاظت و حمایت خود قرار ده و حفظ کن او را به لطف عنایتت و او را مشمول لحظه های رحمانیت قرار ده و مستدام بدار سایه حمایت او را بر سر احباء (بهاییان)، همانا که تو توانایی برآنچه که اراده کنی و همانا که تو قدرتمندی. (ع ع)(10)
او همچنین به همین سبک وسیاق، «الکساندرسوم» امپراتور روس را از آن رو که به پیروان بهاییت اجازه ساخت معبد مشرق الاذکار را در عشق آباد داده بود، مشمول دعای خویش قرار داد.
در اواخر جنگ جهانی اول، در شرایطی که عثمانیها درگیر جنگ با انگلیسیها بودند و «لرد آرتور جیمز بالفور»، وزیر امور خارجه بریتانیا، در نوامبر 1917 اعلامیه معروف خود را درباره تشکیل دولت اسرائیل در فلسطین صادر کرده بود، بر اثر ارتباطات و وابستگی عبدالبهاء و بهاییان با نیروهای انگلیسی، جمال پاشا فرمانده کل قوای دولت عثمانی تصمیم به اعدام عبدالبهاء و نابود ساختن مراکز بهایی در عکا و حیفا گرفت.
در منابع بهایی، این تصمیم جمال پاشا را ناشی از سعایت «ناقضین» (طرفداران محمد علی افندی/غصن اکبر) نزد جمال پاشا علیه عبدالبهاء (عباس افندی) و طرفدارانش ذکر کرده اند (11) و در عین حال تصریح می کنند که لرد بالفور در همان روز وصول خبر، به «ژنرال آلن بی» فرمانده قوای انگلیس در فلسطین دستور داده تأکید می کند که «به جمیع قوا در حفظ و صیانت حضرت عبدالهباء و عائله و دوستان آن حضرت بکوشند.» (12)
ظاهرا برای سپاس گذاری از این حمایت دولت انگلیس بود که بلافاصله بعد از آن که حیفا در ذی حجه 1336/سپتامبر 1918، به تصرف قشون انگلیس درآمد، عبدالبهاء برای پادشاه انگلیس، «ژرژ پنجم» دعا کرد و از اینکه به همت نیروهای انگلیسی سراپرده ی عدل در سراسر سرزمین فلسطین برپا گردیده است، به درگاه خدا شکر گزارد و برای پادشاه انگلیس از درگاه خداوند طلب توفیقات رحمانی و... نمود.
وی در لوحی به زبان عربی، ژرژ پنجم پادشاه وقت انگلیس را اینچنین مشمول دعا و استغاثه خویش قرار می دهد:
الله ان سرادق العدل قد ضربت اطنابها علی هذه الارض المقدسه فی مشارقها و مغاربها و نشکرک و نحمدک علی حلول هذه السلطة العادله و الدولة القاهره الباذلة القوه فی راحة الرعیه و سلامة البریه، اللهم أید الامپراطور الاعظم جورج الخامس عاهل انکلترا (انگلستان) بتوفیقاتک الرحمانیه و ادم ظلها الظلیل علی هذا الاقلیم الجلیل بعونک و صونک و حمایتک انک انت المفتدر المتعالی العزیز الحکیم.
حیفا 17 دسمبر 1918 (ع ع).(13)
ترجمه
بارالها سراپرده ی عدالت در شرق و غرب این سرزمین مقدس برپا شده است و من ترا شکر و سپاس می گویم به خاطر ظهور این حاکمیت دادگر و دولت قدرتمند که نیروی خود را در راه آسایش و رفاه رعایای خویش مبذول داشته است. خدایا پادشاه بزرگ، جرج پنجم، پادشاه انگلیس را به توفیقات رحمانیت مؤید بدار و سایه بلند پایه او را بر این سرزمین ارزشمند (فلسطین) پایدار بدار، با یاری و صیانت و حمایت خویش. که همانا تویی مقتدر بلند مرتبه ی بزرگ و بخشنده.
دولت انگلیس پس از شکست دادن دولت عثمانی و ورود به فلسطین، به پاس همکاریهای عبدالبهاء و طرفدارانش با نیرهای انگلیسی در دوران جنگ طی مراسمی از همکاریهای وی با اعطای نشان قهرمانان Knight Hood (نایت هود) و ملقب ساختن وی به عنوان «سر» (Sir) تقدیر و تشکر کرد. (14)
سران بهایی از دیرباز بنا بر دلایل و شرایط گوناگون، همواره در پی ایجاد و حفظ ارتباطات خود با دول قدرتمند جهانی هم روزگار خویش بوده اند. در روزگاری دولت روس و در دورانی، دیگر قدرتمندان بریتانیا و در دوران اخیر آمریکا مورد توجه و عنایت آنان بوده است. عبدالبهاء در خلال سفری به آمریکا خطاب به جمعی از آمریکاییها می گوید:
از برای تجارت و منفعت ملت آمریکا، مملکتی بهتر از ایران نه (نیست)، چه که مملکت ایران مواد ثروتش همه در زیر خاک پنهان است، امیدوارم که ملت آمریکا سبب شوند که آن ثروت ظاهر گردد. (15)
عباس افندی آثار و کتابهایی نیز داشته است که برخی از آنها عبارتند از: رسالةالمدینه، مقاوضات، مقاله شخصی سیاح، خطابات مبارکه و تذکرةالوفا و...
وی در 1300 ش مرد و در حیفا مدفون شد.
در مراسم خاکسپاری او، نمایندگانی از دول انگلیس نیز حضور داشتند و «وینستون چرچیل» وزیر وقت مستعمرات بریتانیا با ارسال پیامی مراتب تسلیت پادشاه انگلیس را به جامعه بهایی ابلاغ کرد. (16)
پي نوشت :
1- برای مطالعه بیشتر درباره بابیت و بهاییت ر.ک: زاهد زاهدی، سعید، بهاییت در ایران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1380؛ کسروی، احمد، بهایی گری، تهارن، بی نا، بی تا.
2- عبدالحسین آیتی، بعد از آنکه بهاییت را رها کرد، در کتاب کشف الحیل چکیده ای از مطالب کتاب ادوارد براون را درباره منازعات دو برادر نقل کرده است. ر.ک: کشف الحیل.
3- ر.ک: افندی، عباس، مکاتیب، ج1، ص 443؛ شوقی، توقیعات مبارکه، صص 148-138.
4- صبحی مهتدی، فضل الله، خاطرات انحطاط و سقوط، به اهتمام علی امیر مستوفیان، پیام پدر، نشر علم، چ اول، 1380، ص 236.
5- تحری حقیقت، ترک تقلید، تطابق دین با علم و عقل، وحدت اساس ادیان، وحدت عالم انسانی، ترک تعصبات، الفت و محبت میان افراد بشر، تعدیل معیشت عمومی، تساوی حقوق رجال و نساء، تعلیم و تربیت اجباری، صلح عمومی و تحریم جنگ از جمله آن اصول دوازده گانه بهائیت به شمار می رود.
6- کتاب مقدس بهاییان اقدس نام دارد.
7- ر.ک: دایرةالمعارف جهان اسلام، آکسفرود، ذیل واژه Bahai.
8- ر.ک: افندی، عباس (عبدالبهاء)، خطابات مبارکه، ص 191.
9- مکاتیب، ج3،ص312.
10- عباس افندی/ عبدالبهاء.
11- فیضی، محمد علی، حیات حضرت عبدالبهاء و حوادث دوره میثاق، مؤسسه ملی مطبوعات امری، تهران، 1350.
12- افندی، شوقی، قرن بدیع، ج 3، ص 297.
13- مکاتیب، ج3،ص347.
14- قرن بدیع، ج 3، ص 299.
15- خطایات مبارکه، ج1، مصر، ص 32.
16- قرن بدیع، ج3، ص 322.