ارتباط با عصاره خلقت
يا أيها الّذين آمنوا اتّقوا الله و ابتغوا إليه الوسيلة؛ اي كساني كه ايمان آوردهايد از خدا پروا داشتهباشيد و به سوي او وسيلهاي براي تقرب برگزينيد.1
و اين وسيلة تقرب، همان وجود مقدس معصومان(علیه السلام) به ويژه خاندان پيامبرند، به طوري كه در معناي «وسيله» از پيامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) نقل شده است كه فرمود:
«(معني آن) امامان از فرزندان حسيناند. كسي كه از آنان اطاعت كند از خداوند اطاعت كرده است و كسي كه از فرمان آنان سرپيچد، خدا را نافرماني نموده است. آنان عروةالوثقي و وسيله به سوي خداوند تعالي هستند».2
ضرورت اين نوع ارتباط
در پاسخ ميتوان گفت كه هيچ مانع و حجابي ميان خالق و مخلوق وجود ندارد، جز گناه و عصيان بندگان كه آنان را از درگاه الهي دور ميكند. از اين رو، انسان گناهكار براي نزديك شدن دوباره به درگاه الهي بايد همراه انسانهاي معصوم به درگاه الهي روي آورد، انسانهايي كه به جهت عصمت، عبادت و بندگي پروردگار، به مقام «واسطه ميان خدا و بندگان» دستيافتهاند. بدين جهت، تمسك و توسل به آنان نه تنها شرك نيست، بلكه عين اطاعت و تسليم بودن در برابر اوامر الهي است. براي نمونه، مانند آن است كه كارمندي در اداره مرتكب خلاف قانوني شده و مدير خود را سخت آزرده است. او ميداند كه اگر شخصاً پيش مدير برود، عذرش قبول نميشود. از اين رو همراه شخص آبرومندي كه نزد مدير داراي اعتبار است، پيش مدير ميرود و از اين طريق رضايت مدير را جلب ميكند. قبول عذر در اين هنگام علاوه بر نشان دادن رحمت و عقو مدير، معرف الگو براي ديگران خواهد بود. باتوجه به مثال، جايگاه معصومين(علیه السلام) در نزد خدا نيز چنين است. به عبارت ديگر، ايشان با عبادت و بندگي خداوند، آنچنان به حضرت حق تقرب جستهاند كه براي ديگران به الگوي بندگي تبديل شدهاند و خداوند نيز آنان را واسطه بخشش خطاهاي بندگان و برطرفكننده موانع اجابت دعاها قرار داده است.
شيوههاي ارتباط استمدادي
«از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) درباره تفسير كلماتي كه آدم(علیه السلام) از پروردگار تلقي كرد و توبهاش پذيرفتهشد، پرسيدم، فرمود: از خدا به حق محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين تقاضا كرد تا توبهاش را بپذيرد و خدا نيز توبهاش را پذيرفت».3
به همين جهت، خداوند به مسلمانان امر فرمود كه همچون حضرت آدم(علیه السلام) براي بخشش گناهان خود به رسول خدا(صلی الله علیه وآله) متوسل شوند تا گناهانشان را ببخشد. خداوند در اينباره خطاب به پيامبرش ميفرمايد:
«و اگر اينان كه به خود ستم كردند نزد تو ميآمدند و از خدا درخواست استغفار و بخشش كرده و رسول خدا نيز براي آنان طلب بخشش ميكرد، خدا را توبهپذير و مهربان مييافتند».4
و در آيهاي ديگر وجود مقدس پيامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) را در ميان مردم، سبب دفع بلا و عذاب از آنان دانسته است:
«اي پيامبر! تا تو در ميان آنها هستي، خداوند آنها را مجازات نخواهد كرد و (نيز) تا وقتي كه استغفار ميكنند، خدا عذابشان نميكند».5
هم چنين در روايتهاي ائمه اطهار(علیه السلام) چگونگي توسل و استغاثه به درگاه الهي براي برآورده شدن دعا را آموزش دادهاند. سماعة بن مهران ميگويد:
«امام كاظم(علیه السلام) به من فرمود: هرگاه به درگاه خداوند حاجتي داشتي بگو: اللّهمّ إنّي أسألك بحقّ محمّد و علي(علیه السلام).6
خداوندا! تو را به حق محمد و علي(علیه السلام) ميخوانم؛ زيرا براي آن دو در نزد تو مقام و منزلتي والاست. پس به حق همان منزلت، ميخواهم كه بر محمد و آل محمد درود بفرستي و حاجاتم را برآورده سازي».
داوود برقي ميگويد:
«من به دعاهاي امام صادق(علیه السلام) گوش فرا دادم، شنيدم كه آن حضرت در دعا به درگاه خداوند، بيشتري الحاء و اصرار را به حق پنج تن؛ يعني رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و اميرالمؤمنين و فاطمه و حسن و حسين(علیه السلام) ميكرد».7
ب) توسل به پيامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) در زمان حيات: انسبن مالك ميگويد:
«در زمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در يكي از سالها مردم به خشكسالي مبتلا شدند. در يكي از روزهاي جمعه كه آن حضرت در حال خواندن خطبه نماز جمعه بود، مردي اعرابي وارد شد و گفت: اي رسول خدا! اموالمان نيست و نابود شد و خانوادهها گرسنهاند، براي ما دعا كن. رسول خدا دستها را براي دعا به سوي آسمان بلند كرد، در حالي كه قطعهاي ابر در آسمان ديده نميشد. امّا قسم به خدايي كه جانم در دست اوست! هنوز دستها را پايين نياورده بود كه ديديم ابرها مانند كوه به راه افتادهاند و هنوز از منبر پايين نيامده بود كه ديديم قطرههاي باران بر محاسن حضرتش چكيد. از آن روز تا جمعه بعد، باران باريد كه باز همان مرد يا مردي ديگر آمد و گفت: اي رسول خدا! ساختمانها ويران و اموالمان غرق شده، براي ما دعا كن. باز حضرت دست به سوي آسمان بلند كرد و فرمود: بار پروردگارا! به نفع ما ابرها را به اطراف بفرست و بر عليه ما قرار مده. سپس با دستان خود به بخشي از ابرها اشاره نميكردند مگر اينكه از هم متلاشي شده به اطراف شهر مدينه پراكنده شدند».8
در روايت ديگري از عثمانبن حنيف نقل شده است:
«مردي نابينا نزد پيامبر آمد و گفت: از خدا بخواه تا مرا شفا دهد. پيامبر فرمود: اگر بخواهي برايت دعا ميكنم و اگر بخواهي به تأخير بيندازم كه به سود توست. نابينا گفت: دعا كن. پيامبر به وي دستور داد كه وضويي نيكو بسازد و دو ركعت نماز بخواند و آنگاه اين دعا را بخواند:
بار خدايا! از تو ميخواهم و به وسيله پيامبرت محمد كه پيامبر رحمت است به تو رو آوردهام تا حاجتم را برآورد. بار پروردگارا! او را شفيع من قرار بده».
عثمان به حنيف ميگويد:
«به خدا قسم! كه ما هنوز پراكنده نشده بوديم و مدت زيادي نگذشته بود كه ديديم آن مرد شفا يافته نزد ما آمد و چنان نشان ميداد كه هرگز نابينا نبوده است».9
ج) توسل به اهل بيت(علیه السلام) پس از رحلت پيامبر: پس از رحلت پيامبر(صلی الله علیه وآله) و خاندان او مسلمانان همواره نزد قبر آنان حاضر شده به وجود مقدس آنان متوسل ميشدند. علي(علیه السلام) ميفرمايد:
«سه روز پس از دفن رسول خدا(صلی الله علیه وآله) عربي بياباني نزد ما آمد و خود را روي قبر پيامبر انداخت و از خاك قبر بر سرش ريخت و گفت: اي رسول خدا! تو از خدا وحي را دريافت كردي و به ما رساندي و ما هم شنيديم و دريافتيم. از جمله آيههايي كه بر ما خواندي، اين بود: اگر آنان كه بر خود ظلم كردند، نزد تو ميآمدندو از خداوند طلب بخشش ميكردند و رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نيز براي آنان طلب استغفار ميكرد، خداوند را توبهپذير و مهربان مييافتند. حال اي پيامبر! من به خود ظلم كردم و نزد تو آمدم كه برايم طلب بخشش كني».10
ابوعلي خلال، يكي از بزرگترين علماي حنبلي ميگويد:
هرگاه كار مهمي براي من پيش ميآمد، نزد قبر موسيبن جعفر(علیه السلام) ميرفتم و متوسل ميشدم، حاجتم برآورده ميشد.11
ابوبكر محمدبن مؤمل ميگويد:
روزي در خدمت پيشواي اهل حديث، يعني ابوبكربن خزيمه و همتايش ابوعلي ثقفي با گروهي از بزرگانمان به سوي قبر عليبن موسيالرضا(علیه السلام) به طوس رفتيم. اين خزيمه را ديدم كه چنان در برابر قبر آن حضرت تعظيم، و تواضع و گريه و زاري ميكند كه همه ما را به تعجب و حيرت واداشت.12
با بيان اين روايتها روشن ميشود كه توسل به اهل بيت(علیه السلام) تنها ويژه شيعيان نيست، بلكه افرادي همچون ابنخزيمه و ابوعلي خلال نيز به آنان متوسل ميشدند. ابن ادريس شافعي بنيانگذار مذهب شافعي نيز در توسل به اهل بيت(علیه السلام) ميگويد:
آل النّبي ذريعتي
وهم إليه وسيلتي
أرجو بهم أعطي غداً
بيد اليمين صحيفتي13
خاندان پيامبر(صلی الله علیه وآله) دستآويز من هستند
آنان در پيشگاه حق، وسيله تقرب من ميباشند
اميد دارم كه به سبب آنان در فرداي قيامت
نامه عمل من به دست راستم سپرده شود
د) درخواست شفاعت از معصومين(علیه السلام): يكي از درجاتي كه خداوند در سايه عبوديت به پيامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) و خاندان وي عطا فرمود، مقام «شفاعت امت» است.
مصداق بارز عبوديت پروردگار نماز است، به ويژه نماز شب. از اين رو، خداوند به پيامبرش دستور داد براي دريافت مقام شفاعت به نماز شب برخيزد:
و من الليل فتهجّد به نافلةً لك عسي أن يبعثك ربّك مقاماً محموداً؛ (اي پيامبر) ... و پارهاي از شب براي نافله، به شبزندهداري قيام كن تا خداوند مقام محمود (شفاعت) را به تو بدهد.14
علامه طبرسي در تفسيرش ميگويد:
«مفسران اجماع دارند كه مراد از مقام محمود، همان مقام شفاعت است».15
آنچه درباره حقيقت شفاعت ميتوان گفت آن است كه شفاعت پيامبر(صلی الله علیه وآله) و ساير شفيعان، همان دعا به درگاه الهي و طلب مغفرت براي گناهان است و خداوند نيز در شرايط خاصي دعايشان را اجابت ميكند و آنان نيز در غير آن مواردي كه اجازه دعا دارند، دعا نميكنند. ما احاطه علمي به حقيقت شفاعت در روز قيامت نداريم، شايد در آنجا مرتبهاي ديگر در كار باشد، ولي هر چه باشد، دعا يكي از مراتب آن است. از اين رو، كلام گوينده در مقابل قبر پيامبر(صلی الله علیه وآله) كه ميگويد: «يا وجيهاً عندالله إشفع لنا عندالله؛ اي آبرومند در نزد خدا، مرا در نزد خدا شفاعت بنما.» چيزي جز همين دعا را قصد و اراده نميكند.16
ه) نذر براي معصومين(علیه السلام): نذر، يكي ديگر از راههاي ارتباط استمدادي با معصومان است. در اصطلاح، نذر عهدي است كه نذركننده با خدا ميبندد كه اگر به اذن پروردگار حاجتي از حاجتهايش توسط يكي از بندگان پاك و صالحش برآورده شودم، به زيارت قبر آن فرد صالح برود و يا براي تعمير و آباداني قبرش مقداري پول اهدا كند يا مالي را به عنوان صدقه بدهد و ثوابش را به روح پاك آن بنده صالح هديه كند. چنين نذري در صورت برآورده شدن حاجت، «لازمالوفاء» است. اين مسئله داراي احكامي است كه در رسالههاي علميه مراجع، به طور گسترده به آن پرداخته شده است.
آثار و نتايج رابطه استمدادي
الف) برآورده شدن حاجتهاي دنيايي: بايد گفت در اين زمينه، بسيار نيازمنداني بودند كه پس از توسل و يا نذر براي اهل بيت(علیه السلام)، حاجتهاي آنان برآورده شود و يا مشكل و رنجشهايشان كه در ظاهر حلنشدني و بيپايان مينمود، برطرف گرديد كه فرصت بازگويي آن در اين نوشتار ممكن نيست. ولي خوشبختانه در اين موضوع كتابهاي خوبي نوشته شده است.17 در اين بخش از نوشتار، يك نمونه جالب از اينگونه داستانها را نقل ميكنيم:
آيتالله العظمي مرعشي نجفي(رحمت الله علیه) از مراجع معاصر نقل كرده است:
«در سال 1339 (قمري) يك سال پس از فوت پدرم، هنگامي كه در مدرسه «قوام» نجف اشرف طلبه بودم و تدريس ميكردم، مشكلات و ناراحتيهايي بر قلبم سنگيني ميكرد كه عبارت بودند از:
ـ سوءظن نسبت به مردم، چنان كه با كسي ارتباط برقرار نميكردم و حتي نماز جماعت پشت سر افراد عادل را نيز ترك كرده بودم.
ـ يكي از منسوبين من از تدريس جلوگيري ميكرد و به استادم نيز گفته بود كه مرا به درس خود راه ندهد.
ـ مبتلا به بيماري حصبه شده بودم و بعد از شفا دچار كندذهني و نسيان شده بودم.
ـ بينايي چشمهايم بسيار كم شده بود.
ـ از تند نوشتن عاجز شده بودم.
گرفتار فقر و تنگدستي شديد بودم.
ـ در قلبم نوعي احساس بيماري روحي دائمي مينمودم.
ـ تزلزلي در عقيدهام نسبت به برخي از امور معنوي به تدريج روي ميداد.
از طرفي آرزو داشتم به اينكه اوّلاً: خداوند سفر حج بيتالله الحرام را نصيبم كند. به شرط آنكه در مكه يا مدينه بميرم و در يكي از اين دو شهر دفن شوم. ديگر آنكه خداوند توفيق علم و عمل صالح را به ن عنايت كند.
آن مشكلات و اين آرزوها لحظهاي مرا آرام نميگذاشت. از اين رو، به فكر توسل به سالار شهيدان افتادم و به كربلا رفتم. پس از تجديد وضو به حرم مشرف شدم وشب در حرم، پايين پاي آن حضرت و در كنار قبر علياكبر(علیه السلام) نشستم. اندكي از نشستنم نگذشته بود كه صداي حزين قرائت قرآن را از پشت روضه مقدس شنيدم. به آن طرف متوجه شدم. پدر مرحومم را ديدم كه نشسته بود ... از من پرسيد، در ايام درسي براي چه كاري آمدهاي؟ علت را شرح دادم. به من امر كرد كه حاجتم را با امام(علیه السلام) در ميان بگذارم. به طرف ضريح رفتم و آن حضرت را ديدم. سلام كردم و جوابم را داد و تبسمي مليح بر لبانش نقش بست. از من پرسيد: چه ميخواهي؟ من اين شعر فاريس را خواندم:
آن را كه عيان است
چه حاجت به بيان است
آن حضرت، قطعهاي نبات به من عنايت كرد و فرمود: تو مهمان مايي. سپس فرمود: چه چيز از بندگان خدا ديدهاي كه به آنها سوءظن پيدا كردهاي؟ با اين سؤال در من يك دگرگوني پيدا شد و احساس كردم كه ديگر به كسي سوءظني ندارم.
سپس فرمود: به درس خود بپرداز زيرا آن شخص كه مانع تدريس كردن تو بود، ديگر نميتواند كاري كند. (و چون به نجف بازگشتم همان شخص به ديدنم آمد و گفت من فكر كردم كه تو جز تدريس كردن راهي نداري) آن حضرت مرا شفا داد و بيناييام قويتر شد و قلمي به من بخشيد و فرمود بگير و با سرعت بنويس و ناراحتي قلبيام نيز برطرف گرديد. دعا كرد كه در عقيدهام ثابتقدم بمانم. ديگر حاجاتم را نيز برآورده ساخت، غير از مسئله حج كه شايد به دليل شرطي كه نموده بودم، معترض نگرديد».18
ب) مسئله رسيدن به مقامهاي بلند عرفاني: در اينباره مطالب و آثار فراواني نوشته شده است، ولي هيچ سخني در اين مقام، همچون گفتار سالك اين راه، رهگشا نيست. از اين رو، در اين قسمت از سخنان شيخ رجبعلي خياط بهره گرفتهايم. ايشان ميفرمايد:
«... غالب مردم نميدانند توسل به اهل بيت(علیه السلام) براي چيست؟ آنها براي رفع مشكلات و گرفتاريهاي زندگي به اهل بيت متوسل ميشوند، در صورتي كه ما (اهل سير و سلوك) براي طي كردن مراحل توحيد و خداشناسي بايد در خانه اهل بيت(علیه السلام) برويم. راه توحيد، صعب (دشوار) است و انسان بدون چراغ راهنما قادر به طي كردن اين راه نيست».19
ج) بهرهمندي از شفاعت در قيامت: هنگامي كه به ائمه(علیه السلام) توسل ميجوييم و با برقرار كردن پيوند و ارتباط با ايشان، ميگوييم: «يا وجيهاً عندالله إشفع لنا عندالله»، با اين عبارت به وسيله آنان از خدا درخواست شفاعت ميكنيم. در اين صورت ممكن نيست كه از خوان كرم آن بزرگواران، دست تهي برگرديم و در آخرت از ما شفاعت نكنند.
د) عامل افزايش ايمان ديني: توسل به انسانهاي معصوم و پاك و بهرهمندي از نتايج آن، سبب تقويت ايمان ديني خواهد بود؛ زيرا شخص در مييابد كه بندگي پروردگار بيثمر نيست، بلكه خداوند عزتي جاودانه به بندگان برگزيده خود ميبخشد، به طوري كه ديگران نيز از اين موهبت بندگي و عبوديت آنان بهرهمند ميشوند. آري! خداوند برطرف شدن مشكل و نيازهاي انسان را به دست چنين بندگان پاكي فراهم كرده است.
آفتهاي رابطه استمدادي
ب) عقيده به استقلال اولياي خدا در فيضرساني: در برابر گروه پيشين، برخي نيز به افراط رو آورده و از روي ناداني معتقدند كه پيامبران و معصومين(علیه السلام) در فيضرساني به خود متكياند، غافل از اينكه آنان واسطهاي براي رسيدن به فيض الهياند و از خود هيچ استقلال و تدبيري ندارند، و با اذن الهي ميتوانند شفا دهند يا دعايي را اجابت كنند. از اين رو، خداوند نيز در قرآن، معجزهها و كرامتهاي حضرت عيسي(علیه السلام) را به اذن خويش وابسته دانسته است:
«و هنگامي كه به اذن من از گل، چيزي به صورت پرنده ميساختي و در آن ميدميدي و به اذن من، پرندهاي ميشد و كور مادرزاد و مبتلا به بيماري پيسي را به اذن من شفا ميدادي و مردگان را به اذن من زنده ميكردي».20
ج) فريب و كلاهبرداري: آفت ديگري كه در اين راه وجود دارد، اين است كه برخي افراد مغرض يا سودجو براي فريب دادن افراد سادهدل و رسيدن به اهداف پليد خود، هر از چند گاهي با برپايي مراسمي مدعي ميشوند كه يكي از ائمه(علیه السلام) به آن مراسم توجه داشته و آن را پذيرفته است. آنان براي اثبات ادعاي خويش به آثار به جا مانده از دست يا انگشت بر روي پرچم، يا آش نذري آن مراسم استناد ميكنند. ايشان با اين ترفند در پي به دست آوردن آبرو و تقدس هستند تا بتوانند به اهداف و مطامع دنيايي خود دست يازند. از اين رو، بايد با هوشياري، هر ادعايي را نپذيرفت و ديگران را نيز در اينباره راهنمايي كرد.
د) عقيده به توسل بدون عمل صالح: توسل به معصومين(علیه السلام) در صورتي كارگشا و مفيد است كه انسان گفتار خود را با عمل نيسك و صالح همراه كند تا بدين وسيله آبرويي نزد آنان به دست آورد؛ وگرنه تنها با تقاضاي شفاعت بدون عمل نيك راه به جايي نميبرد. هم چنان كه علي(علیه السلام) در فرازي از دعاي كميل ميفرمايد: «گناه مانع اجابت دعاست.» همچنين گناه از رسيدن صداي استغاثه ما به سوي معصومان(علیه السلام) نيز جلوگيري ميكند.
ه) نااميدي پس از برآورده نشدن دعا: يكي ديگر از كجرويها در اين زمينه، نااميدي حاجتمنداني است كه پس از توسل به ائمه اطهار(علیه السلام) دعاي آنان برآورده نشده است. گاهي اين مسئله باعث سست شدن پايههاي اعتقادي فرد ميشود. در حالي كه، آن شخص به پيآمدهاي خواسته و دعاي خويش توجه ندارد زيرا چه بسا برآورده شدن حاجت براي آن شخص خير و مصلحتي به دنبال نداشته باشد يا آلوده شدن به گناهي در پي آن باشد. بدين جهت، هر دعا و توسلي به اجابت نميرسد.
و) توسل، تنها به هنگام دچار شدن به بلاها: برخي، تنها هنگام بلا و رنج به معصومين(علیه السلام) توسل ميجويند و پس از برآورده شدن حاجت خود، توجهي به دين و ارزشهاي آن نميكنند، مگر آنكه دوباره به مشكل و گرفتاري دچار شوند. بايد گفت متأسفانه چنين توسل و ارتباطي با ائمه(علیه السلام) خود مانعي براي برآورده شدن دعاهاي بعدي و آفتي براي ادامه اين ارتباط است.
رابطه عهد و پيمان با اهل بيت(علیه السلام)
«براي هر امامي عهد و پيماني با شيعه وي است كه وفاي كامل به عهد و اداي نيكوي آن، زيارت قبور آنان است. پس كسي كه آنان را با شوقو ميل و تصديق آنچه ائمه بدان تمايل داشتهاند، زيارت كند، (ايشان) شفاعتكننده وي در روز قيامت خواهند بود».21
معصومان، قله كمال انساني
انبيا به ويژه خاتم آنان، حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) و فرزندان مطهرش جامع همه كمالهاي انساني بودند، به گونهاي كه گوي سبقت را در فضيلتهاي انساني از همگان ربودهاند. از اين رو، در دعاها خطاب به آنان ميخوانيم:
سلام بر شما! اي خاندان نبوت و موضع ودايع رسالت و محل نزول ملائكه و هبوط انوار وحي خدا و معدن رحمت حق و گنجهاي علم و معرفت الهي و صاحبان منتهاي حلم و اصول صفات كريمه و پيشواي امتها و ممالك و وليّ نعمتهاي روحاني و اركان بزرگواري و نيكوكاري و جهاد و ستون نيكويان جهان و بزرگ و سياستگذار براي بندگان و ستونهاي محكم شهرهاي ايمان و امين اسرار الهي... رحمت و بركت خدا بر شما باد.22
در واقع، احترام و تكريم پيامبر(صلی الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیه السلام)، احترام گزاردن به انسانيت است. در نتيجه، زيارت كردن بارگاه و مزار آنان، يادآوري فضيلتهاي انساني و تجديد ميثاق با اصول و زيورهاي كمال اخلاقي است كه ايشان به آن آراسته بودند و ديگران را نيز بدان فرا ميخواندند. از اين رو، ضرورت زيارت بارگاه نوراني آنان به عشق به خوبيها و فضيلتها برميگردد كه در سرنوشت انسانها نهفته است. به همين جهت، مشتاقان ائمه(علیه السلام) به زيارت با معرفت ايشان سفارش شدهاند:
من أتي قبر الحسينبن علي(علیه السلام) عارفاً بحقّه غفر الله له ما تقدّم من ذنبه و ما تأخّر؛23 كسي كه با معرفت به حق حيسن به زيارتش بشتابد، خداوند گناهان اوّل و آخر او را ميبخشد.
حقيقت زيارت
زيارت، حضور عارفانه عاشقانه زائر از سراي مزور، اظهار عشق و ارادت محب و محبوب، دل دادن صميمانه دلداده در كوي دلدار، سر سپرده سرباز فداكار در پيش پاي سردار، اعلان فروتني ديندار در برابر دين و پيشوايان ديني و اذان ايمان و دينداري است. زيارت، عرضه خويشتن بر ترازو و ابزار سنجش است، ايستادن در برابر آينه و معيار كمال و نشاني كوي كمال به انسان تعالي طلب است كه به كجا ميتوان رسيد. زيارت، سفري مشتاقانه، آگاهانه و عاشقانه است كه از سراي دل آغاز ميشود از راه دل عبور ميكند و سرانجام نيز در منزل دل به مقصد و مقصود ميرسد و بار بر زمين مينهد.24
پي نوشت ها:
٭ برگرفته از: راههاي ارتباط با معصومين(علیه السلام)، عليباقر شيخاني، مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما، 1384، با تلخيص.
1. سورة مائده (5)، آية 35.
2. عليبن جمعه حويزي، نورالثقلين، قم، مطبعه علميه، چ2، ج1، ص626.
3. تفسير الدرالمنثور، ج1، ص6.
4. سورة نساء (4)، آية 64.
5. سورة انفال (7)، آية 33.
6. حر عاملي، وسائل الشيعه، ج7، ص102.
7. همان، ص97.
8. صحيح بخاري، ج1، ص259.
9. المستدرك، ج1، ص458.
10. سمهودي، نورالدين عليبن عبداللهبن احمد، وفاء الوفاء، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1401 ق، چ3، ج4، ص1361.
11. خطيب بغدادي، احمدبن علي، تاريخ بغداد، بيروت، دارالكتب العلميه، ج1، ص120.
12. عسقلاني، احمدبن حجر، تهذيب التهذيب، بيروت، دارالفكر، ج7، ص339.
13. جمعي از نويسندگان، تفسير نمونه، ج4، ص368.
14. سورة اسراء (17)، آية 79.
15. طبرسي، فضلبن حسن، مجمع البيان، بيروت، اعلمي، 1415 ق، چ1، ج6، ص284.
16. سبحاني، جعفر، بحوث في الملل و النحل، ج4، ص280.
17. از جمله ميتوان در اين زمينه به كتاب داستانهاي شگفت شهيد دستغيب و كرامات معصوميه و ديگر نمونهها اشاره كرد.
18. رفيعي، علي، بر ستيغ نور، قم، كتابخانه آيتالله مرعشي، 1375، چ2، صص81ـ83.
19. محمدي ري شهري، محمد، كيمياي محبت، قم، دارالحديث، 1380، چ10، ص203.
20. سورة مائده (5)، آية 11.
21. مفيد، محمدبن محمد، مقنعه، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1410ق، ص486.
22. قمي، عباس، مفاتيحالجنان، زيارت جامعه كبيره، ص899.
23. حر عاملي، همان، ج14، ص418.
24. جوادي آملي، عبدالله، ادب فناي مقربان، قم، اسراء، 1381. چ2، ج1، ص17.
/خ