خوراک در پزشکی اسلامی

علی بن عباس مجوسی می‌گوید: «علم پزشکی را می‌توان به سه بخش نمود. نخست علم «چیز‌های طبیعی»، دوّم علم «چیز‌های ناطبیعی» و سوّم علم «چیز‌های فوق طبیعی».
شنبه، 20 آبان 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
خوراک در پزشکی اسلامی
خوراک در پزشکی اسلامی

نویسنده: مانفرد اولمان
برگردان: فریدون بدر‌های

 

علی بن عباس مجوسی می‌گوید: (1) «علم پزشکی را می‌توان به سه بخش نمود. نخست علم «چیز‌های طبیعی»، دوّم علم «چیز‌های ناطبیعی» و سوّم علم «چیز‌های فوق طبیعی».
مراد از «چیز‌های طبیعی» اسطقسات، مزاج‌ها، خلط‌ها، قوّت‌ها، و روح‌‌ها و غیره است، در واقع هر آنچه موضوع علم خویشکاری شناسی اندام‌‌ها یا علم وظایف الاعضاء است به شرحی که ما در فصل چهارم این کتاب مطرح ساختیم. «چیز‌های فوق طبیعی» بیماری‌ها، علل و علائم و نشانه‌‌های آن‌‌ها است. و ما درباره‌ی آن‌‌ها در فصل آسیب شناسی سخن گفتیم. باقی می‌ماند «چیز‌های ناطبیعی»؛ حوزه‌ی وسیعی که علی بن عباس مجوسی تمام بخش پنجم از قسمت اول کتابش را وقف آن‌‌ها کرده است. (2) وی بیان می‌کند که این‌‌ها عبارت از شش چیزاند که برای انسان در حفظ حیاتش ضرورت مطلق دارند: 1) هوای پیرامون ما؛ 2) جنبش و آرامش؛ 3) خوردن و آشامیدن؛ 4) خفتن و برخاستن؛ 5) دفع و نگهداشت طبیعی (که استحمام و مجامعت نیز بدان تعلّق دارد) و 6) حالات روحی چون شادی، خشم، اندوهناکی و مانند آن. این چیز‌‌ها به مفهومی ‌که اسطقسات، اخلاط یا روح‌‌ها «طبیعی» و «ذاتی» هستند طبیعی و ذاتی نیستند، و نیز، نسبت به انسان، به صورتی که اینک وجود دارد، خارج از طبیعی و بیگانه نمی‌باشند. این شش چیز اگر از لحاظ کمّی و کیفی به راه درست و در زمان درست و به ترتیب درست به کار روند «چیز‌های طبیعی» را در وضعی درست حفظ می‌کنند. به این ترتیب این شش چیز تندرستی را تضمین می‌کنند تا اینکه فساد و زوال طبیعی، یعنی، مرگ بر اثر پیری، جسم را از میان ببرد. اما اگر این چیز‌ها، به وجهی غیر از آنکه توصیه شده است به کار روند بدن را از حالت طبیعیش خارج می‌کنند و موجب بیماری‌‌ها و تداوم این بیماری‌‌ها می‌شوند.
اما این شش چیز باید در مورد هر فرد به تفاوت به کار روند. اگر بدنی دارای مزاج معتدل است صاحب آن باید شیوه‌ی زندگی متعادلی در پیش گیرد. هواییِ چون بهار برایش خوب است، باید به مقدار متعادل ورزش کند، در آب نسبتاً گرم شستشو نماید، باید نه زیاد بخوابد نه کم، باید تنها وقتی که شادمان و شاداب و شکمش نه زیاد پر و نه زیاد خالی است، و جسمش نه گرم و نه سرد است به مجامعت پردازد. در بدنی که از حال تعادل درست بیرون است باید شیوه‌ی زندگی در پیش گرفته شود که از تناسب و تعادل درست به همان نسبت و در جهت عکس بیرون باشد. به این ترتیب، نقص برطرف می‌شود و تناسب و تعادل درست برقرار می‌گردد. مثلاً اگر مردی که آتشین مزاج است به کار‌های بدنی زیاد بپردازد، تنها حرارت ناطبیعی بدنش را زیاد می‌کند؛ و این به او صدمه می‌زند، قوای او را ضعیف می‌کند، و ایجاد تب می‌کند. اگر کار کم بکند، این امر سبب می‌شود که حرارت ذاتی یا غریزیش به حال تعادل برگردد، و این تندرستی و نیرومندی او را ترقی می‌دهد.
این نکات نظری کوتاه که مجوسی یادآور می‌شود کاملاً روشن می‌سازد که تصورات و مفاهیم پزشکی سده‌‌های میانه تا چه اندازه با تصورات ما فرق می‌کند. چیز‌های وهمی‌ محض چون اسطقسات (ارکان)، اخلاط، روح‌‌ها از جمله‌ی «چیز‌های طبیعی» شمرده شده‌اند، و خویشکاری شناسی اندام‌های انسان را به مفهوم واقعی آن به وجود می‌آورند. و آنگاه نفس کشیدن، خوردن، دفع کردن مواد زائد، خفتن و برخاستن که فرایند‌‌ها و جریان‌های اصلی خویشکاری شناسی اندام‌‌ها از دیدگاه ماست، برچسب «ناطبیعی» یا «غیرطبیعی» خورده‌اند.
در اینجا ما بدین بحث نمی‌پردازیم که چگونه این گزارمان از نبض شناسی (Sphygmology) قدیم نشأت گرفته است (3)؛ تن‌‌ها کافی است که بگوییم حُنین بن اسحاق و مجوسی آن را بر میدان وسیع غذاشناسی، و درست و صحیح زندگی کردن اطلاق کرده‌اند. طبیعی است که تنفس و گوارش برای این پزشکان سده‌‌های میانه‌ای از جمله‌ی فرایند‌‌ها و اعمال خاص فیزیولوژیایی (خویش کاری شناسی اندام‌ها) هم هستند. اگر در اینجا در ردیف جنبش و آرامش یا تربیت حالات نفسانی از جمله‌ی «چیز‌های ناطبیعی» به حساب آورده شده‌اند، برای آن است که روشن گردد که تاکید بر قاعده مندی معقول و آگا‌هانه‌ی این فرایند‌‌ها است. انسان در انتخاب راه زندگی خود آزاد است، بنابراین بیماری و تندرستی او در دست خود اوست و وابسته به رفتار و اعمال او می‌باشد. در مقایسه با شیوه‌ی غریزی زندگی جانوران البته این شش چیز در انسان واقعاً «ناطبیعی» هستند.
نکته‌ی دومی‌ هم در اینجا روشن می‌شود: مجوسی گفته بود که وقتی بدن از تناسب و تعادل درست خارج شود، باید شیوه‌ی زندگی در پیش گرفته شود که از تعادل درست به همان اندازه در جهت مخالف منحرف باشد. بنابراین، شیوه‌ی زندگی باید بر مبنای اصل درمان ضد به ضد (Contraria Contraris) تعیین گردد. این یک اصل درمانشناسی است یعنی علم پرهیز و غذا در کنار جراحی و داروشناسی یکی از عوامل مهم درمان می‌شود. در بسیاری از موارد بیمار را به سادگی می‌توان با تغییر دادن شیوه‌ی زندگی او به تندرستی باز آورد. (4) بنابراین، پزشکان اغلب ترجیح می‌دهند که غذا‌های مناسب برای بیمار تجویز کنند، زیرا از شدت و حدت و خطرناکی دارو بیم دارند.
فهرست ابن «شش چیز ناطبیعی» از سنتی کهن پیروی می‌کند. این شش امر فرعی در فعالیت حیاتی از پیش در دستورنامه‌‌هایی که پزشکان بقراطی در ترتیب تجویزات خود بدان مراجعه می‌کردند (5) مورد نظر قرار گرفته بود. مسلمانان کتاب‌های فراوانی درباره‌ی بهداشت و حفظ الصحه نوشتند. آثاری که در آن‌‌ها همه‌ی موضوعات بهداشتی مطمح نظر قرار گرفته به وسیله‌ی قسطابن لوقا، اسحاق ابن عمران، ابن الجزار، ابن سینا، ابن بطلان (کتاب تقویم الصحه در لاتین Taciumum sanitatis)، فخرالدین رازی، البرقمانی، ابن القف، لسان الدین ابن الخطیب، و دیگران به رشته تحریر در آمده بود. مثلاً ابن المطران و موسی بن میمون پرهیز‌های بهداشتی خاص برای صلاح الدین یا نورالدین پسر صلاح الدین نوشتند. کتاب‌‌ها و نوشته‌‌های دیگر فقط بخش‌هایی از پرهیز و غذاشناسی را در بر دارند: حنین ابن اسحاق، محمّد ابن زکریای رازی، اسحاق اسرائیلی، ابن‌رشد، سمرقندی و بسیاری دیگر درباره‌ی اغذیه کتاب نوشتند. و بالاخره، می‌توان از رسالات کوچکتری که درباره‌ی «شیوه‌ی زندگی مسافران»، درباره‌ی «حمام رفتن» درباره‌ی «ماء الشعیر» و غیره نوشته شده است یاد کرد. آثاری هم که درباره‌ی «جماع» نوشته شده به اینجا تعلق دارد. این نوشته‌ها گاه خود را محدود به توصیه‌ی دارو‌هایِ مقوی باه می‌کنند و گاهی به مرز‌های پورنوگرافی قدم می‌گذارند. به هر حال، فراوانی این نوشته‌ها اهمیت پرهیز و غذا را در دنیای پزشکی سده‌‌های میانه مبرهن می‌سازد.
در صفحات بعد برخی از نکات را که ویژگی‌های علم پرهیز و تغذیه در سده‌‌های میانه را نشان می‌دهد، از کتاب طب الملکی علی ابن عباس مجوسی که منبع و مآخذ عمده‌ی ما است توصیف می‌کنیم.
مجوسی در بخش اول کتاب خود فضای زیادی را به بحث درباره‌ی هوا اختصاص داده است. هوایی که استنشاق می‌کنیم مزاج ما را تغییر می‌دهد: هوای پاک و صاف اخلاط و روح‌‌ها را پاک و صاف می‌کند؛ و هوای آلوده اثرات مخالف دارد. بنابراین، پزشک باید وضعیت هوا و تغییر فصول را، چنانکه بقراط در کتاب خود هوا‌ها، آب‌‌ها و جای‌‌ها (De aere aquis locis) تعلیم داده است مورد نظر قرار دهد. هوای فاسد موجد بیماری‌های همه گیر و طاعون می‌شود.
بخش دوم بحث درباره‌ی چیز‌های «ناطبیعی» به فعالیت‌های بدنی و آسایش اختصاص داده شده است. در اینجا علی ابن عباس مجوسی به شیوه‌ای فوق العاده خشک و کسالت آور میان حرکات سبک و سنگین، جزیی و کلی، جنبش‌های فعلی و انفعالی، میان حرکاتی که شخص هنگام انجام دادن کار خود می‌کند، و حرکات و ورزش‌هایی که پزشک توصیه می‌کند مانند مشت زنی، دویدن، توپ بازی سواری، کوهنوردی و غیره تمایز می‌گذارد. همه‌ی این‌‌ها باید دقیقاً و مطابق با حرارت بدن توصیه و تجویز شود. استحمام کردن نیز که در اصل متعلق به امر دفع کردن است در اینجا مورد بحث قرار گرفته است. زیرا انسان تندرست و سالم پس از ورزشی یا فعالیت برای تخلیه‌ی موادی که از راه حرکات بدنی از آن‌‌ها خلاصی نیافته است استحمام می‌کند. گذشته از این برای جبران خشکی بدن که ناشی از جنبش و حرکت است، و بالاخره برای پاک ساختن بدن از چرک و کثافات استحمام لازم است. مناسب‌ترین زمان برای رفتن به گرمابه بعد از کار و پیش از غذا است (این امر مستلزم آنست که شخص روزی یک بار، یعنی، در اوایل شب غذا بخورد). اگر انسان بعد از خوردن غذا استحمام کند سر انسان از مواد زائد پر می‌شود، غذا هضم نشده از معده فرو می‌رود، و راه‌‌های عبور غذا را سد می‌کند، و در نهایت سبب بروز استسقا می‌شود. اگر شخص دارای بدنی که نسوج آن شل است باشد، وضع فرق می‌کند، زیرا وی به آسانی می‌تواند مواد زائد را از بدنش دفع کند.
در آغاز بخش سوم که درباره‌ی خوردن و آشامیدن است مجوسی مفهوم دارو و غذا را مورد بحث قرار می‌دهد. وی در این باب چهار مقوله باز می‌شناسد: 1) دارو‌‌ها به معنای مطلق موادی هستند که بدن در آغاز تغییرشان می‌دهد، سپس آن‌‌ها بدن را تغییر می‌دهند، و آن را مطابق مزاج خود در می‌آورند؛ 2) سم‌های کشنده موادی هستند که بدن را تغییر می‌دهند و بر آن مستولی می‌شوند بی آنکه بدن بتواند در برابر آن‌‌ها مقاومت کند؛ 3) خوراک‌های درمانی موادی هستند که نخست بدن را تغییر می‌دهند تا اینکه بدن بر آن‌‌ها قدرت می‌یابد و آن‌‌ها را تغییر می‌دهد و آن‌‌ها را مطابق طبیعت خود بیرون می‌آورد. به عنوان مثال، کاهو، ماء الشعیر، پیاز و سیر از این گروه هستند؛ 4) و بالاخره خوراکی‌‌های محض آن‌‌ها هستند که بدن آن‌‌ها را دگرگون می‌سازد و به خود مبدل می‌کند. به این ترتیب ما در اینجا با نظام مند کردن عالمانه‌ی تعالیم جالینوس که به موجب آن دارو طبیعت (Physis) بدن را تغییر می‌دهد، و حال آنکه غذا بر جوهر آن می‌افزاید، روبه رو هستیم.(6) ترازه‌ی علی ابن عباس مجوسی از «مواد غذایی» شروع می‌شود، به «مواد غذایی درمانی»، سپس به «دارو‌ها» می‌رسد و در نهایت به «سم‌ها» ختم می‌شود. مجوسی در مبحث داروشناسی بار دیگر همه‌ی این‌‌ها را مورد بحث قرار می‌دهد.
آنچه در پی این بحث می‌آید (7) مطالعه‌ی علمی ‌غذا است که ظریفانه و به دقت درجه بندی و تقسیم بندی شده است، و در آن از اختصاصات غذایی، مزاج، و درجه‌ی تأثیرات انواع مختلف حبوبات، بقولات، سبزیجات، ریشه‌ها، غلات، میوه‌‌ها، انواع گوشت، انواع شیر، عسل و شیرینی (نقل و مربا)، آب، نوشابه‌‌ها، و گیا‌هان معطر و عطریات گفتگو می‌شود. ظرافت و دقت این برداشت چاره گرانه و درمانی از اینجا آشکار است که عطر‌‌ها نیز در زمره‌ی دربایست‌های قاعده و شیوه‌ی زندگی آمده است. مثلاً درباره‌ی مشک گفته شده است که گرم است و خشک در درجه‌ی سوم، قلب را در اشخاص سرد مزاج آرامش می‌بخشد و تقویت می‌کند؛ نیز اندام‌های ضعیف را قوت می‌بخشد. اگر همراه با زعفران و کافور استنشاق شود از فلج صورت (paralysis facialis)، و سردرد‌های ناشی از بلغم، جلوگیری می‌کند؛ نیز دماغی را که مزاج سرد دارد تقویت می‌نماید.
سرانجام انتخاب و گزینش پوشاک نیز مهم است، زیرا بر گرما و حرارت بدن تأثیر دارد. جامه‌‌های کتانی، بویژه وقتی تازه شسته شده باشند، بدن را خنک می‌کنند اگر مدتی پوشیده شده باشند، بدن را اندکی گرم می‌کنند. پارچه‌‌های نخی یا پنبه‌ای هرچه نرمتر باشند بیشتر بدن را گرم می‌کنند. این گونه جامه‌ها را باید در زمستان پوشید. هر آینه، بسیاری از منسوجات اثرات درمانی مستقیم دارند؛ ابریشم گرم است، و برای بدن خوب است، و بر پشت و کلیه‌ها اثرات نیک دارد.
بخش چهارم به خواب و بیداری می‌پردازد. این فصل کوتاه است، و در آن نظریه‌ی زیر عرضه شده است. خواب طبیعی وقتی بر انسان عارض می‌شود که مغز (دماغ) به نحو معتدل مرطوب باشد؛ یعنی، وقتی که بخارات نیک، لطیف، خالص و مرطوب در نتیجه‌ی صرف غذا و تحلیل آن در بدن به مغز برسد (این امر باز هم مستلزم خوردن یک بار غذا در آغاز شب است). از خوابیدن دو مقصود حاصل می‌شود: مغز و حواس و همه‌ی فعالیت‌‌های جسمانی را آرام می‌کند. با این همه فعالیت‌‌های حیوانی طبیعی مانند تنفس و گوارش ادامه می‌یابد. دومین نقش خواب یا مقصودی که از خفتن حاصل می‌شود هضم و تحلیل غذا، و رسیدن و قوام اخلاط است. «حرارت غریزی» در هنگام خواب به اعماق جسم نفوذ می‌کند تا غذا را تحلیل برد و اخلاط را قوام بخشد. به این سبب است که در زمستان که شب‌‌ها بلندتر و خواب طولانی تر است گواردن و تحلیل غذا کامل‌تر انجام می‌گیرد. افراد باید خواب بقاعده و منظم را عادت خویش کنند. خوابیدن زیاد قوای طبیعی بدن را تحلیل می‌برد و بدن را سرد می‌کند؛ بر مقدار بلغم می‌افزاید و «حرارت غریزی» را کاهش می‌دهد. کم خوابیدن هم عمل تنفس و گوارش را ضعیف می‌کند و بدن را می‌خشکاند.
در بخش پنجم که درباره‌ی انواع مختلف دفع و اخراج مواد زائد از بدن است، علی بن عباس مجوسی نخست به مجامعت و مقاربت می‌پردازد. هدف از مجامعت حفظ نسل است و با احساس لذت همراه و وابسته است، زیرا بیشتر آدمیان و همه‌ی حیوانات در پی کسب لذتند نه ایجاد فرزند. منی به صورت تراوش و ترشحی در بدن تشکیل می‌شود اما با ترشحات و تراوشات دیگر مانند خلم بینی، بزاق، عرق، پیشاب فرق دارد و نباید با آن‌‌ها مقایسه شود؛ زیرا، منی از بهترین مادّه‌ی بدن یعنی خون صاف روشن که اندام‌های اصلی بدن از آن تغذیه می‌شوند، پدید می‌آید. اگر فردی عمل مجامعت را از حد بگذراند، قدرت او ضعیف می‌شود، بدنش خشک می‌شود، و اندامش شروع به لرزیدن می‌کند. زیرا اعضای تناسلی او برای آنکه بتوانند منی تازه پدید آورند، خونی را که در حقیقت باید به مصرف تغذیه و تقویت اندام‌های اصلی برسد جذب می‌کنند. از سوی دیگر، وقتی منیِ جمع شده در اعضای تناسلی دفع نشود، بدن صدمه می‌بیند. همه‌ی ترشحات و تراوشات دیگر بدن نیز باید دفع گردد. اگر مجامعت صورت نگیرد، ناچار احتلام و جنابت دست می‌دهد. اما اگر طبیعت شخص حتی قادر نباشد که موجب احتلام و جنابت و دفع منی از این طریق شود، مفصل‌های بیخ ران کشیدگی می‌یابد، بدن کرخ می‌شود، و در موارد بد تب عارض می‌گردد. گاهی بخار‌هایی که از انباشته شدن منی پدید می‌آید به مغز سرایت می‌کند و این می‌تواند ملازمه‌‌های ناگواری، از جمله مالیخولیا، داشته باشد. از این رو، عمل مجامعت برای بیماران مالیخولیایی، روش درمانی سودمندی است. خلاصه‌ی کلام، نزدیکی و مجامعت اگر عاقلانه انجام گیرد به حفظ تندرستی کمک می‌کند، و حتی می‌تواند بعضی از ناخوشی‌‌ها را شفا دهد.
در مورد بقیه‌ی ترشحات و مدفوعات، پیخال، پیشاب و خون حیض نیز وضع همینگونه است. اگر دفع نشوند و در بدن بمانند به بدن صدمه می‌زنند، یا اگر به طور ناگهانی و بغتتاً دفع شوند زیان وارد می‌آورند. اگر شخص پیخال یا باد شکم خود را نگه دارد ممکن است به قولنج، اسهال، عدم اشتها، حالت غش، و تنگی نفس دچار آید. اگر دفع این فضولات شدید باشد شخصی ضعیف و بیقوت می‌شود.
و بالاخره در بخش ششم مجوسی به حالات روحی که تاثیرات آن‌‌ها بر بدن امری مفروض شمرده می‌شود، می‌پردازد. این‌‌ها می‌توانند مانند هر چیز دیگر مایه بیماری و ناخوشی شوند، و بنابراین باید تحت ضبط و ربط قرار گیرند. آن کسی که به کمترین علتی خشمگین، غمناک، بیمناک، یا مظنون می‌شود ممکن است دستخوش بیماری‌های ناخوشایند قرار گیرد، و حتی به هلاکت افتد. برعکس کسی که بر خلق و خوی خود مسلط باشد و بتواند چنان حالاتی را با قدرت عقل خود مقهور و مغلوب سازد، کمتر معروض و دستخوش بیماری قرار خواهد گرفت.
اظ‌هارات علی بن عباس مجوسی را در باب پرهیز و تغذیه ما از آن بابت به تفصیل آوردیم، زیرا این اظ‌هارات بار دیگر بخوبی نشان می‌دهند که پزشکی اسلامی‌ در دوره‌ی سده‌‌های میانه بذاته یک نظام و سیستم کامل است. در آن همه‌ی پدیده‌‌های زیستی را با دقت و صحّت کافی می‌توان با استفاده از مفاهیمی‌ چون گرمی، سردی، خون، بلغم و قوای جاذبه و دافعه، توضیح داد. این توضیحات از نظر ما ممکن است ساده لوحانه بیاید و این دستگاه طبی خیلی مدرسی جلوه کند. با این همه، این قواعد و دستور‌های زندگی چنان معقولند که خواننده‌ی امروزی می‌تواند کلاً آن‌‌ها را بپذیرد. مفهوم و عقیده‌ی کهن اعتدال همه جا در زمینه‌ی بحث وجود دارد. مُهر تایید آن بر این برنامه غذایی نیز خورده است، و موفقیت آن را در طول سده‌ها و هزاره‌ها تضمین نموده است.

پی‌نوشت‌ها:

1.مجوسی، کتاب الملکی، کتاب اول، 14.
2.همانجا، 217-152
3.Peter H. Niebyl, ' The Non-Naturals', Bull. Hist. Med, XLV (1971) 486-92.
4. Ludwig Edelstein, ' Greek Medicine in its Relation to Religion and Magic' Bull. Hist. Med., V (1937) 201-46, reprinted in: Edelstein, Ancient Medicine, 205-46.
5. Hippocrates, Epidernics, VI, 8. 7-10 (VOL. V, 344 ff. Littre.
6. George Harig, Bestimmung der Intensitat im medizinischen System Galens, Berlin 1974, 89f
7. مجوسی، کتاب الملکی، کتاب اول، 179 به بعد.

منبع مقاله :
اولمان، مانفرد؛ (1383)، طب اسلامی، فریدون بدره‌ای، تهران: انتشارات توس، چاپ سوم.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.