عناصر جادوگرانه‌ی پزشکی اسلامی

پزشکی پیش از اسلام، پزشکی عامیانه‌ای بوده که سخت تحت تأثیر عوامل جادویی و سحری قرار داشته است. پس از آشنایی یافتن جهان اسلام با هلنیمآبی، با این پزشکی عامیانه به وسیله‌ی یک نظام فوق العاده پرورده‌ی
يکشنبه، 21 آبان 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
عناصر جادوگرانه‌ی پزشکی اسلامی
 عناصر جادوگرانه‌ی پزشکی اسلامی

نویسنده: مانفرد اولمان
برگردان: فریدون بدره‌ای

 

پزشکی پیش از اسلام، پزشکی عامیانه‌ای بوده که سخت تحت تأثیر عوامل جادویی و سحری قرار داشته است. پس از آشنایی یافتن جهان اسلام با هلنیمآبی، با این پزشکی عامیانه به وسیله‌ی یک نظام فوق العاده پرورده‌ی علمی ‌پزشکی که جادو در آن راهی نداشت به معارضه و مقابله پرداخته شد. (1) این گرایش روشنفکرانه در حقیقت از قبل با پیدایش مجموعه نوشته‌‌های بقراطی آغاز شده بود. در کتاب بیماری‌های مقدس به بیماری صرع در جهان پدیده‌ها جایی داده شد و معروض توضیح و تبیین علت و معلولی قرار گرفت، و این همان خردگرایی است که در جالینوس به چشم می‌خورد. اما در دوره‌ی امپراتوری روم، و بویژه‌ی در دوره‌ی اخیر عهد قدیم، تغییر جهتی پیدا شد. درمان‌ها و دارو‌های جادویی در نوشته‌‌های اسکندر طرالسی نقشی عمده دارند، و وی آن‌ها را فیزیکا (physika) «درمان‌های طبیعی» می‌خواند. این به نظر ما متناقض‌نما می‌رسد، اما می‌توان آن را با مفهوم دیگری از طبیعت توجیه و تبیین کرد. اسکندر طرالسی، مانند آرنالد ویلانووایی و پاراسلسوس در زمان‌های بعد، معتقد بود اسرار نهایی قوای طبیعی و تأثیرات دارو‌ها بر ما پوشیده است، و بنابراین دارو‌ها و درمان‌های عامیانه و جادویی، هر چند هم غیر قابل توجیه به نظر آیند، نمی‌توانند نادیده گرفته شوند. (2) مهم نیست که این دوا‌ها و درمان‌ها به نظر ما عبث و بیهوده، نفرت انگیز، و غیربهداشتی بیابند. از نظر اسکندر طرالسی این داوروها همان اندازه «مبنای علمی» داشتند که داوروهای تجویز شده از سوی دیسکوریدس و جالینوس، و در حقیقت برای وی هیچ معیاری وجود نداشت که با آن بتوان میان درمان‌های طبیعی و جادویی فرق گذاشت. بنابراین، روی آوردن به جادو ناشی از خرافه پرستی صرف و میل به معجزات نبود، بلکه ضرورتاً نتیجه‌ی مرزهایی بود که برگرد میل و آرزویِ انسان سده‌‌های میانه‌ای برای کسب دانش کشیده شده بود. وی بندرت چیزی درباره‌ی آزمایش کردن که می‌توانست حقیقت و درستی یا ابطال داده‌‌های سنتی را امکان پذیر سازد می‌دانست، و اشتباهات درمانی که گریزناپذیر بود نمی‌توانست اعتقاد او را به دانش‌هایی جادویی متزلزل کند، زیرا اصل موضوع برای او بیش از تجربه‌ی عملی و واقعی معنا و مفهوم داشت.
بسیاری از پزشکان مسلمان نیز چنین طرز تلقیی اتخاذ کردند. در یکی از قدیم‌ترین کتب پزشکی یعنی فردوسی الحکمه تالیف علی ابن سهل طبری (که در 236 هـ.ق / 850 تالیفش به اتمام رسیده است) صفحات زیادی به ارائه دارو‌ها و درمان‌‌های جادویی و اثرات مجاورت اختصاص داده شده است. چیز‌های معجزه آسای بسیاری به استناد مراجعی چون کتاب فیزیولوگوس (plysiologus) و کورانیس (Cyranis) و دیوسکوریدس و اسکندر طرالسی، یا مولفان درمان با اجزاء جانوران (organo-thrapy) مانند گزنوکراتس افرودسیایی گزارش شده است. مثلاً علی ابن سهل طبری می‌گوید «اگر سنگ آهنربایی در دست زنی که در حال زایمان است بگذارید، در زایمان سخت به او کمک می‌کند.» در جای دیگر می‌خوانیم که «من یک بار سنگ کوچکی را دیدم که شکم کسی را که از استسقا رنج می‌برد شفا داد، و آب شکم او را جذب کرد.» نمونه‌ی دیگر چنین است: «اگر زنی هنگامی‌ که دوره‌ی او به سر رسیده گوشت پرستو بخورد تا یک سال تمام آبستن نخواهد شد.» «اگر قلب یک مارمولک دیواری را به گردن زنی بیاویزند از سقط جنین جلوگیری می‌کند. مارمولک دیواری را اگر زنده بگیرند و در پارچ‌های بپیچند و به گردن کسی که مبتلا به تب نوبه است بیاویزند، تبش برطرف می‌شود.» «اگر زنی که قبلاً یک بار آبستن شده است ولی دیگر آبستن نمی‌شود قورباغه‌ای از رودخانه بگیرد و در دهانش تف بیندازد و دوباره آن را در رودخانه بیندازد و سپس شوهرش با او نزدیکی کند، باز به خواست خدا حامله می‌شود.»
علی بن ربن طبری به همین نحو درمان‌های بسیاری را از زادگاه خویش در ایران، بویژه از طبرستان، بازگو می‌کند. می‌نویسد: «مدیر بیمارستان گندیشاپور داستان یک خانواده‌ی اهوازی را برای من تعریف کرد که سنگی در اختیار داشتند که چون آن را به گردن زن آبستن می‌آویختند، جنین را حفظ می‌کرد. اگر این زن تصادفاً به زن حامله‌ی دیگری برمی‌خورد که آن سنگ را نداشت، زن اخیر کودکش را سقط می‌کرد.» روایت دیگر چنین است: «در کوه‌ها طبرستان اغلب اتفاق می‌افتد که پلنگ مردی را با پنجه‌هایش زخم می‌زند. در این هنگام موش‌ها از همه طرف گرد او جمع می‌شوند، و مردان و زنان باید نگذارند موش‌ها به مرد مجروح برسند؛ زیرا اگر موش‌ها بر او ادرار کنند فوراً می‌میرد.» نیز می‌خوانیم: «مردم طبرستان می‌گویند که اگر در جلو مردی که به بیماری «باد خایه» دچار است آتشی از چوب درخت انجیر بیفروزند، بیضه‌‌های او به حالت طبیعی برمی‌گردند.»
پس از علی بن سهل طبری، باید از محمّد بن زکریای رازی که به خاطر مشاهدات بالینی جدیش مشهور است، نام برد که به وجود قوای مکنون و غیبی اعتقاد داشت. در حقیقت وی کتاب ویژ‌ه‌ای به نام کتاب الخواصّ، در این باره نوشت. و در کتاب الحاوی خود مکرر دارو‌های جادویی را تجویز می‌کند، و اغلب از بلیناس (یعنی آپولونیوس توانایی) و کتاب الطّبیعیات (Physika) او و نیز از کتاب مشابهی از هرمس نقل قول می‌نماید. رازی به تبعیت از این منبع می‌گوید که کسی که مبتلا به تب رُبع است اگر پیراهن نشسته و عرقگین زن زائویی را بپوشد درمان می‌شود (در این مورد عرق و تفاوت جنس هر دو در انتقال قوه موثر است.) (3) در همین کتاب آمده است: «اگر کسی عقربی را بخورد سنگ‌های مثانه‌اش خرد می‌شود؛ و اگر کرم‌های خاکی را پس از له کردن آن‌ها بخورد، باز سنگ‌هایِ مثانه‌اش را خرد می‌کند.» «اگر موی زنی را بسوزانند و به جایی که خونریزی می‌کند بگذارند، جلو خونریزی را کاملاً می‌گیرد.»(5) وی برای عقربزدگی درمان زیر را توصیه می‌کند: «اگر عقرب را له کنید و لاشه له شده آن را روی زخم بگذارید، در بهبود آن فوق العاده مؤثر خواهد بود.»(6) (7)
درمان‌های تمثیلی یا مجاورتی بخصوص در مامایی به کار می‌رود. خصوصیت این نوع درمان در فصلی از یک کتاب بزرگ درباره‌ی آبستنی و مواظبت از اطفال (کتاب الحبالی و الاطفال) تالیف احمد بن محمد البلدی، طبیبی که در خدمت ابوالفرج یعقوب بن یوسف کلس، وزیر دولت مصر، در قرن چهارم هجری (دهم میلادی) بوده است، آمده است. بلدی در آن کتاب غیر از چیز‌های دیگر دستور‌های زیر را برای آسان شدن زایمان می‌دهد: «اگر سنگ سلیمانیه یا حجر باباقوری را به گیسوان زن زائو ببندند، فوراً کودکش متولد می‌شود. حتی اگر این سنگ را نزدیک زائو قرار دهند، همه‌ی دردزه را از میان می‌برد.» «اگر پوست ماری را برگرد سرین زن زائو ببندند، وضع حمل را تسریع می‌کند.» «اگر گشنیز را با احتیاط از خاک بیرون بکشید و الیاف ریشه‌‌های آن را روی ران زن زائو بیاویزید، زادن را آسان می‌کند.»
مثال اخیر به روشنی نشان می‌دهد که حتی در هنگام تهیه‌ی دارو دقت توصیه شده است. گاهی باید زمان و موضع ستارگان، در هنگام گردآوری گیاهان دارویی در نظر گرفته شود، و بعضی اوقات این ملاحظات به انجام آئین‌ها و مراسم پیچید‌ه‌ای می‌کشد. بنابر گفته‌ی هرمس (8)، ریشه‌ی مهرگیاه (مردم گیاه) یا alruna شبیه صنم (بت) کوچکی است با همه‌ی اندام‌های انسان، این ریشه آدمی‌ را نه تن‌ها از همه‌ی بیماری‌های روانی چون دیوانگی، فراموشی، مالیخولیا حفظ می‌کند بلکه از داء الفیل یا پاغره (elephantiasis) و سکته مصون می‌دارد. اگر کسی بخواهد ریشه‌ی مهرگیاه را از زمین بیرون آورد باید در زمان و وقت درست این کار را بکند. مریخ باید در یکی از خانه‌هایش باشد، و ترجیح دارد که در بالاترین خانه‌اش یعنی حمل (Aries) یا در خانه‌ی شرف آن، برج جدی، باشد. اگر زهره و مشتری در وضع مساعدی نسبت به او باشند چه بهتر، قمر باید در مقارنه با مریخ باشد، یا با او در برج او قرار گرفته باشد. اگر این شرایط وجود داشته باشد، شخص می‌تواند در سپیده دم روز سه شنبه مهرگیاه را از ریشه در آورد. طرفداران این اعمال مکنون و جادویی مدعی‌اند که انسان وقتی می‌تواند مهرگیاه را از ریشه بر کند که خاک اطرافش را سست کرده باشد. بوته‌ی مهرگیاه را باید به گردن سگی که یک روز تمام او را گرسنه نگه داشته باشند بست. آنگاه سگ را از مسافتی به سوی خود خواند. سگ هنگام دویدن مهرگیاه را از ریشه برمی‌کند، امّا خودش در جا به زمین می‌افتد و می‌میرد. (9)
نوشته‌‌های داروشناسی اسلامی ‌پر است از چنین دستور‌ها و تجویز‌های مشابهی، و از آن میان سنگ‌ها مقبولیت بیشتری در درمان‌های جادویی و سحری دارند. تمیمی‌ در کتاب خود به نام کتاب المرشد می‌نویسد نگریستن در آینه گردی که از کهربای سیاه صیقلی درست شده باشد، چشم را از ابتلاء به آب مروارید مصون می‌دارد.(10)
تمامی ‌نوعی خاصی از نوشته‌‌های طبی به جادو اختصاص داده شده بود. کتاب‌هایی هستند به نام کتب المجربات، و بیش از ده ‌ها مولف را می‌شناسم که از این مجربات (empirica) نوشته‌اند. تصور بر آن است که دستورالعمل‌ها یا «نسخه‌ها»یی که در این کتاب‌ها آمده است، درستیشان به تجربه رسیده است. اما این فقط یک نوع تبلیغ یا خود فریبی است، زیرا این دستوالعمل‌‌ها درباره‌ی درمان‌هایی است که اثراتشان به هیچ روی با تجربه ربطی ندارد. این‌ها جادوی صرف‌اند چنانکه مثال زیر که یکی از جمله‌ی هزاران مثالی است که می‌توان آورد، این امر را نشان می‌دهد: «اگر کسی استخوان اسفرود را بسوزاند و خاکستر آن را با روغنی که از زیتون نارس به دست آمده بجوشاند، و از این فرآورده به سر شخصی طاس و قسمت‌هایی که موی ریخته است بمالند، دوباره مو خواهد رست. به تجربه رسیده است (مجرّب).» واژه‌ی مجرب در آخر این دستورالعمل همان عبارتی است که اغلب در پایان نسخه‌ها و دستورالعمل‌‌های اسکندر طرالسی آمده است یعنی: «pepeiratai »(11)
تمایل شدیدتر به جادو را شاید بتوان با این واقعیت توجیه کرد: عمل کردن به جادوی شرقی کهن که در اختفاء در کشور‌های هلنیمآب شده ادامه یافته بود، از دوران امپراتوری سیلاب وار به نوشته‌‌های یونانی داخل شده و زمینه‌ی بزرگی را تسخیر کرده بود. دست کم در یک مورد راهی را که طب شرقی قدیم از طریق نوشته‌‌های دوره اخیر هلنیمآبی به مسلمانان پیموده است می‌توان دقیقاً پی گیری کرد، و آن کتاب کورانیس (Cyranis) است که رساله‌ای است، چنانکه گویند، در بابل پدید آمده است. در این کتاب گیاهان، پرندگان، و ماهی‌ها به ترتیب الفبایی دسته بندی شده، و هریک از این مخلوقات یا به تنهایی یا در ترکیب می‌توانند در آئین‌ها و درمان‌هایِ جادویی به کار روند. در کورانیس، آلفای 37 می‌خوانیم: «اگر سنگ به دست آمده از سر «دال ماهی» را به گردن کسی که مبتلا به تب رُبع است بیاویزید، بیمار شفا می‌یابد.» و دستورالعمل مندرج در امگا 32 چنین است: «بر سنگی که در سر ماهی اومیس یافت می‌شود باید پرستویی بر روی تصویر یک عقرب حکاکی کرد، و باید تصویر این ماهی را در حالی که به تصویر عقرب نگاه می‌کند کشید، و باید چشم عقرب و ماهی را، و نیز پار‌ه‌ای از ریشه‌ی «درخت کژدم» را گرفت و در زیر نگین انگشتری، قبل از آنکه نگین را نصب کنند قرار داد. حال، هر آن کسی که این انگشتری نگیندار را به دست کند از آفت همه‌ی جانوران موذی و گزندگان مصون خواهد بود. حتی اگر جانوری او را بگزد به وی آسیبی نخواهد رسید.» کتاب کورانیس در قرن دوم یا سوم میلادی از سریانی (؟) به زبان یونانی ترجمه شد و سپس از یونانی به عربی ترجمه گشت و به این طریق دوباره راه خود را به مشرق زمین پیدا کرد.(12) اما چنانکه دیدیم، اندیشه‌‌های جادویی ایرانی مستقیماً به وسیله‌ی علی بن سهل طبری به طب اسلامی ‌منتقل گشت.

پی‌نوشت‌ها:

1. Ludwig Edelstein, ‘Greek Medicine in its Relation to Religion and Magic’Bull. Hist. Med., V (1937) 201-46, reprinted in: Edelstein, Ancient Medicine, 205-46.
2. Paul Diepgen, ‘Volksmedizin und wissenschaftliche Heilkunde’, in: Volk und Volkstum, II (1937) 45, reprinted in: Grabner, Volksmedizin, 210f.
3. Heinrich Vorwahl, in: Grabner, Volksmedizin, 261.
4.رازی، حاوی، کتاب دهم، 102.
5. همو، کتاب دوازدهم، 225.
6. همو، کتاب نوزدهم، 254.
7. «علاج کژ دم زده کشته‌ی کژدم بود.»
8. به نقل از تمیمی، کتاب المرشد در ابن البیطار، کتاب الجامع، جلد سوّم، 10.
9.Hovorka-Kronfeld, I, 14-18 (S.V.Alraun); 286-8 (s.v. Mandragora); Heinrich Vorwahl, ‘Deutsche Volksmedizin in Vergangenheit und Gegenwart’, in: Studien zur religiosen Volkskunde, Abt. B, H. 9, Dresden-Leipzig 1939, 27, reprinted in: Grabner, Volksmedizin, 251f.
10.Jutta Schonfeld, Uber die Steine (Islamkundliche Untersuchungen, Bd, Bd. XXXVIII), Freiburg 1976, 80 and 171.
11. Ullmann, Medizin, 311-13.
12. Manfred Ullmann, ‘Die arabische Uberlieferung der Kyranis des Hermes Trismegistos’ Proceedings of the VIth Congress of Arabic and Islamic Studies (Visby-Stockholm 1972), Stockholm-Leiden 1975, 196-200.

منبع مقاله :
اولمان، مانفرد؛ (1383)، طب اسلامی، فریدون بدره‌ای، تهران: انتشارات توس، چاپ سوم.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط