برگردان: فریدون بدرهای
پزشکان مسلمان دربارهی اخترشناسی درست مانند جادو نظریات مختلف داشتند. بسیاری از پزشکان خود اخترشناس بودند، مانند یحیی بن جریر تکریتی (حـ 421 هـ.ق /1030 م) یا علی بن رضوان (فتـ 641 هـ.ق / 1068 م) که با نوشتن شرحی بر مقالات اربعهی (Ouadripartitum) بطلمیوس برای خود نامی کسب کرد. یعقوب بن اسحق کندی فیلسوف، که صاحب چند تالیف پزشکی نیز هست، رسالهای دربارهی صور نجومی و کاربرد آنها در پزشکی (De Signis astronomiae applicatis ad medicinam) داشته است که فقط ترجمهی لاتین آن در دست است. کندی در نوشتهی دیگری به نام رساله فی علة البحارین للامراض الحاده (1) علل اخترشناسی و پزشکی - ریاضی برای دورهای بودن بحرانهای مرضی بیان میکند.
بارها و بارها در اثبات درستی گرایشهای اخترشناسی در طب میبینیم که سخنی از کتاب هواها، آبها و جایهای بقراط نقل میشود که بیان میکند که «اخترشناسی خدمت کمی به علم پزشکی نمیکند: در حقیقت خدمت بزرگی میکند.» این گفته در بافت خود معنایش عمدتاً این است که پزشکان با توجه به طلوع و غروب برج خاص هر فرد میتوانند آغاز و انجام فصول را پیش بینی کنند. متن سپس چنین ادامه مییابد «زیرا گاهی تغییری در حفرهها جسم انسان با تغییر فصول مقارنت دارند.» امّا پزشکانی که به اخترشناسی علاقه داشتند جملهی اول را بیرون از بافت آن به مفهومی که خود میخواستند به کار بردند. مثلاً علی بن سهل طبری در فردوس الحکمه، به تبعیت از آنچه بقراط گفته است مفاهیم بنیادی اخترشناسی و نجوم را به طور کامل عرضه میدارد، و حتی محمّد بن زکریای رازی در کتاب الحاوی خود بخش کوتاهی به تاثیر ستارگان در بحرانهای امراض اختصاص داده است.
در چند تالیف به این مسئله پرداخته شده است که چه اطلاعات اخترشناسایی برای پزشک لازم است. نمونهی نوعی این گونه تالیفات کتاب رساله فی مایحتاج الطبیب من علم الفلک اثر ابونصر عدنان بن النصر عین زربی (فتـ 548 هـ.ق / 1153 م) است که طبیب شخصی الظافر بامرالله، خلیفهی فاطمی، در قاهره بوده است: وی پس از اینکه از باب مقدمه سخن بقراط را که هم اکنون ذکر کردیم، نقل میکند توضیح میدهد که هر یک از سیارات در موضع خاصی، بیماری خاصی را پیش بینی میکند. پزشک باید از علم به این چیزها برای مقاصد تشخیصی و تقدمة المعرفه استفاده کند. بخصوص در مورد خونگیری، باید به صور فلکی اختران توجه مبذول داشت. مثلاً میخوانیم که خون گرفتن از گردن موقعی که ماه (قمر) در برج ثور است خوب نیست... خون گرفتن از پشت وقتی که قمر در برج اسد است میمون نیست... و به طور کلی وقتی که قمر در برج آن عضوی است که باید از آن خون گرفته شود، خوب نیست.» احکام و مقرراتی این چنین مقبولیت عام داشت. در هزار و یک شب میخوانیم: «وقتی پدرت به من گفت «خون مرا بگیر» من اسطرلاب آوردم و دریافتم که صورت فلکی که صاحب وقت است مساعد نیست.»(2) مشورت کردن و رای زدن با اخترشناسان جزء لاینفک زندگی بود: وقتی سلطان الملک الناصر محمّد بن قلاؤون، بر اثر ابتلا به اسهال در بستر بیماری افتاد، نه تنها پزشکان بلکه اخترشناسان و رمالان را برای مشورت فراخواندند.(3)
اغلب رشد جنین در زهدان مادر را از نقطه نظر اخترشناسی توجیه و توضیح میدهند. عریب بن سعد قرطبی (فتح 370 هـ.ق /980 م) مراحل متوالی رشد جنین را در کتاب خود کتاب الخلق الجنین و التدبیرالحبابی و المولودین این طور شرح میدهد:
در ماه اول که هنوز جنین قطرهی بیشکلی است، زیر تأثیر زحل قرار دارد که طبیعتش سرد و خشک است. به همین علت قطره حس درک و حرکت ندارد. در ماه دوم زیر تاثیر مشتری است که طبعش گرم و تر است. اکنون جنین شروع به رشد میکند تا به صورت تکهای از گوشت در آید. اگر پسر باشد رنگش سفید و شکلش مدور است؛ اگر دختر باشد رنگش سرخ و شکل آن مانند موز است. در ماه سوم، مریخ که طبعش گرم و خشک است سلطه دارد. در این مرحله عصبها و خون در قطعه گوشت پیدا میشود. خورشید که آن نیز گرم و خشک است حاکم بر ماه چهارم است و در این هنگام جنین حرکت میکند و میجنبد. وقتی ماه پنجم که زیر سلطهی زهره که طبعش سرد است فرامیرسد مخ و استخوان و پوست تشکیل میشود. عطارد که طبعی نسبتاً گرم و خشک دارد بر رشد جنین در ماه ششم تاثیر دارد، و در این مرحله زبان و قوهی شنوایی تکامل مییابد. در ماه هفتم جنین زیر تاثیر ماه (قمر) است که از صفاتش جنبشهای نرم و آرام است. اکنون جنین کاملاً شکل پذیرفته و آماده برای خروج است. در حقیقت اگر در این موقع زاده شود زنده میماند و رشد میکند زیرا تأثیر هفت سیاره را به تمامی دریافت داشته است. باری، اگر در زهدان باقی بماند در ماه هشتم باز زیر تاثیر زحل قرار میگیرد که سرد و خشک است. این امر سبب آرامش و بی جنبشی او میشود و حتی بیمارش میکند. بنابراین، اگر در این زمان متولد شود، نمیتواند زنده بماند. امّا در ماه نهم، باز مشتری که آورنده زندگی و بالندگی است حکمران وقت است. اگر کودک حالا متولد شود زنده میماند، و همین امر دربارهی ماه دهم صادق است. (4)
علی بن عباس مجوسی (5) نیز، آنجا که میخواهد توضیح دهد که چرا جنین هشت ماهه نمیتواند زنده بماند، توالی تکاملی مشابهی را بیان کرده است. شگفت این است که وی معتقد است این نظریه اخترشناسی با شرحی که بقراط در کتاب هشت ماهه به دنیا آمدن (De octimestri partu) بنابرگفتهی بقراط در هشت ماهگی کودک دستخوش دگرگونیی میشود که او را ضعیف میکند، و اگر در آن موقع زاده شود نمیتواند زنده بماند.
تقسیم و بیان مشخصات مراحل یا اعصار مختلف عمر نیز جالب است، و ما شرح آن را مطابق قول عریب بن سعد در اینجا میآوریم. عریب میگوید بنابرگفتهی اخترشناسان چهار سال اول زندگی کودک را ماه (قمر) که سرد و خشک است، و فلک آن نزدیکترین فلک به زمین ما است تعیین میکند. به همین علت، طفل ضعیف، شکننده، و نادان است و فقط میتواند اندکی بخورد. این چهار سال با چهار عنصر مطابقت دارد. ده سال بعد مرحلهی دوم عمر است و ستارهی مشتری بر آن حاکم است که فلکش بالای فلکی قمر قرار دارد. دراین دوره کودک علائم توجه، تفکر و قدرت تشخیص از خود نشان میدهد، و بنابراین میتواند نخستین گامها را در فراگرفتن علوم بردارد. دوران کودکی در سن چهارده سالگی به پایان میرسد. زهره که سیارهی بلندتر بعدی است بر هشت سال بعد زندگی حاکم است که دورهی بلوغ و میل به رابطهی جنسی در آن قرار میگیرد، و در این مرحله جوان باید ضبط نفس بیاموزد. سپس چهارمین مرحلهی عمر که نوزده سال است، زیر سلطهی خورشید آغاز میشود این دوره میان بیست و دو تا چهل و یکسالگی است. در این مرحله بزرگی طلبی، میل به شهرت، و پیدا شدن دید جدی نسبت به زندگی پیدا میشود. این دوران میان سالی است، درست همان گونه که خورشید در میانهی سیارات زیر فلک خورشید و بالای فلک خورشید قرار دارد. در مرحلهی پنجم زندگی که پانزده سال، یعنی تا تمام شدن پنجاه و شش سالگی طول میکشد، مریخ حکومت دارد. در این مرحله انسان برای کسب متاع دنیوی میکوشد، رنج میبرد و کار میکند. دوازده سال بعد، یعنی مرحلهی میان پنجاه و شش تا شصت سالگی به مشتری تعلق دارد. اینک آدمی گذشت عمر را احساس میکند، و لذا از تلاش برای متاع دنیوی باز میایستد و به فکر ارزشهای اخلاقی و معنوی زندگی پس از مرگ میافتد. هفتمین مرحلهی عمر سی سال یعنی تا نود و هشت سالگی به درازا میکشد؛ این دوره باز زیر سلطهی زحل است که در بالاترین فلک به گردش مشغول است. در این مرحله، آدمی قدرت، شادابی، امید و آرزوهایش را از دست میدهد. بیمار و فرتوت میشود و بدنش به سردی میگراید. اگر این مرحله را به سر آرد، باز زیر تاثیر ماه (قمر) قرار میگیرد، و باز مانند کودک کودک منش میشود.(6)
با این همه، ملاحظات اخترشناسی بر روی هم نقش بسیار کوچکی در طب اسلامی بازی میکند. در حالی که در مغرب زمین، پیوسته قرانهای نامساعد سیارات را یکی عوامل و علتهای عمدهی بروز طاعون میدانستند، لسان الدین بن الخطیب، قران سیارات را «بعیدترین عامل و علت» بروز طاعون میشمرد. (7) ابن سینا خود رسالهای در ردّ اخترشناسی نوشت (8)، و اکثریت پزشکان بزرگ مسلمان این عهد در نظر و عقیدهی او سهیم بودند.
پینوشتها:
1. در فهرست ابن الندیم فی علة بحارین الامراض الحاده (صفحه 469)
2. Oskar Rescher, ‘Studien uber den Inhalt uon 1001 Nacht’, Der Islam, IX (1919) 36.
3. Samira Kortantamer, Agypten und Syrien zwischen 1317 und 1341 in der Chronik des Mufaddal b. Abi l-Fada’il, Freiburg 1973, 256f.
4. Arib ibn Sa’id al-katib al-Qurtubi, LeLivre de La generation du foetus et le Traitement des femmes enceintes et des nouveau-nes, publie traduit et annote par Henri Jahier et Noureddine Abdelkader, Algiers 1956, 38f.
5.مجوسی، طب الملکی، کتاب اوّل، 120 به بعد.
6. عریب (بنگرید به یادداشت 18) کتاب القطربی، صفحه 85-87.
7. ابن الخطیب، مقنعه، جلد دوّم، 10 به بعد.
8. August Ferdinand Mehren, “Vues d’Avicenne sur l’astorologie”, Museon, III (1884) 383-403.
اولمان، مانفرد؛ (1383)، طب اسلامی، فریدون بدرهای، تهران: انتشارات توس، چاپ سوم.