مهندسی اجتماعی و مهندسی فرهنگی

دو واژه مهندسی اجتماعی و مهندسی فرهنگی، همچون بسیاری از واژگان دیگر که تعریف‌ها و گستره‌های مفهومی بسیار آشنایی در زبان‌های گوناگون جهان دارند، در ایران به معنایی متفاوت و گاه کاملاً به دور از آنچه در
يکشنبه، 26 آذر 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
مهندسی اجتماعی و مهندسی فرهنگی
 مهندسی اجتماعی و مهندسی فرهنگی

نویسنده: ناصر فکوهی

 

دو واژه مهندسی اجتماعی و مهندسی فرهنگی، همچون بسیاری از واژگان دیگر که تعریف‌ها و گستره‌های مفهومی بسیار آشنایی در زبان‌های گوناگون جهان دارند، در ایران به معنایی متفاوت و گاه کاملاً به دور از آنچه در نظام‌های زبانی مورد اجماع هستند، فهمیده می‌شوند. در ایران همان‌طور که می‌دانیم از این واژگان عمدتاً معنای نوعی «برنامه‌ریزی» درک می‌شود که بیشتر با مفهوم و واژه سیاست‌گذاری فرهنگی یا اجتماعی (1) نزدیک است و دلایل به ظاهر اصلی در انتخاب این واژگان تصوری بوده است که از «دقت» و «قابل اطمینان بودن» رشته‌های مهندسی و علوم دقیقه نسبت به علوم انسانی و اجتماعی در ذهن برخی از نخبگان کشور وجود دارد که البته این بحثی جداگانه را می‌طلبد که آیا چنین امری اصولاً با واقعیت این دو گروه علوم تناسب و هماهنگی و انطباق دارد یا نه. هدف ما در این پاسخ کوتاه بیشتر روشن کردن دو مفهوم یاد شده در معنای مورد اجماع آنها در جهان است و درنهایت به موضوع ایران نیز به صورت کوتاه می‌پردازیم.
واژه مهندسی اجتماعی، (2) هر چند تعریف‌های گوناگونی دارد، ولی عمدتاً به حوزه فناوری اطلاعاتی بر می‌گردد و منظور از آن مجموعه روش‌ها و سازوکارهایی است که برای دستیابی به اطلاعات یک فرد یا گروه به وسیله فرد یا گروه دیگری، در چهارچوب‌های غیر قانونی و با سوء استفاده از فنون اطلاعاتی و در درجه نخست فنون رایانه‌ای انجام بگیرد. این اصطلاح همچنین به تلاش برای اشاره به هدایت غلط اطلاعاتی و یا دست‌‎کاری کردن یک فرد یا گروه به وسیله فرد یا گروه دیگری با اهداف سودجویانه نیز اطلاق می‌شود. کوین میتنیک (3) متولد 1963، هکر مشهور پیشین در امریکا که امروز در رأس یک شرکت امنیت داده‌های رایانه‌ای قرار دارد، از جمله کسانی است که در جا انداختن این مفهوم بسیار مؤثر بود (میتنیک و سایمون، 2005). میتنیک در سال‌های دهه 1980 با نام مستعار کوندور (4) حملات زیادی به سیستم‌های رایانه‌ای شرکت‌های بزرگ کرد و سرانجام دستگیر شد ولی همین امر شهرت بزرگی برای او به ارمغان آورد و او را به یکی از نظریه‌پردازان مفهوم «مهندسی اجتماعی» تبدیل کرد که درباره آن کتاب‌ها و مقالات متعددی نیز نوشته است؛ بنابراین واژه عمدتاً باری منفی دارد و می‌توان آن را با مفهوم «دست‌کاری اطلاعاتی» (5) برای نمونه در چهار چوب نظریه مک کارناک (6) و یا «سرقت اطلاعاتی» (7) نزدیک کرد.
واژه مهندسی فرهنگی (در انگلیسی Cultural Engineering و در فرانسه lngenierie Culturelle) بر عکس ریشه‌ای فرانسوی دارد و بیشتر معنایی مثبت را می‌رساند. کلود مولار (8) (1986) نویسنده، هنرمند و متخصص امور فرهنگی این واژه را با کتابی به همین نام در سال 1986 ابداع کرد و آن را به این گونه تعریف می‌کند: «قابلیت ارائه راه‌حل‌های کیفی و مؤثر در زمینه هزینه‌ها و زمان‌بندی به تقاضای دست‌اندرکاران امور فرهنگی، از جمله در تعیین اهداف، اجرای برنامه‌ها، دستیابی به منابع مالی و تحقق فناورانه پروژه‌های فرهنگی». بدین ترتیب می‌توان گفت که در این واژه بار مثبت نه سیاست‌گذاری یا برنامه‌ریزی فرهنگی که قالب‌های کلان را شامل خواهد شد و تحقق عملی برنامه‌های فرهنگی اطلاق می‌شود. به عبارت دیگر مهندسی فرهنگی در اینجا یعنی به وجود آوردن ترکیبی کارا از دانش اجرایی و دانش نظری در زمینه فرهنگ برای قابل اجرا کردن و بالا بردن شانس موفقیت برنامه‌ها و پروژه‌های فرهنگی.
در برابر این دو مفهوم کاملاً جا افتاد و شناخته شده در ادبیات جهانی علوم اجتماعی و انسانی، واژه‌های مهندسی فرهنگی و اجتماعی در کشور ما به صورتی نه چندان دقیق جا افتاده است و همان طور که گفتیم از این پیش فرض بر می‌آید که رویکرد «مهندسی» دارای دقت و قابلیت بیشتری نسبت به رویکردهای اجتماعی است. این تفکر البته با کل تجربه جهانی در طول یک صد سال اخیر در تناقض قرار دارد؛ زیرا این تجربه نشان می‌دهد که تأکیدی که بر اهمیت علوم دقیقه و مهندسی انجام می‌شد و مبتنی بر اهداف و سودمندی قدرت‌های استعماری و سپس قدرت‌های مرکزی در جهان توسعه یافته بود، نه در خود آن کشورها و نه به ویژه در کشورهای در حال توسعه پاسخ مناسبی نیافتند و از دهه 1970 ما شاهد آن بوده و هستیم که بازگشتی قدرتمند به سوی فرهنگ و علوم اجتماعی و انسانی انجام گرفته است. تصویب جهان شمول فرایندهای موسوم به «ارزیابی تأثیر اجتماعی» (9) طرح‌های توسعه‌ای که امروز در کشور ما نیز به صورت قانونی در آمده است، گویای همین واقعیت است که بر خلاف تصوری که از این واژگان بر می‌آید، آنچه می‌تواند نسبتاً پایداری چنین طرح‌هایی را تضمین کند، نه صرفاً قابل اطمینان بودن مؤلفه‌های فیزیکی و مهندسی در آنها، بلکه سازگاری و هماهنگی آنها با نظام‌های فرهنگی در کوتاه مدت و دراز مدت هستند.
بنابر موارد بیان شده، وقت آن رسیده است که نخست، در کاربرد این واژگان دقت بیشتری داشته باشیم تا با نظام عمومی واژگان در ادبیات علوم انسانی و اجتماعی چه در کشورهای توسعه یافته مرکزی و چه در دیگر کشورهای جهان در تضاد و کج فهمی‌های ناشی از آن قرار نگیریم؛ و دوم حتی نسبت به رویکرد پایه‌ای که ما را به سوی انتخاب آن واژگان کشیده است، تجدید نظر کنیم و با دقت بیشتر و نگاهی انتقادی به سرنوشت یک صد ساله اخیر در رابطه میان علوم دقیقه و علوم انسانی و پیامدهای نادیده انگاشتن فرهنگ و روابط اجتماعی و یا وابسته کردن آنها به علوم مهندسی و تبعیت بی‌چون و چرا از آن علوم توجه کنیم. شکی نیست که فرایند بومی کردن علوم انسانی و اجتماعی که ضرورتی مطلق برای ما و همه کشورهای پیرامونی دیگر دارد تا بتوانند روابط نابرابر و غیر عادلانه با کشورهای مرکزی را از میان ببرند، تنها می‌تواند با چنین نگاه و چنین رویکردی راهی برای تحقق خود بیابد.

پی‌نوشت‌ها:

1. social or cultural policy.
2. social engineering.
3. Kevin Mitnick.
4. Condor.
5. information manipulation.
6. McCornack.
7. phishing.
8. claude mollard.
9. social impact assessment (sia).

منبع مقاله :
فکوهی، ناصر؛ (1394)، صد و یک پرسش از فرهنگ، تهران: انتشارات تیسا، چاپ یکم.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط