اما، براستى انسان چيست ؟

دكتر « الكسيس كارل » بر اين باور است كه انسان موجودى است بسيار كوچك كه عجايب و پيچيدگى‏هاى دهها كهكشان در وجودش تجميع يافته است و ادامه مى‏دهد كه بدن انسان شامل 100/000/000/000/000/000 سلول است. هر يك از اين سلول‏ها خود 100/000 ژن گوناگون دارد كه هر ژن شامل رشته‏هاى بلند و مارپيچى ( دى. ان. اى ) است. هر كدام از اين سلول‏هاى كوچك ميكروسكوپى طرح ژنتيكى ساختمانى را در خود جاى مى‏دهند. اگر قادر باشيم همه اين رشته‏هاى مارپيچى را باز كنيم و
يکشنبه، 17 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اما، براستى انسان چيست ؟
اما، براستى انسان چيست ؟
اما، براستى انسان چيست ؟





به دنيا پا نهاده‏اى
درست مانند :
كتابى باز، ساده و نانوشته،
بايد سرنوشت خود را رقم بزنى،
خود، و نه، كس ديگر
چه كسى مى‏تواند چنين كند ؟
چگونه ؟
چرا ؟
به دنيا آمده اى !
هم چون يك بذر زاده شده‏اى،
مى‏توانى همان بذر بمانى و بميرى،
اما، مى‏توانى گل باشى و بشكفى،
مى توانى؛
درخت باشى و ببالى !
« اوشو »
دكتر « الكسيس كارل » بر اين باور است كه انسان موجودى است بسيار كوچك كه عجايب و پيچيدگى‏هاى دهها كهكشان در وجودش تجميع يافته است و ادامه مى‏دهد كه بدن انسان شامل 100/000/000/000/000/000 سلول است. هر يك از اين سلول‏ها خود 100/000 ژن گوناگون دارد كه هر ژن شامل رشته‏هاى بلند و مارپيچى ( دى. ان. اى ) است. هر كدام از اين سلول‏هاى كوچك ميكروسكوپى طرح ژنتيكى ساختمانى را در خود جاى مى‏دهند. اگر قادر باشيم همه اين رشته‏هاى مارپيچى را باز كنيم و به يكديگر متصل كنيم، طول آن‏ها 120/000/000/000/000 كيلومتر خواهد شد كه حدود 800 برابر فاصله زمين و خورشيد است. و با اين وجود تمامى اين رشته هاى مولكولى ( دى. ان. اى ) به اندازه يك گردو است.
« صادق هدايت » با جهان‏بينى خاص خويش، آدم‏ها را مستراح‏هاى «پرتابل» مى داند !
« جلال‏آل‏احمد » مى‏گويد: « يك سوراخ بالا و يك سوراخ پايين با كيلومترها روده، نامش آدم ! »
« دكتر شريعتى » مى‏گويد: « آدم‏هاى اربعه ( آدم‏هاى چهاربعدى ) - آدم‏هاى دمبه دار خوشحال اربعه ( شكم، زير شكم، نشيمنگاه، پوشش ). »
« انشتين » مى گويد : « اگر انسان ها در طول عمر خويش ميزان كاركرد مغزشان يك ميليونوم معده‏شان بود، اكنون كره‏ى زمين تعريف ديگرى داشت(1)
اما براستى در يك شبانه ‏روز، ما چند دقيقه فكر مى‏كنيم ؟
« لقمان حكيم » مى‏گويد :
بيچاره آدمى در ميان دو رسوايى قرار دارد،
اول مى‏گويد : مرا پر كن وگرنه رسوايت مى‏كنم
و چون پر شد
مى‏گويد : مرا خالى كن،
وگرنه آبرويت را به باد مى‏دهم !
« جبران خليل جبران » بعد از شنيدن سخنان لقمان حكيم با حسرتى حيرت‏آور مى‏سرايد :
كاش مى‏توانستيد با بوى خوش زمين زندگى كنيد
و مانند گياهان هوايى،
تنها روشنى آفتاب، خوراك شما باشد.
مولوى گويد : آدمى نيمى‏ست ز جان و دل، نيمى ز آب و گل.
و « دكتر شريعتى » بر اين باور است كه : انسان نقطه‏اى است ميان دو بى‏نهايت؛ بى‏نهايت لجن ! بى‏نهايت فرشته !
نگارنده معتقد است : ميزان انسان بودن هر كس درست به اندازه‏ى حس مسئوليتى است كه نسبت به پدر و مادر - نياكان - و هويت خويش دارد، زيرا؛
« هرگز از رودى كه خشك شده است، به خاطر گذشته اش سپاسگزارى نمى‏شود ! »
« سى. ان. فلين » تعريف انسان را در بزرگى روياهايش مى‏بيند و مى‏گويد :
بزرگى و شأن انسان
در بزرگى و شأن روياهايش،
در عظمت عشقش،
در والايى ارزشهايش،
و در شادى و سرور تقسيم شده‏اش نهفته است.

بزرگى و شأن انسان،
در بزرگى و شأن افكارش،
درارزش تجسم يافته اش،
در چشمه‏هايى كه روحش از آن سيراب مى‏گردد،
و در بينشى كه بدان دست يافته، نهفته است.

بزرگى و شأن انسان،
در بزرگى و شأن حقيقتى ‏ست كه بر لبان جارى مى‏سازد،
در يارى و مساعدتى كه بذل مى‏كند،
در مقصدى كه مى‏جويد،
و در چگونه زيستن او نهفته است !
توجه فرماييد ! در يك بررسى آمارى چه نتيجه اى گرفتيم :
يك كودك فرضى را در نظر بگيريد كه در يك صحرا به دنيا مى‏آيد، غذاى او چيست ؟ اول، شير، بعد، نان، عسل، گوشت و ... يعنى، زيباترين و لطيف‏ترين رستنى‏ها را زنبور و گاو و گوسفند مى‏خورند و بعد از انجام تغييرات در سيستم ارگانيزم آنها به صورت مواد خوراكى تحويل او مى‏دهند و بعد اين كودك چه چيزى تحويل طبيعت مى دهد؟
ادرار و مدفوع !
حال تصور كنيد كه اين وضعيت ادامه دارد و اين كودك بيست ساله، چهل ساله و شصت ساله مى‏شود.
گاوها و گوسفندها گياهان را مى‏خورند و عصاره‏ى آن را به صورت شير به اومى‏دهند. زنبور عسل شهد گل را مى‏نوشد و چكيده‏ى آن را كه عسل باشد، نثار اين آدم مى‏كند. فرض كنيد كه اين ادرار و مدفوع او تجزيه نگردد و به همان شكل اول باقى بماند، بعد از گذشت شصت سال، ما با چه منظره‏اى روبرو هستيم ؟ آن كودك ديروز، اكنون انسانى كهنسال و سپيدموى شده و در دو طرفش دريايى لبريز از ميليون‏ها ليتر ادرار و كوهى انباشته از مدفوع قرار دارد. آيا حاصل ما از حيات اين است ؟ آيا منظور خداوند از ساختن اين همه سيستم‏هاى پيشرفته در بدن رسيدن به اين كوه مدفوع و دريايى از ادرار بود ؟
انسان از ديدگاه ارقام :
به خوبى آگاهيد كه ارقام هيچگاه دروغ نمى‏گويند. پس نگاهى به ارقام آتى بيندازيد تا ببينيد ساعات و روزهاى عمر خود را چگونه تلف مى‏كنيد !
توضيح : ارقام مربوطه توسط پزشك متخصص مشاور تهيه و جملگى تقريبى هستند. پس به جزييات توجه نكرده و به پيام اصلى اين ارقام انديشه كنيد !
كاركردن :
يك انسان در طول روز بطور نسبى 10 ساعت كار مى‏كند. اعم از؛ تحصيل، اداره يا خانه‏دارى.
يک روز مساوي 10 ساعت
يك سال مساوى ساعت 3650
60 سال مساوي 219000 ساعت مساوي 9125 شبانه روز مساوي 304 ماه مساوي 25 سال
يعنى، شما در طول 60 سال عمر خود «25 سال» بطور شبانه روزى به كار كردن اشتغال داشته ايد !
خوابيدن
يك روز مساوى 8 ساعت
يک سال مساوي 2920 ساعت
60 سال مساوي 175200 ساعت مساوي 7300 شبانه روز مساوي 243 ماه مساوي 20 سال
يعنى، شما در طول 60 سال عمر خود «20 سال» بطور شبانه روزى در حالت افقى ! يعنى، خواب - تشريف داشته ايد !
نكته : اين آمار كسانى است كه وقتى بيدار مى‏شوند واقعاً بيدارند، بماند آنهايى كه در حالت بيدارى هم در خواب غفلت هستند !
غذا خوردن :
يک روز مساوي 1 ساعت
يک سال مساوي 365 روز
60 سال مساوي 21900 ساعت مساوي 912 شبانه روز مساوي 30 ماه مساوي 2/5 سال
يعنى، شما در طول 60 سال عمر خود «دو سال و نيم» بطور شبانه روزى در حالت غذا خوردن بسر برده‏ايد.
آبريزگاه (دستشويى) :
يک روز مساوي 30 دقيقه
يک سال مساوي 10950 دقيقه مساوي 182 ساعت
60 سال مساوي 10920 ساعت مساوي 455 شبانه روز مساوي 15 ماه مساوي 1/5 سال
يعنى، شما در طول 60 سال عمر خود «يكسال و نيم» بطور شبانه روزى در آن حالت جالب ! در آبريزگاه بسر برده ايد !
حالا خنده‏داره يا گريه‏دار ؟!
اكنون ببينيم حاصل اين ساعات چيست ؟
اگر روزى 3 كيلو مدفوع كرده باشيد :
يک روز مساوي 3 کيلو
يک سال مساوي 1095 کيلو
60 سال مساوي 65700 کيلو
يعنى، شما در طول 60 سال عمر خود «65700 كيلو» مدفوع كرده ايد.
اگر روزى 2 ليتر ادرار كرده باشيد :
يک روز 2 ليتر
يک سال مساوي 730 ليتر
60 سال مساوي 43800 ليتر
يعنى، شما در طول 60 سال عمر خود «43800 ليتر» ادرار توليد كرده ايد.
حاصل كلام !
اگر شما 60 سال عمر كنيد:
25 سال - بطور شبانه‏روزى -كار كرده‏ايد.
20 سال - بطور شبانه‏روزى - خوابيده‏ايد.
2/5 سال - بطور شبانه‏روزى - مشغول خوردن بوده‏ايد.
1/5 سال - بطور شبانه روزى - در حالت ادرار يا مدفوع كردن بوده‏ايد.
اكنون از خود سوال كنيد :
- در طول عمر خود چند ساعت به مطالعه يا تفكر پرداخته ايد ؟
- آيا عمر شما حاصل ديگرى جز توليدات فوق داشته است ؟
پيشنهاد مى‏كنيم :
يك بارديگر اين ارقام را بخوانيد !
اگر از ته دل خنديديد يا گريه كرديد، به خوداميدوار باشيد ! ولى اگر ....؟!

حكايت بانك زمان :

تصور كنيد حساب بانكى داريد كه در آن هر روز صبح 86400 تومان به حساب شما واريز مى‏گردد و شما فقط تا آخر شب فرصت داريد تا همه پول‏ها را خرج كنيد چون آخر وقت حساب شما خود به خود خالى مى‏شود.
در اين صورت شما چه خواهيد كرد ؟
البته سعى مى‏كنيد تا آخرين ريال را خرج كنيد !
هريك از ما يك چنين حساب بانكى داريم؛ حساب بانكى زمان !
هر روز صبح در بانك زمان شما 86400 ثانيه واريز و تا پايان شب به پايان مى‏رسد. هيچ برگشتى در كار نيست و هيچ مقدارى از اين زمان به فردا اضافه نمى‏شود.
ارزش يك سال را دانش آموزى كه مردود شده، مى‏داند.
ارزش يك ماه را مادرى كه فرزند نارس به دنيا آورده، مى‏داند.
ارزش يك هفته را سردبير يك هفته نامه مى‏داند.
ارزش يك ساعت را عاشقى كه انتظار معشوق را مى‏كشد.
ارزش يك دقيقه را شخصى كه از قطار جا مانده.
و ارزش يك ثانيه را آن كه از تصادفى مرگبار جان به در برده، مى‏داند.
باور كنيد هر لحظه گنج بزرگى است ! گنجتان را آسان از دست ندهيد !
به ياد داشته باشيد : زمان به خاطر هيچ كس منتظر نمى‏ماند !
فراموش نكنيد :
ديروز به تاريخ پيوست.
فردا معما است.
و امروز هديه است !

حكايت عارف و آبخانه :

يكى از عرفا به ديدن درويشى مى‏رود كه آوازه و شهرت او تا آبادى‏هاى دوردست رفته بود. شامگاه به خانه‏ى درويش رسيد، خود را مسافرى گم كرده راه معرفى كرد تا به بهانه مهمانى به علت شهرت او پى برد. چند روزى مى‏گذرد، مشاهده مى كند كه غذاى ميزبان هميشه اندكى نان خشك با آب است، هرچند كه براى مهمان غذاى چرب‏ترى حاضر مى كند، خود، همچنان از نان خشك استفاده مى‏كند.
مهمان شگفت زده از ميزبان مى‏پرسد: «شما بيمار هستيد يا اعتكاف مى‏كنيد ؟»
ميزبان مى‏گويد : «هيچكدام ! »
مهمان مى‏پرسد : « پس چرا اينقدر كم و بى مقدار غذا مى‏خوريد ؟ »
ميزبان مى‏گويد : » از روى حضرت دوست شرم دارم و خجالت مى‏كشم كه ساعاتى را در آبريزگاه در آن حالت باشم و او به من نگاه كند ! »
به اين مى‏گويند : « خودآگاهى ! »
اكنون خود را در آن حالت جالب ! تصور كنيد.
كه خداوند هم خيره خيره به شما نگاه مى كند.
شما چه احساسى داريد ؟!
لطفا احساس خود را بنويسيد : .................!

پي نوشتها:

1. مى‏دانيد كه معده يا دستگاه مدفوع ‏ساز بدن در تمام طول شبانه‏ روز مشغول به كار مى‏باشد.

منبع: کتاب لطفاً گوسفند نباشيد




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط