فرایند مسیحی شدن اروپا

پیدایش اروپا که به بررسی پیرامون آن خواهیم پرداخت در قرون 4 و 5 با دو پدیده اساسی صورت تحقق به خود پذیرفت. یکی برنامه‌ی تعالیم و آموزه‌های مسیحی است که در انجیل و عهد جدید آمده و توسط آباء مقدس برای
چهارشنبه، 6 دی 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
فرایند مسیحی شدن اروپا
فرایند مسیحی شدن اروپا

نویسنده: ژاک لوگوف
برگردان: بهاءالدین بازرگانی گیلانی
 


پیدایش اروپا که به بررسی پیرامون آن خواهیم پرداخت در قرون 4 و 5 با دو پدیده اساسی صورت تحقق به خود پذیرفت. یکی برنامه‌ی تعالیم و آموزه‌های مسیحی است که در انجیل و عهد جدید آمده و توسط آباء مقدس برای مردمان قرون وسطی به ارث گذاشته شده است. در اینجا قصدم این نیست که به معرفی اماکن، اشخاص و آثار بنیانگذاران عالم مسیحیت بپردازم، اما می‌خواهم به دو نفر از شخصیت‌های عالم نصرانی که در شکل‌گیری فرهنگ اروپایی تأثیر به‌سزایی داشتند اشاراتی داشته باشم. یکی از آنان قدیس هیرونوموس (1) (به سال 374-420) می‌باشد که زندگانی او در سفر میان غرب و شرق سپری شده و از آنجا که تا مدت‌های مدید در تاریک دنیا می‌زیسته با آینده اروپا ارتباط چندان کاملی هم نداشته است. اما از آن جا که اثری بنیانی از او به جای مانده لذا از وی در این جا ذکری به میان آورده‌ام: هیرونوموس دست به ترجمه انجیل از متن عبری به لاتینی زد و آن را در مقابل ترجمه سابق و ناقص یونانی - اصطلاحاً «سپتوآگینتا»، (2) به دنیای نصرانی ارزانی کرد. این انجیل لاتینی محققاً در تمام دوران قرون وسطی مورد استفاده قرار می‌گرفته است - البته با تجدیدنظرهایی که جالب‌ترین آن اثر نقادانه‌ای از آلکوین (3) مشاور آنگلوسکسونی شارلمانی مربوط به قرن نهم است که در اوایل قرن 13 در دانشگاه پاریس تدوین گردید. منظور در این جا همان وولگات (4) می‌باشد.
آوگوستینوس (354-430)، دیگر قدیسی به شمار می‌رفت که پس از پائولوس مهم‌ترین نقش را در ایجاد و بسط آئین مسیحیت ایفا نمود. او از عالمان بزرگ قرون وسطی محسوب می‌شد. در این جا فقط می‌خواهم به دو اثر او که در تاریخ اروپا از اهمیت اساسی برخوردار می‌باشد اشاره نمایم. یکی خاطرات او در گرویدن به آئین مسیحیت است که با عنوان «اعترافات» منتشر شد. این اثر نه تنها در قرون وسطی پرخواننده‌ترین کتاب بود بلکه در نگاهی دورنگرا مبدأ آن چیزی شد که تا امروزه نیز تداوم دارد و عبارت از «خود زندگی نامه‌نویسی باطن‌گرایانه» (5) می‌باشد.
اثر دیگر آوگوستینوس «حکومت الهی» نام دارد و هرچه «اعترافات» ذهن‌گرایانه است این اثر دارای ویژگی‌های عینی می‌باشد. اثر مذکور پس از غارت رم توسط آلاریک (6) و گوت‌ها در سال 410 منتشر گردید. با توجه به پیش زمینه چنین رویدادی که رومیان کهن و ملت‌های مسیحی را در خوف و هراس فرو برده بود و ترس از پایان جهانی را که قرار بود از راه رسد نوید می‌داد، آوگوستینوس با نفی هراس از واقعه هزاره، آخرالزمان را به آینده دور و نامعلوم، آنچه که فقط خدا از آن آگاه است حواله کرد و نظام و مناسبات میان حکومت الهی و حکومت غیر الهی را طرح‌ریزی نمود - و این اثر یکی از کتب بزرگ مرجع برای متفکران و اندیشمندان اروپایی تا قرون متمادی متعاقب آن دوران محسوب می‌شد.
به عبارت خلاصه‌تر در آوگوستینوسیسم «آموزه‌های قضای ازلی و مقّدر و به خصوص آرزوی رستگاری آن‌گونه که آوگوستینوس در دوره انتهایی زندگانیش آن را توسعه و تکوین بخشید» تبیین شده است. تفکرات آوگوستینوس تا زمان مرگش بسیار غنی‌تر شد و اصلاً به مراتب قضا و قدری محدود نماند. علی‌رغم کوته‌بینی‌هایی که وجود دارد متناسب‌تر بود چنانچه از آوگوستینوسیسم به عنوان مرز تعادلی میان اراده آزاد بشر و آمرزش تبیین و تعبیر می‌شد. هیچ عالِمی در قرون وسطی وجود نداشته که به نوعی از آوگوستینوس تأثیر نپذیرفته باشد، حتی وقتی که از آگوستینوسیسم سیاسی هم صحبت در میان باشد زیرا می‌گویند که آوگوستینوس نفوذ فراوانی بر فرمانروایان قرون وسطایی و تعیین خط مشی و سیاست‌های آنان نیز داشته است. کاردینال هانری دو لوبک (7) چنین تعبیری از دین‌سالاری را گذار از «حقوق طبیعی حکومت به حقوق ماوراءالطبیعی عدالت و کلیسا» مورد نقّادی زنده‌ای قرار داده است. اگر چنانچه در قرون وسطی و در اروپا آوگوستینوسیسم سیاسی حاکم بوده باشد بهتر است آن را به تلاش‌هایی تعبیر کنیم که می‌خواهد اصل جدایی میان خدا و قیصر (دیانت و سیاست) را با ارزش‌های اخلاقی و دینی خود مورد نفوذ و رخنه قرار دهد. آوگوستینوسیسم، ایدئولوژی سیاسی اروپا از نوع قدیمی آن بود که نتوانست ماهیت خود را در برابر ماکیاولیسمی که در انتهای قرون وسطی یکراست در مقابلش قد علم کرد، کاملاً استتار کند. آوگوستینوس برای قرون وسطی قواعد فرقه‌ای منحصر به فردی به یادگار نهاد که توانست در برابر آئین‌های بندیکتی (8) عرض اندام کند. قواعد مذکور بیشتر در میان فرقه‌های کاتولیکی شهری عرف گردید و عمدتاً توسط کشیشان و روحانیون کلیساها و صومعه‌ها مورد عمل قرار گرفت.
از نسخ خطی «اعترافات» - پس از خسارات فراوان - تاکنون تنها 258 نسخه، از «حکومت الهی» 376 نسخه و از «قواعد» 317 نسخه باقی مانده است.

تمدن‌سازان قرون وسطی

تمدن مختلط باستانی و مسیحی، میراثی که توسط آباء مقدس به قرون وسطی و به اروپا منتقل گردیده حاصل امتزاج و ادغام تمدن کهن رومی با دگرگونی‌هایی بوده است که در فاصله زمانی میان سده‌های پنجم تا هشتم رخ داده است، دگرگونی‌هایی که ناشی از نیازها و ضروریات یک قوم و ملت مختلط بوده است. چند شخصیت بزرگ با چنین وضعیتی سروکار دارند. کارل راند (9) آنان را آباء بنیان‌گذار قرون وسطی می‌نامد. از آنان می‌تواند با عنوان آباء تمدن و فرهنگ اروپا هم یاد کرد.
اولین شخص بوتئوس (10) (520-484) از یک نژاد قدیمی رومی بود که در کسوت یک مجتهد به خدمت تئودریک پادشاه گوت‌های بربر درآمد، اما به خاطر دسیسه‌چینی به نفع امپراتور بیزانس به زندان افتاد و در آن جا درگذشت. قرون وسطی خود را مدیون بسیاری از آثار او می‌داند که از جمله‌اند: منطق کهن Logica vetus، مشهورترین اثر ارسطو که تا نیمه قرن 12 در دسترس بود، همچنین «در باب اجزاء زودفهم» که در آن به توضیح کلمات پرداخته شده و عبارات تفهیم و ساده‌سازی شده است آنچه که سنگ‌بنای اسکولاستیک را تشکیل داده است. و بالاخره تعریف و تبیین فردیت به عنوان «جوهر متعین طبیعت متعقل» naturae rationabilis individua substantia. آبلار (11) درباره‌ی او چنین می‌گوید: «بوتئوس ایمان خود و ما را به عنصری نفوذناپذیر و غیرقابل غلبه مبدل کرد». کتابی که در زندان با عنوان «دلخوشی با فلسفه De consolations philosophiae» نگاشت در قرون وسطی خوانندگان پرشماری پیدا کرد. او یکی از خالقان اومانیسم قرون وسطایی به شمار می‌رفت و سببی شد تا موسیقی منطبق با آرمان‌های باستانی از منزلت بالاتری در حوزه فرهنگ برخوردار گردد.
کاسیودوروس (12) (583-485) در ارتقاء تمدن قرون وسطایی و اروپایی هرگز از منزلت پائین‌تری برخوردار نیست. او از یک خانواده ممتاز در جنوب ایتالیا برخاسته بود و در حکومت گوت‌های شرقی (اوستروگوت‌ها) ی ایتالیا نقش سیاسی مهمی برعهده گرفت و میان دنیای رومی - بیزانسی و جوامع بربر به وساطت برخاست. اما فتح مجدد ایتالیا توسط ژوستی نیانوس به سال 539 به مساعی درخشان کاسیودوروس خاتمه داد و او عاقبت در آغل صومعه‌ای در کالابریا (13) عزلت گزید و خود را برای تربیت معنوی نسل‌های آینده مهیا کرد و دست به ترجمه آثار یونانی و تحریر متون لاتینی زد. او سنگ بنای اروپای کتاب و کتابخانه را پی نهاد. کاسیودوروس اولین کسی بود که به تمجید و ترغیب مساعی فکری و ارزش‌های مفید اندیشه‌ورزی پرداخت و به راهبان صومعه‌ها، عرصه تأثیرگذار جدیدی را عرضه داشت که همانا روی نهادن به مطالعه به عنوان عامل کمال و قدرت بود. بخش دوم اثر اصلی او با عنوان «نهادهای ربانی و ادبیات غیردینی Institutiones divinarium et saecularium litterarium»، یک دائرةالمعارف واقعی در زمینه علوم و معارف دنیوی برای استفاده راهبان محسوب می‌شود.
در طول تمام قرون وسطی ظاهراً نوعی دائرةالمعارف مورد علاقه فراوان روحانیون و مردمان تعلیم یافته بوده زیرا حاوی بسیاری از دستآوردهای فرهنگی گذشتگان بوده و مضافاً خوانندگان را به ورای چنین مضامینی نیز سوق داده است. دائرةالمعارف ارثیه به یادگار مانده از یونانیان است که قرون وسطی آن را به اروپا هدیه کرده است. همه ما به این نکته وقوف داریم که دائرةالمعارف از قرن هیجدهم تا به امروز چه خدمات گسترده‌ای در عرصه‌های آموزش و فرهنگ داشته است.
سومین پدر بنیانگذار قرون وسطی، بزرگترین دائرةالمعارف‌نویس این عصر یک اسپانیایی به نام «ایسیدور اهل سویل» (636-570) فرزند یک خانواده ممتاز کاتولیک مذهب اسپانیایی - رومی بوده است. در سال 600 وقتی که گوت‌های غربی (ویزیگوت‌ها) از بدعت آریانیسم (14) دست کشیدند و به مذهب کاتولیک راست آئین گرویدند، ایسیدور اسقف اعظم سویل شد. معاصرانش او را «بزرگ‌ترین عالِم زمانه‌ی خود» می‌دانستند. کتاب‌های او در فهم ریشه‌های زبانی Etymologiae بر این اعتقاد استوار است که اسماء رمز ذات اشیاء را دربر دارند و برای درک صحیح کتاب مقدس تعلیم و آموزش‌های دنیوی ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است. این کتب بنیان مساعی او را که درصدد بود تمام دانش بشری را در یک مجموعه بگنجاند تشکیل می‌دهد. آثار ایسیدور برای مردمان قرون وسطی و اولاد اروپایی‌شان به نوعی انجیل ثانی به شمار می‌رفت آن‌چه که تمام علوم دنیوی و غیر آسمانی را در خود نهفته داشت.
بالاخره چهارمین بنیانگذار یک انگلوسکسونی به نام «بدا»ی معزز (736-673) می‌باشد. او وارث راهبانی شد که انگلستان را نصرانی و ماترک تمدن باستانی را به جزیره منتقل کرده بودند. آثار بدا هم دارای ویژگی دائرةالمعارفی بود و در قرون وسطی چنان مطالعه و استفاده می‌شد که عنوان عزیز به او دادند و او را به دیده یکی از آخرین آباء کلیسا می‌نگریستند. کتاب او به نام «Historia ecclesiastica gentis Anglorum تاریخ کلیسایی مردم انگلستان»، اولین قدم در تدوین تواریخ ملی محسوب می‌شد که در انتهای قرن نهم به دستور شاه آلفرد به زبان عامیانه ترجمه شد. یک کار علمی بدا که در زمانه‌اش فوق‌العاده مورد توجه قرار گرفت اثری بود که پاسخگوی نیازهای کامپیوتیستیک کلیسا یا شیوه محاسبه تقویم آئین‌های عبادی آن بود. در کتاب De temporibus تلاش کرد زمان را طبق مبانی علمی اندازه‌گیری نماید. در کتاب De temporum ratione نه فقط مکانیزم جزر و مد را در ارتباط با گردش ماه نشان داد بلکه «عناصر بنیانی علوم طبیعی» را هم معرفی کرد. وجه مشخصه دیگر بدا به ویژه این بود که - همانند اکثر علمای انگلوسکسونی اوایل قرون وسطی - به فرهنگ کلاسیک که غذای روح او بود، خیلی آسان پشت کرد. او قرون وسطی را به راه مستقل خود هدایت کرد، آنچه که قرار بود راه و طریق آینده اروپا شود.

گرگور کبیر (15)

در میان گروه علمایی که ذکر آنان رفت باید از پاپ گرگوریوس کبیر هم نام برد. امروزه می‌توان شخصیت‌های بزرگ معینی در قرون وسطی نظیر بندیکت قدیس و یا شارلمانی را تحقیقاً «آباء اروپا» لقب داد. در این باره بعداً صحبت خواهیم کرد. قدر مسلم این که گرگوریوس کبیر خیلی به ندرت از این عنوان نصیب برد گرچه البته چنین عنوانی خیلی بیشتر از دیگران برازنده وی بوده است.
گرگوریوس کبیر متولد سال 540 و متوفی به سال 604 از یک خانواده اعیان رومی برخاسته بود. در رأس یک پست عالی دولتی در سال 573 نبوغ خود را در ساماندهی سیستم آذوقه‌رسانی شهر رم نشان داد. از محل ارثیه پدری شش صومعه در سیسیل و یکی نیز در «مونته چلیو»ی شهر رم احداث کرد که خود در این آخری گوشه عزلت طلبید. پالپ پلاگیوس دوم سمت شمّاسی (خادمی کلیسا) به او ارزانی کرد و پس آن‌گاه به عنوان سفیر دائم (16) خود به قسطنطنیه اعزام کرد. در سال 590 هنگام طغیان شدید رودخانه تیبر (17) و شیوع طاعون سیاه در رم - بعداً خواهیم دید که یک اروپای پر درد و بلا هم وجود دارد - برخلاف میلش به مقام پاپی برگزیده شد و به کار رویارویی با چنین بلایایی سروسامان بخشید. از خوف در پیش بودن آخرالزّمان تا می‌توانست توده‌های مسیحی را مهیای مواجهه با روز محشر کرد. اقدامات و پادرمیانی او در اقصی نقاط عالم مسیحیت در این زمینه و تألیفات عمومی او پیرامون دین و تقوی حکایت از چنین همتی داشت. هنگام تهاجم لمباردها از موجودیت رم و املاک و مستغلات کلیسیایی در ایتالیا به مدافعه برخاست. آوگوستینوس راهب را با گروهی از مبلغان مسیحی برای فعالیت‌های مجدد تبشیری و تنصیری روانه انگلستان کرد. گرگوریوس دو الگوی بزرگ: یکی انجیلی و دیگری مدرن را به مسیحیان نشان می‌دهد: اولی ایوب، نمونه‌ی انجیلی خضوع در برابر پروردگار و ایمان در دشوارترین آزمون‌ها است، به نحوی که گرگوریوس «تفسیر اخلاقیات کتاب ایوب Moralia in Job» را تألیف می‌کند. دیگری بندیکت قدیس که در توفیق تاریخی گرگوریوس سهیم بود آن جا که سراسر کتاب دومش را به Dialogi، گفتگوهای وی اختصاص می‌دهد. گرگوریوس کتاب مرجع «رساله قواعد کشیشان Liber regulae pastoralis» را برای استفاده روحانیون نوشت و بالاخره سرود آئین‌های دینی را اصلاح کرد که منبعد از آن به عنوان سرود گرگوریانی نام برده می‌شد.
به موازات تمام این گونه فعالیت‌های دینی و فرهنگی، ادغام میان بربرها - غالباً سلت‌ها و ژرمن‌ها - و لاتینی‌های اروپا در گستره‌ی وسیعی از جمله در کلیساها و مدارس - ولو این که فقط اقلیتی از مردم امکان دسترسی به اماکن مذکور داشتند - و همچنین در املاک و اراضی وسیع مزروعی صورت می‌گرفت. باید به این نکته تأکید ورزید که این آئین مسیحیت بود که ابزار و وسیله‌ی چنین ادغام و امتزاجی را فراهم می‌آورد. بعد از میراث باستانی، گرویدن به مسیحیت دومین لایه‌ی اساسی شکل‌گیری و احداث اروپا را تشکیل می‌دهد.
اختلاط فرهنگی میان بربرها و رومیان از مدت‌ها پیش شروع شده بود. دیوارهای مرزی با برخورداری از پشتیبانی نظامی که تا قرن سوم سرحدات مطمئنی را تشکیل می‌دادند در عرصه تأثیربخشی‌های تمدنی و فرهنگی هرگز غیرقابل رخنه نبودند. بده و بستان‌های پایاپای، مبادله تحف و هدایا، تماس‌ها و دیدارها، اختلاط فرهنگی گسترده‌ای را موجب شده بودند و همه این فعل و انفعالات علی‌رغم وجود منازعات و جنگ‌ها، چارچوبی را که اصطلاحاً به آن سیر حرکت و مهاجرت اقوام و ملل نام می‌نهیم شکل داده بودند. باید این نکته را روشن سازیم که امتزاج قومی و فرهنگی فقط حاصل رویارویی میان امپراتوری روم کهن و بربرهای مهاجم نبوده است. در بین مهاجمان نیز گروه‌بندی‌های تازه و امتزاج و اختلاط‌های مجددی میان اقوام و ملل متفرق به وجود می‌آمد و شکل می‌گرفت. به عبارت دیگر باید گفت که تغییر ساختارهای تمام عیار و عمیقی در طرفین دیوارهای مرزی قدیم Limes صورت تحقق به خود می‌پذیرفت. از بطن چنین فرآیندی فقط اقوام مختلط نوظهور بر نمی‌خاست که در میان بربرها نیز گروه‌های قومی و حتی دسته‌ها و واحدهای انسانی و مردمی بزرگ‌تر شکل می‌گرفت که در زبان لاتینی معاصر از آن با واژه ملت Natione یاد می‌شد. از همان عنفوان تولد اروپا احتجاج بین یگانگی و یکدستی و چندگانگی و تنوع و همچنین جدل فیمابین مسیحیت و ملیت در این کوره‌ی بزرگ ذوب و امتزاج، استمرار می‌یافت و به پیش می‌رفت، آنچه که تا امروزه روز نیز یکی از ویژگی‌های اصلی قاره اروپا بشمار می‌رود.
در طول سده‌های دوم و سوم و در دوران امپراتوری روم در دو طرف دیوار مرزی Limes اولین روند اختلاط میان بربرها و رومیان شکل گرفت. فرآیند مذکور به صورت موجی تا قرن یازدهم تداوم یافت و باعث پیدایش قومی جدید موسوم به قوم بربر گردید.

تهاجم و اختلاط فرهنگی

اولین موج بزرگ اختلاط فرهنگی در انتهای قرن سوم به وقوع پیوست، لیکن سکونت انبوه و توده‌ای ژرمن‌ها در قلمرو امپراتوری روم به طور کلی با آغاز رخنه اقوام ژرمن به ایتالیا، گُل و سپس به سرزمین اسپانیا در سال‌های 406 تا 407 و تسخیر رُم در سال 410 توسط آلاریک همراه بود. آن‌گونه که پتر براون در کتابش «پیدایش اروپای مسیحی» می‌نویسد، سرحدات نظامی امپراتوری روم در قرن پنجم در سرتاسر اروپای غربی از هم فروپاشید. او برای آن که تصویری از امتزاج‌های بزرگ این قرن در عرصه‌های مختلف اروپایی به دست دهد خواننده کتاب را به یک منبع غیرعادی حواله می‌دهد: به زندگینامه‌ی (18) قدیسی به نام سورینوس (19) که شاهد وقایع سرحدات میانی منطقه دانوب، بعدها نوریکم اتریش (20) بود، آنچه که براون از آن به عنوان «مرزهای آزادِ مقدس» یاد می‌کند. به نظر براون از این جا می‌توان به چگونگی درون‌پاشی (Implosion) امپراتوری روم و بربر پی برد، روندی که به شکل‌گیری یک کلیت واحد فرهنگی و اجتماعی نوین منجر می‌شود. (21)
تهاجم ژرمن‌ها در قرون 5 و 6 نیز ادامه یافت. بعد از ورود ژرمن‌های شرقی، اوستروگوت‌ها و ویزیگوت‌ها و تاخت و تاز سوئب‌ها، واندال‌ها و آلان‌ها (22) که در اوایل قرن پنجم منطقه راین را درنوردیدند، بورگینیون‌ها، فرانک‌ها و آلامان‌ها نیز به تدریج غرب و جنوب گُل را به تصرف خود درآوردند. در شمال هم ژوت‌ها، (23) آنگل‌ها و ساکسن‌ها از راه سررسیدند و باعث تسریع عقب‌نشینی برتان‌های بریتانیا از غربی‌ترین نقاط مملکت گُل شدند. آخرین فتوحات ژرمن‌ها در مناطق امپراتوری روم توسط لومباردها صورت گرفت که در نیمه‌ی دوم قرن ششم به ایتالیا هجوم بردند و ساکسنی‌ها، فریزی‌ها، تورینگنی‌ها، و بایری‌ها به جای آنها در شرق راین سکنی گزیدند. در قرن هفتم نیز حرکت گسترده اسلاوها آغاز گردید که عمدتاً در شرق مستقر شدند و به طرف غرب نیز سرازیر گردیدند و با حرکت در مسیرهایی از جمله در حوزه بالتیک والبه، به سوی اروپای مرکزی در سلسله جبال مرکزی بوهم و بالاخره به سمت جنوب غربی در شمال بالکان سکونت اختیار کردند. چنین تهاجمی می‌توانست به گسست بزرگی میان اقوام جدید منجر گردد، چرا که اکثر آنان به آریانیسم که به اعتقاد مسیحیان لاتینی، مسلکی بدعت‌آمیز بود گرویده بودند. به نظر می‌رسد که طرد آریانیسم و گرویدن بربرهای آریانی مسلک به مذهب کاتولیک راست آئین و سنتی، اروپای آتی را از گسست و انشقاق دیگری در امان نگه داشته است.
پاره‌ای وقایع، دوران تولد اروپا را به شدت تحت تأثیر خود قرار داد. خصوصاً هون‌های هراس‌برانگیز که تا گُل به نفوذ و تاخت و تاز خود ادامه دادند، آنجا که آتیلا پادشاه این قوم - که چهره‌ای مخوف برای تمام اروپائیان به استثنای مجارها محسوب می‌شد - در نبرد کاتالاون (24) در تروا (25) از آیتیوس رومی شکست خورد و عقب نشست. گرویدن فرانک‌ها به آئین کاتولیک که با تصمیم کلوویس پادشاه این قوم بین سال‌های 497 و 507 صورت گرفت از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. کلوویس و جانشینش علی‌رغم وجود سنت‌های فرانکی دائر بر تقسیم ارث بین فرزندان ذکور پادشاه، امپراتوری‌ای بنیان نهادند که پس از متواری کردن ویزیگوت‌ها به صفحات اسپانیا و با الحاق پادشاهی بورگونی دامنه آن را به سراسر سرزمین گُل توسعه بخشیدند. تئودریک کبیر پاددشاه اوستروگوت‌ها (526-488) در شمال شرق ایتالیا در ناحیه راونا (26) یک پادشاهی هرچند کوتاه مدت اما پرحشمت برپا نمود و بوتئوس را مشاور خود کرد. ویزیگوت‌ها که از گُل رانده شده بودند نیز به نوبه خود پادشاهیِ با کرّ و فرّی که مرکز آن تولدو بود بنا نهادند. اروپا به «وارثه‌ی ویزیگوت‌های اسپانیا» معروف شده است، اما باید گفت که این ارثیه بیش از هر چیز حاصل کار و اندیشه ایسیدور اهل سویل بوده است. به نام ویزیگوت‌ها ماترک بدشگونی هم نوشته شده است و آن عبارت از دستورالعمل‌هایی است که توسط پادشاهان و شورای‌های کلیسایی ویزیگوت‌ها علیه یهودیان اعلان شد و به مرحله اجرا درآمد. چنین تحولی را می‌توان به نوعی جزء اولین حرکت‌های ضد سامی در اروپا محسوب کرد.
ذکر یک نمونه نشان می‌دهد که اغراق‌آمیز نخواهد بود چنانچه شکل‌گیری شبکه‌ای از مناسبات نوین تحت نام اروپا را معرفی نماییم. در سال 658 ژرترود اهل نیوله (27) سر راهبه‌ای در نزدیکی بروکسل امروزی در ضیافت قدیس پاتریسیوس فوت می‌کند. این قدیسه که بعدها حامی ایرلندی‌ها نامیده شد خود را به عنوان یکی از قدیسه‌های بزرگ نواحی شمال شناسانده بود. در زندگی‌نامه قدیسه ژرترود از جمله آمده است که وی گویا «برای تمام سکنه اروپا فردی کاملاً شناخته شده» بوده است. نتیجه‌ای که از این قول باید گرفته شود این است که حداقل طبقه‌ی روحانی جوامع تازه مسیحی شده مذکور خود را به دنیایی متعلق می‌دانستند که در آن روزگاران آن را اروپا می‌نامیدند. در این زندگی‌نامه رویدادهای مهمی مورد اشاره قرار گرفته است که در واقع ریشه‌ی معضل اصلی وحدت اروپا تا به امروزه نیز محسوب می‌شود: مرکزیت سیاسی و فرهنگی امپراتوری روم غربی از دریای مدیترانه از مسیر آلپ به سمت نواحی شمالی منتقل شده بود. گرگوریوس کبیر نگاه خود را به سمت کنتربری متمرکز کرده بود و کلوویس مقتدرترین سلطان بربرها که به مسیحیت گرویده بود پاریس در شمال گُل را پایتخت خویش قرار داده بود. صومعه‌های آنگلوسکسنی و بیشتر البته ایرلندی مراکز تعلیماتی فوق‌العاده برای میسیونرهایی محسوب می‌شدند که به عنوان واعظ و مبشر آئین نصرانی به اقصی مناطق قاره اعزام می‌شدند. از جمله آنان یکی کولومبانوس قدیس (28) (موسوم به جوان، 615-543) است و او اولین کسی بود که صومعه لوکسوی (29) در شرق گُل و بعد صومعه بوبیر (30) در شمال ایتالیا را بنا نهاد و شاگرد وی گالوس قدیس سنگ بنای صومعه دیگری را که بعدها به نام وی سن گال (31) خوانده شد در سوئیس امروزی گذاشت.
انتقال مرکز ثقل امپراتوری به سمت شمال با دو رخداد عمده که سرنوشت اروپا را سخت تحت تأثیر منفی خود قرارداد همراه بود. اولین واقعه عبارت از مخدوش شدن وجهه‌ی اسقفی رم با شروع مخاطرات و تهدیداتی بود که این شهر از جانب بربرها، از گوت‌ها گرفته تا لومباردها با آن مواجه شده بود. بیزانس دیگر سیادت و تفوق اسقفی مذکور را به رسمیت نمی‌شناخت و رم از حیث جغرافیایی و سیاسی به حاشیه رانده شده بود. رویداد دیگر سلسله فتوحات مسلمین بود. بعد از وفات محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در سال 632 اعرابی که به اسلام گرویده بودند به صورتی برق‌آسا شبه جزیره عربستان، خاور نزدیک و میانه و شمال آفریقا از مصر تا مراکش را تحت سلطه خود درآوردند. سپس از آنجا - به قصد غارت و یا فتوحات؟ - به دیگر سواحل دریای مدیترانه روی نهادند. بربرهای شمال آفریقا که اسلام آورده بودند از سال 711 تا 719 بخش اعظم شبه جزیره‌ی ایبری را متصرف شدند. مسلمانان در آغاز قرن نهم جزایر کرس، ساردنی، سیسیل و کرت که زمانی جزء قلمرو امپراتوری روم بودند را به تصرف خود درآوردند.
نظم جغرافیایی جدید نه تنها تضاد میان شمال اروپا و جنوب مدیترانه‌ای آن را دامن می‌زد بلکه در عین حال نشان دهنده‌ی اهمیتی بود که مناطق پیرامونی اروپای مسیحی جدید اینک از آن برخوردار شده بودند. در جنب مناطق حاشیه‌ای سلتی، مناطق آنگلوسکسنی و بلافاصله بعد از آن مناطق نورمانیایی، اسکاندیناویایی و اسلاوی هم اضافه شدند. دریای مدیترانه دوباره به شکل نوعی مرز جدید متجلی می‌شد، مرز میان بازپس‌گیری‌های سرزمینی توسط مسیحیان و برقراری مناسبات جدید با مسلمین.
یکی از رویدادهایی که برای دنیای مسیحیت بسیار دردناک ولی در نهایت به نفع اروپا تمام شد وقایع شمال آفریقا بود. شمال آفریقا که به یمن مساعی ترتولیان (32) و به خصوص آوگوستینوس به یکی از مهم‌ترین مراکز عالم مسیحیت در حیطه امپراتوری روم مبدّل شده بود، مورد تاخت و تاز واندال‌ها قرار گرفت. آوگوستینوس در سال 430 در هیپورگیوس (33) و در حالی که شهر در محاصره‌ی واندال‌ها بود درگذشت. تمدن مسیحی آن جا در قرن هفتم حیت فتوحات مسلمانان تخریب و به کلی ریشه‌کن گردید. از این روی اروپا دیگر از رقابت‌های آئینی آفریقا با خود نگرانی نداشت، آفریقایی که در مجادلات الهی‌شناسی جایگاه رفیعی پیدا کرده بود و در مبارزه با بدعت‌گذاران و به ویژه دوناتیان (34) نقش پیشتازی یافته بود.

حکومت اسقفی و رهبانیت

صرف‌نظر از اولین قدم‌هایی که در راه تشکیل ملت‌ها براساس ساختارهای قدیمی دنیای روم و امتزاج گروه‌های قومی جدید برداشته شده بود، فرآیند مسیحی شدن نیز به دنیای مغرب زمین در اوایل قرون وسطی انگیزه‌های وحدت‌بخشی اعطاء کرد. پیش از هر چیز باید به جایگاه اسقف‌ها اشاره کرد، قشری که در اداره شهرها از اقتدار هرچه بیشتری برخوردار هستند و همراه با تحولات جدید در همه شئون از مواضع رهبری کننده‌ای برخوردار می‌شوند. از قرن هفتم به بعد در بین اسقف‌ها مقام بالاتر «اسقفی اعظم» متمایز می‌گردد. قلمرو غرب مسیحی با تخصیص اسقف‌ها به آن به قلمروهای فرعی تقسیم می‌شوند که با منطقه‌بندی‌های اداری روم سابق اساساً مشابهت‌هایی داشته و اینک اسقف‌نشینی نامیده می‌شوند.
همراه با اسقف‌ها و کشیشان، راهبان نیز که ریشه در شرق عالم دارند در قالب شخصیت‌های مذهبی جدید ظاهر می‌شوند. راهبان غربی علی‌رغم نامشان که به معنی «گوشه‌نشین» است عملاً عزلت‌طلب و تارک دنیا نیستند. آنان صومعه‌نشینانی هستند که به صورت دسته‌جمعی در خلوت‌های صومعه‌ای خویش، غالباً در اطراف شهرها و کم و بیش در نواحی منتزع و جامانده‌ای نظیر دره‌ها و جنگل‌ها زندگی می‌کنند. بین قرون 4 و 8 میلادی رهبانیت غربی سهم عمده‌ای در فرآیند مسیحی شدن دهقانان مشرک داشت. راهبان و بیشتر راهبان ایرلندی که ذکر آنان رفت اغلب به صورت واعظان سیّار در شرق گُل و شمال ایتالیا روانه‌ی روستاها می‌شدند و به تبلیغ مسیحیت می‌پرداختند. به طور کلی باید گفت که حیطه‌ی تأثیرگذاری این راهبان اساساً سراسر دنیای غرب تنصیری شده را دربر می‌گرفت.
زنان متدین نیز در حوزه‌های نوین مسیحی با هم متحد و همداستان شدند و البته پیش از آن که در صومعه‌ها به یکدیگر بپیوندند از شاخصه‌ی ممتازی که عبارت از باکره بودن‌شان بوده برخوردار بوده‌اند. بدین ترتیب زنان کردار و رفتار جدید و فروتنانه‌ای را که دین نصرانی عموماً به آن متصّف است در خویش متجلّی ساختند. راهبه‌ها و زنان باکره در روزگارانی غالباً با عفت و پاکدامنی زندگانی می‌کردند که اسقف‌ها و کشیشان هنوز به قاعده تجرد و عزبیّت پایبندی نداشتند.

قهرمانان جدید: قدّیسان

در رأس نهضت نوین دینی، قهرمانان جدیدی ظاهر می‌شوند که جایگزین پهلوانان بت‌پرست عهد باستان می‌شوند: قدّیسان. در عصر مسیحیت اولیه قهرمانی آن بود که آدمی حیات خویش را در راه خدای مسیح در کف اخلاص بگذارد و آنان همان شهیدان بودند. اما با پذیرش بیشتر و بیشتر دین مسیحیت شهیدان نیز هر چه کمتر و نادرتر می‌شوند. اینک ممتازترین عیسویان معتقدترین آنان هستند که در مرتبتی بالاتر از آن به عنوان قدیسان نام برده می‌شوند. کلیسا برای این قدیسان عاقبت خاصی قائل است: اجر قدیسان راه یافتن‌شان به بهشت برین است - در این دنیا نیز به عنوان ناجی انسان‌ها مورد تکریم هستند و حتی در جوار مقام شامخ مسیح منجی قرار می‌گیرند. طبق اعتقادات راست آئینی تنها پروردگار قادر به تحقق معجزه است، ولی باورهای بومی و قومی معجزه را به قدیسان نیز منتسب می‌داند. این معجزات در امکنه خاصی به ویژه در آرامگاه‌ها و مقابر قدیسان اتفاق می‌افتد. مسیحیان با لمس کردن پیکر این قدیسان آن چه که پتر براون از آن به عنوان «اموات غیرعادی» یاد می‌کند شفا می‌گیرند و یا رستگار می‌شوند. قدیسان دقیقاً همانند اسقف‌ها به اقشار فوقانی جوامع رومی - بربر تعلق دارند. نیروهای رهبری کننده‌ی جوامع نوین مسیحی عملاً اغلب از میان اشراف برمی‌خیزند. اشرافیت به کمک تعلیماتی که فراگرفته زمام امور حکومت را در ید اقتدار خود می‌گیرد و در آن جا است که طبقه جدیدی از نخبگان مسیحی پا به عرصه وجود می‌گذارد.

معیار جدید سنجش زمان

رهبانیت راه و رسم زندگانی اروپایی را قویاً تحت تأثیر قواعد و آئین‌های خود قرار داده است. راهبان، جوامع مسیحی را به استفاده‌ی از وقت مأنوس ساخته‌اند. آنان به طور منظم به قرائت دسته جمعی ادعیه و مزامیر در طول شبانه روز مشغول می‌شوند که در اوقات مشخص و به فاصله‌ی هر هشت ساعت شرعی - صومعه‌ای و یا کلیسایی - اجرا می‌گردد. توجه نصرانیان و معتقدان این مذهب به تعلیم و تربیت صحیح در سالم زیستن را نیز می‌توان از خدمات و دستآوردهای راهبان دانست. روزه گرفتن که راهبان و مردمان متدین و باتقوا به آن ملتزم هستند فقط یک رسم و آئین توبه و استغفار نیست بلکه تدبیری است که عیناً مانند حجامت تضمین کننده‌ی سلامت انسان است. مبارزه علیه پرخوری و تغذیه‌ی مصرفانه - gula، نیز هر چند به عادتی همه‌گیر تبدیل می‌شود، اما به هر حال وسیله‌ای است برای تنظیم و مهار زیاده‌روی در خوردن و آشامیدن. و بالاخره راهبان در جامعه‌ی تحت هدایت خود ریتم و آهنگ زندگی نوینی را به مورد اجراء می‌گذارند که عبارت است از: توازن و جایگزینی میان کار و استراحت، و میان اوقات عبادت و فراغت.
تأثیر و نفوذ مسیحیت در سنجش اوقات و اندازه‌گیری زمان مخصوصاً خیلی آشکار و قابل لمس بود. هرچند مسیحیت قرون وسطی بر تقویم زمانی یولیانوسی - رومی استوار بود، اما نوآوری‌های مهمی هم در همان اوائل کار با تنظیم روزهای هفته به اجراء درآمد. با استناد به تاریخ خلقت مندرج در انجیل، ریتم هفت روز هفته به اجرا درآمد که شامل شش روز کاری و یک روز استراحت می‌شد. مراعات قاعده آرامش و استراحت در روز یکشنبه برای همه عیسویان به یک واجب تبدیل شده بود، به نحوی که شارلمانی برای آن که دهقانان را از این قاعده - برای کار ضروری در مزارع به خصوص زمان برداشت محصول در روزهای آفتابی یکشنبه - مستثنی سازد خود را به رأی و نظر موافق ارباب کلیسا محتاج دید. تنظیم فعالیت‌های یدی و تلاش‌های بشری براساس روزهای هفته در دنیای اروپایی آن زمان بی‌شک بهترین نوع تنظیمات ریتمیک برای تناوبی کردن ایام و ساعات کار و استراحت محسوب می‌شد.
مضافاً مسیحیت نوآوری‌های عمیقی هم در تقویم زمانی ایجاد کرد و تاریخ عصر مسیحی را بر مبنا و مبدأ جدیدی استوار ساخت، و آن از این قرار بود که راهب دیونوسیوس اکسیگوس (35) در سال 532 روز میلاد مسیح را مبدأ تاریخ قرار داد. البته او در این اقدام مرتکب اشتباهی هم شده و احتمالاً شروع واقعی تقویم مسیحی مطابق با سال چهار قبل از میلاد مسیح قرار گرفته است (36). از سوی دیگر کلیسا تا مدت‌های مدید نتوانسته است روز واحدی را برای شروع سال آن‌گونه که در تمام عالم مسیحی از اعتبار یکسان و قابل قبولی برخوردار بوده باشد تعیین کند. غالباً سه تاریخ یا عید انتخاب شده است: 25 دسامبر یا عید تجسّد، (37) 25 مارس یا عبد بشارت (38) و سومین امکان نیز عید پاک یا عید قیام است که بر روزهای مقدس غیر ثابتی استوار می‌باشد. به این ترتیب ضرورت محاسبه‌ی پیچیده‌تر و دقیق‌تر تعیین روز عید پاک با توجه به گردش کره ماه هر ساله توجه تمام جهان مسیحیت را به خود جلب می‌نماید. به استثنای عید پاک که بر گردش قمر استوار است، تقویم مسیحی عموماً یک تقویم شمسی محسوب می‌شود. به یمن همین تقویم است که در تمام نقاط اروپای غربی - نه البته چندان در شرق ارتدوکس - دو عید بزرگ جدید به عنوان مهم‌ترین اعیاد سال تثبیت شده‌اند: یکی عید میلاد مسیح، کریسمس است که از سده چهارم به بعد روز 25 دسامبر تعیین گردیده و دیگری عید غیرثابت پاک است که در سالروز قیام مسیح برگزار می‌شود. به جز اعیاد بزرگ عیسی مسیح و مریم عذراء، پاره‌ای دیگر ایام سال نیز به نام قدیسانی نامگذاری شده است و عید مربوط در سالروز وفات‌شان برگزار می‌شود.
تغییر و دگرگونی در نحوه‌ی سنجش زمان وارد شئون روزمره زندگانی مردم هم شد. در قرن هفتم مغرب زمین نوآوری دیگری را هم تجربه کرد که از برد و اهمیت زیادی برخوردار بود: استفاده از ناقوس در کلیساها و احداث برج‌های کلیسایی یا برج‌های ناقوس‌دار (39). تعیین ساعت نامشخص باقی ماند و امری بود که به راهبان واگذار می‌شد، در عین حال صدای ناقوس کلیساها در تمام شهرها و روستاها به گوش می‌رسید. معیار طنین‌انداز زمان و اشاعه پر سر و صدای آن نوآوری گرانمایه‌ای محسوب می‌شد.

دگرگونی در مفهوم مکان و قلمرو

ایجاد دگرگونی در عرصه و مکان توسط مسیحیت از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار بود و همانند سنجش زمان باعث ایجاد دگرگونی‌های زیادی در اقصا نقاط اروپای غربی گردید. ویژگی بارز این تحول جدید تقسیم‌بندی حیطه‌ی اسقف‌نشینی‌ها بود، گرچه تعیین قلمرو مربوطه در بدو امر از دقت چندان زیادی برخوردار نبود. مضافاً شبکه‌های قلمروی ایجاد شدند که نقاط و یا مناطق خاصی را به هم مرتبط می‌کردند. فرهنگ تقدیس اماکن متبرکه وجهه‌ی مناطقی را که بقایای شخصیت‌های مشهور مذهبی در آنجاها دفن شده بودند ارتقاء می‌داد، نظیر منطقه‌ی «تور» که جسد قدیس مارتین را در خود جای داده بود و مخصوصاً شهر رم که مقابر پطروس و پائولوس از حواریون مسیح در آن جا قرار داشتند. مضافاً تقدیس اماکن متبرکه باعث ایجاد سفرهای زیارتی و برقراری تماس و ارتباط میان گروه‌های مختلف مردمی در مغرب زمین گردید که در دسته‌های زیارتی مشخصی عازم می‌شدند و شبکه‌های منظمی را پدید می‌آوردند. مناسباتی نیز میان دیرها و راهب‌نشینان ایجاد شد. مثلاً در قرن هفتم رئیس دیر سن-انان دُ ارلئان، (40) صومعه‌ی فلوری - سور - لوار (41) را تأسیس کرد که به یکی از خواستنی‌ترین اماکن زیارتی تبدیل شد و آن زمانی بود که به دنبال تهاجم لومباردها به مونته کاسینو در جنوب ایتالیا بقایای جسد قدیس بندیکت به آن جا آورده شده بود. چنین شبکه‌هایی در اواخر قرون وسطی از اهمیت بیشتری برخوردار شدند.

دو قطب متنافر: بیزانس و اسلام

تصمیم به نفع شمائل

اینک به دو رویداد منفی بازمی‌گردیم که در توسعه و تکوین اروپا در فاصله‌ی قرون 7 تا 14 نقش اساسی ایفا کرد. اساساً شکل‌گیری و تثبیت هویت دینی و یا ملی در جریان مناقشه و یا تضاد پدید می‌آید و طرف مقابل که همان مخالف و یا دشمن است باعث ایجاد و شکل‌گیری هویت و همانستی می‌گردد.
در برابرِ مسیحیت مغرب زمین نه صرفاً یک «غیر» یا «دیگری» بلکه دو نوع آن وجود داشت. اول بیزانس: ادعای بیزانس پیرامون حاکمیت بر کلیت عالم مسیحیت اعم از نوع لاتینی و یونانی، امتناع بیزانس در به رسمیت شناختن سیادت و رهبری اسقفی رم، اختلاف در زبان دینی - این جا یونانی و آن جا لاتینی - و تمایز میان مبانی الهی‌شناسی میان این دو، همه و همه باعث ایجاد فاصله میان دو پاره عالم مسیحی شده بود و این تنافر با یک تصمیم مهم کلیسای لاتینی تشدید هم شد. میان سال‌های 730 و 787 منازعه پیرامون تصاویر و تمثال‌های دینی دنیای بیزانس را تکان داد. اولین نمود این منازعه طرد و سپس تخریب تصاویر مذهبی بود که به تمثال و شمایل شکنی - ایکونوکلاسم (42) موسوم شد. بعد از دومین شورای جامع کلیسیایی نیقیه (43) در سال 787، شارلمانی به libri carolini (44) - مواضع مسیحیت غربی لاتینی در موضوع تصویر متعهد ماند - که موضعی بینابین و به میانه طلایی موسوم بود. به موجب آن هم ایکونو کلاسم یعنی تخریب و امحاء شمایل و تصاویر و هم شمایل‌پرستی (45) محکوم و مردود اعلام شد. در دورانی که یهودیت و اسلام به انکار و امتناع تصاویر و تمثال می‌پرداختند و بیزانس گرفتار تصویر ستیزی بود، مسیحیت غربی پذیرای تصاویر گردید و آن را در قالب کرنش و بندگی در برابر خدا، مریم باکره و قدیسان مورد تکریم قرارداد، بی‌آنکه البته به تصاویر و شمایل که به هر حال از ویژگی انسان‌وارگی برخوردار بودند موضوعیت دینی بخشیده باشد. سیمای شخصیت‌های خداواره، به استثنای نقش روح‌القدس، یک چهره انسانی بوده است. به این ترتیب بود که اولین گام‌ها به سوی اومانیسم اروپایی برداشته شد و هنر اروپایی در مسیر سازنده و پرثمری به راه افتاد.
منازعه با اسلام از قرن هفتم به بعد شدید و شدیدتر شد. در حالی که شرق اروپا به دنیای بیزانس تعلق گرفته بود، مرزهای واقع در طرفین قلمروهای اسلام و مسیحیت لاتینی مرزهایی مشحون از تضاد و منازعات نظامی محسوب می‌شد. بعد از این که آئین اسلام شمال آفریقا را درنوردید، توانست در قالب بربرهای مسلمان شده اروپای مسیحی را مورد تهاجم قرار دهد و در فاصله‌ی سال‌های 711 و 719 طی سلسله فتوحاتی سریع شبه جزیره ایبری را نیز متصرف گردد. نصرانیان فقط توانستند در حواشی شمالی و به ویژه در غرب شبه جزیره یعنی در منطقه آستوریاس پایداری نمایند. مسلمین از اسپانیا و از مسیر پیرنه به سوی شمال رخنه کردند و دقیقاً معلوم نبود که نفوذ آنان به صفحات مذکور به قصد غارت و یا در دنباله کشورگشایی‌های‌شان صورت می‌گرفت. به هر تقدیر روند پیشروی مسلمانان در سال 732 در درگیری موسوم به نبرد پواتیه خاتمه پذیرفت. این آخرین تهاجم مسلمین به صفحات شمال پیرنه بود، گرچه در قرن نهم نیز فتوحات مسلمانان در جزایر مدیترانه، در ایتالیا و در پرووانس (46) کم و بیش ادامه یافته بود.
مورخان اروپایی پیرامون نبرد پواتیه تفسیر و تأویل‌های بسیار متفاوتی ارائه کرده‌اند. برخی از مورخان در وجهی افراطی آن را منازعه‌ی فاقد اهمیتی دانسته‌اند که مسلمین پس از فتوحات مقتدرانه اولیه به خستگی و فرسودگی افتادند و دیگر کاری از آنان ساخته نبود. برخی دیگر نبرد پواتیه را حائز عالی‌ترین اهمیت دانسته‌اند، چرا که غلبه مسیحیت بر اسلام چه در دنیای واقعی و یا در عالم اسطوره معنی می‌شد و لذا پواتیه به نماد اقلیتی که فوق‌العاده اسلام ستیز بودند تبدیل شده بود. واقعیت البته مابین این دو حالت افراطی قرار دارد. نکته حائز اهمیت به نظر من این است که برخی از تاریخ‌نگاران مسیحی قرون وسطایی نبرد پواتیه را در قالب یک رویداد «اروپایی» نگریسته‌اند. یک نوع تاریخ‌نگاری ناشناخته هم البته، Continuatio hispana یا تداوم وقایع دوران «ایسیدوراهل سویل» را به صورت «پیروزی اروپائیان» می‌بیند که در جریان آن کسانی که مغرب‌زمینیان نام غریبه ساراسن بر آنان نهاده بودند به عقب‌نشینی از اروپا وادار شده بودند.

پی‌نوشت‌ها:

1. Hieronumos قدیس، به آلمانی هیرونیموس و به انگلیسی ژروم یکی از آباء کلیسا و مجتهد در علوم کلیسایی می‌باشد. او پس از تکمیل تحصیلات به سفر مشرق پرداخت. در سال 375 در انطاکیه حضرت مسیح در خواب بر او ظاهر شد و وی را از پرداختن به علوم بت‌پرستان ملامت کرد، لذا او به مطالعات رسمی خود پایان داد و به بیابان گریخت، زندگی زاهدانه‌ای در پیش گرفت، به بحث و تحقیق در کتاب مقدس پرداخت و به همین منظور زبان عبری آموخت. در 387 به انطاکیه بازگشت و سال بعد به مقام کشیشی منصوب شد و پس از آن به قسطنطنیه رفت تا به تحصیل علوم مسیحی بپردازد. در 382 به دعوت پاپ داماسوس اول به رم رفت و ضمن تحقیق در علوم کلیسایی منشی پاپ شد. خرده‌گیری هیرونوموس از پرداختن روحانیان مسیحی به زخارف دنیایی مخالفانی بر ضد او برانگیخت و چون داماسوس درگذشت به مشرق بازگشت. از 386 تا زمان مرگش در دیری که یکی از زنان متشخص برای او در بیت‌اللحم ساخته بود باقی ماند و در این جا به کار بزرگ تجدید نظر در ترجمه‌ی لاتینی کتاب مقدس اشتغال یافت. او همچنین شرح‌هایی بر رساله‌های بولس نوشت، مواعظ اوریگنس را ترجمه کرد، جزئی از ترجمه لاتینی متن هفتادی کتاب مقدس را مورد تجدید نظر قرار داد، کتاب‌های اشعیا و انبیای دیگر و کتاب‌های مزامیر و پادشاهان و ایوب را از عبری ترجمه کرد. متن‌های هیرونوموس اساس «وولگات» را تشکیل داده است - مترجم.
2. Septuaginta منظور قدیمی‌ترین ترجمه عهد قدیم از متن اولیه عبری به یونانی است که احتمالاً برای استفاده جامعه یهودی ساکن در مصر زمانی که یونانی زبان واسطه‌ی منطقه محسوب می‌شد قرار می‌گرفت. تجزیه زبانی این متن نشان می‌دهد که حدوداً در اواسط قرن سوم ترجمه شده است - مترجم.
3. Alkuin حدود 735-804 م؛ مربی و کشیش انگلیسی دربار شارلمانی. در 780 به رم رفت و در 781 در پارما به خدمت شارلمانی رسید و وی تجدید سازمان فرهنگی خود را به آلکوین سپرد. آلکوین بزرگترین عالم مغرب زمین در عصر خود بود و مدارسی تأسیس کرد و فرهنگ نسبتاً جامعی را که در صومعه‌های انگلستان خلق شده بود به فرانک‌های جاهل منتقل ساخت - مترجم.
4. به لاتین Vulgata، تحریر عام common version، یا قانون مقدس غربی؛ قدیمی‌ترین متن موجود از تمام کتاب مقدس و متن لاتینی رسمی کلیسای کاتولیک رومی است. این متن در اواخر قرن چهارم میلادی توسط هیرونوموس تهیه شد تا جانشین متن لاتینی قدیمی شود که از یونانی ترجمه شده بود. وولگات از قرن 5 م در مغرب زمین رواج داشت و در اوایل قرون وسطی همه جا در کلیسای کاتولیک رومی متداول بود و همه ترجمه‌های نخستین به زبان‌های محلی از روی این کتاب صورت گرفته است. در نسخه‌های وولگات اختلافاتی وجود داشت. در 1546 شورای دینی ترانت وولگات را متن رسمی قرار داد و در 1592 متن رسمی بدون تحریفات و نسخه بدل‌ها توسط پاپ کلمنس هشتم چاپ شد و رواج یافت. همه‌ی چاپ‌های بعدی وولگات از روی همین چاپ کلمنس صورت گرفته است. در 1933 پاپ عده‌ای را مأمور کرد تا با مراجعه به همه‌ی نسخه‌های قدیمی در وولگات تجدید نظر کامل به عمل آورند. کار این تجدیدنظر زیرنظر کمیسیونی منصوب از طرف پاپ پاولوس ششم در 1965 ادامه یافت - مترجم.
5. introspective Autobiography
6. Alarich حدود 410-370 پادشاه ویزیگوت‌ها که پس از مرگ تئودوسیوس اول قیام کرد، در جنوب بالکان تاخت و تاز نمود تا این که توسط ستیلیکو متوقف شد. در سال 408 م به ایتالیا تاخت و در سال 410 رم را غارت کرد - مترجم.
7. Henry de Lubac
8. benedictian فرقه راهبان کاتولیک رومی که توسط «قدیس بندیکت اهل نورسیا» در «مونته کاسینو» تأسیس گردید. بندیکتیان برخلاف راهبان عزلت‌پیشه اولیه، به زندگی جامعه‌وار اهمیت می‌دهند، و دیرهای آنان مانند خانه‌های مسیحیان است و رؤسای دیر در آنها حکم پدر را دارند. اوقات بیداری آنها صرف عبادت و کار (خاصه کارهای دستی) می‌شود. با این حال، در اوایل قرون وسطی برای حفظ فضل و دانش کوشش کردند. بسیاری از مبلغین نامی مسیحی (مانند قدیس آوگوستینوس کنتربری و قدیس بونیفاکیوس) از میان این جماعت برخاسته‌اند. به تشویق پاپ گرگوریوس اول و دیگران، دیرهای بندیکتی در قرون وسطی چون پایگاه‌های مقدم تمدن در اکناف اروپا پخش شد. در نتیجه‌ی اصلاحات بعدی، بندیکتیان به فرقه‌هایی مانند کلونیان، سیسترسیان و تراپیان منشعب شدند - دائرةالمعارف فارسی.
9. Karl Rand
10. Anicius manlius Severinus Boethius فیلسوف مسیحی قرن ششم میلادی و متولد رم که بسیاری از آثار فلاسفه و علمای یونان باستان را به لاتینی ترجمه کرد - مترجم.
11. Pierre Abaelard به انگلیسی Peter Abelard (Abailard)، 1142-1079 متأله و فیلسوف فرانسوی دوره آغازین اسکولاستیک. برخی از آموزه‌های او توسط کلیسا مردود و محکوم شده است. داستان دلدادگی او به دانشجویش هلوئیز به صورت افسانه درآمد - مترجم.
12. Flavius Magnus Aurelius Cassiodorus Senator (سناتور نام کوچک او بود و نه مقامش)؛ عموماً مشهور به کاسیودوروس رجل سیاسی و نویسنده بزرگ رومی که اصالتاً از یک خانواده سوری‌تبار برخاسته بود. او در زمان حکومت تئودریک کبیر پاددشاه اوستروگوت‌ها منصب عالی داشت - مترجم.
13. calabria شبه جزیره‌ی کوهستانی در جنوب ایتالیا که بین دریای تیرنه و دریای یونیائی قرار دارد و پنجه‌ی «چکه‌ی» ایتالیا را تشکیل می‌دهد - مترجم.
14. یا آئین آریوس بدعتی در دین مسیح که از تعلیمات کشیشی به نام آریوس (256-336) ناشی شد. وی در لیبی یا اسکندریه متولد شد و در قسطنطنیه درگذشت. بدعت آریوس در باب تثلیث است. وی می‌گفت که خدا قبل از خلقت کائنات فرزند خود عیسی را به وجود آورد ولی عیسی نه با پدر برابر است و نه چون او ابدی است. این عقیده رواج یافت و باعث مناقشاتی شد که عالم مسیحیت را متزلزل ساخت. کنستانتین نخستین شورای نیقیه را مسئول رسیدگی به این مشکل کرد. در این شورا قدیس آناناسیوس به شدت به عقیده آریوس تاخت و شورا آریوس و آریانیسم را رسماً محکوم ساخت. آریانیسم همان‌گونه که باعث اختلاف دینی شده بود اختلاف سیاسی نیز به وجود آورد و امپراتوران گاهی این دسته و گاهی آن دسته از اسقفان را تبعید می‌کردند تا این که تئودوسیوس مذهب کاتولیک را دین رسمی اعلام کرد. آریانیسم به گوت‌ها و واندال‌ها رسید و تا قرن 6 م در آفریقا و تا قرن 7 م در اسپانیا پایدار ماند - مترجم.
15. یا گرگوریوس - مترجم.
16. Apokrisiar
17. به ایتالیایی توره و به لاتین تیبریس رودی است به طول 400 کیلومتر در ایتالیای مرکزی که از کوه‌های آپنن سرچشمه می‌گیرد - مترجم.
18. Vita
19. Severinus
20. Noricum‌ ایالتی در امپراتوری روم مطابق قسمتی از اتریش در جنوب دانوب و غرب وین که از سال 16 قبل از میلاد ضمیمه امپراتوری روم شد و تا قرن پنجم م. جزئی از این امپراتوری محسوب می‌شد - مترجم.
21. Peter Brown 'Die Entstehung des christlichen Europa' uebers. von Peter hahlbrock Muenchen 1999 S.95
22. آلان و به عربی ال لان قوم ایرانی ساکن در قفقاز شمالی که از قرن اول بعد از میلاد نام آنان در تاریخ آورده می‌شود. در 371 مغلوب هون‌ها شدند. دسته‌ای از آنان با واندال‌ها به فرانسه و اسپانیا مهاجرت کردند و در تأسیس پادشاهی واندال‌ها در شمال آفریقا سهمی داشتند. آلان‌ها اسلاف مردمی هستند که امروزه در زبان‌های اروپایی آنان را آست‌ها یا آستیان می‌خوانند و نام آنان از نام قوم آس یا آسی‌ها مشتق شده که ظاهراً بستگی نزدیکی با آلان‌ها داشته‌اند - مترجم.
23. یا جوت‌ها، مردم قدیم ژرمنی زبان که در قرن 5 م. به انگلستان هجوم بردند. طبق روایات مردم بومی بریتانیا آنان را برای جلوگیری از پیکت‌ها به بریتانیا خواندند. ژوت‌ها پادشاهی کنت را تأسیس کردند و در طول ساحل جنوبی رود تایمز سکنی گزیدند. برخی محققین مسکن اصلی آنان را اطراف مصب رود راین می‌دانند - مترجم.
24. امروزه این محل شالون - سور - مارن Chalon-sur-Marne نامیده می‌شود که مرکز دپارتمان مارن در شمال شرقی فرانسه، در شامپانی و بر رود مارن است و کلیساهای قشنگی به سبک گوتیک دارد - مترجم.
25. Troyes امروزه مرکز دپارتمان «اوب» در شمال شرقی فرانسه و بر رود سن است - مترجم.
26. Ravenna امروزه شهری در ایالت امیلیا - رومانا در شمال ایتالیای مرکزی با 150 هزار سکنه که زمانی مقر امپراتوری روم و بعدها مقر پادشاهی اوستروگوت‌ها (گوت‌های شرقی) بود - مترجم.
27. Gertrud de Nivelles
28. Saint Columbanus و به ایرلندی: کولومبان مبلغ مسیحی ایرلندی در فرانسه، سوئیس و ایتالیا. او را نباید با قدیس کولومبا مبلغ مذهبی ایرلندی در میان پیکت‌ها و اسکات‌ها که در سال 597 وفات یافت و ملقب به «رسول کالدونیا» بود اشتباه کرد هر چند هر دو به یک کار اشتغال داشتند - مترجم.
29. Luxeuil دیر سابق واقع در شهر لوکسوی (شمال فرانسه) که در 590 به وسیله قدیس کولومبانوس تأسیس شد. شهر لوکسوی از پیش از رومیان سابقه دارد که ابتدا آتیلا و سپس ساراسن‌ها ویرانش کردند ولی از نو آن را دائر کرد و از مراکز اولیه فضل و دانش در قرون وسطی شد - مترجم.
30. Bibbio
31. St.Gallen
32. Tertullian یا ترتولیانوسیان که توسط ترتولیانوس 230-150 م.، متأله رومی بنیان گذاشته شد. ترتولیانوس پیش از 197 م. به مسیحیت گروید و با حرارت تمام از مسیحیت در مقابل بت‌پرستی به مدافعه برخاست. وی بعداً علناً به مونتانوسیان (نهضت مسیحی پرشور قرن 2 م. که از فروجیا برحاست و مردی به نام مونتانوس یکی از رهبران آن بود. آنان برخلاف نظر کاتولیک‌ها معتقد بودند که گناه فرد مسیحی قابل بازخرید نیست) پیوست و با همان حرارت به کلیسای رسمی حمله کرد. اما طبع سرکش او مانع از آن بود که به این فرقه پایبند بماند و خود رهبر فرقه‌ای گردید که به نام وی ترتولیانوسیان خوانده شد. وی از بزرگترین نوابغ مسیحیت و موجد ادبیات مسیحی لاتینی است و کتاب‌های زیادی در الهیات نوشته است - مترجم.
33. Hippo Regius یا بونه، یا عنابه شهری است در شمال شرقی الجزایر در کنار دریای مدیترانه. در دوره‌ی رومیان به نام هیپورگیوس رونق داشت و قدیس آوگوستینوس اسقف آنجا بود. این شهر در اواخر قرن 7 م. به تصرف مسلمانان درآمد - مترجم.
34. Donatism پیروان نهضتی مسیحی در شمال آفریقا که در اوایل قرن 4 م. آغاز شد و به مدت یک قرن ادامه یافت. دوناتوس رهبر این فرقه بود. شورای دینی آرل در 314 این فرقه را محکوم کرد و دوناتیان گرفتار آزار شدند و در 411 شورای دینی به ریاست آوگوستینوس در کارتاژ تشکیل شد و این فرقه را بدعت‌گذار اعلام و محکوم کرد و دوناتیان به تدریج از بین رفتند و بقیه‌ی آنان به همراه سایر فرق مسیحی آفریقا در فتوحات اسلام مستهلک شدند - مترجم.
35. Dionysius Exiguus
36. تاریخ تولد عیسی مسیح مکشوف نیست و بعضی از مورخان ولادت عیسی را سال 8 و برخی دیگر سال 4 قبل از میلاد می‌دانند. برخی کوشیده‌اند که با کشف ستاره‌ی بیت لحم که بر طبق روایات هنگام ولادت او درخشید تاریخ ولادت عیسی مسیح را تعیین کنند، ولی این کوشش‌ها همگی بی‌نتیجه بوده است - مترجم.
37. Inkarnationsstil
38. 25 مارس که مطابق با روز باردار شدن مریم عذرا است - مترجم.
39. Campanile برج‌های ناقوس داری که بطور مجزا در کنار کلیسا احداث می‌شود و عمدتاً تحت تأثیر سبک‌های معماری ایتالیای قرون 6 تا 10 میلادی می‌باشد - مترجم.
40. Saint-Aignan d'Orlean
41. Fleury-sur-Loire
42. Iconoclasm
43. به یونانی نیکایا و به فرانسوی نیسه شهر قدیم آسیای صغیر که در قرن چهارم پیش از میلاد بنا نهاده شد و در حکومت روم مرکز تجاری پر رونقی بود و دو شورای جامع کلیسایی در آن منعقد گردید. نیقیه در 1204 م مرکز امپراتوری نیقیه شد و از 1333 م تحت تسلط عثمانی قرار گرفت - مترجم.
44. مخالفت شارلمانی با مصوبات شورای نیقیه در زمینه شمایل‌پرستی - مترجم.
45. Iconodulie
46. Provence ایالت سابق واقع در جنوب شرقی فرانسه امروز که مارسی و نیس و آوینیون از شهرهای مهم آن می‌باشند. این منطقه در قرون 5 و 6 میلادی بدست ویزیگوتها و فرانکها افتاد و مدت کوتاهی نیز در قرن 8 در دست مسلمانان بود. پرووانس در سال 1486 ضمیمه‌ی فرانسه شد - مترجم.

منبع مقاله :
لوگوف، ژاک؛ (1391)، اروپا، مولود قرون وسطی (بررسی تاریخی فرآیند تکوین و تکامل اروپا در قرون وسطی (سده‌های 4 تا 16 میلادی)، ترجمه‌ی بهاءالدین بازرگانی گیلانی، تهران: انتشارات کویر، چاپ دوم.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط