یکی از مسائل مهم در اخلاق حرفهای شایسته سالاری در نظام مدیریتی است. این مقاله به بررسی شایسته سالاری در دیوان رسایل در دوره عباسیان میپردازد و آنچه را که تئوری پردازان آن روزگار تدوین کردهاند با آنچه در عمل به آن پای بندی میشد، مقایسه کرده است. پژوهش حاضر در آغاز از سیر تاریخی، اهمیت منصب دبیری و شروط احراز آن در آراء و آثار عالمان و رجال دیوانی عصر عباسیان سخن گفته و میزان انطباق بین انتصابها با معیارهای لازم برای تصدّی دیوان و منصب دبیری را بررسی کرده است. گرچه گزینش بسیاری از دبیران مبتنی بر شایسته سالاری منطبق با ویژگیهای اخلاقی و مهارتی بوده است، اما تأثیر عواملی نظیر توارث، منفعت طلبی، اعمال نفوذ معتمدان دیوانی و زنان درباری در انتصابها مانع شایسته سالاری در عمل میشد.
طرح مسأله
شایسته سالاری در نظام مدیریت از مسائل مهم اخلاق حرفهای است. از طرفی حق کارکنان برخورداری از مدیران لایق و منصف است و از طرف دیگر حق مالکان، سهامداران حفظ منافع آنان از طریق نهادینه سازی شایسته سالاری است. در مدیریت دولتی و تشکیلات اداری شایسته سالاری با حقوق و منافع مردم ارتباط وثیق پیدا میکند. جستجو از جایگاه نظری و عملی شایسته سالاری در قرون نخست تمدن اسلامی اهمیت فراوانی دارد. با توجه به گسترش قلمرو جغرافیایی و برخورداری از سازمان پیچیدهی تشکیلات دولتی در عصر عباسیان به مطالعه شایسته سالاری در این روزگار پرداختیم. از آنجا که بررسی شایسته سالاری در دو قلمرو نظری و عملی در همهی شئون تشکیلات دولتی عباسیان در مجال یک مقاله نمیگنجد، جستجو را به صورت مورد پژوهانه بر یکی از دیوانهای آن روزگار، دیوان رسایل بسنده کردیم.حکومت اسلامی در سالهای آغازین خود، به دلیل سادگی و محدودیت قلمرو جغرافیایی، محتاج تشکیلات اداری گستردهای نبود، بلکه در پرتو مشورت و با به کارگیری تنی چند از والیان، عاملان، قضات و... امور جامعه اداره میشد. اما با تغییر سیستم و روش حکومت در دوره اموی، مقدمات بسط تشکیلات دیوانی فراهم آمد و در عصر عباسیان، به دلیل گسترش قلمرو جغرافیایی و سلطه سیاسی و اجتماعی آنان بر غرب و شرق عالم اسلام، دیوانهای متعددی شکل گرفت و سازمان اداری به مراتب پیچیدهتر و کاملتری از ادوار پیشین به وجود آمد.
اداره چنین محدودهای، بدون برخورداری از دستورالعمل و راهنمایی برای اداره امور و ضوابط و معیارهایی برای گزینش مدیران و صاحب منصبان مورد نیاز میسور نخواهد بود. این احساس نیاز، برخی از خلفا و زمامداران را بر آن داشت تا برای اداره بهینه امور کشور و در دست داشتن ملاکهایی برای احراز شایستگی متصدیان، تهیه و تدوین دستورالعملهایی با الهام از تجارب ملل و دول راقیه آن روزگار به ویژه ایرانیان را در دستور کار خود قرار دهند که این گام مهم به اهتمام برخی از عالمان دینی، وزیران و رجال با فرهنگ دیوانی از جمله نظام الملک طوسی، ماوردی، غزالی، بیهقی، بلعمی و... برداشته شد و در قالب آثاری مانند سیاست نامه، نصیحه الملوک، احکام سلطانیه، قابوسنامه، ادب الوزیر، ادب الکاتب، ادب القاضی، و... به عنوان پاسخی عملی به این نیاز به رشته تحریر درآمد که آنها را میتوان آثار مربوط به آیین کشورداری دانست. (2)
شروط و ویژگیهای یاد شده در منابع و آثار مورد نظر، گرچه بیشتر جنبه نظری و آرمانی دارد اما از آن جایی که مبتنی بر دیدگاه و آثار دولتمردان این عصر و عالمان آشنا با امور دیوانی است، ارزش آنها را به لحاظ واقع نمایی معیارها و شروط احراز، بیشتر نموده و تصویر نسبتاً روشنی از اهم خصال و ملاکهای احراز مناصب، از جمله «منصب دبیری» ارایه کرده است.
پیشینه و جایگاه منصب دبیری
دیوان رسائل یا رسالت (3) که از آن با عنوان «دبیرخانه» یا «دفترخانه» (4) یاد شده است، به مکانی اطلاق میگردد که مکاتبات دولتی در آن صورت میگرفت و مدارک و اسناد نیز در آن جا بایگانی و نگهداری میشد.پیدایش این دیوان به روزگار پیش از اسلام باز میگردد. (5) و در دوره اسلامی تا پایان خلافت خلفای راشدین، سخنی از دیوان به میان نیامده است، بلکه افرادی به نام «دبیر» یا «کاتب»- که در حکم مشاور، معین و یا یکی از کارگزاران خلیفه به شمار میآمدند- به نگارش فرمانها و نامهها مبادرت مینمودند. (6) تا این که در عهد اموی و به روزگار خلافت معاویه سفیان، دیوان رسائل به وجود آمد (7) و با شکل گیری آن، زمینه ارتقای جایگاه دبیری از یک فعالیت غیررسمی در کنار دیگر امور- به یک منصب رسمی و دیوانی فراهم میشود. (8)
با ظهور نویسندگان و ادیبان نام آشنایی نظیر عبدالحمید کاتب و ابن مقفع در این عرصه، و جایگاه دیوان و منزلت دبیران افزوده میشود، (9) اما نقطه اوج و عظمت آن را باید در عصر عباسیان جست وجو کرد، زیرا در این مرحله، با توجه به گسترش و تعدد مناصب، دبیران دیوان رسائل به عنوان مُعین و بازوان توانمند خلفا و سلاطین نقش فعالتری را در عرصههای علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ایفا نمودند. (10)
چنان که از آنان با عناوینی نظیر «سیاستمداران حقیقی» (11) «زبان گویا و امین پادشاه» (12) «کاتب السر» (13) «بنیان اساسی ملک و ستون مملکت» (14) «قطب ادب و ملاک حکمت» (15) «صاحبان تدبیر و هنر» (16) «سفیران معتمد» (17) «رئیس دار الانشاء» (18) «چشم و گوش و زبان و دست پادشاه» (19) «حاملان و خداوندان اصلی ادب و فرهنگ» (20) یاد شده است. همین حرفه و منصب-دبیری- است که به تدریج به جایگاهی برای دست یابی و احراز مناصب بالاتر از جمله وزارت مبدل میشود. (21) به واسطه همین منزلت است که فعالیت و کارکرد دبیران و کاتبان، به ویژه چهرههای شایسته و صاحب رأی این طبقه، محصور و محدود به مکاتب و مراسلات دیوانی نشده است، بلکه بر حسب شرایط و میزان قابلیت و توانمندی خویش، به ایفای نقشهای متعدد و مأموریت متفاوتی مبادرت مینمودند.
وظایف دیوان رسالت
نقش دبیران از مکاتب و مراسلات آغاز اما به تدریج به ایفای نقش راهبردی تعالی یافته است. اهم وظایف آنان به شرح زیر است:1) رایزنی و مشاوره:
دبیران برجسته و قابل اعتماد در بسیاری از مواقع نقش مشاوری امین و همراهی شفیق را برای خلفا و سلاطین داشته و در تصمیم گیریهای آنان نیز مؤثر بودهاند. (22) چنان که بیهقی پس از ذکر اوصاف و قابلیتهای بونصر مشکان- صاحب دیوان رسالت سلطان محمود و مسعود غزنوی- به نقش مشورتی وی اشاره نمود و مینویسد: «... سلطان در همه کارها بر وی اعتقاد داشت و هیچ اسرار سلطان از وی پوشیده نبود و از وزیران سلطان، اور نامیتر بود و سلطان مسعود [نیز] چند بار او را در خلوت خواند و از او مشورتها خواست و گفت: رأی و تدبیر تو مبارک است و تو یادگار پدری و بر تو اعتماد دارم، باید که نصیحت از ما دریغ نداری». (23)قلقشندی نیز با تأکید بر نقش مشورتی و تأثیر دبیران در تصمیم سازی و اتخاذ تدابیر حکام- به ویژه در امور اساسی و مهمتر- مینویسد: «برای پادشاهان محرمتر از صاحب دیوان رسائل، و کسی که همنشینیاش برای شاه لازمتر از او باشد، نبود. وی نخستین کسی بود که بر شاه وارد میشد و آخرین فردی بود که از نزد او خارج میگشت. شاه به هیچ روی از مشورت با او و این که او را از مهمات امور دولت و مملکت بیاگاهاند و درباره آنها از وی نظر بخواهد بی نیاز نمیتوانست بود و به همین سبب صاحب دیوان آن اندازه به پادشاه نزدیک بود که در سفر و حضر، پیوسته او را همراهی کرد». (24)
2) نقش دبیران در تدبیر امور و مصالح کشور:
این گروه همان گونه که در نظام سیاسی ساسانیان یکی از ارکان مهم دولت و عامل مؤثری در اداره امور به شمار میرفتند، (25) در دوره اسلامی نیز به واسطه تجارب گران سنگ و قلم توانای خویش، در پایان بخشیدن به اختلافات، مناقشات، اداره امور و حفظ مصالح حکومت نقش تعیین کنندهای داشتهاند. (26) به گفته جهشیاری «حکام و پادشاهان، دبیران و نویسندگان را صاحب نظر و تدبیر و اهل هنر دانسته و آنان را نظام امور و کمال مملکت، زبان گویای پادشاهان... و امانتداران و خدمتگزاران رعیت و کشور خود به شمار میآورند». (27) آلپ ارسلان نیز در منشور وزارت خواجه نظام الملک، نقش تعیین کننده دبیران و اصحاب قلم را در استقرار نظام حکومتی به فرزندش ملکشاه یادآور میشود: «... چون از راه قیاس شناختهایم و بر وجه تجربه معلوم کردهایم که استقرار قواعد جهانداری و استحکام دعایم کامکاری به منصب وزارت و اصحاب قلم مفوض و موکول است و تقریر مصالح عالم و تیسیر کارهای معظم از کمال کفایت و وفور هدایت ایشان منتظر و معمول، چه مصالح مملکت بی جریان قلم ایشان قرار نگیرد و رستگاری تیغ را دستیاری قلم از لوازم است». (28)ابن خلدون هم در مقایسه بین مراتب قلم و شمشیر در دولتها، از نقش مؤثر قلم و شمشیر در اداره امور سخن به میان میآورد: «خداوندان قلم شکوهمندترند و به پایگاهی بلندتر نایل میشوند». (29) او در این عرصه، نقش و سهم دبیران کارآزموده و رجال با فرهنگ ایرانی، در توفیق دولتهای اسلامی و اداره تشکیلات دیوانی آنان- به ویژه در عصر عباسیان- به مراتب بیشتر از دیگر عناصر بوده است. برخی از زمامداران اموی- با وجود تعصب شدید به قوم عرب- نیز بدان اعتراف نمودهاند. سلیمان بن عبدالملک خلیفه اموی گفته است: «در عجبم از ایرانیان که هزار سال سطلنت کردند و یک ساعت به ما نیازمند نشدند و ما یکصد سال حکومت کردیم در حالی که یک ساعت از آنان بی نیاز نبودیم». (30)
3) نماینده دولت و ناظر بر حسن اجرای امور:
بعد از انتخاب عضدالدین عماد الاسلام برای ولایت گرگان از آن جا که طرح همه انتظارات در منظور ولایت میسور نبود، سلطان سنجر منتجب الدین بدیع اتابک جوینی منشی و رییس دیوان رسائل خود را به عنوان نماینده و ناظر به حسن اجرای امور و تعیین کارکنان به ولایت گرگان گسیل نموده و از والی میخواهد که بر اساس رأی و صلاحدید او عمل نماید. در بخشی از این منظور آمده است: «... چون تقریر آن چه از این معنی در ضمیر و خاطرست به قلم و کتابت ممکن نمیگشت و به سفارت معتمدی معتبر از مقربان و تقات خواص و کفاه دیوان حاجت بود، اجل عالم اخص منتجب الدین مخلص الاسلام، مؤید الدوله نجم المعالی سید الکتاب ادام ا... تمکینه که منصب و مثابت او در خدمت دیوان و پیش تخت ما بر خاص و عام پوشیده نیست و شرف دو شغل نازک انشاء و اشراف مملکت که به رسم نایبان او فرمودیم ظاهرست، پیش برادر عضدالدین فرستادیم تا سخن منتخب الدین بشنود و بر اعزاز مقدم او توفیر نماید و در ترتیب کار ولایت از تعیین کارکنان و متصرفان و تمهید اسباب، آن چه به فراغ دل و آسایش و سبک باری رعایا باز گردد به واجب فرماید». (31)4) نقش دبیران در امور نظامی:
به گفته جهشیاری «پادشاهان ایران هنگام اعزام قشون یکی از بزرگان و نویسندگان خود را همراه آنان میفرستادند و به فرماندهی دستور میدادند که بدون نظر او توقف و عزیمت نکنند. منظور ایشان از این فرمان آن بود که اهمیت و برتری نظر و تدبیر نویسنده را معلوم سازند». (32) این سنت نزد عباسیان نیز مرسوم بود، چنان که مهدی خلیفه عباسی در سال (163هـ ق) هارون را برای نبرد تابستانی فرستاد و «خالد بن برمک» را همراه او گسیل نمود، و منشیگری و نظارت در هزینه و رسیدگی به کار قشون را به «یحیی بن خالد» واگذار کرد. ایشان پیروز شدند و حسن انجام این وظیفه از طرف (یحیی) اثر نیکویی بخشید و خلیفه- مهدی- کار تدبیر او را ستود». (33)از گزارش بیهقی نیز برمیآید که رئیس دیوان رسالت در سفرهای جنگی و یا گردش در قلمرو حکومتی، پادشاه را همراهی مینمود و به هنگام توقف و اسکان در منازل سفر، چادرهای اسکان دبیران و تجهیزات آنان در نزدیک سراپرده سلطانی برافراشته میگردید». (34)
5) حاملان اصلی فرهنگ و ادب:
مؤلف ضحی الاسلام، پس از بیان جایگاه و موقعیت ممتاز دبیران در عصر عباسی، از نقش دبیران در ارتقای سطح علمی و فرهنگی جامعه اسلامی سخن میگوید: «دبیران و نویسندگان- عصر عباسیان- در مقایسه با دیگر اقشار جامعه، به لحاظ برخورداری از سطح فرهنگی بالاتر، نقش مؤثر و برجستهتری در ارتقای سطح علمی و فرهنگی جامعه و نشر انواع علوم داشتند. زیرا این گروه به اقتضای نوع مسئولیت و مأموریتی که داشتند میبایست با علومی نظیر: لغت و ادب، علوم دینی، فلسفه، جغرافیا، تاریخ و... آشنایی داشته باشند تا در صورت نیاز برای انجام رسالت خود از آنها بهره گیرند. و همین امر موجبات وسعت دامنه آگاهی و علوم آنان را نسبت به دیگران فراهم میآورد. زیرا دانش دیگر گروهها از جمله محدثان، فقها و... بیشتر به فن یا رشته تخصصی آنان محدود میشد. اما دبیران علاوه بر مهارت و آگاهی در فنون نویسندگی- برحسب ضرورت- به کسب دیگر علوم نیز مبادرت مینمودند». (35)کرومر نیز از دبیران به عنوان حاملان اصلی فرهنگ در اواخر قرن چهارم هجری به ویژه عهد آل بویه یاد میکند: «... به همان سان که انسان گرایان دوره رنسانس به حرفه دبیری و کاتبی اشتغال داشتند، در دوره آل بویه نیز کاتبان دیوانی با دانش دایره المعارف گونه و کنجکاوی خود در خصوص امور انسانی، از جمله حاملان اصلی فرهنگ انسان گرایانه به شمار میرفتند. (36) این گروه دبیران و کاتبان به ویژه دبیران ایرانی اوایل عصر عباسی در انتقال میراث یونان و ایران به جهان اسلام و ارتقای سطح فرهنگ و تمدن اسلامی سهم به سزایی داشتند». (37)
6) نقش سیاسی و اجتماعی دیوان رسائل:
گرچه دیوان رسائلی محلی برای نگهداری اسناد و مدارک و انجام مکاتبات متعدد بوده است، اما صاحب دیوان و دبیران کارآزموده آن، در تنظیم روابط ، ابلاغ پیام خلفا و سلاطین به مخاطبان در قلمرو حکومت و یا خارج از مرزها، اداره امور سیاسی و حل و فصل مناقشات سهم بسزایی داشتهاند. جرا که آنان در سایه تدابیر و قلم توانای خویش میتوانستند با گره گشایی از برخی مشکلات به منازعات و اختلافها پایان دهند و یا بالعکس زمینه تیره سازی روابط یا وقوع رخدادهای تلخ دیگری را فراهم آورند.شواهدی در منابع، از جمله تاریخ بیهقی وجود دارد که جایگاه و اهمیت دیوان رسالت و تأثیر آن را در امور سیاسی و ابلاغ پیامهای حکومتی نشان میدهد که به ذکر نمونهای از آن اکتفا میگردد. در یادنامه بیهقی آمده است: «ترکمانان سلجوقی- آن بیابانیان نوخاسته- بعد از فتح دندانقان از جمله غنایمی که به کف آوردند و بسیار موجب دلشادی آنان گشت، کاغذ و دواتهای سلطانی بود که فوراً مورد استفادهشان قرار گرفت و فتح نامهها نبشتند و از نیروهای تبلیغات هم بهره گرفتند: «کاغذها و دویت خانه سلطانی گرد کردند و بیشتر ضایع شده بود، سخنی چند و کتابی چند یافتند و بدان شادمانی نمودند و نامهها بنوشتند و به خانان ترکستان و عین الدوله و همه اعیان ترکستان به خبر فتح و نشانهای دویت خانهها و علمهای لشکر فرستادند با مبشران». (38)
شروط احراز منصب دبیری
در تشکیلات اداری ساسانیان، این مسئولیت بیشتر به افراد شایسته، پاکدامن، نیکوکار، هوشمند و خوش خط واگذار میگردید (39) و در سالهای آغازین گسترش اسلام، تا نیم قرن اول هجری، ویژگیها و خصالی بی نظیر لیاقت و شایستگی، توانایی و مهارت در نویسندگی، خلق نکو، هوشمندی، امانت و رازداری در انتخاب دبیران، مورد توجه بوده است که نمونه بارز آن را در نحوه انتخاب دبیر از ناحیه خلیفه دوم (40) و ملاکهای گزینش کاتبان و دبیران در فرمان حکومتی امام علی (علیه السلام) به مالک اشتر میتوان دید. (41)در روزگار امویان، بویژه در عصر عباسیان، گروهی از رجال دیوانی و نویسندگان توانا و علاقمند به آداب ملکداری (42) با دقت و حساسیت خاصی به تشریح اصول و آیین دبیری و ویژگیهای کاتبان و دبیران شایسته مبادرت نمودند که در این مبحث از آنها به عنوان «شروط» یاد شده است.
مراد از «شروط» ویژگیها و توانمندیهایی است که از سوی برخی از عالمان دینی و دولت مردان این عصر، به عنوان «معیارهای تصدی منصب وزارت» مطرح شده است. (43) از آن جا که بیان و شرح همه آرا و اقوال پیرامون ملاکهای احراز، در این مقاله نمیگنجد، تنها به ذکر ویژگیها و معیارهای مشترک در آرای عالمان دینی و رجال دیوانی، به عنوان «معیارهای گزینش» در مباحث نظری، و «مبنای سنجش» در مرحله عمل، تحت عنوان «ویژگیهای شخصیتی» و «مهارتها»، مبادرت گردید. تقسیم بندی شروط احراز در دو حیطهی ویژگیها و مهارتها که با الهام از مدلها و نظریههای مرسوم در منابع مدیریت (44) صورت پذیرفته، بدان جهت بوده است که امکان بهره مندی هر چه بیشتر علاقمندان به مطالعات تطبیقی در عرصه مدیریت، به ویژه مدیریت اسلامی را فراهم آورد.
1) ویژگیهای شخصیتی
1. مسلمان بودن (ایمان به شریعت اسلامی)2. توانایی فکری شامل هوشمندی و بصیرت، (45) خردمندی و حسن تدبیر(46)
3. توانایی اخلاقی شامل حسن خلق، (47) عدالت، (48) امین و رازدار، (49) صداقت، (50) عزت نفس، (51) شجاعت و شهامت (52) و پاکدامنی (53)
2) مهارتها و توانمندی علمی و فنّی:
خوشنویسی (خط نیکو)، (54) فصاحت و بلاغت، آگاهی و مهارت در نویسندگی، (55) تجربه و کاردانی، (56) کلام نافذ و شیوا، (57) توانمندی و مهارت در سخن، (58) مهارت در شعر و فنون ادبی، (59) آگاهی از قرآن، (60) احکام و علوم دینی، (61) آشنایی با حساب و معاملات (62) و آشنایی با علوم و فنون مورد نیاز. (63)دبیران و کاتبان در تشکیلات دیوانی این دوره، با عنایت به مکان خدمت و نوع فعالیت، مراتب و مدارج متعددی داشته (64) و از شروط متفاوتی برای احراز آن منصب برخوردار بودهاند. با این وجود در بین ویژگیها و شروط یاد شده، عناصر و مهارتهایی نظیر خط نیکو، فصاحت و بلاغت و مهارت در نویسندگی از شروط مشترک و اساسی این منصب محسوب میشوند.
شیوههای احراز صلاحیت
یکی از مسائل اساسی، چگونگی و نحوه احراز صلاحیت و شایستگی داوطلبان و صاحب منصبان است. اگر این امر با استفاده از روشهای مؤثر و منطقی و قابل دفاع صورت پذیرد، بی شک شایسته سالاری حاکم میشود و نتیجهی آن، آرامش، اعتماد و اطمینان خاطر رهبران، زمامداران، مدیران ارشد و اقشار مختلف مردم را خواهد بود. از این رو، «نحوه احراز شایستگی مدیران، کارگزاران و...» همواره مورد توجه نظامهای حکومتی و سازمانهای اداری بوده است و هر یک متناسب با اهداف خود، فرآیند خاصی را برای دست یابی بدین مقصود تعریف نمودهاند.در عصر عباسیان با توجه به اسناد و مدارک تاریخی، برنامه مدون و یا روشهای معین و تعریف شدهای برای احراز صلاحیت صاحبان دیوان و مدیران وجود نداشته است که بتوان از آنها به عنوان شیوههایی رسمی و ثابت یاد نمود، بلکه برای احراز شایستگی داوطلبان برخی از مناصب، روشهایی اعمال میشد، که به ذکر اهم آنها در دیوان رسالت مبادرت میگردد.
1) افکارسنجی عمومی:
از آن جا که جامعه، کانون و بستر هر نوع خدمت و فعالیت سیاسی و اجتماعی است، در نظامهای سیاسی، میزان مقبولیت اجتماعی افراد به عنوان یکی از شیوههای احراز شایستگی، بسیار مورد توجه بوده و درصد اقبال یا ادبار افکار عمومی نسبت به هر یک از نامزدهای احتمالی مناصب، نقش مؤثری در گزینش نهایی آنان داشته است. از اسناد تاریخی چنین برمیآید که در ادوار پیشین، از جمله دوره مورد نظر، روش مذکور مورد توجه برخی از خلفا و زمامداران بوده است و برای احراز شایستگی صاحب منصبان و آگاهی از میزان مقبولیت اجتماعی آنان، مخفیانه و توسط افراد ناشناس به نظرسنجی از اقشار و اصناف مختلف مبادرت نموده و بازتاب و نتایج آن را برای اتخاذ تصمیم نهایی، به خلیفه یا سلطان گزارش میدادند.مؤلف تاریخ فخری در مورد روش ناصرالدین اله در انتخاب رجال دیوانی مینویسد: «از جمله روشهایی که خلیفه برای شناسایی رجال گمنام به کار میبرد این بود که میان مردم شهرت میداد که میخواهد فلان منصب را به فلان کس واگذار کند، سپس مدتی آن را به تأخیر میانداخت تا آن که شهر پر از سخنان گوناگون درباره آن شخص شود و مردم هر یک چیزی میگفتند. دستهای این رأی را صحیح دانسته، فضایل او را بر میشمردند، گروهی خلیفه را در این کار بر خطا پنداشته، عیوب آن شخص را به زبان میآوردند. در این هنگام خبرگزاران و جاسوسان خلیفه که به طور ناشناس در میان اصناف مردم آمد و شد میکردند، نظر مردم و جوش و خروش ایشان را در این باره به خلیفه مینگاشتند، خلیفه نیز با نظر صحیح و تشخیص درستی که داشت میفهمید کدام سخن مردم درباره آن شخص صحیح است، و کدام یک را باید ترجیح داد. اگر در نظر وی صلاحیت آن شخص مسلم میشد او را برمیگزید و خلعتش میداد و اگر سخنان بدگویان آن شخص رجحان داشت، و عدم صلاحیت او نزد خلیفه ثابت میشد، وی را رها میکرد و از او اعراض مینمود». (65)
مؤلف در پایان این گزارش با تأکید بر حسن انتخاب و پیامدهای آن مینویسد: «به هر حال حسن انتخاب موضوعی است بسیار قابل توجه، که شاعر گفته است؛ کسی که شبان گوسفندانش گرگ باشد، خودش به خود ظلم کرده است، از او چشم خدمت گزاری دارد، ولی مکر و فریب عبادت اوست، آری هر کس در پی خائن است، پشیمانی نیز همراه اوست». (66)
2) بررسی تجارب گذشته:
یکی از راههای احراز شایستگی افراد، بررسی میزان موفقیت آنان در موقعیتها و مناصب قبلی است. دقت در این پیشینه که در حکم کارنامه اجرایی و آزمون عملی کارگزاران است، امکان گزینش احسن را برای زمامداران و مدیران دستگاهها و سازمانها تسهیل میکند، و امید آنان را به توفیق افراد برگزیده در مناصب بعدی افزایش میدهد. در این دوره نیز افرادی نظیر ابوالقاسم احمد بن الحسن میمندی، (67) خواجه احمد عبدالصمد، (68) عبدالکریم برزقمی (69) بر اساس همین پیشینه به ریاست دیوان رسالت و انشاء برگزیده شدند.3) بررسی صلاحیت افراد از طریق آزمون:
گرچه حسن سابقه و توفیقی افراد در مناصب قبلی، ملاک و معیار خوبی برای احراز کفایت آنان است، اما صرف اعتماد به آن سوابق برای تصدی مناصب فراتر، کافی نیست. از این رو برای افزایش ضریب اطمینان نسبت به توانمندی و توفیق داوطلبان در سمت جدید، پای آزمون و امتحان به میان میآید. روشی که در نزد ایرانیان (70) و در صدر اسلام (71) نیز مرسوم بوده است. و در این عصر نیز برخی از خلفا و زمامداران در انتخاب دبیران به آن مبادرت مینمودند که به ذکر چند نمونه اکتفا میگردد.یک، «ابوطالب جراحی کاتب، از نویسندگان فاضل و ماهر عصر خویش، با بی مهری ابن عمید مواجه گردید، عزم آذربایجان کرد و به نزد سلطان و مرزبان دیلمی رهسپار شد، سلطان که مردی خردمند و فاضل بود، ابوطالب را آزمایش کرد و به میزان مهارت و فضل او پی برد و در نتیجه او را نواخت و درخواست کرد نزد او بماند و عهدهدار امر کتابت گردد». (72)
دو، «سوید را مادرش از کودکی به یکی از دبیران ایرانی سپرد و وی به خوبی از عهده کار برآمد. و سپس ملازمت دیوان مرو را برگزید. قضا را در یکی از روزهای بارانی که هیچ یک از دبیران و نویسندگان جز سوید جد محمد بن یزداد، در دیوان حضور نیافته بودند، رئیسی دیوان میخواست به حسابی رسیدگی کند و کسی نبود آن را انجام دهد، خود شخصاً به کار پرداخت، چون قدری نوشت، خواب بر وی چیره شد، از این رو صورت حساب را همانطور تسلیم سوید کرد و بدو گفت: این کار را نگاه دار تا من بیدار شوم. سوید آن را گرفته به حساب پرداخت، سپس آن را با خطی زیبا و ضبطی صحیح در نسخهای جداگانه پا کنویس کرد. رئیس دیوان وقتی از تکمیل کنندهی آن پرسید، سوید گفت: من، رئیس دیوان گفت: تو از عهده دبیری و حسابداری بر میآیی؟ گفت: آری. رئیس دیوان فرمود تا سوید همواره ملازم او باشد و مقرری ماهانه برای او تعیین نمود». (73)
سه، ابو ایوب سلیمان بن وهب بن سعید، که از حیث فضل و ادب و نویسندگی سرآمد نویسندگان بود، در دوره جوانی به تقاضای مأمون پیش نویسی را به رشته تحریر در آورد که به واسطه زیبایی خط و دقت، تعجب مأمون را در پی داشت و به او گفت: «ای جوان نمیدانم از کدام یک تعجب کنم؟ از این که کلمات را نیکو محو کردهای؟ یا از تیزهوشیات؟ یا از زیبایی خطت؟ یا از سرعت کارت ؟ خدایت نیکبختی دهد». (74) و همین امر اسباب ترقی او را تا منصب وزارت فراهم ساخت.
چهار، در بخشی از فرمان تفویض نیابت دیوان طغرا آمده است: «... معمور داشتن جهان و منظوم گردانیدن شغل ممالک الا با استخدام ثقات دهان حشم و خدم و اصحاب شمشیر و قلم نتواند بود. و در اختیار ایشان بعد اختیار توان کرد و بسیار روزگار باید گذشتن و بندگان و خدمتگزاران را بر تصاریف روزگار و اختلاف احوال عرض کردن تا بعد از تجربه و امتحان، هر یک از به اندازه شهامت و دهات و کفایت او تقلید مهمات فرموده آید... سالها گذشت تا رأی ما بر فضایل و مآثر الکفاه، مؤید الاسلام، وقوف یافت و در هر خدمت از مهمات دولت که بر وی اعتماد فرموده شد ست، آثار پسندیده نمودست». (75)
جهشیاری درباره نحوه برگزیدن افراد شایسته به منصب دبیری مینویسد: «در روزگار ایرانیان رسم چنین بود که چون کسانی را برای دبیران دیوان نامزد میکردند، نخست میبایستی سران دیوان، خرد و دانش آنها را بیازمایند و کسانی که شایسته یافتند نام آنها را به شاه گزارش کنند... و آنها را به تناسب کاری که انجام میدهند و شایستگی که از خود نشان میدهند، آنها را ارتقاء بخشند». (76)
میزان انطباق بین انتصابها با شروط احراز
1) نمونههای شایسته:
حرفه دبیری از جمله مشاغلی است که جنبه عملی داشته و برخورداری از «حسن خط» و مهارت در فنون ادبی، از شروط اصلی احراز این منصب به شمار میآمد. لذا بیشتر افرادی که برای سرپرستی دیوان رسائل و یا دبیری برگزیده میشدند، از خط نکو، فصاحت و مهارت در فنون ادبی برخوردار بودند.یک، جعفر بن یحیی بن خالد برمکی، مردی فصیح و نویسنده بود. دستوری که مینوشت نسخه برداری میشد و دیگران آنها را میآموختند. علی بن عیسی بن یزدانیروذ نقل میکند: او روزی در مجلس شکایت نشست و بیش از یک هزار دستور نوشت. سپس نامههایش میان عمال و قضات و نویسندگان و دبیران و دیوانها توزیع میشد. در توقیعات او هیچ تکراری دیده نمیشد و چیزی برخلاف واقع و حق به نظر نمیرسید. (77)
ثمامه بن اشرس گفت: جعفر بن یحیی در سخنگویی فصیحترین مردم بود. او در کلام خود آرامش و متانت و اختصار و شیرینی را در هم میآمیخت. بیاناتش آن قدر قابل فهم بود که نیازی به تکرار آن نداشت. (78)
جعفر بن یحیی میگفت: «خط رشته حکمت است و با این رشته است که دانههای طلا و مراورید حکمت به هم میپیوندند». (79)
دو، ابو ایوب سلیمان بن وهب. ابو ایوب سلیمان بن وهب بن سعید، از حیث فضل و ادب و نامه نگاری و دفتر نویسی سرآمد نویسندگان جهان بود و یکی از خردمندان و صاحبان رأی به شمار میآمد. (80) و در زمان خلافت مهتدی بالله به وزارت رسید. وی در دوره جوانی پیش نویسی را به تقاضای مأمون به رشته تحریر درآورد که به واسطه زیبایی خط و دقت تعجب و شگفتی مأمون را در پی داشت و بدو گفت: «ای جوان نمیدانم از کدام یک تعجب کنم؟ از این کلمات را نیکو محو کردهای؟ یا از تیزهوشیات؟ یا از زیبایی خطت، یا از سرعت کارت؟ خدایت نیک بختی دهد. (81)
سه، محمد بن علی بن مقله، کنیه او ابوعلی است و نام و نسبش محمد بن علی بن مقله، او کاتبی فایق بود چنان که در حسن خط به او مثل زدندی و نام او در صناعت کتابت بس مشهور است و کسی که این خط را از خطوط اول استخراج کرد او بود. آن گاه ابن البواب بیامد و از خط ابن مقله طریقه خویشتن بیرون آورد. مدتها سعی کرد تا مثل او بنویسد، نتوانست. (82)
ابن مقله ترسل نیکو نوشتی و شعر پاکیزه گفتی و توضیحات او را فضلا پسندیده داشتندی. (83) گویند ابن مقله بعد از قطع دست راست- در دوره وزارتش- به دست چپ هم چنان مینوشت که کسی میان خط اول و این خط فرقی نتوانستی کرد. دشمنان چون این حالت بدانستند به راضی- خلیفه عباسی- گفتند که ابن مقله هنوز خط نیکو مینویسد. (84)
چهار، ابن عمید. ابن عمید را جاحظ دوم نیز میخواندهاند. ثعالبی گوید: دبیری به عبدالحمید (دبیر رومی نژاد مروان) آغاز و به ابن عمید قمی پایان یافت. (85) او بهترین نویسندگان هم زمان خود بود، بیشترین وسایل نویسندگی را برای نگهبانی لغت و واژههای ناشناخته، گسترش دستورهای نحو، عروض ریشه شناسی، کاربرد مجاز، حفظ دیوانهای شعر [عربی] جاهلیت و اسلام را در اختیار داشت. (86)
پنج، ابونصر مشکان. امیر مسعود در آغاز شغل دیوان رسالت را به طاهر وعده داده بود اما در مرحله عمل با توجه به قابلیتها و توانایی ابونصر مشکان، منصب دیوان رسالت را به وی واگذار کرد که این امر اسباب ناراحتی و رنجش طاهر را فراهم آورد. اما پس از انتشار چند منشور تحسین آمیز از بونصر، حد خود را بهتر شناخت و به تعبیر زیبای بیهقی «طاهر به یکبارگی سپر بیفکند و اندازه به تمامی بدانست و پس از آن تا آنگاه که به وزارت عراق رفت با تاش فراش، نیز در حدیث کتابت سخن بر ننهاد» و دیگر خود را نامزد دیوان رسالت ننمود.
شش، ابومنصور احمد بن عبد الصمد شیرازی. وی کاتب بن الکاتب و نقاب بن النقاب و بحرین السحاب بود. آتش خاطر وقاد او موج دریا را بنشاندی و تیغ ذلاقت زبان او نیام نشناختی، عطارد تلمیذ افادات او بود...، پدرش در خدمت حسام الدوله تاش ملابس دیوان رسائل بود. در صناعت بی نظیر و در براعت عبارت مشارالیه هر مشیر، کس از افاضل جهان پایه و مایه مضاهات او نداشتی. نثر او از نثر- آسمان حکایت کردی و شعر او از مرتبه شعری بازگفتی. (87) وی در خدمت آلتونتاش خوارزمشاه موقعیت خوبی یافت و از سمت کتابت به وزارت رسید و از حضیض خدمت به اوج مشارکت ملک موسوم شد. (88)
2) نمونههای نقضی:
گرچه نمونههای فوق الذکر گواهی بر رعایت شروط احراز در انتصاب دبیران و شایستگی راه یافتگان به این دیوان است، اما با این وجود عوامل و عناصر دیگری (89) نیز در گزینش صاحب دیوان و دبیران مؤثر بوده و شماری از دبیران فاقد صلاحیت و کفایت لازم برای تصدی این منصب بودهاند که به ذکر شماری از آنان اکتفا میگردد.یک، ابوالرجاء قمی آن گاه که از بی کفایتی تنی چند از صاحب منصبان در دوره وزارت شرف الدین علی بن الرجاء پیامدهای آن سخن به میان میآورد، وضع موجود را مورد نقد قرار داده و مینویسد: «... منصب طغرا به اثیرالدین ابوعیسی مفوض شد، و منصب استیفاء بر تاج الدین کافی اصفهانی مقدر بود، و رئیس الدین» ابوالرضای ساوی مشرف بود. همه در جهل متزاوی و متساوی بودند، همچون «انسان المشط». (90)
دو، اثیرالدین ابو عیسی صاحب طغرا و دیوان رسائل بود. از دو سطر به پارس نوشتن عاجز، چون نای میان تهی بود با بی آلتی و بی کفایتی، کیسه از این منصب بردوخته و اصحاب قلم چون سایه در پیش میرفتند و دل نمودگی میکردند....، و به هیچ وجه تمشیت کار نمیتوانست کردن. کلید صنعت او را که دندانه نبود. (91) این منصب بر این جماعت حرام بود. (92) منصب عروسی شد که جامه کهنه دریده پوشیده باشد. منصب در دست ایشان چراغ بود در دست کور، و بیداری ایشان در امور ملک خواب بیمار بود به هول و ظلمات مقرون». (93)
نتیجه
حرفه دبیری از جمله مناصبی است که در نظام دیوانی عباسیان اهمیت بسزائی داشته و بسیاری از صاحبان مناصب برتر، از جمله وزارت، از میان آنان برگزیده میشدند. گرچه گزینش بسیاری از دبیران مبتنی بر شایسته سالاری و منطبق با ویژگیهای اخلاقی و مهارتهای حرفهای احراز این منصب بوده است، اما عواملی نظیر توارث، منفعت طلبی برخی از زمامداران، اعمال نفوذ معتمدان دیوانی و زنان درباری نیز در انتصابها مؤثر بودهاند. غالباً با روشهای عینی و آزمون سعی در احراز شایستگی افراد میشده است.پینوشتها:
1. دارای دانشنامه دکتری تاریخ و تمدن ملل اسلامی و استادیار دانشگاه گلستان.
2. آثار مذکور را میتوان به دو دسته تقسیم نمود: الف) آثاری که بیشتر جنبه فقهی داشته و با الهام از منابع و متون اسلامی تنی چند از عالمان دینی، فقها و با قضات برای استفاده حاکمان و دولت مردان اسلامی به رشته تحریر درآمدهاند، که از آن میان میتوان به آثاری نظیر احکام السلطانیه، ادب الوزیر، ادب القاضی، ادب الکاتب و کتب مربوط به خراج، حسبه، قضا و... اشاره نمود. گرچه نویسندگان این آثار برای تبین وظایف و تعیین شروط هر یک از مناصب، آموزههای دینی را مبنای کار خویش قرار دادهاند اما از سنت و آرای خلفا و تجارب دیوانی پیشنیان، به ویژه سازمان اداری ساسانی نیز الهام گرفته و یا به آنها استناد نمودهاند. نمونه بارز آن احکام السلطانیه ماوردی است که به عنوان سندی کلیدی در زمینه اندیشه حکومتی در اسلام از سوی فقهای قرن پنجم به بعدی مورد قبول قرار گرفت.
ب) آثاری که عمدتاً توسط رجال دیوانی (دبیران، وزیران) و دیگر نویسندگان علاقمند بر حسب ضرورت و یا به تقاضای خلفا و سلاطین تألیف شدهاند که از آن میان میتوان به کتابهایی مانند سیاست نامه نظام الملک، قابوسنامه، الوزراء و الکتاب جهشیاری، تحفة الامراء هلال صابی، الفخری، ادب الكاتب، عتبه الكتبه و آثار متأخرى مانند آثار الوزراء عقیلی، دستورالوزراء خواند میر و نسائم الاسحار،... اشاره نمود.
این گونه آثار برای آشنایی با کم و کیف تشکیلات دیوانی دوره مورد نظر از اهمیت زیادی برخوردار است. گرچه برخی از این آثار از گزند افراط و تفریط و یا جانبداری نویسندگان مصون نماندهاند، اما به واسطه انطباق با واقعیتهای دیوان سالاری آن عصر و انعکاس آراء و سیاس حکّام- به ویژه در مقام عمل- در حکم چراغی است که راه را برای دست یابی به مقصود تا حدودی بر محقق هموار مینماید.
3. رسالت: به معنای مطلق نامه به کار رفته است. (انوری، حسن، اصطلاحات دیوانی دوره غزنوی و سلجوقی، (انتشارات سخن، چاپ دوم، 1373)، ص167).
4. نخجوانی، هند و شاه بن سنجر بن عبدالله صاحبی، تجارب السلف، به تصحیح و اهتمام عباس اقبال آشتیانی، (چاپ سوم، کتابخانه طهوری، 1357)، ص173؛ باسورث، کلیفوردادموند، تاریخ غزنویان، ترجمه حسن انوشه، (تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ سوم، 1381)، ص88.
5. جهشیاری، محمد، الوزارء و الکتاب، ترجمه ابوالفضل طباطبایی (تهران، ترجمه و نشر، 1348)، ص2.
6. ابن مسکویه، ابوعلی، تجارب الامم، ترجمه علینقی منزوی، (تهران، انتشارات توس، 1376)، ج1، ص410-411؛ ترجمه فارسی، ص374-376.
7. جهشیاری، محمد، ص2.
8. محمدی ملایری، محمد، فرهنگ پیش از اسلام، (چاپ اول، تهران، انتشارات توس، 1374)، ص106. «گرچه به اعتقاد برخی از نویسندگان و محققان، تا قبل از شکل گیری دیوان رسائل، دبیری در شمار مناصب نبوده است، اما به عقیده نگارنده، عصر خلافت امام علی (علیه السلام) را باید از این قاعده مستثنی نمود، زیرا در منشور و فرمان حکومتی امام به مالک اشتر: اولاً از دبیری به عنوان یک منصب و مسئولیت مهم یاد شده است و ثانیاً از کاتبان متعدد سخن به میان آمده است. ثالثاً برای احراز این منصب شروط و صفاتی را معین نمودهاند که حاکم یا زمامدار موظف است کاتبان را بر آن اساس گزینش نماید. رابعاً زمامدار و والی در قبال عیوب و کارنامه کاتبان باید پاسخگو باشد. نک: رضی، سید شریف، نهج البلاغه، نامه53.
9. محمدی ملایری، محمد، ص107.
10. همان، ج5، ص207.
11. کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه: رشید یاسمی، (انتشارات امیرکبیر، چاپ پنجم، 1367)، ص150.
12. جهشیاری، محمد، ص31؛ تحفه (در اخلاق و سیاست) به اهتمام محمدتقی دانش پژوه، (تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1341)، ص96.
13. همان، ص7-8.
14. قلقشندی، صبح الاعشی، ج1، ص37؛ کسایی، نورا... مدارس نظامیه و تأثیرات اجتماعی آن، (تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم، 1363)، ص28.
15. همانجا.
16. جهشیاری، محمد، ص31.
17. جوینی، منتجب الدین علی بن احمد کاتب، عتبه الکتبه، به تصحیح علامه فقیه محمد قزوینی و عباس اقبال، (تهران، شرکت سهامی چاپ، 1329)، ص31.
18. اقبال آشتیانی، عباس، وزارت در عهد سلاطین بزرگ سلجوقی، به کوشش محمدتقی دانش پژوه و یحیی ذکاء، (تهران، 1338)، ص30.
19. دینوری، ابی محمد عبدالله بن مسلم قتیبه، عیون الاخبار، شرحه و ضبطه الدکتور یوسف علی طویل، (بیروت، دارالکتب العلمیه)، ج1، ص7؛ ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، (تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هشتم، 1375)، ج1، ص473.
20. ابن خلدون، عبدالرحمن، ج1، ص73؛ محمدی ملایری، محمد، ص120-121؛ کرومر، جوئل ل، احیای فرهنگی در عهد آل بویه، ترجمه محمد سعید حنایی کاشانی، ص386.
21. ابن مسکویه، ابوعلی، ج1، ص376؛ کیکاووس بن اسکندر، عناصرالمعالی، قابوسنامه، به اهتمام غلامحسین یوسفی (تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم، 1371)، ص165؛ کرمر، احیای فرهنگی در عهد آل بویه، ص394، دبیری از دبیران عمر و عاص پیش عمر آمد. با عمر سخن گفت و سخن نیکو گفت. عمر از وی پرسید: «تو پسر قن در مکه نیستی؟ گفت: آری، عمر گفت: قلم تا دبیر را به جایی نرساند، آرام نگیرد». (ابن مسکویه، ابوعلی، ج1، ص376).
22. نک: ابن مسکویه، ابوعلی، ج5، ص46؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ بیهقی، به تصحیح دکتر علی اکبر فیاض (دانشگاه مشهد، چاپ دوم، 1356)، ج1، ص553؛ ابن طقطقی، محمد بن علی بن طباطبا، تاریخ فخری در آداب ملک داری بر دولتهای اسلامی، ترجمه محمد وحید گلپایگانی، (تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم، 1367)، ص32؛ نخجوانی، هندو شاه بن سنجر بن عبدالله صاحبی، ص148-149؛ عقیلی، سیف الدین، حاجی بن نظام، آثار الوزراء، به تصحیح میر جلال الدین حسینی ارموی (محدث)، (تهران، انتشارات اطلاعات، چاپ دوم، 1364)، ص148.
23. نفیسی، سعید، «در پیرامون تاریخ بیهقی»، ج1، ص74.
24. قلقشندی، صبح الاعشی، ج1، ص101-104.
25. تحفه (در اخلاق و سیاست)، ص96، دینوری، ابی محمد عبدالله بن مسلم قتیبه، ج1، ص107؛ کریستین سن، ص155.
26. در بخشی از نامه عبدالحمید کاتب خطاب به دبیران آمده است که: «... انتظام محاسن خلافت و استقامت امور آن به نیروی اندیشه و خامه شماست... پادشاه از شما بی نیاز نیست و کارگزاری به جز شما یافت نمیشود. پس وضع شما نسبت به پادشاهان به منزله گوشهای ایشان است که بدان میشنوند و دیدگان ایشان که بدان میبینند و زبانهای ایشان که بدان سخن میگویند و دستهای ایشان که بدان قدرت و نیرومندی خویش را نشان میدهند»؛ ابن خلدون، مقدمه، ج1، ص473؛ نیز نک: نخجوانی، محمد بن هندوشاه، دستور الکاتب فی تعیین المراتب، متن علمی و انتقادی با مقدمه و فهرستها به سعی و اهتمام عبدالکریم علی اوغلی علی زاده، (مسکو، فرهنگستان علوم جمهوری سوسیالیستی آذربایجان (نسخه خطی)، 1964م)، ج1، ص81.
27. جهشیاری، محمد، ص31-32.
28. مؤید ثابتی، سید علی، اسناد و نامههای تاریخی، (از اوایل دورههای اسلامی تا اواخر عهد شاه اسماعیل صفوی)، (انتشارات ظهوری، تهران، 1346)، ص19.
29. بن خلدون، عبدالرحمن، ج1، ص473.
30. بنداری اصفهانی، الفتح بن علی محمد، زبده النصره و نخبه العصر (تاریخ سلسله سلجوقی)، ترجمه محمد حسین خلیلی، (تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ)، ص54.
31. جوینی، منتخب الدین، علی بن احمد کاتب، ص31.
32. جهشیاری، محمد، ص31.
33. همان، ص194.
34. باسورث، کلیفوردادموند، ص88.
35. امین، احمد، ضحی الاسلام، (الطبعه العاشره، بیروت، 1932م)، ج2، ص169-170.
36. کرومر، جوئل، ل.، احیاء فرهنگی در عهد آل بویه، ص292.
37. همان، ص386؛ تاریخ ایران کمبریج، گردآورنده جی. آ. بویل، ترجمه حسن انوشه، (تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ سوم)، ج4، ص496.
38. یادنامه ابوالفضل بیهقی، مجموع مقالات بر سخنرانی، ص235.
39. جهشیاری، محمد، ص11، ترجمه فارسی، ص33-35. در اشعار فردوسی نیز به برخی از این معیارها اشاره شده است:
بلاغت نگه داشتند و خط *** کسی که بدی چیره بر یک فقط
کسی را که کم تر بدی خط و ویر *** نرفتی به دیوان شاه اردشیر
40. نک: ابن مسکویه، ابوعلی، ج1، ص373-376.
41. نک: رضی، سید شریف، نامه53.
42. از آن میان میتوان به عبدالحمید کاتب اشاره کرد که در نامه مفصلی، ویژگیها و صفات شایسته دبیران را مورد بررسی قرار داده است. اثری که در نوع خود سندی ارزشمند و الگویی مناسب برای دیگر دبیران و علاقمندان به هنر نویسندگی بوده است. جهت اطلاعات بیشتر نک: ابن خلدون، عبدالرحمن، ج1، ص473-479.
43. صفات و معیارهای مورد نظر بیشتر ناظر بر ابعاد شخصیتی افراد بوده و جنبه رسمی و قانونی نداشته است تا زمامداران خود را ملزم به رعایت آنها بدانند. بلکه به عنوان یک دستورالعمل پیشنهادی در دسترس آنان بوده است تا در صورت لزوم، مورد استناد و استفاده قرار دهند.
44. نک: ایران نژاد پاریزی، مهندی، ساسان گهر، پرویز، سازمان و مدیریت از تئوری تا عمل، (تهران، مؤسسه عالی بانکداری ایران، 1382ش)، ص421-423؛ سید جوادین، سید رضا، مبانی و کاربردهای مدیریت منابع انسانی، (تهران، نگاه دانش، 1381ش)، ص106؛ میرسپاسی، ناصر، مدیریت منابع انسانی و روابط کار (نگرش نظام گر)، (چاپ دهم، 1375)، 391-393.
45. جهشیاری، محمد، ص11، ترجمه، ص30؛ کیکاووس بن اسکندر، ص211، نظامی عروضی سمرقندی، چهار مقاله، تصحیح محمد قزوینی، (تهران، چاپ دیبا، چاپ اول، 1372)، ص20؛ ابن خلدون، عبدالرحمن، ج1، ص479؛ قلقشندی، صبح الاعشی، ج1، ص99.
46. همان، ص33؛ نظامی عروضی سمرقندی، ص20؛ الراوندی، محمد بن علی بن سلیمان، راحه الصدور و آیه السرور در تاریخ سلجوقی، به سعی و تصحیح محمد اقبال (تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم، 1364)، ص109؛ ابن خلدون، عبدالرحمن، ج1، ص479.
47. جهشیاری، محمد، کتاب الوزراء.
48. همان، ص35؛ کیکاووس بن اسکندر، قابوسنامه، ص213؛ ابن خلدون، مقدمه، ج1، ص474؛ قلقشندی، صبح الاعشی، ج1، ص167.
49. قلقشندی، صبح الاعشی، ج1، ص168.
50. جهشیاری، محمد، ص311، جرفادقانی، ابواشرف ناصح بن ظفر، ترجمه تاریخ یمینی، به اهتمام دکتر جعفر شعار، (تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم، 1374)، ص343؛ قلقشندی، صبح الاعشی، ج1، ص99.
51. همان، ص97-98.
52. قلقشندی (شافعی)، صبح الاعشی.
53. همان، ص168.
54. جهشیاری، محمد، ص261-262؛ بیهقی، ابوالفضل، ج1، ص11-222؛ یادنامه ابوالفضل بیهقی، ص241-242؛ کیکاووس بن اسکندر، ص207؛ الراوندی، محمد بن علی بن سلیمان، ص109؛ نخجوانی، محمد بن هندوشاه، ج1، ص60؛ ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ترجمه عباس خلیلی، (بیروت، دار الصادر لطباعه و النشر، 1385، ش، 1965م)، ج11، ص87.
55. همان، بیهقی، ابوالفضل، ج1، ص615؛ یادنامه ابوالفضل بیهقی، ص393؛ جرفادقانی، ابواشرف ناصح بن ظفر، ص342؛ کیکاووس بن اسکندر، ص207-208؛ نظامی عروضی سمرقندی، ص20؛ ابن خلدون، عبدالرحمن، ج1، ص471.
56. یهقی، ابوالفضل، ج1، ص11-12؛ یادنامه ابوالفضل بیهقی، ص293؛ جرفادقانی، ابواشرف ناصح بن ظفر، ص21 (مقدمه): کیکاووس بن اسکندر، ص159-160 و 207؛ غزالی طوسی، امام محمد بن محمد، نصیحه المولک، با تصحیح و حواشی و تعلیقات و مقدمه جلال الدین همایی، (تهران، 1351)، ص189-190؛ نظامی عروضی سمرقندی، ص20؛ نخجوانی، محمد بن هندوشاه، ج1، ص99؛ ابن خلدون، عبدالرحمن، ج1، ص474؛ قلقشندی، صبح الاعشی، ج1، ص165-166.
57. جهشیاری، محمد، ص11؛ ترجمه، ص35؛ بیهقی، ابوالفضل، ج1، ص11-12، 392؛ یادنامه ابوالفضل بیهقی، ص236؛ جرفادقانی، ابواشرف ناصح بن ظفر، ص24.
58. قلقشندی (شافعی)، صبح الاعشی.
59. بیهقی، ابوالفضل، ج1، ص615؛ یادنامه ابوالفضل بیهقی، ص393؛ جرفادقانی، ابواشرف ناصح بن ظفر، ص273؛ کیکاوس بن اسکندر، ص207؛ قلقشندی، صبح الاعشی، ج1؛ ص99، فقیهی، علی اصغر، آل بویه و اوضاع زمان ایشان، (تهران، چاپخانه دیبا، 1366)، ص355.
60. نظامی عروضی سمرقندی، ص24؛ قلقشندی، صبح الاعشی، ج1، ص99، فقیهی، علی اصغر، ص354.
61. کیکاووس بن اسکندر، ص213، ابن خلدون، عبدالرحمن، ج1، ص474.
62. خوارزمی، ابوعبدالله محمد بن احمد بن یوسف، مفاتیح العلوم، ترجمه: خدیو جم، ص72، غزالی طوسی، امام محمد بن محمد، نصیحه الملوک، ص189، نظامی عروضی سمرقندی، ص20-31، ابن خلدون، عبدالرحمن، ج1، ص437.
63. صاحب دیوان رسائل، دبیر نوبتی، توقیع نویس، دبیر خزانه (کاتب اموال)، مترجمان، دبیران دیگر دیوانها (جند، خراج، اشراف) جهت اطلاع بیشتر نک: خوارزمی، ابوعبدالله محمد بن احمد بن یوسف؛ نخجوانی، محمد بن هندو شاه، ج1، ص28، انوری، حسن، اصطلاعات دیوانی دوره غزنوی و سلجوقی، (انتشارات سخن، چاپ دوم، 1373)، ص166-167.
64. به گفته ابوالفضل صوری: هرگاه بلاغت و حسن خط در فردی جمع شود، واجب است که از او برای بیاض (پاک نویس) نامهها استفاده شود (صبح الاعشی، ج1، ص165-166).
65. ابن طقطقی، محمد بن علی بن طباطبا، ص50.
66. همان، ص50-51.
67. جرفادقانی، ابواشرف ناصح بن ظفر، ص343-344، منشی کرمانی، ناصرالدین، نسائم الاسحار من لطائم الاخبار در تاریخ وزراء، به تصحیح و مقدمه میرجلال الدین حسینی ارموی (محدث)، (تهران، انتشارات اطلاعات، چاپ دوم،1364)، ص40-41، آثار الوزراء، ص152-153.
68. بیهقی، ابوالفضل، ج1، ص591.
69. ابن طقطقی، محمد بن علی بن طباطبا، ص440-493 و «قمی به امور ملک داری بینا و به اسباب ریاست آگاه بود، و به دیوانها و حساب، نیک آشنایی داشت و از صبح تا شام ملازم امور دیوانی بود. وی در آغاز در خدمت یکی از وزرای ایرانی به عنوان دبیر انجام وظیفه نمود، تا آنکه به واسطه احراز شایستگیاش، مورد توجه خلیفه قرار گرفت و در دیوان انشاء مشغول به کار شد....» (همان).
70. جهشیاری درباره نحوه برگزیدن افراد شایسته به منصب دبیری مینویسد: «در روزگار ایرانیان رسم چنین بود که چون کسانی را برای دبیران دیوان نامزد میکردند، نخست میبایستی سران دیوان، خرد و دانش آنها را بیازمایند و کسانی که شایسته یافتند نام آنها را به شاه گزارش کنند...» و آنها را به تناسب کاری که انجام میدهند و شایستگی که از خود نشان میدهند، آنها را ارتقاء بخشند» (جهشیاری، محمد، ص3-4، ترجمه ص 30).
71. امام علی (علیه السلام) در فرمان حکومتی به مالک اشتر میفرماید: «اعمال و رفتار کارگزارانت را بررسی کن و آن را مورد آزمایش و امتحان قرار ده و آنان را بدون تأمل و ارزیابی و از روی تبعیض بر کارها و مقامها، مسلط مگردان، زیرا چنین اعمالی موجب ظلم و جور خواهد شد (رضی، سید شریف، نامه53).
72. ابن طقطقی، محمد بن علی بن طباطبا، ص63، نیز نک: جوینی، منتجب الدین علی بن احمد کاتب، ص 48-49.
73. ابن طقطقی، محمد بن علی بن طباطبا، ص316-317.
74. همان، ص339-340.
75. جوینی، منتخب الدین علی بن احمد کاتب، ص48-49.
76. جهشیاری، محمد، ص3-4، ترجمه، ص30.
77. همان، ص261-262.
78. همانجا.
79. همان، ص263.
80. ابن طقطقی، محمد بن علی بن طباطبا، ص339-340.
81. همان، ص340.
82. نخجوانی، هندوشاه بن سنجر بن عبدالله صاحبی.
83. همان، ص209.
84. همان، ص210.
85. ابن مسکویه، ابوعلی، ج1، ص331.
86. همان، ص334.
87. جرفادقانی، ابواشرف ناصح بن ظفر، ص273.
88. همان، ص274.
89. عوامل نظیر: دخالت زنان و بانوان درباری، اعمال نفوذ معتمدان و رجال دیوانی، منفعت طلبی زمامداران، پدیده توارث که از آنها میتوان بعنوان «متغیرهای مداخله گر» یاد نمود متغیرها و عناصری که اولویتهای زمامداران را در گزینش کارگزاران سازمان اداری کشور نشان میدهد. وجود این مولفهها، گواهی است بر عدم پای بندی گروهی از دولتمردان به شایسته سالاری در انتصابها و این که از حرف تا عمل فاصله زیادی وجود داشته است.
90. قمی، نجم الدین ابوالرجاء، تاریخ الوزراء، به کوشش محمدتقی دانش پژوه، (تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، 1362)، ص29.
91. همان، ص36.
92. همان، 29.
93. همان، ص30.
جهت اطلاع بیشتر نک: کتاب الوزراء، ص123، بنداری اصفهانی، الفتح بن علی محمد، ص111.
ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ترجمه عباس خلیلی، بیروت: دار الصادر لطباعه و النشر، 1385ش - 1965م.
ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمه ابن خلدون، ترجمه: محمد پروین گنابادی، چاپ هشتم، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1375.
ابن طقطقی، محمد بن علی بن طباطبا، تاریخ فخری در آداب ملک داری و دولتهای اسلامی، ترجمه محمد وحید گلپایگانی، چاپ سوم، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1367.
ابن مسکویه، ابوعلی، تجارب الامم، ترجمه: علینقی منزوی، چاپ اول، تهران: انتشارات توس، 1376.
احمد امین، ضحی الاسلام، الطیمه العاشره، لبنان، بیروت 1932م.
اقبال آشتیانی، عباس، وزارت در عهد سلاطین بزرگ سلجوقی، به کوشش محمدتقی دانش پژوه و یحیی ذکاء، تهران، 1338.
انوری، حسن، اصطلاحات دیوانی دوره غزنوی و سلجوقی، چاپ دوم، انتشارات سخن، 1373.
ایران نژاد پاریزی، مهندى و ساسان گهر، پرویز، سازمان و مدیریت از تئوری تا عمل، تهران، مؤسسه عالی بانکداری ایران، 1382ش.
باسورث، سلجوقیان، دارلی دران، راجرز، کاهن، لمبتون، ترجمه و تدوین دکتر یعقوب آژند، چاپ اول، انتشارات مولی، 1380.
بنداری اصفهانی، الفتح بن علی محمد، (2536) زُبدَه النصره و نُخبَه العُصر (تاریخ سلسله سلجوقی)، ترجمه محمد حسین خلیلی، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ.
بیهقی، ابوالفضل، تاریخ بیهقی، به تصحیح دکتر علی اکبر فیاض، چاپ دوم، مشهد: دانشگاه مشهد،1356.
تحفه (در اخلاق و سیاست)، متون فارسی قرن هشتم، به اهتمام محمد تقی دانش پژوه، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1341.
جرفادقانی، ابواشرف ناصح بن ظفر، ترجمه تاریخ یمیئی، به اهتمام: دکتر جعفر شعار، چاپ سوم، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1374.
جوینی، منتخب الدین علی بن احمد کاتب، عتبه الکتبه، به تصحیح علامه فقید محمد قزوینی و عباس اقبال، تهران: شرکت سهامی چاپ، 1329.
جهشیاری، محمد، الوزراء و الکتاب، ترجمه: ابوالفضل طباطبایی، تهران: ترجمه و نشر، 1348.
خوارزمی، ابوعبدالله محمد بن احمد بن یوسف، مفاتیح العلوم، ترجمه حسین خدیوجم.
دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود، اخبار الطوال، ترجمه: دکتر محمود مهدوی دامغانی، چاپ دوم، تهران: نشر نی، 1366.
الراوندی، محمد بن علی بن سلیمان، راحه الصدور و آیه السرور در تاریخ سلجوقی، به سعی و تصحیح محمد اقبال، به انضمام حواشی و فهارس با تصحیحات لازم مرحوم مجتبی مینوی، چاپ دوم، تهران: انتشارات امیرکبیر، 1364.
رکنی، محمد مهدی، یادنامه ابوالفضل بیهقی، (مجموعه مقالات)، مشهد، 1350.
سید جوادین، سید رضا، مبانی و کاربردهای مدیریت منابع انسانی، تهران، نگاه دانش، 1381ش.
صابی، الحلال بن المحسن، اوزراء او تحفه الأمرا فی تاریخ الوزراء، مراجحه و تقویم، حسن الزین، دارالفکر الحدیث لطباعه و النشر، 1990م.
عقیلی، سیف الدین حاجی بن نظام، آثار الوزراء، به تصحیح میرجلال الدین حسینی ارموی (محدث)، چاپ دوم، تهران: انتشارات اطلاعات، 1364.
عنصرالمعالی، کیکاووس بن اسکندر، قابوسنامه، به اهتمام غلامحسین یوسفی، چاپ ششم، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1371.
غزالی طوسی، امام محمد بن محمد، نصیحه الملوک، با تصحیح و حواشی و تعلیقات و مقدمه استاد جلال الدین همایی، تهران، 1351.
فقیهی، علی اصغر، آل بویه و اوضاع زمان ایشان، چاپ سوم، تهران: چاپخانه دیبا، 1366.
قلقشندی، ابی العباس احمد بن علی، صبح الاعشی قی صناعه الانشاء، چاپ قاهره.
قلقشندی، شهاب الدین احمد، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، شرح و علق علیه محمد حسین شمس الدین، بیروت، لبنان: دارالفکر لطباعه و النشر.
قمی، نجم الدین ابوالرجاء، تاریخ الوزراء، به کوشش محمدتقی دانش پژوه، چاپ اول، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1362.
کرومر، جوئل، ل. احیاء فرهنگی در عهد آل بویه، ترجمه محمد سعید حنایی کاشانی.
کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه: رشید یاسمی، چاپ پنجم، انتشارات امیرکبیر، 1367.
کسایی، نوراله، مدارس نظامیه و تأثیرات علمی و اجتماعی آن، چاپ دوم، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1363.
محمدی ملایری، محمد، فرهنگ پیش از اسلام، چاپ اول، تهران: انتشارات توس، 1374.
منشی کرمانی، ناصرالدین، نسائم الاسحار من لطائم الاخبار در تاریخ وزراء، به تصحیح و مقدمه میر جلال الدین حسینی ارموی ( محدث)، چاپ دوم، تهران: انتشارات اطلاعات، 1364.
مؤید ثابتی، سید علی، اسناد و نامههای تاریخی (از اوایل دورههای اسلامی تا اواخر عهد شاه اسماعیل صفوی)، انتشارات ظهوری، تهران، 1364.
میرسپاسی، ناصر، مدیریت منابع انسانی و روابط کار (نگرش نظام گر)، چاپ دهم، 1375.
نخجوانی، محمد بن هندوشاه، دستور الکاتب فی تعیین المراتب، متن علمی و انتقادی با مقدمه و فهرستها، به سعی و اهتمام عبدالکریم علی اوغلی علی زاده، مسکو: فرهنگستان علوم جمهوری سوسیالیستی آذربایجان (نسخه خطی)، 1964م.
نخجوانی، هندوشاه بن سنجر بن عبدالله صاحبی، تجارب السلف، به تصحیح و اهتمام عباس اقبال آشتیانی، چاپ سوم، کتابخانه طهوری، 1357.
نظامی عروضی سمرقندی، چهار مقاله، تصحیح محمد قزوینی، چاپ اول، تهران، چاپ دیبا، 1372. منبع مقاله :
فرامرز قراملکی و همکاران، احد؛ (1388)، اخلاق حرفهای در تمدن ایران و اسلام، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ دوم.