ترجمه و شرح (الي أن انتهيت بالامر الي حبيبک و نجيبک محمد صلي الله عليه و آله)

(تا آنکه امر رسالت و هدايت را به حبيب گراميت محمد صلي الله عليه و آله منتهي کردي). شرح- بدان که دوستي بنده نسبت به خداوند متعال به آنست که او را اطاعت نمايد، و نافرماني او را نکند، و أما محبت خداوند نسبت به بنده اش يکي آنست که او را موفق به طاعت و هدايت نمايد، و به اعمالي که مورد رضايت ذات مقدسش مي باشد، وادارد، و در واقع أثري از محبت الهي نسبت به بنده اش مي باشد.
سه‌شنبه، 26 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ترجمه و شرح (الي أن انتهيت بالامر الي حبيبک و نجيبک محمد صلي الله عليه و آله)
ترجمه و شرح (الي أن انتهيت بالامر الي حبيبک و نجيبک محمد صلي الله عليه و آله)
ترجمه و شرح (الي أن انتهيت بالامر الي حبيبک و نجيبک محمد صلي الله عليه و آله)






 

ترجمه و شرح دعاي ندبه (5)

(تا آنکه امر رسالت و هدايت را به حبيب گراميت محمد صلي الله عليه و آله منتهي کردي).
شرح- بدان که دوستي بنده نسبت به خداوند متعال به آنست که او را اطاعت نمايد، و نافرماني او را نکند، و أما محبت خداوند نسبت به بنده اش يکي آنست که او را موفق به طاعت و هدايت نمايد، و به اعمالي که مورد رضايت ذات مقدسش مي باشد، وادارد، و در واقع أثري از محبت الهي نسبت به بنده اش مي باشد.
البته دوستي و محبت هم در ميان بندگان مراتب و درجاتي دارد که بالاترين مرتبه آن حب عقلي است. و آخرين درجه ي آن هم عشق است. شاعر عرب گويد:
ثلاثة احباب فحب علاقة و
حب تملاق و حب هو القتل (1)
و در مجلد 6 بحارالانوار وجوهي درباره ي فرق بين خليل و حبيب ذکر شده، (2) و در ص 177 (3) روايتي نقل مي کند که علي عليه السلام در بيان فضائل پيغمبر صلي الله عليه و آله به يکي از علماي يهود- از جمله- فرمود: «خداوند متعال آنچنان محبتي از خود در دل او انداخت که او را حبيب ناميد، و صورت او و امتش را هم به ابراهيم عليه السلام نمود، ابراهيم گفت: پروردگارا من در ميان امم أنبياء، امتي نوراني تر و درخشنده تر از اين امت نديدم، اين شخص کيست؟ ندا آمد که اين شخص حبيب من محمد است و در ميان خلق بشر حبيبي جز (مثل) او کسي نيست...».
و در صحيفه ي سجاديه مي خوانيم: «اللهم فصل علي محمد امينک علي وحيک و نجيک من خلقک و صفيک من عبادک امام الرحمة و قائد الخير» (4) (بار الها رحمت فرست بر محمد که أمين وحي توست، و برگزيده خلقت، و از بندگان پسنديده است که پيشواي رحمت و قافله سالار خير و کليد برکت است).
اما کلمه «محمد» بر وزن مفعل از «حمد» به معناي کثرت حمد است. و مي فهماند که او أفضل ستايش شدگان است. و در مجلد 6 بحار ص 121 در وجه تسميه اين اسم روايتي نقل شده که شخصي يهودي از آن بزرگوار سؤالاتي کرد، از جمله پرسيد: براي چه نامت را محمد گذاشتند؟ فرمود: (5) «اما محمد فاني محمود في الارض» چون من در زمين خوش نام و ستوده ام. پس از بياناتي آنگاه فرمود: نام محمد هم در قرآن آمده است. سپس آن يهودي پرسيد: تأويل و تفسير محمد چيست؟ حضرت فرمود: خداي متعال و ملائکه و همه أنبياء و رسولان و همه امتها و پيروان آنان او را ستايش مي کنند، و بر او صلوات مي فرستند. و در صفحه ي عرش نامش «محمد رسول الله» نوشته شده است. (6)
البته اين نام محمد- پيغمبر اسلام- در چهار موضع قرآن آمده است: 1- «و ما محمد الا رسول»- آل عمران آيه ي 144-. 2- «ما کان محمد أبا احد من رجالکم»- احزاب آيه ي 40-. 3- «و آمنوا بما نزل علي محمد و هو الحق من ربهم»- محمد آيه ي 20-. 4- «محمد رسول الله و الذين معه»- فتح آيه ي 29-.
(فکان کما انتجبته سيد من خلقته)
(پس همانطوري که او را به رسالت برگزيدي، سيد و سرور خلايق هم قرار دادي).
شرح- «انتجبته» به معناي «اخترته» است، يعني برگزيدي او را. در شرح قاموس چنين آمده: «نجيب بر وزن امير: بزرگوار و نيکو کردار است». و سيد در اصل کسي را گويند که سرور و رئيس و بزرگ و فرمانروا باشد. و همچنين بر شخص شريف و فاضل و کريم و بردبار، و کسي که در کار خير بر ديگران برتري دارد گفته مي شود و در حديث است که پيغمبر اسلام فرمود: «انا سيد ولد آدم و لا فخر» (7) (من سرور فرزندان آدم هستم، و فخر نمي کنم). و در توجيه آن گفته شده «آنچه را که خداوند از فضل و بزرگواري به او اکرام فرموده و نعمتي که به او عنايت شده خبر مي دهد، و ضمنا به امت خود و ديگران اعلام مي کند که اين فضيلت و بزرگواري از کرامات الهي است، و از طرف شخص خود نبوده و شايسته هم نيست که بدان فخر و مباهات کنيم».
(و صفوة من اصطفتيه)
(و برگزيده و ممتاز از ميان کساني که تو (از پيغمبران) برگزيدي).
شرح- طبق آيه ي مبارکه ي «ان الله اصطفي آدم و نوحا و آل ابراهيم و آل عمران علي العالمين»- آل عمران آيه ي 33- (خداوند برگزيد آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان). و البته معلوم است آن کساني را که خداوند تبارک و تعالي برگزيده، از أعمال و اخلاق زشت و قبيحه پاک و پاکيزه نموده است. و لذا کلمه «اصطفي» در قرآن کريم به کساني اطلاق مي شود که معصوم باشند خواه پيغمبر باشد، و خواه امام و وصي پيغمبر. و در اين آيه جمله ي «آل ابراهيم و آل عمران» بر اين موضوع دلالت دارد. و در آيه ي 59 سوره ي نمل که مي فرمايد: «و سلام علي عباده الذين اصطفي» مورد سلام و تحيت هم قرار گرفته است.
در تفسير صافي از تفسير قمي و جوامع طبرسي نقل مي کند که آنان فرمودند: «هم آل محمد». که آل پيغمبر اسلام صلوات الله عليهم أجمعين از جمله مصاديق کامله بندگان برگزيده خدا مي باشند. و در اين زمينه رواياتي هم مرحوم مجلسي در مجلد هفتم بحارالانوار نقل کرده است. (8)
بدان که چون نسب پيغمبر اسلام و اوصياء گراميش به حضرت اسماعيل فرزند حضرت ابراهيم- عليهم السلام- مي رسد. پس همه آنان از آل ابراهيم و مشمول آيه ي مبارکه مي شوند. و البته از اين جمله «آل ابراهيم» عنايت خاصي هم نسبت به خود حضرت ابراهيم شده است زيرا اولا: اين قسم تعبير در لغت عرب شايع است که گويند «آل فلان» عنايت خاصي به خود او شده، و خود او هم اراده شده. ثانيا: اگر حضرت ابراهيم اراده نشده باشد و فقط آل او اراده شده باشد لازم مي آيد انبياء بني اسرائيل حتي اوصياي آنان هم افضل از او باشند. در صورتي که آيه شريفه در مقام ذکر فضيلت انبياء و اوصياي آنان بر عالميان است، آيا با اين حال ممکن است که حضرت ابراهيم عليه السلام آن پيغمبر اولوالعزم و ابوالانبياء که پس از پيغمبر خاتم افضل از تمام انبيا است نيز مراد نباشد. ثالثا: خدا در قرآن درباره مقام و مرتبه ي حضرت ابراهيم عليه السلام مي فرمايد: «و من يرغب عن ملة ابراهيم الا من سفه نفسه و لقد اصطفيناه في الدنيا و انه في الاخرة لمن الصالحين» بقره: 130- و کسي از آئين ابراهيم عليه السلام کناره گيري نمي کند مگر آنکه سفيه باشد و البته ما او را در دنيا برگزيديم و او در آخرت از صالحان است.
(و افضل من اجتبيته)
(و افضل از هر کسي که تو برگزيدي)
شرح- در مجلد 6 بحار ص 172 (9) از پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله روايت شده که فرمود: «از جمله فضيلت ها و برتريهاي من (که قبل از من به کسي داده نشده بود) چهار چيز است: 1- زمين را برايم سجده گاه و پاک کننده قرار دادند و هر کس از امت من بخواهد نماز گزارد و آبي نيابد، زمين براي او مسجد و طهور است. 2- ايجاد وحشت و هراس در دل کفار و دشمنان از فاصله و مسافت يک ماهه راه (که ترس از عظمت و فراگيري دين اسلام به اقصي نقاط عالم در دل کفار افکنده مي شود) و بدين وسيله مورد حمايت و ياري حق قرار گيرم. 3- غنيمت گرفتن از دشمنان براي امت من حلال و تجويز شده. 4- رسالت من براي همه مردم است». (10) در مجلد 6 بحار ص 173 (11) از رسول خدا صلي الله عليه و آله نقل شده که فرمود: «خداوند تبارک و تعالي به وسيله ي من، دين خود اسلام را آشکار (و تکميل) فرمود، و قرآن را هم بر من نازل نمود، و فتح کعبه به دست من انجام گرفت و مرا بر خلايق خود برتري داد، و در دنيا سرور فرزندان آدم و در عالم آخرت زينت بخش قيامت قرار داد، و پيش از ورود من به بهشت انبياء را از ورود به آن محروم ساخت و همچنين ورود امت آنان را قبل از ورود امت من ممنوع نمود. و ديگر آنکه خلافت را پس از من تا نفخه صور (پايان عمر دنيا) در ميان اهل بيت من (که شايسته هستند) قرار داد».
(و اکرم من اعتمدته)
(و گرامي ترين کسي که مورد اعتماد تو بود).
شرح- در مجلد 7 بحار ص 176 (12) نقل شده که حضرت موسي بن جعفر از پدرانش از علي بن ابي طالب عليهم السلام روايت کرده، که آن حضرت فرمود: «پس از رحلت رسول خدا صلي الله عليه و آله روزي با عده اي از اصحاب در مسجد بوديم. در اين هنگام مردي از علماء و بزرگان يهود أهل شام وارد شد، و او کتب انبياي گذشته از تورات و انجيل و زبور و صحف ابراهيم را خوانده، و از مطالب آن آگاه بود. چون وارد شد، سلام کرد، و نشست. پس از کمي درنگ گفت: اي امت محمد جهت چيست که شما تمام فضائل پيغمبران را در پيغمبر خودتان جمع مي دانيد و او را برتر از آنان مي دانيد، اگر از شما سئوالي کنم جواب مي دهيد؟ اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: هر چه مي خواهي بپرس، که من به ياري خدا همه آنها را جواب خواهم داد، سوگند به خدا هيچ درجه و مرتبه و فضيلتي خداوند براي هيچ پيغمبر و رسولي قرار نداده مگر آنکه آن را در وجود پيغمبر اسلام صلي الله عليه و آله چند برابر قرار داده است. در حالي که خود پيغمبر اکرم وقتي فضيلتي را براي خود بيان مي کرد مي فرمود: «و لا فخر» يعني افتخار نمي کنم. (و فخر نمي فروشم، يا به عبارت ديگر نمي خواهم بر شما فخر کرده باشم) و اينک من امروز بدون اينکه مقام سائر أنبياء را تحقير کنم و کوچک شمارم، از فضائل پيغمبر اسلام بيان مي کنم. آنگاه آن حضرت شروع به ذکر فضائل رسول خدا صلي الله عليه و آله نمود، چون روايت طولاني است، ما از ذکر آن در اين جا صرف نظر مي کنيم. علاقه من مي توانند به منابع آن رجوع کنند.(13)

پي نوشت :

1. مجمع البحرين ذيل لغت «ملق». و ترجمه شعر چنين است: دوستي سه نوع است 1- علاقه و دلبستگي. 2- دوستي شديد که مرحله عشق است. 3- و شديدتر آن انتحار در راه محبوب.
2. 16- چاپ جديد- ص 405 نقل از مناقب ابن شهر آشوب.
3. 16 چاپ جديد ص 347 نقل از ارشاد القلوب حسن بن محمد معروف به ديلمي که از علماء و فضلاي مشهور قرن هشتم ه ق است.
4. اين جملات قسمتي از دعاي دوم صحيفه ي سجاديه است.
5. 16 بحار چاپ جديد ص 94 نقل از علل الشرايع و امالي و معاني الاخبار. و ص 96 از تفسير قمي، و مجلد 9 باب «احتجاح النبي صلي الله عليه و آله علي اليهود في مسائل شتي» ص 295 از علل الشرايع: لقد کرم الله النبي محمدا، فاکرم خلق الله في الناس أحمد، و شق له من اسمه ليجله، فذوا العرش محمود و هذا محمد» (يعني: محققا خداوند، محمد پيغمبر را گرامي داشت، و گرامي ترين خلق خدا ميان مردم أحمد است، و نام او را از نام خود مشتق ساخت تا او را بزرگ و محترم دارد، پس صاحب عرش محمود است و اين محمد)
گويند وقتي که در دوره قبل از تولد پيغمبر اسلام شيوع پيدا کرد که پيغمبري به نام محمد ظاهر خواهد شد گروهي از مردم آن زمان به اميد آنکه اين شخص محمد از آنان باشد نام پسري که از آنان متولد مي شد به نام محمد نام گذاري مي کردند. نام عده اي از ايشان هم در تاريخ آمده است، و مورخ معروف ديار بکري از علماي قرن هشتم در تاريخ الخميس مجلد اول ص 211 نام حدود 15 نفر از آنان را از سخاوي و سيره مغلطاي نقل کرده است.
6. 16 بحار چاپ جديد ص 98 نقل از امالي صدوق.
7. البته اين حديث را همان طوري که مرحوم مؤلف در حاشيه يادداشت خود نوشته از مجمع البحرين نقل مي کند. و در نهاية ابن أثير ذکر شده و در بحارالانوار مجلد 16 چاپ جديد ص 325 به نقل از عيون الاخبار هم آمده است.
8. بحار چاپ جديد مجلد 23 ص 212 باب «ان من اصطفاه الله و أورثه کتابه هم الائمة و آل ابراهيم عليهم السلام».
9. 16 چاپ جديد ص 321 نقل از خصال صدوق.
10. مؤلف محترم در حاشيه، بيان مرحوم مجلسي را که در ذيل روايت ديگري به همين مضمون که در ص 313 همان مجلد و از امالي صدوق نقل شده ذکر مي کند، و ما ترجمه آن را در اينجا مي آريم: «مراد از مسجد جايگاه نماز است خواه مسجد باشد يا نباشد ولي جايگاه نماز در امم گذشته در معابد مخصوص خودشان بوده و مراد از «طهور» رفع حدث به وسيله ي تيمم بدل از وضوء و شايد پاک شدن ته کفش و عصا و کف پا و غيره در اثر راه رفتن در زمين پاک، و پاک کردن محل مدفوع به وسيله سنگ هم منظور باشد، و مراد از مغنم آن غنائمي است که در جنگ با دشمنان دين به دست مي آيد، و در امم گذشته وقوع جنگ براي دين تشريع نشده بود. و اگر هم بوده أخذ غنائم جنگي جايز نبوده است، و اما بيم و هراس دشمنان آنست که خداوند آن را فقط به دين اسلام اختصاص داده که با فاصله يک ماه دوري راه، خوف و هراس در دل دشمنان مي افکند.
11. 16 چاپ جديد ص 326 نقل از خصال صدوق.
12. 16 چاپ جديد ص 341 نقل از ارشاد القلوب ديلمي.
13. به مضمون اين روايت أحاديث ديگري از رسول خدا صلي الله عليه و آله و أميرالمؤمنين و ائمه هدي عليهم السلام در باب احتجاجات بر يهود اهل کتاب، در کتب أخبار و أحاديث اهل بيت رسول خدا و بحارالانوار آمده است.

منبع:كتاب شرحي بر دعاي ندبه




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.