30 خرداد 1388 / 26 جمادی الثانی 1430 / 20 ژوئن 2009 |
1) 30 خرداد سال 1373 هجري شمسي :
در ساعت 2:30 بعد ازظهر، بمبي به وزن 5 كيلوگرم در محل روضه منوره در حرم حضرت امام رضا (ع) منفجر شد . براثر انفجار اين بمب كه توسط عوامل وابسته به استكبار جهاني منافقين كوردل در حرم مطهر كارگذاشته شده بود، ضريح حضرت ثامن الحج(ع) به لرزه درآمد و حدود 300 تن از زائران و مجاورين عزادار امام حسين(ع) به شهادت رسيدند و عده زيادي مجروح شدند . با اين انفجار قسمتي از حرم مطهرآسيب ديد و قرآنها وادعيه موجود در محوطه حادثه با خون مردم بي دفاع و بي گناه گلگون گشت و ننگ و نفرت ابدي خدا و ملت مسلمان را نصيب منافقان كوردل نمود . مقام معظم رهبري حضرت آيتاللَّه خامنهاي طي پيامي فرمودند: "منافقين كوردل نشان دادند كه براي حريم مقدس اهل بيت عصمت و طهارت(ع) نيز هيچ گونه حرمتي قائل نيستند. دشمنان منافق، معاند و سنگدل، با اين جنايت نشان دادند كه به هيچ يك از موازين انساني پايبند نيستند و دشمني آنان با ملت غيور و مؤمن ايران، هيچ حد و مرزي را نميشناسد". |
2) درگيري منافقين با مردم و نيروهاي انقلابي (1360 ش):
با گستردهتر شدن اختلاف نيروهاي انقلابي با عناصر ضدانقلاب به رهبري منافقين و بني صدر، طرح عدم كفايت سياسي بني صدر در مجلس عنوان گرديد و حضرت امام، طي حكمي در بيستم خرداد 1360، وي را از فرماندهي كل قوا عزل كردند. در اين ميان نيروهاي انقلابي خواستار سرعت عمل در عزل اين عنصر غربزده توسط مجلس و تأييد حضرت امام بودند كه در روز 30 خرداد 1360 در بيرون مجلس تجمع كردند. از آن سو، گروهكهاي ضدانقلاب و طرفدار بنيصدر، كه تدارك وسيعي براي ايجاد آشوب و جلوگيري از كار مجلس ديده بودند، اعلان مبارزه مسلحانه كردند. در بعد از ظهر اين روز اين گروهكها به خيابانها ريختند و به تخريب اموال عمومي و قتل و غارت و آشوب در تهران و بسياري از شهرستانها پرداختند. كم كم نيروهاي مردمي، سپاه و كميتهها به مقابله با آشوبگران برخاستند كه در اين ميان درگيريهاي متعددي روي داد. سرانجام با مقاومت شديد انقلابيون، آشوبگران شكست خورده و متفرق شدند. |
3) ارتحال علامه "سيد سعيد اختر رضوي" مبلّغ بزرگ اسلام در قاره آفريقا (1381 ش):
استاد علامه حجت الاسلام و الملسمين سيد سعيد اختر رضوي، يكي از مبلغين بزرگ اسلام و تشيع در قاره آفريقا، در سال 1305 ش (1345 ق) در يكي از روستاهاي منطقه بيهار در شرق هند در بيت علم و فضيلت زاده شد. وي پس از فراگيري تحصيلات مقدماتي نزد پدر دانشمندش، در 15 سالگي سطوح عالي و زبانهاي اردو، انگليسي و فارسي را آموخت و درجه فخرالاَفاضل دريافت كرد. او بعدها علاوه بر اين، زبانهاي عربي، هندي، گجراتي و سواحيلي را به خوبي فراگرفت و بر هفت زبان مسلط شد. سيد سعيد اختر پس از سالياني كه در هند به تبليغ دين ميپرداخت، بر حسب احساس وظيفه، در 35 سالگي راهي تانزانيا در شرق آفريقا شد و با قدمي استوار به نشر معارف اهل بيت (ع) اقدام نمود در حالي كه در ابتدا هيچ اسم و رسمي از شيعه در آن ديار وجود نداشت. وي توانست با همت فراوان و پس از نامه نگاريهاي بسيار با علماي شيعه در مناطق آفريقا، مؤسسه بلال را تأسيس نمايد و پس از مدتي در كشورهاي آفريقايي، شُعباتي را افتتاح كند. سيد سعيد در اين راستا توانست پنجاه هزار نفر را به مذهب حقه جعفري رهنمون سازد و حدود 200 كتاب از جمله تفسير الميزان و الغدير را به زبانهاي گوناگون منتشر ساخته، دهها مسجد، مدرسه، كتابخانه، حوزه علميه و درمانگاه و... تأسيس نمايد. آن مرد بزرگ عمرش را يكسره به تحقيق و تأليف و تبليغ گذراند و بيش از چهل اثر به زبانهاي انگليسي و سواحيلي از خود بر جاي نهاد كه الحجاب، يوم القيامه، الاسلام، العدل الالهي و الامامه از آن جملهاند. علامه رضوي سرانجام پس از 43 سال اقامت در تانزانيا در سيام خرداد 1381 ش برابر با هشتم ربيعالثاني 1423 ق، در 76 سالگي در دارالسلام پايتخت اين كشور درگذشت و پس از تشييع باشكوه در قبرستان شيعيان اين شهر به خاك سپرده شد. |
4) شهادت حضرت امام علي النقي(ع) به روايتي(254 ق) |
5) درگذشت فقيه بزرگ عالم تشيع "مقداد بن عبداللَّه حلّي" (826 ق):
ابوعبداللَّه شرف الدين مقداد بن عبداللَّه بن محمد حلي سَيوري معروف به فاضل مقداد و فاضل سيوري، فقيه، متكلم، محقق، جامع معقول و منقول و از علماي بزرگ شيعه ميباشد. فاضل مقداد پس از اتمام تحصيلات مقدماتي براي فراگيري فقه، اصول و حديث در محضر درس "شهيد اول" حضور يافت تا آنگاه كه خود در اين علوم استاد گشت. وي از اكابر علماي اماميه در عصر خويش بوده و آثار متعددي از خود به جاي گذاشت كه: آداب الحج، آيات الاحكام، شرح اَلفيّهي شهيد اول، شرح مبادي الاصول علامه و كَنزُالعرفان في فقه القرآن از آن جملهاند. وفات فاضل سيوَري در نجف اشرف واقع شد و مقبرهي او را در نزديكي بغداد در مسير زائران عتبات عاليات ميدانند. |
6) 20ژوئن سال 1872ميلادي:
قيام محمد مكرايي بر ضدفرانسويان اشغالگر الجزاير به سختي سركوب شد. الجزاير در پنجم ژوئن سال 1830ميلادي تحت سلطه فرانسه قرار گرفت. از آن هنگام به بعد الجزايري ها با همكاري و رهبري عبدالقادر اقدام به مقاومت مسلحانه كردنداما از آنجا كه رهبران نظامي فرانسه از قدرت استعماري بسياري برخورداربودند و در امور داخلي نيز اختيار نام داشتند هرگونه مقاومت و قيام را سركوب مي كردند. محمد مكرايي رهبر قيام خونين 1872الجزاير رئيس يكي از قبايل اين كشور بود كه با متحد ساختن صدها هزار تن از قبايل مختلف ساكن الجزاير به مبارزه عليه فرانسوي ها برخاست ولي با افزايش نيروهاي استعماري بيگانه در اين كشور محمد مكرايي و يارانش با شدت عمل فرانسوي ها روبروشدند و همين امر منجر به شكست اين قيام گرديد. |
7) 20ژوئن سال 1990ميلادي:
سفر يك ماهه تيم بين المللي جاده ابريشم آغاز شده بود، خاتمه يافت. اين گروه از يكصد و بيست تن از ارتفاع كشورهاي مختلف جهان بود و سفر زميني خود را پس از تصويب برگزاري سميناري از سوي سازمان يونسكو در سال 1987ميلادي از چين آغاز كردند. جاده ابريشم از دير باز علاوه بر نقش عظيم تجاري و اقتصادي خود راهي براي تبادل امور فرهنگي و انتقال علوم، بين الملل آسيا و اروپا برده است. همچنين از طريق شاخه اصلي و شعبات فرعي جاده ابريشم فرهنگ، افكار هنر ها اديان و جلوهاي مختلف تمدن ميان ملتها و اقوام مبادله مي شده است. هدف از برگزاري اين سمينار بررسي و تبادل نظر فكري جلب همكاريهاي بين المللي در آينده اي نزديك بود. |
8) آغاز انقلاب كبير فرانسه (1789م):
در اوايل سال 1789م لويي شانزدهم پادشاه فرانسه، با توجه به خالي بودن خزانه با اعلام نوعي حالت فوقالعاده، نمايندگان همه طبقات كشور را در مجمعي به نام مجلس طبقات گرد هم آورد اما از حضور مردم عادي در اين اجتماع كه با حضور اشراف و وابستگان دربار تشكيل شد، جلوگيري نمودند. لويي شانزدهم در نطق افتتاحيه خود در 5 مه 1789م به جاي اينكه وعده اصلاحات و تغييراتي را به نمايندگان بدهد و آنها را به طرح و ارائه پيشنهادات اصلاحي ترغيب نمايد فقط گفت كه وظيفه مجلس، مشورت و اظهارنظر براي حل مشكلات مالي كشور است و به ديگر سخن موظف است براي مالياتهايي كه از طرف دولت وضع ميشود به نام ملت صحّه بگذارد. همچنين در اين مجلس، به آراء طبقه سوم و پايين اعتنايي نشد و اين امر باعث اجتماع ضدسلطنتي آنان گرديد. از اينرو، در تاريخ 20 ژوئن 1789م سوگند ياد كردند كه تا قانون اساسي فرانسه بر پايههاي محكمي استوار نشده باشد از هم جدا نشوند. از اين تاريخ، انقلاب فرانسه وارد اولين مرحله خود شد و مجلس مؤسسان شروع به نوشتن قانون اساسي كرد. در اين ميان ظلم و ستم لويي شانزدهم باعث خشم مردم گرديد كه در نهايت سر به شورش برداشتند. آنان به مخازن اسلحه دولت حملهور شده و مقداري توپ و تفنگ به دست آوردند و به طرف زندان باستيل كه محل زندانيان سياسي بوده رفته و آن جا را با خاك يكسان كردند. فتح باستيل كه آغاز اصلي انقلاب كبير فرانسه محسوب ميشود، ضربه مستقيمي بود كه توسط ملت بر حكومت استبداد وارد آمد. اين حوادث، تاثيرات متعددي در فرانسه و حتي ديگر كشورهاي مجاور ايجاد كرد به طوري كه اين انقلاب به عنوان مبداء تاريخ معاصر اين كشور به شمار ميآيد. گرچه انقلاب كبير فرانسه با شعار فريبنده آزادي، برابري و برادري آغاز شد ولي حاصل آن نه آزادي و نه عدالت بود و نه برادري و برابري. خفقان دوران حكومت رهبران انقلاب كبير فرانسه از هر دوراني در فرانسه بيشتر و دامنه ظلم و بيعدالتي از هر زماني گستردهتر بود. رهبران انقلاب فرانسه نه فقط آزادي و عدالت را براي هم وطنان خود به ارمغان نياوردند، بلكه از تحمل عقايد يكديگر هم عاجز بودند و حتي سر بسياري از رهبران انقلاب به دست دوستان و همرزمان خودشان زير تيغه گيوتين رفت. |
9) فرار "لويي شانزدهم" پادشاه فرانسه در جريان انقلاب اين كشور (1791م):
يكي از مهمترين وقايعي كه در جريان انقلاب فرانسه موجب تزلزل و سقوط رژيم سلطنتي گرديد، ماجراي فرار لويي شانزدهم و خانوادهاش از پاريس بود. اين تصميم زماني اتخاذ شد كه لويي شانزدهم پس از ممانعت مردم براي مسافرتش به خارج از پاريس، احساس كرد كه با او مانند يك زنداني رفتار ميشود. همچنين تقويت نيروهاي افراطي مجلس مؤسسان و نافرماني و بيانضباطي در ميان سربازان و بياعتمادي نسبت به فرمانده گارد ملي، از جمله عواملي بود كه در تصميم لويي شانزدهم به فرار از پاريس موثر افتاد. اما هنگامي كه كالسكه بزرگ سلطنتي در بيستم ژوئن 1791م در حال خارج كردن اعضاي خانواده پادشاه فرانسه بود، نيروهاي انقلابي آن را شناخته و به پاريس باز گرداندند. بازگشت شاه و همسرش به پاريس توأم با تحقير و اهانت بود و با جنجالي كه بر سر آن برخاست، خانواده سلطنتي از آن به بعد تحت مراقبت بيشتري قرار گرفتند. از فرداي آن روز تلاش براي بركناري لويي شانزدهم و الغاء رژيم سلطنتي آغاز شد تا اينكه اين امر با اعدام لويي شانزدهم در 21 ژانويه 1793م صورت پذيرفت. (ر.ك: 21 ژانويه) |
10) آغاز سلطنت طولاني "ملكه ويكتوريا" بر انگلستان (1837م):
ملكه ويكتوريا پادشاه معروف بريتانيا از طرف پدر متعلق به خانوادهاي بود كه از آلمان به انگلستان آمده و بر تخت شاهي قرار گرفته بودند. وي در 18 سالگي به پادشاهي انگلستان رسيد و با پسر عموي خود ازدواج كرد. با ادامه دوران سلطنت ويكتوريا، امپراتوري بريتانيا به سوي شرق پيش رفت و به اوج عظمت خود نزديك شد. فتح كامل هندوستان نيز در روزگار او صورت گرفت و پيروزيهاي فراواني نصيب انگليسيها گرديد. ويكتوريا با مرگ شوهرش بسيار پريشان شد؛ زيرا وي مردي كاردان و مشاوري برجسته بود. در آن هنگام، ملكه 42 سال داشت و چهل سال بقيه عمر را به سوگواري از دست دادن شوهر گذرانيد و در همه اين دوران، لباس سياه را از تن در نياورد. ولي در عين حال به كار كشورگشايي و استعمار ديگر كشورها ميپرداخت. در دوران حكومت او، به دليل وسعت مستعمرات انگلستان اين مثل معروف بود كه "آفتاب هيچ گاه در بريتانيا غروب نميكند. در سال 1900م ملكه ويكتوريا به بيماري دچار شد و سرانجام در 22 ژانويه 1901 پس از 63 سال سلطنت در 82 سالگي درگذشت. (ر.ك: 22 ژانويه) |
11) تصرف جزيره اوكيناوا در اقيانوس آرام توسط ارتش ژاپن (1875م):
جزيره اوكيناوا واقع در جنوب ژاپن در 20 ژوئن 1875م به تصرف نيروهاي امپراتوري ژاپن درآمد. اين منطقه كه 1250 كيلومتر مربع مساحت و 350 مايل تا جزاير ژاپن فاصله دارد از اين تاريخ جزئي از كشور ژاپن به حساب آمد. جزيره اوكيناوا تا آخرين سال جنگ جهاني دوم، در دست قواي ژاپني بود اما در سال 1945م اين جزيره استراتژيك شرق دور با وجود دفاع سرسختانه ارتش ژاپن، توسط نيروهاي امريكايي اشغال شد. اين نيروها در 1958م از ژاپن خارج شدند، اما جزيره اوكيناوا همچنان در اشغال ارتش امريكا باقي ماند. در پي مذاكرات طولاني ميان واشينگتن و توكيو، سربازان امريكايي در سال 1972 به اشغال جزيره اوكيناوا خاتمه دادند ولي پايگاه مهم خود را در اين جزيره تخليه نكردند. از آن زمان، مردم ژاپن همواره به وجود اين پايگاه و استقرار نيروهاي امريكايي در جزيره اوكيناوا اعتراض كردهاند و خواستار برچيده شدن پايگاه نظامي امريكا در اين جزيره ميباشند |
12) آغاز قيام مردم چين معروف به "بوكسورها" عليه استعمار انگلستان (1900م):
در اواخر قرن نوزدهم، زندگي سنتي و بيآلايش مردم چين زير نفوذ غربگرايي رو به اضمحلال بود. در سال 1894، چين، شبه جزيره كره را در برابر جنگ با ژاپن از دست داده بود و كشورهاي قدرتمند آن روز اروپا همچون انگليس، آلمان و روسيه قسمتهايي از سرزمين چين را اشغال كرده بودند. در گرماگرم چنين دوران ضعف و حقارتي بود كه تعدادي از نظاميان چيني يك جنبش ناسيوناليستي ضدغربي به نام بوكسورها يا جامعه مشتهاي موزون و هماهنگ عليه خارجيان پديد آوردند كه خواه ناخواه افراد بسيار تندرو و متعصبي هم داخل آن بودند. بوكسورها، سفارتخانههاي دولتهاي غربي در پكن راتصرف كردند و به مبارزه شديد با مبلّغين اروپايي در چين پرداختند. اين حوادث كه ميتوانست به قطع كامل نفوذ بيگانگان از خاك چين منتهي گردد به مذاق هيچ يك از كشورهاي استعماري آن روز سازگار نبود. بنابراين آنان ارتشي از شش كشور ژاپن، انگليس، روسيه، فرانسه، آلمان وبه بهانه حفظ جان اتباع خويش تشكيل داده و به سركوب قيام پرداختند. پس از سركوب جنبش بوكسورها دولت وقت چين مجبور به پرداخت غرامت سنگيني به استعمارگران شد. اين رويداد و وقايع بعدي باعث ظهور سونيات سن رهبر انقلاب چين، سقوط خاندان امپراتوري منچو و استقرار نظام جمهوري در سال 1912 گرديد. |
13) كشف ويتامين توسط "كازيمير فونك" دانشمند لهستاني (1912م):
كازيمير فونك بيوشيميدان لهستاني در سال 1884م به دنيا آمد و تحصيلات خود را در آلمان، انگلستان و فرانسه ادامه داد و به عنوان بيوشيميست به كار مشغول گرديد و به مطالعه و تحقيق پرداخت. دكتر زيمير فونك بعد از يك سلسله تحقيقات در 20 ژوئن 1912 متوجه شد كه در مواد غذايي مصرفي انسان، موادي وجود دارد كه براي سلامتي و ادامه حيات ضروري است. او اين مواد را ويتامين ناميد. ويتامينها در حقيقت موادي هستند كه مغذّي نيستند بلكه براي رشد، ترميم و توليد مثل طبيعي، ضرورياند. |
14) درگذشت "احمد سوكارنو" باني استقلال اندونزي و اولين رئيس جمهور اين كشور (1970م): احمد سوكارنو قهرمان استقلال اندونزي و اولين رئيس جمهور اين كشور در ششم ژوئن 1901م در جاوه اندونزي به دنيا آمد. وي پس از پايان تحصيلات متوسطه، در رشته مهندسي ادامه تحصيل داد و به اخذ درجه دكتري نائل آمد. سوكارنو از زمان تحصيل، فعاليتهاي سياسي داشت و وارد گروههاي سياسي شد. وي در سال 1926 احزاب بومي اندونزي را براي جنگ عليه نيروهاي استعمارگر هلند سازماندهي كرد. از اين رو پس از چند بار دستگيري توسط هلنديها، در سال 1940 به سوماتْرا تبعيد شد و در زمان حمله ژاپن به اندونزي در جريان جنگ جهاني دوم، با تلاش فراوان از پيشروي آنها در اندونزي جلوگيري كرد. در سال 1945 و به هنگام استقلال اندونزي از هلند، سوكارنو به رياست جمهوري رسيد و عليرغم حملات هلنديها، به پيروزي نهايي دست يافت. اما با انفجار بمب هستهاي در ژاپن در جريان جنگ جهاني دوم و تسليم آن كشور، مجدداً هلنديها حملات خود را عليه اندونزي شدت بخشيدند. ليكن كار به جايي نبردند و آزاديخواهان به رهبري سوكارنو موفق شدند در سال 1948م به پيروزي نهايي نائل آيند. سوكارنو در سال 1956م با صدور دستور تأسيس مجلس ملي اندونزي به موقعيت سياسي خود اعتبار بيشتري بخشيدند. او به همراه تيتو و جمال عبدالناصر رؤساي جمهور يوگسلاوي و مصر از بنيانگذاران اصلي جنبش عدم تعهد بود. ليكن در فاصله سالهاي 1957 تا 1964م حوادثي مانند درگيري با مالزي، شورش در ارتش، مخالفتهاي مردمي، تيرگي روابط با شوروي و نيز ازدواجهاي متعدد و پرخرج و جمعآوري كلكسيونهاي گرانبها، اعتبار داخلي و خارجي سوكارنو را مخدوش نمود و پايههاي حكومت وي را متزلزل ساخت. سوكارنو، در نهايت در ماجراي اسرارآميز كودتاي حزب كمونيست اندونزي و سپس طي كودتاي وابسته به غرب به رهبري ژنرال سوهارتو در سال 1965م به شدت منزوي شد و به جز حضور در مراسم و تشريفات مربوط به مقام رياست جمهوري اختياري نداشت تا اينكه در 12 مارس 1967م مجبور به استعفا گرديد. در جريان درگيري ژنرال سوهارتو با كودتاگران كمونيست، يكي از كشتارهاي بيسابقه در تاريخ به نمايش درآمد به طوري كه ظرف چند روز اول، بين 400 تا 700 هزارنفر را به بهانه كمونيست بودن به كشتن داد. احمد سوكارنو سرانجام در 20 ژوئن 1970م در 69 سالگي درگذشت. |