شرايط سياسي و فرهنگي شيعه در قرون اول

به طوري که از مطالعه ي تاريخ سياسي شيعه برمي آيد، در قرن اول چهار تن از امامان (ع) زندگي کرده اند و به جز دوران کوتاهي که در آن علي (ع) بر مسند خلافت نشست، در ساير ايام امامان شيعه از صحنه ي سياسي جامعه به دور بوده و حتي در شرايط خفقان به سر برده اند. به تعبير ديگر قرن نخست هجري از تاريخ شيعه از دو مقطع کاملا متمايز تشکيل شده است، مقطع قبل از خلافت علي (ع) که در آن اهل بيت رسول خدا(ص) از صحنه ي مسائل سياسي و فرهنگي به دور مانده و همانند
پنجشنبه، 28 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شرايط سياسي و فرهنگي شيعه در قرون اول
شرايط سياسي و فرهنگي شيعه در قرون اول
شرايط سياسي و فرهنگي شيعه در قرون اول





به طوري که از مطالعه ي تاريخ سياسي شيعه برمي آيد، در قرن اول چهار تن از امامان (ع) زندگي کرده اند و به جز دوران کوتاهي که در آن علي (ع) بر مسند خلافت نشست، در ساير ايام امامان شيعه از صحنه ي سياسي جامعه به دور بوده و حتي در شرايط خفقان به سر برده اند. به تعبير ديگر قرن نخست هجري از تاريخ شيعه از دو مقطع کاملا متمايز تشکيل شده است، مقطع قبل از خلافت علي (ع) که در آن اهل بيت رسول خدا(ص) از صحنه ي مسائل سياسي و فرهنگي به دور مانده و همانند افراد معمولي به زندگي ادامه مي دهند و به طور طبيعي در اين دوره واقعيتي به عنوان حديث شيعه وجود ندارد . و مقطع پس از شهادت علي(ع) که با به قدرت رسيدن بني اميه، سياستهاي ضد شيعه از سوي خلفا به مرحله ي اجراء گذاشته شد و اهل بيت عليهم السلام بيش از پيش در فشار و مضيقه قرار گرفتند. وقوع جنگهاي متعدد علي (ع) در دوران خلافت پنج ساله، جنگ و صلح امام حسن (ع) با معاويه، ظهور انقلاب خونين کربلا و حتي ماجراي قيام و انقلاب زيد بن علي در کوفه موجب گرديد که در اين قرن از شيعه چهره اي حماسي به ظهور رسد و کمتر شخصيت فقهي و فرهنگي اين مکتب جلوه گر شود. به طوري که پس از واقعه ي کربلا عده اي از شيعيان - يعني زيديه- تصور کردند که يکي از اختصاصات امامت شيعه قيام مسلحانه ي امام مي باشد و آنان به همين دليل از امامت امام باقر و امام صادق (ع) روي برتافتند.(1)
از طرف ديگر در اين دوره، در بين اهل سنت نيز رکود علمي جريان داشت(2)، زيرا ممنوعيت نگارش حديث پيامبر (ص) که در پي رحلت آن بزرگوار و از سوي مکتب خلفا به وقوع پيوست موجب گرديد تا گروه کثيري از فقها و محدثان عامه از نگارش و تدوين حديث خودداري کرده و جز به نقل شفاهي حديث، آن هم رواياتي معلوم و مشخص، اشتغال نورزند. و حاصل اين سياست آن شد که بسياري از روايات نبوي، خاصه رواياتي که در مورد فضائل اهل بيت (ع) وارد شده بود از مدار نقل خارج گشته و به بوته ي فراموشي افکنده شود.
با به خلافت رسيدن معاويه مسأله ي جعل حديث برضد علي (ع) و خاندان وي به عنوان يک سياست خصمانه پي ريزي شد و در اين رابطه بخشنامه هاي مکرري از سوي معاويه خطاب به استاندارانش صادر گرديد که شرح آن را ابن ابي الحديد به نقل از ابوالحسن مدائني آورده است.(3) به موجب يکي از اين بخشنامه ها معاويه به عاملان خود فرمان داد که هر کس حديثي در فضيلت ابوتراب- علي (ع)- نقل کند، سهم او را از بيت المال قطع کرده و خانه را بر سرش خراب نماييد. ناگفته نماند که در اين دوران موضع امامان شيعه (ع) و ياران آنان سکوت محض و يا پذيرش قطعي سياستهاي خلفا نبود، بلکه بنا به قرائن تاريخي، شيعيان نه از سياست خلفا در منع نقل و نگارش حديث تمکين نمودند و نه نسبت به ذکر مناقب خاندان پيامبر (ص) تقيه و يا مصلح انديشي پيشه ساختند. شاهد اين مطلب وجود رواياتي است که از مقاومت برخي از ياران علي (ع) در مقابل سياستهاي حاکم و نيز استقامت آنان در مسير نقل حديث و ذکر فضايل اهل بيت (ع) خبر مي دهد. از جمله: عبدالرحمن دارمي از محدثان اهل سنت مي نويسد: ابوذر صحابي بزرگ رسول خدا (ص) در مني و نزديک جمره وسطي نشسته بود و انبوهي از مردم به دورش گرد آمده بودند و از وي درباره ي مسائل ديني پرسش مي نمودند، ناگهان يکي از مأموران خليفه سررسيد و به او گفت: مگر تو را از فتوا و نقل حديث نهي نکرده اند؟ ابوذر گفت: آيا تو مأموري که مرا تحت نظر گيري؟ سپس به پشت گردن خود اشاره کرد و گفت: اگر شمشير را اينجا گذاري و گمان برم که مي توانم قبل از بريده شدن سرم يکي از سخناني را که از پيامبر (ص) شنيده ام بازگو کنم، بدون ترديد خواهم گفت.(4)
به موجب روايات ديگر ابوذر در مسجد الحرام و ربذه نيز به ذکر مناقب علي (ع) ادامه داد (5) و عاقبت به جرم حق طلبي هاي خود - چه در شام و چه در مدينه - به ربذه تبعيد گرديد و در آن ديار چشم از جهان فروبست.(6)
رشيد هجري و ميثم تمار دو بزرگواري هستند که در راه وفاداري به علي (ع) به شهادت رسيدند و کيفيت شهادت اين دو نفر به اين صورت گزارش شده که هر دو حتي در آخرين لحظات زندگاني خود به نقل فضائل علي (ع) پرداخته و از اين جهت مأموران ابن زياد در حالي که آنان را بر دار کشيده بودند- طبق فرمان ابن زياد- زبان آنان را قطع نموده و به اين ترتيب اين دو يار باوفاي علي (ع) به شهادت رسيدند.(7)
پس از فاجعه ي جانگداز کربلا شيعيان- به توصيه ي امامان (ع)- مجبور شدند که سياست تقيه را در پيش گرفته و از بيان علني عقايد خود پرهيز کنند. در اين دوران امام سجاد عليه السلام در مدينه زندگي مي کردند و مدينه به عنوان شهري که روزگاري ميزبان رسول خدا (ص) و مهاجران اوليه بود «دارالسنه» نام گرفته و مرکز اقامت فقهاي متعددي بود که هفت نفر از آنان از شهرت بيشتري برخوردار شدند .(8)
آنچه در مورد شخصيت امام چهارم (ع) در اين دوره مي توان به زبان آورد، آن است که آن حضرت به عنوان فقيهي مبرز در اين شهر زندگي کرده و گاه با استفاده از روايات جدش رسول خدا (ص) به ارشاد و موعظه ي مردم مي پرداخت. در اين مورد ابن شعبه حراني در تحف العقول و کليني در کافي آورده اند که: «علي بن الحسين هفته اي يک نوبت در مسجد رسول خدا (ص) مي نشست و به موعظه ي مردم و دعوت آنان به زهد و تقوا و ترغيب به آخرت مي پرداخت.(9) يکي از فقهاي آن دوران به نام محمد بن شهاب زهري در مورد شخصيت فقهي امام سجاد (ع) مي گويد: « ما رأيت افقه من علي بن الحسين» (10) و همين شخص در جاي ديگر آورده است: « علي بن الحسين براي ما به نقل حديث مي پرداخت و او بافضيلت ترين فرد هاشمي است که درک کرده ايم».(11)
اما در عين حال از ارتباط امام سجاد (ع) با شيعيان خود و تربيت علمي آنان در اين دوره، قرينه ي چنداني وجود ندارد. و اين معلول همان فشار و اختناقي است که پس از وقوع فاجعه ي کربلا به خصوص در دوران زمامداري حجاج متوجه شيعيان گرديد. بنا به روايتي که کشي در کتاب خود آورده است: پس از حادثه ي کربلا تنها سه نفر پيرامون امام چهارم باقي ماندند که عبارت بودند از: ابوخالد کابلي، يحيي بن ام الطويل و جبير بن مطعم و سپس عده ديگري ملحق شدند.(12)
بنا به روايت ديگر: در ميان فقهاي سبعه، دو تن از شيعيان دست اندرکار فتوي بودند که يکي قاسم بن محمد بن ابي بکر و ديگري سعيد بن مسيب بود.(13) اين دو تن نيز در ظاهر طبق رأس اهل سنت فتوا مي دادند. زيرا همان گونه که گذشت پس از حادثه ي کربلا امامان شيعه و پيروان آنان مجبور شدند که جهت حفظ خود، سياست تقيه را در پيش گيرند. با توجه به اين شرايط و امعان به اينکه در حيات آن حضرت هنوز نگارش حديث مرسوم نبود آثار و روايات چنداني از ايشان باقي نمانده است. با اين حال شيخ مفيد در شرح حال آن حضرت نوشته است: « فقهاي عامه روايات زيادي از آن حضرت نقل کرده اند و مطالب مشهوري از موعظه، دعا، فضائل القرآن، حلال و حرام، مغازي و دانش روزها از آن سرور حفظ شده است که مجال ذکر آن نيست».(14)
بدون آنکه بخواهيم کلام شيخ مفيد را تخطئه کنيم يادآور مي شويم که در مقايسه با روايات ساير معصومان(ع) در حال حاضر آثار چنداني از امام چهارم (ع) در کتب روايي وجود ندارد.
شيخ طوسي 173 نفر را در زمره ي اصحاب و روايان آن بزرگوار ذکر کرده است. (15) که برخي از مشاهير آنان عبارتند از: ابان بن تغلب، ابوحمزه ي ثمالي، رشيد هجري، زيد بن علي، سدير بن حکم، سعيد بن جبير، سعيد بن مسيب، ابوخالد کابلي، محمد بن جبير بن مطعم، يحيي بن ام الطويل، معروف بن خربوذ، جابر بن عبدالله انصاري و قاسم بن محمد بن ابوبکر .
در حال حاضر معروفترين اثر منسوب به آن حضرت همان صحيفه ي سجاديه است.

پی نوشت:

1- الشيعه في التاريخ تأليف محمد حسين الزين، بيروت، دارالاثار ص 70 و 71.
2- حيات امام سجاد(ع) تأليف باقر شريف قريشي، بيروت، دارالاضواء، ج1 ص 259.
3- شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 12ص 44-46.
4- دارمي، سنن، ج10ص 132.
5- اختيار الرجال به رقم 48، 51 و 52.
6- الغدير، ج 8 ، ص 292 الي 323.
7- اختيار الرجال به رقم 131 ، 139.
8- ر.ک تاريخ حديث شيعه ص 32، اين هفت نفر عبارت بوده اند از: عروه بن زبير، سعيد بن مسيب، قاسم بن محمد بن ابوبکر، ابوبکر بن عبدالرحمن بن الحارث بن هشام، سليمان بن يسار، عبيدالله بن عتبه بن مسعود و خارجه بن زيد.
9- تحف العقول عن آل الرسول تأليف حسن بن علي شعبه حراني، تهران ، کتابفروشي اسلاميه ص 253، روضه ي کافي ص 72.
10- حيات امام زين العابدين، ج1، ص 125.
11- ارشاد، شيخ مفيد، ص 255.
12- اختيار الرجال به رقم 194.
13- تاريخ شيعه تأليف محمد حسين مظفر، به ترجمه دکتر حجتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي ص 86.

منبع: مقاله شرايط سياسي و فرهنگي شيعه در قرن اول




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.