ترجمه و شرح (اين وجه الله الذي اليه يتوجه الاولياء)
ترجمه و شرح دعاي ندبه (32)
شرح: در کتاب مجمع البحرين در لغت وجه روايتي از صدوق عليه الرحمه نقل کرده که ابوالصلت هروي گويد: قلت للرضا عليه السلام: يابن رسول الله ما معني الخبر الذي رووه «أن ثواب «لا اله الا الله» ثواب النظر الي وجه الله؟ فقال عليه السلام: من وصف الله بوجه کالوجوه فقد کفر، و لکن وجه الله أنبياؤه و رسله و حججه الذين بهم يتوجه الي الله تعالي (2)».
(به حضرت رضا عليه السلام عرضه داشتم يا ابن رسول الله معني خبري که روايت کرده اند که ثواب کلمه ي «لا اله الا الله» همانند ثواب نظر کردن به وجه خدا است، چيست؟ فرمود: کسي که خدا را به وجهي همانند ساير وجوه وصف کند کافر است پس مراد پيامبران هستند و حجتها که توسط آنان به خدا رو کنند.
و در تفسير برهان ذيل آيه ي شريفه ي «کل شي هالک الا وجهه»- قصص: 88- گويد: راوي گفت: خدمت امام ششم عليه السلام بودم شخصي از آن حضرت از معني اين آيه ي پرسيد، امام عليه السلام فرمود: ديگران چه مي گويند، عرض کردم مي گويند هر چيزي هلاک مي شود جز صورت خدا، فرمود: خداوند منزه است، اينان سخن سختي گفته اند، بلکه مقصود از آيه آن است که هر چيزي در معرض فنا و نيستي است مگر آن وجه و طريقي که بايد از آن طريق به سعادت فائز شوند و مائيم آن وجهي که امر شده که بايد بدان توجه نمايند.
و در زيارت جامعه است: «من أراد الله بدء بکم، و من وحده قبل عنکم و من قصده توجه بکم» هر کس که اراده خداشناسي و اشتياق به خدا در دل يافت به پيروي شما يافت، و هر کس خدا را بيگانگي شناخت به تعليم شما پذيرفت و هر کس قصد قرب به خدا کرد به وسيله توجه به شما نائل گرديد.
(اين السبب المتصل بين الأرض و السماء).
(کجا است آن وسيله ي حق که بين زمين و آسمان پيوسته است- و حقايق و پيغام وحي آسماني را به زمين رساند).
شرح- در مجلد 7 بحار ص 21 (3) «عن أبي عبدالله عليه السلام قال نحن السبب بينکم و بين الله عزوجل».
امام ششم عليه السلام فرمود: مائيم سبب و طريق تقرب بين شما و خداوند عزوجل. و رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: «لا يعرف الله الا بسبيل معرفتکم» (4) فرمود خدا شناخته نمي شود مگر به وسيله معرفت شما. و قال أبوجعفر عليه السلام: «بنا عبدالله، و بنا عرف الله، و بنا وحد الله» (5) به وسيله ما خدا عبادت شده، و به وسيله ما خدا شناخته شده، و به وسيله ما اقرار به توحيد و يگانگي خدا برقرار شده، سابقا در عنوان «هم السبيل اليک» توضيحاتي داده شده بدانجا مراجعه شود. و در زيارت جامعه کبيره است «انتم السبيل الأعظم والصراط الاقوم» و شمائيد (اي آل محمد) راه بزرگ و جاده مستقيم و پايدار.
فائدة: البته حجت هاي خدا واسطه ي فيض و رحمت الهي هستند که به جنبه ي روحانيت کسب فيض مي کنند و در مقام بشريت افاضه به مخلوق مي نمايند. چنانکه در زيارت جامعه است: «بکم فتح الله و بکم يختم، و بکم ينزل الغيث و بکم يمسک السماء أن تقع علي الأرض الا باذنه و بکم ينفس الهم و يکشف الضر» (و به واسطه ي وجود شما خدا باب فيوضات و خيرات را گشود، و به وسيله ي شما هم (کتاب آفرينش را) ختم مي کند.- چنانکه فرمودند: «الحجة قبل الخلق و مع الخلق و بعد الخلق» (6)-، و به واسطه ي وجود شما خدا باران رحمت نازل مي کند، و به واسطه ي شما آسمان را به پا داشت و جز به امر او بر زمين فرو نيايد، و به واسطه ي (معنويت و روح و مقام بزرگ شما) هم و غم دل را مي گشايد، و به برکت شما رنج و زيان را برطرف مي کند. کما قال الله تعالي في کتابه الکريم «و ما کان الله ليعذبهم و أنت فيهم»- انفال: 33- تا تو در ميان آنان هستي خدا ايشان را عذاب نخواهد کرد.
(اين صاحب يوم الفتح و ناشر راية الهدي).
(کجا است صاحب روز فتح و ظفر [اهل ايمان و روز فيروزي آنان] و برافرازنده ي علم هدايت).
شرح: کلمه ي «رايه» از رؤيت و ديدن است و آن علم و علامتي است که در ميان سپاه برپا مي دارند تا فرمانده سپاه شناخته شود و جايگاه او معلوم گردد، و بزرگتر از پرچم و بيرق است.
مجلد سيزدهم بحار ص 193 (7) از عبدالله بن سنان از امام ششم عليه السلام روايت کرده که فرمود: «خداوند بر خلاف وقتي که تعيين کنندگان معين کنند عمل مي کند پرچم قائم همان پرچم رسول خدا است که جبرئيل آن را در جنگ بدر آورده و در جنگ به حرکت در آورده شد. آنگاه حضرت فرمود: به خدا قسم اين پرچم از اين پنبه و کتان و ابريشم و حرير نيست، گفتم پس چيست؟ فرمود: از برگ بهشت است، که پيغمبر صلي الله عليه و آله آن را در روز بدر برافراشت، سپس آن را پيچيد و به علي عليه السلام داد، و آن پرچم نزد او بود تا در جنگ بصره حضرت آن را برافراشت و خداوند او را در آن روز پيروزي داد سپس آن را پيچيد، و آن در اينجا پيش ما مي باشد و ديگر کسي آن را باز نمي کند تا آنکه قائم قيام کند ، و چون قائم قيام نمود آن را باز مي کند. و در ص 194 همان مجلد ابوبصير از امام ششم عليه السلام روايت کرده گويد: آن حضرت فرمود: «موقعي که اميرالمؤمنين عليه السلام و اهل بصره (در جنگ جمل) به هم برخوردند، آن حضرت پرچم رسول خدا را برافراشت، و دشمنان شکست خوردند و هنوز آفتاب غروب نکرده بود که گفتند اي پسر ابوطالب ما را امان ده، آن وقت حضرت دستور داد که اسيران را نکشيد و مجروح را نيازاريد و فراري را دنبا نکنيد و هر کس خود را خلع سلاح نمايد و سلاح جنگ را به زمين نهد ايمن است و هر کس به خانه رود و در به روي خود ببندد ايمن است.
و اما روز جنگ صفين از آن حضرت خواستند که آن علم را باز کند نپذيرفت و سپاهيان، امام حسن و حسين و عمار ياسر را واسطه کردند و پيش او فرستادند ولي او قبول نکرد و به فرزندش امام حسن عليه السلام فرمود اي فرزندم براي اين مردم مدت و زماني معين شده و بايد آن مدت و زمان منقضي شود، و اين علم را بعد از من کسي باز نمي کند مگر قائم (صلوات الله عليه).
(اين مولف شمل الصلاح و الرضا)
(کجاست آنکه پريشاني هاي خلق را اصلاح و دلها را خشنود مي سازد).
شرح: بدانکه يگانه علت اختلاف مردم در مقاصد، امور دنيائي است که از هواهاي نفس برخاسته مي شود، و هواي نفس مردم يک قسم نيست بلکه به يک حالت هم ثابت نمي ماند و به اختلاف احوال مختلف مي شود. پس کساني که مقصد خود را امور دنيائي و روي هواهاي نفساني قرار دهند اختلاف و دو دستگي در ميانشان ايجاد مي شود «کل حزب بمالديهم فرحون» (8) هر جمعيتي به افکار و اعمال خود دل خوشند و از ديگران کناره مي جويند، و چه بسا آنان را دشمن و مورد لعن و استهزاء قرار مي دهند.
در کتاب بحار مجلد 13 در «باب التمحيص النهي عن التوقيت» (9) از امام دوم عليه السلام روايت شده که راوي گفت شنيدم آن حضرت مي فرمود: «آن واقعه ي که مردم انتظار آن را دارند ظاهر نمي شود مگر بعد از آنکه بعضي از شما از بعضي ديگر روي گردان شود و بيزاري جويد و آب دهان بروي ديگري اندازد، و حتي بعضي از شما بعض ديگر را لعن کند (و فحش و ناسزا دهد) و بعضي از شما بعضي را دروغگو نامند».
و رفع اختلاف و تنازع به اين است که هدف و مقصد بشر در زندگي يکي گردد تا اختلاف از ميان برود، اخوت و برادري ميانشان برقرار شود، و مودت و محبت ايجاد گردد و آن هدف و مقصد «الله» است که از راه ايمان و اعتقاد به توحيد و معاد و پيروي از پيغمبر و اوصياي او صلوات الله عليهم اجمعين فراهم آيد. و در زيارت جامعه مي خواني «و بولايتکم تمت الکلمة و عظمته النعمة و ائتلفت الفرقة» و به وسيله ي ولايت و پيشوائي شما کلمه ي (توحيد و معارف الهيه) به کمال رسيد و نعمت بزرگ دين به خلق عطا گرديد، و پراکندگي به الفت و اتحاد مبدل گشت.
و به قيام آن حضرت عليه السلام و ترويج سنن و آداب ديني اين گونه اختلافات برطرف مي شود و مصداق اين آيه شريفه قرار مي گيرد «و نزعنا ما في صدورهم من غل اخوانا»- حجر: 47- و از سينه هايشان کينه ها برطرف کنيم، برادران گردند.
و به برکت ظهور و قيام آن حضرت مصداق بزرگي از اين آيه محقق شود «و اذکروا نعمة الله عليکم اذ کنتم أعداء فألف بين قلوبکم فأصبحتم بنعمته اخوانا»- آل عمران: 103- و نعمت خدا را بر خودتان ياد آوريد موقعي که شما دشمن بوديد و خدا دلهايتان را پيوند داد و به موهبت او با هم برادر شديد.
پي نوشت ها:
1. وجه در لغت همان صورت است و چون صورت اولين و عمده ترين عضوي است که از هر موجودي به چشم مي خورد به اين مناسبت قسمت خارجي و بروني هر چيز را که مشرف به بيننده است وجه آن چيز مي خوانند. و به عبارت ديگر وجه هر چيز همان ناحيه و قسمتي است که به طرف غير وجودش نمايان است و بدين وسيله ديگران با آن مواجه مي شوند.
و چون ذات الهي منزه از جسم و ماديات است پس وجه الهي همان نمودهائي است از او که بدان وسيله او با مخلوقات خود روبرو مي شود و مخلوقات هم به سوي او روي مي آورند و از اين نظر هر چيزي که به نوعي از نسبت به او انتساب دارد از أسماء حسني و صفات علياء و دين و عمل صالح بندگان، و مقربين درگاهش از انبياء (ع) و اوصياء (ع) و صلحا همه وجه خدا مي شوند.
2. خبر را صدوق- رحمه الله- در کتاب «توحيد» خود در ضمن خبر طويلي نقل کرده و در چاپ مکتبة الصدوق ص 117 است.
3. 23 جديد ص 101 نقل از امالي طوسي.
4. 23 جديد ص 99 نقل از خصال صدوق چاپ مکتبة الصدوق ص 150 و 24 جديد ص 251 از بصائر الدرجات. و ص 252 از اختصاص.
5. 23 جديد ص 102 نقل از بصائر الدرجات.
6. 23 بحار جديد ص 38 نقل از کمال الدين و غيبت نعماني و بصائر الدرجات.
7. 52 ص 360 نقل از غيبت نعماني.
8.اين آيه در دو جاي قرآن آمده است: 1- سوره مؤمنون آيه 53، 2- سوره ي روم آيه ي 32.
9. 52 ص 114 نقل از غيبت نعماني.
/خ