1. طرح مسئله
یکی از چالشهای پردامنه و باسابقه در اخلاق کاربردی، تعامل پیروان ادیان مختلف با یکدیگر است. در تاریخ تجربههای بسیار تلخ و فاجعهآمیز از جنگ مذاهب گزارش شده است. آیا میتوان الگویی اخلاقی برای همزیستی مسالمتآمیز بین پیروان ادیان مختلف ارائه کرد؟ الگویی که بتواند ضامن حفظ حقوق اساسی پیروان ادیان باشد. رفتار ارتباطی ما مسلمانان با پیروان سایر ادیان است.مسئله تعامل پیروان سایر ادیان بخشی از معضله «دیگر ادیان» است که در دینپژوهشی جدید مورد توجه متألهان و فیلسوفان دین قرار گرفته است. معضله «ادیان دیگر» پاسخهای متنوع دارد. کثرتگرایی دینی از این پاسخها است. غالباً معضله «دیگر ادیان» به نام همین پاسخ معروف شده است. باید ادیان الهی (وحیانی) را از ادیان بشری (غیر وحیانی) جدا کرد. چرا که ادیان الهی ریشه در غیب دارد و اساس آنها بر وحی و پیام الهی استوار است. انسان سازندهی دین الهی نیست بلکه دریافت کنندهی پیام الهی است که باید در دل به آن ایمان یافته و در عمل به محتوای آن ملتزم شود. مسئله «دیگر ادیان» در سادهترین تعبیر، چنین است: «من به عنوان یک مسلمان شیعه، در حقّانیت، هدایتبخشی و سعادتآوری دین خود تردید ندارم، اما درخصوص دیگر ادیان چه میتوان گفت؟».
پرواضح است که نظر به خلاء معرفتی و نیاز علمی موجود و بحران معیار اخلاقی برای تعامل پیروان ادیان با یکدیگر، ارائه الگویی عملی و مبتنی بر مشترکات ادیان و اخلاق اصیل دینی، ضرورتی اجتنابناپذیر خواهد داشت. چه اینکه روابط پیروان ادیان با یکدیگر گاهی تا حدّ تخاصم و تهاجم پیش رفته، تا جایی که تاریخ ادیان و مذاهب، سرشار است از جنگهای خونین و نزاعهای ایدئولوژیک بین معتقدان به فِرَق و مذاهب مختلف که جنگهای صلیبی، نمونهای آشکار از اینگونه کشمکشهاست. از سویی، نظرات و دیدگاههای افراطی و تفریطی سنتگرایان و دگراندیشان در هر دین و مکتب، در افزایش بحران و آشفتگی آراء بیتأثیر نبوده و نیاز به پژوهش و ضرورت حلّ این مسئله را دوچندان مینماید.
نوشتار حاضر درصدد حلّ مسئله یاد شده برآمده، به بررسی دیدگاه و سیره نظری و عملی حضرت رضا (علیه السلام) در ارائه الگوی رفتار ارتباطی با پیروان سایر ادیان و مذاهب میپردازد.
اما از آنجا که حلّ موفق مسئله، مسبوق به تشخیص دقیق مسئله است و از سویی این مبحث علیرغم ظاهر بسیط و سادهاش، بسیار مبهم و پیچیده است، لذا پیش از ورود به اصل مطلب باید به رفع ابهام از آن پرداخت.
معضله «دیگر ادیان» مرکب از مسائل مختلف است؛ (1) نخست اینکه مراد از ادیان دیگر چیست؟ که این مسئله برحسب تعریف ما از دین و هدف آن قابل صورتبندی به شکلهای مختلف است؛ اگر هوّیت دینی را در «رستگاری و نجاتبخشی» پیروانش بدانیم، پرسش از نجاتبخشی سایر ادیان مطرح میشود و اگر هویّت آن را حقّانیت و «بیان حقیقت» بدانیم به مسئلهی حقّانیت دیگر ادیان میرسیم و به این ترتیب صورتهای مختلفی از مسئله حاصل میشود.
مسئله دوم که اساساً در حوزه اخلاق کاربردی، پاسخ مییابد، تکلیف اخلاقی ما مسلمانان در قبال پیروان سایر ادیان است. آیا از دیدگاه اسلام و به طور خاص از نگاه امام رضا (علیه السلام) آنها شایسته احتراماند؟ رفتار ارتباطی ما با آنها بر مبنای چه الگوی اخلاقی باید باشد؟ سیرهی عملی حضرت رضا (علیه السلام) در برخورد با سران و پیروان ادیان چگونه است؟ آیا ایشان قائل به مدارا و همزیستی مسالمتآمیز با اهل کتاب و طرفداران دیگر ادیان و مذاهب است یا نه؟ چه شاخصههایی میتوان از فرهنگ رضوی، به عنوان الگوی اخلاقی و رفتار ارتباطی با غیرمسلمانان استنباط و ارائه نمود؟
پاسخ به این پرسشها با تکیه بر آراء و سیرهی رفتاری حضرت رضا (علیه السلام) هدف نوشتار حاضر است که علاوه بر حلّ برخی مسائل نظری این حوزه، در عالم خارج به خصوص در صحنهی سیاست خارجی، دارای کاربرد و تأثیر عملی خواهد بود و به پویایی و کارآمدی روابط ما در عرصهی حقوق بینالملل و برقراری روابط و دیپلماسی موفق و اخلاقی با دول و ملل غیرمسلمان کمک خواهد کرد.
2- هویت «دین» در سیرهی رضوی
حل این مسئله «پلورالیسم دینی» و تبیین سیرهی رضوی در ارائهی الگوی رفتار ارتباطی با پیروان سایر ادیان، مسبوق به تصوّری روشن از هوّیت و چیستی دین است؛ دین در لغت به معنای کُرنش، سرسپاری، تسلیم، جزا و ... است. (2) اما مفهوم اصطلاحی آن در رهیافتهای گوناگون و به اعتبار تعددّ ادیان و تنوع فهمها، متفاوت است. از اینرو تعاریف پرشماری از دین به ویژه در مطالعات جدید- دینپژوهی نوین- ارائه شده است. (3)تعریف دین به «راه و رسم زندگی» عامترین تصویری است که علامه طباطبایی با الهام از کاربرد آن در قرآن کریم به دست میدهد؛ آنجا که فرعون نگران تغییر دین مردم به دست موسی (علیه السلام) است: (4) «إِنِّی أَخَافُ أَنْ یُبَدِّلَ دِینَکُمْ ....» (5) برخی دین را خضوع و فرمانبرداری نسبت به برنامه یا مقررات معین (6) و عدهای آن را قرارداد الهی برای خردمندان میدانند که شامل اصول و فروع است. (7)
در این مقام، ذکر چند نکته ضروری است: نخست اینکه باید ادیان الهی (وحیانی) را از ادیان بشری (غیر وحیانی) جدا کرد. چرا که ادیان الهی ریشه در غیب دارد و اساس آنها بر وحی و پیام الهی استوار است. انسان سازندهی دین الهی نیست بلکه دریافت کنندهی پیام الهی است که باید در دل به آن ایمان یافته و در عمل به محتوای آن ملتزم شود. چنانکه رهیافت امام رضا (علیه السلام) در تعریف ایمان بر این معنا منطبق است: «ایمان تصدیق قلبی، اقرار زیانی و عمل به ارکان و اعضاء است». (8) حضرت در موضعی دیگر، تفقّه و ژرفنگری در دین الهی را از ویژگیها و شرایط لازم برای درک کامل حقیقت ایمان دانسته، میفرماید: «لایَستکمَل عَبدٌ حَقیقة الایمان حتَّی تکونَ فیه خِصالِ ثَلاث؛ التفقُّه فی الدّین و ...» (9)
نکتهی دیگر آنکه، به نظر برخی از متفکران اساساً تعریف ماهوی از دین با عقل بشر میسّر نیست زیرا تعریف ماهوی شیء، بیان ماهیات و ذاتیات آن و در اصطلاح منطق، تعریف به جنس و فصل یا جنس و رسم (حدّ تام و حدّ ناقص) است. اما تعریف دین به این امور، مطلقاً امکانپذیر نیست. (10) لذا هویت و چیستی دین را باید از خود وحی و پیام الهی، تتّبع و انتزاع نمود. رویکرد امام رضا (علیه السلام) به حقیقت دین نیز، معطوف به اصول و مؤلفههای آن به خصوص مسئلهی توحید و امامت است. تجلّی این هر دو را میتوان در حدیث مشهور «سلسلة الذهب» (11) به وضوح مورد تحلیل و بررسی قرار داد. حضرت (علیه السلام) روایت فوق را چنین بیان میفرماید: «لااله الاّ اللهُ حِصنی فَمَن دخَل حِصنی أمِنَ مِن عَذابی... فَلّما مَرّتِ الراحِلة نادیَ بشروطها و أنا مِن شُروطها». (12) امام (علیه السلام) در این حدیث بر مسئله نجات بخشی دین تأکید ورزیده و شرط رهایی و نجات کلمهی توحید را در ولایت و امامت خود و سایر ائمهی معصومین (علیهم السلام) بیان میدارد.
با توجه به این شواهد میتوان گفت در سیرهی رضوی علاوه بر حقانیت دین به اصل نجاتبخشی هویّت دینی نیز التفات ویژهای مبذول شده است که این خود رهیافتی مؤثر در حل مسئله «دیگر ادیان» به شمار میآید.
3- کثرتگرایی دینی هنجاری در فرهنگ رضوی
کثرتگرایی دینی به عنوان یکی از پاسخهای مهم به مسئلهی «دیگر ادیان» چالش بسیار فراخ دامنی را نزد متألهان و متکلمان به میان آورد.برحسب اینکه مسئله «ما و دیگر ادیان» دقیقاً کدام باشد، پاسخ کثرتگرایانه تنوع مییابد:
(یک) کثرتگرایی دینی «نجات شناختی» (13)
(دو) کثرتگرایی دینی «معرفت شناختی» (14)
(سه) کثرتگرایی دینی «حقیقت شناختی» (15)
(چهار) کثرتگرایی دینی «وظیفه شناختی یا فقهی» (16)
(پنج) کثرتگرایی دینی «اخلاقی» (17)
(شش) کثرتگرایی دینی «هنجاری» (18) (که رهیافت نوشتار حاضر معطوف به این بعد از کثرتگرایی دینی است).
(هفت) کثرتگرایی در تجارب دینی.
بُعد هنجاری از کثرتگرایی دینی، در واقع پاسخی برای سئوال از الگوی رفتار ارتباطی پیروان یک دین خاص در قبال طرفداران سنتهای دینی دیگر است. بر مبنای این نظریه، پیروان دیگر ادیان نیز محترماند. به عنوان مثال مسلمانان وظیفه دارند نسبت به پیروان ادیان دیگر به شیوهی مناسبی رفتار کنند و تسامح نشان دهند. «سختگیری و تعصب، خامی است» (19) در حلّ مسئلهی رفتار با پیروان ادیان، برخی متفکران قائل به تفکیک پلورالیسم در بعد نظری و عملی شده، معتقدند با صرفنظر از حیطهی عقاید، در مقام عمل، پیروان سایر ادیان میتوانند با هم زندگی مسالمتآمیز داشته و رابطهی خود را براساس ارزشهای انسانی و احترام متقابل، تنظیم نمایند؛ «سنّت همه حقجویان عالم اعم از دانشمندان و فیلسوفان و طرفداران ادیان و انبیاء و همهی خداپرستان و حقجویان این بوده که با کسانی که اختلاف داشتند روابط انسانی و محترمانه برقرار کنند و با حفظ کرامت و احترام طرف مقابل به بحث و گفتگو بپردازند». به طورکلی براساس تعالیم اسلام، باید نسبت به همهی انسانها حتی کسانی که به نظر ما، اهل نجات و رستگاری نیستند، احترام و تسامح داشته باشیم. (20) رعایت حقوق طبیعی انسانها، وظیفهای دینی در آموزههای اسلامی است. بهترین بیان در این مقام را در دستور نامهی حکومتی حضرت علی (علیه السلام)، به مالک اشتر میتوان دید که پیروان ادیان غیراسلام نیز برادر محسوب میشوند. (21)
استاد مطهری نیز به مسئلهی کثرتگرایی دینی در بعد هنجاری و رفتاری قائل بوده است: «از نظر اسلام، مسلمانان میتوانند در داخل کشور خود با پیروان ادیان دیگری که ریشهی توحیدی دارند از قبیل یهود و نصاری و مجوس، هرچند بالفعل از توحید منحرف باشند تحت شرایط معینی، همزیستی داشته باشند». (22) اما از تتبّع در زندگی و سیرهی فکری و عملی امام رضا (علیه السلام) چنین برمیآید که ایشان در مسئلهی الگوی رفتار ارتباطی با پیروان سایر ادیان، اهل تسامح و سعهی صدر بودند. حضرت نه تنها به لحاظ فکری و نظری بلکه به لحاظ عملی و سلوک رفتاری نیز چنین بوده است. احترام توأم با رفق و مدارا در مناظرات با سران ادیان و مذاهب، مؤید این مطلب است. (23) ایشان نسبت به اهل عناد، سختگیر بوده اما هرگز کسی را صرفاً به خاطر عقاید خاصی مورد توهین و استهزاء قرار نمیداد. (24)
این سلوک حضرت رضا (علیه السلام) حاکی از آن است که ایشان از هوش هیجانی بسیار بالایی برخوردار بوده و همین، الگوی رفتاری ایشان را مبتنی بر احترام اصیل متقابل، رقم میزد. پرواضح است که یکی از شرایط لازم برای متکلم معاصر- کسی که رسالت تبیین و دفاع از باورهای دینی و تحلیل مسائل نوین کلامی را به عهده دارد- برخورداری از هوش هیجانی بالاست تا بتواند با سعهی صدر، آراء و باورهای دیگر را بشنود و از موضع انکار، باب فهم را نبندد. (25)
میتوان نتیجه گرفت که در فرهنگ رضوی، پلورالیسم دینی «هنجاری» مورد پذیرش بوده است و صلح و همزیستی از اصلیترین اصول مناسبات با پیروان سایر ادیان به شمار میرود. حضرت (علیه السلام) برای رسیدن به این هدف از هر فرصتی بهره میگیرد و تا آنجا که با اهداف و روح کلی اسلام (تشیّع) ناسازگار نباشد، دست دوستی به سوی ادیان و مکاتب دراز میکند. (26)
4- فرهنگ رضوی و ترویج «گفتوگوی اثربخش ادیان»
تتبّع از الگوی رفتاری با پیروان سایر ادیان در سیرهی رضوی، بیارتباط با تلقّی حضرت (علیه السلام) از حقانیت یا بطلان ادیان و شرایع پیشین نیست. دین در جایی به حق و در جایی دیگر به باطل وصف میشود؛ زیرا مجموعهی عقاید و اوصاف اخلاقی و احکام فقهی و حقوقی، یا حق است یا باطل و یا ممزوج از حق و باطل است. قرآن کریم رهآورد انبیاء را دین حق میداند، چون عقاید و اخلاق و مقررات آن، مطابق با واقع است و آنچه مطابق نظام هستی و منسوب به خداوند باشد، حق است. (27) در فرهنگ و سیرهی رضوی که ترجمان وحی الهی است، ادیان آسمانی با همهی جلوههای تاریخیشان، دارای ماهیت واحدند (28) با این وجود تحریف ادیان از مسیر اصلی و حقیقی خود که در طول تاریخ و به دست حکام فرصتطلب صورت گرفته، باعث شد تا ادیان آسمانی در برخی اصول از یکدیگر فاصله گیرند.آنچه امروزه جهان در معرض جهانی شدن (29) به آن نیازمند است، تعامل و گفتگوی ادیان در جهت کم کردن فاصلههای موجود بین ادیان، تألیف قلوب پیروان آنها و یکسو نمودن حرکت انسانها به سوی سعادت است. بر همین اساس قرآن کریم خطاب به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «ما تو را برای همهی انسانها مبعوث کردیم»، (30) چرا که یکی از ویژگیهای منحصر به فرد شریعت مقدس اسلام جهانی بودن و تعلق آن به همهی انسانها از هر نژاد و مکان و آیینی است.
امام رضا (علیه السلام) با توجه به موقعیت زمانی و مکانی خاص خود در دوران ولایتعهدی، گامی مؤثر در راستای رفع اختلافات، آشکار ساختن نواقص موجود در ادیان تحریف شده و اثبات حقانیت اسلام برداشته و شاید به جرأت بتوان گفت که ایشان اولین شخصیتی است که باب «گفت و گوی ادیان» را به جامعهی اسلامی باز کرد. نمود بارز این پدیده را میتوان در مناظرات امام (علیه السلام) با جاثلیق (31) به نمایندگی از آیین مسیحیت، رأس الجالوت (32) به نمایندگی از دین یهود، هیربد (33) موبد بزرگ به نمایندگی از دین زردشت، عمران صابی (34) به نمایندگی از صائبان و عدهای از علماء و سران برهمن، مشاهده کرد. (35)
برخلاف عقیده هانتینگتون- صاحب نظریه برخورد تمدنها- که معتقد است مسیحیت به دلیل تساهل و تسامح، بهترین دین برای سعادت بشر است و اسلام، به جهت آمیختگی با سیاست، نمیتواند در این زمینه مؤثر باشد (36) و همچنین دیدگاه سیّد قطب، مبنی بر اینکه اسلام براساس آیه «لَو کَرِه المُشرکون» (37) باید سلطه داشته باشد، امام رضا (علیه السلام) عملاً اثبات نمود که از دیدگاه اسلام، ادیان آسمانی علیرغم مواضع خلاف ظاهری میتوانند با تکیه بر مواضع وفاق واقعی، به مذاکره و گفتگوی صلحآمیز بپردازند.
از اینرو، اگر آغاز گفتوگوی ادیان و تقریب مذاهب را در عصر حیات ثامن الحجج (علیه السلام) بدانیم، چندان به بیراهه نرفتهایم؛ چه اینکه در زمان ایشان دست کم دو نوع گفت و گو رایج بوده است: گفت و گوی «درون مذهبی» که همان بحث تقریب مذاهب اسلامی را شامل میشود و گفت و گوی «برون مذهبی» که معنای امروزی آن گفت و گوی ادیان است. سیرهی ارتباطی حضرت با پیروان سایر ادیان، مبیّن آن است که شناخت جهان و حقایق عالم در گرو فهم فرهنگهای جهانی است. بنابراین لازمه گفت و گوی سنتهای دینی و توفیق در رفتار ارتباطی با نوع بشر، وسعت شناخت فرهنگها و ادیان مختلف است. تسلط کامل حضرت بر لغات و زبانهای زنده جهان و آشنایی با فرهنگ معرفتی و متون سایر ادیان و مکاتب، سندی گویا و شاهدی عملی بر این مدّعاست.
5- شاخصهای الگوی رفتار ارتباطی با پیروان «دیگر ادیان» در سیره رضوی
با سیری در حیات فکری امام رضا (علیه السلام) و نهضت علمی که توسط آن حضرت شروع شد، میتوان دریافت که در زمانی که غرب در قرون وسطی سیر قهقرایی انحطاط فرهنگی را پشت سر میگذاشت و روز به روز حلقه محاصره فرهنگ و اندیشه آنان تنگتر میگشت و حکمت اسکولاستیک کلیسایی، حاکمیت قهّارانه خود را بر هر حکمت و فکرت دیگری میگستراند، در مقابل، اندیشه اسلامی و فرهنگ مترقّی رضوی با تبلیغ و ترویج حریّت و آزادگی فکری نه تنها بر اندیشههای مخالف برنمیآشفت بلکه با رویی گشاده و آغوشی گشوده، هر اشکال و شبههای را پاسخ میداد و برتری خود را نه در حذف که در مواجه با اندیشههای مخالف جستجو میکرد. این رویّهی آزادمنشانه حضرت رضا (علیه السلام) دست کم چند نتیجه در برداشت:یک) مُهر تأیید بر تبادل اندیشه و آزادی فکر و بیان
دو) اثبات حقّانیت اسلام به شیوهای منطقی، عقلی و علمی
سه) فرهنگ سازی و ارائه الگوی رفتاری در ارتباط با پیروان سایر ادیان و مذاهب
یکی از مباحث مهمی که میتواند الگوها و مدلهای تعلیمی- تربیتی و حاوی سبک و شیوهی موفق در بحث و مناظره را ارائه کند، بررسی ویژگیهای بحثی و روشهای کاربردی آن حضرت در مناظره و مباحثه است که این خود، پژوهشی مستقل و مفصّل میطلبد. لیکن به اقتضای تناسب بحث، به چند نکته از این ویژگیها، به عنوان شاخصهای الگوی رفتار ارتباطی با پیروان دیگر ادیان، اشاره میگردد:
1-5- التزام به اخلاق انسانی (احترام و مهرورزی)
اخلاق، یکی از عناصر مهم شخصیت انسان است و کاشف کیفیت ذات و حاکی درون اوست که درجه رسوخ ایمان را در وی نشان میدهد. امام رضا (علیه السلام) همچون جدّ بزرگوارش در اخلاق، نمونه و الگو بوده، در زندگی فردی و اجتماعی، خُلق والای پیامبر را حکایت میکرد. چنانکه گفتهاند: «در اخلاق او پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جلوهگر میشود چرا که او برخاسته از ریشههای نبوی است». (38)از اینرو، حضرت دوستی عام و خاص را به خود جلب فرموده بود. انسانیت امام (علیه السلام) یگانه و بیمانند و در حقیقت، تجلّی روح نبوت و مصداق رسالتی است که خود آن حضرت، یکی از حافظان و وارثان اسرار آن به شمار میرود. از ابراهیم بن عباس صولی نقل شده که گفته است: «من ابی الحسن الرضا را هرگز ندیدم در سخن گفتن با کسی درشتی کند، هرگز ندیدم سخن کسی را پیش از فراغ از آن قطع کند، هرگز درخواست کسی را که قادر به انجام دادن آن نبود، رد نفرمود... (تا آنجا که میگوید) هرکه بگوید در فضیلت، کسی را مانند او دیده، از او باور نکنید». (39) امام رضا (علیه السلام) رسالت اخلاقی خود را اینگونه نمایان میسازد و نشان میدهد که این شیوهی پیامبرگونهای است که میتوان بدان به اوج کمالات انسانی رسید و به بلندای عظمت واقعی گام برداشت و به همین اخلاق و رفتار است که میتوان اصالت و عمق ایمان و علوّ ذات و بلندی مقام انسان را شناخت. حضرت (علیه السلام) الگوی اسلام را در روابط میان انسانها با برخی اعمال خود که تراویده از رفتار یک انسان کامل و حقیقی است، بیان میفرماید. آنچنان که میتوان دریافت که از نظر حقوق جامعه و رعایت شرف انسانی، هرگونه امتیاز طبقاتی و هر نوع برتریجویی فردی و اجتماعی را لغو کرده است و تنها تفاوتی که بین انسانها در نظر گرفته، فرمانبرداری خدا و نافرمانی اوست. (40) به طور نمونه، شخصی به امام عرض کرد: «به خدا سوگند در روی زمین از حیث نَسب کسی از شما برتر نیست، امام به آن شخص فرمود تقوا به آنان برتری داد و فرمانبرداری خدا، آنان را بدان مقام رسانید». (41) رفتار و برخورد امام رضا (علیه السلام) نسبت به پیروان ادیان و فِرق مختلف، عادلانه و عاقلانه و به دور از ظلم و تبعیض و مبتنی بر انصاف و انسانیت و مهرورزی بود. (42)
بیشتر بخوانید: سیرهی ارتباطی امام رضا (ع) از مدینه تا مرو
از باب مثال، یاسر خدمتگزار امام میگوید: «از نیشابور نامهای به مأمون رسید به این مضمون که مردی زردشتی هنگام مرگ وصیت کرده ثروت زیادی را که از او باقی مانده میان فقرا و بینوایان تقسیم کنند. قاضی نیشابوری آن اموال را میان مسلمانان تقسیم کرده است. مأمون به امام رضا (علیه السلام) عرض کرد: ای سرور من در این موضوع چه میفرمایید؟ امام فرمود: زردشتیان برای بینوایان مسلمان وصیت نمیکنند. نامهای به قاضی نیشابور بنویس تا همان مقدار از مالیات مسلمانان بردارد و به بینوایان زردشتی بدهد». (43)
بُعد دیگری از الگوی رفتار رضوی را در اخلاق و آداب مناظرات حضرت با سران ادیان و مذاهب، میتوان یافت زیرا با تأمل در زبان گفتوگوهای امام رضا (علیه السلام) میتوان دریافت که مذاکرات ایشان با سایر ادیان، فاقد هرگونه خودرأیی و چیرهطلبی بوده، با مناظرات متداول- که به قصد تحقیر و اسکات خصم صورت میگرفت- کاملاً متفاوت است. روش حضرت، بیان روشنگرانهی معارف الهی و آزاد گذاشتن طرف مقابل در پذیرش یا عدم پذیرش- و نه تحمیل عقیده شخصی- است. (44) بنابراین الگوی رفتار ارتباطی با دیگر ادیان در سیرهی رضوی، مبتنی بر اخلاق و بردباری و شناخت حق مخالفان است. در اشعار منسوب به امام رضا (علیه السلام) جلوههای اخلاقی این الگو و مدل رفتاری، به نیکی هویداست. به عنوان نمونه، حضرت این ابیات را در پاسخ به درخواست مأمون قرائت فرمود:
«هرگاه در مقابل کسی قرار گیرم که از او ناراحتی میبینم از سه حال خارج نیست: یا او فردی است که شخصیتش پایینتر از من است، یا موازی و مطابق من است و یا بالاتر و رفیعتر از من». (45)
1- اگر گرفتار جهالت کسی شوم که شخصیتش پایینتر از من است، نفس خویش را باز میدارم از اینکه با نادانی او به مقابله برخیزد.
2- و اگر در خردمندی، مانند من و شأنش مطابق من باشد، با حلم و بردباری رفتار میکنم تا از مثل خود برتری جویم و از وی بالاتر باشم.
3- و اگر در فضیلت و خِرد از او کمتر باشم، حق تقدّم فضل و برتری را به او میدهم و خودداری مینمایم.
2-5- مخاطبشناسی و آشنایی با زبان و متون مقدس سایر ادیان
طبق اسناد تاریخی و روایی معتبر، حضرت رضا (علیه السلام) به زبانهای مختلف آن روزگار آشنایی داشت و با زبان متداول و رسمی مخاطب- از هر قوم و آیینی- با وی گفتگو میکرد. (46) مناظرهی مشهور امام در بصره با عالمان و سران ادیان و مذاهب، مؤید این مطلب است. شخصی به نام عمرو بن هدّاب به امام عرض کرد: محمدبن فضل مدّعی است که شما به آنچه خدا نازل کرده است عالمید و با هر لغت و زبانی آشنا هستید. امام فرمود: او راست گفته است، میتوانید امتحان کنید! عمروبن هدّاب: قبل از هر چیز دربارهی آشنایی با زبانها و لغات مختلف، تو را میآزماییم. ما افرادی از زبانهای مختلف رومی، هندی، فارسی و ترکی در اینجا حاضر کردهایم تا با شما در اینباره سخن بگویند. امام: هرچه دوست دارند به زبان آنان به تمام مسائل پاسخ داد به طوری که مایهی تعجب و حیرت مردم گردید. و همهی آنان که با حضرت سخن گفتهاند اعتراف کردند که حضرت نسبت به زبان آنان از خودشان آشناتر است. (47) شیوهی خاص حضرت در گفتگو با سران ادیان و مکاتب مختلف اقتضاء میکرد تا ضمن احترام به عقاید، مقدّسات و کتب آسمانی ایشان، با زبان، منطق و مکتب خودشان آنها را قانع نماید. این مطلب از فحوای کلام خود امام قابل فهم است که فرمود: «من با اهل تورات به توراتشان، با اهل انجیل به انجیلشان، با موبدان به شیوهی پارسیشان، با رومیان به روش خودشان و با اهل بحث و گفتگو به زبانهای خودشان، استدلال کرده همه را به تصدیق خود وا میدارم...». (48)بدون شک اگر برای غیرمسلمانان و پیروان دیگر ادیان به ادله قرآنی استدلال شود، نخواهد پذیرفت، چه اینکه هنوز حجیّت و حقانیت قرآن برای ایشان اثبات نگردیده است. چنانکه از کلام «جاثلیق» نیز استفاده میشود که وقتی مأمون از او دعوت به مناظره با امام (علیه السلام) کرد در جواب گفت: «کیفَ أحاج رجلاً یحتج علی بکتاب أنا مُنکره» امام رضا (علیه السلام) در جوابش فرمود: «یا نصرانی فإن احتججتُ علیکَ بانجیلک أتقربه؟» (49) این پیشنهاد و اعلام آمادگی حضرت (علیه السلام) به گفتگو با عالم مسیحی بر مبنای اعتقادی شخص مخاطب، مظهر توانمندی علمی امام (علیه السلام) و تسلط وی بر آموزههای اعتقادی ادیان و مکاتب مختلف است که این خود بخشی از ابعاد و جنبههای الگوی رفتاری امام را تشکیل میدهد.
برای اثبات برتری علمی امام رضا (علیه السلام) بر دیگر مردمان نیازی به گواهی هیچ کس نیست بلکه کافی است در کتب حدیث، تتبع و تأمل گردد که سرشار از تعالیم و بیانات آن حضرت در علوم و فنون مختلف است. (50) به نحوی که هر انسانی در هر مرتبه از علم و معرفت باشد چارهای جز اعتراف و احساس عجز و قصور در برابر مقام شامخ علمی آن حضرت ندارد. لیکن از باب استناد، به برخی از روایات و شواهد تاریخی بر مقام علمی امام (علیه السلام) اشاره میگردد:
یک)
از ابراهیم ابن عباس صولی نقل شده که گفته است: «من ندیدم از امام رضا (علیه السلام) پرسشی شود که او آن را نداند و داناتری از او به آنچه تا زمانش بر روزگار گذشته است ندیدهام. مأمون با پرسش از هر چیزی آن حضرت را میآموزد و امام (علیه السلام) او را پاسخ میفرمود، در حالی که تمامی پاسخهای آن حضرت، مأخوذ از قرآن و مستند به آن بود». (51)دو)
رجاء بن ابی ضحّاک نقل میکند که آن حضرت در هیچ شهری وارد نمیشد مگر اینکه مردم از هر سو به او رو میآوردند و مسائل دینی را از آن امام میپرسیدند و پاسخ قانع کننده دریافت مینمودند تا جایی که مأمون خطاب به رجاء گفت: «او (علی بن موسی الرضا) بهترین و داناترین و عابدترین مردم روی زمین است». (52)سه)
همچنین مأمون در داستان ولایتعهدی امام، به این حقیقت اعتراف نموده، میگوید: «من کسی را در روی زمین دانشمندتر از این مرد نمیدانم». (53)چهار)
از اباصلت هروی نقل شده که امام (علیه السلام) جلسات متعددی با دانشمندان و سران ادیان و مذاهب مختلف داشته که رفتار اخلاقی و منطق علمی حضرت در این نشستها، ثمرهای جز مغلوب شدن و اقرار به عجز و ناتوانی علمی آنها و اعتراف به فضل و برتری امام به عنوان نماینده و زعیم مکتب اسلام دربرنداشت. (54)پنج)
در روایت دیگری به نقل از خود علی بن موسی الرضا آمده است: «من در روضهی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مینشستم و دانشمندان در مدینه زیاد بودند، چون یکی از ایشان در مسئلهای ناتوان میشد، همگی متوجه من گردیده و مسائل را نزد من میفرستادند و پاسخ را دریافت میکردند». (55) بنابراین بیجهت و دور از انتظار نیست که از بین ائمه هدی (علیهم السلام)، حضرت رضا (علیه السلام) را «عالم آل محمد» لقب دادهاند. (56)اما درباره «مخاطبشناسی»- که از مهمترین شاخصهای الگوی رفتار ارتباطی به شمار میرود- باید گفت که آن حضرت وظیفهی خویش را تکلّم به میزان عقول مخاطبین دانسته و با درک صحیح از تفاوت استعداد و توان وجودی انسانها، بدون ورود به مباحث پیچیدهی علمی و تعرض به ظرافتهای فنّی و تخصصی به پاسخگویی مشکلات و معضلات فکری و عقیدتی آنان میپرداخت.
میتوان در شیوهی استدلالی امام (علیه السلام)، روشهای نوین و دقیقی را کنکاش نمود از آن جمله توجه به پارادایم مخاطبان و در نظر گرفتن فضای فکری و فرهنگی انسانهاست. توضیح آنکه امام با تشخیص ضرورت، در مقابل بعضی از مخاطبان صرفاً به پاسخی اقناعی اکتفا نموده و از بیان پاسخ تفصیلی و عمیق علمی خودداری میفرمود. به عنوان نمونه، شخصی از «ثنویه» خدمت حضرت رسیده و طلب دلیل بر وجود خداوند میکند. ایشان با توجه به میزان فهم و قدرت شناخت وی به پاسخی اقناعی اکتفا نموده، میفرماید: «این که تو میگویی خداوند دو تاست، خود دلیل بر یکتایی است زیرا تو «دومی» را نمیخوانی مگر آنکه اولی را اثبات کنی. پس اولی مورد اتفاق همگان بوده و دومی محل اختلاف است». (57) همانطور که ملاحظه میشود آن حضرت در این مرحله از استدلال به اثبات خدای واحد اکتفا نموده و خدای دوم را در مرحله شک وامینهد. دیگر برهانی بر نفی و انکار «دومی» اقامه نفرموده، با آنکه برهان اصیل، برهان مرکّب است یعنی برهانی که متشکل از یک اثبات و یک سلب بوده و به عبارت دیگر واجد دو حیث حجیّت اقناعی و الزامی باشد حال آنکه استدلال مذکور در سخن امام (علیه السلام) صرفاً به جنبهی اقناعی نظر دارد و این نیست مگر همان «مخاطب شناسی» و رعایت ظرف فکری مخاطب در آن موقعیت خاص.
3-5- آزادی فکر و بیان (به رسمیت شناختن حق فکر و سئوال برای پیروان دیگر ادیان)
یکی از مهمترین ویژگیهای پارادایم فکری و فرهنگی عصر رضوی را میتوان آزادی نسبی در اندیشه و بیان دانست که حضور عالمان غیرمسلمان و بروز اندیشههای گوناگون در قالب مباحثات و مناظرات آزادانه، از لوازم مهم این پدیده تلقّی میشود. بیتردید، مبنای اساسی این رفتار و مِتُد عملی امام رضا (علیه السلام) با پیروان سایر ادیان، الگوهای رفتاری قرآن کریم و استمرار سیرهی نبوی است. چه اینکه حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز در دیپلماسی مترقّی خود با سران کشورهای غیرمسلمان- همچون خسروپرویز پادشاه ایران، قیصر سلطان روم، نجاشی پادشاه حبشه و ...- رفتاری مبتنی بر اخلاق قرآنی اتخاذ نموده (58) نامههای دعوت خود را با این آیه از قرآن کریم آغاز میفرمود: «بگو ای اهل کتاب بیایید به سوی یک کلمه که میان ما و شما مشترک و یکسان است، پرستش نکنیم جز خدای یکتا را و برای او شریکی نگیریم و بعضی، بعضی دیگر را پروردگار خویش نشناسیم». (59)بدون شک، مهمترین مسئلهای که امروز توجه بشر- به ویژه دینداران و متدینان- را به خود جلب کرده، آزادی فکر و عقیده است. چنانکه در مقدمهی اعلامیهی حقوق بشر، ظهور دنیایی که در آن، افراد بشر در بیان عقیده، آزاد و از ترس و فقر فارغ باشند به عنوان بالاترین آرمان بشری اعلام شده است. (60) در همین اعلامیه آمده است: «هر کس، حق آزادی عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد». (61)
در این مقام سئوالی مطرح میشود که آیا انسان حق دارد در مسائل اعتقادی فکر کند؟ اگر واقعاً سئوال و شبههای برایش پیش آمد و شکی در دلش پدیدار گشت، حق سئوال دارد؟ در پاسخ به این پرسش میتوان گفت، در منطق اسلام و قرآن نه تنها آزادی در فکر و بیان جائز است بلکه گاهی واجب و ضروری نیز هست و از نظر اندیشمندانی چون استاد مطهری، این خود یکی از امتیازات بزرگ اسلام نسبت به سایر ادیان است. (62) از اینرو، امام خمینی (ره) در پیام خود- در آستانهی بازگشایی دانشگاهها- فرمود: «اسلام، دین مستند به برهان و متکی به منطق است و از آزادی بیان و قلم نمیهراسد». (63) اسلام با رویکردی منطقی و برهانی، همه را به حقیقت راهنمایی کرده و به مخالفان خود- به ویژه اهل کتاب- بارها فرموده دلیل و برهانتان را بیاورید اگر راست میگویید. (64)
یکی از عوامل مهم ظهور نهضت کلامی و رونق مباحث دینی و عقیدتی در عصر رضوی، التفات ویژه حضرت رضا (علیه السلام) به آزادی انسان- به خصوص در ساحت فکر و اندیشه- است. (65) و به رسمیت شناختن حق سئوال و پرسش برای مخاطب، از لوازم آزادی فکر و بیان به شمار میآید. تتبّع در تاریخ و سیرهی رضوی، پایبندی عملی حضرت (علیه السلام) به لوازم خطیر و حساس این نوع آزادی را نشان میدهد. مثلاً، امام (علیه السلام) در یکی از مناظرات بصره به یکی از یارانش فرمود: «تمام کسانی را که در جلسهی محمدبن فضل حاضر بودند و بقیه شیعیان ما را دعوت کن، جاثلیق مسیحی و رأس الجالوت یهودی را نیز فراخوان و از آنان بخواه که در جلسه هرچه میخواهند از من بپرسند». (66)
سعهی صدر امام (علیه السلام) و احترام به حقوق طبیعی مخاطبین- به ویژه حق آزادی فکر و بیان- یکی دیگر از شاخصهای الگوی رفتار ارتباطی با پیروان سایر ادیان را در فرهنگ رضوی، رقم میزند.- اما آیا از نظر اسلام- و به طور خاص در فرهنگ رضوی- هر عقیدهای آزاد است؟ طبق اصل قرآنی «عدم اکراه در دین»، انسان در انتخاب دین و ایمان خود، مختار و آزاد است (67) نظر به این اصل کلی، آیا انسان در داشتن و ابراز هر عقیدهای- ولو خرافه و باطل- نیز آزاد است؟ قطعاً پاسخ این سئوال، منفی است و هرگز اسلام اجازه نمیدهد که انسان، اسیر اینگونه خرافات باشد. بلکه اساساً مبارزات اسلام و همهی انبیای الهی برای از میان بردن این نوع عقاید انحرافی و باطل بوده است.
برای حلّ این مسئله- که اگر دین آزاد است پس چرا بشر نسبت به اینگونه عقاید، آزاد نیست- باید میان «آزادی فکر» و «آزادی عقیده» فرق گذاشت. آنچه مورد حمایت و تأیید اسلام بوده، آزادی فکر است و نه آزادی عقیده. توضیح مطلب آنکه عقیده وقتی محترم است که از راه فکر آزاد پدید آمده باشد، نه از روی تقلید، تعصب، جهل، عادت و امثال آن. (68)
مسئله تفکیک آزادی «فکر» و «عقیده» در فرهنگ و سیرهی رضوی، کاملاً مشهود و قابل فهم است. نمود آزادی فکر و بیان را میتوان در نهضت کلامی و حضور فعال فرقههای اعتقادی در عصر امام رضا (علیه السلام) جستجو کرد. با این وجود، امام در عین به رسمیت شناختن حق آزادی اندیشه و بیان برای مخالفان و پیروان ادیان، هدف عمدهای که از مناظرات کلامی خود دنبال میکند، اثبات حقانیت و برتری اسلام و عقیدهی بر حق تشیّع با اتکاء به منطق و برهان است. (69) چنانکه بر طبق گزارش اباصلت هروی، در مناظرهی حضرت با پیروان مذاهب و مکاتب مختلف از یهود و نصاری و مجوس و صابئین و سایر فرق و نحل، هر کس در برابر آن حضرت، ایراد شبهه و ابراز عقیده مینمود، با پاسخ منطقی و دندانشکن روبهرو میگردید. (70)
4-5- مدارا و «تسامح دینی»
رفق و مدارا و «تسامح دینی»، از دیگر شاخصهای الگوی رفتاری با پیروان سایر ادیان و مذاهب در فرهنگ رضوی است. شاید به صراحت بتوان گفت یکی از بزرگترین ضربههایی که دینداری و دینباوری در طول تاریخ چند هزار سالهی تمدن مدوّن دینی از سوی خود دینداران و حامیان متعصب مذهبی وارد شده، همین روحیهی سختگیری و عدم تسامح دینی بوده است. در حالی که به روایت تاریخ از زندگی و سیرهی انبیای سلف- به ویژه شخص رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمهی اطهار (علیهم السلام)- این بزرگواران همواره از مصادیق بارز چنین روحیه و نگرشی بودهاند. (71)از دیدگاه قرآن نیز، انتخاب دینداری، امری اختیاری است و هیچ کس را نمیتوان و نباید با اکراه و خشونت، به پذیرش دین وادار نمود. (72) از همینرو پیامبران الهی با اوصاف «بشیر» و «نذیر» و «آورندهی بلاغ» توصیف شدهاند. (73) در همین راستا در سورهی بقره، تعبیر رسای «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ» (74) را به عنوان اتمام حجّت بر دینداران بیان میدارد که هیچ کس را در هیچ شرایطی نمیتوان به اکراه و اضطرار، وادار به اعتراف و پذیرش دین و عقیدهای نمود. طبیعتاً وقتی نتوان دین و آئین خاصی را به کسی تحمیل کرد، تنوع آئینها و اعتقادات دینی پدید میآید و صاحبان ادیان مختلف با حفظ حقوق و احترام به عقاید یکدیگر با رواداری و مدارا در کنار هم به سر میبرند. (75) بنا بر روایت قرآن، نه تنها اصل ادیان و شرایع که مناسک دینی هم متعدد و متنوع است؛ «وَ لِکُلِّ اُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَکاً» و ما برای هر امتی، شریعت و معبدی مقرر فرمودیم. بنابراین ادب مسلمانی حکم میکند که پیروان دین حق، بیمورد به سختگیری و خشونت و انتقاد از آداب و مناسک دیگران نپردازند و بیدلیل تخم نفاق و دشمنی را در قلوب آنان نکارند که «متاع کفر و دین، بیمشتری نیست». به هرجهت از آیات قرآن برمیآید که صاحبان ادیان مختلف میتوانند با پذیرش خطوط کلی و مواضع مشترک دینی، در کنار یکدیگر زندگی تؤام با مدارا و تسامح داشته باشند. (76)
توجه به این نکته نیز ضروری است که تساهل و تسامح دینی با پیروان دیگر ادیان و آزاد گذاشتن آنها در اندیشه و بیان، به معنای حقانیت مطلق و حتی نجات و سعادتنمدی همهی آنها در آخرت نیست. توضیح آن که اگر بررسی آراء و عقاید به لحاظ آخرت باشد، فقط یکی حق است و رهرو یک راه اهل نجات است، ولی اگر به لحاظ دنیا باشد انسانها با ادیان و عقاید متعدّد میتوانند در کمال رفق و مدارا و رواداری دینی با هم زندگی کنند.
امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) نسبت به پیروان ادیان و فرق مختلف، برخوردی مسامحهآمیز داشته است. سلوک حضرت با عالمان مذاهب و سران ادیان به نحوی است که برخی از پیروان این فرق، به اشتباهات خود در مسائل اعتقادی و کلامی، اعتراف نموده و گاهی با امام به مباحثه میپرداختند و ایشان نیز با تساهل و تسامح و به دور از تعصّب و سختگیری، به بحث میپرداخت. امام (علیه السلام) نه تنها با عالمان و خواص ادیان برخورد درست و شایستهای داشت بلکه نسبت به عوام و تودهی این فرقهها نیز با رفق و مدارا رفتار مینمود. (77) لطف و مدارای امام (علیه السلام) در رفتار با غیرمسلمانان و حتی مخالفان به حدی است که راوی میگوید: «به امام رضا گفتم برای پدر و مادرم دعا کنم با اینکه حق امامان و آل پیامبر را نشناختند. امام فرمود: به آنها دعا کن و صدقه برای آنها بده و اگر در قید حیات هستند و حق را نمیشناسند، با آنها مدارا کن زیرا رسول خدا فرمود: خداوند مرا با رحمت مبعوث نمود نه با درشتی و نامهربانی». (78) در اهمیت رفق و مدارا با دیگر انسانها در فرهنگ و سیرهی رضوی همین بس که حضرت (علیه السلام) یکی از خصوصیات مؤمن حقیقی را مدارا کردن با مردم معرفی مینماید. چرا که به قول ایشان، خداوند عزّوجلّ، پیامبرش را به مدارای با بندگان، امر فرموده است. (79) دربارهی سیره عملی حضرت رضا (علیه السلام) باید گفت که امام با اتّصال به منبع معرفتی وحی و با اتّکاء به سنت و سیرهی پیامبر و ائمه (علیهم السلام)- که خود الگو و نمونه عملی برای جامعه اسلامی به شمار میروند- با رفتار دوستانه و مسالمتآمیز خود با مخالفان غیرمسلمان، در واقع شاخصهای الگوی رفتار ارتباطی با پیروان سایر ادیان و مذاهب را تتمیم و تکمیل نمود. چنانکه این رهیافت در سیرهی عملی و مناظرات علمی حضرت با سران و پیروان ادیان و مکاتب عصر، کاملاً مشهود است. گاهی در لحن کلام و طرز رفتار امام رضا (علیه السلام) نوعی قاطعیت و شدت عمل و برخورد صریح دیده میشود و گاهی ملایمت و نرمش و انعطاف و تسامح. این تفاوت، بستگی به موارد و مواضع مختلف دارد. در مورد مسائلی که جنبهی اصولی دارد و با مبانی، خط فکری و عقیدهی حق در تضاد و تنافی باشد- نظیر مباحث توحید و امامت و ... در اینگونه موارد، امام (علیه السلام) سازشناپذیر، حسّاس، دقیق، بیگذشت و بدون اغماض و انعطاف است. ولی در سایر موارد، آنجا که به معاشرتهای انسانی و حقوق شخصی و زمینههای رفتاری و هنجاری مربوط میشود، اهل عفو و گذشت و اغماض و تسامح است. بنابراین ملاک و راز تفاوت در برخوردهای گوناگون حضرت را باید در این مسئله جستجو نمود.
5-5- همزیستی مسالمتآمیز با پیروان سایر ادیان
از دیگر خصوصیات الگوی رفتار ارتباطی با پیروان سایر ادیان در فرهنگ رضوی، همزیستی مسالمتآمیز با آنهاست. از مطالعهی احادیث و روایات چنین برمیآید که زندگی آرام و صلحآمیز و ایجاد رابطهی محبت و مودّت با بیگانگان امری است که مسلمانان در روابط خود میتوانند از آن الگو و بهره گیرند. چه اینکه اسلام، آئین فطرت است و هرگز با احساسات طبیعی و انسانی بشر، ضدیّت ندارد. (80)امام رضا (علیه السلام) در روابط خود با پیروان دیگر ادیان و مکاتب، به این نکته توجه دارد که با ایجاد جوّ آرام و موّدتآمیز میتواند با مخالفان عقیدتی خود به گفتوگو و جدال أحسن بپردازد. بیشک، گنجینهی احادیث پربار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمهی اطهار (علیهم السلام) میتواند مکمّل این الگوی رفتاری باشد. چه اینکه پیشوایان اسلام، پیوسته به رعایت عدالت و انصاف، ادای حقوق و پرهیز از آزار و اذیت پیروان مذاهب، توصیه مینمودند که از باب تیمّن به چند نمونه از آن اشاره میگردد:
روایت اول از نبی (صلی الله علیه و آله و سلم): «هر کس اهل ذمّه (مسیحی، یهودی و زردشتی که در پناه اسلام است) را آزار رساند، دشمن او خواهم بود و هر کس من دشمن او باشم روز قیامت دشمنی خود را بر او آشکار خواهم کرد». (81)
روایت دوم از نبی (صلی الله علیه و آله و سلم): «هر کس به یکی از معاهدان اسلام، ستم روا دارد و بالاتر از طاقت او تکلیفی بر او تحمیل نماید، روز قیامت خودم دشمن او خواهم بود». (82)
روایت سوم از نبی (صلی الله علیه و آله و سلم): «هر کس اهل ذمه را آزار رساند، مرا آزار رسانده است». (83)
روایت چهارم از نبی (صلی الله علیه و آله و سلم): «به فقیران از پیروان همهی ادیان الهی صدقه بدهید». (84)
روایت پنجم: امام علی (علیه السلام) در بخشی از نامهاش به مالک اشتر میفرماید: «ای مالک! مهربان باش و رعیت را با چشمی پرعاطفه و سینهای لبریز از محبت بنگر. زنهار که چون درندهای به غارت جان و مال آنان بپردازی؛ چرا که فرمانبرداران تو از دو صنف بیرون نیستند؛ یا مسلمان و برادر دینی تو هستند و یا پیروان مذهب بیگانهاند که در این صورت همانند تو انسانند». (85) جالب توجه اینکه مالک اشتر فرمانروای ملتی شده بود که به تبعیت سیاسی حکومت اسلامی درآمده ولی اکثریت آن مسیحی و اقلیت آن مسلمان بودند. برای اداره چنین کشوری، امام (علیه السلام) چنان به مراعات حداکثر مصالح و منافع عمومی مردم مصر دستور میدهد که گویی میان آنان حتی یک مسلمان وجود ندارد. (86)
امّا دربارهی سیره عملی حضرت رضا (علیه السلام) باید گفت که امام با اتّصال به منبع معرفتی وحی و با اتّکاء به سنت و سیرهی پیامبر و ائمه (علیهم السلام)- که خود الگو و نمونه عملی برای جامعه اسلامی به شمار میروند- با رفتار دوستانه و مسالمتآمیز خود با مخالفان غیرمسلمان، در واقع شاخصهای الگوی رفتار ارتباطی با پیروان سایر ادیان و مذاهب را تتمیم و تکمیل نمود. چنانکه این رهیافت در سیرهی عملی و مناظرات علمی حضرت با سران و پیروان ادیان و مکاتب عصر، کاملاً مشهود است. (87)
این بحث را با ابیاتی از اشعار منسوب به حضرت رضا (علیه السلام) پیرامون صلح و سازش و الگوی رفتاری با مخالفان مزیّن میکنیم. توضیح آنکه حضرت این ابیات را بنا به درخواست مأمون به عنوان بهترین شعری که در جذب دشمن گفته شده تا جایی که دشمنی او به دوستی بدل گردد- چنین قرائت فرمود:
1- وَ ذی غِلَّهٍ سالمَتهُ فَقَهرتُهُ فَأوقَرتُهُ مِنّی لِعَفوِ التَّجمُّلِ
2- وَ مَن لایُدافِع سَیّیئاتِ عدُوِّه بِإحسانِه لَم یأخُذِ الطَّولَ مِن عَلِ (88)
3- وَ لَم أرَ فی الأشیاءِ أسرَعَ مَهلَکاً لِغِمرِ قَدیمٍ مِن وَدادٍ مُعَجَّلِ (89)
ترجمه:
1- بسا دشمن پُرکینهای که با او صلح و سازش کردم و بر وی غالب آمدم پس او را زیر بار عفو و بخشش برده و (گرانبار) بزرگوار نمودهام.
2- و هر کسی که بدیها و اعمال زشت دشمن خویش را با احسان و نیکی از خود دفع نکند، در احسان و بخشش به روش بزرگواران و برتران عمل نکرده است.
3- و برای از بین بردن کینههای قدیمی، هیچ چیز را از دوستی و مودّت و مهربانی باشتاب، بهتر و سریعتر نیافتم.
نتیجه
در این پژوهش تلاش گردید تا از اندیشه و مُد رفتاری امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در زمینهی ارتباط با پیروان سایر ادیان، الگویی نظری و عملی در مقیاسی جهانی استنباط و ارائه شود. رفتار و سلوک امام (علیه السلام) مبیّن آن است که مسلمانان در جهان امروزی نباید مسکوت و منزوی باشند بلکه وظیفهی دینی آنهاست که با رعایت اخلاق و حقوق انسانی و گفتگو با ادیان مختلف به نشر افکار و اندیشههای اهل بیت و جهانیسازی مکتب اسلام بپردازند. چرا که اساساً اندیشههای معصومین (علیهم السلام) وجههی جهانی دارد و به لحاظ اتصال به وحی، جاودانه است. جاودانگی و جهان شمولی این تعالیم از عملکرد ائمهی اطهار (علیهم السلام) در زمان خود و کارآیی و اثربخشی آن در عصر حاضر استنباط میگردد.نتایج این پژوهش را میتوان در چند مورد جمعبندی کرد:
1- رویکرد امام رضا (علیه السلام) به مسئلهی ادیان، وحدتگرا است؛ یعنی حقیقت و گوهر تمام ادیان نزد ایشان، یکی است.
2- در سیرهی رضوی، علاوه بر «حقّانیت» دین، بر اصل «نجاتبخشی» هویّت دینی نیز تأکید شده است که این مسئله، خود رهیافتی مؤثر در حل معضله «دیگر ادیان» به شمار میآید.
3- پلورالیسم یا کثرتگرایی دینی، به عنوان پاسخی مؤثر و راهگشا به مسئله رفتار ارتباطی با پیروان سایر ادیان، دارای وجوه و ابعادی گوناگون است که عبارتند از بُعد نجات شناختی، حقیقت شناختی، وظیفه شناختی یا فقهی، معرفت شناختی، اخلاقی و هنجاری.
4- در فرهنگ رضوی، کثرتگرایی دینی در بُعد هنجاری (رفتاری) به معنای صلح و همزیستی و مناسبات انسانی با پیروان سایر ادیان، مسلّم و مورد پذیرش است.
5- رهآورد دیگر، به دست آوردن مهمترین ویژگیها و شاخصهای الگوی رفتار ارتباطی با پیروان دیگر ادیان، از سیرهی رضوی است که عبارتند از: 1- التزام به اخلاق انسانی و احترام و مهرورزی نسبت به آنها، 2- مخاطبشناسی و آشنایی با زبان و متون مقدس ادیان، 3- آزادی فکر و بیان و به رسمیت شناختن حق سئوال برای پیروان ادیان. 4- مدارا و تسامح دینی، 5- همزیستی مسالمتآمیز با غیرمسلمانان.
نمایش پی نوشت ها:
1- تفصیل سخن در باب مختلف و مندرج در معضله «دیگر ادیان» را مراجعه کنید به: زینب برخورداری، «پلورالیسم دینی از مسئله نما تا مسئله» مجله تخصصی الهیات و حقوق، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، سال 5، ش18، زمستان 1384.
2- محمدبن مکرم ابن منظور، لسان العرب، (قسم، ادب الحوزه، 1405)؛ عبدالملک بن محمد ثعالبی، فقه اللغه و اسرار العربیه، (مصر، المطبعه مصطفی البابی، 1318ق)؛ محمدبن یعقوب فیروزآبادی، قاموس اللغه، ترجمه محمد یحیی بن محمد شفیع قزوینی، (نشر رازی، ذیل واژه دین، 1273).
3- برای آگاهی بیشتر دربارهی تعریف دین، رجوع کنید به: محمدتقی جعفری، فلسفهی دین، تدوین عبدالله نصری، (تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1378)، صص 15-19؛ مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمهی احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، (تهران، نشر خیام، 1377)، صص 22-18؛ رابرت هیوم، ادیان زندهی جهان، ترجمهی عبدالرحیم گواهی (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1382)، ص21.
4- محمدحسین طباطبایی، قرآن در اسلام، (قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1375)، ص9.
5- غافر/26.
6- حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، (تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360)، ج3، ص289.
7- فخرالدین طریحی، مجمع البحرین (مطبعه حاج احمدآقا، 1321)، ص583.
8- ابی جعفرمحمدبن علی بن بابویه صدوق، عیون اخبار الرضا، ترجمهی محمدتقی اصفهانی، (انتشارات علمیه، بیتا)، ج1، ص226.
9- محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، (بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403)، ج78، ص339.
10- زیرا دین که مجموعهی قواعد اعتقادی، اخلاقی، فقهی و حقوقی است، وحدت حقیقی ندارد، و هر آنچه فاقد وحدت حقیقی است، وجود حقیقی و به تبع آن ماهیت و جنس و فعل ندارد. پس تعریف ماهوی به حدّ و رسم نیز نخواهد داشت. (برای اطلاع و تفصیل مطلب رجوع کنید به: عبدالله جوادی آملی، دینشناسی، (قم، مرکز نشر اسراء، 1381)، صص 28-25).
11- منظور از سلسلة الذّهب، زنجیرهی طلایی پیوند راویان حدیث از حضرت رضا (علیه السلام) به رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است. شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا، حدیث فوق را از چهار طریق نقل کرده است. برای مطالعهی بیشتر پیرامون روایت، رجوع کنید به: ابی جعفر محمدبن علی بن بابویه شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا، ج2، باب37، ص135، به بعد؛ همسو، ثواب الاعمال، (قم، شریف رضی، 1364)، ص21.
12- ابی جعفرمحمدبن علی بن بابویه صدوق، ثواب الاعمال، ص21.
13- Soteriological religious pluralism
14- Epistemological religious pluralism
15- Alethic religious pluralism
16- deontic religious pluralism
17- این بُعد از کثرتگرایی را نباید با کثرتگرایی هنجاری درآمیخت. مسئله در این مقام چنین است: «ملاک نهایی خوب و بد و جدول فضائل و رذائل را از آموزههای اسلامی برمیگیریم، آموزههای اخلاقی سایر ادیان چگونهاند؟».
18- normative religious pluralism
19- احد فرامرز قراملکی، استاد مطهری و کلام جدید، (تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1384)، ص316.
20- ر.ک: محمد لگنهاوزن، اسلام و کثرتگرایی دینی، ترجمه نرجس جواندل (تهران، طه، بیتا)، ص35.
21- فیض الاسلام، نهج البلاغه، (تهران، انتشارات فیض الاسلام، 1326)، نامهی 53.
22- مرتضی مطهری، مجموعه آثار (تهران، صدرا، 1383)، جلد2، ص249.
23- ر.ک: مجلسی، بحارالانوار، صفحه79 به بعد؛ ابی جعفر محمدبن علی بن بابویه صدوق، عیون اخبار الرضا، ج2، صص232.
24- رشیدالدین محمدبن علی ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، (قسم، علامه، بیتا)، ج4، ص362.
25- ر.ک: احد فرامرز قراملکی، پیشین، ص331.
26- ر.ک: سیدمهدی میرداداشی، حدود ارتباط با کافران، قم، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، 1383)، ص67.
27- الحَقُّ مِن ربّک. آل عمران/60
28- نام عمومی این ادیان که در واقع، بیانگر روح تعالیم همهی تعالیم پیامبران آسمانی است، «اسلام» است؛ «انّ الدّین عِندالله الاسلام» (آل عمران: 19) قرآن کریم بر این نکته تصریح و تأیید دارد که همهی آیینهای توحیدی در واقع یک حقیقت واحدند و همهی انبیاء، مردم را به یک دین (اسلام) دعوت کردهاند. «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَ مَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسَى وَ عِیسَى أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لاَ تَتَفَرَّقُوا فِیهِ...» (شوری:13) برای تفصیل مطلب رجوع کنید به:
مرتضی مطهری، ج2، ص181و182؛ همو، مجموعه آثار، ج3، ص157؛ محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، تهران، دارالکتب اسلامیه، 1372)، ذیل آیات14 سوره حجرات؛ 16 سوره انعام؛ 132 سوره بقره.
29- Globalization
30- سبأ/28.
31- جاثلیق (به کسر ث و لام) لفظ یونانی است به معنای رئیس اسقفها و پیشوای عیسوی، لقبی است که به علمای بزرگ نصاری داده میشد و نام شخص خاصی نیست. به نظر میرسد معرّب «کاتولیک» باشد. تفصیل مناظره امام با جاثلیق مسیحی را بنگرید به ابن بابویه صدوق، عیون اخبارالرضا، ج1، صص 103-108.
32- رأس الجالوت، لقب دانشمندان و بزرگان ملت یهود است. (آن نیز اسم خاص نیست) گفتگوی امام با رأس الجالوت یهودی را بنگرید به: شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، (انتشارات فراروی، 1381)، صص 1407-1409؛ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج1، صص109-110.
33- هربذ یا هیربد اکبر، لقبی است که مخصوص بزرگ زردشتیان بود و به معنای پیشوای بزرگ مذهبی و قاضی زردشتی و خادم آتشکده میباشد. برای مطالعه اصل مناظره امام با هیربد زردشتی رجوع کنید به: محمد مرتضوی، نهضت کلامی در عصر امام رضا، مشهد، آستان قدس رضوی، 1375)، ص150.
34- عمران صابی، چنانکه از نامش پیداست از مذهب صابئین دفاع میکرد. صابئین گروهی بودند که خود را پیرو یحیی (علیه السلام) میدانند ولی به دو گروه موحّد و مشرک تقسیم میشوند. گروهی به ستارهپرستی رو آوردند لذا گاه آنها را به عنوان ستارهپرست مینامند. آنها طبق عقاید خود بیشتر در کنار نهرهای بزرگ زندگی میکنند. هماکنون گروهی از آنان در اهواز و بعضی از مناطق دیگر بسر میبرند. تفصیل گفتگوی امام رضا (علیه السلام) را رجوع کنید به: صدوق، عیون اخبار الرضا، ج1، صص 111-120؛ مرضیه محمدزاده، علی بن موسی (علیه السلام) امام رضا، (قم، دلیل ما، 1385)، صص 384-391.
35- ر.ک: ابی منصور احمدبن علی طبرسی، الاحتجاج، (نجف، النعمان للطباعه و النشر، 1386)، ج2، صص 203-221.
36- ساموئل هانتینگتون، نظریه برخورد تمدنها، ترجمه و ویراسته مجتبی امیری وحید، (تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، فصل اول، 1374).
37- صف/9.
38- یُمثِل النَّبی فی أخلاقه فإنَّه النّابِتُ مِن أعراقِه. محمدبن نعمان مفید، ارشاد، ترجمه سیدهاشم رسولی محلاتی، (انتشارات اسلامیه، بیتا)، ج2، ص601.
39- صدوق، عیون اخبار الرضا، ج2، ص184.
40- درباره رفتار عادلانه امام رضا (علیه السلام) با همه انسانها، صرفنظر از دین و عقیده و نژاد آنها، روایتی از عبدالله بن صلت به نقل از یکی از مردم بلخ آمده است که گفت: در مسافرت امام علی بن موسی الرضا به خراسان با او همراه بودم، روزی همگان را بر سر سفره فراخواند و غلامان او از سیاه و غیرسیاه آمدند و بر سر سفره نشستند و به او گفتم فدایت شوم آیا بهتر نیست برای اینان سفرهای جداگانه گسترده شود؟ گفت خاموش! خدای همه یکی است و مادر یکی و پدر یکی و پاداش هر کس بسته به کردار اوست. (کلینی، اصول کافی، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1363)، ج8، ص230).
41- صدوق، عیون اخبار الرضا، ج2، ص226.
42- حضرت رضا (علیه السلام) اظهار دوستی و محبت به همه مردم و مهرورزی نسبت به آنها را از عقل و خردورزی میدانست: «التودُّد إلی الناسِ نِصفُ العَقل» (کلینی، اصول کافی، ج2، ص643) در خصوص دستور اسلام به مهرورزی با مردم و حتی دشمنان و مخالفان، رجوع کنید به: حسین انصاریان، فرهنگ مهرورزی از دیدگاه قرآن و اهل بیت، (قم، دارالعرفان، 1385)، صص 30-32؛ محمدبن الحسن حر عاملی، وسائل الشیعه، (بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1391)، ج2، ص52، باب29؛ کلینی، اصول کافی، ج2، (باب التحبّب إلی الناس).
43- صدوق، عیون اخبار الرضا، ج2، ص184 (با اندکی تلخیص).
44- طبرسی، الإحتجاج، ج2، صص 178-186/ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج1، صص 179-190.
45- و إن کانّ دونی مَن بلیتُ بِجَهله أبیتُ لِنّفسی أن تقابلَ بالجَهلِ
وَ ان کان مِثلی مِن النَّهی أحدتُ بِحلِمی کَی أجلَّ عنِ المِثلِ
وَ ان کنتُ أدنی مِنهُ فی الفضل و الحجی عرفتُ لَهُ حَقَّ التَقدُمِ وَ الفضلِ
ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج4، ص372؛ علی محمد علی دخیل، أئمّتنا، (بیروت، دارمکتبه الامام الرضا (علیه السلام)، 1402)، ج2، ص136.
46- ر.ک: مجلسی، بحارالانوار، ج49، ص86.
47- همان، ج49، صص 73-79.
48- علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، با مقدمه ابوالحسن شعرانی، (نشر ادب الحوزه، بیتا)، ج3، ص105.
49- مجلسی، بحارالانوار، ج10، ص301.
50- پیرامون علم و دانش وسیع و آشنایی کامل حضرت با آموزههای اعتقادی دیگر ادیان و مکاتب که از شاخصههای مهم الگوی رفتار ارتباطی با غیرمسلمانان به شمار میرود، مراجعه کنید به شیخ مفید الارشاد، ج2، ص252؛ طبرسی، أعلام الوری بأعلام الهدی، (انتشارات علمیه اسلامیه، 1338)، ص320؛ مجلسی، بحارالانوار، ج49، ص100.
51- صدوق، عیون اخبار الرضا، ج2، ص180.
52- همان، ج2، ص181.
53- مفید، ارشاد، ص291/ابن اثیر نیز به برتری علمی حضرت (علیه السلام) اعتراف نموده، مینویسد: «و (مأمون) در فرزندان عباس و علی نظر کرد، هیچ کدام را برتر و پرهیزگارتر و دانشمندتر از او (علی بن موسی الرضا) نیافت»؛ علی بن محمد ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، (تورنبرگ، نشر بریل، 1866)، جلد5، ص183.
54- ر.ک: مجلسی، بحارالانوار، ج49، ص100.
55- همان، ص101/شبیه این قضیه را حاکم نیشابوری نیز نقل نموده مینویسد: «علی بن موسی در حالی که فقط از عمرش چند سال بیشتر نمیگذشت در مسجد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نشسته، در مسائل شرعی فتوا میداد»؛ طبرسی، اعلام الوری، ص320؛ به نقل از چهل حدیث حضرت رضا (علیه السلام) برگزیده و نوشته کاظم مدیر شانهچی، ص29.
56- حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) به فرزندان خود در فضیلت و برتری آن امام میفرمود: «پدرم جعفربن محمد به من بشارت داد که همانا عالم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در صُلب توست، کاش او را درک میکردم»؛ احمد فرید رفاعی، عصر المأمون، (مصر، دارالکتب المصریه، 1346)، ج1، ص352.
57- ابی جعفر محمدبن علی بن بابویه صدوق، التوحید، (قم، انتشارات مکتب الصدوق، 1387ق)، ص269.
58- ر.ک: علی بن الحسین علی احمدی، مکاتیب الرسول، (نشر یس، چاپ سوم، 1363)، صص 97-105.
59- آل عمران/64.
60- قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللهِ... سیدمحمد موسوی زاده، نگرش اسلام به سایر ادیان و ملل، (تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1384)، ص1359.
61- اعلامیه حقوق بشر، ماده19.
62- مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، (تهران، صدرا، 1370)، ص94.
63- روح الله خمینی، صحیفه نور، (تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1361)، جلد9، ص187.
64- قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ. بقره/111.
65- هرچند میتوان عوامل دیگری چون انتقال فرهنگ یونان و عقاید یهود و مسیحیت به جهان اسلام از طریق ترجمه کتب یونانی را در پیدایش نهضت کلامی عصر امام رضا (علیه السلام) دخیل دانست. بدون شک، یکی از عوامل مهم این حرکت فکری، خود مأمون عباسی است. به خصوص بعد از اینکه امام را به عنوان ولیعهد انتخاب میکند، یکی از سلسله جنبان این مناظرات آزاد، اوست. برای تحقیق بیشتر در اینباره رجوع کنید. به: حسن حسن ابراهیم، تاریخ الاسلام، (مصر (قاهره)، مکتبه النهضه المصریه، 1984)، ج2، ص345؛ احمد فرید رفاعی، ج1، ص375؛ سیدمحمد مرتضوی، صص26-34.
66- مجلسی، بحارالأنوار، ج49، ص72.
67- ر.ک: محمد حسین طباطبایی، ج2، ص361.
68- ر.ک: سیدمحمد موسوی زاده، ص191.
69- ر.ک: صدوق عیون اخبار الرضا، ج1، صص179-190.
70- مجلسی، بحارالأنوار، ج49، ص177.
71- عبدالرحیم گواهی، درآمدی بر تاریخ ادیان در قرآن، (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1376)، ص89
72- انسان/3.
73- سبأ/28؛ یس/17.
74- بقره/256.
75- در این زمینه نیز تعابیر رسایی در قرآن وجود دارد که اجمالاً اشاره میگردد: «وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها» (بقره/148) هر کسی را راهی است به سوی حق که بدان راه یابد و به آن قبله روی آورد./ «لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا» (مائده/48). ما بر هر قومی شریعت و راهی مقرر داشتیم. / «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدی سَبیلاً» (إسراء/84). تو به خلق بگو که هر کس برحسب ذات و طبیعت خود عملی انجام خواهد داد و خدای شما بر آنکه هدایت یافته از همه کس آگاهتر است.
76- ر.ک: عبدالله جوادی آملی، پیشین، ص196.
77- ر.ک: ابی جعفر محمدبن علی بن بابویه صدوق، امالی، ترجمه محمدباقر کمرهای، (تهران، کتابچی، 1370)، ص89.
78- ابومحمد حسن بن علی حسین بن شعبه حرّانی، تحف العقول عن آل الرسول، ترجمه علی اکبر غفاری، (تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1366)، ص426.
79- ر.ک: کلینی، اصول کافی، ج3، ص339.
80- محمد مهدی کریمینیا، همزیستی مسالمتآمیز در اسلام و حقوق بینالملل، (قم، مؤسسه آموزش پژوهشی امام خمینی، 1383)، ص274.
81- مَنْ آذى ذِمِّیّاً فَأَنَا خَصْمُهُ، وَ مَنْ کُنْتُ خَصْمُهُ خَصَمْتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ. به نقل از» عفیف عبدالفتاح طبّاره، روح الدین الاسلامی، (بیروت، دارالعلم للملایین، 1394)، ص274.
82- مَن ظَلَمَ معاهِداً وَ کَلَّفهُ فَوقَ طاعَتِه فأنا خَصمُه یومَ القیامَةِ. همان، ص274.
83- مَن آذی ذِمیاً فَقَد آذانی. همان، ص275.
84- تصدَقّوُا علَی أهل الأدیانِ کُلّ لَها. همان، ص275.
85- إمّا أخٌ لکَ فی الدّین و إمّا نظیرٌ لَکَ فی الخَلق. نهج البلاغه، فیض الاسلام، نامه 53.
86- ر.ک: محمد مجتهد شبستری، «همزیستی مذهبی»، مجله مکتب اسلام، سال 8، ش 5، ص49.
87- ر.ک: شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، صص 102-119.
88- به نظر میرسد مراد از «عَلِ»؛ مقام بالا، همان گفتار خداوند در قرآن کریم باشد که فرموده: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنِکَ وَ بَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ» (فصلت/34). همیشه بدی خلق را به بهترین عمل پاداش ده تا همان کس که گویی با تو بر سر دشمنی است، دوست و خویش تو گردد. و یا مراد، علی بن ابی طالب است که به ضرورت قافیه شعر، یاء افتاده است و یا مراد رسول خداست که در فتح مکه همه دشمنان خونی خود را بخشید و همگی یار او شدند. (رجوع کنید: به شهر آشوب، ج4، ص372؛ دخیل، علی محمدعلی، ج2، ص136)
89- صدوق، عیون اخبارالرضا، ج2، ص416؛ ابن شهر آشوب، ج4، ص372.
نمایش منبع ها:
ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، تورنبرگ، نشر بریل، 1866، جلد5.
ابن شهر آشوب، رشیدالدین محمدبن علی، مناقب آل ابی طالب، قم، علامه.
ابن منظور، محمدبن مکرم، لسان العرب، قم، ادب الحوزه، 1405.
احمدی، علی بن الحسین علی، مکاتیب الرسول، نشر یس، چاپ سوم، 1363.
اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، با مقدمه ابوالحسن شعرانی، نشر ادب الحوزه، بیتا.
انصاریان، حسین، فرهنگ مهرورزی از دیدگاه قرآن و اهل بیت، قم، دارالعرفان، 1385.
برخورداری، زینب، «پلورالیسم دینی از مسئله نما تا مسئله»، مجله تخصصی الهیات و حقوق، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، سال 5، ش18، زمستان 1384.
پترسون، مایکل و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمهی احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، تهران، نشر خیام، 1377.
ثعالبی، عبدالملک بن محمد، فقه اللغه و اسرار العربیه، مصر، المطبعه مصطفی البابی، 1318ق.
جعفری، محمدتقی، فلسفهی دین، تدوین عبدالله نصری، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1378.
جوادی آملی، عبدالله، دینشناسی، قم، مرکز نشر اسراء، 1381.
حسن حسن ابراهیم، تاریخ الاسلام، مصر (قاهره)، مکتبه النهضه المصریه، 1964.
حر عاملی، محمدبن الحسن، وسائل الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1391.
حرّانی، ابومحمد حسن بن علی حسین بن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول، ترجمه علی اکبر غفاری، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1366.
خمینی، روح الله، صحیفه نور، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، جلد9، 1361.
دخیل، علی محمد علی، أئمّتنا، بیروت، دار مکتبه الامام الرضا (علیه السلام)، 1402.
رفاعی، احمد فرید، عصر المأمون، مصر، دارالکتب المصریه، 1346.
سید قطب، فاجعه تمدن و رسالت اسلام، تهران، نشر اسلامی، 1351.
صدوق، ابی جعفر محمدبن علی بن بابویه، عیون اخبارالرضا، ترجمهی محمدتقی اصفهانی، انتشارات علمیه، بیتا.
صدوق، ابی جعفر محمدبن علی بن بابویه، امالی، ترجمه محمدباقر کمرهای، تهران، کتابچی، 1370.
صدوق، ابی جعفر محمدبن علی بن بابویه، ثواب الاعمال، قم، شریف رضی، 1364.
صدوق، ابی جعفر محمدبن علی بن بابویه، التوحید، قم، انتشارات مکتب الصدوق، 1387ق.
طبّاره، عفیف عبدالفتاح، روح الدین الاسلامی، بیروت، دارالعلم للملایین، 1394.
طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، تهران، دارالکتب اسلامیه، 1372.
طباطبایی، محمدحسین، قرآن در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1375.
طبرسی، ابی منصور احمدبن علی، الإحتجاج، نجف، النعمان للطباعه و النشر، 1386.
طبرسی، ابی منصور احمدبن علی، أعلام الوری بأعلام الهدی، انتشارات علمیه اسلامیه، 1338.
طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، مطبعه حاج احمدآقا، 1321.
فرامرز قراملکی، احد، استاد مطهری و کلام جدید، تهران سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1384.
فضل الله، محمدجواد، تحلیلی از زندگانی امام رضا (علیه السلام)، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، 1369.
فیروزآبادی، محمدبن یعقوب، قاموس اللغه، ترجمه محمد یحیی بن محمد شفیع قزوینی، نشر رازی، 1273.
قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، انتشارات فراروی، 1381.
کلینی، محمدبن یعقوب، اصول کافی، تهران، درالکتب الاسلامیه، 1363.
کریمینیا، محمدمهدی، همزیستی مسالمتآمیز در اسلام و حقوق بین الملل، قم، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، 1383.
کیوانفر، شهرام، اعلامیه جهانی حقوق بشر، تهران، کاروان، 1382.
گواهی، عبدالرحیم، درآمدی بر تاریخ ادیان در قرآن، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1376.
لگنهاوزن، محمد، اسلام و کثرتگرایی دینی، ترجمهی نرجس جواندل، تهران، طه، بیتا.
مجتهد شبستری، محمد، «همزیستی مذهبی»، مجله مکتب اسلام، سال هشتم، شماره 5، 2، 1.
مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403.
محمدزاده، مرضیه، علی بن موسی (علیه السلام) امام رضا، قم، دلیل ما، 1385.
مدیر شانهچی، کاظم، چهل حدیث حضرت رضا (علیه السلام)، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، 1365.
مرتضوی، سیدمحمد، نهضت کلامی در عصر امام رضا، مشهد، آستان قدس رضوی، 1375.
مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، جلد سوم، 1360.
مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران؛ قم، صدرا، جلد2، 1383.
مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران؛ قم، صدرا، جلد3، 1368.
مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامی، تهران؛ قم، صدرا، 1370.
مقید، محمّدبن نعمان، ارشاد، ترجمه سیدهاشم رسولی محلاتی، انتشارات اسلامیه، بیتا.
موسوی زاده، سیدمحمد، نگرش اسلام به سایر ادیان و ملل، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1384.
میرداداشی، سیدمهدی، حدود ارتباط با کافران، قم، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، 1383.
فیض الاسلام، نهج البلاغه، تهران، انتشارات فیض الاسلام، 1326.
هانتینگتون، ساموئل، نظریه برخورد تمدنها، ترجمه و ویراسته مجتبی امیری وحید، تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1374.
هیک، جان، فلسفهی دین، ترجمهی بهرام راد، تهران، انتشارات بینالمللی الهدی، 1372.
هیوم، رابرت، ادیان زندهی جهان، ترجمهی عبدالرحیم گواهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1382.
فرامرز قراملکی، احد، (1389) اخلاق کاربردی در ایران و اسلام، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول.