نویسنده: احمد پاکتچی
پدیده چند معنایی (1) به عنوان یکی از پدیدههای شناخته شده در معناشناسی، موضوعی نیست که اختصاص به متون مقدس داشته باشد و عملاً در مسیر ترجمه هر متنی با هر سنخ و جنس وجود چند معنایی در کاربردهای متن مبدأ، میتوان کار ترجمه را با دشواریهایی رو به رو سازد. کشاکش میان چند معنایی منجر به ابهام و تک معنای منجر به وضوح، تا حدی تعیین کننده سنخ متنی نیز هست که درباره آن گفت و گو میشود؛ به عنوان نمونه در متون شاعرانه که خیالانگیزی و مدخلیت دادن به مخاطب در تولید معنا اهمیتی بسیار دارد، میتوان چند معنایی را به عنوان یک شگرد به کار برد و بروز آن در متن را موجب ارتقاء ارزش تخیلی و هنری آن دانست، همان گونه که درباره غزلیات حافظ، همواره یکی از شاخصترین جنبههای هنری آن، و به قولی شاخصترین آنها، همین استفاده گسترده از صنعت ایهام و وجود چند معنایی تلقی میشود. (2) در مقابل، متونی که از سنخ قراردادها و نوشتههای حقوقی هستند، چند معنایی در آنها انتظار نمیرود و بروز چنین پدیدهای در متن و تفسیرهای مختلفی که طرفین میتوانند به نفع خود از عبارت داشته باشند، میتواند زمینه گسترش مناقشات قضایی را فراهم کند که به طبع گفتمان حقوقی از آن پرهیز دارد. اما متون دینی هر دو ویژگی را دارند: از سویی متون دینی به دنبال آنند که مضامینی را به عنوان تعالیم اساسی دین با وضوح حداکثری به مخاطبان خود برسانند و از سوی دیگر از آنجا که در متون دینی سخن از همه کائنات و از همه ما کان و ما یکون است و ظرفیت افراد مختلف در درک حقایق با یکدیگر متفاوت است، این متون ناچار از سطحبندیاند و به طبع اگر کلام واحد بخواهد مخاطبان متعدد داشته باشد، چارهای جز آن نیست که از چند معنایی و ایهام به عنوان یک شگرد استفاده شود.
در قرآن کریم به عنوان نمونهای از وضوح حداکثری میتوان به این آموزه قرآنی اشاره کرد که کوشش دارد تمامی شبهات در خصوص به صلیب کشیده شدن حضرت مسیح (علیه السلام) را رد کند و بر این نکته تأکید نماید که آن حضرت هرگز به صلیب کشیده نشده است، بیآنکه زمینهای برای تردید در این باره باقی بماند.
(وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا قَتَلُوهُ وَ مَا صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَ مَا قَتَلُوهُ یَقِیناً) (نساء /157)
رهنما: و (بسبب) قولشان که ما مسیح پسر مریم فرستاده خدا را کشتیم. در حالی که او را نکشتند و بدارش نکشیدند و لیکن امر بر آنها مشتبه شد و در شکاند و آنها را بدان دانشی نیست جز پیروی از گمان (خودشان) و به یقین او را نکشتند. مسئله چند معنایی در قرآن کریم، مسئلهای است که از دیرباز توجه مفسران و عالمان اسلامی را به خود جلب کرده است؛ بسیاری از مفسران باور دارند که آیه 6 سوره آل عمران با تعبیر آیات متشابه، در واقع اشاره به همین چند معنایی و عدم وضوح معنا دارد اما بیدرنگ پس از آگاهی مخاطب بر این که حضرت مسیح (علیه السلام) به صلیب آویخته نشده است، این پرسش در پیش روی او قرار میگیرد که اگر آن حضرت پس از رهایی از دسیسه صلیب، زنده مانده، چرا رسالت وی پایان یافته و دیگر در میان مردم دیده نشده است. دو پاسخ مقدر به این پرسش وجود دارد: یا باید گفت آن حضرت زنده مانده و در عین ادامه دادن به زندگی، دیگر وظیفه رسالت را بر عهده نداشته است؛ یا باید باور کرد که آن حضرت را به امر خداوند مرگ فرا رسیده است، مرگی که ارتباط مستقیمی با ماجرای صلیب نداشته است. اما کاملاً واضح است که تأکید قاطع بر یکی از این دو حالت و نفی حالت دیگر، مورد نظر قرآن کریم نبوده است و از همین روست که آیه قرآنی به هنگام سخن، برخلاف تعبیر قاطع و تک معنا در خصوص به صلیب کشیده نشدن، در این باره از تعبیری چند معنا استفاده کرده است.
(إِذْ قَالَ اللَّهُ یَا عِیسَى إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رَافِعُکَ إِلَیَّ وَ مُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ جَاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأَحْکُمُ بَیْنَکُمْ فِیمَا کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ) (آل عمران/55)
شعرانی: چون گفت خدا ای عیسی بدرستی که منبر دارنده توام و بلند کننده توام به سوی خود و پاک کننده توام از آنان که کافر شدند و گردانندهام کسانی را که پیروی کردند ترا بالای کسانی که کافر شدند تا روز قیامت پس به سوی من است بازگشت شما پس حکم میکنم میان شما در آنچه بودید در آن اختلاف میکردید.
مسئله چند معنایی در قرآن کریم، مسئلهای است که از دیرباز توجه مفسران و عالمان اسلامی را به خود جلب کرده است؛ بسیاری از مفسران باور دارند که آیه 6 سوره آل عمران با تعبیر آیات متشابه، در واقع اشاره به همین چند معنایی و عدم وضوح معنا دارد؛ همان رویکرد چند سطحی به بیان معناست که موجب میشود در همان آیه میان کسانی که آنان را "راسخان در علم" معرفی میکند، با دیگران فرق نهاده شود.
(3) در آن آیه چنین آمده است:
(هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَ مَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبَابِ) (آل عمران/ 7)
معزی: او است آنکه فرستاده است بر تو نامه را از آن است آیتهای استواری که آنها است ما در کتاب و بخش دیگر متشابهات (ناهویدا) پس آنان که در دلهاشان کجی است پیروی کنند آنچه را متشابه است از آن برای فتنهجویی و از پی تأویل آن حالی که نمیداند تأویل آن را جز خدا و فرورفتگان در علم گویند ایمان آوردیم بدان هر یک (همگی) از نزد پروردگار ما است و یادآور نشوند جز خردمندان.
در نامهای از امام علی (علیه السلام) خطاب به ابن عباس نیز آمده است زمانی که حضرت وی را برای مناظره با خوارج گسیل میکند، در خصوص روند این مناظرات چنین میفرماید:
لا تخاصمهم بالقرآن، فان القرآن حمال ذو وجوه، تقول و یقولون. ولکن حاجهم بالسنة، فانهم لن یجدوا عنها محیصاً.
ترجمه فارسی: با ایشان به قرآن مناظره مکن، زیرا قرآن بار معناهای گوناگون را تحمل کند. تو چیزی میگویی و آنها چیزی میگویند. بلکه با ایشان به سنت مناظره کند که راه گریز نیابند. (4)
با متمرکز شدن بر روی رابطه میان چند معنایی با اصل زبان و موقعیت تکلم میتوان چند معنایی را به لحاظ همین دو معیار، بر دو قسم دانست:
قسم اول چند معنایی برآمده از محدودیتهای زبانی، مانند اینکه در زبانی مثل عربی واژه نجم به عنوان مشترک لفظی هم به معنای ستاره و هم به معنای بوته به کار میرود و در آیه زیر امکان هر دو معنا وجود دارد:
(وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یَسْجُدَانِ) (الرحمن /6)
عالمی: و ستاره و درخت به پیشگاه او سجده میکنند.
فولادوند: و بوته و درخت چهره سایانند.
و قسم دوم چند معنایی برآمده از اغراض متکلم در سطحبندی مخاطبان یا هر غرض حکیمانه دیگر، مانند چند معنایی که در تعبیر تعلیم اسماء در داستان خلقت آدم (علیه السلام) وجود دارد، آنجا که میفرماید:
(وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِکَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هؤُلاَءِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ) (بقره/31)
الهی قمشهای: و خدا همه اسماء را به آدم یاد داد،آنگاه حقایق آن اسماء را در نظر فرشتگان پدید آورد و فرمود: اسماء اینان را بیان کنید اگر شما در دعوی خود صادقید.
و میدانیم که چگونه مفسران از عهد صحابه تاکنون برداشتهای مختلف از این اسماء و تعلیم آن داشتهاند. (5) برخی از متفکران جهان اسلام مانند شیخالرئیس ابنسینا، با مطرح کردن زبان رمزی در زبان قرآن و تکیه بر سطوح متنوع مخاطبان، چند معناییهای قرآن را به نوعی رمزگردانی برای طبقهبندی مخاطبان تأویل کرده است، دیدگاهی که پس از او نیز در میان فلاسفه و اهل عرفان هواداران بسیار دارد. در بازگشت به آغاز سخن بار دیگر تأیید میکنیم که اصل پدیده چند معنایی اختصاصی به متون مقدس ندارد، اما گویا کتب مقدس در این خصوص از ویژگیهایی برخوردارند که مسئله چند معنایی در کتب مقدس را از دیگر متون متمایز میکند. مهمترین وجه تمایز، ویژه بودن متکلم در کتب مقدس است؛ زیرا متکلم در این متون، ذات باری تعالی است که در ادیان مختلف بر عالم مطلق بودن و قادر مطلق بودن او، یا دست کم در طیفی از ادیان بر بسیار عالم بودن و بسیار قادر بودن او تأکید میشود، به هر حال خدا، خداست و همین انتظار از او وجود دارد. باید توجه داشت که این ویژگیهای علم و قدرت مطلق در متکلم، در فضای عقایدی آن دو جنبه یاد شده برای چند معنایی را به هم پیوند میزند؛ در فضای عقایدی علم و قدرت خداوند به اندازهای هست که او را مانند یک متکلم انسانی در قالب محدودیتهای زبانی محصور نکند و مؤمنان را بدان باور رساند که اگر در جایی از کلام الهی چند معنایی دیده میشود، این کاربرد نه از روی ناچاری و محصور بودن در قالب محدودیتهای زبانی، بلکه از روی حکمت و اغراض حکیمانه بوده است. اگر چنین است، پس باید به دلالتهای چند معنا را نه حاصل قهری زبان، بلکه برآمده از یک شگرد سخنوری دانست، در سخنی که از حکیم مطلق صادر شده است و آن قادر مطلق میتوانسته است کلام را هر گونه که بخواهد، ادا کند.
بر همین پایه اعتقادی است که مسئله چند معنایی از محدوده سنتی زبانشناختیاش فراتر میرود و به نوعی شگرد در ارتباط میان خدا و انسان مبدل میشود. برخی از متفکران جهان اسلام مانند شیخالرئیس ابنسینا، با مطرح کردن زبان رمزی در زبان قرآن و تکیه بر سطوح متنوع مخاطبان، چند معناییهای قرآن را به نوعی رمزگردانی برای طبقهبندی مخاطبان تأویل کرده است، (6) دیدگاهی که پس از او نیز در میان فلاسفه و اهل عرفان هواداران بسیار دارد. برخی از اصناف علما مانند اهل فقه که مسئله آنان تکلیف و افعال مکلفان بود و تکلیف برای ایشان امری متواطی و نه مشکک و سطحبندی شده محسوب میشد، نگاهشان به چند معناییهای نصوص دینی نه بر اساس خطاب چند سطحی، بلکه خطاب چند حالتی بود. به هر روی مسئله چند معنایی از مسائل قدیم دانش اصول فقه نیز بوده و برخی از اصولیان این نظریه را مطرح کردهاند که در صورت بروز چند معنایی، عبارت میتواند به طور موازی بر همه معانی خود دلالت کند و به عنوان گام بعدی بدان پرداختهاند که اکنون میان این معنای متعدد باید به جمع گراید، یا بین آنها به انتخاب بپردازد. این بحث در کتب اصولی ذیل عنوان "استعمال لفظ در بیشتر از یک معنا" مطرح شده است. (7)
در میان آن نگاه فیلسوفانه و آن نگاه فقیهانه یک وجه مشترک مهم وجود دارد؛ هر دو به ویژه بودن متکلم توجه داشتهاند و با خداوند مانند یک متکلم عادی به زبان رفتار نکردهاند؛ در هر دو نگاه این ویژگی مشترک است که از چند معنایی به عنوان یک شگرد در خطاب استفاده شده است که بتواند مخاطبان مختلف را با گونهای از تنوع به راههای متنوع در نظر با عمل سوق دهد.
حال اگر این پدیده چند معنایی از حوزه فهم متن مقدس به حوزه ترجمه کشیده شود، کاملاً مهم خواهد بود که ما در حال سخن از چه نوع چند معنایی هستیم. در یک متن عادی اگر چند معنایی به سادگی حاصل محدودیتهای زبانی باشد، این محدودیتها معمولاً در همان حوزه زبان مبدأ باقی میماند و مترجم در حوزه زبان مقصد دیگر خود را با محدودیت مواجه نمیبیند؛ به عنوان نمونه چند معنایی حاصل از مشترک لفظی نجم در زبان عربی، پشت دیوار زبان عربی باقی میمانند و زمانی که مترجم وارد حوزه زبان فارسی یا انگلیسی میشود، دیگر آن چند معنایی وجود ندارد پس در این گونهها از چند معنایی مترجم تنها وظیفه دارد معنای متناسب با ساختار عبارت و بافت آن را گزینش کند و همان را با استفاده از تعبیر هم ارز در زبان مقصد بازگو کند.
اما در مواردی که چند معنایی به عنوان یک شگرد استفاده شده و چند معنایی برآمده از اغراض متکلم باشد، مترجم باید مسیر متفاوتی را طی کند؛ باید ببیند تا چه حد فهم آن اغراض برایش دستیافتنی است و تا چه موفق خواهد بود در روابط هم ارزی، تعبیری را در زبان مقصد بیابد که تا حد ممکن در اصل چند معنایی و حتی میزان چند معنایی با عبارت مبدأ همسانی داشته باشد و عبارت ترجمه نیز بتواند اگر نه همه، بخشی از آن اغراض متکلم را تأمین نماید. عبور از چند معنایی در قسم اول، و حفظ و صیانت از چند معنایی در قسم، مسئله این است. اکنون اگر بر چند معنایی رخ داده در متون مقدس متمرکز شویم، خواهیم دید که فضای متون مقدس عموماً مقتضی رویکرد حفظ و صیانت چند معنایی است و گاه مترجمانی که در هیچ جنبهای حاضر نیستند ویژگیهای زبانی متن مقدس را در حد امور ساده زبانشناسی تلقی کنند، حتی برای یک مشترک لفظی عادی نیز اغراضی متکلمانه ملحوظ داشتهاند. به عنوان نمونه، در همان آیه مربوط به سجده نجم و شجر، دیده شد که مترجمان بر دو راه رفتهاند؛ برخی موضوع را در حد یک اشتراک لفظی تلقی کرده، مضمون قرآنی را راززدایی کرده و صرفاً به انتخاب میان یکی از دو معنای هم ارز، یعنی ستاره یا بوته پرداختهاند و در مقابل وجود دارند کسانی که بر همان پایه یاد شده به عنوان استعمال لفظ در بیشتر از یک معنا، اصرار داشتهاند که در ترجمه نیز همچون اوزتورک، به طور موازی هر دو معنای هم ارز، یعنی ستاره و بوته را کنار هم آورند.
به هر روی باید گفت مسئله چند معنایی آنگاه که از نقطه دید مباحث عقایدی و کلامی نگریسته میشود، جایگاه متفاوتی مییابد و همین جایگاه متفاوت است که چند معنایی در ترجمه متون مقدس را از ترجمههای عادی متمایز میکند. در فضای مطالعات مسیحی نیز باید به پژوهشی از کریستین هلمر و همکارانش به عنوان یکی از جدیدترین مطالعات در این حوزه اشاره کرد که در آن، رابطه میان چند ارزشی بودن معنا در متون کتاب مقدس و معانی عقایدی کاویده شده است و نمونههایی از بحث چند معنایی چه در سطح واژگان و چه در سطح ساخت دستوری در مواضع مختلف از کتب مقدس عهد عتیق و جدید، بررسی گشته است. (8)
پاکتچی، احمد، (1392)، ترجمهشناسی قرآن کریم، تهران: دانشگاه امام صادق (علیه السلام)، چاپ دوم.
در قرآن کریم به عنوان نمونهای از وضوح حداکثری میتوان به این آموزه قرآنی اشاره کرد که کوشش دارد تمامی شبهات در خصوص به صلیب کشیده شدن حضرت مسیح (علیه السلام) را رد کند و بر این نکته تأکید نماید که آن حضرت هرگز به صلیب کشیده نشده است، بیآنکه زمینهای برای تردید در این باره باقی بماند.
(وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا قَتَلُوهُ وَ مَا صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَ مَا قَتَلُوهُ یَقِیناً) (نساء /157)
رهنما: و (بسبب) قولشان که ما مسیح پسر مریم فرستاده خدا را کشتیم. در حالی که او را نکشتند و بدارش نکشیدند و لیکن امر بر آنها مشتبه شد و در شکاند و آنها را بدان دانشی نیست جز پیروی از گمان (خودشان) و به یقین او را نکشتند. مسئله چند معنایی در قرآن کریم، مسئلهای است که از دیرباز توجه مفسران و عالمان اسلامی را به خود جلب کرده است؛ بسیاری از مفسران باور دارند که آیه 6 سوره آل عمران با تعبیر آیات متشابه، در واقع اشاره به همین چند معنایی و عدم وضوح معنا دارد اما بیدرنگ پس از آگاهی مخاطب بر این که حضرت مسیح (علیه السلام) به صلیب آویخته نشده است، این پرسش در پیش روی او قرار میگیرد که اگر آن حضرت پس از رهایی از دسیسه صلیب، زنده مانده، چرا رسالت وی پایان یافته و دیگر در میان مردم دیده نشده است. دو پاسخ مقدر به این پرسش وجود دارد: یا باید گفت آن حضرت زنده مانده و در عین ادامه دادن به زندگی، دیگر وظیفه رسالت را بر عهده نداشته است؛ یا باید باور کرد که آن حضرت را به امر خداوند مرگ فرا رسیده است، مرگی که ارتباط مستقیمی با ماجرای صلیب نداشته است. اما کاملاً واضح است که تأکید قاطع بر یکی از این دو حالت و نفی حالت دیگر، مورد نظر قرآن کریم نبوده است و از همین روست که آیه قرآنی به هنگام سخن، برخلاف تعبیر قاطع و تک معنا در خصوص به صلیب کشیده نشدن، در این باره از تعبیری چند معنا استفاده کرده است.
(إِذْ قَالَ اللَّهُ یَا عِیسَى إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رَافِعُکَ إِلَیَّ وَ مُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ جَاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأَحْکُمُ بَیْنَکُمْ فِیمَا کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ) (آل عمران/55)
شعرانی: چون گفت خدا ای عیسی بدرستی که منبر دارنده توام و بلند کننده توام به سوی خود و پاک کننده توام از آنان که کافر شدند و گردانندهام کسانی را که پیروی کردند ترا بالای کسانی که کافر شدند تا روز قیامت پس به سوی من است بازگشت شما پس حکم میکنم میان شما در آنچه بودید در آن اختلاف میکردید.
مسئله چند معنایی در قرآن کریم، مسئلهای است که از دیرباز توجه مفسران و عالمان اسلامی را به خود جلب کرده است؛ بسیاری از مفسران باور دارند که آیه 6 سوره آل عمران با تعبیر آیات متشابه، در واقع اشاره به همین چند معنایی و عدم وضوح معنا دارد؛ همان رویکرد چند سطحی به بیان معناست که موجب میشود در همان آیه میان کسانی که آنان را "راسخان در علم" معرفی میکند، با دیگران فرق نهاده شود.
بیشتر بخوانید: ساختار چند معنایی قرآن (بطن)
(3) در آن آیه چنین آمده است:
(هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَ مَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبَابِ) (آل عمران/ 7)
معزی: او است آنکه فرستاده است بر تو نامه را از آن است آیتهای استواری که آنها است ما در کتاب و بخش دیگر متشابهات (ناهویدا) پس آنان که در دلهاشان کجی است پیروی کنند آنچه را متشابه است از آن برای فتنهجویی و از پی تأویل آن حالی که نمیداند تأویل آن را جز خدا و فرورفتگان در علم گویند ایمان آوردیم بدان هر یک (همگی) از نزد پروردگار ما است و یادآور نشوند جز خردمندان.
در نامهای از امام علی (علیه السلام) خطاب به ابن عباس نیز آمده است زمانی که حضرت وی را برای مناظره با خوارج گسیل میکند، در خصوص روند این مناظرات چنین میفرماید:
لا تخاصمهم بالقرآن، فان القرآن حمال ذو وجوه، تقول و یقولون. ولکن حاجهم بالسنة، فانهم لن یجدوا عنها محیصاً.
ترجمه فارسی: با ایشان به قرآن مناظره مکن، زیرا قرآن بار معناهای گوناگون را تحمل کند. تو چیزی میگویی و آنها چیزی میگویند. بلکه با ایشان به سنت مناظره کند که راه گریز نیابند. (4)
با متمرکز شدن بر روی رابطه میان چند معنایی با اصل زبان و موقعیت تکلم میتوان چند معنایی را به لحاظ همین دو معیار، بر دو قسم دانست:
قسم اول چند معنایی برآمده از محدودیتهای زبانی، مانند اینکه در زبانی مثل عربی واژه نجم به عنوان مشترک لفظی هم به معنای ستاره و هم به معنای بوته به کار میرود و در آیه زیر امکان هر دو معنا وجود دارد:
(وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یَسْجُدَانِ) (الرحمن /6)
عالمی: و ستاره و درخت به پیشگاه او سجده میکنند.
فولادوند: و بوته و درخت چهره سایانند.
و قسم دوم چند معنایی برآمده از اغراض متکلم در سطحبندی مخاطبان یا هر غرض حکیمانه دیگر، مانند چند معنایی که در تعبیر تعلیم اسماء در داستان خلقت آدم (علیه السلام) وجود دارد، آنجا که میفرماید:
(وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِکَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هؤُلاَءِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ) (بقره/31)
الهی قمشهای: و خدا همه اسماء را به آدم یاد داد،آنگاه حقایق آن اسماء را در نظر فرشتگان پدید آورد و فرمود: اسماء اینان را بیان کنید اگر شما در دعوی خود صادقید.
و میدانیم که چگونه مفسران از عهد صحابه تاکنون برداشتهای مختلف از این اسماء و تعلیم آن داشتهاند. (5) برخی از متفکران جهان اسلام مانند شیخالرئیس ابنسینا، با مطرح کردن زبان رمزی در زبان قرآن و تکیه بر سطوح متنوع مخاطبان، چند معناییهای قرآن را به نوعی رمزگردانی برای طبقهبندی مخاطبان تأویل کرده است، دیدگاهی که پس از او نیز در میان فلاسفه و اهل عرفان هواداران بسیار دارد. در بازگشت به آغاز سخن بار دیگر تأیید میکنیم که اصل پدیده چند معنایی اختصاصی به متون مقدس ندارد، اما گویا کتب مقدس در این خصوص از ویژگیهایی برخوردارند که مسئله چند معنایی در کتب مقدس را از دیگر متون متمایز میکند. مهمترین وجه تمایز، ویژه بودن متکلم در کتب مقدس است؛ زیرا متکلم در این متون، ذات باری تعالی است که در ادیان مختلف بر عالم مطلق بودن و قادر مطلق بودن او، یا دست کم در طیفی از ادیان بر بسیار عالم بودن و بسیار قادر بودن او تأکید میشود، به هر حال خدا، خداست و همین انتظار از او وجود دارد. باید توجه داشت که این ویژگیهای علم و قدرت مطلق در متکلم، در فضای عقایدی آن دو جنبه یاد شده برای چند معنایی را به هم پیوند میزند؛ در فضای عقایدی علم و قدرت خداوند به اندازهای هست که او را مانند یک متکلم انسانی در قالب محدودیتهای زبانی محصور نکند و مؤمنان را بدان باور رساند که اگر در جایی از کلام الهی چند معنایی دیده میشود، این کاربرد نه از روی ناچاری و محصور بودن در قالب محدودیتهای زبانی، بلکه از روی حکمت و اغراض حکیمانه بوده است. اگر چنین است، پس باید به دلالتهای چند معنا را نه حاصل قهری زبان، بلکه برآمده از یک شگرد سخنوری دانست، در سخنی که از حکیم مطلق صادر شده است و آن قادر مطلق میتوانسته است کلام را هر گونه که بخواهد، ادا کند.
بر همین پایه اعتقادی است که مسئله چند معنایی از محدوده سنتی زبانشناختیاش فراتر میرود و به نوعی شگرد در ارتباط میان خدا و انسان مبدل میشود. برخی از متفکران جهان اسلام مانند شیخالرئیس ابنسینا، با مطرح کردن زبان رمزی در زبان قرآن و تکیه بر سطوح متنوع مخاطبان، چند معناییهای قرآن را به نوعی رمزگردانی برای طبقهبندی مخاطبان تأویل کرده است، (6) دیدگاهی که پس از او نیز در میان فلاسفه و اهل عرفان هواداران بسیار دارد. برخی از اصناف علما مانند اهل فقه که مسئله آنان تکلیف و افعال مکلفان بود و تکلیف برای ایشان امری متواطی و نه مشکک و سطحبندی شده محسوب میشد، نگاهشان به چند معناییهای نصوص دینی نه بر اساس خطاب چند سطحی، بلکه خطاب چند حالتی بود. به هر روی مسئله چند معنایی از مسائل قدیم دانش اصول فقه نیز بوده و برخی از اصولیان این نظریه را مطرح کردهاند که در صورت بروز چند معنایی، عبارت میتواند به طور موازی بر همه معانی خود دلالت کند و به عنوان گام بعدی بدان پرداختهاند که اکنون میان این معنای متعدد باید به جمع گراید، یا بین آنها به انتخاب بپردازد. این بحث در کتب اصولی ذیل عنوان "استعمال لفظ در بیشتر از یک معنا" مطرح شده است. (7)
در میان آن نگاه فیلسوفانه و آن نگاه فقیهانه یک وجه مشترک مهم وجود دارد؛ هر دو به ویژه بودن متکلم توجه داشتهاند و با خداوند مانند یک متکلم عادی به زبان رفتار نکردهاند؛ در هر دو نگاه این ویژگی مشترک است که از چند معنایی به عنوان یک شگرد در خطاب استفاده شده است که بتواند مخاطبان مختلف را با گونهای از تنوع به راههای متنوع در نظر با عمل سوق دهد.
حال اگر این پدیده چند معنایی از حوزه فهم متن مقدس به حوزه ترجمه کشیده شود، کاملاً مهم خواهد بود که ما در حال سخن از چه نوع چند معنایی هستیم. در یک متن عادی اگر چند معنایی به سادگی حاصل محدودیتهای زبانی باشد، این محدودیتها معمولاً در همان حوزه زبان مبدأ باقی میماند و مترجم در حوزه زبان مقصد دیگر خود را با محدودیت مواجه نمیبیند؛ به عنوان نمونه چند معنایی حاصل از مشترک لفظی نجم در زبان عربی، پشت دیوار زبان عربی باقی میمانند و زمانی که مترجم وارد حوزه زبان فارسی یا انگلیسی میشود، دیگر آن چند معنایی وجود ندارد پس در این گونهها از چند معنایی مترجم تنها وظیفه دارد معنای متناسب با ساختار عبارت و بافت آن را گزینش کند و همان را با استفاده از تعبیر هم ارز در زبان مقصد بازگو کند.
اما در مواردی که چند معنایی به عنوان یک شگرد استفاده شده و چند معنایی برآمده از اغراض متکلم باشد، مترجم باید مسیر متفاوتی را طی کند؛ باید ببیند تا چه حد فهم آن اغراض برایش دستیافتنی است و تا چه موفق خواهد بود در روابط هم ارزی، تعبیری را در زبان مقصد بیابد که تا حد ممکن در اصل چند معنایی و حتی میزان چند معنایی با عبارت مبدأ همسانی داشته باشد و عبارت ترجمه نیز بتواند اگر نه همه، بخشی از آن اغراض متکلم را تأمین نماید. عبور از چند معنایی در قسم اول، و حفظ و صیانت از چند معنایی در قسم، مسئله این است. اکنون اگر بر چند معنایی رخ داده در متون مقدس متمرکز شویم، خواهیم دید که فضای متون مقدس عموماً مقتضی رویکرد حفظ و صیانت چند معنایی است و گاه مترجمانی که در هیچ جنبهای حاضر نیستند ویژگیهای زبانی متن مقدس را در حد امور ساده زبانشناسی تلقی کنند، حتی برای یک مشترک لفظی عادی نیز اغراضی متکلمانه ملحوظ داشتهاند. به عنوان نمونه، در همان آیه مربوط به سجده نجم و شجر، دیده شد که مترجمان بر دو راه رفتهاند؛ برخی موضوع را در حد یک اشتراک لفظی تلقی کرده، مضمون قرآنی را راززدایی کرده و صرفاً به انتخاب میان یکی از دو معنای هم ارز، یعنی ستاره یا بوته پرداختهاند و در مقابل وجود دارند کسانی که بر همان پایه یاد شده به عنوان استعمال لفظ در بیشتر از یک معنا، اصرار داشتهاند که در ترجمه نیز همچون اوزتورک، به طور موازی هر دو معنای هم ارز، یعنی ستاره و بوته را کنار هم آورند.
به هر روی باید گفت مسئله چند معنایی آنگاه که از نقطه دید مباحث عقایدی و کلامی نگریسته میشود، جایگاه متفاوتی مییابد و همین جایگاه متفاوت است که چند معنایی در ترجمه متون مقدس را از ترجمههای عادی متمایز میکند. در فضای مطالعات مسیحی نیز باید به پژوهشی از کریستین هلمر و همکارانش به عنوان یکی از جدیدترین مطالعات در این حوزه اشاره کرد که در آن، رابطه میان چند ارزشی بودن معنا در متون کتاب مقدس و معانی عقایدی کاویده شده است و نمونههایی از بحث چند معنایی چه در سطح واژگان و چه در سطح ساخت دستوری در مواضع مختلف از کتب مقدس عهد عتیق و جدید، بررسی گشته است. (8)
نمایش پی نوشت ها:
1. Polysemy.
2. مرتضوی، 1370، ص 455.
3. شریف رضی، حقائق التأویل، ص 7؛ زمخشری 1366، ج1 ص 338؛ طبرسی، 1415، ج2 ص 241؛ فخر رازی، التفسیر، ج7 ص 186- 191.
4. نهجالبلاغه، نامه 77؛ ترجمه فارسی از آیتی.
5. زمخشری، 1366، ج1 ص 125- 126؛ طبرسی، 1415، ج1 ص 152؛ سیوطی، 1314، ج1 ص 49.
6. ابنسینا، 1908، ص 124- 125؛ نیز نک: صدرالدین شیرازی، 1360، ص 1- 2.
7. صاحب معالم، معالمالدین، ص 38؛ قمی، 1303، ص 67؛ آخوند خراسانی، 1409، ص 36- 37.
8. Helmer, Multivalence...., 2006.
پاکتچی، احمد، (1392)، ترجمهشناسی قرآن کریم، تهران: دانشگاه امام صادق (علیه السلام)، چاپ دوم.