نویسنده: مهرداد نغزگوی کهن
واژهبست. کلیهی افعال معین از رهگذر دستوریشدگی پا به عرصهی وجود میگذارند. دستوریشدگی فرایندی تدریجی است که طی آن کلمات قاموسی با از دست دادن بعضی از مؤلفههای معنایی خود، خصوصیات دستوری کسب میکنند و به صورت کلمات نقشی در میآیند. کلمات نقشی نیز خود به تدریج میتوانند دستوریتر شده و با از دست دادن استقلال واجی خود به صورت واژهبست و سپس وند تصریفی درآیند. نقطهی آغاز دستوریشدگی واژگان است. تنها بعضی از کلمات در واژگان با معناهای خاص و در بافت معین دستوری میشوند. دستهی مهمی از کلمات موجود در واژگان که به طور بالقوه میتوانند دستوری شوند، افعال حرکتی هستند. دستوریشدگی افعال حرکتی در بسیاری از از زبانها از جمله زبان فارسی وقوع دارد. هدف ما در این مقاله بررسی آن دسته از افعال معین فارسی است که از رهگذر دستوریشدگی افعال حرکتی به وجود آمدهاند. شواهد موجود از فارسی نو نشان دهندهی آن است که این افعال عمدتاً در بیان مقولات دستوری مجهول، نمود و نیز به عنوان عمکرد در ساخت فعل مرکب مورد استفاده قرار گرفتهاند.
کلمهی قاموسی > کلمهی نقشی > واژهبست > وند تصریفی
همانطور که از این نمودار بر میآید، ابتدا کلمات قاموسی تبدیل به کلمات نقشی میشوند، سپس کلمات نقشی کم کم به صورت واژهبست در میآیند و سرانجام واژهبستها با تغییر بیشتر مبدل به وند تصریفی میشوند. مثلاً فعل
«داشتن» در اصل به معنای «مالک بودن» بوده است. این فعل با دستوریشدگی به صورت فعل معین (کلمهی نقشی) در آمده است و بیانگر نمود ناقص است:
1) او دارد درس میخواند.
افعال معین تنها در مرحلهی دوم (کلمهی نقشی) باقی نمیمانند و میتوانند صورت واژهبستی نیز داشته باشند. مثلاً فعل معین «بودن» در جملهی زیر به صورت کلمهی نقشی آزاد به کار رفته است:
2) درس را خوانده بودم.
همین فعل صورتهای واژهبستی نیز دارد:
صورتهای اخیر در ماضی نقلی به کار میروند:
3) او را قبلاً در مدرسه دیدهام.
سؤالی که در دستوریشدگی افعال قاموسی تمام عیار و تبدیل آنها به افعال معین مطرح است این است که آیا همهی افعال به طور بالقوه میتوانند به صورت فعل معین در آیند؟ بر اساس شواهد موجود با قاطعیت میتوانیم جواب منفی به این سؤال بدهیم. در واقع تنها دستههای خاصی از افعال با معناهای مشخصی و در بافتهای زبانی به خصوصی میتوانند دستوری شوند و به صورت کلمات نقشی درآیند. یکی از مهمترین این افعال، افعال حرکتی هستند. دیکسون (2005) از جملهی زبانشناسانی است که با توجه به معنای افعال، آنها را به دستههای مختلفی تقسیم نموده است. وی سپس سعی نموده تا با توجه به معنای کلی این دسته افعال رفتارها و خصوصیات دستوری آنها را تبیین نماید. افعال حرکتی از جملهی دستههای مهم طبقهبندی وی هستند. دیکسون (2005: 104) افعالی با معناهای «رفتن»، «آمدن»، «دویدن»، «برگشتن»، «انداختن»، «افتادن»، «ریختن»، «انداختن»، «گرفتن» و جز آن را در زمرهی افعال حرکتی میآورد. بعضی از این افعال (مثل رفتن، آمدن، ...) تنها یک موضوع میگیرند و بعضی دیگر (مثل گرفتن) دو موضوع دارند. نکتهی جالب توجه این است که در زبان فارسی تنها افعالی که حرکتی هستند و یک موضوع میگیرند به صورت فعل معین در ساخت مجهول مورد استفاده قرار گرفتهاند (مثل آمدن، شدن، گشتن).
هرف ما در این تحقیق ارائهی شواهدی است که ناظر بر دستوریشدگی افعال حرکتی در زبان فارسی نو است. در این راستا به آن دسته از افعال حرکتی که به صورت فعل معین در آمدهاند توجه خواهیم کرد و نقش دستوری هر یک را باز خواهیم نمود. شواهدی که در این تحقیق ارائه میکنیم نشاندهندهی این است که بعضی از افعال حرکتی مثل «آمدن» در مقام فعل معین به کار میرفتهاند و به تدریج از رواج افتادهاند و جای آنها را افعال حرکتی دیگری گرفته است.
4) چون حسین علی (علیه السلام) که با هفتاد و دو نفس زکیه کشته آمد (قزوینی الرّازی:129).
5) این مجموع را اسرارالتوحید... نام نهاده آمد (میهنی 1388: 8).
6) آنچه در بعضی کتب یافته شد درین باب آورده آمد (بکران خراسان 1342: 16).
7) این سخن با عاقل محصل گفته آمده است (بخاری 1369: 51).
8) آن آوازی که بشنودم، که در اول کتاب نبشته آمده است (غزنوی 1340: 168).
9) اگر تشریف جمال ارزانی دارد لحظهیی برین مشاهدت شراب نوش کرده آید و غم ایّام بوصل کرام فراموش کرده آید (دقایقی مروزی 1345: 34).
کاربرد فعل «آمدن» در ساخت مجهول دیگر منسوخ شده است، ولی از این فعل معین در موارد دیگری استفاده میشود.
10) خانم آمد برقصد پاشنهی کفشش ور آمد (سگ ولگرد، 31).
11) به محض آنکه میآمد خوابم ببرد میجست و میگفت: فردا صبح زود میروم (نامهها، 139).
12) آمدم خیار پوست بکنم تک چاقو رفت توی انگشتم (فردا، 34).
13) در اندرون او داوری پدید آمد (میهنی 1388: 216).
این کاربرد هم چنان ادامه دارد:
14) او از حرفهایش کوتاه نمیآید.
15) دانشجویان با سختی کنار میآیند.
16) او بر اضطرابش فائق آمد.
17) ای ملکه نگویی که کجا خواهی شدن (طرسوسی 1356: 107).
18) الله گفت شو چهار مرغ گیر (رشیدالدین میبدی 1331: 714).
فعل مزبور با دستوریشدگی به صورت فعل معین در آمده است. در زیر به کاربردهای این فعل اشاره کردهایم.
19) بسیاری از سربازان دشمن در جنگ کشته شدند.
20) شیشه پنجره شکسته شده است.
21) سال 1389 با همهی پستی و بلندیهایش سپری شد.
22) برگزیدگان جشنواره معرفی شدند.
23) دو قاچاقچی مواد مخدر اعدام شدند.
الف) نمود آغازی: در این کاربرد فعل «رفتن» قبل از فعل اصلی میآید و به معنی «شروع کردن» است، و برای تمام صیغهها تصریف میشود:
24) من رفتم درس بخونم.
25) ما رفتیم بخوابیم.
نجفی (1387) به کاربرد اخیر فعل «رفتن» اشاره کرده است:
« (پیش ار فعل به وجه التزامی) شروع کردن یا قصد کردن، در صدد برآمدن (مترادف: آمدن، خواستن)»:
26) رفتم حرفی بزنم و توضیحی بدهم که با کف دستش محکم زد توی دهنم.»
ب) نمود کامل: فعل «رفتن» در این کاربرد اتمام امری را نشان میدهد و تنها در صیغهی سوم شخص مفرد زمان گذشته و بعد از فعل اصلی به کار میرود:
27) پیر شدیم رفت.
28) بیچاره شدیم رفت.
«تنها با اسم ترکیب میشود. از آن فعل لازم حاصل میشود و معادل ترکیب یا همکرد شدن و گاهی به معنی روی دادن است. مورد استعمال آن فراوان نیست و از قرن هشتم به بعد در نثر به ندرت دیده میشود. مگر در نوشتههائی که به شیوهی کهن تمایل دارند:
عتاب رفتن:
29) اگر جز این کنند با ایشان عتاب رود (سیاست خ72).
سخن رفتن:
30) میان گودرز و طوس سخن رفت (مجمل 47).
استدعا رفتن:
31) و خط این دوست و دیگر مخلصا... استدعا میرود (التوسل 146).
مضایقت رفتن:
32) استعفا خواست و چون عادت او معلوم بود مضایقت نرفت (عقد88).
33) کشته گشت (بهار1318: 74).
هنوز هم از این فعل در ساخت مجهول در کاربردهای بسیار رسمی استفاده میشود.
34) عجیب او متحیر گشته بودهاند (غزنوی 1340: 183).
مثالهای زیر برگرفته از خانلری (1374: 2، 154) است:
35) همه از یکدیگر آگاه گشتند (سیاست خ 162).
36) مزدک خجل گشت (سیاست خ 148).
37) درگاه مشایخ را ملازم گردد و عتبهی پیران را معتکف گردد (اسرار 53).
این کاربرد در فارسی امروز نیز دیده میشود:
38) شهیدان مانند گلها پرپر گشتند.
39) سومین کنفرانس زبانشناسی در تهران برگزار گردید.
40) فهرست اعضای شورای شهر اعلام گردید.
41) به جای اینکه حرفی بزند یا جوابی بدهد یکمرتبه به گریه افتاد.
42) افتاده بود به ورّاجی، انگار میخواست کم حرفیهایش را تلافی کند.
موارد دیگری از کاربرد «افتادن» به عنوان همکرد:
43) به دلم افتاد که زود بر میگردد.
44) امتحان ریاضی به عقب افتاد.
45) اتوبوس قبل از اینکه برسیم راه افتاد.
استفاده از فعل «افتادن» به عنوان همکردن فعل مرکب سابقهی طولانی دارد:
46) آنچه در این کتاب تحریر میافتد... بر سبیل نقل و حکایت ... باز گفته میآید (نصیرالدین طوسی 1373: 43).
47) از جانب سجستان نارنج آوردن گرفتند (نظامی عروضی 1333: 51).
48) خورشید شاه مطربان استاد بخواند و آموختن گرفت (ارَّجانی 1347: 1، 9).
49) آب را هر چه دران موضع یابد گردانیدن گیرد تا غرقه کند (بکران خراسانی 1342: 24).
50) ترازو بیاوردند و بر کشیدن گرفتند تا هر هزار امرود برکشیده شد (مبارکشاه 1346: 155).
همانطور که از مثالهای فوق پیداست، نمود آغازی با فعل «گرفتن»، تنها با دو صیغه سوم شخص مفرد و سوم شخص جمع به کار میرفته و ناقص است. در زبان فارسی گفتاری امروز نیز مواردی از دستوریشدگی فعل «گرفتن» برای نشان دادن نمود آغازی قابل مشاهده است، البته با این تفاوت که فعل «گرفتن» قبل از فعل میآید و ناقص نیز نیست و با همهی صیغهها کاربرد دارد:
51) بگیرید بخوابید.
52) گرفتیم خوابیدیم.
53) بگیر بنشین.
54) میگیریم همهی لباسها را میشوریم.
55) برو آشپزخانه ظرفهایت را بگیر بشور.
محدودیتی که در این ساخت وجود دارد این است که «گرفتن» با افعال تداومی با کار میرود. «افتادن» و «تصادف کردن» از افعال لحظهای هستند و به همین علت کاربرد آنها با فعل دستوری شدهی «گرفتن» موجب غیر دستوری شدن دو جمله زیر شده است:
56)* بگیر بیفت.
57)* گرفتیم تصادف کردیم.
منبع مقاله :
نغزگوی کهن، مهرداد؛ (1395)، زبان فارسی در گذر زمان (مجموعه مقالات)، تهران: کتاب بهار، چاپ اول.
چکیده
به طور کلی در زبانهای مختلف از امکانات تحلیلی، ترکیبی یا هر دو آنها برای بیان مفاهیم دستوری استفاده میشود. امکانات تحلیلی شامل کلمات نقشی آزاد میشود، امکانات ترکیبی نیز واژهبستها و وندهای تصریفی را در بر میگیرید. افعال معین از جمله اجزاء مهم دستوری هستند که هم میتوانند به صورت کلمات نقشی آزاد باشند و هم به شکلواژهبست. کلیهی افعال معین از رهگذر دستوریشدگی پا به عرصهی وجود میگذارند. دستوریشدگی فرایندی تدریجی است که طی آن کلمات قاموسی با از دست دادن بعضی از مؤلفههای معنایی خود، خصوصیات دستوری کسب میکنند و به صورت کلمات نقشی در میآیند. کلمات نقشی نیز خود به تدریج میتوانند دستوریتر شده و با از دست دادن استقلال واجی خود به صورت واژهبست و سپس وند تصریفی درآیند. نقطهی آغاز دستوریشدگی واژگان است. تنها بعضی از کلمات در واژگان با معناهای خاص و در بافت معین دستوری میشوند. دستهی مهمی از کلمات موجود در واژگان که به طور بالقوه میتوانند دستوری شوند، افعال حرکتی هستند. دستوریشدگی افعال حرکتی در بسیاری از از زبانها از جمله زبان فارسی وقوع دارد. هدف ما در این مقاله بررسی آن دسته از افعال معین فارسی است که از رهگذر دستوریشدگی افعال حرکتی به وجود آمدهاند. شواهد موجود از فارسی نو نشان دهندهی آن است که این افعال عمدتاً در بیان مقولات دستوری مجهول، نمود و نیز به عنوان عمکرد در ساخت فعل مرکب مورد استفاده قرار گرفتهاند.
مقدمه
با مطالعه بر روی بسیاری از زبانهای جهان مشخص شده است که تمامی امکانات دستوری، از کلمات نقشی گرفته تا واژهبستها و وندها، ریشه در واژگان دارند. حتی آن دسته از عناصر دستوری که قرضی هستند نیز در زبان مبدأ از اجزاء واژگانی تمام عیار به وجود آمدهاند. فعل مرکب از ترکیب اسم یا صفت (بخش غیر فعلی/ همراه) و فعلی که از معنای اصلی و قاموسی اولیه تهی شده است (همکرد) درست میشود. به عبارت دیگر، همکرد از رهگذر دستوریشدگی به وجود آمده است. این فرایند، یعنی ایجاد امکانات دستوری از کلمات تمام عیار قاموسی، دستوریشدگی نامیده میشود. دستروی شدگی تنها بر کلمات قاموسی اثر نمیکند، بلکه میتواند بر کلمات دستوری موجود در درون زبان نیز تأثیر بگذارد و خصوصیات دستوری آنها را بیشتر کند. بر اساس شواهد موجود از زبانهای جهان میتوان مراحل خاصی را برای دستوریشدگی، یا بیشتر دستوری شدن، در نظر گرفت. اجزاء زبانی این مراحل را با ترتیبی خاص پشت سر میگذارند. هاپر و تراگوت (2003: 7) قائل بر مراحل زیر برای دستوریشدگی هستند (برای توضیحات بیشتر رک. نغزگوی کهن 1387 ب و 1389ج):کلمهی قاموسی > کلمهی نقشی > واژهبست > وند تصریفی
همانطور که از این نمودار بر میآید، ابتدا کلمات قاموسی تبدیل به کلمات نقشی میشوند، سپس کلمات نقشی کم کم به صورت واژهبست در میآیند و سرانجام واژهبستها با تغییر بیشتر مبدل به وند تصریفی میشوند. مثلاً فعل
«داشتن» در اصل به معنای «مالک بودن» بوده است. این فعل با دستوریشدگی به صورت فعل معین (کلمهی نقشی) در آمده است و بیانگر نمود ناقص است:
1) او دارد درس میخواند.
افعال معین تنها در مرحلهی دوم (کلمهی نقشی) باقی نمیمانند و میتوانند صورت واژهبستی نیز داشته باشند. مثلاً فعل معین «بودن» در جملهی زیر به صورت کلمهی نقشی آزاد به کار رفته است:
2) درس را خوانده بودم.
همین فعل صورتهای واژهبستی نیز دارد:
مفرد |
جمع |
1) -am |
1) –im |
2) –i |
2) (-in) -id |
3) –ast (e ) |
3) –and ( -an ) (لازار 1384: 167) |
صورتهای اخیر در ماضی نقلی به کار میروند:
3) او را قبلاً در مدرسه دیدهام.
سؤالی که در دستوریشدگی افعال قاموسی تمام عیار و تبدیل آنها به افعال معین مطرح است این است که آیا همهی افعال به طور بالقوه میتوانند به صورت فعل معین در آیند؟ بر اساس شواهد موجود با قاطعیت میتوانیم جواب منفی به این سؤال بدهیم. در واقع تنها دستههای خاصی از افعال با معناهای مشخصی و در بافتهای زبانی به خصوصی میتوانند دستوری شوند و به صورت کلمات نقشی درآیند. یکی از مهمترین این افعال، افعال حرکتی هستند. دیکسون (2005) از جملهی زبانشناسانی است که با توجه به معنای افعال، آنها را به دستههای مختلفی تقسیم نموده است. وی سپس سعی نموده تا با توجه به معنای کلی این دسته افعال رفتارها و خصوصیات دستوری آنها را تبیین نماید. افعال حرکتی از جملهی دستههای مهم طبقهبندی وی هستند. دیکسون (2005: 104) افعالی با معناهای «رفتن»، «آمدن»، «دویدن»، «برگشتن»، «انداختن»، «افتادن»، «ریختن»، «انداختن»، «گرفتن» و جز آن را در زمرهی افعال حرکتی میآورد. بعضی از این افعال (مثل رفتن، آمدن، ...) تنها یک موضوع میگیرند و بعضی دیگر (مثل گرفتن) دو موضوع دارند. نکتهی جالب توجه این است که در زبان فارسی تنها افعالی که حرکتی هستند و یک موضوع میگیرند به صورت فعل معین در ساخت مجهول مورد استفاده قرار گرفتهاند (مثل آمدن، شدن، گشتن).
هرف ما در این تحقیق ارائهی شواهدی است که ناظر بر دستوریشدگی افعال حرکتی در زبان فارسی نو است. در این راستا به آن دسته از افعال حرکتی که به صورت فعل معین در آمدهاند توجه خواهیم کرد و نقش دستوری هر یک را باز خواهیم نمود. شواهدی که در این تحقیق ارائه میکنیم نشاندهندهی این است که بعضی از افعال حرکتی مثل «آمدن» در مقام فعل معین به کار میرفتهاند و به تدریج از رواج افتادهاند و جای آنها را افعال حرکتی دیگری گرفته است.
بیشتر بخوانید: دستوریشدگی افعال ارتقایی در زبان فارسی
2. افعال معین حرکتی
در زیر به بررسی نقش دستوری آن دسته از افعال حرکتی که در فارسی نو به صورت فعل معین درآمدهاند میپردازیم.1-2 «آمدن»
از فعل معین آمدن در وارد زیر استفاده میشود.1-1-2 ساخت مجهول
در فارسی قرون اولیهی هجری فعل «آمدن» دستوری شده و از آن برای ساخت مجهول استفاده شده است:4) چون حسین علی (علیه السلام) که با هفتاد و دو نفس زکیه کشته آمد (قزوینی الرّازی:129).
5) این مجموع را اسرارالتوحید... نام نهاده آمد (میهنی 1388: 8).
6) آنچه در بعضی کتب یافته شد درین باب آورده آمد (بکران خراسان 1342: 16).
7) این سخن با عاقل محصل گفته آمده است (بخاری 1369: 51).
8) آن آوازی که بشنودم، که در اول کتاب نبشته آمده است (غزنوی 1340: 168).
9) اگر تشریف جمال ارزانی دارد لحظهیی برین مشاهدت شراب نوش کرده آید و غم ایّام بوصل کرام فراموش کرده آید (دقایقی مروزی 1345: 34).
کاربرد فعل «آمدن» در ساخت مجهول دیگر منسوخ شده است، ولی از این فعل معین در موارد دیگری استفاده میشود.
2-1-2 نمود آغازی
نمود آغازی ناظر بر شروع عملی است. در زبان فارسی از چند فعل معین مختلف برای بیان این مفهوم استفاده میشود. یکی از این افعال، فعل معین «آمدن» است. همانطور که نجفی (1378) بیان میدارد، « آمدن» در این کاربرد، پیش از فعلی که به وجه التزامی است میآید و شروع عمل را میرساند (مثالهای زیر مربوط به نجفی 1378 است):10) خانم آمد برقصد پاشنهی کفشش ور آمد (سگ ولگرد، 31).
11) به محض آنکه میآمد خوابم ببرد میجست و میگفت: فردا صبح زود میروم (نامهها، 139).
12) آمدم خیار پوست بکنم تک چاقو رفت توی انگشتم (فردا، 34).
3-1-2 همکرد فعل مرکب
فعل مرکب از ترکیب اسم یا صفت (بخش غیر فعلی/ همراه) و فعلی که از معنای اصلی و قاموسی اولیه تهی شده است (همکرد) درست میشود. به عبارت دیگر، همکرد از رهگذر دستوریشدگی به وجود آمده است. فعل مرکب یک واحد واژگانی را تشکیل میدهد و سر جمع معنای اجزاء آن مساوی با معنای کل آن نیست (برای فهرستی از همکردها به همراه مثال رک. خانلری 1374: 2، 127- 160). از همان قرون اولیهی هجری از فعل «آمدن» به عنوان همکرد استفاده شده است:13) در اندرون او داوری پدید آمد (میهنی 1388: 216).
این کاربرد هم چنان ادامه دارد:
14) او از حرفهایش کوتاه نمیآید.
15) دانشجویان با سختی کنار میآیند.
16) او بر اضطرابش فائق آمد.
2-2. «شدن»
شدن در اصل در معنای «رفتن» بوده است. این معنا هنوز در عبارات کلیشهای، چون «آمد و شد» بر جای مانده است. در زیر مواردی از کاربرد «شدن» در معنای اولیهی آن را آوردهایم:17) ای ملکه نگویی که کجا خواهی شدن (طرسوسی 1356: 107).
18) الله گفت شو چهار مرغ گیر (رشیدالدین میبدی 1331: 714).
فعل مزبور با دستوریشدگی به صورت فعل معین در آمده است. در زیر به کاربردهای این فعل اشاره کردهایم.
1-2-2. ساخت مجهول
یکی از کاربردهای فعل «شدن» در فارسی امروز، استفاده از آن در ساخت مجهول است:19) بسیاری از سربازان دشمن در جنگ کشته شدند.
20) شیشه پنجره شکسته شده است.
2-2-2. همکرد
فعل معین «شدن» به عنوان همکرد فعل مرکب کاربرد فراوانی دارد:21) سال 1389 با همهی پستی و بلندیهایش سپری شد.
22) برگزیدگان جشنواره معرفی شدند.
23) دو قاچاقچی مواد مخدر اعدام شدند.
3-2. «رفتن»
فعل «رفتن» نیز از جملهی افعال معین است که به کاربردهای آن در کتابها و مقالات فارسی کمتر اشاره شده است. در زیر کاربردهای این فعل را آوردهایم.1-3-2. نمود
فعل «رفتن» در زبان فارسی امروز هم برای نشان دادن نمود آغازی و هم نمود کامل استفاده میشود:الف) نمود آغازی: در این کاربرد فعل «رفتن» قبل از فعل اصلی میآید و به معنی «شروع کردن» است، و برای تمام صیغهها تصریف میشود:
24) من رفتم درس بخونم.
25) ما رفتیم بخوابیم.
نجفی (1387) به کاربرد اخیر فعل «رفتن» اشاره کرده است:
« (پیش ار فعل به وجه التزامی) شروع کردن یا قصد کردن، در صدد برآمدن (مترادف: آمدن، خواستن)»:
26) رفتم حرفی بزنم و توضیحی بدهم که با کف دستش محکم زد توی دهنم.»
ب) نمود کامل: فعل «رفتن» در این کاربرد اتمام امری را نشان میدهد و تنها در صیغهی سوم شخص مفرد زمان گذشته و بعد از فعل اصلی به کار میرود:
27) پیر شدیم رفت.
28) بیچاره شدیم رفت.
2-3-2. همکرد
خانلری (1374: 2، 142-143) دربارهی این کاربرد فعل «رفتن» مینویسد:«تنها با اسم ترکیب میشود. از آن فعل لازم حاصل میشود و معادل ترکیب یا همکرد شدن و گاهی به معنی روی دادن است. مورد استعمال آن فراوان نیست و از قرن هشتم به بعد در نثر به ندرت دیده میشود. مگر در نوشتههائی که به شیوهی کهن تمایل دارند:
عتاب رفتن:
29) اگر جز این کنند با ایشان عتاب رود (سیاست خ72).
سخن رفتن:
30) میان گودرز و طوس سخن رفت (مجمل 47).
استدعا رفتن:
31) و خط این دوست و دیگر مخلصا... استدعا میرود (التوسل 146).
مضایقت رفتن:
32) استعفا خواست و چون عادت او معلوم بود مضایقت نرفت (عقد88).
4-2 «گشتن»
فعل «گشتن» نیز در فارسی نو بیش از یک کاربرد دستوری داشته است.1-4-2 ساخت مجهول
در قرون اولیهی هجری «گشتن» در ساخت مجهول کاربرد داشته است:33) کشته گشت (بهار1318: 74).
هنوز هم از این فعل در ساخت مجهول در کاربردهای بسیار رسمی استفاده میشود.
2-4-2. همکرد
کاربرد این فعل در مقام همکرد نیز قدیم است:34) عجیب او متحیر گشته بودهاند (غزنوی 1340: 183).
مثالهای زیر برگرفته از خانلری (1374: 2، 154) است:
35) همه از یکدیگر آگاه گشتند (سیاست خ 162).
36) مزدک خجل گشت (سیاست خ 148).
37) درگاه مشایخ را ملازم گردد و عتبهی پیران را معتکف گردد (اسرار 53).
این کاربرد در فارسی امروز نیز دیده میشود:
38) شهیدان مانند گلها پرپر گشتند.
5-2 «گردیدن»
در فارسی امروز از این فعل بیشتر در مقام همکرد استفاده میشود. این کاربرد رسمی است :39) سومین کنفرانس زبانشناسی در تهران برگزار گردید.
40) فهرست اعضای شورای شهر اعلام گردید.
6-2 «افتادن»
این فعل نیز از جمله افعال حرکتی است که با دستوریشدگی در مقام همکرد کاربرد دارد. این فعل در بعضی از کاربردها به معنای «شروع به کاری» است که بیانگر نمد واژگانی (از نوع آغازی) است (دو جملهی زیر برگرفته از نجفی 1378 است):41) به جای اینکه حرفی بزند یا جوابی بدهد یکمرتبه به گریه افتاد.
42) افتاده بود به ورّاجی، انگار میخواست کم حرفیهایش را تلافی کند.
موارد دیگری از کاربرد «افتادن» به عنوان همکرد:
43) به دلم افتاد که زود بر میگردد.
44) امتحان ریاضی به عقب افتاد.
45) اتوبوس قبل از اینکه برسیم راه افتاد.
استفاده از فعل «افتادن» به عنوان همکردن فعل مرکب سابقهی طولانی دارد:
46) آنچه در این کتاب تحریر میافتد... بر سبیل نقل و حکایت ... باز گفته میآید (نصیرالدین طوسی 1373: 43).
7-2 «گرفتن»
از همان قرون اولیهی هجری (یعنی آغاز دورهی فارسی نو)، از فعل معین «گرفتن» برای نشان دادن نمود آغازی استفاده شده است. مشخصهی اصلی کاربرد این فعل معین در متون مکتوب تا اواخر قرن هفتم هجری این است که بعد از مصدر به کار میرفته است. این کاربرد هم در زمان گذشته و هم زمان حال قابل مشاهده است.47) از جانب سجستان نارنج آوردن گرفتند (نظامی عروضی 1333: 51).
48) خورشید شاه مطربان استاد بخواند و آموختن گرفت (ارَّجانی 1347: 1، 9).
49) آب را هر چه دران موضع یابد گردانیدن گیرد تا غرقه کند (بکران خراسانی 1342: 24).
50) ترازو بیاوردند و بر کشیدن گرفتند تا هر هزار امرود برکشیده شد (مبارکشاه 1346: 155).
همانطور که از مثالهای فوق پیداست، نمود آغازی با فعل «گرفتن»، تنها با دو صیغه سوم شخص مفرد و سوم شخص جمع به کار میرفته و ناقص است. در زبان فارسی گفتاری امروز نیز مواردی از دستوریشدگی فعل «گرفتن» برای نشان دادن نمود آغازی قابل مشاهده است، البته با این تفاوت که فعل «گرفتن» قبل از فعل میآید و ناقص نیز نیست و با همهی صیغهها کاربرد دارد:
51) بگیرید بخوابید.
52) گرفتیم خوابیدیم.
53) بگیر بنشین.
54) میگیریم همهی لباسها را میشوریم.
55) برو آشپزخانه ظرفهایت را بگیر بشور.
محدودیتی که در این ساخت وجود دارد این است که «گرفتن» با افعال تداومی با کار میرود. «افتادن» و «تصادف کردن» از افعال لحظهای هستند و به همین علت کاربرد آنها با فعل دستوری شدهی «گرفتن» موجب غیر دستوری شدن دو جمله زیر شده است:
56)* بگیر بیفت.
57)* گرفتیم تصادف کردیم.
نتیجهگیری
شواهد فوق نشان دهندهی آن است که بسیاری از افعال معین فارسی از رهگذر معینشدگی به وجود آمدهاند. از مهمترین کاربردهای این افعال معین، بیان مقولههای دستوری جهت و نمود در زبان فارسی است. علاوه بر این، کاربرد عمدهی این افعال را میتوان در ساخت همکرد فعل مرکب مشاهده کرد. همکرد بخش فعلی فعل مرکب را تشکیل میدهد و تصریف فعل بر روی آن صورت میگیرد؛ یعنی، به لحاظ دستوری بسیار حائز اهمیت میباشد. از طرف دیگر، استفاده از همکرد در ساخت فعل مرکب امکان مهمی در زبان فارسی برای واژهسازی است.منبع مقاله :
نغزگوی کهن، مهرداد؛ (1395)، زبان فارسی در گذر زمان (مجموعه مقالات)، تهران: کتاب بهار، چاپ اول.