چرا جنبش تونس سياسي شد؟

1. جنبشهاي اسلام گرا هر چند در مرجعيت كتاب و سنت و اجماع اشتراك نظر دارند، اما به تناسب شرايط خاصي كه بر ظهور آنان حاكم بوده، صبغه هاي متفاوتي يافته اند. براي مثال در كشوري كه تحت اشغال بيگانه است، طبيعي و مرجح آن است كه دغدغه آزادي بخش، بر جنبش اسلام گرايي كه در آن شكل ميگيرد، غالب باشد. در حالي كه در كشوري كه از تهاجم فرهنگي و سكولاريسم طغيان گري رنج ميبرد كه هويت كشور اسلامي را تحت تاثير قرار داده است، طبيعي است كه بزرگترين دل
شنبه، 6 تير 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چرا جنبش تونس سياسي شد؟
چرا جنبش تونس سياسي شد؟
چرا جنبش تونس سياسي شد؟

نويسنده: راشد غنوشي



1. جنبشهاي اسلام گرا هر چند در مرجعيت كتاب و سنت و اجماع اشتراك نظر دارند، اما به تناسب شرايط خاصي كه بر ظهور آنان حاكم بوده، صبغه هاي متفاوتي يافته اند. براي مثال در كشوري كه تحت اشغال بيگانه است، طبيعي و مرجح آن است كه دغدغه آزادي بخش، بر جنبش اسلام گرايي كه در آن شكل ميگيرد، غالب باشد. در حالي كه در كشوري كه از تهاجم فرهنگي و سكولاريسم طغيان گري رنج ميبرد كه هويت كشور اسلامي را تحت تاثير قرار داده است، طبيعي است كه بزرگترين دل مشغولي جنبش اسلام گرا دفاع از مؤلفه هاي شخصيت اسلامي و رويارويي فكري، تربيتي و ايدئولوژيك با انوع سكولاريسم باشد. اين همان وضعي بوده كه در تونس در پايان دهه شصت قرن بيستم شاهد آن بوديم. شايد اين امكان فراهم بود كه اين جنبش به نقش تبليغي فكري اش ادامه دهد و عميقآ وارد عرصه سياست نشود، اما چنين چيزي اتفاق نيفتاد، چرا؟
بيش از يك دهه و نيم از استقلال تونس نگذشته بودكه تخم نوسازي اي كه بورقيبه پاشيده بود از راه بهره گيري افراطي از نهادهاي دولت مدرن شديدآ تمركز گرا در جهت زدودن عقايد و شعائر و نهادهاي اسلامي كم كم به بار نشست. در راهبرد كلان دولت كه بورقيبه آن را در «پيوستن به كاروان ملل متحد» خلاصه كرده بود، اين عقايد و شعائر و نهادها به چشم موانع نگريسته ميشدند.
نخستين تصميم دولت تازه استقلال يافته عبارت بود از فروپاشي جامع زيتونه كه نگاهبان فرهنگ اسلامي عربي تونس و بزرگترين قلعه تمدن اسلام در افريقا بود. اين حوزه علمي ـ اسلامي در آن زمان داراي 27 هزار دانشجو در مراحل مختلف بود و گامهاي بلندي را در مسير اصلاح نظام آموزشي و افزودن علوم جديد برداشته بود، حذف اين دانشگاه به مثابه فروپاشيدن پايه هاي اين بناي كهن و لرزاندن هويت كشور و نشانه رفتن زبان و دين و اخلاق است.
ضربه هاي كاري يكي پس از ديگري بر اين بنا فرود آمد؛ دادگاه هاي شرع منحل شد؛ اوقافي كه حدود 31 مجموعه زمينهاي كشاورزي را در اختيار داشت و در خدمت نهادهاي جامعه مدني مانند آموزش بود، مصادره شد؛ حتي شعائر ديني نيز از آسيب در امان نماند. شخص رئيس جمهور در روز اول رمضان سال 1961م مردم را به بي حرمتي به ماه رمضان فرا خواند و در نيمروز، با سر كشيدن ليوان آب ميوه در برابر دوربين هاي پخش زنده تلويزيوني، مردم را به جهاد در برابر عقب ماندگي با فتوا دادن حتي عقايد اساسي اسلام مانند الوهيت و نبوت و بهشت و جهنم و معجزات پيامبران و قرآن نيز در سخنرانيهاي بورقيبه مورد بي حرمتي قرار گرفت. اين كار سبب شد تا علماي بزرگ جهان اسلام وي را به توبه دعوت كنند. دولت بورقيبه در برنامه اي فراگير به نام رهايي زن راهبردي را در پيش گرفت كه شامل كنترل جمعيت، آزادي سقط جنين، مباح شدن زنا ـ به شرط تواقف طرفين ـ و ممنوعيت حجاب ميشد. اين برنامه در طي چهل سال كه از اجراي آن ميگذرد دستاوردي جز كاهش ناموزون جمعيت، فروپاشي بنيادهاي خانواده و قرار گرفتن اركان جامعه در برابر خطر فروپاشي و فرتوتي و فنا نداشته است كه در جهان اسلام و جهان سوم كه از ازدياد جمعيت خود شكايت دارند، پديده اي بي نظير است. اين وضعيت نه تنها كشور را از تاسيس مدارس جديد بينياز ساخته است، بلكه دَرِ صدها مدرسه را به خاطر كاهش شديد جمعيت بسته است.
براي مثال شمار دانشجوياني كه در سال 2009 در مقطع كارشناسي ثبت نام كرده اند، نسبت به سال گذشته كاهش هفده هزار نفري داشته است. بگذريم از افزايش درصد طلاق (مقام اول در جهان عرب و مقام چهارم در جهان) و پير دختري و جنايت و كاهش درصد ازدواج و...تمام اينها ثمرات نظام فاشيستي دين ستيز ديكتاتوري است كه به نام دولت استقلال و نوسازي اين همه نابساماني به بار آورده است.
2. جنبش اسلام گراي تونس در آستانه دهه هفتاد به عنوان دعوتي احياگر اصول اسلام و پايبندي به شعائر آن و در حالي كه ارتباط آن با مسائل سياسي روز بسيار كم رنگ بود، پا به عرصه وجود نهاد. در حقيقت ظهور اين جنبش به مثابه يكي از مهمترين ابزارهاي دفاع جامعه تونس از مؤلفه هاي وجود و هويت و تداوم عربي اسلامي و پيوستگي با امت اسلام به شمار مي آيد.
از آنجا كه مردم احساس خطر روز افزوني نسبت به هويت خويش داشتند، تقاضاي پيوندشان با اين جنبش جهت حفظ اين مؤلفه هاي بسيار بالا بود. در نتيجه به لطف خدا روح نشاط و حيات به مساجد و روزنامه ها و شعائر و ارزشهاي اسلامي بازگشت. در دانشكدهها و دانشگاه ها و مراكز آموزشي و اداري ميان هويت اسلام و جهان مدرن پل زده شد.
3. در سايه نظام دموكراتيك كه قدرت قانون در راس آن قرار دارد، يك شهروند ميتواند نوع فعاليتي را كه با روحيات او هماهنگ است بر گزيند و به گروه و انجمني كه در آن زمينه فعاليت دارند، وارد شود. اين فعاليت ميتواند سياسي و يا غير سياسي باشد. شخص در هر دو صورت ميتواند بالاترين مراتب فعاليت را داشته باشد و در عين حال گزندي از سوي قدرت حاكم به وي نرسد. اما در مسير نظام فراگير فرد محور تمركزگرا، احساس ميكنيد كه سياست همه جا در تعقيب شما است و همه جا كه مي روي مراقب شما است، مگر آن كه بي خاصيتي و هرزگي پيشه كنيد.
تصويرهاي رئيس جمهور كه در همه جاي اين كشور (تونس) خود نمايي ميكند، نماد قدرت مسلطي است كه همه چيز را زير نظر دارد و در هر مكاني حاضر است و همه آنان را كه به راهي جز راه او مي روند تهديد ميكند. آقاي رئيس جمهور ميخواهد از اين طريق جاي خدا را در مخيله ملت بگيرد. دستگيري جواناني كه عادتآ پس از نماز صبح سرگرم بازي فوتبال بوده اند به اتهام نداشتن مجوز پيشين چه معنايي دارد؟ متوقف كردن كارناوال هاي عروسي اي كه صاحبان آنها سرودها و ترانه هاي ديني را پخش ميكردند، به اتهام فعاليت بنياد گرايانه و تبديل اين عروسيها به عزا چه معنايي دارد؟
4. در سايه نظامي از اين دست، نميتوان تصور كرد كه جرياني ديني با نگره اي اسلامي به حال خود رها شود تا به شكل طبيعي رشد كند، حتي اگر اين جريان در قالب جماعت تبليغ صرف و به دور از سياست باشد، باز هم در معرض خطر دستگيري قرار دارد، زيرا نخستين نقطه رويارويي در مسجدي كه دولت آن را ملك طلق خود مي داند، بر سر تعيين امام مسجد از سوي اعضاي حزب حاكم شكل گرفت. در بسياري موارد، امام جماعت از ميان پليس هاي باز نشسته برگزيده ميشده است. در حالي كه اهل تبليغ و ترويج دين، چنان كه در تاريخ تمدن اسلامي معمول بوده، شان امامت مسجد را شاني الهي مي دانسته اند كه توده مردم از طريق علما و انجمن ها و مذاهب و طريقت هاي خويش آن را سامان مي داده اند. از اين پس، دايره رويارويي ها به دانشكده ها و دانشگاه ها كشيد و سپس خيابانها را در برگرفت و گاه نيز تا كوه ها امتداد يافت. در جامعه استبدادي شما گزينه اي در برابر خود نمي بينيد. شعله هاي سركوب در هر مكان، همه راهها را ميبندند و شما چاره اي جز درگير شدن و ورود به عرصه سياست نداريد، در نتيجه با استبداد درگير ميشويد تا نهادهايش را فرو بپاشيد و كار را با قانون شكني آغاز كنيد و پايان كار شما به طرد مستبدان و يا وادار ساختن آنان به تن دادن به حكومت قانون و اراده مردم مي انجامد.
از اين رو با آن كه جنبش اسلامي در همه جا جنبش تبليغي و فرهنگي بوده است، اما محض اين كه كمي رشد و توسعه يافته، شاخكهاي دولتهاي استبدادي را نسبت به خود حساس يافته و چيزي نگذشته كه لوله توپخانه هاي دولت را به سوي خويش نشان رفته يافته است.
5. نظام توتاليتر مدرن فرد محور به شدت تمركز گرا وظيفه خويش مي دانست كه وارد سلسله پايان ناپذيري از سركوب همه مخالفان خود با همه رويكردهايي شود، فرقي هم نميكرد كه اين گروه از درون تك حزب موجود حاكم بر آمده باشد ـ مانند گروه ابويوسف، مشيري و ابن صالح - و يا در بيرون آن شكل گرفته باشد، مانند كمونيست ها، صنوف، ليبرال ها، پان عربها، اسلام گراها و حتي حقوقدانان.
از نظامي اين چنيني انتظار نمي رفت و هيچ مجالي را براي هيچ فعال فرهنگي يا سياسي و حتي ورزشي وانهد تا خارج از دايره اش شكل گيرد و رشد و نمو كند، زيرا هر چه كه خارج از دايره چنين نظامي قرار داشت، گويي موجوديت آن را، چالش گرفته است، مگر آن كه نابود شود و يا تحت كنترل در آيد. از اين رو تاريخ دولت استقلال را به هيچ روي نميتواند تاريخ جا به جايي قدرت ميان جريانهاي سياسي به شمار آورد، بلكه بايد آن را تاريخ جابه جايي سركوب و زندان و شكنجه و تبعيد دانست.
زندان هاي تونس هيچ گاه نفس تازه نكرده اند، زيرا كمونيستها، جاي سلفي ها را پر كردند و انجمنهاي صنفي جاي كمونيستها را. اسلام گرايان از سال 1981 جاي كمونيستها را. در اين سال شمار زندانيان اسلام گرا به پانصد تن مي رسيد و در سال 1992 به سي هزار تن كه آخرين گروه آنان اخيرآ آزاد شدند كه دكتر صادق شورو، رئيس سابق جنبش و استاد دانشكده پزشكي در ميان آنان بود و پس از سيزده سال تحمل زندان كه بيشتر آن را در انفرادي گذراند، آزاد شد.
وي به سبب اينكه پس از آزادي به برخي رسانه ها اظهار داشت كه همچنان به وابستگي به جنبش النهضه مفتخر است و خواستار آن شد كه به وي اجازه فعاليت سياسي داده شود، دوباره و در حالي كه استقبال وي از تبريك گويانش به پايان نرسيده بود، دستگير و به زندان برگردانده و محكوم به يك سال زندان شد. هنوز او را نبخشيده اند براي آنكه در انتخابات 1989 پيروزي قاطعي در انتخابات پارلماني به دست آورد و البته دولت در نتايج انتخابات تقلب و برندگان را مجازات كرد.
6. اما به لحاظ مبنايي و نظري بايد گفت كه سياست چيزي نيست كه بر اسلام افزوده و يا تحميل شده باشد، بلكه سياست از اصول اسلام است. از اين رو اگر حقيقت اسلام و سياست درست درك شود، روشن ميشود كه اسلام از سياست جدا ناشدني است، زيرا سياست، هنر اراده امور مردم به گونه اي است كه عدالت و همزيستي و سعادت آنان را به بار آورد. پيامبران هم جز براي اين نيامده اند كه مردم را با پروردگارشان و هدف آفرينش شان و ارزش ها و معيارها و قوانيني آشنا كنند كه منافع و سعادت دنيايي و آخرتي اشان را تحقق بخشد. از اين رو ماهيت و طبيعت اسلام، سياسي است.
7. با اين كه جنبش اسلامي در تونس با سكولاريسم افراطي حاكم رويارو است كه سلطه خويش را به مدد ابزارهاي دولت بورقيبه گسترده و با رهبري پليدترين جانشينان او تداوم يافته است و راهي در برابر اين جنبش جز نابودي اين رژيم وجود ندارد، اما اين جنبش تا كنون به طرح شعارهايي مشابه شعارهاي ديگر جنبشهاي اسلامي اقدام نكرده است، زيرا مشكل امروز و جامعه تونس جانشيني قانون شرعي به جاي قانون غير شرعي نيست، هر چند اين امر هم اهميت دارد، بلكه مشكل اساسي نبود ايده قانون و دولت قانون و حاكميت قانون در سايه نظام حاكم است. از اين رو ميتوان گفت كه نبود ارزشهايي مانند آزادي و حاكميت مردم به نفع سلطه ديكتاتور و تسلط دولت بر همه امور جامعه است كه موجب شده است، تا جنبش اسلامي، محور اصلي فعاليت خود را، هويت، آزادي و عدالت قرار دهد و نه محور شريعت. هر چند كه شريعت از اهداف اصلي اين جنبش است و همه اسناد گوياي اين امر است، از بيانيه تاسيس اين جنبش تا عهدنامه جنبش النهضه و ادبيات رهبران اين جنبش به ويژه در مغرب عربي كه در تكامل بخشيدن به گفتمان اسلامي و جهت دادن آن به سمت الگوي دموكراسي به عنوان بالاترين دستاورد سياسي تجربه بشري در اجراي اصل شورا و مبناپردازي اسلامي براي دموكراسي سهمي جدي داشته اند.
طبعآ دموكراسي نظامي آرماني نيست، ولي بهترين الگو براي مقابله با ام الفساد استبداد و بهترين الگوي موجود است و ميتوان آن را ارتقا داد. به تعبير ديگر بايد گفت بيضررترين الگوي سياسي، دموكراسي است. حق اين است كه خوبيهاي دموكراسي را در مقايسه به جايگزين هاي آن ميتوان دريافت. آدم عاقل بايد بپرهيزد از اين كه در نقد دموكراسي سخني بگويد كه ديگران آن را به قرابت و نقد ماركسيستي تفسير كنند كه وحشيترين نظام هاي فرد محور را در كارنامه خود دارد.
جريانهاي اسلام گرا بايد هوشيار باشند و از تكفير دموكراسي و شرايطي كه خود قرباني فقدان دموكراسي هستند بپرهيزند وانگهي اين كار آب به آسياب ديكتاتورها مي ريزد كه شب سلطه شان بر جامعه ما دير پا بوده است.
منبع: پگاه حوزه




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط