علما در كلام امام خميني (ره)
در اين گفتار كوتاه روحانيّت را در آيينة رهنمودهاي حضرت امام خميني (ره) احياء كنندة اسلام ناب محمدي _ صلّي الله عليه و آله _ در عصر حاضر، باز ميشناسيم.
اينها (روحانيون) مظهر اسلامند، اينها مبيّن قرآنند، اينها مظهر نبيّ اكرمند، مردم اينها را اينجور شناختهاند، مردم علاقه دارند به دين خودشان. علاقه دارند به اسلام خودشان، آن علاقهاي كه به اسلام دارند، علاقهاي كه به علماي اسلامي دارند.[1] (3/10/57).
ـ شما نشانة خدا هستيد، نشانة اسلام ان شاء الله خواهيد بود كسي كه نشانة خدا و نشانة اسلام است بايد همة حركاتش، همة سكناتش، همة اعمالش، همة گفتار و كردارش الهي باشد، روي موازين الهي باشد. مردم به روحانيون نظر دارند، توجه دارند، توجه به پيغمبر اكرم كه اينها نمايندگان پيغمبر اكرم و امام زمان (عج) هستند.[2] (2/4/58).
ـ اسلام بدون روحانيّت مثل كشور بدون طبيب است.[3] (14/12/59)
ـ آخوند يعني اسلام، روحانيين با اسلام در هم مدغمند.[4] (3/3/58).
ـ اگر فقهاي اسلام از صدر اسلام تا حالا نبودند الآن ما از اسلام هيچ نميدانستيم. اين فقهاء بودند كه اسلام را به ما شناساندند و فقه اسلام را تدريس كردند و نوشتند و زحمت كشيدند و به ما تحويل دادند و ما بايد اين جهت را حفظ كنيم.[5] (18/6/60).
ـ اسلام با اين سدّ بزرگ روحانيّت تا حالا محفوظ مانده و اگر خداي نخواسته اين سدّ شكسته بشود، اسلام شكسته ميشود، از اين جهت وظيفه بسيار بزرگ است، وظيفة بسيار بزرگي به عهدة ماست.[6] (16/6/58).
ـ روحانيون در طول تاريخ مقدم بر ديگران در فعاليّت بودند و قلمهاي فاسد اين فعاليّت روحانيون را سرپوش كرده است كه هيچ، شايد گاهي هم برخلاف جلوه داده است. از بعد از هجرت رسول اكرم _ صلّي الله عليه و آله _ و در طول زمان غيبت امام (زمان) (عج) تا حالا آن كه حفظ كرده است اسلام را و حفظ كرده است ملت اسلامي را، اين طبقة روحانيون بودهاند.[7] (16/6/58).
ـ در هر نهضت و انقلاب الهي و مردمي علماي اسلام اولين كساني بودهاند كه بر تارك جبينشان خون و شهادت نقش بسته است. كدام انقلاب مردمي ـ اسلامي را سراغ كنيم كه در آن حوزه و روحانيّت پيش كسوت شهادت نبودهاند و بر بالاي دار نرفتهاند و اجساد مطهرشان بر سنگفرشهاي حوادث خونين به شهادت نايستاده است؟[8] (3/12/67).
ـ سلام بر حماسهسازان هميشه جاويد روحانيّت كه رسالة علميه و عملية خود را به دم شهادت و مركب خون نوشتهاند و بر منبر هدايت و وعظ و خطابة ناس از شمع حياتشان گوهر شب چراغ ساختهاند. افتخار و آفرين بر شهداي حوزه و روحانيّت كه در هنگامة نبرد رشتة تعلقات درس و بحث و مدرسه را بريدند و عقال تميّنات دنيا را از پاي حقيقت علم برگرفتند و سبكبالان به ميهماني عرشيان رفتند و در مجمع ملكوتيان شعر حضور سرودهاند.
سلام بر آنان كه تا كشف حقيقت تفقّه به پيش تاختندو براي قوم و ملت خود منذران صادقي شدند كه بند بند حديث صداقتشان را قطرات خون و قطعات پاره پارة پيكرشان گواهي كرده است و حقّا از روحانيّت راستين اسلام و تشيع جز اين انتظاري نميرود كه در دعوت به حق و راه خونين مبارزة مردم، خود اولين قربانيها را بدهد و مهر ختام دفترش شهادت باشد.[9] (3/12/67).
ـ روحانيون مبارز و متعهد به اسلام در طول تاريخ و در سختترين شرايط همواره با دلي پر از اميد و قلبي سرشار از عشق و محبت به تعليم و تربيت و هدايت نسلها همت گماشتهاند.[10] (29/4/67).
ـ كسي كه تاريخ را ديده است ، ميبيند كه روحانيون هم هميشه در هر عصري، آنكه قيام كرده بر ضد طاغوت روحانيون بودند. در زمان مشروطه روحانيون قيام كردند. زمان تحريم تنباكو روحانيون قيام كردند، در اين زمان هم كه شما مشاهده ميكنيد كه قشر روحاني قيام كرد و هم خون داد، هم حبس رفت هم زجر كشيد هم تبعيد كشيد هم اين كارها را كشيد هم قيام كرد.[11] (27/11/57).
ـ من از آقايان علماء و افاضل بايد تشكر كنم، پيروزي ملت اولاً مرهون اقدامات علما و ساير طبقات ثانياً بوده است.[12] (14/11/57).
ـ صدها سال است كه روحانيت اسلام تكيهگاه محرومان بوده است هميشه مستضعفان از كوثر زلال معرفت فقهاي بزرگوار سيراب شدهاند. از مجاهدات علمي و فرهنگي آنان كه به حق از جهاتي افضل از دماء شهيدان است كه بگذريم، آنان در هر عصري از اعصار براي دفاع از مقدسات ديني و ميهني خود مرارتها و تلخيها متحمل شدهاند...[13] (3/12/67).
ـ من از همة اقشار ملت متواضعانه تشكر ميكنم. من در خدمت شما هستم. روحانيّت در خدمت اسلام و در خدمت ملت است.[14] (1/2/58).
ـ جاي بسي سپاس و امتنان است كه ملت رشيد و دلاور ايران قدر خادمان واقعي خود را ميشناسد و فلسفه عشق و ارادت خود را به اين نهاد مقدس در يك كلمه خلاصه ميكند. علماء و روحانيون متعهد اسلام هرگز به آرمان و اصالت و عقيده و هدف اسلامي ملت خيانت نكرده و نميكنند.[15] (29/4/67).
ـ روحانيّت متعهد به خون سرمايهداران زالو صفت تشنه است و هرگز با آنان سر آشتي نداشته و نخواهد داشت. آنها با زهد و تقوا و رياضت درس خواندهاند و پس از كسب مقامات علمي و معنوي نيز به همان شيوة زاهدانه و با فقر و تهيدستي و عدم تعلق به تجملات دنيا زندگي كردهاند و هرگز زير بار منت و ذلت نرفتهاند.[16] (3/12/67).
ـ در ترويج روحانيّت و فقاهت نه زور سرنيزه بوده است، نه سرماية پول پرستان و ثروتمندان بلكه هنر و صداقت و تعهد خود آنان بوده است كه مردم آنان را برگزيدهاند... به هر حال خصوصيات بزرگي چون قناعت و شجاعت و صبر و زهد و طلب علم و عدم وابستگي به قدرتها و مهمتر از همه احساس مسئوليت در برابر تودهها، روحانيّت را زنده و پايدار و محبوب ساخته است و چه عزتي بالاتر از اين كه روحانيّت با كمي امكانات، تفكر اسلام ناب را بر سرزمين افكار و انديشة مسلمانان جاري ساخته است و نهال مقدس فقاهت در گلستان حيات و معنويت هزاران محقق به شكوفه نشسته است.[17] (3/12/67).
ـ اقايان علماي اعلام مسئوليتشان زياد است چنانچه شغلشان از همة شغلها شريفتر است. شغل، شغل انبيا است و مسئوليت، مسئوليت انبياء، و همه و همه مسئول هستيم.[18] (12/4/58).
ـ حفظ اين حوزهها، حوزههاي فقاهت، حفظ اين حوزههاي علمي به همان معنايي كه سابق بود بايد بماند. جديت بكنيد در اينكه تحصيل كنيد و محصل زياد بكنيد، ملا زياد كنيد، خيال نكنيد كه حالا ما ديگر احتياجي نداريم، ما تا آخر احتياج به علماء داريم. اسلام تا آخر احتياج دارد به اين علماء، اگر نباشند اسلام از بين ميرود.[19] (4/11/60).
ـ لازم است درس بخوانيد فقيه شويد، جديت در فقاهت كنيد نگذاريد اين حوزهها از فقاهت بيفتد، تا فقيه نشويد نميتوانيد به اسلام خدمت كنيد.[20]
ـ بر اهل علم خيلي لازم است كه اين مقامات را حفظ كنند و خود را كاملاً از اين مفاسد پاك كنند، تا هم اصلاح آنها شود و هم اصلاح جامعه را كرده، وعظ آنها مؤثر گردد و پند آنها در قلوب موقعيت پيدا كند. فساد عالم موجب فساد امت ميشود.[21]
ـ در طبقة روحانيون كه آنها پاسدار اسلام و احكام اسلام هستند اگر خداي نكرده يك ملبّس به لباس روحانيون يك كار خلاف بكند اين فرق دارد با اشخاص عادي، براي اينكه اينها پاسدار اسلام هستند، ملبس به لباس روحانيّت هستند.[22] (4/4/.58).
ـ من به همة روحانيين سراسر كشور اعلام خطر ميكنم، من به همة ملت اعلام خطر ميكنم، به روحانيون اعلام خطر ميكنم كه اگر چنانچه خداي نخواسته در بين شما كسي است كه برخلاف موازين اسلام عمل ميكند او را نهي كنيد و اگر نپذيرفت از جرگة روحانيّت اخراج كنيد اگر نكنيد اين كار را، خداي نخواسته صورت روحانيّت كه عزّ اسلام است اين را مشوّه ميكنند و با مشوّه كردن صورت روحانيّت اسلام به انزوا خواهد كشيد.[23] (14/12/59).
ـ بزرگترين فرق روحانيّت و علماي متعهد اسلام با روحاني نماها در همين است كه علماي مبارز اسلام هميشه هدف تيرهاي زهرآگين جهانخواران بودهاند و اولين تيرهاي حادثه، قلب آنان را نشانه رفته است. ولي روحاني نماها در كنف حمايت زرپرستان دنيا طلب، مروج باطل يا ثناگوي ظلمه و مؤيد آنان بودهاند.[24] (14/6/67).
ـ روحانيّت اصيل در تنهايي و اسارت خون ميگريست كه چگونه امريكا و نوكرش پهلوي ميخواهند ريشة ديانت و اسلام را بركنند و عدهاي روحاني مقدس نماي ناآگاه يا بازي خورده كه چهرهشان بعد از پيروزي روشن گشت مسير اين خيانت بزرگ را هموار مينمودند.
آنقدر كه اسلام از اين مقدسين روحاني نما ضربه خورده است از هيچ قشر ديگر نخورده است... طلاب جوان بايد بدانند كه پروندة تفكر اين گروه همچنان باز است و شيوة مقدس مآبي و دين فروشي عوض شده است.[25] (3/12/67).
ـ به زعم بعضي افراد، روحانيّت زماني قابل احترام و تكريم بود كه حماقت از سراپاي وجودش ببارد والا عالم سياس و روحاني كاردان و زيرك، كاسهاي زير نيم كاسه داشت و اين از مسائل رائج حوزهها بود كه هر كس كج راه ميرفت متدينتر بود.[26] (3/12/67).
ـ اشنايي به روش برخورد با حيلهها و تزويرهاي فرهنگ حاكم بر جهان، داشتن بصيرت و ديد اقتصادي، اطلاع از كيفيت برخورد با اقتصاد حاكم بر جهان، شناخت سياستها و حتي سياسيون و فرمولهاي ديكته شدة آنان و درك موقعيت و نقاط قوت و ضعف دو قطب سرمايهداري و كمونيزم كه در حقيقت استراتژي حكومت بر جهان را ترسيم ميكنند، از ويژگيهاي يك مجتهد جامع است.[27] (3/12/67).
ـ اگر طلبهاي منصب امامت جمعه و ارشاد مردم يا قضاوت در امور مسلمين را خالي بييند و قدرت اداره هم در او باشد و فقط به بهانة درس و بحث مسئوليت نپذيرد و يا دلش را فقط به هواي اجتهاد و درس خوش كند، در پيشگاه خداوند بزرگ يقيناً مؤاخذه ميشود و هرگز عذر او موجه نيست.[28] (3/12/67).
ـ حوزهها و روحانيّت بايد نبض تفكر و نياز آيندة جامعه را هميشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهياي عكس العمل مناسب باشند چه بسا شيوههاي رايج ادارة امور مردم در سالهاي آينده تغيير كند و جوامع بشري براي حل مشكلات خود به مسائل جديد اسلام نياز پيدا كند.[29] (3/12/67).
ـ خداوندا توان علما و روحانيّت را در خدمت به دين خود افزوننما. خداوندا، حوزههاي علميه اين سنگرهاي پاسداري از فقاهت و اسلام ناب را تا ابد پابرجا بدار. خداوندا، شهداي روحانيّت و حوزهها را از نعم بيكران و رزق حضور خويش بهرهمند فرما...[30] (3/12/67).
پي نوشت :
[1] . صحيفة نور، ج 4، ص 93، (مجموعة رهنمودهاي امام خميني (ره) )، انتشارات سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، انتشارات سروش، 1369 چاپ اول.
[2] . صحيفه نور ج 7 ،ص 186 ،تبيان ،دفتر دهم ص 67.
[3] . صحيفة نور، ج 14، ص 123، تبيان، دفتر دهم، ص 75.
[4] . صحيفة نور، ج 6، ص 259، تبيان، دفتر دهم، ص 66.
[5] . صحيفة نور، ج 15، ص 150، تبيان، دفتر دهم، ص 76.
[6] . صحيفة نور، ج 9، ص 5، تبيان دفتر دهم، ص 94.
[7] . صحيفة نور، ج 9، ص 49، تبيان دفتر دهم، ص 74.
[8] . صحيفة نور، ج 21، ص 89.
[9] . صحيفة نور، ج 21، ص 88.
[10] . صحيفة نور، ج 10، ص 242، تبيان دفتر دهم، ص 132.
[11] . صحيفة نور، ج 5، ص 84، تبيان دفتر دهم، ص 92.
[12] . صحيفة نور، ج 5، ص 19، تبيان دفتر دهم، ص 92.
[13] . صحيفة نور، ج 21، ص 89.
[14] . صحيفة نور، ج 6، ص 53، تبيان دفتر دهم، ص 86.
[15] . صحيفة نور، ج 20، ص 242، تبيان دفتر دهم، ص 87.
[16] . صحيفة نور، ج 21، ص 90.
[17] . صحيفة نور، ج 21، ص 90.
[18] . صحيفة نور، ج 7، ص 182، تبيان دفتر دهم، ص 67.
[19] . صحيفه نور، ج 16، ص 27، تبيان دفتر دهم، ص 540.
[20] . ولايت فقيه، ص 137، تبيان دفتر دهم، ص 538.
[21] . چهل حديث، ص 151، تبيان دفتر دهم، ص 133.
[22] . صحيفة نور، ج 7، ص 200، تبيان دفتر دهم، ص 396.
[23] . صحيفة نور، ج 14، ص 123 ، تبيان دفتر دهم، ص 380.
[24] . صحيفة نور، ج 21، ص 7.
[25] . صحيفة نور، ج 21، ص 92. تبيان دفتر دهم، ص 447.
[26] . صحيفة نور، ج 21، ص 91.
[27] . همان، ص 98.
[28] . همان، ص 100.
[29] . همان، ص 100.
[30] . همان، ص 100.