نویسنده: محمدعلی قاضی محسن
«آدمی نیرومند است در حالی که به عکس، نیرو و قدرت خود را از دست داده.»
«بسیار فعال است در صورتی که فاقد انرژی است»
«خسته نمیشود در حالی که قادر به استراحت نیست.»
بطور کلی، برای این افراد، موضوع بحث و گفتگو مطرح نیست، همینقدر که بحث در مورد آنان باشد، برایشان کافی است. آنان به تدریج درونگراتر میشوند و نشانههای «افسردگی» را ظاهر میسازند.
سادیسم پدیدهای است که وسیع که به صورتهای مختلف ظاهر میشود.
2- میل استثمار دیگران
3- میل محروم ساختن دیگران و دریغ از آنهاست. البته در شرایط معینی ممکن است خیلی هم دست و دلباز باشد ولی چیزی که مشخص است، خنثی کردن و از بین بردن لذتی است که دیگری از این دست و دلبازی میبرد.
4- میل نکوهش و تحقیر دیگران
و...
نخست اینکه در نیازها و تمایلاتش نوعی عطش و اجبار وجود دارد. دوم اینکه در ارضای احتیاجات و تمایلاتش نوعی بیتفاوتی مشاهده میشود. یعنی برایش مهم نیست که جلبنظر و مجبت چه کسی را بنماید. فقط نیاز دارد که محبوب همه باشد. سوم اینکه احتیاجاتش توأم با هیجان و اضطرابند و در صورت عدم توفیق در ارضای آنها، دلسردی و سرخوردگی شدیدی در شخص مهرطلب ایجاد میگردد.
دائماً آماده خوش خدمتی، ابراز همدردی، کمک و تمجید و تحسین کردن دیگران است و میکوشد تا انتظارات دیگران یا آنچه را او انتظاراتش میپندارد، برآورده کند. در ابراز قدردانی زیادهروی میکند. میکوشد تا به خودش بباوراند که همه کس را شدیداً دوست دارد، تمام مردم خوب و قابل اعتمادند. این ظاهرسازیها بر تزلزل روحی و یأس و سرخوردگیش بیش از بیش میافزاید. قدرت ابراز وجود و برازندگی ندارد. تظاهر به فروتنی و بیارزشی میکند. یکی دیگر از خصوصیّات بارز تیپ مهرطلب این است که دائماً میل دارد مورد سرزنش و ملامت قرار گیرد. حتی در مواردی که به نحو بارزی انتقاد و شماتت دیگران نسبت به او بیجاست. جرأت و شهامت ابراز وجود، انتقاد، تقاضا، تحکم و فرمان، ابراز لیاقت و کوشش برای رسیدن به هدفهای بزرگ و عالی در او نابود میگردد. از هیچ چیز به تنهایی لذت نمیبرد.
البته در پشت انسان دوستی مشهودشان، یک بیعاطفگی، بیعلاقگی و بیاعتنایی شدید به انسانها، تمایلات تسلططلبی و کنترل دیگران و احتیاج شدید به برتری و پیروزی انتقامجویانه نهفته است. یکی دیگر از خصوصیات بارز تیپ مهرطلب این است که عشق و روابط جنسی در نظرش اهمیت فوقالعادهای پیدا میکند. گاهی چنان تظاهر به عشق میکند که انگار هیچ چیز در دنیا وجود ندارد.
از خصوصیات دیگر تیپ برتریطلب احتیاج شدید به پیشی گرفتن، کسب موفقیت، پرستیژ و کسب شهرت است. یکی دیگر از خصوصیات برتریطلب عطش استثمارگری و فریب دیگران است. در هر موقعیت و هر رابطهای نخستین چیزی که به ذهنش میرسد این است که به خودش میگوید: «از این موقعیت یا رابطه چه چیز عاید من میشود، چه استفادهای میتوانم از آن ببرم»
عشق در نظر این افراد اهمیت چندانی ندارد و تنها به خودشان فکر میکنند. فرد برتریطلب میکوشد تا ترس خود را تحت کنترل درآورد. مثلاً اگر از دزد میترسد تعمداً در یک اتاق تنها میخوابد تا بر ترسش غلبه کند. این تیپ دیگران را مورد شماتت و ایراد و اتهام قرار میدهد.
در حال کار و فعالیت: زنجیر گسیخته و فریادکشان همه را مسخره میکند و دست میاندازد و جواب و متلک آماده را در آستین دارد.
همیشه: منقبض، پر باد و نخوت. اطرافیان همگی با او کنار میآیند و با نرمی و مسالمتآمیز رفتار مینماید ولی رفته رفته پیرامون وی را خالی کرده و بالأخره تنهایش میگذارند. با خشونت و خشکی همه را تأدیب میکند و خوار و خفیف میسازد و شلاق زبان را بکار میگیرد و این زمانی است که به اصطلاح با کوچکتر از خودش طرف شود. اما اگر بزرگتری از خود را پیشرو ببیند نرم میشود و آتشبار کلامش را استتار میکند و به چربزبانی میپردازد.
او همه چیزش بدلی و تقلیدی است: خندهاش، رفتارش، حرکاتش، راه رفتنش، و...
الف- ساکت و کم حرف وارد میدان میگردند و در نقش یک آدم مظلوم، ظاهر میشوند.
ب- حرّافی میکنند. اینان با حرافی و ورّاجی بیش از حد سعی میکنند که شنونده را به اشتباه بیندازند و او را با مباحث مختلف گیج کنند و به این ترتیب، کاری کنند که دیگران مهلتی برای شناختن چهره واقعی آنان نیابند.
اصولاً در مورد اموری که به آنها هیچگونه ارتباطی ندارد نیز دخالت میکنند. یکی از سوژههای مورد توجه آنان، زندگی دیگران است. نه با دیگران صدیقند و نه با خود، در واقع جامعه هیچند و بکاری گرفته نمیشوند.
بسیاری از این افراد خونسرد، گوشهگیر، بیتفاوت و حتی بیهدف هستند و نیاز چندانی به هیجان و ماجراجویی ندارند. به جای امنیت و آسایش محیط آشنای خانه و کاشانه خویش را بسیار ارج مینهند. چنین افرادی آمادهاند تا غمگین گردند و اشک بریزند. دوست ندارند که به آنان مسئولیتی واگذار شود. با نازکدلی، بطور غیرمستقیم از دیگران میخواهند که با دنیای «او» کنار بیایند.
برای افراد حاسد، ناامنیها و تشویش خاطر از چنان حدّت و شدّتی برخوردار است که با فشار سرانگشتی میتوان ایشان را به اعماق ورطه ذهنیّتشان سرنگون ساخت. حسادت به عنوان یکی از اشکال حاد قدرتطلبی و سلطهگرایی، منجر به عدم تعادلهای تازه: وسواسها، افکار ثابت، دشارژهای عاطفی و نشخوارهای ذهنی و غیره میگردد.
گوردن آلپورت محقّق نامدار در کتاب «طبیعت آدمهای خشک» ثابت میکند که ریشه روانی این حالت همان اضطراب و پریشان خاطری است. این گونه افراد، به لحاظ احساس ضعف و ناامنی شدید که در آنان وجود دارد، برای خود و در اطراف خود ناگزیرند امنیتی ایجاد کنند و هر کس که خارج از چنین گروهی قرار داشته باشد دشمن به شمار میرود.
مزایای این ویژگی وجود روحیهی جستجوگرانه و کنجکاوی زیاد درباره مسائل و موقعیتهای ناآشناست که معمولاً به گرفتن پاداش میانجامد. معایب این ویژگی شامل عملکرد تکانهای و ناگهانی، زود خسته شدن، حملات خشم ناگهانی، بیثباتی و دمدمی بودن در ارتباطات میشود.
منبع مقاله :
قاضی محسن، محمدعلی؛ (1395)، آزمونهای شخصیتشناسی، ساری: انتشارات پارسیسرا، چاپ اول.
1) افراد واقعبین
یک انسان واقعبین همواره در حال تعادل است، وجودش را همین گونه که هست قبول میکند. در واقع خویشتن را میشناسد و میداند در نهانش چیست و کیست. خویشتن را فریب نمیدهد و گرد کارهای ناشدنی و ناشایست نمیگردد. به استعداد و ظرفیت خود ایمان دارد و به تلاش خود متکی است. آگاهی از خود به او اعتماد به نفس میدهد که در نتیجه آن زندگی وی روشن، پرثمر و سرشار از رضایت خواهد بود و هیچ چیز نمیتواند در شخصیت خودساخته و خودشناخته او نفوذی دروغین یابد.2) افراد به اصطلاح «بچه ننه»
اصولاً مادران خودخواه، که فقط نقش مادر را خوب بازی میکنند و کودک را بصورت موجودی کاملاً وابسته به خود بار میآورند در نتیجه کودکان آنها هنگامی که به سن بلوغ و جوانی میرسند ناگهان با دنیایی روبرو میشوند که با آن هیچگونه آشنایی ندارند و در خود هیچگونه آمادگی برای روبرو شدن و مقابله با مشکلات حس نمیکنند و حامی همیشگی آنان نیز نمیتواند در این مراحل کمکی کند.3) افراد با اعتماد به نفس
اینگونه افراد در مقابل رویدادهای گوناگون با رفتار خود که قوی، محکم، آرام، موقر و متین است مشخص میشوند. در برابر فشارهای زودگذر مقاومت میکنند. ثابت و استوار در مسیر هدفشان گام برمیدارند. بر جسم خود حاکم بوده و آن را وادار به انجام تمرینات بدنی نموده، وزن خود را کنترل میکنند. از زیادهروی در غذا خوردن و از الکل، مواد مخدر و عادات ناپسندی نظیر آن پرهیز میکنند. در مقابل احساسات بیارزش، حسادت، نفرت، هوسهای زودگذر به راحتی مقاومت نموده و همواره این احساسات را مهار کرده تا آشکار نشوند. بدون فکر حرف نمیزنند، رازدار هستند، علیه ناتوانیها و کاستیهایشان با نیروی اراده مبارزه میکنند، برای موفقیت در کارهایشان تنها روی خود و تلاشهای خود برای رسیدن به موفقیت حساب میکنند. این افراد کاملاً از افکار دیگران مستقل بوده و به جای آنکه به صورت برده وقایع و حوادث درآیند، بر آنها غالب میشوند. همچنین مسئولیتهایی را که بر عهده دارند بر دوش دیگران نمیاندازند. کمتر خود را تنبیه میکنند و افسوس رفتار گذشته را نمیخورند. عموماً افراد شاد، خوشبین و سالم هستند.4) افراد بدون اعتماد به نفس
خود را در دست لحظات و خوشحالیهای زودگذر رها میکنند و به سختی میتوانند در مقابل هوسها و تمایلات خود مقاومت کنند. به سادگی به وسیله دیگران متقاعد میشوند. ثابت قدم نبوده و غالباً سطحی عمل میکنند و حاضر به قبول خستگیای که بر اثر ورزش ایجاد میگردد نیستند. در حرف زدن زیادهروی کرده و پس از آن متأسف میشوند. معمولاً رازنگهدار نیستند. برای موفق شدن در طرحها و افکار خود به دنبال شانس، تصادف و رابطه با دیگران هستند. خود را قبول ندارند و شکست خورده و بدون پرستیژ میانگارند. معمولاً خود را گناهکار دانسته و سرزنش میکنند. از نظر شخصیتی بدبین، غمگین و مأیوس بوده، از زندگیشان ناامید و با جهان در تضادند اما مراقب، با وجدان، به شدت منضبط، جدی، مشکلپسند و خیلی زود از آلودگی اشیاء و نامنظم بودن محیط عصبانی میشوند.5) افراد بیقرار
در بیقراری غالباً افکار سیاه ناپدید میشوند و جای خود را به شادی تصنّعی میسپارند. گاه فرد دچار خستگی شدید شده و در خود فرو میرود و آرام میگیرد و یا پر جنب و جوش و فعال میگردد. اما پس از پنج دقیقه و یا حتی یک سال این بیقراری به سوی افسردگی تمایل پیدا میکند. فرد بیقرار، ظاهری فریبنده دارد و غالباً در مورد او چنین داوری میکنند:«آدمی نیرومند است در حالی که به عکس، نیرو و قدرت خود را از دست داده.»
«بسیار فعال است در صورتی که فاقد انرژی است»
«خسته نمیشود در حالی که قادر به استراحت نیست.»
6) افراد لذتجو
افرادی که خوشیها و لذتهای شخصی را به هر چیز دیگری ارجح میدانند و با این فکر «دم را خوش باش» سعی میکنند بر ناراحتیهای درونی خود سرپوش بگذارند، اینان غالباً بیاساس و بچهگانه فکر میکنند. برای کاری که شروع میکنند هرگز فکر نمیکنند. برای خوشیهای آنی و زودگذر خود از هیچ کاری رویگردان نمیشوند. حتی گاهی روی پول و ثروت و آبرو و حیثیت دیگران نیز در این راه حساب میکنند. این تفریباً یک قاعده کلی است که میزان و شدت «خودمحوری» انسانها بستگی به میزان درد و ناراحتی آنان دارد.بطور کلی، برای این افراد، موضوع بحث و گفتگو مطرح نیست، همینقدر که بحث در مورد آنان باشد، برایشان کافی است. آنان به تدریج درونگراتر میشوند و نشانههای «افسردگی» را ظاهر میسازند.
بیشتر بخوانید: لیست ویژگیهای شخصیتی
7) افراد مبتلا به سادیسم
یکی از نشانههای تمایلات سادیسمی این است که شخص از نفس آزار رساندن به دیگران لذت برده و نیتش مستقیماً اذیت دیگران است. اما تیپی مانند برتریطلب اقتضای روحیّاتش اذیّت دیگران است نه اینکه مانند یک سادیسمی از لذت دیگران لذت ببرد یا شخصی ممکن است به خاطر حفظ منافع خودش با کسی نزاع و کشمکش داشته باشد و دائماً درصددآزار او برآید. این آزار و اذیتها فی نفسه دلیل تمایلات سادیسمی نیست زیرا مستقیماً هدفشان آزار دیگران نیست.سادیسم پدیدهای است که وسیع که به صورتهای مختلف ظاهر میشود.
علائم و روشهای ارضای تمایلات سادیسمی:
1- بازی با عواطف دیگران2- میل استثمار دیگران
3- میل محروم ساختن دیگران و دریغ از آنهاست. البته در شرایط معینی ممکن است خیلی هم دست و دلباز باشد ولی چیزی که مشخص است، خنثی کردن و از بین بردن لذتی است که دیگری از این دست و دلبازی میبرد.
4- میل نکوهش و تحقیر دیگران
و...
8) افراد بدخلق
از نشانههای این گروه عصبانیت بیش از حد و غیر قابل کنترل آنهاست. نوع افراطی اینان «بیماران عصبی» را تشکیل میدهند. در برخوردهای روزمره کنترل خود را بسیار زود از دست میدهند، احساس امنیت نمیکنند. در عصبانیتها، غالباً دستان و انگشتان لرزان دارند.9) افراد بازیگر نقش سازشگر
سازشگری، نوعی نقش بازی است که آن را میتوان «کسب صلح به هر قیمتی» نام نهاد. اصولاً آدمهایی که فقط همین حالت را حفظ میکنند. با یک احساس گناه و یا یک گناه دست بگریبانند. این گروه اصولاً دوست ندارند که دیگران آنها را رد کنند. اینگونه افراد، گاه به بیماریهای جسمی دچار میشوند. چرا که بازی نقشی که خواستههای فردی و مصالح اجتماعی را نتواند به هم پیوند زند، خشم انسان را به درون میریزد و آسیبهایی بدو وارد میسازند.10) افراد مهرطلب
مهرطلب، دارای صفات و خصوصیاتی است که ناگزیر او را به صورت آدمی سربراه، رام و تسلیم و بطور کلی پیرو و فرمانبرداری دیگران در میآورد. نیاز شدیدی به جلب محبت و تأیید و تصویب دیگران پیدا میکند. احتیاجات، تمایلات و رفتارش دارای این خصوصیات است.نخست اینکه در نیازها و تمایلاتش نوعی عطش و اجبار وجود دارد. دوم اینکه در ارضای احتیاجات و تمایلاتش نوعی بیتفاوتی مشاهده میشود. یعنی برایش مهم نیست که جلبنظر و مجبت چه کسی را بنماید. فقط نیاز دارد که محبوب همه باشد. سوم اینکه احتیاجاتش توأم با هیجان و اضطرابند و در صورت عدم توفیق در ارضای آنها، دلسردی و سرخوردگی شدیدی در شخص مهرطلب ایجاد میگردد.
دائماً آماده خوش خدمتی، ابراز همدردی، کمک و تمجید و تحسین کردن دیگران است و میکوشد تا انتظارات دیگران یا آنچه را او انتظاراتش میپندارد، برآورده کند. در ابراز قدردانی زیادهروی میکند. میکوشد تا به خودش بباوراند که همه کس را شدیداً دوست دارد، تمام مردم خوب و قابل اعتمادند. این ظاهرسازیها بر تزلزل روحی و یأس و سرخوردگیش بیش از بیش میافزاید. قدرت ابراز وجود و برازندگی ندارد. تظاهر به فروتنی و بیارزشی میکند. یکی دیگر از خصوصیّات بارز تیپ مهرطلب این است که دائماً میل دارد مورد سرزنش و ملامت قرار گیرد. حتی در مواردی که به نحو بارزی انتقاد و شماتت دیگران نسبت به او بیجاست. جرأت و شهامت ابراز وجود، انتقاد، تقاضا، تحکم و فرمان، ابراز لیاقت و کوشش برای رسیدن به هدفهای بزرگ و عالی در او نابود میگردد. از هیچ چیز به تنهایی لذت نمیبرد.
البته در پشت انسان دوستی مشهودشان، یک بیعاطفگی، بیعلاقگی و بیاعتنایی شدید به انسانها، تمایلات تسلططلبی و کنترل دیگران و احتیاج شدید به برتری و پیروزی انتقامجویانه نهفته است. یکی دیگر از خصوصیات بارز تیپ مهرطلب این است که عشق و روابط جنسی در نظرش اهمیت فوقالعادهای پیدا میکند. گاهی چنان تظاهر به عشق میکند که انگار هیچ چیز در دنیا وجود ندارد.
11) افراد برتریطلب
تیپ برتریطلب میپندارد که اصولاً تمام مردم کینهتوز و متخاصمند و کوشش میکند تا خلافش را نبیند. به نظر او زندگی صحنه جدال و مبارزه است. مبارزه انسان با انسان، و برنده کسی است که از همه خبیثتر باشد. اگر استثنایی هم بر این قاعده کلی قائل شود با اکراه و محافظهکاری خواهد بود. گاهی هم آن را با لعاب ادب و نزاکت، انصاف و دوستی میپوشاند. در رفتار او گاهی احتیاج عصبی به محبت، تأیید و تصویب دیگران مشهود است. ولی از آنها هم برای رسیدن به هدفهایی تهاجمی و برتریطلبی خود استفاده میکند. فرد برتریطلب میکوشد تا یأس و درماندگی عمیقش را ظاهر نسازد، همیشه از خود جسارت و خشونت نشان میدهد، زیرا به نظر او این صفات نماینده یک شخصیت قوی و برتر است. یکی از احتیاجات مردم برتریطلب این است که بر دیگران حاکمیت، کنترل و تسلط داشته باشد که چنین احتیاجی شکلهای گوناگون به خود میگیرد.از خصوصیات دیگر تیپ برتریطلب احتیاج شدید به پیشی گرفتن، کسب موفقیت، پرستیژ و کسب شهرت است. یکی دیگر از خصوصیات برتریطلب عطش استثمارگری و فریب دیگران است. در هر موقعیت و هر رابطهای نخستین چیزی که به ذهنش میرسد این است که به خودش میگوید: «از این موقعیت یا رابطه چه چیز عاید من میشود، چه استفادهای میتوانم از آن ببرم»
عشق در نظر این افراد اهمیت چندانی ندارد و تنها به خودشان فکر میکنند. فرد برتریطلب میکوشد تا ترس خود را تحت کنترل درآورد. مثلاً اگر از دزد میترسد تعمداً در یک اتاق تنها میخوابد تا بر ترسش غلبه کند. این تیپ دیگران را مورد شماتت و ایراد و اتهام قرار میدهد.
12) افراد حق به جانب
این دسته افراد، به ندرت بحث را میبازند. همواره سعی میکنند که در خاتمه هر بحث و گفتگویی به نفع خودشان نتیجهگیری کنند. اصولاً کم گوش میکنند و بدون توجه به سؤال، همیشه آماده پاسخ دادن هستند. درصد یادگیریشان کم است و در مورد افکار و عقاید اشتباه خود بسیار حسّاسند و همیشه یک چهره حق به جانب دارند.13) افراد رقیب و حریف
در این زمینه افراد برای «برنده شدن» از هیچ کاری رویگردان نیستند و همواره، تمام مسائل زندگیشان در رک حالت «برد و باخت» قرار دارد. افرادی که در دنیای رقابتها زندگی میکنند، هرگز در مورد مسألهای وارد بحث و گفتگو نمیشوند بلکه شرطبندی را ترجیح میدهند. سعی میکنند تا از دیگران جلو بیفتند. به هر کسی که سر راه آنان قرار گیرد خصومت میورزند.14) افراد پرخاشگر
در حال استراحت: ابروان گره خورده، آروارهها بهم فشرده، مشتها درهم، با حالی عصبی، لیکن به ظاهر مطمئن از خویش. از رفتار او چنین برمیآید که از هیچکس و هیچ چیز ترس و واهمهای ندارد.در حال کار و فعالیت: زنجیر گسیخته و فریادکشان همه را مسخره میکند و دست میاندازد و جواب و متلک آماده را در آستین دارد.
همیشه: منقبض، پر باد و نخوت. اطرافیان همگی با او کنار میآیند و با نرمی و مسالمتآمیز رفتار مینماید ولی رفته رفته پیرامون وی را خالی کرده و بالأخره تنهایش میگذارند. با خشونت و خشکی همه را تأدیب میکند و خوار و خفیف میسازد و شلاق زبان را بکار میگیرد و این زمانی است که به اصطلاح با کوچکتر از خودش طرف شود. اما اگر بزرگتری از خود را پیشرو ببیند نرم میشود و آتشبار کلامش را استتار میکند و به چربزبانی میپردازد.
او همه چیزش بدلی و تقلیدی است: خندهاش، رفتارش، حرکاتش، راه رفتنش، و...
15) افراد ساکت و حرّاف
برای صحبت نکردن درباره خود دو راه وجود دارد: یکی سکوت و دیگری پرحرفی. افراد برای فرار از واقعیت و حمایت خویش، این دو نقش را بازی میکنند:الف- ساکت و کم حرف وارد میدان میگردند و در نقش یک آدم مظلوم، ظاهر میشوند.
ب- حرّافی میکنند. اینان با حرافی و ورّاجی بیش از حد سعی میکنند که شنونده را به اشتباه بیندازند و او را با مباحث مختلف گیج کنند و به این ترتیب، کاری کنند که دیگران مهلتی برای شناختن چهره واقعی آنان نیابند.
اصولاً در مورد اموری که به آنها هیچگونه ارتباطی ندارد نیز دخالت میکنند. یکی از سوژههای مورد توجه آنان، زندگی دیگران است. نه با دیگران صدیقند و نه با خود، در واقع جامعه هیچند و بکاری گرفته نمیشوند.
16) افراد گوشهگیر
از خصوصیات بارز تیپ گوشهگیر «بیگانگی از خویش» است. خود را آنطور که واقعاً هست نمیشناسد، نمیداند به چه چیز عشق و علاقه دارد و اعتقادات و اهدافش چیست. اشخاص گوشهگیر هم آگاهانه و هم بطور ناآگاهانه سعی میکنند که به هیچ طریقی با کسی آمیزش و درگیری پیدا نکنند. همین که احساس کنند کسی مخل و مزاحم تنهایی و گوشهگیری آنها خواهد شد دچار هراس و تشویش میگردند. یکی از احتیاجات مبرم تیپ گوشهگیر احتیاج به «خلوت» است. حتی کتاب به نظرش مخل و مزاحم به نظر میرسد. هر نوع پرسشی درباره زندگی خصوصیاش، او را دچار نگرانی میکند. شخص گوشهگیر نسبت به هر چیز که مختصر شباهتی به فشار و تحمیل، ایجاد تعهد، دستور و این قبیل چیزها داشته باشد حساسیت و عکسالعمل دفاعی نشان میدهد. از ازدواج به دو علت گریزانست. یکی بدین جهت که آن را تحمیل و فشار احساس میکند. دوم اینکه او را در تماس نزدیک با دیگری قرار میدهد. اغلب اعتقاداتش متضاد و مغایر یکدیگرند حتی خودش هم گاهی از این همه تضاد و تناقض متحیّر میشود.17) افراد نگران و مضطرب
اضطراب روانی به عوامل خارجی ربطی ندارد و ریشه اصلی آن از نوعی ناامنی که در دوران طفولیت بوجود آمده است، سرچشمه میگیرد. افراد مبتلا به این بیماری همواره نگران و متوحش هستند. آدم همیشه مضطرب و نگران معمولاً روی یک مسأله تأکید میگذارد و آن را همواره تکرار میکند. این روش نه تنها هیچ مشکلی را حل نمیکند بلکه به بیماریهای بدنی نیز (مثل زخم معده) ختم میشود.18) افراد رؤیایی
رؤیایی بودن راه مطلق فرار از واقعیتهاست. بازیگران را دوست دارند با رؤیاها و خیالات غیرواقعی خود از دنیای واقعی پرواز کنند و دور شوند. تجربه نشان داده افراد رؤیایی به خاطر فرار از شکستها و ناکامیهای دنیای واقعی، به دنیای خالی پناه میبرند. طرفدار و دوستدار فیلم و قصههای هیجانانگیزند، چون این منبع میتواند دنیای خیالی آنان را از مطالب و سوژههای جدید انباشته کند. محیطی را میجویند که بتوانند در آن بدرخشند و کسی باشند. قدرت بسیار عجیبی برای توجیه هر شکست و بدبیاری دارند (دلیل تراشی).19) افراد سنگدل
افرادی هستند که همیشه در زندگی به دنبال هیجان، تنوع و تازگی میروند و به شدت تشنه تجربیات جدید و کسب نشده میباشند. معمولاً تمایلی به ابراز ضعف و نشان دادن احساساتی مانند: گریستن و اظهار علاقه و محبت و عشق ندارند و برای تعقل، بیش از الهامات قلبی ارزش قائلند. اینان افراد سختکوش و مبارز، بلندپرواز و افزونطلب هستند. معمولاً به شکلهای مستقیم و یا غیرمستقیم نظیر کجخلقی، زد و خورد، بحثهای تند و سخنان کنایهآمیز، پرخاشگری میکنند. این افراد مستقل و متکّی، حسابگر و مادی، با جرأت و بیباک و سیاستمدار و مردمدار، در برخوردها و داد و ستدهایی که با دیگران دارند تنها منافع خودشان را در نظر میگیرند و در جهت مصالح خود، گام برمیدارند. این افراد برای دست یافتن به خواستههایشان بیش از حد پافشاری میکنند.20) افراد نازکدل
این افراد افتاده، کمرو، خوش اخلاق و فروتن هستند و تمایل به اینکه در روابطشان با دیگران ابتکاری به خرج دهند و نوآوری داشته باشند ندارند. به آسانی تسلیم میشوند و پیروی از نظرات دیگران را میپذیرند. از برخوردهای شخصی اجتناب میکنند و از ابراز خشونت، دوری میگزینند. از مشاهده حشرات، خون، وحشیگری و امثال آن به تندی ناراحت میشوند و علاقه شدیدی به پدیدهها و چیزهای عاطفی و ظریف مانند: عشق، بچه، هنرهای زیبا، گل و لباس دارند.بسیاری از این افراد خونسرد، گوشهگیر، بیتفاوت و حتی بیهدف هستند و نیاز چندانی به هیجان و ماجراجویی ندارند. به جای امنیت و آسایش محیط آشنای خانه و کاشانه خویش را بسیار ارج مینهند. چنین افرادی آمادهاند تا غمگین گردند و اشک بریزند. دوست ندارند که به آنان مسئولیتی واگذار شود. با نازکدلی، بطور غیرمستقیم از دیگران میخواهند که با دنیای «او» کنار بیایند.
21) افراد آتشی مزاج و تندخو
این گروه از افراد بسیار زود غضب میکنند که این حالت برای اطرافیان، بسیار رنجآور است، زیرا که در مقابل عمل خود، عکسالعمل فوقالعاده شدیدی را ملاحظه میکنند. ناراحتی عمده این افراد، نداشتن قدرت بحث و ضعف توانایی در تجزیه و تحلیل مسائل است. دلیل و ریشه اصلی عصبانیت شدید، میتواند وجود ناآرامی و التهاب در زندگی گذشته خانواده آنان باشد، اینها را «نسل قربانی» مینامیم چون اولاً خود را عامل بدبختی پدر و مادر میدانند و ثانیاً، در ضمیر ناخودآگاه، خود وارد میدان میشوند و برای گرفتن انتقام «عمل» میکنند.22) افراد حسود
حسادت یا ساده و یا پیچیده و وخامتبار. فردی که محسود واقع میشود ممکن است به دلایلی از جمله مورد ستایش و توجه بودن، در کانون حسادت قرار گیرد. حسادت را میتوان انحصارگری مطلق توصیف کرد. فرد حاسد به «محبوب» مورد علاقه خود بصورت شیئی معمولی مینگرد و حتی او را از داشتن یک زندگی خصوصی و اختیاری منع میکند و از این بابت حقی برای وی قائل نمیشود. حسادت همواره نشانه ضعف اخلاقی و فقر عظیم عاطفه بشمار آمده است. فرد حسود پیوسته بر آنست تا خلأ باطنی خود را که در آن غالباً احساسات گرانبار حقارت و خودکمبینی اشغال کرده است را به گونهای پر سازد.برای افراد حاسد، ناامنیها و تشویش خاطر از چنان حدّت و شدّتی برخوردار است که با فشار سرانگشتی میتوان ایشان را به اعماق ورطه ذهنیّتشان سرنگون ساخت. حسادت به عنوان یکی از اشکال حاد قدرتطلبی و سلطهگرایی، منجر به عدم تعادلهای تازه: وسواسها، افکار ثابت، دشارژهای عاطفی و نشخوارهای ذهنی و غیره میگردد.
23) افراد تنها و تکرو
این گروه از افراد معمولاً خود را از دیگران و اجتماع آنان دور میکنند. اینگونه افراد اصولاً نسبت به زیردستان خود زورگور هستند. عقبنشینی در مقابل این افراد، در نظر آنان ترس و خطر شکست را کمتر میکند. ریشه این حالت، گاهی ضعف شخصیت افراد است که تکروی و تنهایی ناشی از آن میتواند به پیمانشکنی و تجاوز و شدت عمل و بیحرمتی ختم شود. اما ریشه آن غالباً اضطراب درونی است.24) افراد منفیباف یا بدبین
این خصوصیت واکنشی آموخته شده است که در طول زمان و بر اثر تکرار زیاد، بدون فکر و بطور خودکار از انسان سر میزند. مردم عادی نیز به احساس گناه، تشویش، خواستنی نبودن و سایر وسواسهای منفی احساسی معتاد میشوند. این اعتیاد سبب میشود شخص اختیار زندگی خود را از دست داده و به تدریج رو به نابودی رود. سبب افزایش عادتهای منفی در افراد، پایین بودن حرمت نفس و عدم رضایت از خود میباشد. آنان در درون خود احساس بیارزشی کرده، تصوّر میکنند قابلیتهایی که از خود نشان میدهند، واقعی نیستند و عادت کردهاند که در زندگی بازنده باشند و اگر دیگران، آنان را باور کنند، خودشان قبول ندارند. دلایل بدبینی و عیبجویی آنقدر فراوان است که نمیتوان یک دلیل و یا یک مجموعه از دلایل را برای آن عنوان کرد. شرایط خانوادگی و اجتماعی و بسیاری عوامل دیگر در این حالت دست دارند و به هر حال، فرد را در شرایطی قرار میدهند که اعتقاد خود را از همه چیز سلب میکند و نسبت به اطرافیان، بدبین و مشکوک میشود. بیهدف و بیامید میگردد و کوششها باطل به نظر میرسند و بالأخره بدبینی علاوه بر آنکه ارتباط آنان را با دیگران از بین میبرد.25) افراد غصهخور
گروهی که لذت بردن از زندگی را زیانآور میدانند و از زندگی خویش هرگز بهرهای معمول و متعادل و مفید نمیگیرند و همواره در غم و اندوه بسر میبرند. اینان در هر زمینهای، دلیلی برای اندوه خویش مییابند و از سوی دیگر برای شادی و خوشبختی حد و مرز قائلند و همیشه پس از یک خوشحالی، اندوهی را انتظار میکشند. همواره در کارِ تنبیه خویشتن هستند. گفته شده است که ریشه اصلی این ناراحتی در درون خود آنان است و آن فرار از یک احساس گناه است. به خاطر همین احساس گناه، خود را مستحق عذاب میدانند. بطور کلی همیشه میکوشند دیگران را راضی و خشنود کنند زیرا که از اظهار نظر منفی آنان ترس دارند. به دلیل دشمنی شخصی با خود، نمیتوانند یک مصاحب و یا یک دوست خوب و صادق باشند.26) افراد با تصوّر جاذب بودن
این بازی مخصوص افرادی است که از سنین جوانی گذشتهاند و نمیتوانند با حقایق مربوط به سالمندی، مخصوصاً آنچه را که در ارتباط با ظواهر خود میدانند، قبول کنند. از اوج احساس، ناگهان تنزّل میکنند و رغبتهایشان نیز چنین وضعی دارد. اساساً تنبلند و گاه از زیر کار شانه خالی میکنند و در این راه نقش خاصی را برمیگزینند که طی آن، وانمود میکنند که بعضی کارها را بلد نیستند و یا اصولاً قادر به انجام کارها نیستند و از این راه، چنین تصوّر میکنند که توجه اطرافیان را جلب کردهاند.27) افراد بازیگر نقش پیشرو و پیشاهنگ
بازیکنان این نقش، دوست دارند که مهم جلوهگر شوند، و در واقع، کار آنان، نوعی عکسالعملسازی در برابر ترسی است که از ناچیزی خویش دارند. در مواقع درد و ناراحتی بهترین یاور دیگرانند، اما این یاوری با سوء استفاده توأم است. کلاً این افراد برای رهایی از احساس درونی خویش، میل دارند که بر احساسات دیگران نیز حاکم باشند.28) افراد متکبّر
فرد مبتلا به این حالت هرگز نمیتواند مسألهای را به گونهای واضح بررسی و تجزیه و تحلیل کند، چرا که هنوز از خویشتن فاصله نگرفته و «حب نفس» بر احساس و عقل او چیره است. یک تنه به قاضی میرود و به قول معروف، راضی هم برمیگردد. ناگفته نماند این گروه از افراد (که گاه بیمارند) از خود «افادهای» دارند که آگاهند و میتوانند دیگران را با سکوت و نگاه بیاعتنای خود تحت تأثیر قرار دهند و کار خود را پیش ببرند. البته در صورت لزوم قهر و اخم میکنند بیآنکه دلیل قانع کننده برای توجیه رفتار خویش داشته باشند. گاهی نیز چنین میاندیشند که دلایلشان مضحک و خندهآور است. بدون بحث و گفتگو و صحبت، گاهی مشکلاتشان را نیز حل میکنند و پیش میبرند.29) افراد خشک و بیانعطاف (جزمی)
خشکی و عدم انعطاف هنگامی ظاهر میشود که فرد احساس ضعف و ناامنی شدید کند. افراد خشک برای احساسات طغیانگرشان احتیاج به یک راه خروج دارند. در این شرایط اگر افراد خود را در موقعیت وجه المصالحه و سوء استفاده قرار دهند به رشد تکاملی خود هیچ کمکی نکردهاند.گوردن آلپورت محقّق نامدار در کتاب «طبیعت آدمهای خشک» ثابت میکند که ریشه روانی این حالت همان اضطراب و پریشان خاطری است. این گونه افراد، به لحاظ احساس ضعف و ناامنی شدید که در آنان وجود دارد، برای خود و در اطراف خود ناگزیرند امنیتی ایجاد کنند و هر کس که خارج از چنین گروهی قرار داشته باشد دشمن به شمار میرود.
30) افراد سرسخت
سرسختی به اصرار و پافشاری بعضی از افراد برای انجام انواع فعالیتها، حتی در صورت بروز ناکامی و خستگی، مربوط میشود. افرادی که دارای این ویژگی هستند معمولاً کوشا، ساعی، جاهطلب و کمالگرا هستند. آنها معمولاً سخت کار میکنند و برای رسیدن به اهداف خود از هیچ کوشش و تلاشی دریغ نمیکنند. در مسیر رسیدن به هدف، ناکامیها، شکستها و خستگیها، آنها را فرسوده نمیکند و مرتباً در حال تلاش برای کسب موفقیت هستند.31) افراد خطر گریز
ویژگیهای رفتاری افراد خطر گریز شامل ترسهای موهوم، کمرو و خجالتی بودن، مردم گریزی، اجتناب از خطر، خستگی زودرس و نگرانی بدبینانه نسبت به اتفاقات میشود که موجب میشود حتی زمانی که خطر واقعی وجود ندارد، با پیشبینی مشکل و خطر احتمالی سطح اضطراب فرد بالا میرود.32) افراد تنوعطلب
این افراد ذاتاً جستجوگر هستند. عملکرد تکانهای دارند، خواهان تشویق هستند و از ناکامیها اجتناب میکنند. افرادی که بسیار تنوعطلب هستند کنجکاوند، زود از کوره در میروند و بیحوصله میشوند، زیادهروی میکنند و نامنظم هستند.مزایای این ویژگی وجود روحیهی جستجوگرانه و کنجکاوی زیاد درباره مسائل و موقعیتهای ناآشناست که معمولاً به گرفتن پاداش میانجامد. معایب این ویژگی شامل عملکرد تکانهای و ناگهانی، زود خسته شدن، حملات خشم ناگهانی، بیثباتی و دمدمی بودن در ارتباطات میشود.
33) افراد وابسته به تشویق
اینگونه افراد، احساساتی هستند، حسّاسند و مقبولیت از طرف دیگران برایشان به شدت مهم است. افرادی که دارای ویژگی وابسته به تشویق هستند معمولاً زود رنج، ایثارگر، وابسته به تأیید اطرافیان و افرادی اجتماعی هستند. یکی از مزایای این ویژگی سرشتی، حساسیت به رفتارهای اجتماعی است که موجب تسهیل ارتباط اجتماعی این افراد با جامعه اطراف خود میشوند، زیرا آنها به ملاحظات دیگران بسیار حساسند و دایماً مراقب رفتار خود با افراد مقابلند. از معایب این ویژگی این است که وابستگی شدیدی به دیگران پیدا میکنند. و تأثیرپذیری زیادشان از اطرافیان، جلوی رشد هویت فردی آنها را میگیرد.منبع مقاله :
قاضی محسن، محمدعلی؛ (1395)، آزمونهای شخصیتشناسی، ساری: انتشارات پارسیسرا، چاپ اول.