نویسنده: مانابو وایدا
برگردان: سمانه گچپزیان
برگردان: سمانه گچپزیان
پرندگان در وهلهی نخست (1) تجلّی خدایان و ارواحاند، (2) در عین حال آنها به عنوان پیامآوران موجودات الهی و بهشتی نیز ظاهر میگردند. آنان پیش از هر چیز راهها و شرایط نو را معرّفی میکنند و راهنمایی را برعهده میگیرند. به علاوه، پرندگان مظهر رهایی روح از جسم و یا فرورفتن در حال خلسه هستند و بر روح انسانها دلالت دارند. پرنده، نماد آزادی مطلق و مظهر برتری روح بر جسم میباشد و نماد رجحان روح است بر هر آنچه زمینی است. از اینرو، پرنده اغلب با الوهیّت، ابدیّت، قدرت، پیروزی، جلال و جبروت پیوند دارد. قدمت پرندگان و صورتکهایی (ماسکهایی) با تصویر آنها، به دورهی پارینه سنگی میرسد. نقاشی دیوارهی غاری در «لاسکو» (3) واقع در «دوردونی»، (4) فردی را با صورتک پرنده که در حال آماده شدن برای شکار یک گاومیش است، به تصویر کشیده است. تاریخ این نقاشی به 15000 سال پیش از میلاد مسیح بازمیگردد. در زیر پایش، نیزهافکنش قرار دارد و نیزهای که او پرتاب نموده، بدن گاومیش را شکافته، و نزدیک آنها پرندهای بر فراز یک تیرک چمباته زده است. اغلب محقّقان این صحنه را شرح تراژدی در این شکار تفسیر نمودهاند؛ مردی که صورت پرنده بر چهره دارد، شکارچیای است که توسط گاومیش کشته شده است. این امکان وجود دارد که شکارچی از صورتک به عنوان ترفندی برای نزدیک شدن به شکار خود بدون کوچکترین جلب توجّهی، استفاده مینموده است. پرندهی روی تیرک، شاید استعاره از روح مرده یا شخصی باشد که به اعتقاد سرخپوستان آمریکا «توتم» آنهاست و یا شاید هم مظهر اجداد و اساطیر قبیلهای است که به آن تعلّق دارند.
عدّهای از محقّقین، این صحنه را بیانگر نوعی «خلسهی شَمَنی» میدانند. فردی که صورتک پرنده بر چهره دارد، «شَمن» است و در حالی که روحش در سفری خلسهآمیز به جهان دیگر عزیمت نموده، بیهوش افتاده است. یک همراه که در این سفر معنوی به یاری روح وی میشتابد، در اینجا با پرندهی روی تیرک به گونهای نمادین نشان داده میشود. گاومیش نیز احتمالاً یک حیوان قربانی است.
هرچند هنوز روشن نیست که آیا «شمنیسم» در عصر پارینه سنگی آغاز شده بود یا خیر؟ با این همه پرندگان بیشک جایگاهی مهم در دنیای معنوی و روحانی شکارچیان به طور اعم و شکارچیان اوراسیای شمالی به طور اخص دارند؛ جایی که «شمنیسم» دارای نیروی مذهبی- جادویی عمدهای بوده است. در واقع، «شمن» آسیای میانه و ناحیهی سیبری، کمک را از طریق روح جانداران وحشی و نیز پرندگان، به هنگام سفری خلسهآمیز، دریافت میدارد. ارواح پرندگان- به ویژه ارواح غازها، بازها، جغدها و کلاغها- از آسمان وارد جسم «شمن» میشوند و هنگامی که وی بر طبل خود میکوبد، به او الهام میبخشند. به جز این، آنان وارد طبل او میشوند یا بر روی جامهی «شمنی» وی مینشینند. این دقیقاً زمانی است که خلسهی روحانی رخ میدهد، «شمن» به یک جسم روحانی انتقال مییابد و در تجربیّات درونیاش تبدیل به یک پرنده میشود. او بهسان یک پرنده حرکت میکند، آواز میخواند، پرواز میکند و روحش، پرندهوار جسم خاکی را رها میسازد و در معیّت روح آن پرنده، به سوی بهشت بال و پر میگشاید. در آیین «تائویی» بنمایهی روحی که به مثابهی پرنده صعود میکند، در یک سطح روحانی والاتر، ارزشی دیگر یافته است. برای مثال در «چوانگ تزو» که قدمت آن به قرن سوم پیش از میلاد میرسد، پرندهای عظیمالجثّه موسوم به «پنگ» ظاهر شد که بیتردید نماد پرواز روح به عالم بالاست؛ روحی که از آزادی مطلق برخوردار است و از ارتباطات این جهانی و آنچه که به ارزشهای دنیوی موسوماند، رهاست. رسم است زمانی که جادوگری در میان «یاکوتها»، (5) «تانگُزها» (6) و «دُلگانها» (7) میمیرد، بر فراز ستونی بالای قبر وی، پرندهای چوبی نصب مینمایند. این پرنده، مظهر روح «شمن» متوفّی است.
پرندگان در اساطیر آفرینش بر محور غوطهوری در زندگی زمینی پدیدار میگردند. در آغاز، یعنی در زمانی که تنها آب پهنهی زمین را فرا گرفته بود، پرندگان آبزی چون اردکها، قوها، غازها یا پلیکانها به عمق اقیانوسهای آغازین فرو میرفتند تا به ذرّهای خاک دست یابند.
پرندگان در برخی مسائل به امر خدا غور میکنند و گاهی اوقات نیز به واسطهی ابتکار او قریحهی خویش در آب غوطهور میشوند، لیکن در بعضی موارد خداوند، خود را تبدیل به پرندهای مینماید و غوطه میخورد. بنمایهی «پرندهی غوّاص» در میان اقوام آلتایی مانند «بوریاتها» (8) و «یاکوتها» رایج است. همچنین درمیان روسها و برخی مردم ناحیهی اورال نظیر «سامویدها»، (9) «مانسیها»، (10) «ینیسئیها» (11) و «ماریها» (12) یافت میشود. این غوّاصان زمینی، در شماری معیّن از اساطیر مربوط به خلقت، در میان سرخپوستان آمریکای شمالی نیز پدیدار میگردند. نتیجهی این غوّاصی دلیرانه و باجرأت، همواره به یک شکل است، جزئی کوچک از خاک که از عمق اقیانوس بیرون آمده، به گونهای معجزهآسا رشد میکند تا در نهایت مبدّل به دنیایی میگردد که امروز درآنیم. در اساطیر فنلاند و استونی، خدا مانند پرندهای به سوی اقیانوس اوّلیه پرواز میکند و تخمهای کیهانی را در آنجا میگذارد تا دنیا پدید آید. این موضوع در اساطیر اندونزی و پلینزی نیز یافت میشود.
در اوراسیای شمالی، اساطیر پادشاهی اغلب با نمادهای پرندگان درهم آمیختهاند. به اعتقاد مغولان، عقابی زرّین بال به آنها «یاسا» یا همان قوانین پایه و بنیادین زندگی بر روی زمین را اعطا کرد تا بدینوسیله پایههای امپراتوری مغول با انتصاب چنگیزخان بر اریکهی قدرت، قوام گیرد.
اساطیر ژاپنی نقل میکنند که چگونه یک کلاغ (یا زاغ) و زغن (13) زرّین به مانند پیامآوران خدایان آسمانی، فرود آمدند تا در خدمت «جیمو»، (14) نخستین امپراتور اساطیری ژاپن باشند و در کسوت راهنما، هدایت وی را در گذر از میان کوهستان به سوی «یاماتو»- جایی که او سلسلهی امپراتوری خود را بنیان نهاده بود- برعهده گیرند. مجارها، توسط غولی موسوم به تورول (15) (شاهین، عقاب، باز) به سوی سرزمینی که «آرپاد»، (16) ملّت مجار را در آن پدید آورد، هدایت میگردند. تورول به عنوان جدّ اساطیری آرپاد شناخته میشود.
این اساطیر که در حوزهی آفرینش و پادشاهیاند، نقش برجسته و والایی را که پرندگان در شکلگیری نظام کیهانی ایفا نمودهاند، آشکار میسازند. پرنده در قالب تجلّی خداوند، در هیئت آفریننده یا جدّ اساطیری، در آغاز جهان نمایان میشود و ظهور او به منزلهی آغاز آفرینش دنیا، تغییر و تبدیل ساختار کیهانی یا پیدایش یک سلسله، قوم یا ملّت میباشد. به پرندگان، به ویژه عقاب در سیبری و نیز زاغ سیاه و مرغ رعد در آمریکای شمالی، خصوصیّت یک قهرمان فرهنگی داده شده است. پرندگان، اغلب به عنوان آفرینندگان گیتی، موجوداتی الهیاند که مردم را با معرفت آشنا میسازند و آنها را از مواهب اختراعات فرهنگی مهم بهرهمند کرده و به آنان قوانین زندگی و رسوم اجتماعی را تقدیم میدارند.
در خاور نزدیک عهد باستان و دنیای یونانی- مدیترانهای، پرندگان دارای مجموعهای پیچیده از معانی نمادین هستند. اینجا به مانند جاهای دیگر، پرنده در واقع تجلّی خداست. در خاور نزدیک معمولاً کبوتر با هر نام دیگری که معرّف او باشد، الههی باروری و حاصلخیزی است، و در یونان به ویژه نماد «آفرودیت»، الههی عشق میباشد. عقاب، نماد تجلّی خدای آفتاب است که به وضوح در قالب قرصهای بالدار خورشید در بینالنّهرین و بعدها در ایران به تصویر کشیده شده و غالباً در حال جنگیدن با مار یا اژدها ظاهر شده است. این بنمایهی کهن که در خاور نزدیک، هند و پاسیفیک جنوبی تأیید میگردد، نشانگر تنشی است که میان نیروهای خورشیدی و مادر به عنوان منشأ نیروهای زمینی وجود دارد. از طرفی این مسأله آروزی سیریناپذیر انسان را جهت رسیدن به وحدت یا تمامیّت که میتواند از طریق همیاری و ترکیب نیروهای متضاد و متخاصم به دست آید، نمایان میسازد.
پرنده و به ویژه کبوتر، اغلب بر عشق دلالت میکند و نیز توصیف الههی حاصلخیزی و باروری است. در کیشهای «دوموزی» (17) و «آدونیس» (18)، این الهه در نقش مادری ظاهر میشود که در سرتاسر دوران اسارت فرزندش در زیر زمین، مرثیهسرایی میکند و به آنجا فرود میآید تا او را از مرگ برهاند. امکان دارد که مویهی کبوتر، در تبدیل او به نماد ویژهی الههی عشق در خاور نزدیک عهد باستان نیز نقش داشته باشد. در یونان کبوتر، تجلّی الوهیّت در معنای عاشقانه است، این را میتوان از اتّحاد و همیاری او با «آفرودیت» استنباط نمود. در دنیای یونانی- مدیترانهای، کبوتر هرگز فحوای شهوانی و عاشقانهی خود را از دست نداده است.
عقاب، سلطان پرندگان، به طور لاینفک با پادشاهی و نیز با خدای خورشید پیوند دارد. در واقع، پادشاهی هرگز روابط نمادینش را با خورشید و عقاب قطع ننموده است. در خاور نزدیک برخی سکّهها، پادشاهان یونانی مأب را با تاجی شبیه آنچه پاپ بر سر دارد، به همراه یک جفت عقاب بر روی آن و چهرهی خورشید میان این دو، به تصویر کشیدهاند. در کاربرد این نمادها، پادشاهان بیان میدارند که یا ذاتاً الهیاند یا به مقام الوهیّت نائل شدهاند. جنبهی آسمانی امپراتور روم به واسطهی نمادپردازی «خورشید شکستناپذیر» و عقاب، به نمایش درمیآید.
نیز در اغلب موارد، پرندگان در خاور نزدیک عهد باستان، به معنای ارواح نامیرای مردگاناند. به نظر میرسد که این تصوّر در اسلام، آنجا که عقیده بر بقای ارواح در قالب پرنده تا روز داوری است، برجا مانده است. در یونان تصویر کبوتر بر روی قبور، ممکن است دلالت بر روح درگذشتگان داشته باشد که به صورت موجودی الهی به فرد متوفّی کمک میکند، یا روحی است که اکنون به حالت الهی درآمده است. در سوریه عقاب تصویر شده بر روی گورها، نشانگر شکوه روح است که متوفّی را به سوی بهشت هدایت میکند. روی قبور مصری یک پرنده با سر انسان تصویر شده که جایگزین روح مرده میشود. با وجود این، در مصر پرندگانی که روح در قالب آنها تجسّم میگردد (بازها، اردکها و یا غازها) معمولاً در ارتباط با مردگان مومیایی شده، بیش از یک عملکرد دارند. یقیناً آنها ارواح نامیرااند، اما در عین حال بر حضور و صیانت الهی دلالت دارند. پرندگان انواع غذاها را برای جسم تأمین میکنند تا آن را زنده سازند. بدیننحو در مصر نیز مانند هر جای دیگر- قطعنظر از آنچه از پرنده به تصویر کشیده شده- او، هم نماد روح درگذشتگان است و هم مظهر الوهیّت. طاووس که در دنیای یونانی- مدیترانهای ممکن است نماد امید انسان برای فناناپذیری باشد، منشأ هندی دارد.
در آیین بودا نه تنها طاووس، بلکه جغد و بسیاری از پرندگان دیگر نیز در قالب تجلّیات بوداییها و «بودهی ساتوا» (19) که پیام روشنگری و شفقت را ابلاغ میکنند، ظاهر میشوند. برای مثال، بودهی ساتوا مایوراسانا معمولاً سوار بر یک طاووس به تصویر درآمده است.
در دین یهود، کبوتر و عقاب که دو پرندهی بسیار مهم هستند، به نظر میرسد بیشترین ارزشهای نمادین را دست نخورده حفظ نمودهاند؛ هرچند رنگ و لعاب خاصّ یهودی به آنها داده شده است. کبوتر مجسّم بر روی سنگ قبرها و نقاشیهای دیواری بر روی سردابههای یهودی و نیز سقف کنیسهها، نشانگر اسرائیل، امّت محبوب خدا، یا نجات و بقایی است که توسط خدا به مؤمنان عطا میگردد. در ادبیات و فرهنگ تودهی مردم مسلمان، نماد پرنده فراوان به چشم میخورد. در منطق الطّیر، منظومهی معروف فریدالدّین عطار، از پرندگانی در قالب ارواح انسانی سخن میرود که از طریق هفت وادی سفر میکنند و در پایان راه، همانندی و یگانگی خویش را با سیمرغ- یعنی همان پرندهی الهیای که فاقد کالبد است- مییابند. در روایات خاخامی (20) پرنده نه تنها بر روح متوفّی دلالت دارد، بلکه به طور اخص، نمایانگر اسرائیل، امّت محبوب خداوند میباشد. از این گذشته کبوتر نمادی از علّو نفس است و به همین اندازه، عقاب هم نمایانگر ارزشهای گوناگون دیگری میباشد، از جمله نماد تجلّی خدا یا قدرت اوست، همچنین نمادی از امید انسان جهت زندگی ابدی و جاویدان میباشد.
در مسیحیت نیز پرداختن به نماد کبوتر و عقاب، دستخوش روند ارزشگذاری تازهای شده است. کبوتر در غسل تعمید مسیح، به روحالقُدُس دلالت دارد، اما همچنین به نماد نیروی شهوانی و باروری در «عید بشارت» نیز تبدیل شده است. بنمایهی پرندگان به صورت روح، به خوبی در ادبیات مسیحی کهن و شمایلنگاری، تأیید میگردد. روح در هنگام غسل تعمید، به پرندهای بدل شده و بدینسان با روحالقدس- که همان کبوتر غسل تعمید مسیح است- برابری مینماید. روح شخص در قالب کبوتر فناناپذیر شده و فرد درگذشته، با بالهای گشاده به بهشت میرود؛ این مسأله به ویژه در هنگام شهادت، هویدا میگردد. عقاب در مسیحیّت، نمادی است دالّ بر مجموعهای از آراء و تصوّرات. در نزد مسیحیان پیشین، عقاب نماد «یوحنّای انجیلی» (21) بود؛ چرا که در آغاز بشارت انجیل، تلویحاً ذکر شده که یوحنّا به بالاترین مرتبه از لوگوس (کلمةالله) صعود کرده است. در عینحال عقاب، بر خود عیسی مسیح نیز دلالت دارد و اعتقاد بر این است که مسیح در هیئت عقاب، یوحنّا را در مسیر پروازش در جستجوی مکاشفات، همراهی کرده است. از این گذشته، عقاب، خود جایگزین لوگوس (کلمةالله) میشود؛ همانگونه که در فرهنگ یهود، این پرنده در معنای خدا یا قدرت پروردگار به کار میرود. نهایتاً عقابِ منقوش بر روی تابوت سنگی مسیحی، به طور لاینفک با امید برای حیات جاوید، روشنایی و رستاخیز در ارتباط است. او نماد ملازمت روح مسیحیان متوفّی، به سوی حیات جاوید به همراه خداست.
در ادبیات و فرهنگ تودهی مردم مسلمان، نماد پرنده فراوان به چشم میخورد. در منطق الطّیر، منظومهی معروف فریدالدّین عطار، از پرندگانی در قالب ارواح انسانی سخن میرود که از طریق هفت وادی سفر میکنند و در پایان راه، همانندی و یگانگی خویش را با سیمرغ- یعنی همان پرندهی الهیای که فاقد کالبد است- مییابند. ترکها نیز اصطلاحی بدین مضمون دارند: «پرندهی روحش پرواز کرد». این جمله در باور آنان، معادل مرگ است.
در سرتاسر شعر و ادبیات پارسی و آثار متأثیر از شعر پارسی، مکرّر میتوان تصویر بلبل عاشق با گل سرخ تازه و شاداب را یافت که استعاره از اشتیاق روح به جمال الهی است.
پرندگان هنوز هم از معانی نمادین محروم نگشتهاند. رویای پرواز کماکان برایمان ماندگار است. هرمان هسه (22) در شاهکار خویش، دِمیان، (23) به نمادسازی پرندگان، حیاتی نوین داده است؛ آن زمان که از «تقلای آن برای بیرون آمدن از تخم» سخن میگوید. همچنین آرزوی انسان مدرن برای رهایی و تعالی به واسطهی مجسمههای پرندگان به گونهای قابل تحسین توسّط پیکرتراشی موسوم به کنستانتین برانکوزی (24) نشان داده شده است.
آزمایش، مصطفی (1386) عرفان ایران: مجموعه مقالات (31 و 32)، تهران: حقیقت، چاپ اول.
عدّهای از محقّقین، این صحنه را بیانگر نوعی «خلسهی شَمَنی» میدانند. فردی که صورتک پرنده بر چهره دارد، «شَمن» است و در حالی که روحش در سفری خلسهآمیز به جهان دیگر عزیمت نموده، بیهوش افتاده است. یک همراه که در این سفر معنوی به یاری روح وی میشتابد، در اینجا با پرندهی روی تیرک به گونهای نمادین نشان داده میشود. گاومیش نیز احتمالاً یک حیوان قربانی است.
هرچند هنوز روشن نیست که آیا «شمنیسم» در عصر پارینه سنگی آغاز شده بود یا خیر؟ با این همه پرندگان بیشک جایگاهی مهم در دنیای معنوی و روحانی شکارچیان به طور اعم و شکارچیان اوراسیای شمالی به طور اخص دارند؛ جایی که «شمنیسم» دارای نیروی مذهبی- جادویی عمدهای بوده است. در واقع، «شمن» آسیای میانه و ناحیهی سیبری، کمک را از طریق روح جانداران وحشی و نیز پرندگان، به هنگام سفری خلسهآمیز، دریافت میدارد. ارواح پرندگان- به ویژه ارواح غازها، بازها، جغدها و کلاغها- از آسمان وارد جسم «شمن» میشوند و هنگامی که وی بر طبل خود میکوبد، به او الهام میبخشند. به جز این، آنان وارد طبل او میشوند یا بر روی جامهی «شمنی» وی مینشینند. این دقیقاً زمانی است که خلسهی روحانی رخ میدهد، «شمن» به یک جسم روحانی انتقال مییابد و در تجربیّات درونیاش تبدیل به یک پرنده میشود. او بهسان یک پرنده حرکت میکند، آواز میخواند، پرواز میکند و روحش، پرندهوار جسم خاکی را رها میسازد و در معیّت روح آن پرنده، به سوی بهشت بال و پر میگشاید. در آیین «تائویی» بنمایهی روحی که به مثابهی پرنده صعود میکند، در یک سطح روحانی والاتر، ارزشی دیگر یافته است. برای مثال در «چوانگ تزو» که قدمت آن به قرن سوم پیش از میلاد میرسد، پرندهای عظیمالجثّه موسوم به «پنگ» ظاهر شد که بیتردید نماد پرواز روح به عالم بالاست؛ روحی که از آزادی مطلق برخوردار است و از ارتباطات این جهانی و آنچه که به ارزشهای دنیوی موسوماند، رهاست. رسم است زمانی که جادوگری در میان «یاکوتها»، (5) «تانگُزها» (6) و «دُلگانها» (7) میمیرد، بر فراز ستونی بالای قبر وی، پرندهای چوبی نصب مینمایند. این پرنده، مظهر روح «شمن» متوفّی است.
پرندگان در اساطیر آفرینش بر محور غوطهوری در زندگی زمینی پدیدار میگردند. در آغاز، یعنی در زمانی که تنها آب پهنهی زمین را فرا گرفته بود، پرندگان آبزی چون اردکها، قوها، غازها یا پلیکانها به عمق اقیانوسهای آغازین فرو میرفتند تا به ذرّهای خاک دست یابند.
پرندگان در برخی مسائل به امر خدا غور میکنند و گاهی اوقات نیز به واسطهی ابتکار او قریحهی خویش در آب غوطهور میشوند، لیکن در بعضی موارد خداوند، خود را تبدیل به پرندهای مینماید و غوطه میخورد. بنمایهی «پرندهی غوّاص» در میان اقوام آلتایی مانند «بوریاتها» (8) و «یاکوتها» رایج است. همچنین درمیان روسها و برخی مردم ناحیهی اورال نظیر «سامویدها»، (9) «مانسیها»، (10) «ینیسئیها» (11) و «ماریها» (12) یافت میشود. این غوّاصان زمینی، در شماری معیّن از اساطیر مربوط به خلقت، در میان سرخپوستان آمریکای شمالی نیز پدیدار میگردند. نتیجهی این غوّاصی دلیرانه و باجرأت، همواره به یک شکل است، جزئی کوچک از خاک که از عمق اقیانوس بیرون آمده، به گونهای معجزهآسا رشد میکند تا در نهایت مبدّل به دنیایی میگردد که امروز درآنیم. در اساطیر فنلاند و استونی، خدا مانند پرندهای به سوی اقیانوس اوّلیه پرواز میکند و تخمهای کیهانی را در آنجا میگذارد تا دنیا پدید آید. این موضوع در اساطیر اندونزی و پلینزی نیز یافت میشود.
در اوراسیای شمالی، اساطیر پادشاهی اغلب با نمادهای پرندگان درهم آمیختهاند. به اعتقاد مغولان، عقابی زرّین بال به آنها «یاسا» یا همان قوانین پایه و بنیادین زندگی بر روی زمین را اعطا کرد تا بدینوسیله پایههای امپراتوری مغول با انتصاب چنگیزخان بر اریکهی قدرت، قوام گیرد.
اساطیر ژاپنی نقل میکنند که چگونه یک کلاغ (یا زاغ) و زغن (13) زرّین به مانند پیامآوران خدایان آسمانی، فرود آمدند تا در خدمت «جیمو»، (14) نخستین امپراتور اساطیری ژاپن باشند و در کسوت راهنما، هدایت وی را در گذر از میان کوهستان به سوی «یاماتو»- جایی که او سلسلهی امپراتوری خود را بنیان نهاده بود- برعهده گیرند. مجارها، توسط غولی موسوم به تورول (15) (شاهین، عقاب، باز) به سوی سرزمینی که «آرپاد»، (16) ملّت مجار را در آن پدید آورد، هدایت میگردند. تورول به عنوان جدّ اساطیری آرپاد شناخته میشود.
این اساطیر که در حوزهی آفرینش و پادشاهیاند، نقش برجسته و والایی را که پرندگان در شکلگیری نظام کیهانی ایفا نمودهاند، آشکار میسازند. پرنده در قالب تجلّی خداوند، در هیئت آفریننده یا جدّ اساطیری، در آغاز جهان نمایان میشود و ظهور او به منزلهی آغاز آفرینش دنیا، تغییر و تبدیل ساختار کیهانی یا پیدایش یک سلسله، قوم یا ملّت میباشد. به پرندگان، به ویژه عقاب در سیبری و نیز زاغ سیاه و مرغ رعد در آمریکای شمالی، خصوصیّت یک قهرمان فرهنگی داده شده است. پرندگان، اغلب به عنوان آفرینندگان گیتی، موجوداتی الهیاند که مردم را با معرفت آشنا میسازند و آنها را از مواهب اختراعات فرهنگی مهم بهرهمند کرده و به آنان قوانین زندگی و رسوم اجتماعی را تقدیم میدارند.
در خاور نزدیک عهد باستان و دنیای یونانی- مدیترانهای، پرندگان دارای مجموعهای پیچیده از معانی نمادین هستند. اینجا به مانند جاهای دیگر، پرنده در واقع تجلّی خداست. در خاور نزدیک معمولاً کبوتر با هر نام دیگری که معرّف او باشد، الههی باروری و حاصلخیزی است، و در یونان به ویژه نماد «آفرودیت»، الههی عشق میباشد. عقاب، نماد تجلّی خدای آفتاب است که به وضوح در قالب قرصهای بالدار خورشید در بینالنّهرین و بعدها در ایران به تصویر کشیده شده و غالباً در حال جنگیدن با مار یا اژدها ظاهر شده است. این بنمایهی کهن که در خاور نزدیک، هند و پاسیفیک جنوبی تأیید میگردد، نشانگر تنشی است که میان نیروهای خورشیدی و مادر به عنوان منشأ نیروهای زمینی وجود دارد. از طرفی این مسأله آروزی سیریناپذیر انسان را جهت رسیدن به وحدت یا تمامیّت که میتواند از طریق همیاری و ترکیب نیروهای متضاد و متخاصم به دست آید، نمایان میسازد.
پرنده و به ویژه کبوتر، اغلب بر عشق دلالت میکند و نیز توصیف الههی حاصلخیزی و باروری است. در کیشهای «دوموزی» (17) و «آدونیس» (18)، این الهه در نقش مادری ظاهر میشود که در سرتاسر دوران اسارت فرزندش در زیر زمین، مرثیهسرایی میکند و به آنجا فرود میآید تا او را از مرگ برهاند. امکان دارد که مویهی کبوتر، در تبدیل او به نماد ویژهی الههی عشق در خاور نزدیک عهد باستان نیز نقش داشته باشد. در یونان کبوتر، تجلّی الوهیّت در معنای عاشقانه است، این را میتوان از اتّحاد و همیاری او با «آفرودیت» استنباط نمود. در دنیای یونانی- مدیترانهای، کبوتر هرگز فحوای شهوانی و عاشقانهی خود را از دست نداده است.
عقاب، سلطان پرندگان، به طور لاینفک با پادشاهی و نیز با خدای خورشید پیوند دارد. در واقع، پادشاهی هرگز روابط نمادینش را با خورشید و عقاب قطع ننموده است. در خاور نزدیک برخی سکّهها، پادشاهان یونانی مأب را با تاجی شبیه آنچه پاپ بر سر دارد، به همراه یک جفت عقاب بر روی آن و چهرهی خورشید میان این دو، به تصویر کشیدهاند. در کاربرد این نمادها، پادشاهان بیان میدارند که یا ذاتاً الهیاند یا به مقام الوهیّت نائل شدهاند. جنبهی آسمانی امپراتور روم به واسطهی نمادپردازی «خورشید شکستناپذیر» و عقاب، به نمایش درمیآید.
نیز در اغلب موارد، پرندگان در خاور نزدیک عهد باستان، به معنای ارواح نامیرای مردگاناند. به نظر میرسد که این تصوّر در اسلام، آنجا که عقیده بر بقای ارواح در قالب پرنده تا روز داوری است، برجا مانده است. در یونان تصویر کبوتر بر روی قبور، ممکن است دلالت بر روح درگذشتگان داشته باشد که به صورت موجودی الهی به فرد متوفّی کمک میکند، یا روحی است که اکنون به حالت الهی درآمده است. در سوریه عقاب تصویر شده بر روی گورها، نشانگر شکوه روح است که متوفّی را به سوی بهشت هدایت میکند. روی قبور مصری یک پرنده با سر انسان تصویر شده که جایگزین روح مرده میشود. با وجود این، در مصر پرندگانی که روح در قالب آنها تجسّم میگردد (بازها، اردکها و یا غازها) معمولاً در ارتباط با مردگان مومیایی شده، بیش از یک عملکرد دارند. یقیناً آنها ارواح نامیرااند، اما در عین حال بر حضور و صیانت الهی دلالت دارند. پرندگان انواع غذاها را برای جسم تأمین میکنند تا آن را زنده سازند. بدیننحو در مصر نیز مانند هر جای دیگر- قطعنظر از آنچه از پرنده به تصویر کشیده شده- او، هم نماد روح درگذشتگان است و هم مظهر الوهیّت. طاووس که در دنیای یونانی- مدیترانهای ممکن است نماد امید انسان برای فناناپذیری باشد، منشأ هندی دارد.
در آیین بودا نه تنها طاووس، بلکه جغد و بسیاری از پرندگان دیگر نیز در قالب تجلّیات بوداییها و «بودهی ساتوا» (19) که پیام روشنگری و شفقت را ابلاغ میکنند، ظاهر میشوند. برای مثال، بودهی ساتوا مایوراسانا معمولاً سوار بر یک طاووس به تصویر درآمده است.
در دین یهود، کبوتر و عقاب که دو پرندهی بسیار مهم هستند، به نظر میرسد بیشترین ارزشهای نمادین را دست نخورده حفظ نمودهاند؛ هرچند رنگ و لعاب خاصّ یهودی به آنها داده شده است. کبوتر مجسّم بر روی سنگ قبرها و نقاشیهای دیواری بر روی سردابههای یهودی و نیز سقف کنیسهها، نشانگر اسرائیل، امّت محبوب خدا، یا نجات و بقایی است که توسط خدا به مؤمنان عطا میگردد. در ادبیات و فرهنگ تودهی مردم مسلمان، نماد پرنده فراوان به چشم میخورد. در منطق الطّیر، منظومهی معروف فریدالدّین عطار، از پرندگانی در قالب ارواح انسانی سخن میرود که از طریق هفت وادی سفر میکنند و در پایان راه، همانندی و یگانگی خویش را با سیمرغ- یعنی همان پرندهی الهیای که فاقد کالبد است- مییابند. در روایات خاخامی (20) پرنده نه تنها بر روح متوفّی دلالت دارد، بلکه به طور اخص، نمایانگر اسرائیل، امّت محبوب خداوند میباشد. از این گذشته کبوتر نمادی از علّو نفس است و به همین اندازه، عقاب هم نمایانگر ارزشهای گوناگون دیگری میباشد، از جمله نماد تجلّی خدا یا قدرت اوست، همچنین نمادی از امید انسان جهت زندگی ابدی و جاویدان میباشد.
در مسیحیت نیز پرداختن به نماد کبوتر و عقاب، دستخوش روند ارزشگذاری تازهای شده است. کبوتر در غسل تعمید مسیح، به روحالقُدُس دلالت دارد، اما همچنین به نماد نیروی شهوانی و باروری در «عید بشارت» نیز تبدیل شده است. بنمایهی پرندگان به صورت روح، به خوبی در ادبیات مسیحی کهن و شمایلنگاری، تأیید میگردد. روح در هنگام غسل تعمید، به پرندهای بدل شده و بدینسان با روحالقدس- که همان کبوتر غسل تعمید مسیح است- برابری مینماید. روح شخص در قالب کبوتر فناناپذیر شده و فرد درگذشته، با بالهای گشاده به بهشت میرود؛ این مسأله به ویژه در هنگام شهادت، هویدا میگردد. عقاب در مسیحیّت، نمادی است دالّ بر مجموعهای از آراء و تصوّرات. در نزد مسیحیان پیشین، عقاب نماد «یوحنّای انجیلی» (21) بود؛ چرا که در آغاز بشارت انجیل، تلویحاً ذکر شده که یوحنّا به بالاترین مرتبه از لوگوس (کلمةالله) صعود کرده است. در عینحال عقاب، بر خود عیسی مسیح نیز دلالت دارد و اعتقاد بر این است که مسیح در هیئت عقاب، یوحنّا را در مسیر پروازش در جستجوی مکاشفات، همراهی کرده است. از این گذشته، عقاب، خود جایگزین لوگوس (کلمةالله) میشود؛ همانگونه که در فرهنگ یهود، این پرنده در معنای خدا یا قدرت پروردگار به کار میرود. نهایتاً عقابِ منقوش بر روی تابوت سنگی مسیحی، به طور لاینفک با امید برای حیات جاوید، روشنایی و رستاخیز در ارتباط است. او نماد ملازمت روح مسیحیان متوفّی، به سوی حیات جاوید به همراه خداست.
در ادبیات و فرهنگ تودهی مردم مسلمان، نماد پرنده فراوان به چشم میخورد. در منطق الطّیر، منظومهی معروف فریدالدّین عطار، از پرندگانی در قالب ارواح انسانی سخن میرود که از طریق هفت وادی سفر میکنند و در پایان راه، همانندی و یگانگی خویش را با سیمرغ- یعنی همان پرندهی الهیای که فاقد کالبد است- مییابند. ترکها نیز اصطلاحی بدین مضمون دارند: «پرندهی روحش پرواز کرد». این جمله در باور آنان، معادل مرگ است.
در سرتاسر شعر و ادبیات پارسی و آثار متأثیر از شعر پارسی، مکرّر میتوان تصویر بلبل عاشق با گل سرخ تازه و شاداب را یافت که استعاره از اشتیاق روح به جمال الهی است.
پرندگان هنوز هم از معانی نمادین محروم نگشتهاند. رویای پرواز کماکان برایمان ماندگار است. هرمان هسه (22) در شاهکار خویش، دِمیان، (23) به نمادسازی پرندگان، حیاتی نوین داده است؛ آن زمان که از «تقلای آن برای بیرون آمدن از تخم» سخن میگوید. همچنین آرزوی انسان مدرن برای رهایی و تعالی به واسطهی مجسمههای پرندگان به گونهای قابل تحسین توسّط پیکرتراشی موسوم به کنستانتین برانکوزی (24) نشان داده شده است.
نمایش پی نوشت ها:
1. برگرفته از دایرةالمعارف دین، ج2، صص224-226، اثر میرچا الیاده.
2. Manabu Waida
3. Lascaux
4. Dordogne
5. Yakuts
6. Tanguz
7. Dolgans
8. Buriats
9. Samoyeds
10. Mansis
11. Yeniseis
12. Maris
13. نوعی پرندهی شکاری.
14. Jimmo
15. Turul
16. Arpad
17. Dumuzi
18. Adonis
19. Bodhisattvas
20. Rabbanic
21. John the Evangelist
22. Hermann Hesse
23. Demian
24. Constantin Brancusi
آزمایش، مصطفی (1386) عرفان ایران: مجموعه مقالات (31 و 32)، تهران: حقیقت، چاپ اول.