نویسنده: سعید حیدری
رضایت خداوند
شاگردی از استادش پرسید: چگونه میتوان فقط برای خدا کار کرد؟استاد گفت: به گورستان برو و به مردهها توهین کن. شاگرد دستور استاد را اجرا کرد و برگشت. استاد گفت: جواب دادند. شاگرد گفت: نه، استاد گفت: دوباره به قبرستان برو و از آنها تعریف کن.
شاگرد همان کار را کرد و به نزد استاد آمد. استاد پرسید: آیا مردهها جواب دادند؟
شاگرد گفت: نه.
استاد گفت: برای جلب رضایت خداوند هم همین طور رفتار کن. نه به تعریف و تمجیدهای مردم توجه کن و نه به تحقیرها و تمسخرهایشان. فقط به شوق رضایت خداوند کار کن.
جواب خدا
صاحبدلی هر شب راز و نیاز میکرد و ذکر میگفت. شبی شیطان بر او وارد شد و گفت: تو که هر شب پروردگارت را صدا میزنی، آیا تاکنون جوابی هم از جانب او شنیدهای؟صاحبدل دلشکسته و ناامید شد و دیگر ذکر نگفت. شبی در خواب دید که حضرت خضر (ع) از او پرسید: چرا دیگر عبادت نمیکنی. مرد گفت: آخر در این سالها جوابی نشنیدهام.
حضرت خضر (ع) گفت: همین که توفیق مییابی و ذکر و نام خدا بر زبانت جاری میشود، لطف و عنایت خدا و در واقع پاسخ خداوند به توست.
بیشتر بخوانید: چگونه با خدا سخن بگوییم
درخواست حضرت آدم (ع)
در روایات آمده که حضرت آدم (ع) به پیشگاه خداوند عرض کرد: پروردگارا! شیطان را بر من سلطه بخشیدی و وسوسههایش را همچون خون در رگهایم روان ساختی، به من نیز در برابرش چیزی عنایت کن.خداوند فرمود: ای آدم! هر کس از فرزندانت که به اندیشهی گناه بیفتد، در نامهی اعمالش نوشته نمیشود، مگر انجامش دهد و هر کس که فکر کار خوب را کند، آن را برایش مینویسم، حتی اگر انجامش ندهد و ده برابر به او پاداش میدهم.
حضرت آدم (ع) گفت: پروردگارا! بیشتر میخواهم. خداوند فرمود: در توبه را برایشان باز میگذارم تا لحظهای که جانشان به گلو برسد. منبع مقاله :
حیدری، سعید، (1396)، داستانهای کوتاه، مثل دانه قهوه باش، قم: یاران قلم، چاپ اول.