فیدئیسم مسیحی

ایمان‌گرایی گرایش به این نظر است که از طریق عقل و استدلال نمی‌توان به حقایق دینی دست یافت. ایمان گرایی در مسیحیت سابقه‌ای طولانی دارد. ترتولیان می‌گفت «پسر خدا به صلیب کشیده شد... پسر
چهارشنبه، 16 خرداد 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
فیدئیسم مسیحی
فیدئیسم مسیحی

نویسنده: محمد حقانی فضل
 

ایمان‌گرایی گرایش به این نظر است که از طریق عقل و استدلال نمی‌توان به حقایق دینی دست یافت. ایمان گرایی در مسیحیت سابقه‌ای طولانی دارد. ترتولیان می‌گفت «پسر خدا به صلیب کشیده شد... پسر خدا مُرد. این امر باورکردنی است چون چنین چیزی محال است. او دفن شده و مجدداً قیام کرد [زنده شد]. چنین چیزی قطعاً رخ داده است؛ چون امکان وقوع آن غیرممکن است» (1) یا شعار آگوستین همواره این بود که «ایمان می‌آورم تا بفهمم». اما ظهور جدی و پرنفوذ این جریان از قرن نوزدهم تا زمان حاضر است. دو تن از ایمان‌گرایان بانفوذ و تأثیرگذار در الهیات و فلسفه دین سورن کی‌یرکگور و ویتگنشتاین هستند.
کی‌یرکگور معتقد است هدف اصلی از دین، دانستن اعتقادات نیست، بلکه زندگی کردن بر طبق آنهاست؛ هدف دین این است که انسان را به نوع خاصی از زندگی متعهد نماید. پس به جای اینکه بپرسیم «محتوای مسیحیت چیست؟» باید بپرسیم «مسیحی بودن یعنی چه؟». ایمان‌گرایی را می‌توان در دو شکل عمده، یعنی افراطی و اعتدالی بررسی نمود:
ایمان‌گرایی افراطی؛ این شکل از ایمان‌گرایی را می‌توان خردستیز (ضد عقل) دانست که در آن عقل و ایمان با هم ضدیت دارند و یکدیگر را برنمی‌تابند. داستایوسکی، کی‌یرکگور و شستوف از جمله ایمان‌گرایان افراطی هستند. شستوف می‌گوید: «ردّ همه معیارهای عقلی بخشی از ایمان راستین است». وی بر این باور است که اگر انسان برای نمونه، بتواند بر اساس آموزه‌های دینی و بدون هیچ دلیل عقلی، ایمان بیاورد که 5 =2+۲، چنین باوری نمونه‌ای از ایمان راستین است.
آغازگر ایمان‌گرایی افراطی در دوره مدرن کی‌یرکگور است. از دیدگاه او، باورهای دینی را نمی‌توان بر مبنای عقل تأیید کرد. هر گونه تلاش و تقلای عقلی برای ایمان‌ورزی بی‌نتیجه است؛ زیرا اساس جوهر عقل با جوهر ایمان ناسازگار است. از دیدگاه کی‌یرکگور، اصل بنیادین مسیحیت یعنی آموزه تجسد، بر اساس معیارهای عقلی، قطعاً یک مفهومِ خودمتناقض است، اما همین محال بودن مدعیات دینی است که آنها را شایسته ایمان می‌سازد. (2) او می‌گوید:
برای چه کسی برهان طلب می‌کنند؟ ایمان که به آن نیازی ندارد... وقتی ایمان دچار تزلزل می‌شود و شور و نشاط خود را از دست می‌دهد، وقتی که ایمان از ایمان بودن می‌افتد، آنگاه برهان ضروری می‌شود، تا از جانب الحاد شایسته احترام باشد. (3)

بیشتر بخوانید: پیدایش فلسفه ی معاصر


کی‌یرکگور معتقد است هدف اصلی از دین، دانستن اعتقادات نیست، بلکه زندگی کردن بر طبق آنهاست؛ هدف دین این است که انسان را به نوع خاصی از زندگی متعهد نماید. پس به جای اینکه بپرسیم «محتوای مسیحیت چیست؟» باید بپرسیم «مسیحی بودن یعنی چه؟». (4)
کی‌یرکگور ایمان را یک حرکت شورمندانه می‌داند؛ پس آنچه برای ایمان لازم است، دلیل و برهان نیست بلکه خطر کردن است. با مثالی می‌توان این موضوع را روشن کرد. فرض کنید معشوقه فردی در آستانه مرگ است، اگر آن فرد یکی از کلیه‌هایش را به او اهدا کند، پنجاه درصد امید زنده ماندن او وجود دارد. حال اگر فرد کلیه‌اش را اهدا کند، نشانه عشق اوست؛ اگر فرض کنیم با اهدای کلیه تنها پنج درصد امید به زنده ماندن معشوقه وجود داشته باشد، و باز هم فرد کلیه‌اش را اهدا کند، نشانه عشق فوق‌العاده آن فرد است. فرد مؤمن باید در راه ایمان خویش چنین شورمندانه خطر کند. (5) او می‌گوید اگر ما خدا را به وسیله علم یا منطق محک بزنیم و سپس بپذیریم، در واقع علم را پرستیده‌ایم.
آثار کی‌یرکگور در زمان حیاتش چندان مورد توجه نبود؛ اما در قرن بیستم تأثیر بسیاری بر اندیشه مغرب زمین گذاشت؛ او را پدر اگزیستانسیالیسم نامیده‌اند که به وسیله هایدگر و دیگران بسط یافت؛ اما تأثیر اصلی او بر الهیات مسیحی را باید در کارل بارت جست و جو کرد، در کل کی‌یرکگور بیش از هر کس دیگری بر جریان نوارتدوکسی تأثیر گذاشته و الهام بخش متفکران آن بوده است. (6)
ایمان‌گرایی اعتدالی: پاسکال، ویلیام جیمز، تیلیش، ویتگنشتاین و جان هیک را می‌توان در زمره ایمان‌گرایان معتدل قرار داد. این گونه ایمان‌گرایی خردگریز (غیر عقلی) است و بر این باور نیست که ایمان و عقل در تضادند، بلکه می‌گوید ایمان و عقل حوزه‌ای متفاوت و مجزا دارند.
ایمان‌گرایان می‌گویند: «قبول دارم که برخی اعتقادات من با واقعیات مسلم در تعارض‌اند، اما این امور مانع تصدیق و پذیرش آن اعتقادات نمی‌شود». گویی ایمان‌گرایان با حقیقت کاری ندارند و تنها به دنبال آن هستند که عقاید فعلی‌شان را- که در بیشتر موارد از خانواده و یا محیط پیرامون‌شان به ارث برده‌اند- حفظ کنند، خواه این عقاید درست باشند، خواه نادرست. ویتگنشتاین نیز همانند کی‌یرکگور ایمان را مبتنی بر اثبات عقلانی نمی‌داند، اما آن را ضد عقل نیز نمی‌شمارد؛ بلکه براهین و استدلال‌ها را تنها اموری بیگانه با ایمان، نه ضد آن، می‌داند. به طور خلاصه نکات اصلی دیدگاه او درباره ایمان این است که ایمان به هیچ وجه بر اساس شواهد تجربی اثبات یا نفی نمی‌گردد و ایمان را نمی‌توان از طریق عقلانی اثبات یا نفی کرد. البته ممکن است برای متعلق ایمان، برای نمونه، خدا یا آخرت، استدلال آورد و یا آن را رد کرد، ولی با اثبات متعلق ایمان، خود ایمان محقق نمی‌شود؛ زیرا چیزهای بسیاری هستند که به آنها اعتقاد داریم، اما ایمان نداریم.
ایمان‌گرایی در عصر حاضر در غرب گرایش و جریانی نیرومند و پردامنه است که بسیاری از متکلمان و فیلسوفان دین را دربر گرفته است و ایمان‌گرایی خردستیز، به ویژه از نوع کی‌یرکگوری آن، در بین متکلمان پروتستان بسیار رایج است. به نظر می‌رسد علتی که در دنیای مسیحی، زمینه را برای خردگریزی و خردستیزی در دین و روی آوردن به ایمان‌گرایی مهیا می‌کند، ناسازگاری برخی از آموزه‌های اصلی مسیحیت با اصول عقلانی است که نمی‌توان تبیین عقلانی روشن و محکمه پسندی از آنها به دست داد. (7)

بیشتر بخوانید: در برابر عقل: درآمدی به ایمان گرایی


نقدهای فراوانی بر ایمان‌گرایی وارد کرده‌اند؛ از جمله اینکه در این تفکر تنوع و تکثر ادیان لحاظ نشده است. به عبارتی قبول کنیم که ایمان یک حرکت شورمندانه است؛ اما بدون معیارهای عقلانی چگونه تصمیم بگیریم که به کدام دین از ادیان موجود ایمان بیاوریم؛ برای نمونه، ایمان‌گرایان مسیحی چه پاسخی برای این سؤال خواهند داشت که «چرا مسلمان نیستند و مسیحی‌اند؟». کسی که در جست و جوی ایمان است و در این مسیر با چند دیدگاه و طرز تلقی روبه رو است، باید راه‌های پیش روی خود را به دقت بررسی کند تا بتواند یک راه را برگزیند. پس لازم است قدری نیز خردورزی کند و ملاک‌هایی معقول برای رد یا قبول نظریات گوناگون، نزد خود گرد آورد. (8)
مشکل بعدی به انتخاب بهترین تفسیر و دیدگاه در درون یک دین بازمی‌گردد. مؤمن به یک دین، در مقام فهم و تفسیر متون مقدس، با چندین نگرش متفاوت روبه‌روست. در درون بیشتر ادیان یا همه آنها، مذاهب متفاوتی وجود دارد، و می‌تواند از این پس وجود پیدا کند. انتخاب یک دیدگاه و یک مذهب نیازمند داوری درباره مذاهب و دیدگاه‌های گوناگون و سنجش مدعیات هریک و ترجیح یکی بر بقیه است. این سنجش و ارزیابی، کاری عقلانی است و پای عقل را در اعتقادات دینی می‌گشاید.
مشکل دیگر این نظریه آن است که با روح حقیقت‌جویی تنافی دارد.
ایمان‌گرایان می‌گویند: «قبول دارم که برخی اعتقادات من با واقعیات مسلم در تعارض‌اند، اما این امور مانع تصدیق و پذیرش آن اعتقادات نمی‌شود». گویی ایمان‌گرایان با حقیقت کاری ندارند و تنها به دنبال آن هستند که عقاید فعلی‌شان را- که در بیشتر موارد از خانواده و یا محیط پیرامون‌شان به ارث برده‌اند- حفظ کنند، خواه این عقاید درست باشند، خواه نادرست. (9) البته ذکر این نکته لازم است که بیشتر اشکالات متوجه ایمان‌گرایی افراطی است.

نمایش پی نوشت ها:
1. تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، ص28.
2. عبدالرسول بیات و دیگران؛ فرهنگ واژه‌ها؛ ص63-65.
3. محمد لگنهاوزن؛ «ایمان‌گرایی»؛ ص108.
4. ویلیام هوردرن؛ راهنمای الهیات پروتستان؛ ص96-97.
5. محمد لگنهاوزن؛ «ایمان گرایی»؛ ص109.
6. ویلیام هوردرن؛ راهنمای الهیات پروتستان؛ ص65.
7. عبدالرسول بیات و دیگران؛ فرهنگ واژه‌ها؛ صص64-68 و 70.
8. همان، ص71/ محمدتقی فعالی؛ ایمان و چالش‌های معاصر؛ ص117.
9. مایکل پترسون و دیگران؛ عقل و اعتقاد دینی؛ ص82-85/ هادی صادقی؛ کلام جدید؛ ص37-42.

منبع مقاله :
حقانی فضل، محمد؛ (1393)، تاریخ مسیحیت جلد دوم از اقتدار پاپ تا تکثر معاصر، تهران: کانون اندیشه جوان، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط