نگاهی به ادبیات کهن ایرانی
چکیده
در تاریخ ادبیات جهان، داستانسرایانِ بزرگی منظومههای جاودانهای آفریدهاند؛ منظومههایی که قرنها سینهبهسینه و دهانبهدهان از نسلی به نسل دیگر به ارث رسیده است. از جمله منظومههای فناناپذیر میتوان شیرین و فرهاد، لیلی و مجنون، وامق و عذرا، رومئو و ژولیت و ویس و رامین را که سرآمد منظومههای عاشقانه بودهاند، نام برد.
تعداد کلمات 3463/ تخمین زمان مطالعه 17 دقیقه
در تاریخ ادبیات جهان، داستانسرایانِ بزرگی منظومههای جاودانهای آفریدهاند؛ منظومههایی که قرنها سینهبهسینه و دهانبهدهان از نسلی به نسل دیگر به ارث رسیده است. از جمله منظومههای فناناپذیر میتوان شیرین و فرهاد، لیلی و مجنون، وامق و عذرا، رومئو و ژولیت و ویس و رامین را که سرآمد منظومههای عاشقانه بودهاند، نام برد.
تعداد کلمات 3463/ تخمین زمان مطالعه 17 دقیقه
رامین بابازاده
که را دشمن نباشد در جهان کس
چو بینی دشمن او خود نهان بس
منظومۀ «ویس و رامین» شاهکاری است که توسط فخرالدین گرگانی حدود یک هزار سال پیش به نظم درآمده و به جامعۀ بشری اهداشده است. داستان ویس و رامین از داستانهای کهن ایرانی است و باید از داستانهای مربوط به اواخر عهد اشکانی باشد.
این داستان پیش از آنکه فخرالدین اسعد آن را به نظم درآورد، میان ایرانیان شهرت داشت. قدیمیترین کسی که در دورهی اسلامی از این داستان در اشعار خودش یادکرده، «ابونواس» است که دریکی از فارسیات خود چنین گفته است:
و ما تتلون فی شروین دستبی
و فر جردات رامین و ویس
دکتر دیویس میگوید: «افسانهای بسیار مشابه به داستان ویس و رامین که در فرانسه وجود دارد و این داستان از آن ریشه گرفته است». «تریستان و ایزوت» را بسیاری همچون دکتر دیویس مشابه با منظومهی عاشقانهی «ویس و رامین» که آنهم در قرن ششم هجری به نظم درآمده است، دانستهاند. در منظومۀ «تریستان و ایزوت» شاهی سالخورده، با دلبری جوان به نام «ایزوت» پیوند زناشویی میبندد، اما عروس دل به عشق جوانی دلیر و پهلوان به نام «تریستان» که خواهرزادهی شاه است، میسپارد. داستان، بیان فراقهای پیاپی و متاعی است که این دو دلداده بر سر عشق تاب میآورند و سرانجام، منظومه با مرگ این دو عاشق پایان میپذیرد. این داستان عاشقانه جز در پایان داستان که با مرگ «تریستان» و «ایزوت» همراه است، در بسیاری از موارد، مشابهتهایی با «ویس و رامین» دارد و بسیاری از خاورشناسان و ادیبان نیز بر این نکته صحه گذاشتهاند؛ چنانچه «هانری ماسه»، خاورشناس مشهور فرانسوی، عنوان خطابهی خود پیرامون «ویس و رامین» را که در پاریس ایراد کرد، «تریستان و ایزوت در ایران» نام نهاد.
گفتنی است، علاوه بر فخر گرگانی، شاعران بزرگ دیگری نیز در سرودههایشان از داستان عاشقانهی ویس و رامین بهره بردهاند:
مولانا محمد جلالالدین بلخی فیلسوف و عارف بزرگ ایرانی سروده:
بوی رامین میرسد از جان ویس
بوی یزدان میرسد هم از اویس
خواجوی کرمانی میسراید:
پیش رامین هیچ گل ممکن نباشد غیر ویس
پیش سلطان هیچکس محمود نبود جز ایاز
سعدی شیرازی سروده است:
رامین چو اختیار غم عشق ویس کرد
یکبارگی جدا ز کلاه و کمر فتاد
زندگینامۀ شاعر
فخرالدین اسعد گرگانی، شاعر داستانگوی ایرانیِ نیمهی نخست سدهی پنجم هجری است. ولادت او را با توجه به قرائن موجود باید در آغاز قرن پنجم هجری در گرگان دانست. وفات فخرالدین اسعد بعد از سال 433 - ۴۴۶ هجری قمری و گویا در اواخر عهد طغرل سلجوقی اتفاق افتاده است. فخرالدین مردی مسلمان و بر مشرب اهل اعتزال یا فلاسفه بوده است. وی از دانشهای روزگار خویش آگاهی داشته و علاوه بر زبان پهلوی، از ادب عرب نیز آگاه بوده است. گفتنی است، از آثار وی چیزی جز منظومهی ویس و رامین باقی نمانده است.
فخرالدین اسعد از «دژ گوراب» ملایر در اثر خود یادکرده است. همین عامل باعث شده است که عدهای از زبان-شناسان نام او را فخرالدین اسعد کـَرکانی بدانند. «کـَرکان» نام روستایی در شهرستان ملایر و در دَه کیلومتری گوراب است. عدهای دیگر بر این باورند که چون کرکان، روستای کوچک و نامشهوری بوده است، منظومۀ «ویس و رامین» شاهکاری است که توسط فخرالدین گرگانی حدود یک هزار سال پیش به نظم درآمده و به جامعۀ بشری اهداشده است. داستان ویس و رامین از داستانهای کهن ایرانی است و باید از داستانهای مربوط به اواخر عهد اشکانی باشد.
این داستان پیش از آنکه فخرالدین اسعد آن را به نظم درآورد، میان ایرانیان شهرت داشت.بعدها بهجای اینکه فخرالدین اسعد را «کـَرکانی» بدانند، بهاشتباه گُرگانی نامیدهاند. در بخشی از منظومه، رامین که از عشق ویس دلخسته و آزرده است، به قلعهی گوراب میآید و با زنی به نام «گُل» ازدواج میکند.
وی معاصر و مداح طغرل سلجوقی بود و در فتح اصفهان همراه وی بود و هنگامیکه از اصفهان بهقصد تصرف همدان خارج شد، در اصفهان ماند و به خواهش ابوالفتح مظفر بن محمد، حاکم اصفهان، داستان ویس و رامین را به نظم درآورد.
افسانهای از زبان عطار دربارۀ زندگی فخرالدین گرگانی آمده، حاکی از آنکه فخرالدین معشوقی داشته و پس از رنج بسیار، شبی به وصال معشوق میرسد. شاعر گرد بالین معشوق شمعها میافروزد، اما از بخت بد، ناگهان شمعی میافتد و خانه آتش میگیرد و معشوق وی در آن آتش میسوزد. ازاینپس همهی عمر شاعر در سوزوگداز این عشق ناکام گذشته است.
اگرچه درستیِ این داستان جای تأمل دارد، اما توانایی گرگانی در به تصویر درآوردن دگرگونیها و کشمکشهای درونی عاشق و معشوق و کیفیتهای روانی آنان در خطوطی ساده، اما محکم و بیتزلزل بهگونهای است که گویی با حالات قهرمانان خود آشنا و یگانه است و از جزئیات باطنی آنان آگاهی کامل دارد و این تصور را ایجاد میکند که سوز عاشقی در سخن او راهیافته و کلامش را چنین زنده و جان دار کرده، چراکه سخنی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.
از نسخهی اصلی کتاب ویس و رامین و آرامگاه فخرالدین اسعد اطلاعی در دست نیست. هماکنون بهپاس نکوداشت این شاعر بزرگ پارسیزبان، تالار بزرگ شهر گرگان به نام فخرالدین اسعد گرگانی مشهور است و مجسمهای نیز از او در میدان روبهروی تالار نصب شده که کتابش یعنی ویس و رامین را در دست دارد.
استاد مجتبی مینوی معتقد است: «فخرالدین گرگانی که این منظومه را سروده است، استاد پیشقدم غالب شعرای ما در قصهسرایی به نظم بوده است. همچنانکه بعد از فردوسی هرکسی که خواست منظومهی حماسی بسراید، بحر متقارب را برای منظومهی خود اختیار کرده، پس از فخرالدین گرگانی هم شعرایی که میخواستند داستانهای عاشقانهی منظوم انشا کنند، غالباً به بحر هزج شعر میگفتند که وزن داستان ویس و رامین است.»
فخرالدین اسعد از «دژ گوراب» ملایر در اثر خود یادکرده است. همین عامل باعث شده است که عدهای از زبان-شناسان نام او را فخرالدین اسعد کـَرکانی بدانند. «کـَرکان» نام روستایی در شهرستان ملایر و در دَه کیلومتری گوراب است. عدهای دیگر بر این باورند که چون کرکان، روستای کوچک و نامشهوری بوده است، منظومۀ «ویس و رامین» شاهکاری است که توسط فخرالدین گرگانی حدود یک هزار سال پیش به نظم درآمده و به جامعۀ بشری اهداشده است. داستان ویس و رامین از داستانهای کهن ایرانی است و باید از داستانهای مربوط به اواخر عهد اشکانی باشد.
این داستان پیش از آنکه فخرالدین اسعد آن را به نظم درآورد، میان ایرانیان شهرت داشت.بعدها بهجای اینکه فخرالدین اسعد را «کـَرکانی» بدانند، بهاشتباه گُرگانی نامیدهاند. در بخشی از منظومه، رامین که از عشق ویس دلخسته و آزرده است، به قلعهی گوراب میآید و با زنی به نام «گُل» ازدواج میکند.
وی معاصر و مداح طغرل سلجوقی بود و در فتح اصفهان همراه وی بود و هنگامیکه از اصفهان بهقصد تصرف همدان خارج شد، در اصفهان ماند و به خواهش ابوالفتح مظفر بن محمد، حاکم اصفهان، داستان ویس و رامین را به نظم درآورد.
افسانهای از زبان عطار دربارۀ زندگی فخرالدین گرگانی آمده، حاکی از آنکه فخرالدین معشوقی داشته و پس از رنج بسیار، شبی به وصال معشوق میرسد. شاعر گرد بالین معشوق شمعها میافروزد، اما از بخت بد، ناگهان شمعی میافتد و خانه آتش میگیرد و معشوق وی در آن آتش میسوزد. ازاینپس همهی عمر شاعر در سوزوگداز این عشق ناکام گذشته است.
اگرچه درستیِ این داستان جای تأمل دارد، اما توانایی گرگانی در به تصویر درآوردن دگرگونیها و کشمکشهای درونی عاشق و معشوق و کیفیتهای روانی آنان در خطوطی ساده، اما محکم و بیتزلزل بهگونهای است که گویی با حالات قهرمانان خود آشنا و یگانه است و از جزئیات باطنی آنان آگاهی کامل دارد و این تصور را ایجاد میکند که سوز عاشقی در سخن او راهیافته و کلامش را چنین زنده و جان دار کرده، چراکه سخنی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.
از نسخهی اصلی کتاب ویس و رامین و آرامگاه فخرالدین اسعد اطلاعی در دست نیست. هماکنون بهپاس نکوداشت این شاعر بزرگ پارسیزبان، تالار بزرگ شهر گرگان به نام فخرالدین اسعد گرگانی مشهور است و مجسمهای نیز از او در میدان روبهروی تالار نصب شده که کتابش یعنی ویس و رامین را در دست دارد.
استاد مجتبی مینوی معتقد است: «فخرالدین گرگانی که این منظومه را سروده است، استاد پیشقدم غالب شعرای ما در قصهسرایی به نظم بوده است. همچنانکه بعد از فردوسی هرکسی که خواست منظومهی حماسی بسراید، بحر متقارب را برای منظومهی خود اختیار کرده، پس از فخرالدین گرگانی هم شعرایی که میخواستند داستانهای عاشقانهی منظوم انشا کنند، غالباً به بحر هزج شعر میگفتند که وزن داستان ویس و رامین است.»
بیشتر بخوانید: مقدمهای بر ادبیات پارتی و ساسانی
خلاصهی داستان
شاه موبد که همهی شاهان فرمانبردار او بودند، با «شهرو» ملکهی زیبای ماهاباد عهد بست که چون دختری بزاید، نامزد او شود. از شهرو، «ویس» زاده شد و مادرش او را به پیمانشکنی، به برادرش «ویرو» داد؛ اما موبد با ویرو به جنگ برخاست و چون به زور با او برنیامد، به حیله ویس را از دژ بیرون کشید و به خراسان برد. در راه «رامین»، برادر جوان موبد، به ویس دل باخت. ویس هم چندی بعد عاشق رامین شد و هر دو از دست شاه موبد بگریختند. ازاینپس یک سلسله حوادث پیاپی میان رامین و ویس و شاه موبد رخ داد تا آخر کار، شاه موبد درگذشت و رامین بهجای او نشست. رامین 110 سال عمر یافت و 83 سال پادشاهی کرد و از ویس صاحب دو فرزند شد. سرانجام ویس درگذشت و رامین پادشاهی را به پسر خود سپرد و خود تا پایان زندگی، نزدیک دخمهی ویس، عمر را به گریه و زاری گذراند.
داستانی از دورهی پهلوی
داستان عاشقانهی ویس و رامین که با ابیاتی در ستایش یزدان و با نعت پیامبر(ص) آغاز شده است، حدود ۹۰۰۰ بیت دارد که در بحر هزج مسدس محذوف یا مقصور سروده شده است. چنانکه از شواهد و قرائن برمیآید، فخرالدین اسعد گرگانی این اثر را از متنی پهلوی به شعر فارسی برگردانده و در این ترجمه، با آرایش کلام و به کار بردن صنایع لفظی و معنوی، شاهکاری عظیم خلق کرده است.
با این که منظومهی ویس و رامین، در حدود هزار سال پیش به نظم درآمده است، اما موضوع این منظومه به سبب اسامی شخصیتها، اماکن، شیوهی ازدواج و تأثیر ستارگان بر سرنوشت انسانها که از تعلقات فکری ایرانیان پیش از اسلام است، داستانی از عهد باستان ایران به حساب میآید.
صاحبنظران دربارهی این منظومه بر این عقیدهاند که: «قصهی ویس و رامین تا دورانی که فخرالدین اسعد به سرودن آن تصمیم گرفت، به زبان پهلوی بوده است و در این مسئله تردید جایز نیست.»
به عقیدهی استاد فروزانفر «چنانکه از آغاز داستان برمیآید، فخرالدین خط و زبان پهلوی هم میخوانده و میدانسته و داستان ویس و رامین را از یک اصل پهلوی ترجمه کرده و در اشتقاق بعضی از کلمات دم از پهلویدانی خود زده است:
زبان پهلوی هر کو شناسد
خراسان آن بُوَد کز وی خور آسد
خراسان پهلوی باشد خور آمد
عراق و پارس را زو خور برآمد
خراسان را بود معنی خورآیان
کجا زو خور برآید سوی ایران»
پروفسور ولادیمیر مینورسکی در این باره معتقد است: «داستان به زبان پهلوی بوده و برخی از سخندانان آن را به فارسی ترجمه کرده بودند.»
استاد بهرام فرهوشی مینویسد: «از دیگر نوشتههای گرانبها که از آبشخوری پهلوی برخاسته، داستان ویس و رامین است که فخرالدین اسعد استرآبادی گرگانی آن را از یک داستان پهلوی به شعر فارسی روان دلانگیز درآورده است.»
موضوع ویس و رامین، عشق خاکی، جسمانی و طبیعی بین دو موجود زمینیِ برابر است. نه معشوق سر بر افلاک دارد و نه عاشق در زیر پای معشوق به سر میبرد؛ دو انسانِ برابر که آگاهانه و با اختیار با نیروی عشق به هم پیوند یافتهاند. تار و پود داستان با گوشت و خون انسانها به هم بافته شده و قهرمانان داستان موجودات اساطیری خارج از تصور نیستند و عاشقِ یک تصویر یا خواب یا توصیف شخص سوم از کسی نمیشوند، بلکه به معشوقی زنده و حاضر در مقابل خود دل میبازند.
در زمان گرگانی، عرفان اسلامی هنوز به ادبیات فارسی راه نیافته بود و از قرن پنجم است که رفته رفته انسان سرخورده از دنیای بیرون، به دنیای درون پناه میبرد و عشق از جایگاه خاکی خود دور میشود، رنگ الهی و آسمانی میگیرد و معشوق سر به افلاک میزند.
با این که منظومهی ویس و رامین، در حدود هزار سال پیش به نظم درآمده است، اما موضوع این منظومه به سبب اسامی شخصیتها، اماکن، شیوهی ازدواج و تأثیر ستارگان بر سرنوشت انسانها که از تعلقات فکری ایرانیان پیش از اسلام است، داستانی از عهد باستان ایران به حساب میآید.
صاحبنظران دربارهی این منظومه بر این عقیدهاند که: «قصهی ویس و رامین تا دورانی که فخرالدین اسعد به سرودن آن تصمیم گرفت، به زبان پهلوی بوده است و در این مسئله تردید جایز نیست.»
به عقیدهی استاد فروزانفر «چنانکه از آغاز داستان برمیآید، فخرالدین خط و زبان پهلوی هم میخوانده و میدانسته و داستان ویس و رامین را از یک اصل پهلوی ترجمه کرده و در اشتقاق بعضی از کلمات دم از پهلویدانی خود زده است:
زبان پهلوی هر کو شناسد
خراسان آن بُوَد کز وی خور آسد
خراسان پهلوی باشد خور آمد
عراق و پارس را زو خور برآمد
خراسان را بود معنی خورآیان
کجا زو خور برآید سوی ایران»
پروفسور ولادیمیر مینورسکی در این باره معتقد است: «داستان به زبان پهلوی بوده و برخی از سخندانان آن را به فارسی ترجمه کرده بودند.»
استاد بهرام فرهوشی مینویسد: «از دیگر نوشتههای گرانبها که از آبشخوری پهلوی برخاسته، داستان ویس و رامین است که فخرالدین اسعد استرآبادی گرگانی آن را از یک داستان پهلوی به شعر فارسی روان دلانگیز درآورده است.»
موضوع ویس و رامین، عشق خاکی، جسمانی و طبیعی بین دو موجود زمینیِ برابر است. نه معشوق سر بر افلاک دارد و نه عاشق در زیر پای معشوق به سر میبرد؛ دو انسانِ برابر که آگاهانه و با اختیار با نیروی عشق به هم پیوند یافتهاند. تار و پود داستان با گوشت و خون انسانها به هم بافته شده و قهرمانان داستان موجودات اساطیری خارج از تصور نیستند و عاشقِ یک تصویر یا خواب یا توصیف شخص سوم از کسی نمیشوند، بلکه به معشوقی زنده و حاضر در مقابل خود دل میبازند.
در زمان گرگانی، عرفان اسلامی هنوز به ادبیات فارسی راه نیافته بود و از قرن پنجم است که رفته رفته انسان سرخورده از دنیای بیرون، به دنیای درون پناه میبرد و عشق از جایگاه خاکی خود دور میشود، رنگ الهی و آسمانی میگیرد و معشوق سر به افلاک میزند.
سادگی و شیوایی
ویس و رامینِ فخرالدین اسعد از لحاظ قدمت، سومین مثنوی موجود و نخستین منظومهی عاشقانه است که از گزند فتنه-های روزگار ایمن مانده و به تمامی به دست ما رسیده است (هزار بیت دقیقی و شاهنامهی فردوسی اولین و دومین هستند که هردو جنبۀ حماسی دارند).
تأثیر زبان پهلوی در منظومهی ویس و رامین موجب شده است که صورت اصیل و کهنهی بسیاری از واژهها را در کتاب خویش حفظ کند و علاوه بر آن، سادگی و بیپیرایگیِ نثر پهلوی، شعر را روان، ساده و بیتکلف سازد. این روانی و سادگی در به کار بردن واژههای سادهی زبان، یکی از جالبترین ویژگیهای شعر ویس و رامین است. این رعایت سادگی تا حدی است که شاعر وقتی به صنعتگری میپردازد، باز خواننده احساس تکلف نمیکند و چنین میپندارد که شاعر در صنعت-های بدیعی قصدی نداشته و خودبهخود سخن وی دارای این اعتبار گشته است.
روش فخرالدین اسعد در نظم این داستآنهمان است که ناقلان داستانهای قدیم به نظم فارسی داشتند و این طریق از قرن چهارم در میان شاعران متداول بود. تصرف شاعران در این گونه داستانها، آراستن معانی با الفاظ زیبا و تشبیهات بدیع و اوصاف دلانگیز، یعنی آرایشهای ظاهری و معنوی است و علاوه بر این، در مقدمۀ کتاب و آغاز و انجام فصلها نیز گاه سخنانی از خود دارند.
فخرالدین اسعد تا زمانی که داستان ویس و رامین را آغاز نکرده بود از همین روش استفاده کرد، اما از آن پس از روایت-های کتبی و شفاهی دربارهی این داستان استفاده کرد.
متن پهلوی داستان ویس و رامین چنانکه فخرالدین اسعد گفته است، فاقد آرایشهای لفظی و معنوی است و شاعر آن را به صورت نظم درآورده و استعارات و تشبیهات زیبا و دلپذیر در آن به کار برده است که در ادبیات فارسی تازگی دارد که از قدیم نزد ناقدان سخن معروف بوده است.
فخرالدین اسعد در گزارش این داستان، جانب سادگی، فصاحت و بلاغت را نگه داشته است. چون این کتاب از زبان فارسیِ میانه گزارش شده است، بسیاری از لغات و ترکیبات آن زبان را در خودش حفظ کرده است؛ برای مثال «ابا، ابی، ابر» بهجای «با بی، بر» و «پول» بهجای «پل» و «ایدون و همیدون» بهجای «چنین» از این قبیل کلماتند.
فخرالدین از شاعران شیرینسخن و سادهگوی ایران است. اشعار او همه طبیعی و از هر گونه تکلف خالی است. صنایع و تکلفات ادبا از نظر او بیارج و بهاست و در تعبیرات و تشبیه و استعاره به تقلید از گذشتگان پایبند نیست و رعایت قواعد قافیه را هم چندان لازم نمیداند.
فخرالدین، فکر روشن و شور و سوز دل خود را با عبارتهای ساده و مؤثر به زبان میآورد. وی به قافیه نمیاندیشد و آنچه را از فکرش فوران میکند، میگوید. جملههای پیچیده و کلمات سنگین به کار نمیبرد، چراکه معتقد است پیچیدگی لفظ از ظرافت معانی عشق میکاهد و با طبع لطیف عاشقان، سازگار نیست؛ بنابراین، دقیقترین احساسات عاشقانه را با بیانی مؤثر و شورانگیز و عباراتی شیرین و ساده که مناسب سادگی دلدادگان است، به نظم درمیآورد.
گرگانی، حالات گوناگون عاشق و معشوق را از امید و ناامیدی، وصل و هجران، چشمانتظاری و رنج شبهای فراق، راحتی و شادمانی و شادمانی روزگار وصل را، مانند نقاش چیرهدست و ماهری به تصویر میکشد و در هر کدام از این حالات، خوانندهی خود را به همان تصویر، راهنمایی میکند و طوری بیان میکند که خواننده با خواندنش، از غمها غمگین و سرد و از شادیها لبریز از شعف میشود.
فخرالدین در وصف مناظر حسی، بسیار تواناست و در به قلم کشیدن احساسات، موبهمو به جزئیات توجه دارد. البته در مواردی هم به قدری مطلب را به درازا میکشاند که خواننده، گاه از مورد اصلی، دور میشود و گاه باعث خستگی میشود. مثلاً در ویس و رامین با آنهمه لطافت و دلکشی که دارد، این عیب وارد است که در قسمتهایی از آن، به علت طولانی شدن توصیفها، فکر خواننده خسته میشود.
هرچند فخرالدین اسعد به بهترین وجه از عهدهی نظم کتاب برآمده است و کتاب او به سرعت مشهور و مورد قبول واقع شده است، ولی چون محتوای کتاب مربوط به فرهنگ کهن بوده است و در مواردی با موازین اخلاقی و اجتماعی اسلامی تطبیق نمیکرده، از شهرت و رواج آن کاسته شده است.
در این باره که چرا کار گرگانی به شهرت منظومهی «خسرو و شیرین» گنجوی نرسیده، دکتر اسدالله معطوفی پژوهشگر تاریخ گرگان میگوید: «داستان ویس و رامین برگرفته از افسانهای مربوط به ایران باستان است که به سبب منسوخ بودن برخی سنن زمان باستان، نزد ایرانیان بعد از اسلام مورد اقبال قرار نگرفت و جایگاهی همچون سرودههای شاعران دیگر نیافت».
این اثر از سویی، جدال سرنوشت است که شخصیتهای داستان را به طرز اجتنابناپذیری در برابر حوادث متعدد قرار می-دهد و از سوی دیگر، آینهای از مفاسد اجتماعی آن روزگار و تمایلات نفسانی بشر است که بستر ماجراهای داستان واقع میشود. «ویس»، قهرمان اول داستان است که برخی او را به سبب بیپروایی و جسارت زنانهاش ستودهاند و برخی دیگر در محکمة اخلاق، از بیعفتی او سخن گفتهاند.
ویس و رامین مورد داوریهای دوگانه و گاه متناقض قرار گرفته است. حکیم نظامی که به عقیدۀ بسیاری از صاحبنظران «خسرو و شیرین» خود را به پیروی از ویس و رامین نوشته، ویس را از زبان شخصیتهای منظومۀ خود، بدنام میخواند و محیلانه مردم را از خواندن ویس و رامین باز میدارد. عبید زاکانی به زبان طنز بانوان را از خواندن ویس و رامین بر حذر میدارد.
از آن سو، هرمان اته، پژوهشگر برجستۀ آلمانی و الیور واردرپ، محقق صاحبنام انگلیسی، از تأثیر منظومۀ ویس و رامین در تحول سبک «رومانتیسم» در اروپا یاد میکنند. بسیاری از پژوهشگران ادبی، ایرانی و غیرایرانی، همچون: مینورسکی، موریسون، دیویس، محجوب، مینوی، روشن و ندوشن دربارهی این داستان تحقیق کردهاند. مدت کوتاهی پس از سروده شدن، این داستان به زبان گرجی برگردانده شد و پس از آن نیز ویس و رامین به دفعات به زبانهای فرانسوی، انگلیسی، آلمانی و ترکی ترجمه شده است.
«ویس و رامین» در زمان خود بسیار مورد پسند مردم بوده و آن را اثری حکیمانه میدانستند. سندی از سال ۱۲۱۷ میلادی در دست است که در آن یک ایرانی در سفر با کشتی از بندر زیتون (چیتون در چین)، به یادگار دو بیت از «ویس و رامین» و دو بیت از شاهنامۀ فردوسی برای راهب ژاپنی همسفر خود بر کاغذ ژاپنی آن عهد نوشته است. روایت و ضبط این ابیات از مسافری ایرانی نزدیک به هشتصد سال پیش در سرزمینی دوردست، نشاندهندهی رواج و محبوبیت «ویس و رامین» در آن زمان است؛ تا آنجا که ایرانیان برخی از ابیات آن را از بر داشته و نقل میکردهاند.
تأثیر زبان پهلوی در منظومهی ویس و رامین موجب شده است که صورت اصیل و کهنهی بسیاری از واژهها را در کتاب خویش حفظ کند و علاوه بر آن، سادگی و بیپیرایگیِ نثر پهلوی، شعر را روان، ساده و بیتکلف سازد. این روانی و سادگی در به کار بردن واژههای سادهی زبان، یکی از جالبترین ویژگیهای شعر ویس و رامین است. این رعایت سادگی تا حدی است که شاعر وقتی به صنعتگری میپردازد، باز خواننده احساس تکلف نمیکند و چنین میپندارد که شاعر در صنعت-های بدیعی قصدی نداشته و خودبهخود سخن وی دارای این اعتبار گشته است.
روش فخرالدین اسعد در نظم این داستآنهمان است که ناقلان داستانهای قدیم به نظم فارسی داشتند و این طریق از قرن چهارم در میان شاعران متداول بود. تصرف شاعران در این گونه داستانها، آراستن معانی با الفاظ زیبا و تشبیهات بدیع و اوصاف دلانگیز، یعنی آرایشهای ظاهری و معنوی است و علاوه بر این، در مقدمۀ کتاب و آغاز و انجام فصلها نیز گاه سخنانی از خود دارند.
فخرالدین اسعد تا زمانی که داستان ویس و رامین را آغاز نکرده بود از همین روش استفاده کرد، اما از آن پس از روایت-های کتبی و شفاهی دربارهی این داستان استفاده کرد.
متن پهلوی داستان ویس و رامین چنانکه فخرالدین اسعد گفته است، فاقد آرایشهای لفظی و معنوی است و شاعر آن را به صورت نظم درآورده و استعارات و تشبیهات زیبا و دلپذیر در آن به کار برده است که در ادبیات فارسی تازگی دارد که از قدیم نزد ناقدان سخن معروف بوده است.
فخرالدین اسعد در گزارش این داستان، جانب سادگی، فصاحت و بلاغت را نگه داشته است. چون این کتاب از زبان فارسیِ میانه گزارش شده است، بسیاری از لغات و ترکیبات آن زبان را در خودش حفظ کرده است؛ برای مثال «ابا، ابی، ابر» بهجای «با بی، بر» و «پول» بهجای «پل» و «ایدون و همیدون» بهجای «چنین» از این قبیل کلماتند.
فخرالدین از شاعران شیرینسخن و سادهگوی ایران است. اشعار او همه طبیعی و از هر گونه تکلف خالی است. صنایع و تکلفات ادبا از نظر او بیارج و بهاست و در تعبیرات و تشبیه و استعاره به تقلید از گذشتگان پایبند نیست و رعایت قواعد قافیه را هم چندان لازم نمیداند.
فخرالدین، فکر روشن و شور و سوز دل خود را با عبارتهای ساده و مؤثر به زبان میآورد. وی به قافیه نمیاندیشد و آنچه را از فکرش فوران میکند، میگوید. جملههای پیچیده و کلمات سنگین به کار نمیبرد، چراکه معتقد است پیچیدگی لفظ از ظرافت معانی عشق میکاهد و با طبع لطیف عاشقان، سازگار نیست؛ بنابراین، دقیقترین احساسات عاشقانه را با بیانی مؤثر و شورانگیز و عباراتی شیرین و ساده که مناسب سادگی دلدادگان است، به نظم درمیآورد.
گرگانی، حالات گوناگون عاشق و معشوق را از امید و ناامیدی، وصل و هجران، چشمانتظاری و رنج شبهای فراق، راحتی و شادمانی و شادمانی روزگار وصل را، مانند نقاش چیرهدست و ماهری به تصویر میکشد و در هر کدام از این حالات، خوانندهی خود را به همان تصویر، راهنمایی میکند و طوری بیان میکند که خواننده با خواندنش، از غمها غمگین و سرد و از شادیها لبریز از شعف میشود.
فخرالدین در وصف مناظر حسی، بسیار تواناست و در به قلم کشیدن احساسات، موبهمو به جزئیات توجه دارد. البته در مواردی هم به قدری مطلب را به درازا میکشاند که خواننده، گاه از مورد اصلی، دور میشود و گاه باعث خستگی میشود. مثلاً در ویس و رامین با آنهمه لطافت و دلکشی که دارد، این عیب وارد است که در قسمتهایی از آن، به علت طولانی شدن توصیفها، فکر خواننده خسته میشود.
هرچند فخرالدین اسعد به بهترین وجه از عهدهی نظم کتاب برآمده است و کتاب او به سرعت مشهور و مورد قبول واقع شده است، ولی چون محتوای کتاب مربوط به فرهنگ کهن بوده است و در مواردی با موازین اخلاقی و اجتماعی اسلامی تطبیق نمیکرده، از شهرت و رواج آن کاسته شده است.
در این باره که چرا کار گرگانی به شهرت منظومهی «خسرو و شیرین» گنجوی نرسیده، دکتر اسدالله معطوفی پژوهشگر تاریخ گرگان میگوید: «داستان ویس و رامین برگرفته از افسانهای مربوط به ایران باستان است که به سبب منسوخ بودن برخی سنن زمان باستان، نزد ایرانیان بعد از اسلام مورد اقبال قرار نگرفت و جایگاهی همچون سرودههای شاعران دیگر نیافت».
این اثر از سویی، جدال سرنوشت است که شخصیتهای داستان را به طرز اجتنابناپذیری در برابر حوادث متعدد قرار می-دهد و از سوی دیگر، آینهای از مفاسد اجتماعی آن روزگار و تمایلات نفسانی بشر است که بستر ماجراهای داستان واقع میشود. «ویس»، قهرمان اول داستان است که برخی او را به سبب بیپروایی و جسارت زنانهاش ستودهاند و برخی دیگر در محکمة اخلاق، از بیعفتی او سخن گفتهاند.
ویس و رامین مورد داوریهای دوگانه و گاه متناقض قرار گرفته است. حکیم نظامی که به عقیدۀ بسیاری از صاحبنظران «خسرو و شیرین» خود را به پیروی از ویس و رامین نوشته، ویس را از زبان شخصیتهای منظومۀ خود، بدنام میخواند و محیلانه مردم را از خواندن ویس و رامین باز میدارد. عبید زاکانی به زبان طنز بانوان را از خواندن ویس و رامین بر حذر میدارد.
از آن سو، هرمان اته، پژوهشگر برجستۀ آلمانی و الیور واردرپ، محقق صاحبنام انگلیسی، از تأثیر منظومۀ ویس و رامین در تحول سبک «رومانتیسم» در اروپا یاد میکنند. بسیاری از پژوهشگران ادبی، ایرانی و غیرایرانی، همچون: مینورسکی، موریسون، دیویس، محجوب، مینوی، روشن و ندوشن دربارهی این داستان تحقیق کردهاند. مدت کوتاهی پس از سروده شدن، این داستان به زبان گرجی برگردانده شد و پس از آن نیز ویس و رامین به دفعات به زبانهای فرانسوی، انگلیسی، آلمانی و ترکی ترجمه شده است.
«ویس و رامین» در زمان خود بسیار مورد پسند مردم بوده و آن را اثری حکیمانه میدانستند. سندی از سال ۱۲۱۷ میلادی در دست است که در آن یک ایرانی در سفر با کشتی از بندر زیتون (چیتون در چین)، به یادگار دو بیت از «ویس و رامین» و دو بیت از شاهنامۀ فردوسی برای راهب ژاپنی همسفر خود بر کاغذ ژاپنی آن عهد نوشته است. روایت و ضبط این ابیات از مسافری ایرانی نزدیک به هشتصد سال پیش در سرزمینی دوردست، نشاندهندهی رواج و محبوبیت «ویس و رامین» در آن زمان است؛ تا آنجا که ایرانیان برخی از ابیات آن را از بر داشته و نقل میکردهاند.
دَه نامه
ﻣﻨﻈﻮﻣـﻪی ﻋﺎﺷـﻘﺎﻧﻪی «وﻳﺲ و راﻣﻴﻦ» که در ﻗﺎﻟـﺐ ﻣﺜﻨﻮی است، از ﺟﻬـﺖ ﻟﻔﻆ و ﺑﻴﺎن، ﺳﺎده و ﺷﻴﻮا و روان اﺳﺖ. ﺗﺄﺛﻴﺮ واژهﻫﺎی ﻋﺮﺑﻲ در آن ﻛﻢ و ﺗﻌﺒﻴﺮﻫﺎ و ﻟﻐﺖﻫـﺎی ﻛﻬﻨﻪ و اﺻﻴﻞ زﺑﺎن ﭘﻬﻠﻮی در آن ﻓﺮاوان اﺳﺖ. «ده ﻧﺎﻣﻪ» ﻛﻪ ـ ﺑﺨﺸـﻲ از اﻳـﻦ ﻣﻨﻈﻮﻣـﻪ اﺳـﺖ ـ ﻧﺎﻣﻪﻫﺎی ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪای اﺳﺖ ﻛﻪ وﻳﺲ، ﺑﺮای ﻣﻌﺸﻮق ﺧﻮد، راﻣﻴﻦ ﻧﻮﺷـﺘﻪ اﺳـﺖ. ﻇـﺎﻫﺮاً، دهﻧﺎﻣـهی وﻳﺲ و راﻣﻴﻦ، اوﻟﻴﻦ دهﻧﺎﻣﺔ ادب ﻓﺎرﺳﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻌﺪﻫﺎ دهﻧﺎﻣﻪﻫﺎﻳﻲ ﭼـﻮن: دهﻧﺎﻣـهی اوﺣـﺪی ﻣﺮاﻏﻪای، دهنامهی ﻋﻤﺎد ﻓﻘﻴﻪﻛﺮﻣﺎﻧﻲ، دهﻧﺎمهی اﺑﻦﻧﺼﻮح ﺷـﻴﺮازی و...ﺗﺤـﺖ ﺗـﺄﺛﻴﺮ آن ﺳﺮوده ﺷﺪﻧﺪ.
اﻳﻦ ﻧﺎﻣﻪﻫﺎ، ﺣﺎوی ﻧﻴﺎزﻫﺎ، ﺧﻮاﻫﺸﻬﺎ و ﺳـﻮز و ﮔـﺪازﻫﺎی ﻋﺎﺷـﻘﺎﻧﻪ اﺳـﺖ. از وﻳﮋﮔﻴﻬﺎی ﺳﺒﻜﻲِ اﻳﻦ دهﻧﺎﻣﻪ، ﺳﺎدﮔﻲ و رواﻧﻲ ﺑﻴﺎن اﺳﺖ. ﺳﺎدﮔﻲ ﺑﻴﺎن و اﺳﺘﻔﺎده از واژهﻫـﺎی اﺻﻴﻞ و ﻧﺰدﻳﻚ ﺑﻪ ﭘﻬﻠﻮی را ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺘﻮان ﺗﺎ ﺣﺪی ﺳﺒﻚ ﺷﺨﺼﻲِ ﻓﺨﺮاﻟـﺪﻳﻦ داﻧﺴـﺖ.
ﻣﻮﺿﻮﻋﺎت دهﻧﺎﻣﺔ وﻳﺲ و راﻣﻴﻦ ﻓﺨﺮاﻟﺪﻳﻦ اﺳﻌﺪ ﮔﺮﮔﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﺗﺮﺗﻴﺐ: «در ﺻﻔﺖ آرزوﻣﻨﺪی و درد ﺟﺪاﻳﻲ»، «دوﺳﺖ را ﺑﻪ ﻳﺎد داﺷﺘﻦ و ﺧﻴﺎﻟﺶ را ﺑﻪ ﺧﻮاب دﻳﺪن»، «اﻧـﺪر ﺑـه دل ﺟﺴـﺘﻦ دوﺳﺖ»، «ﺧﺸﻨﻮدی کردن از ﻓﺮاق و اﻣﻴﺪ ﺑﺴﺘﻦ ﺑﺮ وﺻﺎل»، «اﻧﺪر ﺟﻔـﺎ ﺑـﺮدن از دوﺳـﺖ»، «اﻧﺪر ﻧﻮاﺧﺘﻦ و ﺧﻮاﻧﺪن دوﺳﺖ»، «اﻧﺪر ﮔﺮﻳﺴﺘﻦ ﺑﻪ ﺟﺪاﻳﻲ و ﻧﺎﻟﻴﺪن ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ»، «اﻧﺪر ﺧﺒـﺮ
دوﺳﺖ ﭘﺮﺳﻴﺪن»، «در ﺷﺮح زاری ﻧﻤﻮدن» و «اﻧﺪر دﻋﺎ ﻛـﺮدن و دﻳـﺪار دوﺳـﺖ ﺧﻮاﺳـﺘﻦ» اﺳﺖ. اﻳﻦ ﻧﺎﻣﻪﻫﺎ، ﺣﺎوی ﺳﻮز و ﮔﺪازﻫﺎ، ﺧﻮاهشها و ﻧﻴﺎزﻫﺎی ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﺔ وﻳﺲ ﺑﻪ راﻣﻴﻦ اﺳـﺖ.
اﻳﻦ ﻧﺎﻣﻪﻫﺎ، ﺣﺎوی ﻧﻴﺎزﻫﺎ، ﺧﻮاﻫﺸﻬﺎ و ﺳـﻮز و ﮔـﺪازﻫﺎی ﻋﺎﺷـﻘﺎﻧﻪ اﺳـﺖ. از وﻳﮋﮔﻴﻬﺎی ﺳﺒﻜﻲِ اﻳﻦ دهﻧﺎﻣﻪ، ﺳﺎدﮔﻲ و رواﻧﻲ ﺑﻴﺎن اﺳﺖ. ﺳﺎدﮔﻲ ﺑﻴﺎن و اﺳﺘﻔﺎده از واژهﻫـﺎی اﺻﻴﻞ و ﻧﺰدﻳﻚ ﺑﻪ ﭘﻬﻠﻮی را ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺘﻮان ﺗﺎ ﺣﺪی ﺳﺒﻚ ﺷﺨﺼﻲِ ﻓﺨﺮاﻟـﺪﻳﻦ داﻧﺴـﺖ.
ﻣﻮﺿﻮﻋﺎت دهﻧﺎﻣﺔ وﻳﺲ و راﻣﻴﻦ ﻓﺨﺮاﻟﺪﻳﻦ اﺳﻌﺪ ﮔﺮﮔﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﺗﺮﺗﻴﺐ: «در ﺻﻔﺖ آرزوﻣﻨﺪی و درد ﺟﺪاﻳﻲ»، «دوﺳﺖ را ﺑﻪ ﻳﺎد داﺷﺘﻦ و ﺧﻴﺎﻟﺶ را ﺑﻪ ﺧﻮاب دﻳﺪن»، «اﻧـﺪر ﺑـه دل ﺟﺴـﺘﻦ دوﺳﺖ»، «ﺧﺸﻨﻮدی کردن از ﻓﺮاق و اﻣﻴﺪ ﺑﺴﺘﻦ ﺑﺮ وﺻﺎل»، «اﻧﺪر ﺟﻔـﺎ ﺑـﺮدن از دوﺳـﺖ»، «اﻧﺪر ﻧﻮاﺧﺘﻦ و ﺧﻮاﻧﺪن دوﺳﺖ»، «اﻧﺪر ﮔﺮﻳﺴﺘﻦ ﺑﻪ ﺟﺪاﻳﻲ و ﻧﺎﻟﻴﺪن ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ»، «اﻧﺪر ﺧﺒـﺮ
دوﺳﺖ ﭘﺮﺳﻴﺪن»، «در ﺷﺮح زاری ﻧﻤﻮدن» و «اﻧﺪر دﻋﺎ ﻛـﺮدن و دﻳـﺪار دوﺳـﺖ ﺧﻮاﺳـﺘﻦ» اﺳﺖ. اﻳﻦ ﻧﺎﻣﻪﻫﺎ، ﺣﺎوی ﺳﻮز و ﮔﺪازﻫﺎ، ﺧﻮاهشها و ﻧﻴﺎزﻫﺎی ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﺔ وﻳﺲ ﺑﻪ راﻣﻴﻦ اﺳـﺖ.
بهرهی فخرالدین اسعد گرگانی از صنایع شعری
صور خیال در این منظومهی پرفراز و نشیب عاشقانه، بسیار متنوع و گوناگون است. مهمترین خصوصیت برجستهی تصاویر شعر او، کوششی است که در راه مادی کردن بسیاری از معانی و حالات دارد و چنین است که در شعر او بسیاری از حالات روحی در قالبی مادی و حسی ادا شده است و مملوس مینماید.
تنوع تصویرها در شعر فخرالدین آشکار است و بسیاری از صور خیال برای اولین بار در شعر فارسی عرضه شده. وی در همهی قسمتهای داستان خود به خلق و ابداع تصاویر، در شکلهای مختلف استعاره، تشبیه، تمثیل و اغراق کوشیده است.
از توصیفهای بسیار جالب و باارزش ویس و رامین وصفی است که از «شب» به دست داده است، به طوری که بر شاعران پس از وی، به ویژه نظامی گنجوی تأثیر گذارده است:
ـ شبی تاریک و آلوده به قطران
سیاه و سهمگین چون روز هجران
ـ سیه چون اندوه و نازان چو امید
فرو هشته چو پرده پیش خورشید
ـ تو گفتی شب به مغرب کنده بد چاه
به چاه افتاده مهر از چرخ ناگاه
ـ هوا بر سوگ او جامه سیه کرد
سپهر از هر سوی جمع سپه کرد
ـ سپه را سوی مغرب برد هموار
که آنجا بود در چه مانده سالار
وصفها و تشبیهات او حسی و ملموس است. از استعاره فراوان استفاده کرده است. مجاز، کنایه و تمثیل نیز در آن نمودی خاص دارد. بر توصیفهای آن تحرک و جانداری حاکم است. زبان او، زبانی است بیتکلف و متناسب با بیان احساسات عاشقانه. از قضا در توصیف حالات شور و عشق و وصال و جدایی و اندوه بسیار ماهر است و زبان او لطافتی خاص دارد. بعضی مثالها از مشخصات کتاب:
تنوع تصویرها در شعر فخرالدین آشکار است و بسیاری از صور خیال برای اولین بار در شعر فارسی عرضه شده. وی در همهی قسمتهای داستان خود به خلق و ابداع تصاویر، در شکلهای مختلف استعاره، تشبیه، تمثیل و اغراق کوشیده است.
از توصیفهای بسیار جالب و باارزش ویس و رامین وصفی است که از «شب» به دست داده است، به طوری که بر شاعران پس از وی، به ویژه نظامی گنجوی تأثیر گذارده است:
ـ شبی تاریک و آلوده به قطران
سیاه و سهمگین چون روز هجران
ـ سیه چون اندوه و نازان چو امید
فرو هشته چو پرده پیش خورشید
ـ تو گفتی شب به مغرب کنده بد چاه
به چاه افتاده مهر از چرخ ناگاه
ـ هوا بر سوگ او جامه سیه کرد
سپهر از هر سوی جمع سپه کرد
ـ سپه را سوی مغرب برد هموار
که آنجا بود در چه مانده سالار
وصفها و تشبیهات او حسی و ملموس است. از استعاره فراوان استفاده کرده است. مجاز، کنایه و تمثیل نیز در آن نمودی خاص دارد. بر توصیفهای آن تحرک و جانداری حاکم است. زبان او، زبانی است بیتکلف و متناسب با بیان احساسات عاشقانه. از قضا در توصیف حالات شور و عشق و وصال و جدایی و اندوه بسیار ماهر است و زبان او لطافتی خاص دارد. بعضی مثالها از مشخصات کتاب:
نمونهی تکرارها:
ـ دلــش تنگ و میــان تنگ و دهـان تنگ
ز دلتنــگی شــده بـــر وی جهـــان تنگ
ـ بــه شمشیــر و بــه دینار و به فـــرهنگ
بــه تــدبیــر و بــه دستـان و بــه نـیرنگ
ـ منــم گــلبــرگ گــلبـــوی گــلانــدام
گــــلم چـــهره گـــلم گـــونه گــــلم نــــام
ز دلتنــگی شــده بـــر وی جهـــان تنگ
ـ بــه شمشیــر و بــه دینار و به فـــرهنگ
بــه تــدبیــر و بــه دستـان و بــه نـیرنگ
ـ منــم گــلبــرگ گــلبـــوی گــلانــدام
گــــلم چـــهره گـــلم گـــونه گــــلم نــــام
نمونهی ترصیعها و توازنها:
ـ ز بــس زیــور چــو گنــج شــایــگان بود
ز بــس اختــر، چــو بـرج آسمــــــان بود
ـ قضــا باریــــد بـــر مـــن سیـــل بیـــــداد
قـــدر آهــیخت بــر مــن تیـــــغ پــــولاد
ـ نــــخواهـــم بـــی هـــوایت زنـــــــدگانی
نــــجویــــم بـــــیوفـــــایت شــادمـــانی
ـ سپــــــاه جـــــــاودان از تــــو رمیـــــــده
نگــــــــار چینیـــــان از تــــــو شمیـــــده
ز بــس اختــر، چــو بـرج آسمــــــان بود
ـ قضــا باریــــد بـــر مـــن سیـــل بیـــــداد
قـــدر آهــیخت بــر مــن تیـــــغ پــــولاد
ـ نــــخواهـــم بـــی هـــوایت زنـــــــدگانی
نــــجویــــم بـــــیوفـــــایت شــادمـــانی
ـ سپــــــاه جـــــــاودان از تــــو رمیـــــــده
نگــــــــار چینیـــــان از تــــــو شمیـــــده
نمونهی ضربالمثلها:
ـ خبــــر هــــرگز نـــه مــانند عیــان است
یقیــــن دل، نــــه همتـــــای گمــــان است
ـ هــر آن گـاهی کــه بــاشد مــرد هــوشیار
ز ســوراخـی دو بــارش کــی گــزد مــار
ـ مــــگر گفـتست بــــا تــــو هــــوشیـــاری
کـــه گــــر دزدی کنـــــی در دزدبـــــاری
بعضی از ضربالمثلهای ویس و رامین مأخوذ از امثال عربی است. در همین ابیات که ذکر شد، توجه گوینده به این ضرب-المثلها آشکار است: «لیس الخبر کالمعاینه»، «لایلدغ المؤمن من حجر واحد مرتین»، «ان تسرق فاسرق الدره»، «الغریق یتشبث بکل حشیش» و «رائدنا غراب». قرائن دیگری نیز در کتاب هست که نشان مهارت فخرالدین اسعد در ادب عربی است و استاد مرحوم بدیعالزمان فروزانفر، بعضی از این قرائن را در کتاب «سخن و سخنوران» به دست داده است.
یقیــــن دل، نــــه همتـــــای گمــــان است
ـ هــر آن گـاهی کــه بــاشد مــرد هــوشیار
ز ســوراخـی دو بــارش کــی گــزد مــار
ـ مــــگر گفـتست بــــا تــــو هــــوشیـــاری
کـــه گــــر دزدی کنـــــی در دزدبـــــاری
بعضی از ضربالمثلهای ویس و رامین مأخوذ از امثال عربی است. در همین ابیات که ذکر شد، توجه گوینده به این ضرب-المثلها آشکار است: «لیس الخبر کالمعاینه»، «لایلدغ المؤمن من حجر واحد مرتین»، «ان تسرق فاسرق الدره»، «الغریق یتشبث بکل حشیش» و «رائدنا غراب». قرائن دیگری نیز در کتاب هست که نشان مهارت فخرالدین اسعد در ادب عربی است و استاد مرحوم بدیعالزمان فروزانفر، بعضی از این قرائن را در کتاب «سخن و سخنوران» به دست داده است.
تعبیرات مثلی:
ـ مـــکن بـــی جـــرم را در چــــاه مفــــکن
نمــــک بـــر ســـوختـــه کمتـــر پــــراکن
ـ مـــرا گـــر مــوی بـــر ناخـــن بـــرستــی
دل مــــن ایـــــن گمــــان بـــر تــــو نبستی
نمــــک بـــر ســـوختـــه کمتـــر پــــراکن
ـ مـــرا گـــر مــوی بـــر ناخـــن بـــرستــی
دل مــــن ایـــــن گمــــان بـــر تــــو نبستی
تشبیه:
ـ دو زلف انگــور و رخ چــون آب انگـــور
غــلام هــر دو گشتــه مشــک و کـــافـــور
ـ ســـــرشکت را کنــــون بــــاشد روایــــی
کـــــــه بفـــروشـــی بـــه بــازار جـــدایی
و تعبیرهای زیبا نیز در کتاب کم نیست؛ مانند«جای مهر» بهجای دل:
ـ بیفـــکنــــدش بـــــدان تــــا ســــر ببــــــرد
بــــه خنجــــر جــــای مهــــرش را بـــدرد
غــلام هــر دو گشتــه مشــک و کـــافـــور
ـ ســـــرشکت را کنــــون بــــاشد روایــــی
کـــــــه بفـــروشـــی بـــه بــازار جـــدایی
و تعبیرهای زیبا نیز در کتاب کم نیست؛ مانند«جای مهر» بهجای دل:
ـ بیفـــکنــــدش بـــــدان تــــا ســــر ببــــــرد
بــــه خنجــــر جــــای مهــــرش را بـــدرد
منابع:
ـ دکتر اسماعیل حاکمی، خلاصهی ویس و رامین.
ـ بدیعالزمان فروزانفر، سخن و سخنوران (جلددوم).
ـ مجتبی مینوی، مقاله در دورهی ششم مجلهی سخن.
ـ ذبیحالله صفا، تاریخ ادبیات در ایران (جلد دوم).
ـ پروفسور مینورسکی، «فرهنگ ایرانزمین»، ترجمه: مصطفی مقربی ( دفتر 1 و 2 از جلد 4).
ـ مقدمه ویس و رامین، تصحیح: دکتر محمدجعفر محجوب.
ـ خلاصهی ویس و رامین، به اهتمام: دکتر جلال متینی.
ـ تذکرههای مختلف مانند مجمعالفصحای هدایت، آتشکدهی آذر، لبابالالباب عوفی، تذکرةالشعرای دولتشاه سمرقندی.