در علوم حدیثی، دستهای از اصطلاحات و واژههایی وجود دارد که آموختن این مجموعه اصطلاحات بر دانشپژوهان این علم، الزامی است.
علمی که عهدهدار بیان این اصطلاحات و تعاریف این واژگان است، علم درایه است که از آن به نامهای دیگری همچون: «علم اصول الحدیث»، «علم مصطلح الحدیث»، «علوم الحدیث و مصطلحه» نام برده میشود. در این نوشتار به معرفی این دانش و برخی از اصطلاحات حدیثی میپردازیم.
تعداد کلمات 1871/ تخمین زمان مطالعه 10 دقیقه
تعریف علم اصطلاحات الحدیث
درایه در لغت به معنای مطلق علم و آگاهی است.[1]شیخ بهایی در تعریف این علم، اینگونه بیان میدارد: «عِلْمٌ یُبْحَثُ فیهِ عَنْ سَنَدِ الْحَدیثِ وَ مَتْنِهِ وَ کَیْفیةِ تَحَمُّلِهِ وَ آدابِ نَقْلِهِ.»[2]
ایشان بر این عقیدهاند که علم درایه، علمی است که در آن از سند و متن، چگونگی نقل و آداب روایت حدیث گفتگو میکند.
شهید ثانی هم در کتاب «الرعایة فی علم الدرایه»، علم درایه را اینگونه تعریف میکند: علم درایه علمی است که در آن از متن و طرق حدیث (سند)، درست و یا نادرست و مخدوش بودن و یا هر آنچه برای شناخت مقبول و مردود آن مورد نیاز است، بحث میکند.[3][4]
هدف از یادگیری
با بیانی که گذشت، مشخص شد که این علم، به دانشپژوه این کمک را میکند تا با یادگیری اصطلاحات این علم بتواند احادیث درست و مقبول را از احادیث نادرست و مردود تشخیص بدهد.شهید ثانی در بیان فایده این علم میگوید: «هدف این علم، شناخت آن احادیثی است که میتوان آنها را پذیرفت و بدان عمل نمود و در مقابل نیز شناخت احادیثی که نباید آنها را پذیرفت، بلکه باید از آنها دوری نمود.»[5]
بیشتر بخوانید: دانش اصطلاحات علوم حدیثی
اصطلاحات مقدّماتی
در اینجا لازم است با چند اصطلاح که در این بخش قرار میگیرند، آشنا شوید:سند (طریق المتن): مجموعه راویانی است که سلسلهوار و به هم پیوسته در نقل حدیث سهیم بودهاند.
با این تعریف مشخص میشود، سند از نام چند راوی تشکیل شده که بودن آن، موجب اعتبارْ بخشی به حدیث میشود.
متن: سخنی که گوینده حدیث، آن را میگوید یا به عبارت دیگر سخنی است که اولین راوی آن را از معصوم (علیهالسلام) نقل میکند.
خبر متواتر: حدیثی را گویند که تمامی راویان آن تا به معصوم (علیهالسلام) در هر طبقه به تعدادی است که توافق عمدی آنها بر دروغ محال بوده و خبر آنها موجب علم و یقین است.
از جمله احادیث متواتر میتوان به دو حدیث «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی اهلبیتی[6]» و «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاه[7]» اشاره کرد.
خبر واحد: حدیثی را گویند که راویان آن در تمامی طبقات، به حد تواتر نرسیده است.
این نوع از حدیث به تنهایی مفید علم نیست و باید با قرائنی همراه شود تا آن حدیث مورد پذیرش قرار بگیرد.
شیخ (مرویٌ عنه): در اصل کسی است که راوی، حدیث را از او آموخته و برای دیگران روایت کرده است.
طبقه: در نزد علمای حدیث، گروه و جماعتی را گویند که از نظر شرایط سِنّی و ملاقات هم و حضور در نزد یک استادِ حدیث و یا یکی از معصومین (علیهمالسلام)، یکسان و همسطح باشند؛ مانند محمّد بن مُسلم و زُرارة بن اَعْیُن که هر دو شاگرد امام صادق (علیهالسلام) بودهاند.
شناخت طبقه، این کمک را به حدیثپژوهان میکند تا از افتادگیها و اشتباهاتی که در سند حدیث اتفاق افتاده، آگاه شوند و در مقام تصحیح آن برآیند.
علمی که عهدهدار بیان طبقات راویان حدیث میباشد، «علم الطبقات» بوده که شاخهای از علم رجال است.
حدیث قدسی: حدیثی را گویند که معصوم آن را از سوی خدای متعال نقل میکند، به صورتی که متن و الفاظ آن، مانند قرآن در مقام اعجاز نباشد.
حدیث قدسی غالباً به یکی از این دو صورت میباشد:
« قال اللهُ تعالی فیما رواه عنه رسولُ الله» و «قال رسولُ الله فیما یرویه عن ربّه اَنَّه قال»[8]
مجموعه این احادیث را میتوان در کتاب «جواهر السَّنیة فی الاحادیث القدسیة» نوشته شیخ حرّ عاملی مشاهده نمود.[9]
صحابی: منظور از صحابی، کسی است که در زمان مسلمان بودنش، پیامبر (صلیالله علیه و آله) را ملاقات نموده و با ایمان به اسلام، مُرده است. مثل سلمان فارسی و عمّار یاسر.[10]
تابعی: کسی که در زمان مسلمان بودنش، صحابه پیامبر (صلیالله علیه و آله) را ملاقات نموده و با ایمان به اسلام از دنیا برود.
مُخَضْرَم: کسی که هم جاهلیت را درک نموده و هم اسلام را و لیکن موفق به دیدار پیامبر (صلیالله علیه و آله) نشده است. همچون: اویس قرنی.
اصطلاحات ناظر به سند حدیث
مُسْنَد: حدیثی است که نام راویان آن تا به معصوم (علیهالسلام)، در همه طبقات، ذکر شده و متصل میباشد و هیچ راویای در سند آن حذف نشده است.[11]
مُتَّصِل: حدیثی است که هر کدام یک از راویان آن، از راوی طبقه قبل، بدون واسطه و به طریق سماع (شنیدن) از او نقل روایت کند.[12]
مرفوع: حدیثی است که در آخر سند آن، نام معصوم (علیهالسلام) آورده شده باشد یعنی آن گفتار، سخن معصوم (علیهالسلام) باشد، حال چه سند آن متصل باشد و تمام راویان در سند ذکر شده باشند و یا اینکه سند دارای افتادگی باشد.
موقوف: به سخنی گویند که گفتار یکی از صحابی پیامبر (صلیالله علیه و آله) یا همنشین یکی از معصومین باشد، بدون اینکه او کلام خویش را مستند به معصوم (علیهالسلام) کند.[13][14]
این نوع از روایت در نزد شیعه اعتباری ندارد و اگر هم عنوان حدیث به آن اطلاق میشود از باب مجاز و غیرحقیقی میباشد ولیکن اهلسنّت، آن را در کنار احادیث پیامبر (صلیالله علیه و آله)، یکی از منابع فهم دین میدانند.
مقطوع: حدیثی را گویند که یکی از تابعان آن را نقل کرده باشد، بدون اینکه او کلام خویش را منسوب به معصوم (علیهالسلام) کند.[15]
مُضْمِر: حدیثی را گویند که در انتهای سند به جای بیان نام معصوم (علیهالسلام) از ضمیر غائب استفاده شده باشد.[16][17]
مشهور: اگر روایتی در نزد علمای حدیث و یا دیگر عالمان در رشتههای دیگر علوم اسلامی، شهرت پیدا کند، به آن مشهور میگویند.[18]
شاذّ (نادر): حدیثی را گویند که تنها یک سند دارد و راویان آن همگی ثقه و قابل اعتماد باشند و لیکن با یک حدیث مشهور، مخالفت میکند.
مُنکر (مردود): حدیثی را گویند که تنها یک سند دارد و با حدیث مشهوری نیز مخالفت میکند ولیکن در میان راویان آن، افرادی غیر ثقه و غیر قابل اعتماد وجود دارند که ما را از پذیرش آن حدیث باز میدارد.
مُستَفیض: حدیثی را گویند که راویان آن در هر طبقه بیشتر از 4 نفر باشند. برخی قائلند که راویان در هر طبقه اگر 3 نفر هم باشند، باز حدیث مستفیض به آن اطلاق میشود.[19]
مُعَلَّق: هر گاه از آغاز سند، نام یک و یا چند راوی به طور پیوسته حذف شده باشند و حدیث بدون بیان این افتادگی، به راویان بعدی استناد شده باشد را حدیث معلّق گویند.[20][21]
مُعْضَل: حدیثی را گویند که از وسط آن، بیش از یک راوی حذف شده است.
مُرْسَل: حدیث مرسل، حدیثی است که سلسله سند آن و یا شمار بسیاری از راویان آن در یک سند، حذف شده است.
موضوع (مجعول): حدیثی است دروغین که به معصوم (علیهالسلام) نسبت داده شده است.[22]
اصطلاحات ناظر به متن حدیث
نَصّ: هرگاه معنای روایت به گونهای باشد که به غیر آن معنا، معنای دیگری نتوان برای آن تصور کرد، به آن روایت نص میگویند.[23]
ظاهر: روایتی را گویند که معنای آن همانند نص آشکار نیست، بلکه چند معنا را میتوان برای آن روایت بیان نمود ولیکن یکی از معانی نسبت به معانی دیگر جلوهگری خاص دارد و با موازین دین و عقل هماهنگتر است.
مُشْکِل: حدیثی را گویند که علیرغم مشخص بودن معنای آن، دارای مطالب پیچیدهای است که تنها صاحبان علم و متخصصان، قادر به فهمیدن آن هستند.
بسیاری از احادیث در باب توحید و صفات الهی از این گونه مواردند.
غَریب لفظی: حدیثی را گویند که در آن، واژههایی است که معنای آنها به علت کمی استفاده از آن لغت در گفتار، نامشخص است.[24]
مَقْبول: حدیثی را گویند که علما، بدون توجه به صحیح و یا ضعیف بودن سند روایت، آن را قبول کرده و به آن عمل نمودهاند.[25]
جدای از آن اگر سند روایتی صحیح بود و علما به آن عمل کرده باشند به آن حدیث مُعْتَبَر میگویند.
مَطْروح: روایتی را گویند که متن آن مخالف دلیل قطعی (اعم از عقل و سنت و تاریخ مسلم و...) بوده و محتوای آن قابل توجیه هم نیست.[26]
اصطلاحات ناظر به انواع کتاب
اَصْل: مجموعهای از روایات که راوی آن را بدون واسطه، از معصوم (علیهالسلام) شنیده است.
کتاب: مجموعهای است از روایتهایی که نویسنده آن، تمامی آن روایات را خود از معصوم (علیهالسلام) نشنیده، بلکه دیگران برای او نقل کردهاند.
مُسْتَدرک: به کتاب حدیثیای گویند که نویسنده آن تلاش خویش را در جهت تکمیل کردن کتاب حدیثی فرد دیگری داشته و کتاب خویش را به همان سبک و روشی نوشته است که مدّنظر صاحب آن کتاب اصلی است.
هدف مستدرک نویس، تکمیل اطلاعات برای خوانندگان در همان زمینه علمی است.[27]
مُسْنَد: مجموعه حدیثی را گویند که همّت مؤلف بر آن است تا روایات را بر اساس نام راویانی که جزء صحابه محسوب میشوند، دستهبندی کرده و در کتابی قرار دهد.
سُنَن: مجموعه حدیثی را گویند که روایات آن بر اساس موضوعی خاص جمع آوری شده است؛ مانند سنن النّبی، که مجموعهای است از اعمال مستحبی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) آنها را انجام میدادند.
نوادر: هر کتاب حدیثی را گویند که اگر چه روایات آن اندک است ولیکن دارای موضوعات متعددی است و نمیتوان نام خاصی را برای تمامی آنها اختصاص داد.[28]
جامع: به مجموعه حدیثی گویند که تمامی موضوعات فقهی را در خود جمع کرده است، خواه موضوعات فقهی را نیز شامل باشد، همچون کافی و بحارالانوار و خواه فاقد آن باشد مثل «کتاب من لایحضره الفقیه».[29]
امالی (مجالس): به کتابی گفته میشود که شیخ، احادیث آن را در مجالس متعدد بیان نموده و شاگردان ایشان در جلسه، آن را نوشتهاند؛ مانند امالی شیخ مفید، امالی شیخ صدوق.
در این نوع نوشته، نویسنده با ذکر تاریخ و بیان مکان جلسه، به ذکر احادیثی که استادش املاء نموده، میپردازد و نام استاد را بر امالی خویش میگذارد.
اصطلاحات ناظر به شیوههای انتقال حدیث
منظور از این دسته اصطلاحات، اصطلاحاتی است که راوی با این سبک احادیث را از شیخ خود گرفته و برای دیگران نقل کرده است.
عالمان حدیثی، 8 شیوه برای انتقال حدیث بیان کردهاند که عبارتند از: سماع، کتابت، قرائت بر شیخ، اعلام، مُناوله، قرائت، وصیّت، وِجاده.
در این قسمت به بیان برخی از این اصطلاحات که بیشترین کاربرد را دارند میپردازیم:
سَماع (شنیدن): در این شیوه، راوی، خود از شیخ و استاد حدیث، روایت را میشنود و برای دیگران نقل مینماید.
این نوع از شیوه انتقال حدیث، عالیترین نوع میان شیوههای دیگر است.
قرائت بر شیخ: در این حالت برعکس حالت اول عمل میشود. بدین معنا که راوی، حدیثی را برای شیخ نقل میکند و شیخ آن را گوش میدهد و پس از این عمل، آن حدیث را تأیید و یا رد میکند.
اِجازه: در نقل حدیث، اجازه بدین معناست که شیخ، به راوی اجازه میدهد تا شنیدهها و یا کتاب روایی شیخ را نقل کند.[30]
کتابت: آن است که شیخ برای راوی، حدیث را بنویسد و یا به یکی از اطرافیان خویش دستور به نوشتن آن حدیث برای راوی بدهد و در آخرِ آن حدیث، تأییدیه خویش را بنویسد.[31]
غالباً این نوع نوشته با عبارتی همچون: کتبت الیّ فلان همراه است.[32]
وصیّت: اگر شیخ در هنگام مسافرت و یا مرگ خویش به شخصی سفارش کند که کتاب روایی او را برای دیگران روایت کند از طریق وصیت عمل نموده است.
نمایش پی نوشت ها:
[1]. خلیل بن احمد فراهیدی، العین، اسوه، قم، دوم، 1425، ج 1، ص 570
[2]. الوجیزه، ص1
[3]. شهید ثانی، الرعایه فی علم الدرایه، چاپ سوم، 1409ه.ق، ص 45
[4]. با تعاریفی که از این علم بیان شد، میتوان این را گفت که موضوع این علم، متن و سند احادیث است.
[5]. شهید ثانی، ص 45
[6]. بحارالانوار، ج 2، ص 226، ح 3
[7]. همان، ج 2، ص 266، ح 3
[8]. نمونه ای از احادیث قدسی که در بحارالانوار جلد 93 صفحة 255 آمده است:
قال الصادق (علیه السلام) عن رسول الله (صلی الله علیه و آله): قال الله عزوجل: الصوم لی و انا اجزی علیه.
[9]. بعضی بر آنند که لفظ و معنی در حدیث قدسی از سوی خدای متعال است و معصوم (علیه السلام) صرفاً حاکی آن کلام است و الفاظ آن متعلق به معصوم نیست و برخی دیگر نیزعقیده دارند لفظ میتواند از سوی معصوم (علیه السلام) باشد.
[10]. اهل سنت بر این باورند که تمامی صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله) که متجاوز از صد هزار نفرند همگی عادل بودهاند، به همین خاطر هر روایتی را که صحابه نقل کنند، میپذیرند، بدون اینکه نیازی به بحث از عدالت ایشان باشد.
[11]. نمونه: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا (علیه السلام) یَقُولُ صَدِیقُ کُلِّ امْرِئٍ عَقْلُهُ وَ عَدُوُّهُ جَهْلُهُ. (اصول کافی، ج 1، ص 11)
[12]. فرق حدیث متصل با مُسند در این است که در شرط تحقق مصداق مسند این است که از معصوم (علیه السلام) نقل شده باشد ولی حدیث متصل میتواند از غیر معصوم نیز نقل شده باشد و شامل سخنان صحابه و تابعی باشد که با این بیان متصل از مسند عامتر است و شامل آن نیز میشود.
[13]. مقباس الهدایة، ج 1، ص 321-322
[14]. نمونه ای از این نوع گفتار: قال ابن مسعود (فی شرح آیة «ولکن لیطمئن قلبی »): الیقین الایمان کلّه. (صحیح بخاری، ص 25)
[15]. نمونه از این نوع گفتار: عدة من اصحابنا عن سهل بن زیاد عن الریان بن الصلت عن یونس قال:... (اصول کافی، ج 4، ص 107)
[16]. یکی از عللی که برای این نوع نقل روایت آوردهاند این است که شاید راوی در مقام تقیه بوده است و نمیخواسته اسم معصوم (علیه السلام) را بیان نماید تا جان او حفظ شود.
[17]. نمونه ای از این حدیث: روی الشهید فی الذکری و غیره عن العیص بن القاسم قال: سالته عن رجل اصابته قطرة من طشت فیه وضوء فقال:... (وسایل الشیعه، ج 1، ص 156)
[18]. نمونه: الصلاة معراج المؤمن. (بحارالانوار، ج 79، ص 303)
[19]. مقباس الهدایة، ج 1، ص 128 -129 و البدایة فی علم الدرایة، ص 16
[20]. این سبک در کتابهای «کتاب من لایحضره الفقیه »، «تهذیب الاحکام» و «استبصار» وجود دارد، که شیخ صدوق هدف از این کارش را ذکر نکردن احادیث تکراری دانسته است.
ایشان در کتاب خویش، آغاز سند را حذف نموده و روایت را از آخرین راوی از امام (علیه السلام) نقل نموده است.
[21]. الحسین بن سعید عن ابن ابی عمیر عن عبدالله بن سنان عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال: من مات فی طریق... 0 (طوسی، تهذیب الاحکام، ج 5، ص 23)
این حدیث، معلّق است زیرا شیخ طوسی از کتاب حسین بن سعید نقل کرده، واسطههایی بین خود و او را ننوشته است ولی با مراجعه به کتاب مشیخة تهذیب الاحکام دانسته میشود که واسطهها چه کسانی بودهاند.
[22]. از جمله احادیث موضوعه میتوان به حدیثی که ابوبکر در مقابل فاطمه ادعا کرد و گفت: پیامبر (صلی الله علیه و آله) چنین فرموده است: «نحن معاشر الانبیاء لاتورث ماترکناه صدقه.» (صحیح مسلم، ج 2، ص 72)
[23]. نمونه: الْعُیُونُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الْجِعَابِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ التَّمِیمِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الرِّضَا (علیه السلام) عَنْ آبَائِهِ (علیه السلام) قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله): الِاثْنَانِ فَمَا فَوْقَهُمَا جَمَاعَة.) بحارالانوار، ج 85، ص 72، ح 23)
معنای این حدیث این است که جماعت با دو نفر نیز برپا میشود.
[24]. «علم غریب الحدیث»، که شاخه ای از فقه الحدیث است،عهده دار بحث از همین نوع حدیث میباشد و کتابهای تالیف شده در این باب را غریب الحدیث مینامند.
[25]. نمونه: حدیثی که به عنوان مقبولة عمربن حنظله معروف است نمونه ای از این مورد است.
[26]. اهل سنت، مطروح را به گونه ای دیگر تعریف کرده و آن را درجه ای پایینتر از ضعیف و بالاتر از موضوع قرار دادهاند. (سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج 1، ص 296)
.[27] به عنوان نمونه میتوان به کتاب مستدرک الوسایل نوشتة میرزا حسین نوری اشاره نمود که روایاتی را که شیخ حر عاملی در کتاب وسایل الشیعه خویش ذکر ننموده است، ایشان در کتاب خویش آورده است.
[28]. نمونة آن نوادر الحکمه نوشتة محمد بن احمد یحیی است.
[29]. در نگاه اهل سنت کتابی جامع است که شامل تمام ابواب هشت گانة حدیث باشد. این ابواب عبارتند از: عقاید - احکام - رِقاق - خوردن و آشامیدن - تفسیر، تاریخ و سیره- شمایل - فتن - مناقب و مثالب.
[30]. این سنت در قدیم در بین علمای حدیث رسم بود ولیکن پس از پدید آمدن جوامع روایی، این امر دیگر مرسوم نیست و اگر هم برخی از علما از اساتید خویش در نقل احادیث اجازه میگرفتند از باب تبرک و تیمن است.
[31]. برخی برآنند که بعد از سماع، این نوع از تحمل حدیث، اعتبار بیشتری دارد.
[32]. علی نصیری، ص 197
- قرآن کریم.
- بهایی، محمد بن حسین، قم، مکتبه الاسلامیه، 1396 ه.ق.
- حجّت، هادی، جوامع حدیثی شیعه، تهران، سمت، 1386.
- ربّانی، محمد حسن، اصول و قواعد فقه الحدیثی، قم، بوستان کتاب، 1383.
- سبحانی، جعفر، اصول الحدیث و احکامه فی علم الدرایه، قم، نشر اسلامی، 1426 ه.ق.
- سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، قم، امام صادق، 1427 ه.ق.
- سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، بیروت، درالکتب العربی، 1414 ه.ق.
- صالح، صبحی، علوم الحدیث و مصطلحات آن، ترجمه عادل نادر علی، تهران، اسوه، 1376.
- صالح، صبحی،علوم الحدیث و مصطلحه، قم، ذوی القربی، 1428 ه.ق.
- طباطبایی، سید محمد کاظم، تاریخ حدیث شیعه (1)، تهران، سمت، 1388.
- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین،تهران،مؤسسة البعثت، 1372.
- طوسی، محمد بن حسن، رجال طوسی، قم، نشر اسلامی،1428 ه.ق.
- عابدی، احمد، آشنایی با بحارالانوار، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، 1378.
- عاملی، شیخ حرّ، وسائل الشیعه، قم، آل البیت، 1409 ه.ق.
- فیض کاشانی، ملا محسن، الوافی، مکتبه امیرالمؤمنین علی، 1365.
- مؤدب، سید رضا، درسنامه درایت الحدیث، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1383.
- معارف، مجید، تاریخ عمومی حدیث، تهران،کویر،1387.
- نصیری، علی، آشنایی با علوم حدیث، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، 1382.
- نصیری، علی، آشنایی با جوامع حدیثی شیعه و اهل سنّت، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1385.