
![]() 1 مرداد 1388 / 30 رجب 1430 / 23 جولای 2009 |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
5) درگذشت "شافعي"، پيشواي شافعيه (204 ق):
ابوعبدالّه محمد بن ادريس بن عباس كه به جهت انتساب به جد بزرگش، شافع، به شافعي معروف گشت. وي در سال 150 هجري به دنيا آمد. از كودكي به همنشيني با علما رغبت داشت. وي در مكه و مدينه به ادامهي تحصيل پرداخت و در سيزدهسالگي نزد امام مالك بن اَنَس حاضر شد و مورد تشويق او قرار گرفت. شافعي در فقه، علوم قرآني، فنون شعر و لغت متبحر بود و دستي تمام داشت. او را اولين كسي ميدانند كه در آيات احكام و اختلاف اخبار و حديث و اصول فقه تكلم كرده و كتاب نوشته است. احكام القرآن، ختلاف الحديث، ادب القاضي، اصول الفقه و السُّنَن از تاليفات اوست. وي در 54 سالگي در مصر درگذشت. |
6) مرگ "پير مارْيوو" نويسنده برجسته فرانسوي (1763م):
پيِر كارْلِه دو شامْبْلَن دو مارْيوو، نويسنده و داستاننويس فرانسوي، در هفدهم نوامبر 1688م در پاريس به دنيا آمد و پس از آشنايى با روشنفكران و اهل ذوق و ادب، در هجده سالگي به نمايشنامهنويسي روي آورد. موضوع آثار اوليه او هر چند بسيار عادي و متوسط بود، اما انديشههاي اصلي و مهمي را كه ماريو در آينده در نمايشهاي خود ميپرورانْد، نمودار ساخت. ماريو از اوان جواني، استعداد خود را در تحليل رواني و تعمق در خصوصيتهاي اخلاق بشر آشكار نمود و در اين زمينه، مقالههايى انتشار داد كه اشخاص و صفات خاص آنها از واقعبيني خاص برخوردار بود. ماريو طي سالهاي بعد نمايشنامههاي متعددي از قبيل غافلگيري عشق، ناپايداري دوجانبه و كمدي جزيره عقل را بر روي صحنه برد و با موفقيت و شهرت فراواني مواجه گرديد. ماريو ساليان دراز نويسندهاي سبُك و جِلف شناخته ميشد، اما برخي ديگر از ادباي زمان پس از وي، او را نويسندهاي ميدانستند، با اصول و مباني فكري تازه و فلسفي و غير متعارف و عميق. امروزه ظرافت طبع و دقت و تيزبيني ماريو در تحليل رواني آشكار گشته است و هر يك از نمايشنامههاي او تلاشي شناخته شده است در برافكندن نقابهايى كه حيلهها و قراردادهاي مكّارانه را در خود ميپوشانده است. ماريو، پيچ وخمهايى را كه به تدريج در جريان نمايش به وجود ميآورد، ناگهان در پرده آخر از ميان ميبرد و معماهاي هيجانانگيز و پرتحرك را به وسيله كشف حيلهها، نيرنگهاي از پيش طرح شده، تلوّنها، درددلها و اعترافات تصادفي حل ميكند. ماريو به سبب معرفت درباره زواياي طبع آدمي و توصيف رنج و درد و به سبب شيوه نگارش، شهرت فراواني دارد. پيِر ماريو سرانجام در 23 ژوئيه 1763م در 75 سالگي درگذشت. |
![]() |
8) مرگ "اوليسيس گرانْتْ" هجدهمين رئيسجمهور امريكا (1885م):
اوليسيس سيمپسون گرانْتْ، هجدهمين رئيس جمهور امريكا در سال 1822م در ايالت اوهايو به دنيا آمد. وي پس از پايان تحصيلات خود در دانشكده نظامي ايالات متحده، در سال 1843م در جنگ مكزيك شركت كرد ولي در سال 1854م از ارتش استعفا داد و از آن زمان تا سال 1861م به كارهاي مختلفي كه هيچ كدام اهميتي نداشتند، دست زد. گرانت با شروع جنگهاي داخلي امريكا موسوم به جنگهاي انفصال، بار ديگر به خدمت نظامي بازگشت و بر اثر موفقيتهاي نظامي خود، به فرماندهي كل ارتش ايالات شمالي امريكا منصوب شد. او تا قبل از جنگهاي انفصال، فرماندهي چندين رشته عمليات سنگين زميني عليه سرخپوستان امريكا را بر عهده داشت و اساساً مخالف موجوديت آنان در كشور بود. گرانت پس از پايان جنگهاي داخلي، رياست ستاد ارتش امريكا را بر عهده گرفت و سپس در انتخابات رياست جمهوري سال 1868م امريكا شركت جست. اوليسيس گرانت در نهايت از اول ژانويه 1869م به عنوان هجدهمين رئيس جمهور ايلات متحده در 47 سالگي وارد كاخ سفيد شد و در يكي از اولين اقدامات خود به سركوبي سرخپوستان امريكا دست زد. درگيريهاي ارتش امريكا و سرخپوستان كه به صورتي كاملاً غافلگيرانه و ناجوانمردانه بر ضد سرخپوستان روي داد منجر به قتل عام تعداد فراواني از سرخپوستان و تار و مار شدن بقيه آنان گرديد. اوج اين درگيريها در سال 1876م بود كه صدها تن از زنان و مردان سرخپوستْ، قتل عام و اجساد آنان در گورهاي دسته جمعي دفن شدند. كشتار اين سالْ خشنترين و هولناكترين كشتار سرخپوستاندر سالهاي بعد از آغاز جنگهاي انفصال اين كشور محسوب ميشود. از جمله رخدادهايى كه در دوران حكومت گرانت و پس از آن به وقوع پيوست مهاجرت سيل آساي اروپاييان و آسيايىها به خاك امريكا بود. اين امر بيشتر به دليل مرگ نزديك به ششصد هزار نفر از مردم امريكا و زخمي و معلول شدن بيش از يك ميليون نفر از آنان در جريان جنگهاي داخلي صورت گرفت كه لزوم پذيرش نيروهاي كاري را ايجاب ميكرد. در كنار آن، موج اعتصابات و اعتراضات كارگري در امريكا نيز روندي صعودي طي نمود. به طوري كه به موجب يك آمار كه بعد از جنگهاي انفصال امريكا در زمينه تعداد اعتصابات توسط منابع امريكايى منتشر شده، در يك دوره شانزده ساله يعني از سال 1865 تا سال 1881م، صنايع و كارخانجات امريكا فقط با 500 مورد اعتصاب روبرو بودند. اما ناگهان ظرف چهار سال از 1881 تا 1885م، در حدود 38 هزار اعتصاب، تمام اقتصاد كشور را به لرزه درآورد و هفت و نيم ميليون كارگر و كارفرما در آن شركت كردند. از اين رو بود كه گرانت، سياست جلب مهاجر و واگذاري مشاغل به آنان را در پيش گرفت. اوليسيس گرانت دو دوره تمام و تا سال 1876م رياست جمهوري امريكا را بر عهده داشت، در حالي كه در پايان دوران زمامداري، بر اثر فساد در دستگاه حكومت و عدم توانايي در رهبري كشور، محبوبيت خود را از دست داد. گرانت پس از اتمام حكومت خود بر امريكا، به مسافرت در دنيا پرداخت و كتابي به نام خاطرات خصوصي نوشت ولي مرگ او در 23 ژوئيه 1885م در 63 سالگي فرصت را به او نداد تا از استفاده كلان آن، فايدهاي ببرد. |
9) آغاز نبرد معروف "كورسْكْ" بين آلمان و شوروي در جريان جنگ جهاني دوم (1943م):
پس از تهاجم سنگين نيروهاي آلمان نازي به شوروي، آلمانها و روسها هر كدام نيروي عظيمي را در برابر هم آماده كردند و درگيريهاي وسيعي نيز در اين ميان روي داد. يكي از اين جنگها، نبرد كورسْكْ بود كه در 23 ژوئيه 1943م در منطقه اوكراين به وقوع پيوست. در اين نبرد، يك نيروي انساني دو ميليون نفري، شش هزار تانك و پنج هزار هواپيما حضور داشتند و در طي آن، بزرگترين جنگ تانكها روي داد. هدف آلمان از شروع جنگ در اين منطقه، جداسازي و تسخير ناحيه كورسك و نيز انتقام شكست در نبرد استالينگراد بود. در اين نبرد خونين علاوه بر كشته شدن بيش از هفتاد هزار آلماني، 2900 تانك، هزار توپ و 1400 هواپيماي آلماني نيز منهدم گرديد. در اين جنگ، به علت دوري فاصله قواي آلمان از پايگاههاي خود و گشوده شدن جبهههاي گوناگون ديگر در برابر آلمانها و نيز فرا رسيدن فصل سخت سرما در منطقه، در نهايتْ ارتش آلمان تار و مار شد و شكست سختي به آلمان وارد آمد. شكست آلمان از شوروي در كلّ نتيجه جنگ تاثير گذاشت و راه را براي شكستهاي بعدي آلمان فراهم نمود. |
10) آغاز محاكمه "مارشال هانري پُتَن" رئيس حكومت ويشي فرانسه (1945م):
از سال 1945 تا 1948م رهبران زمان جنگِ كشورهاي شكست خورده و كساني كه با آنها همكاري كرده بودند به عنوان جنايتكاران جنگي و يا خائنين به كشور خود محاكمه شدند و به مجازاتهاي سنگين محكوم گرديدند. يكي از اين محاكمات، محاكمه مارشال هانري پُتَن، رئيس حكومت ويشي در جنوب فرانسه و نخستوزير دولتِ دست نشانده آلمان بود. محاكمه مارشال پُتَن قهرمان معروف نبرد وُرْدَن در جنگ جهاني اول، در روز بيست و سوم ژوئيه سال 1945م در يك سالن كوچك كه از كثرت جمعيت، جايى براي نفس كشيدن نداشت آغاز شد. پُتَن در نخستين جلسه دادگاه گفت كه چون از طرف مجلس ملي فرانسه به نخست وزيري انتخاب شده و رئيس دولت قانوني فرانسه بوده است، محاكمه او تابع تشريفات خاصي است و اين دادگاه را براي محاكمه خود صالح نميداند، در غير اين صورت وي تا پايان جلسات دادگاه در اعتراض به اين عمل، خاموش خواهد ماند. ولي دادگاه اعتراض او را رد كرد و بر اساس ادعانامه دادستان دادگاه، محاكمه را آغاز نمود. به موجب اين ادعانامه، تمام اعمال پُتَن ازتاريخ تسليم او به آلمان در ژوئن 1940م و انتقال حكومت از پاريس به ويشي، غيرقانوني بوده و دادستان ضمن برشمردن اعمال پُتَن در دوران حكومت ويشي، او را خائن به فرانسه و ملت فرانسه خواند و براي او تقاضاي صدور حكم اعدام نمود. در نهايت، دادگاه عالي پاريس پس از سه هفته محاكمه و هفت ساعت مشورت، در روز 15 اوت 1945م حكم اعدام پُتَن را صادر كرد، ولي توصيه نمود كه به علت كهولتِ سنِ محكوم، از اجراي حكم خودداري شود. ژنرال دوگل رئيس دولت موقت فرانسه، در اجراي توصيه دادگاه، حكم اعدام را به حبس ابد تبديل كرد و پُتَن به زندان انتقال يافت با اين حال، مارشال هانري پُتَن شش سال بعد، در سال 1951م در 96 سالگي درگذشت. (ر.ك؛ 22 ژوئن) |
![]() |
![]() |
13) كودتا در كشور افريقايي گامبيا عليه "سِر داوْدا جاوارا" رهبر اين كشور (1994م):
سِر داوْدا جاوارا سياستمدار و رهبر گامبيا، از سال 1962م كه گامبيا، خودمختاري خود را از انگلستان به دست آورد رهبري اين كشور كوچك افريقايى را بر عهده داشت. او در سال 1965م، پس از كسب استقلال از انگلستان، گامبيا را به عضويت سازمان ملل متحد درآورد و در سال 1966 از سِمَت فرمانداري كل گامبيا به نخستوزيري كشور رسيد. وي همچنين در سال1970م با تغيير نظام سياسي كشور به رژيم جمهوري، به رياست جمهوري دست يافت. در سال 1981م هنگامي كه جاوارا در لندن به سر ميبرد، كودتايى عليه وي در گامبيا صورت گرفت كه با دخالت نظامي ارتش سِنِگال سركوب شد و جاوارا مجدداً قدرت را به دست گرفت. داودا جاوارا در سال 1984م رياست كميته منتخب سازمان كنفرانس اسلامي را براي ميانجيگري در جنگ عراق عليه جمهوري اسلامي ايران برعهده داشت. او سرانجام در 23 ژوئيه 1994م در جريان يك كودتا سرنگون شد و از گامبيا گريخت. |
14) مرگ "ملك حسنِ دوم" پادشاه پيشين مراكش (1999م): ملك حسن دوم پادشاه مراكش در 9 ژوئيه سال 1929م در رباط متولد شد. او تحصيلات ابتدايى و دانشگاهي خود را در مراكش به پايان رساند و سپس در نيروي دريايى فرانسه، دوره آموزش ناو جنگي را طي كرد. حسن دوم در فوريه 1961م، به دنبال مرگ پدرش، در 32 سالگي به پادشاهي رسيد و از آن تاريخ به بعد، حاكم مطلقالعنان مراكش گرديد. در دوران حكومت ملك حسن، سركوب مردم مسلمان مراكش، سال به سال افزايش يافت. وي در سالهاي 1970 و 1971م دو كودتاي نظامي را در كشور، كشف و خنثي كرد. مشكل بزرگ مراكش با همسايگانش در سالهاي دهه 1970 و 1980، حق حاكميت بر سرزمين وسيع جنوبي اين كشور بود كه تا سال 1976م، صحراي اسپانيا نام داشت. وي پس ازتخليه اين سرزمين توسط اسپانيايىها، الحاق آن را به مراكش اعلام كرد و پس از چندي با بسيج 350 هزار نفر و ساماندهي راهپيمايى مردمي، به سمت صحرا حركت نمود. ملك حسن دوم با اين حركت خود ميخواست از يك سو بدون اعمال قدرت نظامي و با استفاده از نيروي مردمي در خاك صحرا پيش رود و آن را تصاحب كند و از سوي ديگر قدرت جبهه چريكي پوليسارْيو را كه براي استقلال صحرا مبارزه ميكرد با نيروي مردمي مهار سازد. اما اين هدف ميسر نشد و شاه حسن مجبور به جنگ با نيروهاي جبهه پوليساريو گرديد. اين جنگ براي ملك حسن روزانه 1/5 ميليون دلار هزينه در پي داشت و در نهايت، دو طرف به نتيجه مطلوب نرسيدند. ملك حسن مغربي در مدت حكومت خود، چند بار مورد سوء قصد قرار گرفت اما جانِ سالم به در بُرد. او سلطاني مستبد بود كه هرگونه مخالفتي را به شدت سركوب ميكرد و به همين دليل مورد اعتراض مردم اين كشور قرار داشت. ملك حسن از پيشتازان برقراري رابطه با رژيم صهيونيستي بود و حتي نقش ميانجي را ميان اين رژيم و برخي دولتهاي عربي بر عهده داشت. وي سرانجام در 23 ژوئيه 1999م در هفتاد سالگي جان سپرد. پس از مرگ ملك حسن و پايان سلطنت 38 ساله او بر مراكش، پسرش محمد ششم در 36 سالگي جانشين وي شد و در رديف حكمرانان جوانِ منطقه خاورميانه قرار گرفت. |