چون جلوه‌گر گردد بلا از قامت فتان تو

صد ره کنم در زير لب خود را بلاگردان تو چون جلوه‌گر گردد بلا از قامت فتان تو من کرده در زير زبان جان را فداي جان تو در جلوه‌ي تو نازک ميان کوشيده بهر من به جان من تير نازت خورده و گرديده‌ام قربان تو در رقص هرگه بسته‌اي زه بر کمان دلبري
يکشنبه، 28 تير 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چون جلوه‌گر گردد بلا از قامت فتان تو
چون جلوه‌گر گردد بلا از قامت فتان تو
چون جلوه‌گر گردد بلا از قامت فتان تو

شاعر : محتشم کاشاني

صد ره کنم در زير لب خود را بلاگردان تو چون جلوه‌گر گردد بلا از قامت فتان تو
من کرده در زير زبان جان را فداي جان تو در جلوه‌ي تو نازک ميان کوشيده بهر من به جان
من تير نازت خورده و گرديده‌ام قربان تو در رقص هرگه بسته‌اي زه بر کمان دلبري
بر پرده‌هاي چشم خود منت کشان دامان تو چون رفته‌اي دامن‌کشان من از تخيل سوده‌ام
از پرده آوردي برون اي من سگ عرفان تو هر شيوه کز شرم و حيا در پرده بودت اي پري
روي اشارتها به من از عشوه‌ي پنهان تو از حاضران در غيرتم با اينکه هست از يک دلي
تا جان فشاند محتشم بر جعد مشک افشان تو کاکل پريشان چون روي گامي گران کن جان من


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما