چیستی فلسفه دین از نگاه امام خمینی (ره)
«دین» در لغت به معنی ملت، مذهب، کیش، آیین، ورع، طاعت، حساب، پاداش، جزاء، مکافات میباشد. راغب اصفهانی در المفردات فی غریب القرآن میگوید: «الدین: یقال للطاعه و الجزاء و استعیر للشریعه والدین کالمله لکنه یقال اعتباراً بالطاعه و الانقیاد للشریعه»؛ یعنی دین: طاعت، پاداش، و استعارتاً به شریعت نیز اطلاق میشود. دین مانند ملت است، اما دین به اعتبار طاعت و انقیاد به شریعت نیز گفته میشود.
در حقیقت از نظر اهل لغت چنین استفاده میشود که دین به معنی آیین است که در آن طاعت خدا، پاداش و کیفر انسان و اعتقاد به روز حساب و قیامت وجود دارد. متفکران غربی از دین تعاریف مختلفی ارائه دادهاند:
ـ جان هیگ میگوید:1 «دین مجموعهای است، از باورها، اعمال، شعایر و نهادهای دینی، که افراد بشر در جوامع مختلف بنا کردهاند، دین احساسات، اعمال و تجربیات افراد هنگام تنهایی آنگاه که خود را در برابر آنچه که الهی مینامند مییابند.»2
ـ کانت معتقد است:3 «دین عبارت از این است که ما تکلیف واجب و ضروری خود را با توجه به اینکه مبتنی بر اوامر الهی است، درک نماییم.»4
ـ و امیل دورکهیم در کتاب سیمای نخستین زندگانی دینی میگوید: «دین عبارت از مجموعهای از اعتقادات و اعمال مربوط به اشیاء مقدس و پدیدههای برخوردار از حرمتی است که بر هم مبتنی میباشد اعتقادات و اعمالی که پیروانش را در یک وحدت و همبستگی معنوی که میتوان آن را ملت نامید به هم میپیوندد.»5
از طرفی دینشناسان مسلمان، غالباً از منظر درون دینی و کلامی به تعریف دین پرداختهاند.این برخلاف روش دینشناسان غربی است که غالباً با نگاهی برون دینی (فلسفی، جامعهشناسی، روانشناختی و...) دین را تعریف کردهاند. از این روی، پراکندگی و گوناگونی که در آثار دینپژوهان غربی در تعریف دین به چشم میخورد، در آثار دینپژوهان مسلمان یافت نمیشود.
اصولا در کتابهای کلاسیک کلامی در گذشته، دین بهصورت جداگانه مورد بحث قرار نگرفته است، آنچه در این کتابها مطرح شده است، بحثهایی درباره نبوت و تکلیف است که به ضرورت و محتوای دین مربوط میشود نهتعریف و بیان ماهیت دین. البته در عصر جدید برخی از متفکران اسلامی در متون کلامی خود دین را جداگانه مطرح کرده و به تعریف آن پرداختهاند.
اگر چه متکلمان اسلامی کمتر به تعریف دین پرداختهاند، اما مفسران اسلامی به دلیل آنکه واژه دین در آیات متعدد قرآن کریم بهکار رفته است، در بحثهای تفسیری خود به تبیین معنای لغوی و اصطلاحی دین پرداختهاند. با رجوع به آثار کلامی و تفسیری متفکران اسلامی پیشین و معاصر میتوان نمونههایی از این تعاریف را مشاهده نمود؛ تعاریفی که متفکران اسلامی از دین ارائه کردهاند، در یک تقسیمبندی کلی به چهار دسته تقسیم میشود:
1. تعریف های اعم که مکاتب الحادی و اومانیستی را هم شامل میشود.
2. تعریف های عام که غیر از مکاتب الحادی و اومانیستی همه گونه دین را که در عرف دین شناسان شناخته شده است، شامل میشود.
3. تعریف های خاص: که تنها دینهای آسمانی را شامل میشود.
4. تعریف های اخص: که فقط دین اسلام را دربر میگیرد.
تعریف های اعم
تعریف های اعم ـ چنان که اشاره شد ـ تعریف هاییاند که به اقسام و گونههای دین که معمولاً دینشناسان از آنها یاد میکنند، اختصاص ندارد و مکاتبی را نیز که به عنوان دین معروف نیستند نیز شامل میشود. علامه طباطبایی در چند مورد چنین تعریفی را از دین ارائه کرده است که یادآور میشویم:در مقدمه «کتاب شیعه در اسلام» نخست به اجتماعی بودن زندگی انسان اشاره کرده و سپس نظم و پیوستگی حاکم بر اعمال انسان را یادآور شده و افزوده است:اعمال انسان همگی یک سرچشمه دارند و آن این است که او میخواهد زندگی سعادتمندانهای داشته باشد. این امر ایجاب میکند که کارهای خود را مطابق قوانین و مقرراتی که خود وضع کرده یا از دیگران پذیرفته است، انجام دهد. از سوی دیگر، قوانین و مقررات حاکم بر زندگی انسان از اعتقاد او در مورد جهان و انسان سرچشمه میگیرد و بدین جهت است که انسانها روشها ومقررات گوناگون را در زندگی خود برگزیدهاند:
کسانی که جهان هستی را همین جهان مادی، و انسان را نیز پدیدهای صد در صد مادی میدانند، روششان در زندگی این است که خواستههای مادی و لذایذ دنیوی خود را تأمین کنند (ماتریالیستها).
کسانی که به خداوند به عنوان آفریدگار جهان اعتقاد دارند، ولی به حیات اخروی معتقد نیستند، برنامه زندگی خود را طوری تنظیم میکنند که خشنودی خدا را جلب کنند و موجبات خشم او را فراهم نیاورند (بتپرستان).
کسانی که علاوه بر ایمان به خدا، به زندگی جاودانه پس از مرگ قائلاند و معتقدند انسان سزای نیک و بد اعمال خود را خواهد دید، در زندگی خود، راهی را میپیمایند که این اصل اعتقادی در آن مراعات گردد و سعادت دنیوی و اخروی آنان را تأمین نماید (پیروان شرایع آسمانی).
مجموع این اعتقادات درباره حقیقت انسان و جهان و مقررات متناسب با آن که در مسیر زندگی مورد عمل قرار میگیرد «دین» نامیده میشود. بنابر آنچه گذشت، هرگز انسان ـ اگر چه به خدا نیز معتقد نباشدـ از دین (برنامه زندگی که بر اصل اعتقادی استوار است) بی نیاز نیست. پس دین، همان روش زندگی است و از آن جدایی ندارد.6
تعریف عام دین
تعریف عام دین، مکاتب و آیینهای ماتریالیستی و اومانیستی را که در آنها عنصر اعتقاد به خدا یا خدایان وجود ندارد، شامل نمیشود، ولی دینها و آیینهایی را که در آنها اعتقاد به خدا یا خدایان مطرح است، شامل میگردد. مطابق این اصطلاح، دین با ویژگی ایمان و اعتقاد به خداوند به عنوان آفریدگار جهان شناخته میشود و دارای دو مصداق کلی توحیدی و شرکآمیز میباشد. تعریف زیر از این قسم است: «دین در اصطلاح به معنای اعتقاد به آفرینندهای برای جهان و انسان و دستورهای عملی متناسب با این عقاید است. از این روی کسانی که مطلقا معتقد به آفرینندهای نیستند و پیدایش پدیدههای جهان را تصادفی و یا صرفا معلول فعل و انفعالات مادی و طبیعی میدانند، بیدین نامیده میشوند، اما کسانی که معتقد به آفرینندهای برای جهان هستند، هرچند عقاید و مراسم دینی شان توأم با انحرافات و خرافات باشد، «دین دار» شمرده میشود. و بر این اساس ادیان موجود در میان انسانها به حق و باطل تقسیم میشوند.»7تعریف خاص دین
تعریف خاص دین آن است که تنها دین توحیدی را شامل میشود. همه شریعتهایی که پیامبران از جانب خداوند آوردهاند دین حق میباشند، تعریف ها و تغییرهایی که در آنها رخ داده است، خارج از این تعریف است. بیشتر تعریف هایی که متکلمان و دین شناسان مسلمان برای دین گفتهاند از این قسم است. نمونههایی از این تعریف ها را یادآور میشویم:1. دین نامی است برای همه آنچه خداوند به واسطه آن بندگان خود را به عبادت خویش فرا خوانده و آنان را به انجام آن فرمان داده است.8
2. دین وضع و قراردادی الهی است برای صاحبان عقول که مشتمل بر اصول و فروع است.9
3. دین، در اصطلاح و عرف شرعی بر شرایعی اطلاق میشود که از جانب خداوند به واسطه پیامبران برای بشر آورده شده است.10
تعریف اخص دین: دین اسلام
تعریف اخص دین، به آیین اسلام اختصاص دارد که در آیات قرآن و روایات اسلامی مواردی از کاربردهای دین، بر شریعت اسلام ذکر شده است. نمونههایی از این کاربردها به قرار زیر است: «الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون. الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا: امروز کافران از دین شما ناامید شدند پس از آنان مترسید و از من بترسید. امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و از اسلام به عنوان دین (الهی) راضی شدم.» (مائده، 3)مطابق روایات، این آیه ناظر به جریان غدیر خم است که پیامبر(ص) به دستور خداوند، امیرالمؤمنین (ع) را به عنوان جانشین خود و پیشوای امت پس از خود معرفی کردند. در هر حال، اضافة دین به مسلمانان که دوبار تکرار شده است، بیانگر آن است که مقصود از دین، شریعت پیامبر اکرم(ص) است. و جمله «و رضیت لکم الاسلام دینا» بیانگر این مطلب است که دین و شریعت پیامبر اکرم(ص) که مسلمانان آن را برگزیدهاند مصداق راستین دین اسلام و معرفت دینی است که خداوند جز آن را نمیپذیرد.
از بحثهای قبل به دست آمده که واژه اسلام در منابع اسلامی و آثار دانشمندان مسلمان در دو معنای عام و خاص به کار رفته است، معنای عام آن همه شرایع آسمانی را شامل میشود. اسلام در آیههای «ان الدین عندالله الاسلام» و «و من یتبع غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه» بر همه شریعتهای الهی اطلاق میگردد. معنای خاص اسلام همان شریعت پیامبر اکرم(ص) است، و واژه اسلام در آیه «ورضیت لکم الاسلام دینا» ناظر به این معناست. و در هر دو صورت، مقصود از آن تسلیم بودن در برابر احکام الهی است.
تا اینجا با چهار گونه از تعاریف دین در آثار متفکران مسلمان آشنا شدیم. اگر چه در برخی از تعریف های یاد شده پارهای مناقشات لفظی و تعبیری یافت میشود، ولی تعریف های یاد شده در اساس با مشکل جدی مواجه نیستند؛ به عبارت دیگر، تعریف های یاد شده، در اینکه دین از دو رکن اعتقادی و رفتاری تشکیل میشود اتفاق نظر دارند؛ یعنی دین، در همه کاربردهای چهارگانه آن، در برگیرنده مجموعهای از باورها و دستورالعملهای مربوط به زندگی فردی و اجتماعی انسان است. این باورها و دستورالعملها در حقیقت اهرمهای سیر سعادتطلبانه انسان میباشد؛ لذا همانطور که در تعاریف اشاره شد در این نگرش فلسفی به دین، منظور از دین همان اسلام ناب محمدی(ص) و آن گونه معارفی میباشد که در قلب مبارک پیامبر(ص) جاری است؛ لذا در این نوع نگرش به دین، فلسفیدن در آن، همان فلسفه معرفتی میباشد؛ یعنی اول کسب معرفت درونگرایانه در دین و بعد دریافت برون گرایانه از آن، که به فلسفه دین تعبیر میشود، در اصل ره یافتهای سیاسی، اجتماعی و...... از دین همان اصلهای موضوعی میباشد که به فلسفه دین تعبیر میشود؛ عرصههای عملگرایانه این زبانهای برون دینی به خوبی میتواند محورهای فلسفی این دین حنیف را آشکار سازد، و این زمینه را در انقلاب دینی ایران به خوبی میتوان مشاهده کرد؛ ولی همانطور که اشاره شد، این مشاهده گری بدون رهیافت معرفتی از دین دارای عمق لازم نمیباشد، لذا پی بردن به لوازم معرفتی از ارکان مهم شناخت حقیقت دینی میباشد.
در حقیقت انسان برای دستیابی به معرفت، و بالخصوص معرفت دینی راهها و ابزارهای گوناگونی دارد: حس، عقل، وحی و الهام، شهود و مکاشفه و مرجعیت،11 از جمله ابزارهای معرفتی میباشند که انسان برای رسیدن به شناختهای گوناگون از آنها استفاده میکند. علیرغم اینکه انسان برای معرفت از این ابزارها استفاده میکند، ابزارهای اولیه و متعارف برای معرفتهای بشری عبارتند از: حس، عقل و شهود و ابزارهای دیگری از قبیل وحی یا الهام گرچه ابزار مستقلی است، ولی برای همگان فراهم نیست و به پیامبران و امامان معصوم اختصاص دارد. البته وحی یا الهام از باب مرجعیت که ابزاری ثانوی است، نقش مهمی در بخشی از معرفت بشری ـ یعنی معرفت دینی ـ دارد. بدینترتیب، برای کسب معرفت از راهها و ابزارهای گوناگونی استفاده میشود و هر یک از ابزارهای مذکور سهم قابل توجهی در پیدایش مجموعه معارف بشری دارند، که میتوان آنها را در سه روش کلی لحاظ کرد: (روش عقلی، روش نقلی و روش تجربی.) اینتریلوژی معرفتی سکوی پرتاب انسان مسلمان به سمت بیشترین حظ معرفتی است، در واقع این سه امر (عقل و نقل و وحی ) عمق بخشترین رکن معرفتی را شامل میشود؛ حضرت امام خمینی(ره) با تأکید به این عوامل، معرفت دینی را اینگونه تعریف میکنند:
«معرفت اکمل دینی، همان فلسفه وجودی دین میباشد و آن، این است که انسان ساخته شود. دین آمده است انسان، یعنی این میوه نارس را کامل کند.»12 پس دین الهی برای انسان زمینی آمده است تا این میوه ناقص را به کمال برساند و او را از حضیض حیوانی به اوج انسانیت و عبودیت برساند؛ لذا براساس نظر ایشان، در دین الهی همه امور مقدمه انسان سازی بوده13 و کوشش انبیا و ایده بعثت در تمام قرنها «تربیت انسان» است.14
امام خمینی(ره) حساب اسلام را از بقیه ادیان جدا کرده و با ذکر برجستگیهای دین اسلام بیان میدارند که: «گمان نشود اسلام مثل مسیحیت است که فقط یک رابطه معنوی مابین افراد و راهنمای زندگی میباشد» و تأکیدشان بر این است که اسلام دنیا و آخرت را باهم در نظر داشته و به امور مادی و معنوی با هم نظر دارد: «اسلام علاوه بر اینکه بشر را در روحیات غنی میکند، در مادیات غنی میکند.... اسلام همانطوری که به معنویات نظر دارد و همانطوری که به روحیات نظر دارد وتربیت دینی میکند و تربیت نفسانی میکند و تهذیب نفسانی میکند، همانطور به مادیات نظر دارد و مردم راتربیت میکند در عالم، که چطور از مادیات استفاده کنند و چه نظری داشته باشند در مادیات.»15
ایشان با گوشزد کردن دو خطر تأویل طبیعی و عرفانی از اسلام و اینکه برخی عرفا و صوفیان برای تأیید یافتهها و تجربههای خود از ظاهر آیات قرآن معانی ویژه خود را دریافت میکردند و نیز برخی متفکران در دو قرن اخیر بهدنبال علمی جلوه دادن قرآن، آیات را تفسیر میکردند، به جامعیت و صراحت اسلام تأکید داشته و بیان میدارد: «مطمئن باشید آنچه صلاح جامعه است در بسط عدل و رفع ایادی ظلمه و تأمین استقلال و آزادی و جریانات اقتصادی و تعدیل ثروت بهطور عاقلانه و قابل عمل و عینیت، در اسلام به طور کامل میباشد و محتاج تأویلات خارج از منطق نیست.»16
امام خمینی معتقد بودند که اسلام دینی جاودانه و آسمانی است. چنین دینی رمز جاودانگیاش، ارائه قواعد کلی ثابت، تبیین اهداف دائمی و روشن و تجویز انطباق آن بر شرایط و موضوعات جدید است و این همان تفقه در دین یا اجتهاد است.17
در یک بررسی کلی باید گفت دراندیشه امام خمینی(ره)، دین «قانون بزرگ خدایی است که برای اداره کشورهای جهان و چرخانیدن چرخهای زندگی» آمده است18 و هدف اساسی آن انسان سازی و ایجاد آسایش و سعادت بشر میباشد. ایشان با تأکید بر کامل بودن و جامعیت دین معتقدند که دین برای جنبههای مختلف زندگی، حکم و برنامه دارد. در ادامه با تأکید بر اسلام بهعنوان کاملترین دین و نیز با توجه به مذهب شیعه که دارای عالیترین منابع معرفت دینی است، بیان میدارد:«ما اهل مذهبی هستیم که از این دو منبع هر دو استفاده میکنیم: از وحی و از منبع ولایت. و سایر فرق این منبع دوم را کم دارند...»19
از طرفی حضرت امام معتقد است که از «ابعاد انسان» میتوان به «ابعاد معرفت دینی» پی برد. بنابراین اگر پژوهشگری به «انسان شناسی» بپردازد و ابعاد مختلف انسان را بشناسد، پی به ابعاد مختلف معرفت دینی خواهد برد. رابطه بین دو حوزه معرفتی انسان شناسی و دین شناسی در کلام امام خمینی(ره) متأثر از ارتباط موجود بین خودشناسی و خداشناسی است، که برای استحکام ارتباط بین این دو حوزه از دو مقدمه مدد میجوید؛ مقدمه اول: اسلام یک مکتبی استکه برای انسانسازی آمده است.20
مقدمه دوم: انسان ماهیت ناشناختهای دارد که با شناخت ابعاد مختلف انسان میتوان به ابعاد مختلف معرفت دینی بالخصوص در اسلام پی برد؛ زیرا اسلام برا ی همین انسان آمده است، انسانی که از عالم طبیعت تا ماورای طبیعت و تا عالم اولوهیت کشش دارد و مراتب او منتشر در این عوالم است، و چون دین اسلام میخواهد انسانی جامع بسازد باید متناسب با احتیاجات و نیازهای انسانی، او را به رشد و تعالی برساند. پس چون انسان از طبیعت حظ و بهرهای دارد، و به او رشد طبیعی میدهد و از آنجا که حظ برزخی دارد، به او رشد برزخی میدهد، و چون حظ روحانیت دارد، به او رشد روحانی میدهد و از آنجا که حظ عقلانیت دارد، به او رشد عقلانی میدهد.21
حضرت امام (رحمت الله علیه) با تکیه بر عوامل درون گرایانه وشهودی دین به بسط این معرفت که همان انسان شناسی میباشد پرداخته، تأمل و تعمق در ارزشهای دینی را محور تمایز این دین ازدیگر ادیان،همچنین مهمترین راهبر به سمت فلسفه و حقیقت دین برمیشمرند، از جمله مهمترین این ارزشها توکل است؛ چرا که از نتایج معرفت صحیح دینی توکل به خداوند رحمان میباشد، در اصل توکل حقیقت خفیه دین اسلام و اصل بیبدیل فلسفی این دین است، لذا پرداختن به این اصل علاوه بر بازگشایی عرصههای قدسی دین، شرح ساحتهای عملگرایانه این دین را نیز بازگو میکند.
چیستی توکل:توکل را میتوان به این صورت تعریف کرد:«التوکل، هو توجیه الثقه والاعتماد الی الله، الذی بمشیته یدور رحی الاسباب عامه:22 توکل این است که اعتماد انسان به خدا باشد؛ خدایی که همه اسباب؛ به مشیت او عمل میکنند. حضرت امام جعفرصادق(ع) در این مفهوم میفرماید: التوکل کاسٌ مختومٌ یختم الله فلایشرب بها ولایقضّ ختامها الاالمتوکل:23 توکل جام میاست، جامی که خدا آن را مهر و موم کرده است،پس ازآن جام جز متوکل، کسی نمینوشد و مهر آن را جز او، هیچکس نمیشکند.»امام خمینی نیز در معنای اصطلاحی توکل میفرماید: «بدان که از برای توکل، معانی مقاربهای با تعبیرات مختلفه نمودهاند؛ چنانچه صاحب منازل السائرین فرماید: التوکّل کله الامر کلّه الی مالکه والتعویل علی وکالته: توکل واگذار نمودن تمام امور است به صاحب آن و اعتماد نمودن است بروکالت او؛ همچنین آمده است:توکل بر خدا بریدن بنده است تمام آرزوهای خود را از مخلوق وپیوستن به حق است از آنها.»24
امام صادق(علیه السلام) در توصیف مراتب و درجات ایمانی میفرماید: ایمان مانند نردبانی است که ده پله دارد و پلههای آن یکی پس از دیگری پیموده میشود.25 پیرو این حدیث ابن فناری به شرح مقامات عرفانی سالکان پرداخته، آنچه خواجه عبدالله انصاری در منازل السائرین آورده، توضیح میدهد و درباره منازل دهگانه میگوید:از این ده منزل و مقام، از همه مهمتر سه مقام است از اخلاص، مراقبت دائمی و تفویض. وی درباره تفویض چنین توضیح میدهد:
«سومین مقام مهم از این مقامات و منازل دهگانه، تفویض است و «تفویض» عبارت از این است که همه امور را به مجری آنها واگذار بکنی و این واگذاری به خاطر این باشد که مجری امور را عالمترین کس نسبت به مصالح،و مهربانترین و قویترین بدانی. این واگذاری چه قبل از رجوع به سوی مولا باشد و چه پس از رجوع به سوی مولا، گاهی به جهت وجود سبب و علتی صورت میگیرد؛ اگر سبب وعلتی در بین باشد و توبه خاطرآن، امورت را به خداوند متعال واگذار کنی، در این صورت این نوع واگذاری توکل نامیده میشود وگاهی این واگذاری، بر اثر سبب وعلت خاصی نیست، در این صورت این واگذاری وثوق وثقه نامیده میشود و اگر درآن هنگام که به مقام تفویض وواگذاری رسیدی، عقل جزیی مزاحم تو بشود و تو در برابرآن مقاومت بکنی ودرمقام تفویض و واگذاری بمانی، در این صورت، این نوع واگذاری را تسلیم مینامند.»26
پس در توکل امری درونی نهفته است وآن حقیقتی است که کسی جز توکل کننده آن را در نیابد، حضرت امام خمینی(ره) که مصداق کامل این امر میباشند تنها عامل موثر در عالم را توکل برشمرده، و میگویند: «پسرم مجاهده کن که دل را به خدابسپاری و موثری را جز او ندانی،مگرنه عامه مسلمانان متعبد، شبانهروزی چندین مرتبه... ایاک نعبد وایاک نستعین میگویند و عبادت و اعانت را خاص خد ا در بیان میکنند، ولی جزمومنان به حق وخاصان خدا، دیگران برای هر دانشمند و قدرتمند کرنش میکنند و گاهی بالاتر از آنچه برای معبود میکنند، و از هرکس استمداد مینمایند و استعانیت میجویند و به هر حشیش برای رسیدن به آمال شیطانی تشبث مینمایند وغفلت ازقدرت حق دارند!»27
این نگرش ربانی (همانطور که قبلاً گفته شد ) جوهره دینی واصلیترین، اصل فلسفی آن میباشد، چرا که تا فردی به این حقیقت نائل نشود، به امر قدسی که در بردارنده حقیقت دینی میباشد، دست نمییابد. البته اصل بر نوع توکل نوعی از تجربهای دینی است که مشخص کننده رهیافتهای برون دینی میباشد، در عرصههای مختلف انقلاب جلوه عملی توکل را از حضرت امام خمینی(ره) مشاهده کردیم، حجتالاسلام والمسلمین رحیمیان میگوید: در یکی از مقطع زمانی که دشمن بهشدت و بهطور پیوسته، جزیره خارک و تأسیسات نفتی آن را بمباران میکرد، با چند نفر از دوستان دفتر امام به جزیره خارک رفتیم. وقتی که وارد جزیره شدیم، بلا فاصله برای بازدید از اسکلهها به راه افتادیم. روی اسکله بودیم که هواپیماهای میگ 29 آمدند و هجده بمب پانصد کیلویی روی جزیره ریختند. تعدادی در آب افتاد و بقیه هم در نقاط مختلف جزیره؛ ولی هیچکدام به اسکلهها اصابت نکرد. به هر حال وضعیت را از نزدیک مشاهده کردیم وشب جمعه برگشتیم. صبح جمعه خدمت امام رسیدیم. وقتی گفتم به جزیره خارک رفته بودیم؛ نشستند و بنده وضعیت را گزارش کردم و پیغام مسئولان آنجا را به عرض رساندم، آنها گفته بودند: به طور مسلم تا دو روز دیگر طبق این روال، صدور نفت قطع میشود و در آن شرایط حساس جنگ و مشکلات ارزی، نگرانی اصلی همین بود. حضرت امام با دقت به عرایضم گوش کردند وسرانجام با آرامش غیر قابل تصوری دعایشان کردند؛ آرامشی که دلیل آن گذشته از ایمان و پیوندشان با خدا، با گذشت زمان و ادامه صدور نفت تا آخر جنگ، علیرغم همه فشارهای دشمن برای ما روشن شد که امام اگر چه در جزیره حضور نداشتند، ولی از کسانی که در آنجا مباشرت در کار داشتند، نسبت به وضعیت حال و پیشبینی آینده آگاهتر بودند.28
اعتماد به نفس، صلابت و شجاعت امام، حاکی از وجود نفسی مطمئنه در ایشان است، و این امر حاصل نمیشود مگر به توکل؛ چرا که با تمسک به این امر انسان به جایگاهی میرسد که وکیل و موکل و توکل تواماَ در یک امر واحد جمع گشته و یکی میشوند: اراده موکل، اراده وکیل میشود، و اراده وکیل اراده موکل. در اینجاست که امر مولوی متجلی میشود و شحنههای ولایتی بر فرد عارض گشته، سیر در جمیع کائنات کرده و آنچه اراده میکند محقق میشود. این جلوه، برترین واژگان فلسفه دین و عمق بخش حیات دینی است، جایگاهی که افراد جامعه با هر سطح و استعدادی، تأثیرات آن را کاملاً به صورت تجربی مشاهده کرده وغیر قابل انکار میشمرند؛ حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) در سرّالصلاة میفرماید:
« اگر روزگار به عارف ربانی مهلت دهد، میتواند تمام منازل سائرین و معارج عارفین را، از منزلگاه یقظه تا اقصای منزل توحید، از این معجون الهی و حبل متصل بین خالق و مخلوق خارج کند؛ ولی این آرزو از نطاق بیان ما بیرون واز حوصله کلام ما افزون است.»
سئوال اینجاست که انسان با تمسک به چه شرایطی، چنین جایگاهی را کسب میکند؟ در جواب باید گفت که این امر حاصل نمیشود مگر اینکه فرد با توسل به حلقههای معرفتی (عقل، نقل، وحی) به فلسفه وجودی دین پی ببرد و این معجون را با قلبی ملبس شده به تقوای الهی، همراه سازد تا نور حقانی بر او ظاهر شود و فرد را قرین عنایت خویش زد وهادی او تا منزلگاهی شود که فرد اقرار کند:
« با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا ازخدمت خواهران و برادران مرخص، و بهسوی جایگاه ابدی سفر میکنم.»
در لقای رخشای پیر مرا یاری کن
دستگیری کن و پیری کن و غمخواری کن
گر نخواهی ز سر لطف نوازی ما را
از در قهر برون آی و دل آزاری کن29
پی نوشت :
1. John Hick
2ـ جان، هیگ، فلسفه دین، ترجمه بهزاد سالگی، بی جا، ناشر: انتشارات بین المللی الهدی، 1381، چاپ سوم، ص 17.
3. Kant
4ـ محمدبن عبدالله دراز، تاریخ ادیان، مدخلی بر کاوش،ترجمه محمدباقر، حجتی، چاپ و نشر فرهنگ اسلامی، 1377، چاپ اول، ص 6.
5 ـ فلسفه دین، تدوین عبدالله نصری، ص 58.
6 ـ سیدمحمدحسین طباطبایی شیعه در اسلام، مقدمه، ص 1ـ 3.
7 ـ محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج 1، سازمان تبلیغات اسلامی، 1364، ص 28.
8 ـ علی اوجبی، کلام جدید در گذراندیشهها، تهران، اندیشه معاصر، 1375
9 ـ معرفت دینی، محمد نصر اصفهانی، جلد اول، انتشارات فرهنگ مردم (اصفهان) 1380
10 ـ همان، ص 140
11 ـ مـنصور شمس، آشنایی با معرفتشناسی، نشر انجمن معارف اسلامی ایران، 1382، ص 157
12 ـ امام خمینی، صحیفه نور،ج 2، ص 154
13 ـ همان، ج 13، ص 53
14 ـ همان، ج 14، ص 15
15 ـ (امام خمینی، صحیفه نور، ج 5، ص 119)
16 ـ همان، ج 1، ص 495
17 ـ مهدی مهریزی، راهبردهای شیوه اجتهادی امام خمینی(ره) در حل معضلات اجتماع نظام اسلامی، فصلنامه علمی پژوهشی، دانشگاه آزاد اسلامی، سال سوم شماره 11 زمستان 1378، ص 5.
18 ـ امام خمینی، کشفالاسرار، (قم: پیام اسلام، بی تا)، ص 185
19 ـ امام خمینی، صحیفه نور، ج 20، ص 157
20 ـ صحیفه نور، ج 2، ص 154
21 ـ به نقل از سخنرانی امام در مورد نقش انسان ساز دین اسلام، صحیفه نور، ج 2، ص 154
22ـ المیزان،ج9،ص 117
23ـ بحارالانوار، ج68،ص 147
24ـ شرح چهل حدیث، ص 214
25ـ محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 45
26ـ مصباح الانس، ص 20
27ـ صحیفه امام؛ ج18،ص 515
28ـ امام خمینی واندیشههای اخلاقی ـ عرفانی، ج 13، ص 182
29 ـ دیوان امام، ص 142.