بررسی احسان و نیکی بر اساس آیۀ «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ»؛ از دیدگاه قرآن و سنت و کلام عارفان و اندیشمندان بزرگ
چکیده
معیار بسیارى از کارهاى انسان «خیر اخلاقى» است و به عبارت دیگر، بسیارى از کارها را انسانها به جهت «ارزش اخلاقى» آن انجام مىدهند، نه به جهت امور مادّى. این نیز از ویژگیهای انسان است و مربوط به جنبه معنوى انسان است و یک بعد از ابعاد معنویّت او محسوب میشود. پارهاى از کارها را انسان انجام مىدهد نه به منظور سود بردن از آنها و یا دفع زیانى به وسیله آنها، بلکه صرفا تحت تأثیر یک سلسله عواطف اخلاقى و «فطرت» انجام مىدهد؛ زیرا معتقد است که «انسانیّت» چنین حکم مىکند.
تعداد کلمات 1312/ تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
معیار بسیارى از کارهاى انسان «خیر اخلاقى» است و به عبارت دیگر، بسیارى از کارها را انسانها به جهت «ارزش اخلاقى» آن انجام مىدهند، نه به جهت امور مادّى. این نیز از ویژگیهای انسان است و مربوط به جنبه معنوى انسان است و یک بعد از ابعاد معنویّت او محسوب میشود. پارهاى از کارها را انسان انجام مىدهد نه به منظور سود بردن از آنها و یا دفع زیانى به وسیله آنها، بلکه صرفا تحت تأثیر یک سلسله عواطف اخلاقى و «فطرت» انجام مىدهد؛ زیرا معتقد است که «انسانیّت» چنین حکم مىکند.
تعداد کلمات 1312/ تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
نویسنده: حمید حنائینژاد(کارشناسی ارشد عرفان و تصوف اسلامی)
درآمد
یکی از موارد مهم و مصادیق باارزش کار اخلاقی این است که اگر کسى به انسان نیکى و «احسان» کرد، انسان در مقابل او نیکى کند و سپاسگزار باشد؛ به عبارت دیگر سپاسگزارى، یعنى «نیکى را نیکى پاسخ گفتن». این یک مسئله اخلاقى است. ما امروز بالاخره این را پذیرفتهایم که «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ»[1]؛ این آیهی شریفه که سؤال مىکند، مىخواهد از فطرت انسان جواب بگیرد که این، امرى فطرى است که «پاداش احسان» جز «احسان» نیست. مىفرماید آیا پاداش احسان غیر از احسان چیز دیگرى مىتواند باشد؟! و انسان هم در جواب باید بگوید: خیر، جزا و پاداش احسان، احسان است. در این مقاله، به بررسی احسان و نیکی بر اساس آیه مذکور از دیدگاه قرآن و سنت و کلام عارفان و اندیشمندان بزرگ میپردازم.
آیهاى در قرآن که عمومیت و شمول کامل دارد؛ و آن آیه این سخن خداوند متعال است که مىفرماید: «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ».«هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ» این استفهام انکارى است و مىخواهد احسانى را که خدا با دادن دو بهشت به اولیاى خود کرده بود و نعمتهاى گوناگونى که در آن بهشتها قرار داده بود تعلیل کند و بفرماید علت این احسانها آن بود که ایشان نیز اهل احسان بودند؛ یعنى با ترس از مقام پروردگارشان، هر چه مىکردند احسان بود.
گرچه در روایات اسلامى یا تفسیر مفسران «احسان» در آیهی «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ» تنها به معنى «توحید» یا به معنى «توحید و معرفت» و یا به معنى «اسلام» تفسیر شده، ولى پیداست که اینها هر کدام مصداق روشنى از این مفهوم گسترده است که هر گونه نیکى را در عقیده و گفتار و عمل شامل مىشود. در حدیثى از امام صادق(ع) مىخوانیم که فرمود: «آیهاى در قرآن است که عمومیت و شمول کامل دارد.» راوى مىگوید: عرض کردم کدام آیه است؟ فرمود: «این سخن خداوند متعال که مىفرماید: "هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ"؛ که درباره کافر و مؤمن نیکوکار و بدکار جارى مىشود (که پاسخ نیکى را باید به نیکى داد) و هر کس به او نیکى شود، باید جبران کند و راه جبران این نیست که به اندازه او نیکى کنى، بلکه باید بیش از آن باشد، زیرا اگر همانند آن باشد، نیکى او برتر است؛ چرا که او آغازگر بوده است.» بنابراین، پاداش الهى در قیامت نیز، بیش از عمل انسان در دنیا خواهد بود؛ طبق همان استدلالى که امام در حدیث فوق فرموده است. راغب در مفردات مىگوید: «احسان» چیزى برتر از عدالت است، زیرا عدالت این است که انسان آنچه بر عهده او است، بدهد و آنچه متعلق به او است، بگیرد، ولى «احسان» این است که بیش از آنچه وظیفه او است انجام دهد و کمتر از آنچه حق او است بگیرد. (مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، 1374 ش، ج 23، ص 170-171 با تلخیص و اندکی تصرف)
آیهاى در قرآن که عمومیت و شمول کامل دارد؛ و آن آیه این سخن خداوند متعال است که مىفرماید: «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ».«هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ» این استفهام انکارى است و مىخواهد احسانى را که خدا با دادن دو بهشت به اولیاى خود کرده بود و نعمتهاى گوناگونى که در آن بهشتها قرار داده بود تعلیل کند و بفرماید علت این احسانها آن بود که ایشان نیز اهل احسان بودند؛ یعنى با ترس از مقام پروردگارشان، هر چه مىکردند احسان بود.
گرچه در روایات اسلامى یا تفسیر مفسران «احسان» در آیهی «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ» تنها به معنى «توحید» یا به معنى «توحید و معرفت» و یا به معنى «اسلام» تفسیر شده، ولى پیداست که اینها هر کدام مصداق روشنى از این مفهوم گسترده است که هر گونه نیکى را در عقیده و گفتار و عمل شامل مىشود. در حدیثى از امام صادق(ع) مىخوانیم که فرمود: «آیهاى در قرآن است که عمومیت و شمول کامل دارد.» راوى مىگوید: عرض کردم کدام آیه است؟ فرمود: «این سخن خداوند متعال که مىفرماید: "هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ"؛ که درباره کافر و مؤمن نیکوکار و بدکار جارى مىشود (که پاسخ نیکى را باید به نیکى داد) و هر کس به او نیکى شود، باید جبران کند و راه جبران این نیست که به اندازه او نیکى کنى، بلکه باید بیش از آن باشد، زیرا اگر همانند آن باشد، نیکى او برتر است؛ چرا که او آغازگر بوده است.» بنابراین، پاداش الهى در قیامت نیز، بیش از عمل انسان در دنیا خواهد بود؛ طبق همان استدلالى که امام در حدیث فوق فرموده است. راغب در مفردات مىگوید: «احسان» چیزى برتر از عدالت است، زیرا عدالت این است که انسان آنچه بر عهده او است، بدهد و آنچه متعلق به او است، بگیرد، ولى «احسان» این است که بیش از آنچه وظیفه او است انجام دهد و کمتر از آنچه حق او است بگیرد. (مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، 1374 ش، ج 23، ص 170-171 با تلخیص و اندکی تصرف)
خداوند به برکت یک مشت دانه براى پرندگان، نعمت اسلام را به من ارزانى داشت!
بعضى از مفسران[2] نقل کردهاند ذوالنون مصری، پیرزن کافرى را دید که دانههایى براى پرندگان در وقت زمستان مىپاشید، به او گفت از امثال تو این عمل پذیرفته نمىشود. او در پاسخ گفت: من این کار را مىکنم خواه پذیرفته شود یا نشود. این ماجرا گذشت. بعد از مدتى او را در حرم کعبه دید، گفت: اى مرد! خداوند به برکت یک مشت دانه براى پرندگان، نعمت اسلام را به من ارزانى داشت.» (همان، ج 23، صص 172-173 با اندکی تصرف)
«احسان» بنده بدون تلافى و جبران نیست
«هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ» این استفهام انکارى است و مىخواهد احسانى را که خدا با دادن دو بهشت به اولیاى خود کرده بود و نعمتهاى گوناگونى که در آن بهشتها قرار داده بود تعلیل کند و بفرماید علت این احسانها آن بود که ایشان نیز اهل احسان بودند؛ یعنى با ترس از مقام پروردگارشان، هر چه مىکردند احسان بود. البته از این آیه شریفه، تنها این مقدار استفاده مىشود که احسان بنده بدون تلافى و جبران نیست؛ خداوند پاداش آن را به احسانى نظیر آن مىدهد؛ و اما نکته دیگرى که از آیات دیگر استفاده مىشود که احسان خدا بیش از احسان بنده است و اضافه بر جزاى اعمال او است، در این آیات متعرضش نشده، مگر اینکه بگوییم: احسان از ناحیه خداى تعالى، وقتى تمام مىشود که بیشتر از احسانى باشد که محسنین و نیکوکاران در راه او مىکنند؛ پس جمله «الا الاحسان» دلالت بر این زیادتى هم دارد. (طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، 1378 ش، ج 19، ص 185-186)
بیشتر بخوانید: آثار نیکوکاری در قرآن کریم
«ارزشهاى انسانى» از نظر «معارف اسلامى» ریشه در «فطرت و سرشت» انسان دارند
تعلیمات اسلامى بر اساس قبول یک سلسله فطریّات است؛ یعنى همه آن چیزهایى که امروز مسائل انسانى نامیده مىشوند و اسم آنها را «ارزشهاى انسانى» مىگذاریم، از نظر معارف اسلامى، ریشهاى در نهاد و سرشت انسان دارند؛ و اصالت انسان و انسانیّت واقعى انسان در گرو قبول فطریّات است... ما از قرآن و از متون اسلامى مىتوانیم دلیل بیاوریم که خیرهاى اخلاقى هم یک سلسله امورى در سرشت انسان هستند؛ مثلا از آیه کریمه «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ» مىتوانیم چنین استفادهاى کنیم. معمولًا در جایى که قرآن سؤال مىکند، پاسخ را از فطرت مردم مىخواهد؛ مىخواهد بگوید چیزهایى است که اینها در نهاد مردم هست و هر کسى اینها را مىداند. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (نبرد حق و باطل، فطرت، توحید)، 1377 ش، ج 3، ص 468-469 با تلخیص و تصرف)
پیامبر اسلام(ص) فرمود: «هر کس به شما «احسانى» کرد به او تلافى کنید و اگر آن را نتوانید، از او سپاسگزارى و برایش دعاى خیر کنید تا آن حدّ که بدانید، کار او را تلافى کردهاید.»
در حدیثی پیامبر(ص) فرمود: هر کس به شما احسانى کرد به او تلافى کنید و اگر آن را نتوانید، از او سپاسگزارى و برایش دعاى خیر کنید تا آن حدّ که بدانید کار او را تلافى کردهاید. هنگامى که مهاجران در شکرگزارى از انصار، به پیامبر(ص) عرض کردند: اى پیامبر خدا! ما قومى بهتر از اینها که نزدشان فرود آمدهایم ندیدهایم، اموال خود را با ما قسمت کردند به قدرى که ترسیدیم همه ثوابها را آنها برده باشند. فرمود: «چنین نیست، مادام که از آنها شکرگزارى کنید و از آنان ستایش و قدردانى به عمل آورید»؛ یعنى این کار جبرانى براى عمل آنهاست. (فیض کاشانی، ملا محسن، ترجمه عارف، راه روشن (ترجمه محجة البیضاء)، 1372 ش، ج 2، ص 166)
امام صادق(ع) فرمود: «در "احسان" به برادران ایمانى، بر یکدیگر پیشى گیرید و اهل خیر باشید، زیرا بهشت درى به نام "معروف" دارد و فقط کسى که در زندگى دنیا "نیکى" کرده است، از آن در وارد مىشود.»پیامبر اسلام(ص) فرمود: «هر کس به شما «احسانى» کرد به او تلافى کنید و اگر آن را نتوانید، از او سپاسگزارى و برایش دعاى خیر کنید تا آن حدّ که بدانید، کار او را تلافى کردهاید.»
از ابانبنتغلب روایت شده است: امام صادق(ع) مىفرمود: «هر کس هفت شوط خانه کعبه را طواف کند، خداى متعال، شش هزار حسنه براى او مىنویسد و شش هزار گناه او را مىزداید و شش هزار درجه او را بالا مىبرد؛ ابان اضافه مىکند: سپس امام(ع) فرمود: «برآوردن حاجت مؤمن، بالاتر از طواف و طواف است» و تا ده طواف را نام برد. از آن حضرت نقل شده است که فرمود: «در "احسان" به برادران ایمانى، بر یکدیگر پیشى گیرید و اهل خیر باشید، زیرا بهشت درى به نام "معروف" دارد و فقط کسى که در زندگى دنیا نیکى کرده است، از آن در وارد مىشود؛ همانا بنده در راه برآوردن حاجت برادر مؤمنش گام برمىدارد و خداوند متعال دو فرشته بر او مىگمارد؛ یکى در سمت راست و دیگرى در طرف چپ او تا از پروردگار براى او آمرزش بخواهند و براى روا شدن حاجت او دعا کنند. سپس فرمود: به خدا سوگند که اگر آن مؤمن به حاجتش برسد، رسول خدا (ص) از او خوشحالتر خواهد بود.» (همان، ج 3، ص 461-462 با تلخیص)
[2]. حقی بروسوی، اسماعیل، روح البیان، 1138 ق، ج 9، ص 310.
پیامبر اسلام(ص) فرمود: «هر کس به شما «احسانى» کرد به او تلافى کنید و اگر آن را نتوانید، از او سپاسگزارى و برایش دعاى خیر کنید تا آن حدّ که بدانید، کار او را تلافى کردهاید.»
در حدیثی پیامبر(ص) فرمود: هر کس به شما احسانى کرد به او تلافى کنید و اگر آن را نتوانید، از او سپاسگزارى و برایش دعاى خیر کنید تا آن حدّ که بدانید کار او را تلافى کردهاید. هنگامى که مهاجران در شکرگزارى از انصار، به پیامبر(ص) عرض کردند: اى پیامبر خدا! ما قومى بهتر از اینها که نزدشان فرود آمدهایم ندیدهایم، اموال خود را با ما قسمت کردند به قدرى که ترسیدیم همه ثوابها را آنها برده باشند. فرمود: «چنین نیست، مادام که از آنها شکرگزارى کنید و از آنان ستایش و قدردانى به عمل آورید»؛ یعنى این کار جبرانى براى عمل آنهاست. (فیض کاشانی، ملا محسن، ترجمه عارف، راه روشن (ترجمه محجة البیضاء)، 1372 ش، ج 2، ص 166)
امام صادق(ع) فرمود: «در "احسان" به برادران ایمانى، بر یکدیگر پیشى گیرید و اهل خیر باشید، زیرا بهشت درى به نام "معروف" دارد و فقط کسى که در زندگى دنیا "نیکى" کرده است، از آن در وارد مىشود.»پیامبر اسلام(ص) فرمود: «هر کس به شما «احسانى» کرد به او تلافى کنید و اگر آن را نتوانید، از او سپاسگزارى و برایش دعاى خیر کنید تا آن حدّ که بدانید، کار او را تلافى کردهاید.»
از ابانبنتغلب روایت شده است: امام صادق(ع) مىفرمود: «هر کس هفت شوط خانه کعبه را طواف کند، خداى متعال، شش هزار حسنه براى او مىنویسد و شش هزار گناه او را مىزداید و شش هزار درجه او را بالا مىبرد؛ ابان اضافه مىکند: سپس امام(ع) فرمود: «برآوردن حاجت مؤمن، بالاتر از طواف و طواف است» و تا ده طواف را نام برد. از آن حضرت نقل شده است که فرمود: «در "احسان" به برادران ایمانى، بر یکدیگر پیشى گیرید و اهل خیر باشید، زیرا بهشت درى به نام "معروف" دارد و فقط کسى که در زندگى دنیا نیکى کرده است، از آن در وارد مىشود؛ همانا بنده در راه برآوردن حاجت برادر مؤمنش گام برمىدارد و خداوند متعال دو فرشته بر او مىگمارد؛ یکى در سمت راست و دیگرى در طرف چپ او تا از پروردگار براى او آمرزش بخواهند و براى روا شدن حاجت او دعا کنند. سپس فرمود: به خدا سوگند که اگر آن مؤمن به حاجتش برسد، رسول خدا (ص) از او خوشحالتر خواهد بود.» (همان، ج 3، ص 461-462 با تلخیص)
منابع:
1 - مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ایران، تهران، انتشارات دارالکتب الإسلامیة، 1374 ش، چاپ سیودوم.
2 - حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، لبنان، بیروت، انتشارات دارالفکر، 1138 ق، چاپ اول.
3 - طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1378 ش، چاپ یازدهم.
4 - مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری، تهران – قم، انتشارات صدرا، 1377 ش، چاپ هشتم.
5 - فیض کاشانی، ملامحسن، ترجمه عارف، راه روشن (ترجمه محجة البیضاء)، ایران، مشهد، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، 1372 ش، چاپ اول.
[2]. حقی بروسوی، اسماعیل، روح البیان، 1138 ق، ج 9، ص 310.